در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال هما م | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:46:41
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
باسلام و خسته نباشید...


حاوی اسپویل.. (این دکمه اسپویل کجاست که نوار زرد میاره؟)

تا آنتراکت اول کار رو دوست داشتم.. مهمترین ویژگی بارز ... دیدن ادامه ›› پارت اول به نظرم هجو جسورانه و پارودی کار بود..از اون هجوها و طنزهای سبک وودی آلن که هرآنچه هست رو به ریشخند تمسخر میگیره..از اون تمسخرهای دلنشین و جذاب.. از تماشاگرها و خود صحنه و بازیگرها گرفته تا دین و مذهب و حتی خود اثر داستایوفسکی....اول از همه روشن بودن چراغهای سمت تماشاگرها نیشخندی بود بر اینکه ما متفاوت هستیم.‌.. و بعد خطاب قرار دادن (پدر روحانی) با لفظ (بابا)...
صحنه جلسه اعصا خانواده با کشیش ها و صحبت درباره مقاله مهم ایوان درباره نقش کلیسا در محاکمه که با حرکات و فیگورهای و ژست های خاصی انجام می‌شد که نیشخندی بود بر تمام ژست های روشنفکری و بالعکس ژست های مذهبی...صحنه بعدی گفتگو درباره مسیح و مذهب و خدا و ایمان بود که در drunk ترین حالت ممکن این گفتگو خیلی بااهمیت در حال انجام بود..
لحن آرام و دوبلوری برادر سوم آلیوشا، بصورت اگزجره و خنده دار، هجوی بود بر دوبله فیلم های آن دوره و صداهای آلن دلونی...
در صحنه هایی شاهد خلق پارودی از فیلم آمریکایی برادران کارامازوف بودیم مثل صحنه خانه فقیرانه ایلیوشا و آه و ناله‌های بیمارگونه و خنده‌دار اعضا خانواده و تنگی خانه...
به نطرم حتا در جاهایی هجویی به فیلم ها و سریال‌های کره‌ای ژاپنی داشت که چون‌من این فیلمها رو ندیدم خیلی متوجه نشدم..

صحبت کردن بازیگرها باهم و شلوغی و همهمه در حین تعویض صحنه ها، به نظرم هجوی بود بر خود نمایش‌ها .. حتا قسمت هایی که نام همدیگه رو فراموش میکردن یا به همدیگه و دیالوگ های همدیگه ناخودآگاه میخندیدن و هیچ تلاشی برای پنهان کردن این خنده‌ها نداشتن..همانطور که وودی آلن در فیلم ها و نوشته‌هاش خودش رو به تمسخر میگیره.. حتا به نطرم هجوی هم به جنبش های حامی حیوانات زده شده بود..
در یکی از صحنه های خانه فقیرانه ایلیوشا، اونجا که آلیوشا پدر رو میکشه کنار و چندین بار میگه میخام حرف مهمی بزنم و پدر شروع میکنه به خواندن ترانه، اونجا هم جالب بود و به نظرم هجوی بود به نمایش هایی که خوانندگی در اونها جای نمایش و بازی رو گرفته و هیچ حرف مهمی زده نمیشه بجز خوانندگی.. ولی متاسفانه در ادامه و مارت دوم و سوم خود همین‌نمایش در استفاده از ترانه و خوندن آهنگ کمی زیاده‌روی شده بود..

از آنتراکت اول به بعد، جذابیت کار رو به افول رفت.. من ادغام فاوست با کارامازوف رو درک نکردم و لزوم اینکار رو متوجه نشدم..

در پارت سوم واقعا احساس خستگی کردم و گرمای زیاد سالن هم کلافه کننده شده بود..میز آلمانی رو درک نکردم... قسمت های دیالوگ های آذری بامزه بود.. قسمت های دیگه‌ای هم بود مثل نمایش فیلم و فیلمبرداری که میدونم قطعا میخو۰استه چیزی بگی و هجوی بوده بر چیزی ولی دیگه تمرکز لازم رو نداشتم من..
به نطرم نمایش در ۳ تا ۴ ساعت جمع میشد و این تایم کمی زیاده از حد منِ کم طاقت بود..

