چیزی که مینویسم صرفا نظر شخصی منه که یه مخاطب عادی سینما هستم و دارای اسپویله.
راستش رو بخوای، "پیر پسر" آنقدر که ادعا میکرد و
... دیدن ادامه ››
من انتظار داشتم، فیلم شاخص و درخشانی از آب درنیومد. به نظرم فیلمی در حد معمولی بود. اما باید اعتراف کرد که در این آشفتهبازار فیلمهای کمدی که این روزها سینمای ما را اشغال کرده، "پیر پسر" یک سر و گردن بالاتر است. همین که فیلمهای اجتماعی بیشتر اکران شوند و مورد توجه قرار بگیرند، خودش یک اتفاق باارزش است.
اما یک سری سؤال و باگ از نظرم تو این فیلم وجود داره:
لیلا حاتمی، بازیگر نقش رعنا، به نظرم نتوانست آنطور که باید و شاید، نقش یک زن اغواگر را از آب در بیاورد. انگار یک چیزی کم بود.
یک جاهایی هم شخصیت رعنا واقعاً عجیب عمل میکرد؛ مثلاً وقتی غلام باستانی (پیرمرد شیطانصفت) میخواست به او تعرض کند، چرا اینقدر منفعل بود و کاری نکرد؟ این برایم یک علامت سؤال بود.
و اینکه اصلاً دلیل آمدن رعنا به آن خانه برام جور در نمیاد! میگویند میخواهد مستقل شود از خانواده فاصله بگیره و پولی نداره و مجبور میشه بیاید آنجا، درست است؛ اما سبک زندگی رعنا، مدل لباس پوشیدنش و حتی ماشینی که سوار میشه، اصلاً به من نشان نمیدهد که این آدم بیپول است و بیپولیش باعث شده برود در چنین وضعیتی. انگار با تصویری که از او ساخته شده بود، جور درنمیآید.
حامد بهداد، بازیگر نقش علی، در این فیلم، پسر خوبی است! آنقدر خوب است که دیگر میشود به او گفت قدیس! ظاهراً چون مادرش آدم فرهیخته و خوبی بوده، حامد هم کلاً شده یک فرشته.
اما چطور ممکن است یک نفر چهل سال کنار یک پیرمرد شیطانصفت زندگی کند، بداند که او قاتل مادر برادرش بوده و جسدش در خانه است، اما ذرهای دچار تروما نشده باشد؟ همچنان آرام باشد، اثری از خشم در وجودش نباشد؟ حتی وقتی میفهمد کسی را که دوست داشته هم توسط همین شیطان کشته شده، باز هم آن خشم و حس انتقام که باید در چشمانش باشد، نیست.
تصمیمی که در شرایط بحرانی گرفتن برام جور در نمیاد.
تصمیمشان برای زندانی کردن غلام باستانی در خانه و جمع کردن مواد از اتاقش تا به خاطر نرسیدن مواد اعتراف کند که با رعنا چه کرده، خیلی جور در نمیاد! آخه در شرایطی که یک دختر گمشده و نگران جانش هستی و هر ثانیه اهمیت دارد، چرا نباید پیرمرد را تحت فشار بیشتری بگذاری تا زودتر حرف بزند؟ چرا به جایش بگیری بخوابی تا شاید خودش در اثر خماری اعتراف کنه؟!
یکی از مشکلات دیگه این بود که یکی از منابعی که برای این فیلم گفته شده، داستان رستم و سهراب است. اما به باور من، این برداشت "پسرکشی" از رستم و سهراب کاملاً اشتباه است.
داستان واقعی رستم و سهراب این است که سهراب با لشکر توران به ایران حمله میکند و هیچکس در ایران توانایی مقابله با او را ندارد. مردم فکر میکنند سپاه توران میخواهد ایران را نابود کند. رستم تنها کسی است که میتوانست جلوی سهراب را بگیرد و نگذارد ایران از بین برود. رستم میدانست که دارد با پسرش میجنگد، اما این را به روی خودش نیاورد تا بتواند بر احساسات پدریش غلبه کند و ایران را از آن جنگ نجات دهد. حتی گفته شده که رستم تحت فشار روانی شدید قرار میگیرد و دست به خودکشی میزند. جالب است که هم رستم و هم کیکاووس معتقد بودند که سهراب خودش یک تهدید بزرگ برای ایران است و باید از بین برود! اینکه برداشت سطحی و اشتباهی از رستم و سهراب شده در نظرم مشکل بزرگیه.
در آخر همونطور که گفتم فیلم درخشانی نبود و فیلم متوسطی بود اما توانایی این رو داشت که ۳ ساعت برات داستانش رو تعریف کنه و تو تماشا کنی و خسته نشی.