در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدیه سلیمانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:33:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
لبخندجان میشه دو دقیقه روز و ساعت نمایشا رو جابجا نکنی ببینیم چی داریم میخریم؟!
اغلب پرسوناژ‌ها در سر هم بندی صحیح و یکدست کاراکترشون موفق نبودند، به درک درستی از کاراکترشون نرسیده بودند و به وضوح عدم آمادگی رو، حتی برای یک اجرای هنرجویی شاهد بودیم.
فرضا اگر قرار بود دختری لَنگ رو شاهد باشیم که منزویه و در خیالات خودش سیر میکنه، در مسیر ساخت این کاراکتر در ذهن مخاطب، تنها دیالوگها بود که تماشاگر رو یاری میکرد و اغلب عزیزان حتی گاها فراموش میکردند که عامدانه لنگ بزنند. همچنین در لحن، چهره و سایر المان‌های بازیشون هم اثری از این کاراکتر مهجور و منزوی به چشم نمیخورد.
یا در ایفای نقش مادر، با بازی‌های تصنعی و اگزجره‌ای روبرو بودیم که از القای نقش نیرنگ‌آمیز یک مادر دیکتاتور و سواستفاده‌گر(abusive) عاجز بود.
این ناهماهنگی و افول کیفیت بازی‌ها در برخی مقاطع، موجب میشد تا متن بازگردانی شده از رساندن مفهوم و پیام متن اصلی و عمق شخصیتی هر کاراکتر عاجز باشه و در کنار سیر داستانی و دیالوگهای پیش پا افتاده به کار رفته، همگی متن رو به یک تراژدی آبکی و میان‌رده بدل کرده بود.
طراحی نور در عین خلاقانه بودن، در برخی موارد با ماسکه کردن چهره بازیگران، به نفع آنها و به ضرر تماشاچی عمل میکرد و یکی از نگرانی‌های عمیق من حین اجرا، چکیدن اشک شمع‌های چلچراغ بر زمین و خدای نکرده بدن بازیگران ... دیدن ادامه ›› بود.
برای طراحی لباس و استفاده از موزیک و افکت‌های صوتی هم مینیمم تلاش ممکن صورت گرفته بود و شاید در برخی برهه‌ها، به کار گیری یک موزیک درست میتونست به کمک ارتباط‌گیری بهتر مخاطب در تجربه تماشای این اجرا بیاد.
در نهایت از نمایشی که اسم‌هایی مثل تنسی ویلیامز و حمید سمندریان رو در متن، و محمد برهمنی و سعید زارعی رو در کارگردانی یدک میکشه و در خانه هنرمندان اجرا میره، توقعی بسیار بیش از این میرفت؛ حتی اگر با یک اجرای هنرجویی مواجه باشیم.
برای همه هنرجویان و عوامل این اجرا آرزوی پیشرفت و موفقیت در مسیر کاریشون رو دارم. سلامت و سرافراز باشید🙌
البته فکر کنم شمع واقعی نبودن، چون شبی که من اجرا رو دیدم بارها روی زمین افتادن و خاموش نشدن
۱۸ اردیبهشت
شاهین ه
البته فکر کنم شمع واقعی نبودن، چون شبی که من اجرا رو دیدم بارها روی زمین افتادن و خاموش نشدن
شمع‌های دست بازیگران بله، ولی شمع‌های چلچراغ و شمعدانی‌های انتهای صحنه واقعی بودن و خودم چکه کردنشونو روی زمین مشکی سالن دیدم.
۱۸ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من گذاشتم چند شبی از اجرا بگذره و نظرات و نقدها بیرون بیان تا شاید بتونم بهتر بفهمم آنچه در شب اول اجرا دیدم ماحصل چه ایده‌پردازی‌هایی بوده؛ اما از اونجایی که کامنت‌ها اندک و فاقد جزئیات درباره بطن اجراست، نظرم رو به اشتراک میذارم و با آغوش باز هر نوع گفتگوی محترمانه درباره محتوای اثر رو میپذیرم. همچنین، متن پیش رو یک نظر شخصی و غیرجانبدارانه‌ست و صرفا مواجهه من و همراهم با نمایش “باهون”، در شب اول اجراست:

تماشای باهون تجربه بسیار غریبی بود، ۶۵ دقیقه نگاه کردن، کند و کاو کردن، کلنجار رفتن و نفهمیدن.
تلاش و انرژی بازیگران ستودنی بود، هر چند که بعنوان شب ا‌ول اجرا ناهماهنگی‌های اندکی هم به چشم میخورد که کاملا قابل چشم پوشیه.
اجرا غرق در نماد و استعاره بود و در اغلب صحنه‌ها بسیار گنگ و دور از ذهن به بیان مفاهیمی میپرداخت که حداقل برای من بعنوان یک زن ملموس نبود.
هر جا رشته ارتباط و فهم مشترکی میان من و اجرا شکل میگرفت، در چشم به هم زدنی دوباره غرق در فضای وهم آلود و گنگ اجرا میشدم و این رشته از هم می‌گسست؛ ضمن اینکه، عملکرد و علل وجودی برخی عناصر صحنه همچنان برام مبهم ... دیدن ادامه ›› و محل سواله.
طراحی لباس خلاقانه و کاربردی بود؛ نوای دلنشین ساز بهترین رکن این اجرا بود، به بانوی نوازنده دستمریزاد و خدا قوت میگم.
بطور کلی تجربه تماشای این اجرا به مانند کابوس و یا شاید هذیانی بود که همچنان به دنبال فهم چگونگی و ساختارشم.
برای تیم اجرایی آرزوی موفقیت دارم🌹
ممنون از نگاهتون.
۱۷ اردیبهشت
مریم صادقی
اگر تمایل داشته باشید میتونم پروپوزال کار رو براتون ارسال کنم. دوست عزیز. اونجا مفصل توضیحات رو نوشتم.
با سلام تمشب به تماشای اجراتون نشستیم خسته نباشید و خداقوت میگم بهتون ممنون میشم پروپوزال رو واسه این آیدی هم بفرستین
@hnvh2001
اجرا هارو دوست داشتم جاهایی رو که اطلاعاتم قد میداد میفهمیدم و جاهای زیادی واسم گنگ بود
۵ روز پیش، شنبه
به نظرم علت اصلی گنگ و دور از ذهن بودن نمایش باهون برای مخاطب عام آنست که بیشتر از آنکه متکی به روایت باشد، به حس و بیان می پردازد. یک پیشنهاد برای ارتباط برقرار کردن با این نمایش آنست که با آن مثل یک قطعه موسیقی بی کلام برخورد کنیم. در تماشای نمایش باهون هم، مشابه گوش دادن موسیقی، می توان خود را برای دریافت حس‌های مختلف رها و خلع سلاح کنیم و حس ها و حالات مختلفی مثل گنگی، ملال، تلاش برای کشف معنا، شادی و خنده، بغض و گریه، ترس، تعجب و غافلگیر شدن را تجربه کنیم.
با توجه به بروشور و برخی حرکات بازیگران، می‌توان حدس زد که نخ ظریف و گاه نامرئی که فرم نمایش را تا حدی سر پا نگه می‌دارد، مضمون سرکوب ساختارمند زنان توسط جامعه و به واسطه سنت و خرافات و توانایی زایش است. حال این سرکوب با ابزارهایی مثل قیچی برای قطع ارتباط و خفه کردن هر تلاشی برای تغییر، تشر زدن و قطع کردن صدای خنده، به زمین نشاندن، تلاش برای کشتن و جلوگیری از همراهی زنان با هم و گرفتن دست هم نمایشی می شود. «تکرار» نقشی محوری در نمایش بازی می کند. همه حس ها و حالات مثل چرخه زندگی، مثل ضرب بازیگران بر تخته چوب، در تکراری طولانی و گویی ابدی نمایش ... دیدن ادامه ›› داده می شوند. در نهایت تنها یک زن از میان جمع موفق به فرار از وضعیت ناهنجار خود می شود. فراری که در ابتدای نمایش یک بار دیگر هم صورت گرفته بود و ناموفق بود، در نهایت به موفقیت می انجامد.

(یک مخاطب عام علاقمند)
۲ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
ممنون میشیم اگه مقدوره سانس ویژه با ساعت زودتر بذارید.🙌
این اجرا از جهات زیادی من رو یاد برادران کارامازوف آقای خیل نژاد انداخت.
سبک کارگاهی فکر شده و خلاق، تلفیق مفاهیم عمیق فلسفی و دیالوگ‌های بعضا سنگینِ حاضر در یک نمایشنامه کلاسیک با طنز گاها آمیخته به لودگی، دکور اندک و مینیمال، طراحی لباس ساده اما متناسب، بازی‌های عمدتا وزین و آمادگی بدنی بالا همه و همه من رو مجاب میکنن که به مانند کارامازوف راضی از سالن اجرا خارج بشم.
تنها بخشی که شاید کمی من رو دلزده کنه، بعضی برگردان‌های متنه که به نظر میرسه ادای دین درستی به ساختار کلی متن اصلی ندارن، و از این رو گاها کمی گنگ یا بی‌ربط جلوه میکنن. اما با همه این اوصاف با نمایش محترم و شریفی روبرو بودم و برای همه عواملش آرزوی سلامت و موفقیت دارم.
بیخیال!!
فک کنم تنها وجه شبهشون، این بوده که شما از سالن راضی خارج شدید :دی
به هیچ وجه قابل قیاس نیستن این دو..
عین این میمونه با دیدن انار، یاد نارنگی بیفتی، چون جفتشون میوه هستن!!!
۲۹ فروردین
سپهر صالحی
بله، درست میفرمایین ولی وقتی از شبیه بودن حرف میزنید، باید بقیه رو از کیفیات این شبیه بودن هم مطلع کنید که گویا زیاد هم در کیفیت انجام یکسان نیستن.. بگذریم.. فرض کنید کسی از برادران کارامازوف ...
۱. من دینی به جامعه برای هدایتشون به مسیر تئاتری مورد تایید جنابعالی ندارم. نظر شخصیمو مینویسم و هنوز هم بهش معتقدم. افرادی که با سلیقه تئاتری من آشنا هستن یا افتخار میدن و بهش اعتماد میکنن، میتونن اون نظر رو جدی بگیرن و دنباله‌روش باشن. چراکه هم چون شما، منم حق دارم صاحب نظر، عقیده و فکر باشم.
۲. اگر متوجه تعریف و مفهوم نسبیت باشید، متوجهید که همون ۳۰-۴۰ درصد شباهت هم مقدار کمی نیست و کسی که کارامازوف رو ندیده هم با دیدن کالیگولا ضرری نخواهد کرد و میتونه متوجه بشه که در کارامازوف با چه قالب اجرایی مواجهه. اینکه شما دوست نداشتین و سرخورده‌تون کرده دلیل نمیشه که تصور کنید هر کس به دیدن این نمایش بیاد به بخت خودش پشت کرده.
۲۹ فروردین
مهدیه سلیمانی
۱. من دینی به جامعه برای هدایتشون به مسیر تئاتری مورد تایید جنابعالی ندارم. نظر شخصیمو مینویسم و هنوز هم بهش معتقدم. افرادی که با سلیقه تئاتری من آشنا هستن یا افتخار میدن و بهش اعتماد میکنن، ...
در ابتدا کمی تند رفتم، اما هدفم صرفاً بیان تفاوت‌های اساسی بین دو اجرا بود، نه بی‌احترامی یا تعصب. از نظر من، نقطه‌ضعف اصلی این نمایش بیشتر در نمایشنامه بود تا در کارگردانی یا بازیگری. به‌ویژه، بازیگر نقش کالیگولا اجرای بسیار درخشانی داشت که شایسته تقدیر است.
آزادی بیان، حیاتی ست و هر کسی حق دارد نظر خود را بیان کند، اما این به معنای اعتبار یکسان تمام نظرات نیست. نقد سازنده جزء مهمی از هر گفتگویی است و آنها که دغدغه هنر و تعهد به آن را دارند، می‌توانند با ارائه نظرات با دیتیل به ارتقای این بحثا کمک کنند.
اشتباهی که در نمایشنامه این اثر رخ داد-یعنی دیدن شباهت‌های ظاهری ریچاردسوم و کالیگولا، بدون توجه به تفاوت‌های عمیق این دو- همانند مقایسه‌ای است که شما بین نمایس کالیگولا و نمایش برادران کارامازوف انجام دادید. گرچه شباهت‌هایی مثل قالب و فرم وجود داشت، اما تفاوت‌ها آن‌قدر عمیق و بنیادین است که تمرکز بر شباهت‌ها شاید چندان موجه نباشد. در برادران کارامازوف، حضور چهره‌های برجسته‌ای مانند اشکان خیل‌نژاد، حامد رسولی ... دیدن ادامه ›› و مجید آقا کریمی، همراه با عمق و اصالت اجرایی، کیفیتی متفاوت ایجاد کرد. گرچه مشخص بود که در کالیگولا نیز تمرین‌های زیادی انجام شده بود که به اجرایی دقیق و تمیز منجر شده است ، ولی بله ، لااقل من به بخت خویش پشت کردم ، چون این اثر به ظاهر خلاقانه پست مدرن ، توهینی بود به کالیگولای کامو و من احساس تعهد میکنم ، هم به اثر کامو و هم به نمایش درخشانی چون برادران کارامازوف خیل نژاد.

۲۹ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پرداختن به مقوله قدرت و داینامیک بین ظالم و مظلوم و تماشاگر از دیرباز در ادبیات حضور پررنگی داشته و هر قدر هم که بهش پرداخته بشه، از فردوسی کبیر تا ادبیات معاصر، هر بار نو و قابل ستایشه.

در مورد هارشدگی به عقیده شخصی من، ایده‌های نسبتا خوبی پشتوانه نمایشنامه بود؛ داستان تا پایان ۴۵ دقیقه اول نمایش، شسته رفته و حساب شده مفاهیم مورد نظرشو به نمایش گذاشت و با گره افکنی‌های درست و گره‌گشایی‌های منطقی، سعی در القای حرف خودش داشت. اما در نیمه دوم و مخصوصا ۳۰ دقیقه آخر نمایش، متن گاها از هم گسیخته‌ای رو شاهد بودیم که حرف‌های اندک و منقطعی داشت. البته لازمه روشن کنم که روی سخنم ابدا با جنون حاضر در نیمه دوم اجرا نبود، چه بسا که این بستر ابزورد جنون‌آمیز کاملا هم به جا و همسو با اجزای دیگه متن و اجرا بود، اما به نظر میرسید محتوا و متن از بازی‌ها و سایر ارکان اجرا تا حدی عقب افتاده.
انتخاب بازیگران بسیار هوشمندانه بود و هر نقش کاملا متناسب با پتانسیل‌های فیزیکی و تکنیکی هر بازیگر بود و به نظرم این دستمریزاد داره. بازی‌ها، نور و جلوه‌های بصری خوب، طراحی صحنه و لباس متناسب، فکرشده و جالب بود.
در کل فکر میکنم با یک پرداخت و بازنگری کوچک و سطحی در برخی قسمت‌های کلیشه‌وارِ متن میشه این اجرا به سر حد پتانسیل‌‌های خودش ... دیدن ادامه ›› نزدیکتر بشه.

برای همه دست‌اندرکاران این اجرا در سال جدید، آرزوی سلامت، موفقیت و شادکامی دارم🌹

پ.ن: اجرا از دید بنده ۳.۵ بود، ۴ تقدیم کردم.
پ.ن ۲(ویرایش): نور(فلاش‌های متوالی) ممکنه دوستانی که بیماری‌های صرع و میگرن دارن رو اذیت کنه.
تک به تک عناصر اجرا، بازی‌ها، متن، کارگردانی همه و همه در عالی‌ترین سطح ممکن قرار داشتن؛ هر حرکت، هر نگاه، هر باریکه نور و هر صدا، و حتی رورانس مفهومی رو در خودش گنجونده بود. از دید شخصی من، کارگردانی کمی جلوتر از متن بود اما این ابدا از قدر و منزلت ۵ ستاره درخشان این متن و ایده‌های پشتش کم نمیکنه.
بنابراین صحبت رو بیش از این به درازا نمیکشم و از آقای مساوات و تک‌تک هنرمندان تیمشون که اینچنین بی عیب و نقص چنین موضوع هوشمندانه‌ای رو هدف قرار دادند، متشکرم.
همه در خدمت اجرا و اجرا در خدمت جناب مساوات.
نور پردازی بی نقص به همراه به کارگیری رنگ‌ و افکت‌های متناسب در هر بخش، صحنه مینیمال اما کارآمد بهمراه ایده‌های جالب پشتش، بهره‌گیری بسیار درست و تمیز از موزیک و افکت‌های صوتی، طراحی لباس متناسب و اصولی، کارگردانی نسبتا قوی و بازی‌های معقول، همه و همه ۱۲۰ دقیقه در خدمت نمایشنامه‌‌ای بودند که تعلیق‌های بسیار و کشاکش‌های طولانی رو چاشنی کار خودش کرده بود. ایده و نمادهای پشت نمایشنامه هوشمندانه و در ایجاد رعب و تشویش و همچنین درگیر کردن ذهن مخاطبینش بسیار موفق بود، اما پردازش اون در برخی صحنه‌ها بغایت کند و بعضا با لکنت رخ میداد. متنی که گاها دچار از هم گسیختگی میشد، با استفاده گاها اغراق آمیز از سیمبولیسم در کنار تعلیق‌های بسیار، باعث میشد تا پیام گنجانده شده در خودش رو نتونه شیوا و رسا به ذهن مخاطب متبادر کنه و این میتونه هم حسن و هم ضرر بزرگی برای این اجرا باشه.
با همه این اوصاف “بی پدر” از نظر اجرایی بسیار درخشان بود و تماشای اون در شب های پایانی سال خالی از لطف نیست.
برای عوامل این نمایش آرزوی موفقیت‌ میکنم.
یه موضوعی که فراموش کردم پیش‌تر در کامنتم بهش اشاره کنم، بروشور زیبا و مفید‌تون بود.
حقیقتا من فکر میکنم بروشور باید کاربردی ورای معرفی اسامی عوامل داشته باشه، چه بسا که این اسامی بارها به طرق مختلف در برگه نمایش، پوستر، استند سالن، تبلیغات مجازی و… تکرار شدن و این تکرار مکررات این بار در کاغذی به نام بروشور هم در رسالت بروشور نیست و هم به مثابه ظلمی در حق درختان بخت برگشته!
اینکه ما در بروشور شاهد خلاصه یا حتی خطابه‌ای هستیم که نه در متن نمایشنامه و نه در خلاصه برگه تیوال تکرار نشده، ستودنیه؛ اون هم مختصر اما به غایت عمیق و زیبا!
اینکه ما در بروشور شاهد نام و نشان تک به تک موزیک‌های به کار رفته در اجرا هستیم، یعنی این نمایش برای مخاطب و درختانی که صرف ساخت این بروشورها میشن ارزش قائله و این تمام ماجراست!
و به راستی که عشق کدومه؟ اوج عاطفه یا تموم شدن قوه عاقله؟!
بی نقص!
این متن، این ساختار ساده اما قدرتمند، طراحی شده تا بیشتر از اینکه قلب رو درگیر کنه ذهن رو به کار بندازه. مواجهه انسان با خودش، از منظر‌های گوناگون، از تمجید و توجه تا خشم و سرخوردگی به دقت تعریف شدن تا در نهایت جدال بین ابعاد مختلف شخصیت یک انسان رو به تصویر بکشن. هر آنچه که من دیشب روی صحنه دیدم، تصویری از همه چیزهایی بود که هر روز باهاشون کلنجار میرم و این مواجهه ناخواسته من با خودم، این‌بار روی صحنه، تجربه عجیبی بود.
به هر دو عزیز بابت بازی تمیز و تماشایی‌شون دستمریزاد میگم. این دقت و هماهنگی تحسین برانگیزه.
دکور و نور بی‌نظیر و هر عنصر بشدت به‌جا و کارآمد بود. مخصوصا خلاقیتتون در خلق فیل و جدال با اون رو خیلی دوست داشتم. انتخاب موزیک زیرکانه‌ست و تک تک موزیک‌ها در عین تناسب، بسیار گوش نوازن.
بسیار لذت بردم از تماشاتون، بدرخشید✨
به شدت موافقم! محشر بود!❤️
مخصوصا دو سوم آخرش که آدم دلش نمیخواست تموم بشه.حیف دیشب ندیدمت شاید دیدم و نشناختم😅
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
مهسا مهدی
به شدت موافقم! محشر بود!❤️ مخصوصا دو سوم آخرش که آدم دلش نمیخواست تموم بشه.حیف دیشب ندیدمت شاید دیدم و نشناختم😅
ای بابا چقدر حیف! من ردیف ۳ صندلی ۱۶ بودم. یه بنده خداییم بغل دستم نوکیاش زنگ خورد اواخر اجرا :))
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
مهدیه سلیمانی
ای بابا چقدر حیف! من ردیف ۳ صندلی ۱۶ بودم. یه بنده خداییم بغل دستم نوکیاش زنگ خورد اواخر اجرا :))
من و دوستم هم ردیف سه صندلی ۱۰ و ۱۱ بودیم😅چه جالب انقدر نزدیک بودیم
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چقدر این کست و این اجرا دوست داشتنی بود برای من!
هم از ایده لذت بردم، هم متن و هم مفاهیمی که خلاقانه بهشون اشاره داشت. ابزوردیسم این نمایش، بسیار شیرین و هدف‌گیریش، درست و دقیق بود و این نقطه قوتیه که این اثر رو -حداقل از دید من- از یک متن محاوره‌ای معمولی به یک متن رده بالاتر سوق میده.
بازی‌ها به مثابه مرکز ثقل درستی برای طنز موقعیت و کمدی گاها سیاه این اثر بودن و به نظرم همه گروه بازیگران یکدست، حرفه‌ای و تمیز، کاراکتر خودشون رو به نمایش گذاشتن. سکوت‌ها، میمیک‌ها، بدن، لحن و بیان همگی سر جای خودشون قرار داشتن و یکی از عناصری که بشدت من رو مجذوب خودش کرد، دیالوگ/مونولوگ گویی چند بازیگر بطور همزمان بود که به نظر من تمرکز زیادی میطلبه؛ هم برای من شنونده که در هر ثانیه در حال تلاشم که صحبت هر ۴ کاراکتر رو هضم و تفسیر کنم، و هم برای باقی گروه که در عین شنیدن صدای هم‌بازی‌هاشون باید دیالوگ خودشون رو فرو رفته در نقش، بیان کنن.
افکت‌های صوتی و نور ساده اما شارپ و به‌جا بودن، اما خب میشد بهتر و یونیک‌تر هم باشن. دکور هم مینیمال بود، اما کافی و مفید.
بسیار لذت بردم از تماشای هنرتون و برای این تیم دوست داشتنی آرزوی موفقیت و درخشش روزافزون دارم.🙌



پ.ن: حضور میهمان‌های عزیز این نمایش، برای ما مخاطبین مایه شوق و دلگرمیه؛ اما یک گلایه بزرگ دارم از مجموعه لبخند که در همین چند صباحی ... دیدن ادامه ›› که افتتاح شده، هر بار مصرانه‌تر از قبل مهمانان محترم رو مدتها بعد از شروع نمایش به داخل سالن راه میده. اون عزیزی که ۲۰ دقیقه بعد از شروع نمایش وارد شدن و روی پله‌های وسط دو باکس نشستن عملا تمرکز خیل زیادی از تماشاگران رو در نقطه حساسی از اجرا گرفتن و به نظرم این کار توهین به شعور باقی مخاطبین حاضر در سالن و همچنین اون دسته از “مخاطبین بخت برگشته غیر ویژه” هست که نتونستن سر تایم خودشونو به اجرا برسونن :)
«دوست دارم» برای قسمت پی‌نوشت تان
نمایش را ندیده ام
۰۸ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
“کارگردان” به زعم من، ادای دینی خالصانه به تمام دغدغه‌‌ها و دل مشغولی‌های این روزهای محمدرضا آگاه، و چه بسا که خیل عظیمی از مخاطبانش بود.
این ادای دین انسان به خودش، گذشته‌ش و دغدغه‌هاش روی صحنه تئاتر برای من بسیار شیرین و ستودنیه؛ هر چند که طبیعتا بخاطر شخصی بودن ماهیت این تجارب، نتونستم با همه بخش‌های اثر ارتباط موثری برقرار کنم. بطور مثال، نمیتونم با این همه خشم و انزجار آقای کارگردان ارتباط بگیرم، اما این رو متوجه‌ام که این روزها همه ما خشم فروخورده‌ای داریم که هر کدوم به نحوی جوشش اون رو در رفتار و تفکرمون شاهدیم و طبیعتا قادریم در محیط کاری یا هنرمون هم ابرازش کنیم. (البته همچنان متوجه ضرورت خودزنی روی صحنه تئاتر نمیشم و فکر میکنم با طیف وسیعی از فرم و بیان یا ترکیب این دو هم میشه مفهوم مد نظر رو به ذهن مخاطب منتقل کرد.)
از دید من، متن یک ایده خوب و یک هدف اصیل رو پشتوانه خودش قرار داده بود تا مخاطب رو تحت تاثیر عمیق خودش قرار بده و احساسات اون رو به چالش بکشه، اما حداقل برای من، نتونست اونطور که باید رسالت خودش رو به سرانجام برسونه؛ چراکه سعی داشت دسته بزرگی از دغدغه‌ها رو هدف قرار بده و در این بین هر جا موضوعیت این دغدغه کلی‌تر میشد، متن به سمت کلیشه‌ای شدن میل میکرد. شاید اگر تلاش کمتری برای همه جانبه شدن اثر صرف میشد و متن به یکی دو دغدغه شخصی‌تر و منحصر به فردتر آقای کارگردان، بصورت جزئی‌ و با عمق بیشتر میپرداخت، متن پخته‌ و گیراتری رو شاهد بودیم.
از طرفی نظر کاملا شخصی بنده اینه که زندگی در هر جای این کره خاکی، در هر نژاد و در هر طبقه اجتماعی، ملغمه‌ای از شادی و غمه. کاش در این نمایش بالانسی رو بین خاطرات خوب آقای کارگردان با گذشته غمگینش شاهد بودیم تا بشه هارمونی سازنده‌تری بین اجزای این متن شکل بگیره.
در همه بخش‌های دیگه، از کارگردانی ... دیدن ادامه ›› تا بازی، نور و دکور و صدا، نمایش تا حد خوبی تونسته بود تمیز و قانع‌کننده عمل کنه.
در نهایت، برای آقای کارگردان و تیمشون آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.
امید که خاک کشور مقصد، مهاجران غریب از وطن را اینبار عاشقانه‌تر از ایران، این والد سرد و دل سخت، در آغوش کشد…

پ.ن: بلیت از گیشه تئاتر خریداری شده و تگ خریدار و حق امتیازدهی ندارم.
با احترام، ۳/۵
فکر میکنم همه ما(من، باقی تماشاگرا و عوامل) میتونیم روی این موضوع اتفاق نظر داشته باشیم که نواقصی که امروز روی صحنه دیدیم نه با دو سه شب اجرا رفتن، بلکه با حداقل یک هفته بازنگری و تمرین مجدد برطرف میشه.
بهترین عنصر امشب صحنه بود؛ یک صحنه پر از شگفتی و خلاقیت! و خدا میدونه که چه هزینه هنگفتی صرف این صحنه بی عیب و نقص شده بود. دکورهای تمیز و پر جزئیات، لباسهایی که تک به تکشون طراحیشون رو وام‌دار کارتون اصلی بودند، تعویض به موقع و شارپ صحنه و لباس، گریم، ماسکها و صورتک‌ها و تک به تک آکسسوارها هر ثانیه بیشتر و بیشتر متحیرت میکردند. (اون تابلوی LED با اینکه نورش کمی چشم رو آزار میداد ولی خیلی با‌نمک بود😀)
و اما بزرگترین نقص امشب، با اختلاف صدا بود. عدم هماهنگی و تسلط بر کنترل ولوم موزیک و هاش‌اف‌ها، باعث میشد بخش زیادی از صداها و دیالوگها در هم آمیخته بشن و به گوش مخاطب نرسن و این در حدی بود که کاملا درک مخاطب از داستان رو تحت‌الشعاع قرار میداد. از طرفی علیرغم حضور میکروفن، بیان سینمایی بعضی بازیگرها باعث میشد دیالوگها اونطور که شایسته‌ست به گوش مخاطب نرسن.
واضح بود که تیم بازیگران -جز آقای سیاحی عزیز- آمادگی و تسلط کافی بر نقششون رو نداشتند و از نیمه دوم اجرا کاملا میشد خستگی و آشفتگی رو در چهره، بازی، فرم و صدای بازیگران حس کرد، به حدی که گاهی به نظر میرسید از نقششون خارج شدند. همچنین، بازیگر نقش وای‌بی سن یا حداقل گریم مناسبی برای ایفای این نقش ... دیدن ادامه ›› نداشتند.
نمایش از لحاظ میزانسن‌بندی متوسط رو به بالا بود، اما نواقصی رو هم در بر داشت.
متن تا نیمه به داستان و پیرنگ‌ها، مو به مو وفادار بود و همه موقعیت‌ها، شسته رفته به نمایش گذاشته میشد، اما از جایی به بعد این تناسب بر هم خورد و بخش اعظم پایان‌بندی رو به گفته خودشون “اسکیپ” میکرد، و جوری سر و ته داستان و قسمت‌های کلیدی پایان‌بندی هم اومد که تو گویی فصل آخر بازی تاج و تخته. واضح‌ترین مثال اینکه با این پایان‌بندی، اون صحنه “چاه” حضورش در نمایش کاملا بی‌مورد بود. از طرفی متن گاهی در ترجمه و اقتباس، نامفهوم میشد و مخاطب رو گیج میکرد.
اشعار و فرم و‌ موزیک، متناسب اما نسبتا ابتدایی بودند و با همه زحماتی که روی صحنه شاهد بودیم، نواقص صدا و هارمونی باعث میشد این زحمت‌ها آنطور که باید قدر نبینند.
نمایش کاملا به زمان‌بندی خودش وفادار بود، با ۱۵ دقیقه تاخیر اجرا رفت اما تقریبا راس ساعت به پایان رسید. البته نمیشد منکر این شد که تایم اجرا طولانیه و هم بازیگران و هم مخاطبین، علی‌الخصوص مخاطب کودک و نوجوان، تحمل این مدت طولانی نشستن و تماشای نمایشی این‌چنینی رو نداره؛ شاید بد نباشه یه استراحت کوتاه، حتی شده ۱۰ دقیقه بین دو نیمه اجرا برقرار باشه.
با همه این تفاسیر، به نظر من این نمایش کاملا و از همه نظر پتانسیلش رو داره که جزو بهترین موزیکال‌هایی باشه که طی سالهای اخیر روی صحنه رفته و کاملا قادره مخاطب، علی‌الخصوص کودک و نوجوان رو تا لحظه آخر میخکوب صحنه نگه داره. اما عمیقا لازمه که یک تجدید نظر جدی روی موارد نامبرده بشه و بسیار حیفه که این همه زحمت محسوس روی صحنه، اینچنین بی‌ثمر بمونه.
در انتها متشکرم از حدود سنی که برای این نمایش لحاظ کردید، پیشنهاد من به سایر تماشاگران اینه که به این حدود وفادار باشن و حداقل مخاطب ۱۰ سال به بالا رو به دیدن این نمایش بیارن، چه بسا که مخاطب کوچکتر بتونه محو صحنه بشه، اما حتی نتونه بفهمه چه داستانی در حال رخ دادنه. و خب طبیعتا مخاطبین بزرگسال به فراخور اینکه چقدر با کارتون و داستان این نمایش خاطره دارند، میتونن باهاش ارتباط بگیرن و یا نگیرن؛ و صد البته که نباید فراموش کرد داستان اصلی این اثر، در ژانر کودک و نوجوانه و ممکنه مخاطب بزرگسالی که برای اولین بار به تماشاش میشینه رو نتونه جذب کنه.
ممنونم از زحماتی که کشیدید، امیدوارم در اجراهای بعدی خبرهای خوشحال‌کننده‌ای درباره این نمایش و این تیم دوست داشتنی بشنویم🤍
سلام . قبل از هرچیز ممنون از به اشتراک گذاشتن نظراتتون و ممنون ازین که نمایش رو در شب‌های اولیه دیدین و حتما نکاتی که نوشتین بررسی میشه . با توجه به وقتی که برای نوشتن نظرتون گذاشته بودین به دلیل رعایت ادب شاید بهتر باشه توضیحاتی بدم.
اول اینکه این نمایش با بودجه خصوصی و با صرف هزینه ای بسیار اقتصادی تر از از ابعاد نمایش و صرفا به لطف و همکاری تمام اعضا ساخته شده و به هیچ عنوان بودجه بالایی نداشته دوم اینکه به ناچار تایم اجرا ۱۲۰ دقیقه شده تایم اصلی نمایشنامه اقتباسی ۱۵۰ دقیقه بود که متاسفانه برای روایت دقیق تر به این زمان اضافه احتیاج هست اما مجبور به کاهش زمان اجرا شدیم ، تالار وحدت اجازه مدت زمان بیشتر یا گذاشتن تایم استراحت در بین نمایش رو به دلیل برنامه های بسیار فشرده اش نمیتونه بده.
سوم اینکه
به دلیل سنگینی اجرا و با وجود همکاری بسیار عالی عوامل فنی سالن با گروه نمایش ما
امکان هماهنگی با وجود به تعویق انداختن ... دیدن ادامه ›› چند شب اجرا هنوز کاملا میسر نشده اما به لطف خدا به سرعت در حال انجام هست
و هر شب اعضای گروه تمام تلاششون برطرف کردن مشکلات باقیمانده است
من کوچکترین عضو گروه مربع یازده هستم و باید بگم تمام تلاش گروه بزرگ این نمایش که متاسفانه هنوز فرصت قرار دادن اسامی همه اعضا حتی در صفحه تیوال هم میسر نشده با تمام وجود تلاش کردند تا با ساختار بصری اورجینال و رعایت استاندارد های بین المللی تجربه جدیدی اتفاق بیفته در بخش موسیقی هم گروه ما هر بار در هر نمایش تلاش کرده آپدیت بشه و ضعف های معمول نمایش موزیکال فارسی رو کمتر بکنه اینکه چقدر موفق بوده البته قطعا به نظر مخاطب بستگی داره
تجربه ساختار جدید و پر از ریسک این نمایش ضعف ها و بالا پایین هایی داره و هر روز انشالله به لطف خدا تلاش میکنیم بهتر و بهتر بشیم. ممنون که این موضوعات رو درک کردین .
امیدوارم در شب‌های پیش روی اجرا مجددا به تماشای نمایش ما بشینین و اینبار مهمان گروه مربع ۱۱ باشین . ارادتمند
Omidreza Sepehri
سلام . قبل از هرچیز ممنون از به اشتراک گذاشتن نظراتتون و ممنون ازین که نمایش رو در شب‌های اولیه دیدین و حتما نکاتی که نوشتین بررسی میشه . با توجه به وقتی که برای نوشتن نظرتون گذاشته بودین به ...
امکانش هست که نمایشتون رو تمدید کنید؟
خیلی حیفه واقعا فقط چند روزِ کم😭
۱۵ دی ۱۴۰۳
Me Javadi
امکانش هست که نمایشتون رو تمدید کنید؟ خیلی حیفه واقعا فقط چند روزِ کم😭
عزیزین با توجه به جشنواره تئاتر فجر و درگیری تالار وحدت امکانش وجود نداره
۱۵ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این اواخر جمله‌ای در تیوال باب شده تحت عنوان “برابری فلان نمایش با یک جلسه تراپی”.
عزیزان هیچ محتوای هنری، فسلفی و فرهنگی با تراپی برابری نمیکنه. شاید شما رو به فکر واداره، احساساتتون رو برانگیزه یا خلاهایی رو از درونتون به قلقلک بندازه یا حتی پر کنه. اما تکرار مکرر این جمله در نقد نمایش‌های مختلف، توهم تسکین زخم‌هایی رو به ما میده که فقط با تراپی و زیر نظر یک متخصص زبده قابل تشخیص، پیگیری و درمان اصولیه؛ و این قیاس فی نفسه بسیار ناقص و نادرسته.
خواهشا تراپی رو از خودتون و ما دریغ نفرمایید.
تشکر
حالا باب شدنی من ندیدم ولی هزار درصد حرفتون درسته👌🏻👌🏻👍🏻👍🏻
۱۳ دی ۱۴۰۳
چقدر خوب گفتی گلم😉
۱۳ دی ۱۴۰۳
مهسا احسن
چقدر خوب گفتی گلم😉
قربون شما🙌
۱۳ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن و داستان ساده و روان بود، روایت و همه گره‌‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌هایش در عین بی آلایش بودن، رمق درگیر کردن مخاطب تا انتها را داشت. اوایل کتابی بودن متن توی ذوق میزد اما در برهه‌هایی علت آن مشخص میشد، هر چند که همچنان به نظرم نیازی به این کار نبود. دغدغه‌مندی چندانی نداشت، اما همان چند دغدغه کوچک را در بطن و در لفافه بیان میکرد. با همه این تفاسیر با متن شیرین و شسته رفته‌ای روبرو بودیم که در شخصیت پردازی و‌ روایت پویا و متناسب بود.

بازی‌ها رفته رفته نواقص خود را برطرف میکردند و از نیمه اجرا به بعد به نهایت پختگی رسیدند و جز یک بازی متوسط شاهد بازی‌های بی عیب و نقصی بودیم. استفاده از فرم، کم اما دوست داشتنی بود و توجه به جزئیات هم در متن و هم در بازی‌ها به چشم میخورد.

صحنه و لباسها ساده اما به غایت کافی و درست، اما با نور بازی چندانی نشده بود و گریم که محدود به آرایش صورت بود با برهه‌ای که داستان در آن رخ میداد تناسب چندانی نداشت. از صحنه یک سوال برایم حل نشده باقی ماند: چرا نیمکت‌های فلزی جز یکی کج بودند؟

از تماشای این نمایش بعد یک هفته سخت و شلوغ لذت بردم، برای همه عزیزان آرزوی موفقیت‌های روزافزون میکنم🌹🙌

پ.ن: نمایش تقریبا سر موقع اجرا رفت و سر موقع، یا حدود ۵ دقیقه دیرتر به پایان رسید. برای من ۳.۵ بود و ۴ تقدیم میکنم.
از چهار تا نیمکت، دو تاشون شیبدار بودند که یکیشون جایگاه طلا و مادرش و یکی دیگه شون برای بدری و عمه بود که اگه اشتباه نکنم تا آخر نمایش کس دیگه ای رو اون نیمکتها نمی نشست!
اگه کلا منظور خاصی در نظر نگرفته شده بود، میتونه جزوی از طراحی صحنه باشه. من قدیم تو روستا از این نوع صندلیها دیده بودم. البته جنس اونا چوبی بود و برای راحتی بیشتر و تمرکز بیشتر به جهت شستن ظرفها و سبزی و کلا کارهایی که رو زمین انجام میشد، استفاده میشد.
۱۴ دی ۱۴۰۳
Hamid Reza Zarei
از چهار تا نیمکت، دو تاشون شیبدار بودند که یکیشون جایگاه طلا و مادرش و یکی دیگه شون برای بدری و عمه بود که اگه اشتباه نکنم تا آخر نمایش کس دیگه ای رو اون نیمکتها نمی نشست! اگه کلا منظور خاصی ...
شاید من تعدادشون درست خاطرم نمونده، عمه و باقی بازیگرها یادم نیست ولی یادمه طلا و مادرش اول چپ صحنه نشستند و بعد یکبار راست صحنه. و یادم نمیاد کل نمایشو فقط روی نیمکتای شیب دار بودند یا نه.
ولی ممنونم از توضیحاتتون🙏
۱۴ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این داستان و کارتونی که از روش ساخته شده هر دو تگ کودک و نوجوان دارن(اونم تگ PG!) و طبیعتا نمایشی هم که ازش اقتباس شده تگ کودک و نوجوان میخوره.
نمیدونم نمایش تا چه حد به داستان وفاداره ولی بعنوان یک زخم خورده به پدر و مادرها پیشنهاد میکنم اگه علاقه‌ای به شب ادراری و تروماتایز شدن کودکتون ندارید به هیچ عنوان به دیدن این نمایش نیاریدش!

پ.ن: نظر والدین دیگه هم ضد و نقیضه، تصمیم با شما:
https://www.commonsensemedia.org/movie-reviews/coraline/user-reviews/adult
من هم از زخم خورده ها هستم 😓 ولی به شدت مشتاقم این اجرای موزیکال رو ببینم.
هرچند در ایران parental guidance برای کسی اهمیتی نداره ولی روی پوستر نمایش 15+ ذکر شده.
۰۶ دی ۱۴۰۳
امیرمسعود فدائی
سؤال بسیار خوبیه! متأسفانه نمیشه! اونجا برای از ما بهترونه! پولش رو ما تماشاگران عادی میدیم، بهترین جای سالن مهمون‌ها میشینن!!
😁👌🏼🤦🏻‍♂️
۲۷ دی ۱۴۰۳
سلام لطفا تمدیدش کنید. ممنونم
۲۹ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر میرسید تلاش خوبی پشت متنه اما در سلیقه من نبود. شکاف نسبتا عمیقی بین ادبیات روس و ایرانی و توصیفاتشون از آدمها، خیانت، عشق و نفرت وجود داره. به همین علت در دید من اجرا به شکل وصله پینه‌ای درآمده بود از داستانی روسی که در قالب نثر ایرانی هویت مستقل خودش رو گم کرده بود.
شیفت احساسات ماهرانه انجام میشد، نگاه نافذ خانم نقوی رو هنوز در برخی صحنه‌ها واضح به یاد میارم؛ اما نتونستم با کاراکتر آقای ابر ارتباط مناسبی برقرار کنم که فکر میکنم دلیل اصلیش همین معلق بودن بین این دو اقلیم ادبیاتی باشه. از طرفی فکر میکنم چنین مونودرام‌هایی که فشار و‌ تنش بسیاری بر تک بازیگر خودشون میذارن، پس از چند ماه متوالی اجرا رفتن به راحتی پتانسیل این رو دارند که بازیگر رو خسته کنن و کیفیت اجرا دیگه نتونه مخاطب رو مثل روزهای اول بر روی صحنه میخکوب کنه.
در هر صورت پر واضح بود که زحمت زیادی پشت و بر روی صحنه در حال کشیده شدنه، از اجرا تا خلاقیت‌های به کار رفته در اون، از دکور و نور گرفته تا موزیک و لباسها.
ممنونم از همه عوامل محترم و شریف و تشکر ویژه از آقای ابر که با تذکرات به جا نظم رو به سالن و مخاطبین بازگردوندن، مانا باشید.

پ.ن: اجرا با حدود ۱۵ دقیقه تاخیر شروع شد و ۷۵ دقیقه بود. اجرا برای من ۳.۵ بود، ۴ تقدیم کردم.
بعد از نمایش کتاب نازنین رو خوندم
نقدها در New Yorker. و سایر منابع خارجی رو بررسی کردم
اسم اصلی کتاب و بررسی زمانی که نویسنده مشغول نوشتن کتاب بوده ( منظورم عصر ان زمان است )
بنظرم اتفاقا نمایش فوق العاده تونسته بود ترکیب درستی از پیام نویسنده در آن زمان و عصر حاضر و اهداف نویسنده را به شیوه ای نوین برساند....

جذاب ترین برداشتی که داشتم این بود که راوی سعی میکنه با روایت کردنش وجدان خودش را قانع کند که تقصیر نداشته ( خدمتکار) و در پایان ... دیدن ادامه ›› هم مردم و خود نازنین را مقصر جلوه میدهد و پس از پیروزی رقص شادمانی میکند و با وجدانش سیگاری هم می کشد چون او را هم قانع کرده .... ( البته خیلی برداشت و پیام های متفاوتی دیگری هم میشه گفت ولی این رو بیشتر از همه دوست دارم )

پ.ن :‌ تذکرات صابر ابر هم بخشی از نمایش بودند 🙂



۰۶ دی ۱۴۰۳
محمدرضا اریان
خب من فکر کردم نظرتون روی اسم نازنین بود چون اسامی دیگه فقط ستوان هست که اشاره کردید و باز من حس اینکه ایرانیزه بشه بهم دست نمیده در اسم ستوان اونم در نمایش اینچنین باز من فکر میکنم این داستان ...
خب منم نگفتم این نمایشنامه اقتباس نبود! شما فرمودید میشه نویسنده در اقتباس هر قسمتی رو که خواست اضافه و کم کنه که بنده عرض کردم خیر و لازمه در چهارچوب‌های کلی به متن اصلی وفادار باشه.
به نظر میرسه این گفتگو بیشتر از اینکه بر پایه کسب دانش از یکدیگر باشه تعریف شده تا شما طرف صحبتتون رو تسلیم نظراتتون کنید، عرایض و سلایق بنده همین بود که قید کردم و همچنان هم نظرم اینه که داستان ۸۰-۹۰ درصد عینا متن روسی بود و اون ۱۰ درصد مابقی خیلی به سبک و سیاق باقی متن نزدیک نبود. اجرا همچنان واسم ۳.۵-۴ هست(که واقعا نمره کمی هم نیست!) و همچنان معتقدم زحمت زیادی کشیده بودند و جزو قوی‌ترین مونولوگهایی بود که تا به امروز دیدم.
والسلام :)
۰۶ دی ۱۴۰۳
مهدیه سلیمانی
خب منم نگفتم این نمایشنامه اقتباس نبود! شما فرمودید میشه نویسنده در اقتباس هر قسمتی رو که خواست اضافه و کم کنه که بنده عرض کردم خیر و لازمه در چهارچوب‌های کلی به متن اصلی وفادار باشه. به نظر ...
من نگفتم در اقتباس نویسنده میتونه هر قسمتی رو اضافه یا کم کنه
من گفتم :‌ " البته که اقتباس میتونه این موارد رو اضافه یا کم کنه و لزومی نداره به متن اصلی وفادار باشه " که دقیقا هم این موارد همان طنز قصه بود که قبل از این جمله اشاره کردم .

اتفاقا اصلا من قصد ندارم شما نظراتتون رو عوض کنید یا حرف من را بپذیرید... من نسبت به نظرات شما نقد وارد میکنم یا نظراتم رو میگم همان طور که شما نظر من را نقد میکنید و من یه چیزی یاد میگیرم از شما

همیشه از نقد و تبادل نظر ممکن چیزهای ریزی یاد بگیریم یا دیگران بخونن ... دیدن ادامه ›› و نکته ای براشون جذاب باشه

توی همین تبادل نظر کوتاه هم من از شما و نقطه نظرتان به نمایش هم چیزهایی یاد گرفتم و هم لذت بردم که از زاویه دید شما هم نگاه کردم به نمایش و جذاب بود.

موفق باشید
۰۶ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن روی هم رفته قابل احترامه، و هر کجا که به نوشته اصلی وفادارتره این احترام افزایش پیدا میکنه. نثر به کار رفته در متن خیلی سلیقه من نبود، بخش‌هاییش نامفهوم بود و بخش‌هایی دیگه دیالوگ‌های بسیار پیش پا افتاده داشت، در روایت درست و به جا اما در شخصیت‌پردازی کمی کند و گنگ بود. ریتم در ابتدا کمی آهسته پیش میره اما به مرور راه خودشو پیدا میکنه. با همه این تفاسیر معتقدم با درونمایه شریفی طرف بودیم که ارزش تماشا داره.
علیرغم اینکه متن سورئال تیپ‌سازی مناسب رو هم میطلبه، به نظرم اجرا در تیپ‌سازی دچار اغراق و اضافه‌کاری شده بود و از این زاویه متن کمی جلوتر از بازی بود؛ این غرق شدن در تیپ‌های متنوع و اغراق‌آمیز باعث میشد نشه سنجه درستی برای کیفیت بازی عزیزان قرار داد، بنابراین از این نظر بازی آقایان ایزدی و صحت‌مند یک سر و گردن بالاتر بود.
و چه حیف که روی فرم مانور زیادی داده نشده بود.
عناصر صحنه درست و در خدمت اجرا بودند، انتخاب موزیک خوب و راضی‌کننده و انتخاب لباس قابل قبول بود.

در نهایت از اینکه شب تولدم به تماشای این نمایش نشستم پشیمون نیستم و وسوسه شدم تا به متن اصلی داستان هم سرکی بکشم.
خسته نباشید میگم به همه عزیزان و امید که بدرخشید.✨

پ.ن: اجرا حدود ۸۰-۹۰ دقیقه بود و با حدود ۷-۸ دقیقه تاخیر آغاز شد.
زادروزتون خجسته
۰۳ دی ۱۴۰۳
مریم علیپور
❤️🌻😍تولدت (با چندروز تاخیر) رو تبریک میگم 🌻🩵
خیلی ممنونم خانم دکتر
مهرتون مستدام🙌🌹
۰۸ دی ۱۴۰۳
مهدیه سلیمانی
خیلی ممنونم خانم دکتر مهرتون مستدام🙌🌹
❤️🌻
۰۸ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ایده درخشانی که ۴۵ دقیقه خودش رو تکرار میکرد.
شاید اگر پردازش بهتر یا داستان خوش‌ریتم‌تری وجود داشت بیشتر از این من رو مجذوب خودش میکرد.
بازی‌ها تمیز و درست بود، ولی طراحی حرکت‌جذابیت بصری یا مفهوم خاص و عمیقی نداشت. با نور و لباس و صحنه بازی خاصی نشده بود، لازم هم نبود حقیقتا اما شاید وجودشون دل‌خوشکنکی میشد در تکمیل یک ایده ناب اما ناکام.

به همه عزیزان خسته نباشید و خداقوت میگم
به امید موفقیت‌های بزرگتر

پ.ن: ممنون از عکاس عزیز که در نهایت سکوت و سکون کارشون رو انجام دادن.
با اینکه با فاصله یک صندلی با عکاس نشسته بودم ولی عکسهای گزیده ای گرفت و تماشاگر اذیت نمی‌شد.
۲۹ آذر ۱۴۰۳
مهدیه سلیمانی
منم درست پشت سرشون نشسته بودم. و چه حیف که شما رو به جا نیاوردم، کم سعادت بودم که فرصت دیدار و مصاحبت باهاتون رو بعد اجرا نداشتم!
ارادت سرکار خانوم مهدیه، کم سعادتی از من بود، به امید تماشاهای آینده
۳۰ آذر ۱۴۰۳
چقدر تمرین شده و عالی بود. یه مجموعه‌ی کامل بود از فکر، نگاه و اجرایی جذاب.
۱۱ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توی کامنت‌ها خوندم که بعضی داستان رو از نظر گره‌افکنی و گره‌گشایی ضعیف دیدند.
داشتم به این فکر میکردم که وقتی داریم فیلم‌های دوره‌های مختلف از یک ژانر رو قیاس میکنیم، باید حواسمون باشه که اون داستان در چه دوره‌ای نوشته شده. فرضا اگر شما ابتدا در ژانر فانتزی/علمی تخیلی “اینتراستلار” یا “دون۲۰۲۱” رو دیده باشید، احتمالا پس از اون دیدن جلوه‌های ویژه “ماتریکس” یا “جنگ ستارگان” برای اولین بار، دیگه نظرتون رو جلب نمیکنه؛ و طبیعتا کسی که کار هایی مثل “کارآگاه واقعی” و “شرلوک۲۰۱۴” رو دیده، سطح پیرنگ بندی داستان ممکنه در ذهنش تقلیل پیدا کنه. اما آیا دیدنش خالی از لطفه؟
ابدا نه، جدای از حال و هوای داستان که بشدت به داستانهای آگاتا کریستی نزدیک بود و من رو یاد روزهایی انداخت که بعد مدرسه از تلویزیون هرکول پوآرو رو تماشا میکردم؛ نمایشنامه درونمایه جالبی داره و من هنوز ذهنم درگیر این سواله که کدوم یک از ایدئولوژی‌هایی که در نمایش شاهد بودیم بر دیگری برتری داره؟ (هیتلر زمانه‌ات را بشناس🤡)

حتی برای شب‌های اول اجرا هم به نظرم حجم تپق‌ها کمی بیش از معمول بود و به نظرم تنها بازی نسبتا بی‌نقص دیشب رو آقای سیاردشتی ارائه دادند. از طرفی لازمه که یاد کنم افکت‌های صوتی و انتخاب موزیک واقعا بی‌نظیر و به جا بودند، گریم خانوم پسیانی هم همینطور؛ اما نور و لباس و صحنه تا به اینجا گوی ... دیدن ادامه ›› رقابت رو از همه عناصر دیگر یه تئاتر خوب ربوده بودند و انصافا در یک سطح دیگه‌ای عالی بودند.
به خانوم آرام‌نیا و تیمشون خسته نباشید میگم و آرزوی موفقیت‌های روزافزون برای همه عزیزان دارم✨



اسپویل:
1. اونجا که جیم و دکتر گلاویز میشن و جیم میخوره به گرامافون و موزیک پلی میشه من تمام مدت “hit the road jack” ری چارلز تو ذهنم پلی میشد، قشنگ شرح واقعه بود :)))
2. انتهای نمایش پلیس و بن به صحنه جرم قدم میذارن و بدون توجه نامرتب بودنش که خبر از دعوای احتمالی میداد، از جیم میخوان واسه دکتر بخاطر حمله قلبی گواهی فوت بنویسه. این برای من تماشاگر این سوال رو ایجاد کرد که چطور پلیسیه که شکی به این خانه بهم ریخته و شیشه‌های شکسته نبرده؟ شاید اگر در صحنه آخر اون فایل‌های ریخته بر زمین و باقی عناصر بهم ریخته‌ای که در اطراف دکتر قرار ندارن، قبل از اینکه نور بیاد جمع بشن، میشه این برداشت رو کرد که جیم صحنه رو پیش از خبر کردن سایرین مرتب کرده و فقط صحنه افتادن دکتر رو باقی گذاشته و این به نظرم جواب بهتری به سوالای توی ذهن مخاطب میده.