باز هم همگی خسته نباشید. کار پرزحمتی بود و تجربه جالبی برای ما..
❤️❤️❤️ + ❤️ (صرفا برای فئودور )
زمان نوشتن کامنت گزینه ای به شکل مثلث پایین کادر می یاد روش بزنید نوشته زرد رنگ اسپویل درج می شه، لذت مجدد بردم از اشاراتتون دارم اغفال می شم برای بار دوم برم در این ماراتن نفس گیر شرکت کنم :)
۴ ساعت پیش
پویا فلاح
برای اضافه شدن گزینه اسپویل، الان ویرایش رو بزنید و بعدش سمت راست صفحه‌تون یه مثلث که کلمه spoil کنارش نوشته شده رو می‌بینید. با فشار دادن اون، گزینه اسپویل برای متن شما فعال میشه.
مرسی یافتم
۴ ساعت پیش
هما م
به نظرم فقط( بازی) نکرده بود.. به ریشخند گرفته بود.. و من این نگاه رو خیلی دوست دارم.. تمامی دنیا به هیچ.. هیچ چیزی در این جهان وجود نداره که نشه بهش خندید و باهاش شوخی کرد‌ .. همه هیچ است و ...
حتی اینکه سگ ات ژاپنی حرف بزنه!
بزرگ خاندان :)
۳ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساعت ۱۷:۲۰ پیام‌میدید که نمایش ساعت ۲۰ همان روز لغو شده؟؟؟؟

خسته نباشید...
مردم برنامه ریزی دارن، یلخی که زندگی نمیکنن.. برای دیدن نمایش، ممکنه از کارها و برنامه های دیگه اشون( مخصوصا آخر هفته) بزنن که بیان تئاتر.. ۲/۵ ساعت مونده به اجرا پیام‌میدید لعو شده؟؟!!!
امیرمسعود فدائی و سپهر این را خواندند
محمد فروزنده و پونه ٢٥ این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام.. این اسکرین دقیقا ساعت ۱۲ و صفر ثانیه گرفته شده.. به نظرتون این حجم از مهمان که از قبل براشون بلیط ردیفهای جلو گرفته شده درسته؟؟
فقط ردیف اول بسته بود مابقی آزاد بود
۶ روز پیش، دوشنبه
به غیر از رزرو، مشکل سیستمی هم وجود داره. روی موبایل من زده بود دو دقیقه مانده. روی pc زده بود یک دقیقه مانده...وقتی هم که باز شد غالب باکس های وسط مشکی و نارنجی بود
۶ روز پیش، دوشنبه
من فقط می تونم تاسف بخورم. و بگم که این رفتار واقعا به نظرم قابل توجیه نیست.
۳ روز پیش، پنجشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توصیه: این ۴ تا صندلی رو نگیرید. بخاطر چیدمان دکور دید خوبی نداره. خصوصا شماره ۱.
بانی و کلاید..‌
امیرمسعود فدائی، سپهر، مهدی علی‌نژاد و امیر مسعود این را خواندند
عرفان هوشدار این را دوست دارد
بله
بانی و کلاید.⭐
اجرا خوب
بازی ها روون
خسته نباشید به کلیه عوامل
۲ روز پیش، جمعه
امیر صالحی
اجرا خوب بازی ها روون خسته نباشید به کلیه عوامل
ممنونم جناب صالحی از نظرتون ✨❤️
۲ روز پیش، جمعه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیوال باعث شد من دو تا واژه رو از دایره لغاتم حذف کنم.. حتی در گفتگوهای روزمره‌.. اینقدر که دل زده شده ام ازشون..

۱- شاهکار
۲- به شدت...
درود.

پس باید گفت تیوال، ناخواسته بانیِ خیر شده! چون "به‌شدّت" ترکیبی‌ست اشتباه وَ غلطِ مشهور.

برابرواژه‌ی پارسیِ "شدّت"، تندی، سختی و استواری‌ست.
"به" با نقشِ صفت‌ساز، وقتی به "شدّت" وصل شود، ... دیدن ادامه ›› "به‌سختی" معنا می‌دهد (با بارِ معنایی منفی) در صورتی که مراد، "خیلی زیاد" (با بارِ معنایی مثبت) است.

"نمایشی که دیدم، به‌شدّت خوب بود". معنای درستِ جمله این است:
نمایشی که دیدم، به‌سختی خوب بود (یعنی خیلی هم خوب نبود!)، حال آنکه گوینده می‌خواهد بگوید: نمایشی که دیدم، خیلی خوب بود.

شدید، شدّت، شدیداً، به‌شدّت! تازی‌ست و بیگانه. برای آن برابرهای پارسی داریم. پس بهتر است جایگزین شود.

به جای "به‌شدّت"، از "بسیار"، "بس" و "بسی" استفاده کنیم.

شاد باشید و نویسا.

بدرود.
سامان حسنی
درود. پس باید گفت تیوال، ناخواسته بانیِ خیر شده! چون "به‌شدّت" ترکیبی‌ست اشتباه وَ غلطِ مشهور. برابرواژه‌ی پارسیِ "شدّت"، تندی، سختی و استواری‌ست. "به" با ...
جالب بود..‌مرسی👍👍

به شدت جالب بود😄
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هما م (homa1040)
درباره نمایش یخ زده i
خسته نباشید به همگی..
راستش من نمایشنامه رو نخوندم.. ولی با دیدن نمایش یاد رمان ( استخوان های دوست داشتنی) افتادم که تقریبا داستان مشابهی در اون رخ میده.... یادمه موقع خوندن رمان خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم و قلبم مالامال از غم و اندوه شده بود.. ولی ابن نمایش بجز یکی دو جا اونهم خیلی کوتاه در من تاثیری نداشت و احساس تاُلم از واقعه به اون وحشتناکی در من بوجود نیاورد.. حالا نمیدونم این مشکل از من بود یا از متن یا از اکت ها... زمان نمایش طولانی بود. اواسط کار من خسته شدم... فرکانس تغییر فصا از خانه به زندان زیاد بود.. تا تماشاگر میخواست حس و حال فضای زندان رو بگیره ، خاموشی و انتقال به فضای خانه رخ می‌داد و برعکس...

سوالی اول نمایش با پروژکتور نشان داده شد مبنی بر تفاوت جرم و جنایت از سر شرارت با جرم و جنایت بخاطر مشکلات روانی... که خب انتطار داشتم روند نمایش در این راستا باشه و به این سوال پاسخ داده باشه یا حداقل برای تماشاگر این سوال در ذهنش چالش ایحاد کنه.. ولی مضمون نمایش بیشتر به (بخشش) از طرف خانواده قربانی پرداخته بود.. بخشش، گذر کردن، پذیرش، به آرامش رسیدن..

یه مساله دیگه. که توجه منو جلب کرد، درباره شخصیت پردازی مجرم بود.. اونطور که متخصصین این امر اطهار کردن، اغلب این افراد ( بخصوص) قاتلین ... دیدن ادامه ›› سریالی دارای شخصیت آنتی سوشیال هستن. و در این افراد چیزی به اسم عذاب وجدان، ندامت ،پشیمانی و یا شرمساری وجود نداره.. تلاش نویسنده و همچنین کاراکتر دکتر روانشناس که در این زمینه تحقیقات زیادی ظاهرا کرده بود، مبنی بر ایجاد حس ندامت و شرمساری در قاتل ، خیلی توی ذوق میزد..
برنامه های مستند زیادی از مصاحبه با قاتلین سریالی وجود داره که لحن و نوع گفتمان این افراد با کاراکتر نمایش خیلی متفاوته...

اون وسطا هم نمایش کشیده شد به سمت مراسم آیینی هندوها و تبتی ها و عسل کردن با ادرار گاو و کاسه تبتی و ... که به نظرم خیلی ربطی به داستان نداشت.. همون توهم واهی غرب که فکر میکنن آسیای شرقی جای خیلی خاصیه و باعث تحول زندگیشون میشه.. تفکر مقابل رویای آمریکایی... به هر حال به نطر من ( که لزوما ممکنه درست نباشه) متن از جهت داستان، شخصیت پردازی، تاثیرگذاری، باورپذیری، همذات پنداری، تبلیغ اشتباه و نادرست بودایی و تبتی، ایرادات زیادی داشت..

همگی خسته نباشید.❤️❤️❤️
کاش اقوام و آشناها و دوستان عوامل یه نمایشی که میان نمایش رو میبینن و تعریف می‌کنن اول کامنت اشون بنویسن مثلا (نظرات یک فامیل دور).. اینطوری هم دوست و آشناشون که تو نمایش هست متوجه میشه هم ما آدمیان عادی و معمولی روی کره زمین.
هما م (homa1040)
درباره نمایش نعمت i
متاسفانه مورد سلیقه من نبود..
به نظرم متن خیلی مشکل داشت.. مسئله داستان معلوم نبود مشکلات و معضلات شغلی فرد معلول هست یا ماجرای عشقی اون، یا مشکلش با برادرش، یا جنگ و بمباران یا تیمارستان و آدم های اون و یا مشکلات تنبیه معلم و شاگرد... قاطی پاطی...

دیالوگ های خانم نقش معلول هم اصلا قابل فهم نبود، در ابتدای نمایش دیالوگ های مادر بخاطر آهنگ آذری شنیده نمیشد.. خردسالان بازیگر خوب بودن..

همگی خسته نباشید.❤️
از شما دعوت می شود که دوباره به دیدن نمایش بنشینید … چرا که خیلی از نکات لابلای صحبت ها گفته می شود … سپاس از وقتی که گذاشتید
فرنوش مرواری
از شما دعوت می شود که دوباره به دیدن نمایش بنشینید … چرا که خیلی از نکات لابلای صحبت ها گفته می شود … سپاس از وقتی که گذاشتید
ممنون..
یعنی میفرمایید وقتی دیالوگ دختر معلول نامفهوم و گنگ هست ، تماشاچی باید چندین بار به دیدن اثر بیاد تا متوجه بشه؟؟

یا وقتی نمایش داستان دراماتیک نداره، وقتی دیالوگ درست حسابی نداره، وقتی فرم قابل قبولی نداره، وقتی معلوم نیست مساله داستان چیه، و.... تماشاگر باید چندین بار بیاد بشینه اثر رو ببینه؟
جسارتا این کلام شما به نظرتون توهین به مخاطب و تماشاگر نیست؟
هما م
ممنون.. یعنی میفرمایید وقتی دیالوگ دختر معلول نامفهوم و گنگ هست ، تماشاچی باید چندین بار به دیدن اثر بیاد تا متوجه بشه؟؟ یا وقتی نمایش داستان دراماتیک نداره، وقتی دیالوگ درست حسابی نداره، ...
سپاس از حضورتون
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول از همه چیز، میخوام از خانم عکاس تشکر و قدردانی کنم که با آرامش و بدون کوچکترین صدا و نوری سرجای خودش داشت عکس می‌گرفت.. خانم عکاس مرسی.. لطفا یه کلاس آموزشی برای باقی عکاس‌ها برگزار کنید.


درباره نمایش...

دو کار قبلی آقای تاراج یعنی مشتبا و خالی رو راستش زیاد دوست نداشتم.. ولی اینکار رو خیلی ... دیدن ادامه ›› خوشم اومد..

همونطور که همه میدونیم، ماشین پیکان در ماجرای واقعی و وقوع قتل‌ها نقش کلیدی داشته، در نمایش هم ماشین پیکان مثل یه کاراکتر نقش مهم و پررنگی داشت( کاش تو اسامی بازیگرها هم عنوان میکردن، مثلا پیکان سفید مدل ۶۴ به پلاک فلان😉) و اما دو تکه شدن ماشین خیلی ایده نابی بود.. همونطور که شخصیت غلامرضا به نوعی دوگانه ( و شاید چندگانه) بود، ماشین رو هم دوپاره کرده بودن که علاوه بر راحتی دید صندلی عقب، به نطرم این مفهوم رو هم میرسوند.... و چقدر قیافه غلامرضا داخل ماشین با اون نورپردازی خوب، خوفناک و وهم انگیز بود..

دزدیده شدن، مورد تجاوز واقع شدن، با چاقو کشته شدن، سوزانده شدن، قطع عضو شدن.. اینها همگی تلخ و غم انگیز هست.. ولی میدونید چی توی نمایش تلختر بود؟؟ مگه میشه از این موارد چیزی تلختر هم باشه؟؟ بله میشه.. اینکه زنان قربانی حتا با مسجل شدن اینکه مسافر بودند، ولی باز در مظان اتهام قرار گرفتند، زنانی که بعد از مرگ فجیع اشون هم نگران حیثیت و آبروی خود بودن که آیا چه خواهند گفت ؟؟؟ این چیزی بود که نمایش رو از داستان مستندی که همه تو اینترنت خوندیم و یا شاهدش بودیم مجزا میکرد.. دمیده شدن روح هنر در یک ماجرای واقعی و مستند.

پایان بندی هم فوق العاده بود و همون بخشی هنری کار باز تکرار شده بود..

همگی خسته نباشید.❤️❤️❤️❤️
👌🏻😍❤️
امیرمسعود فدائی
دوزاری هستی جانم😅😅
شما برو گوه تو بخور
احمد عرفانی
شما برو گوه تو بخور
آقای بی ادب، دوربینت دکمه قطع صدای شاتر نداره خب چرا حرص ات رو سر بقیه خالی میکنی؟؟

قطع صدای شاتر (صحیح)
قطعه صدای شاتر ( غلط)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جدی جدی یه عده دچار (اروتومانیا) هستنا🤔🤔🤔

تاکید عجیبی هم رو ( درخشش) دارن
کاش تیوال یه قسمت مجزا برای تین‌ایجر‌ها بزنه.. برن اونجا لاو بترکونن و بدرخشن
فضای جالب و بکری رو تجربه کردم.. مخصوصا اون قسمت اشاره به فونتامارا رو دوست داشتم که جا داشت بیشتر روش کار بشه... اون قسمت های مقاله خوانی و ارائه مطالب علمی و جامعه شناختی رو خوشم نیومد.. نمایش با ابزار خودش باید این مفاهیم و مضامین رو انتقال بده نه اینکه اون وسط یکی مقاله بخونه.. این قسمت رو ضعف کار میدونم..

همگی خسته نباشید❤️❤️❤️

توصیه: جوراب سوراخ نپوشید😉😉
ممنون از نظرتون و خوشحالم که در کل راضی بودین. بابت توصیه تون جا داره یادآور بشم که "اهالی فونتامارا مثه دهاتیان و فقیرانه لباس می‌پوشن..." ♡
رؤیا ناصرپور
ممنون از نظرتون و خوشحالم که در کل راضی بودین. بابت توصیه تون جا داره یادآور بشم که "اهالی فونتامارا مثه دهاتیان و فقیرانه لباس می‌پوشن..." ♡
ممنون..
متوجه منظورتون نشدم.. توصیه ای نکردم من😐 اون قسمت های اشاره به فونتامارو رو گفتم دوست داشتم.. درباره لباس چیزی نگفتم که...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پس با اون صدای قطاری که شنیدیم، هنوز کار داریم
خسته نباشید.
متاسفانه سلیقه من نبود. نمایش ۱۳ اپیزود مجزا داشت. بعضی از اپیزودها داستانکی رو میشد از توش درآورد. ولی داستان و شخصیت پردازی و همه چیز فدای (واج آرایی) شده بود.‌ از اون کارهایی که فرم مقدم بر همه چیز بود ... فرم = صرفا واج آرایی.

برای طراحی لباس زحمت کشیده بودند.. ولی در اپیزودهای ۵ دقیقه ای نمیشه، نمی‌توان، مخاطب رو وارد حس و حال نمایش کرد.. هیچ تاثیر یا تاثری مخاطب در ۵ دقیقه نمیتونه دریافت کنه.. امتیازدهی کتبی و روشن شدن چراغها هم این قضیه رو پررنگتر میکرد.

خسته نباشید.❤️❤️

کاش خودکار فشاری تهیه نمی‌کردید.. خودکار معمولی بهتر بود.. بعصی از تماشاگران در طول کل اجرا در حال فشار دادن ماسماسک خودکار و تولید صدا بودن... این نحوه آزار رسوندن به بقیه دیگه خداییش تا این نمایش قفل بود.
هما م (homa1040)
درباره نمایشنامه‌خوانی کندوان i
با این ساعت عملا ۷۰ درصد مخاطبین رو از دست میدن
عرفان ضرغامی و امیر مسعود این را خواندند
Mohammad Rohi این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کل نمایشنامه رو نوشتین که😉😉
ولی به نظر جالب میاد
در پاسخ مجدد به آقای خوب زاده:

در متن اصلی یه جا بئاتریس به اد میگه ( you can never have her)..
و این her خیلی معنا داره.. و تنها جایی هست که بئاتریس مستقیم به احساس اد به کترین اشاره میکنه.‌ اونم باز در لفافه.. ولی متاسفانه در فارسی ترجمه her میشه (او) و خواننده شاید خیلی متوجه منظور نشه.. داشتم فکر میکردم تو اینجور مواقع که ضمیر مونث و مذکر مهم هست مترجم میتونه تو پاورقی درباره اش یه توضیحی بده.

سرکار خانم هما، هرگز در اجرای ما بی به ادی مستقیم پیرامون احساسش حرف نزد، و این رو بازیگر محترم نقش بی و سایر مخاطبان محترم میدانند. حالا سئوال مهم بنده از شما این است، آرتور میلر چرا این نمایشنامه را نوشت؟
رحمان خوب زاده
سرکار خانم هما، هرگز در اجرای ما بی به ادی مستقیم پیرامون احساسش حرف نزد، و این رو بازیگر محترم نقش بی و سایر مخاطبان محترم میدانند. حالا سئوال مهم بنده از شما این است، آرتور میلر چرا این نمایشنامه ...
با سلام..
والا من از قصد و منظور آرتور عزیز بی‌خبرم ولی به نظرم برای امرار معاش می‌نوشته..

درست میفرمایید.. صحبت منم همینه که این نمایش اصلا به عمق کاراکترها ورود نکرده بود.. حالا چه اشاره مستقیم چه عیرمستقیم..

ادی در این نمایش در نقش یه شوهرخاله نگران و مهربون بود که نگران این بود کترین ۱۲ شب به بعد بیرون نباشه، نگران این بود پسره بخاطر ... دیدن ادامه ›› پاسپورت دنبال کترینه و داره ازش سواستفاده میکنه.

بتی هم در نقش یه خاله مهربان و دلواپس طاهر شده بود که با شوهرش سر خواهر زاده‌اش بحث میکنه.. و نگران ازدواج و استقلال کترینه.. درصورتی که در متن چیزی فراتر از اینها ارائه شده که صحبتش رو کردیم.
هما م
با سلام.. والا من از قصد و منظور آرتور عزیز بی‌خبرم ولی به نظرم برای امرار معاش می‌نوشته.. درست میفرمایید.. صحبت منم همینه که این نمایش اصلا به عمق کاراکترها ورود نکرده بود.. حالا چه اشاره ...
جسارتا شما که از بزرگترین معنای تولید این اثر اطلاع ندارید، چجوری به یک اجرا چنین اتهامی رو نسبت می دهید که به عمق ماجرای نمایشنامه پی نبرده است؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من امروز کار رو دیدم. خسته نباشید.

به نظرم کارگردان و مترجم ( که هردو یک نفر هستند) نتونسته بود روح نمایشنامه آرتور میلر رو درک و استنباط کنه.. سوالی که در ذهنم شکل گرفته اینه که وقتی نمایشنامه‌ای توسط مترجم های حرفه‌ای ترجمه شده چرا یک کارگردان و تهیه کننده و بازیگر، اثر رو ترجمه میکنه و اینطوری نمایشنامه رو دگرگون میکنه و اون رو در سطحی ترین حالت ممکن اجرا میکنه؟؟؟ وقتی ترجمه، اون روح دمیده شده در اثر رو نداشته باشه خب مسلما بازیگران هم نمیتونن به درک درستی برسند و به خوبی اجرا کنن...
و اما نمایشنامه ... دیدن ادامه ›› اصلی...


حاوی اندکی اسپویل


در نمایشنامه آرتور میلر ما با عشق ممنوعه‌ای مواجهه هستیم.. عشق مردی به خواهرزاده همسر خودش( کاترین) که از بچگی با آنها بزرگ شده ولی این عشق ممنوعه خیلی رو نمیشه و مرد وقتی پای رغیب به میون میاد دچار برآشفتگی و استیصال میشه چون کاری از دستش برنمیاد.. از اون طرف همسر مرد ( خاله کاترین) از عشق شوهرش به کاترین بوهایی برده ولی هیچ وقت عنوان نمیکنه ولی برای نجات زندگی خودش در تلاش هست که کاترین زودتر ازدواج کنه و از شوهرش دور بشه. در طرف دیگر پسر مهاجر رودولفو که قراره با کاترین ازدواج کنه دارای یه سری خصوصیات زن نما هست و شائبه‌هایی از گِی بودن اون هست.. هیچکدوم از اینها در نمایشی که ما دیدیم نبود و شخصیت ها در سطحی ترین لول خودشون باقی مونده بودند و روابط پیچیده و دیالوگ های دوپهلو که در نمایشنامه بود توی این نمایش وجود نداشت.‌ از همه بدتر حذف کردن شخصیت وکیل بود که در نمایشنامه راوی داستان هست و به نوعی بازی فرمی انجام میده.. کسی که تعریف کردن داستان از زبان اون با صحنه های نمایش درهم ادغام میشه و خیلی جالب و زیباست..‌ و پایان بندی عجولانه و نامعقولی که در نمایش دیدیم در متن اصلی طور دیگه‌ای بود...
اگر نمایش اقتباسی از نمایشنامه اصلی هست باید این عنوان بشه ولی وقتی قسمتی از دیالوگ ها و قسمتی از صحنه ها عین نمایشنامه اصلی هست، پایان بندی چرا باید اینگونه تغییر کنه؟؟ نمیدونم.. من اینکار رو نمی‌پسندم.. هم از جهت امانتداری و هم از جهت اقتباسی‌...

شخصیت ادی هم به نظرم خیلی خوب درنیومده بود.. هم لهجه غریبی داشت( شبیه لهجه آذری.. با احترام به همه همزبان های خودم ) که باور پذیری یه نمایشی که محلش آمریکاست رو کم میکرد و هم حرکات اضافه و رفت و آمدهای مداوم، زیاد داشت.

همگی خسته نباشید.❤️❤️
با سلام و احترام. ضمن تشکر از حضور شما و بیان دیدگاهتون، هر دو ترجمه موجود ترجمه های ضعیفی بودند. ضمن احترام عرض می شود که فرمایش شما را قبول ندارم و هیچ عنصر بدون برنامه ای در این اجرا وجود نداشت و هیچ حذفی هم بی علت نبود.
درباره نقش ادی خدمتتون عرض شود که تحلیل من از این نقش این بود که خدمت شما ارائه شد و این را همچنان صحیح ترین برخورد خودم با ادی میدانم.
با احترام
جسارتا کسی گفت در ترجمه دیدگاه شخصی میتواند ارائه شود؟ شما گویا لیست رو نخوندید، یه اتفاقی در این نمایش رخ داده به اسم بازنویسی. و آنچه به متن الحاق شده بازنویسی است نه نظر شخصی در ترجمه
رحمان خوب زاده
جسارتا کسی گفت در ترجمه دیدگاه شخصی میتواند ارائه شود؟ شما گویا لیست رو نخوندید، یه اتفاقی در این نمایش رخ داده به اسم بازنویسی. و آنچه به متن الحاق شده بازنویسی است نه نظر شخصی در ترجمه
بله.. این وقتی قابل قبوله که اون بالا خط دوم ننوشته باشید :
مترجم = رحمان خوب زاده.

به هر حال بحثی نیست.. تشکر از زحمات شما..

این مشکل خیلی ریشه ای تر لز این حرفهاست.. چون همه ماها ( از جمله خود من) همیشه حس ناکافی بودن بهمون القا شده. یه بلزیگر دوست ... دیدن ادامه ›› داره نویسنده بشه، نویسنده دوست داره کارگردانی کنه، کارگردان دوست داره بازی کنه، مترجم دوست داره خلبانی کنه، خلبان دوست داره کلاس آشپزی برگزار کنه، دکتر دوست داره رئیس جمهور بشه، رئیس جمهور دوست داره دانشجو بشه 😉😉😉
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لطفا تهران هم اجرا بیایید.
زهرا بارچیان (zahra.barchian)
ممنون ازتون.سعی مون رو می کنیم ❣️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید