در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرش یوسف زاده(هالین) | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:36:53
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یک متن چشمگیر که می تواند کوتاه تر شود.
طراحی صحنه فکر شده و کاربردی.
بازی فوق العاده خانم ادبی.
در مجموع اجرای روانی ست که تماشاچی را با خود همراه می کند.

امتیاز من 4 از 5.
متاسفانه نمایش به عنوان یک کمدی با نگاه هجو و مضحکه به بخشی از افسانه ادیپ، کار موفقی نیست. کار به شدت بر پایه شوخی های سطحی و به مضحکه کشیدن داستان اصلی پیش می رود اما حتا در خنده گرفتن از تماشاچی نیز موفق نیست. از نقاط مثبت این کار می شود به اجرای بازیگر نقش ادیپ و نیز موسیقی اشاره کرد. تلاش متن و اجرا برای ایجاد یک فضای تاویل پذیر به سبب عمیق نبودن طنز به کار رفته ابتر مانده است.
امتیاز من 2 از 5.
آه، ۲ از ۵! بالاخره داریم پیشرفت می‌کنیم! اجرای قبل ۱ گرفته بود، اونم از بابای خود ادیپ!
ما می‌فهمیم که طنز ما برای همه نیست. مخصوصاً برای کسانی که از شوخی با افسانه‌ها دچار خارش فلسفی می‌شن. ما هم اول نمایش قصد داشتیم ژرف باشیم… بعد یکی گفت «شاش دارم» و همه‌چی رفت هوا.
اما اینکه بازیگر ادیپ رو تحسین کردید؟ بله، او واقعاً تلاش کرد از عمق وجود فریاد بزنه:
«بومبا... جاکاتاااا!»
(و باور کنید گفتن این دیالوگ درحالی‌که پشت درخت زندگی دنبال دستشویی می‌گردی، کار هر کسی نیست.)
دماغ قرمزا
به قول هنری برگسون در «مطالعاتی بر خنده»، ریشه‌ی طنز وقتی‌ست که «صلابت مکانیکی» بر زندگی رخنه کند. ما ادیپِ تراژیک را انداختیم وسط کارناوال باختینی—همان راهکار میکائیل باختین برای درآمیختن هجو ...
باور کن این هایی که می گویی در تیوری و ایده عالی ست و منم موافق شان هستم ولی در کارتان دیده نمی شود؛ درنیامده و حیف.
۳ ساعت پیش
آرش یوسف زاده(هالین)
باور کن این هایی که می گویی در تیوری و ایده عالی ست و منم موافق شان هستم ولی در کارتان دیده نمی شود؛ درنیامده و حیف.
آرش جان، حق با توئه!
مثل ارسطو که نظریه و پراکسس رو از هم جدا می‌دید، ما هم توی ایده‌پردازی پرانرژی بودیم اما در اجرا گاهی گرد و خاک‌ش باقی موند.
قرار نیست هر جرقه‌ی فکری وسط صحنه فوران کنه—ولی قول می‌دیم دفعه‌ی بعد، شعله‌ورترش کنیم تا ایده‌ها از پشت درخت مقدس بیرون بپره!

۵۰ دقیقه پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک بازخوانی طعنه آمیز با روش های اجرایی خلاقانه از افسانه ددالوس؛ که اغلب صحنه های جذاب و فیگورهای خوبی را خلق می کند.
شوخی با اساطیر و به چالش کشیدن شیوه های مسلط ِروایی داستان های اسطوره ای به خوبی در این کار بازآفرینی شده است.
متاسفانه این کار دیر و کند شروع می شود. تکرار های سیزف وار در حرکت ها و دیالوگ ها در ابتدای کار بیش از حد است و ریتم را می اندازد.
از امکانات صحنه مثل نور، موسیقی به خوبی استفاده نشده است. تداوم و تاکید بر نور عمومی در ده دقیقه ابتدای نمایش نیز جز نقاط ضعف کار است.
به جای چرخش های زیاد و سرگیجه وار کابین هواپیما؛ می شد با ترکیب فیگورهای بدن خلبان( ددالوس) و پسر ( ایکاروس) در پشت سر او المان ها و قاب های جذاب تری تولید کرد و این بخش جز فرصت سوزی های نمایش است.

این اجرای فردریک کار خوبی نبود. متن به شدت تغییر کرده و با هجو و هزل های ایرانی و اینستاگرامی به آمیزه ای نچسب بدل شده است. روش اجرایی کار هم به شکلی انتخاب و کارگردانی شده است که امکان بروز بازی توسط بازیگرانی نظیر خانم مقدمی هم در کار وجود ندارد. حتا از جنبه سرگرمی هم این تیاتر کشش همراهی در همه دقایق را ایجاد نمی کند.
امتیاز من 1 از 5 .
کار خیلی خوبی بود، علیرغم این که کار دیالوگ محور است و البته حرف های زیادی دارد با زمانی طولانی در یک فضایِ کوچکِ ریال ( کارگاه نقاشی روتکو) ... دیدن ادامه ›› اجرا می شود اما برای من خسته کننده نبود و ارتباطم با کار قطع نشد.
شب قبل در شروع کار صدای آقای بهبودی خیلی پایین بود و برخی دیالوگ ها به سختی به گوش می رسید و یا در پس موسیقی کار خورده می شد.در طراحی صحنه نیز؛ جای صندلی روتکو مناسب نیست.و تماشاچیان سمت چپ صحنه در ردیف های بالایی امکان دنبال کردن اکت و تماشای میمیک های بازیگران در این نقطه را ندارند.
درباره محتوای کار من فکر می کنم که کار مضامین زیادی داشت از به چالش کشیدن جایگاه روشنفکری، نوع زیست هنرمندان آوانگارد، انزوا و ایزوله بودن برخی روشنفکران و آرتیست ها که منجر به کم شدن تاثیر و از بین رفتن جایگاه شان در جامعه می شود، کشمکش مدام و تمام نشدنی میان جریان های فکری / سبک های هنری / نحله های فکری، تقابل میان اصالت و ابتذال در هنر، اثر هنری و مصرف گرایی، نسبت و جایگاه هنر و سرمایه داری و بیش از همه چیز درباره ی ارزش ها، حفظ نظم موجود و یا عصیان و بر هم زدن آن، پدید آوردن امکان گفت و گو میان جریان های هنری و خلق یک جریان هنری / سبک جدید؛ خودکشی آرتیست آوانگارد در پس افسردگی در دوران پایانی زندگی و یا مواجهه با مفهوم زندگی و دستیابی به نوعی کشف جدید از سیر آن، وحشت از عدم مانایی اثر هنری در هنرمند و نوع مواجهه آیندگان با آن.
برای روتکو هنر مثل یک آیین دارای نظم و دسپلین مشخص و سختگیرانه است، دستیار در ورود به کارگاه روتکو فقط تابع محض و شنوده است، هیچ صدا و جسارت اعلام موجودیتی ندارد، با سیر داستان "کن " پرسش گر، صاحب صدا و در نهایت با عصیان گری به یک نقاد بدل می شود. انگار تازه در این نقطه او هویت و موجودیت پیدا می کند ( چیزی که روتکو نیز به آن در نمایش اشاره می کند) نقدهای تند کن موجب باز تعریف روتکو درباره نسبتش با جامعه سرمایه داری و بازگشتش به ارزش های ذهنی خودش می شود. چیزی که علیرغم وسواس روتکو فقط بیان می شد ولی نمود بیرونی ندارد و او تابلوهایش را به نمادهای مصرف گرایی و سرمایه داری برای نمایش در رستوران فروخته و حال در یک تحول آنی تصمیم به رجوع به خویشتن کرده و آن را بازپس می گیرد.( یک بزنگاه چشم گیر) .

امتیاز من به این اجرا 4 از 5 .
به نظر من بار اصلی کار بر دوش متن بود. بازی خانم ادبی و آقایان ویسی و ابراهیمی در سطح متوسط و بازی آقای سیفی به هیچ عنوان باورپذیر نبود، در حالات اگزجره برای کنترل صدا و اکت نیز باید آقای ابراهیمی بیشتر کار کند. طراحی لباس هم از نقاط ضعف کار بود، لباس مرد سلطه گر اصلا تداعی کننده ثروت و چشمگیر نبود یا پارگی لباس فلورس خیلی انتخاب دم دستی بود. در جاهایی حتی اگر وفاداری به متن اصلی باشد شعارهای گل درشتی در کار وجود داشت، اشاره مستقیم به استثمار مثلا. به طور کلی در حد یک کار کارگاهی و یا دانشجوییِ محترم و قابل تماشا بود.
امتیاز من 2 از 5 .
اجرای روان و خلاقانه ای بود. کار به خوبی و نابی ایده ها در مثلث نبود.
اما یک تیاتر استاندارد و سرگرم کننده است.
امتیاز من 4 از 5.
به نظر من و در کل یک کار متوسط؛ ریتم کار کند است و پیگیری نمایش در پرده های اول تا سوم را سخت می کند. دو پرده آخر ریتم و اکت ها کمی جان می گیرد. ... دیدن ادامه ›› کار امکان بروز بازی های متفاوت و چشمگیر را نمی دهد و به گمانم بازی ها در یک سطح متوسط ولی استاندار باقی می مانند.
درباره تحلیل محتوایی هم کار حرف برای گفتن دارد از درگیری انسان با سوگ پس از فقدان، چرخه ی سوگ و مراحل آن، حتا دل تنگی و وابستگی به عادات از دست رفته، تمایل انسان به بازآفرینی غیر واقعی موقعیت ها برای تسکین خود؛ پناه بردن به خیال و حتا وهم؛ اما متاسفانه مفاهیم و حس های القایی نویسنده با متن های دستوری بر روی پرده به تماشاچی تحمیل می شود و امکان برداشت های متفاوت از این کار را که خیلی آرام و نرم دارد با تماشاچی ارتباط برقرار می کند و حتا فرصت فکر کردن در حین نمایش را به تو می دهد؛ از ما می گیرد.
امتیاز من 3 از 5 .
برداشت و اجرایی آبرومند از نکراسوف؛ یک کمدی ِ ریالیستی ِ فان که طعنه های رقیق سیاسی و اجتماعی هم دارد.
طراحی و اجرای دکور خیلی خوب که هوشمندانه به اجرا جان داده و بار زیادی از اجرا را به دوش می کشد.
چهار بازی خوب و متوسط از میثم عبدی، مهدی کوشکی، فرزام رنجبر و عاطفه کوشکی.
مشکل اصلی اولین شبِ اجرا، تنظیم بد حجم صدای بلندگوهای سالن بود به شکلی که وقتی آمبیانس و موسیقی پخش می شد دیالوگ ها را می خورد با این که من در ردیف پنجم نشسته بودم؛ که خب باید حتمن اصلاح بشود.

امتیاز من به این کار 3.5 از 5 .
کار در مجموع بسیار ضعیف است.
این اجرا نه یک تیاتر فیزیکال است، نه رقص محسوب می شود و نه در دسته نمایش آیین های بومی منطقه ای قرار می گیرد.
در انتخاب اجرا کنندگان تناسبی در نوع بدن، فرم بازی و نقش افراد با کلیات کار دیده نمی شود.
بدن های اجراکنندگان ناآماده، حرکات فرم ناهماهنگ و ژست های تجسمی حس کشف زیباشناسانه ای در قالب فیگور یا قاب های متشکل از فرم بدن، نور و صدا را منتقل نمی کند.
کارکرد آوا، نوع آوا و اجرای اصوات بد است.
انتخاب موسیقی انجام شده از بزرگترین مشکلات این اجرا است که ریتم و ضرباهنگ را از کار گرفته؛ اجرا را به صورت خطی هدایت می کند.
در پرده های مختلف در اجرای رزم و بزم و عزم و سایر موقعیت ها تفاوت حرکتی، آوایی یا ژستی وجود ندارد.
به دلایل گفته شده من قادر به درک روایتی منسنجم از کار نشدم.

امتیاز من به این اجرا 0.5 از 5.


پیش از این که درباره تیاتر شک بنویسم، مایلم از رفتار محترمانه‌ی کوروش سلیمانی بگویم که چهارشنبه شب ایستاده بر در سالن با لبخند به خوش آمدگویی ... دیدن ادامه ›› استقبال و حتا بدرقه‌ی تماشاچیان پرداخت؛ و بگویم دم شما گرم آقای هنرمند.
و اما کار؛ به نظرم یک اجرا به شیوه کلاسیک با ریتم و کشش مناسب؛ داستان دارای محتوای مدرن؛ نور و بازی خوب و دکور عالی است. طراحی دکور این کار به نظرم خلاقانه و به شدت کاربردی و در خدمت کار بود. بازی آقای تشکر و خانم افشار درخشان است. پایان‌بندی کار به قدرت اجرای سایر بخش‌های کار نیست و به نظرم نقطه‌ی ضعف کار محسوب می‌شود.
در بعد محتوایی؛ کار در ساحت اندیشه‌ای چالش برانگیز است تمثیلی از روابط پیچیده انسانی و اخلاق؛ اما این درگیری به سبب عدم پرداخت مناسب لایه‌های زیرین داستان چندان در بیرون از سالن مخاطب را با سوال همراه نمی کند. اما مونولوگ‌های خطابه‌وار پدر فلین در پرده‌ی اول ما را به اندیشه و کاوش در طول اجرا برای رسیدن به پاسخ ِپرسش‌هایی اساسی نظیر ِ این‌که: آیا ایمان و یقین به چیزی، بدون شواهد کامل، عملی اخلاقی است؟ آیا یقین و شک در تعارض و تضاد همیشگی هستند و انسان چگونه باید در جستجوی حقیقت میان این دو تعادل ایجاد کند؟ آیا ایمانِ محصولِ تعصب دارای ارزش است ؟ پیروی محض از ایمانِ وراثتی امری اخلاقی است؟ مرز باریک شک و ناباوری در وحشت از طرد شدن از جمع غالب و معتقدان کجا ست؟ تاثیر قدرت در شکل دادن باورهای جمعی چقدر است؟ دعوت می‌کند و این چلنج به خوبی ما را وادار به تمرکز به ادامه تماشای کار می‌کند.
به گمانم اگر این‌گونه به این تیاتر ورود کنیم کار به مخاطب این اجازه را داده که خود، فکر کند و تصمیم بگیرد.

امتیاز من به این اجرا: 4 از 5 .

آرش یوسف زاده عزیز ... ممنون از محبت و لطف شما ... و ممنون بابت سوالات خوبی که طرح کردید ... و نظرات شما . موفق باشید ...
۲۰ اردیبهشت
کورش سلیمانی
آرش یوسف زاده عزیز ... ممنون از محبت و لطف شما ... و ممنون بابت سوالات خوبی که طرح کردید ... و نظرات شما . موفق باشید ...
سلام و سپاس جناب سلیمانی عزیز.
۲۰ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تجربه‌ی تماشای زندانی در دانمارک تجربه‌ی خاصی بود. دیدم به این اجرا کاملن شخصی ست و از نگاه من کاری دوست داشتنی، حماسی و شاعرانه است. یک مونولوگ تک پرسوناژه که باشیوه‌ای خلاقانه در ارائه به کمک نور، دکور و ویدیو مپینگ گه مرا گرفت. کلام در جاهای دچار بازی زبانی ست که ترکیب‌های جدید الزامن مفهومی شفاف ‌را منتقل نمی‌کنند و تنها القاکننده‌ی یک مفهوم یا حس می‌شوند، دریافت‌ها حتا در این بخش می‌تواند یکسان نباشد.
دانمارکی که روح هملت ز گور برخاسته آن را در این تیاتر وصف می‌کرد هم‌زاد پنداری زیادی را با وضعیت امروز وطنم در من ایجاد کرد و پرده‌ی اوفلیا برایم درخشان بود .
فکر می‌کنم ۴ از ۵.

این‌بار یک مواجهه شخصی
به گمانم در میان کارهای کمدی، این اجرا یک تیاتر شسته رفته است، داستانی دارای کشش، بازی ها متوسط که دکور و موسیقی خوبی دارد.
بیش از همه چیز یک کارِ صرفا "سرگرم کننده" و "حال خوب کن "است.

امتیازم: 3.5 از 5

تجربه‌ی تماشای" طاعون" اصلن خوب نبود. کار از هم گسیخته است، نه القاکننده ترس و وحشت بود، نه دارای پیوستگی در پیچیدگی روایت‌‌ها که بشود از زیرلایه‌ها به کشف رسید. هر چند که به نظرم سبب استفاده کامل از تکنیک نمایش ویدیو با دکورهای ماکرو روی پرده به صورت زنده، نمی‌شود این کار را اجرای صحنه‌ای و تیاتر دانست.
به نظرم ۱ از ۵.
ممنونم از حضور شما در اجرای ما
لازم به ذکر است
عموما نمایش پست دراماتیک از پیروی الگوهای کلاسیک درام (مانند کشمکش، اوج، و حل تعلیق) اجتناب میکند.
روایت خطی و شخصیت پردازی روانشناختی جای خود را به ساختارهای فاقد وحدت، تکرار، یا تکه تکه شده میدهد.
توجه به آثار هاینر مولر (Heiner Müller) یا اجراهای رابرت ویلسون (Robert Wilson) حائز اهمیت است .
در این گونه اجراها متن دیگر ... دیدن ادامه ›› محور اصلی نیست؛ بلکه اجرای فیزیکی تصاویر، صداها، نورپردازی، و فضاسازی نقش کلیدی ایفا میکنند.
نمایش پست دراماتیک اغلب بر فرایند خلق اثر تأکید دارد تا نتیجه نهایی.
مطالعه آثار (takashi ito) و (shuji terayama) می‌تواند الگوی مناسبی برای درک بهتر این اثر و مفهوم پست دراماتیک باشد .
با توجه به مفاهیم هنر معاصر به سختی می‌توان مرزی برای برای مدیوم های هنری تعیین کرد . اینکه این کار نمیتوان صرفا اجرای صحنه ای و تئاتر دانست ، کاملا با شما موافقم 💫
در نهایت از نظر شما سپاسگزارم ❤️🫂 مشتاق دیدار مجدد شما هستیم
۱۱ اردیبهشت
علی داوودی
ممنونم از حضور شما در اجرای ما لازم به ذکر است عموما نمایش پست دراماتیک از پیروی الگوهای کلاسیک درام (مانند کشمکش، اوج، و حل تعلیق) اجتناب میکند. روایت خطی و شخصیت پردازی روانشناختی ...
فارغ از مشکلات تکنیکی مثل لگ در انتقال تصویر به روی پرده، کار در انتقال مفهوم و ساختار دراماتیک دارای اشکال اساسی است حتا اگر این اجرا را یک کار پست مدرن بدانیم خب بایستی عناصر اصلی نور، موسیقی و دکور در جای خالیِ کلام ما را با ایجاد فضاسازی به یک مفهوم رسانده و یا با ایجاد سوال در ذهن مخاطب کار به ساحت اندیشه ای ارتقا دهد ولی متاسفانه نه فضاسازی این چنین صورت گرفت و نه سیر دارماتیک منسجمی داشت؛ به گمانم این کار به اصلاحات اساسی نیاز دارد.
۱۳ اردیبهشت
آرش یوسف زاده(هالین)
فارغ از مشکلات تکنیکی مثل لگ در انتقال تصویر به روی پرده، کار در انتقال مفهوم و ساختار دراماتیک دارای اشکال اساسی است حتا اگر این اجرا را یک کار پست مدرن بدانیم خب بایستی عناصر اصلی نور، موسیقی ...
متاسفانه در روز نخست شاهد اشکالات فنی بودیم که تصدیقی برای نتیجه گیری شماست . باعث خوشحالیه که مجدد شمارو به تماشای کار طاعون دعوت کنم . و در نهایت ممنونم از اینکه نظر خودتون رو بی پرده به ما اعلام میکنید ، همانطور که دوستان نوشتن ما خودمون رو بی پروا مقابل نقد قرار داده ایم ❤️
۱۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم این کار به شدت ایستا و دیالوگ محور است. داستان و سوژه تکراری است و دیالوگ ها یا حجم انتقال اطلاعات در کار آن قدری جذاب نیست که تماشاچی را درگیر کند. به جز پرده آخر (ده دقیقه پایانی) کار چیز درخوری برای ارایه نداشت.گرفتگی صدای خانم بهرامی، تنظیم نامناسب صدا، دکور ساده و بی زحمت، طراحی لباس ضعیف هم از اشکالات دیگر این تیاتر است. به گمانم کار پتانسل زیادی برای ارایه یک اجرای نمایشی جذاب بر پایه روایت دراماتیک رمانتی سیسم را ندارد حتا در ابعادی نظیر فرار از واقعیت، رفت و برگشت های میان رویا / کابوس و واقعیت، زبان شاعرانه؛ نمایشنامه ابتر مانده است. کاراکتر بامداد چه در بازی و چه به لحاظ گریم به عنوان یک معتاد هرویینی قابل باور نیست، به نظرم خیلی سرحال تر از یک معتاد با سابقه 20 سال اعتیاد است.
امتیاز من به این نمایش 2 از 5 .
یک اجرای وفادارانه به متن اصلی، کاری شسته و رفته. به گمانم 4 از 5
سپهر، شاهین ه، انوشه زاهدی، امیر مسعود و arash این را خواندند
مهسا مهدی و ترانه رضایی این را دوست دارند
داشتم برای هارشدگی وسوسه می‌شدم که اینو دیدم😊😊
۲۴ فروردین
امیرمسعود فدائی
داشتم برای هارشدگی وسوسه می‌شدم که اینو دیدم😊😊
😂😂
۲۴ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم " هارشدگی" کار خیلی خوبی است، به جزییات زیادی در این تیاتر دقت شده است. زیر متن هایی که در نگاه به چرخه ی قدرت در روابط سیاسی و حکومت داری و همچنین روابط انسانی گنجانده شده است که جذابیت کشف ارتباط میان روایت را دو چندان می کند. تغییر جایگاه ها در چرخه ی قدرت میان سلطه گر، سلطه پذیر و نجات دهنده؛ در جاهایی رسیدن به جایگاه قربانی به دلایل مختلف ( ارایه اطلاعات بیش تر، اعتراف و ... ) به خوبی در متن گنجانده شده. اشاره به سرگذشت شوبرت، استفاده از سمفونی مرگ و باکره و شیوه اجرایی این تیاتر جز جذابیت های کار است. در کل کار جسورانه و هوشمندانه است. بازی ایمان صیادی و ماهور الوند از نقاط قوت کار است. ریتم کار تند و اجرا سر ضرب است .دکور، نور و موسیقی نیز خلاقانه و در خدمت کار انتخاب شده است.
به نظرم 4.5 از 5
به نظرم یک کار هوشمندانه و پر از خلاقیت در متن و اجرا.
عجیب با قاب های دیوانه وار که بعد از اجرا در ذهنت تکرار می شوند.
هوشمندانه و جذاب، هوشمندانه و کثیف؛ هوشمندانه و جنون آمیز.
به نظرم 4.5 از 5.
دقیقا جنون‌آمیز و دیوانه‌وار، مناسب‌ترین واژه‌ها هستن برای توصیف این نمایش آرش.
۰۴ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک اجرای جمع و جور و به شدت محترم.
یک نادر فلاح عالی و دل‌چسب
نوستالژی سینما و موسیقی
و مهم‌تر از همه سینما زندگی
به‌گمانم ۴ از ۵
ممنونم از شما 🙏🙏🙏
۰۴ اسفند ۱۴۰۳
نادر فلاح
ممنونم از شما 🙏🙏🙏
بزرگواری نادرخان
۰۴ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم کار کسل کننده نیست. اما به شدت کاری ست خنثی که دارای جایگاه اندیشه ای نبوده و در پایان سوالی را در ذهن طرح نمی کند.
طرح مفهوم اصلی قدرت در ساحت های مختلف ( حاکم / حکومت / محکوم - زن/ مرد - طبقه) و همچنین " رخت " به مفهوم پوشش زن و مفاهیم دیگر بدون پرداخت رها شده و وارد لایه های بعدی برای عمق دادن به داستان نمی شود.
فکر می کنم کار صرفا یک روایت تاریخی دراماتیزه شده است و پس از اجرا تماشاچی درگیر کار نمی شود.
شاهین محمدی، سپهر، عاطفه، مجید یارندی پور و مونا موسوی این را خواندند
مهسا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید