در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرش یوسف زاده(هالین) | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:56:11
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
برداشت و اجرایی آبرومند از نکراسوف؛ یک کمدی ِ ریالیستی ِ فان که طعنه های رقیق سیاسی و اجتماعی هم دارد.
طراحی و اجرای دکور خیلی خوب که هوشمندانه به اجرا جان داده و بار زیادی از اجرا را به دوش می کشد.
چهار بازی خوب و متوسط از میثم عبدی، مهدی کوشکی، فرزام رنجبر و عاطفه کوشکی.
مشکل اصلی اولین شبِ اجرا، تنظیم بد حجم صدای بلندگوهای سالن بود به شکلی که وقتی آمبیانس و موسیقی پخش می شد دیالوگ ها را می خورد با این که من در ردیف پنجم نشسته بودم؛ که خب باید حتمن اصلاح بشود.

امتیاز من به این کار 3.5 از 5 .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار در مجموع بسیار ضعیف است.
این اجرا نه یک تیاتر فیزیکال است، نه رقص محسوب می شود و نه در دسته نمایش آیین های بومی منطقه ای قرار می گیرد.
در انتخاب اجرا کنندگان تناسبی در نوع بدن، فرم بازی و نقش افراد با کلیات کار دیده نمی شود.
بدن های اجراکنندگان ناآماده، حرکات فرم ناهماهنگ و ژست های تجسمی حس کشف زیباشناسانه ای در قالب فیگور یا قاب های متشکل از فرم بدن، نور و صدا را منتقل نمی کند.
کارکرد آوا، نوع آوا و اجرای اصوات بد است.
انتخاب موسیقی انجام شده از بزرگترین مشکلات این اجرا است که ریتم و ضرباهنگ را از کار گرفته؛ اجرا را به صورت خطی هدایت می کند.
در پرده های مختلف در اجرای رزم و بزم و عزم و سایر موقعیت ها تفاوت حرکتی، آوایی یا ژستی وجود ندارد.
به دلایل گفته شده من قادر به درک روایتی منسنجم از کار نشدم.

امتیاز من به این اجرا 0.5 از 5.


پیش از این که درباره تیاتر شک بنویسم، مایلم از رفتار محترمانه‌ی کوروش سلیمانی بگویم که چهارشنبه شب ایستاده بر در سالن با لبخند به خوش آمدگویی ... دیدن ادامه ›› استقبال و حتا بدرقه‌ی تماشاچیان پرداخت؛ و بگویم دم شما گرم آقای هنرمند.
و اما کار؛ به نظرم یک اجرا به شیوه کلاسیک با ریتم و کشش مناسب؛ داستان دارای محتوای مدرن؛ نور و بازی خوب و دکور عالی است. طراحی دکور این کار به نظرم خلاقانه و به شدت کاربردی و در خدمت کار بود. بازی آقای تشکر و خانم افشار درخشان است. پایان‌بندی کار به قدرت اجرای سایر بخش‌های کار نیست و به نظرم نقطه‌ی ضعف کار محسوب می‌شود.
در بعد محتوایی؛ کار در ساحت اندیشه‌ای چالش برانگیز است تمثیلی از روابط پیچیده انسانی و اخلاق؛ اما این درگیری به سبب عدم پرداخت مناسب لایه‌های زیرین داستان چندان در بیرون از سالن مخاطب را با سوال همراه نمی کند. اما مونولوگ‌های خطابه‌وار پدر فلین در پرده‌ی اول ما را به اندیشه و کاوش در طول اجرا برای رسیدن به پاسخ ِپرسش‌هایی اساسی نظیر ِ این‌که: آیا ایمان و یقین به چیزی، بدون شواهد کامل، عملی اخلاقی است؟ آیا یقین و شک در تعارض و تضاد همیشگی هستند و انسان چگونه باید در جستجوی حقیقت میان این دو تعادل ایجاد کند؟ آیا ایمانِ محصولِ تعصب دارای ارزش است ؟ پیروی محض از ایمانِ وراثتی امری اخلاقی است؟ مرز باریک شک و ناباوری در وحشت از طرد شدن از جمع غالب و معتقدان کجا ست؟ تاثیر قدرت در شکل دادن باورهای جمعی چقدر است؟ دعوت می‌کند و این چلنج به خوبی ما را وادار به تمرکز به ادامه تماشای کار می‌کند.
به گمانم اگر این‌گونه به این تیاتر ورود کنیم کار به مخاطب این اجازه را داده که خود، فکر کند و تصمیم بگیرد.

امتیاز من به این اجرا: 4 از 5 .

آرش یوسف زاده عزیز ... ممنون از محبت و لطف شما ... و ممنون بابت سوالات خوبی که طرح کردید ... و نظرات شما . موفق باشید ...
۲۰ اردیبهشت
کورش سلیمانی
آرش یوسف زاده عزیز ... ممنون از محبت و لطف شما ... و ممنون بابت سوالات خوبی که طرح کردید ... و نظرات شما . موفق باشید ...
سلام و سپاس جناب سلیمانی عزیز.
۲۰ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تجربه‌ی تماشای زندانی در دانمارک تجربه‌ی خاصی بود. دیدم به این اجرا کاملن شخصی ست و از نگاه من کاری دوست داشتنی، حماسی و شاعرانه است. یک مونولوگ تک پرسوناژه که باشیوه‌ای خلاقانه در ارائه به کمک نور، دکور و ویدیو مپینگ گه مرا گرفت. کلام در جاهای دچار بازی زبانی ست که ترکیب‌های جدید الزامن مفهومی شفاف ‌را منتقل نمی‌کنند و تنها القاکننده‌ی یک مفهوم یا حس می‌شوند، دریافت‌ها حتا در این بخش می‌تواند یکسان نباشد.
دانمارکی که روح هملت ز گور برخاسته آن را در این تیاتر وصف می‌کرد هم‌زاد پنداری زیادی را با وضعیت امروز وطنم در من ایجاد کرد و پرده‌ی اوفلیا برایم درخشان بود .
فکر می‌کنم ۴ از ۵.

این‌بار یک مواجهه شخصی
به گمانم در میان کارهای کمدی، این اجرا یک تیاتر شسته رفته است، داستانی دارای کشش، بازی ها متوسط که دکور و موسیقی خوبی دارد.
بیش از همه چیز یک کارِ صرفا "سرگرم کننده" و "حال خوب کن "است.

امتیازم: 3.5 از 5

تجربه‌ی تماشای" طاعون" اصلن خوب نبود. کار از هم گسیخته است، نه القاکننده ترس و وحشت بود، نه دارای پیوستگی در پیچیدگی روایت‌‌ها که بشود از زیرلایه‌ها به کشف رسید. هر چند که به نظرم سبب استفاده کامل از تکنیک نمایش ویدیو با دکورهای ماکرو روی پرده به صورت زنده، نمی‌شود این کار را اجرای صحنه‌ای و تیاتر دانست.
به نظرم ۱ از ۵.
ممنونم از حضور شما در اجرای ما
لازم به ذکر است
عموما نمایش پست دراماتیک از پیروی الگوهای کلاسیک درام (مانند کشمکش، اوج، و حل تعلیق) اجتناب میکند.
روایت خطی و شخصیت پردازی روانشناختی جای خود را به ساختارهای فاقد وحدت، تکرار، یا تکه تکه شده میدهد.
توجه به آثار هاینر مولر (Heiner Müller) یا اجراهای رابرت ویلسون (Robert Wilson) حائز اهمیت است .
در این گونه اجراها متن دیگر ... دیدن ادامه ›› محور اصلی نیست؛ بلکه اجرای فیزیکی تصاویر، صداها، نورپردازی، و فضاسازی نقش کلیدی ایفا میکنند.
نمایش پست دراماتیک اغلب بر فرایند خلق اثر تأکید دارد تا نتیجه نهایی.
مطالعه آثار (takashi ito) و (shuji terayama) می‌تواند الگوی مناسبی برای درک بهتر این اثر و مفهوم پست دراماتیک باشد .
با توجه به مفاهیم هنر معاصر به سختی می‌توان مرزی برای برای مدیوم های هنری تعیین کرد . اینکه این کار نمیتوان صرفا اجرای صحنه ای و تئاتر دانست ، کاملا با شما موافقم 💫
در نهایت از نظر شما سپاسگزارم ❤️🫂 مشتاق دیدار مجدد شما هستیم
۱۱ اردیبهشت
علی داوودی
ممنونم از حضور شما در اجرای ما لازم به ذکر است عموما نمایش پست دراماتیک از پیروی الگوهای کلاسیک درام (مانند کشمکش، اوج، و حل تعلیق) اجتناب میکند. روایت خطی و شخصیت پردازی روانشناختی ...
فارغ از مشکلات تکنیکی مثل لگ در انتقال تصویر به روی پرده، کار در انتقال مفهوم و ساختار دراماتیک دارای اشکال اساسی است حتا اگر این اجرا را یک کار پست مدرن بدانیم خب بایستی عناصر اصلی نور، موسیقی و دکور در جای خالیِ کلام ما را با ایجاد فضاسازی به یک مفهوم رسانده و یا با ایجاد سوال در ذهن مخاطب کار به ساحت اندیشه ای ارتقا دهد ولی متاسفانه نه فضاسازی این چنین صورت گرفت و نه سیر دارماتیک منسجمی داشت؛ به گمانم این کار به اصلاحات اساسی نیاز دارد.
۱۳ اردیبهشت
آرش یوسف زاده(هالین)
فارغ از مشکلات تکنیکی مثل لگ در انتقال تصویر به روی پرده، کار در انتقال مفهوم و ساختار دراماتیک دارای اشکال اساسی است حتا اگر این اجرا را یک کار پست مدرن بدانیم خب بایستی عناصر اصلی نور، موسیقی ...
متاسفانه در روز نخست شاهد اشکالات فنی بودیم که تصدیقی برای نتیجه گیری شماست . باعث خوشحالیه که مجدد شمارو به تماشای کار طاعون دعوت کنم . و در نهایت ممنونم از اینکه نظر خودتون رو بی پرده به ما اعلام میکنید ، همانطور که دوستان نوشتن ما خودمون رو بی پروا مقابل نقد قرار داده ایم ❤️
۱۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم این کار به شدت ایستا و دیالوگ محور است. داستان و سوژه تکراری است و دیالوگ ها یا حجم انتقال اطلاعات در کار آن قدری جذاب نیست که تماشاچی را درگیر کند. به جز پرده آخر (ده دقیقه پایانی) کار چیز درخوری برای ارایه نداشت.گرفتگی صدای خانم بهرامی، تنظیم نامناسب صدا، دکور ساده و بی زحمت، طراحی لباس ضعیف هم از اشکالات دیگر این تیاتر است. به گمانم کار پتانسل زیادی برای ارایه یک اجرای نمایشی جذاب بر پایه روایت دراماتیک رمانتی سیسم را ندارد حتا در ابعادی نظیر فرار از واقعیت، رفت و برگشت های میان رویا / کابوس و واقعیت، زبان شاعرانه؛ نمایشنامه ابتر مانده است. کاراکتر بامداد چه در بازی و چه به لحاظ گریم به عنوان یک معتاد هرویینی قابل باور نیست، به نظرم خیلی سرحال تر از یک معتاد با سابقه 20 سال اعتیاد است.
امتیاز من به این نمایش 2 از 5 .
یک اجرای وفادارانه به متن اصلی، کاری شسته و رفته. به گمانم 4 از 5
سپهر، شاهین ه، انوشه زاهدی، امیر مسعود و arash این را خواندند
مهسا مهدی و ترانه رضایی این را دوست دارند
داشتم برای هارشدگی وسوسه می‌شدم که اینو دیدم😊😊
۲۴ فروردین
امیرمسعود فدائی
داشتم برای هارشدگی وسوسه می‌شدم که اینو دیدم😊😊
😂😂
۲۴ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم " هارشدگی" کار خیلی خوبی است، به جزییات زیادی در این تیاتر دقت شده است. زیر متن هایی که در نگاه به چرخه ی قدرت در روابط سیاسی و حکومت داری و همچنین روابط انسانی گنجانده شده است که جذابیت کشف ارتباط میان روایت را دو چندان می کند. تغییر جایگاه ها در چرخه ی قدرت میان سلطه گر، سلطه پذیر و نجات دهنده؛ در جاهایی رسیدن به جایگاه قربانی به دلایل مختلف ( ارایه اطلاعات بیش تر، اعتراف و ... ) به خوبی در متن گنجانده شده. اشاره به سرگذشت شوبرت، استفاده از سمفونی مرگ و باکره و شیوه اجرایی این تیاتر جز جذابیت های کار است. در کل کار جسورانه و هوشمندانه است. بازی ایمان صیادی و ماهور الوند از نقاط قوت کار است. ریتم کار تند و اجرا سر ضرب است .دکور، نور و موسیقی نیز خلاقانه و در خدمت کار انتخاب شده است.
به نظرم 4.5 از 5
به نظرم یک کار هوشمندانه و پر از خلاقیت در متن و اجرا.
عجیب با قاب های دیوانه وار که بعد از اجرا در ذهنت تکرار می شوند.
هوشمندانه و جذاب، هوشمندانه و کثیف؛ هوشمندانه و جنون آمیز.
به نظرم 4.5 از 5.
دقیقا جنون‌آمیز و دیوانه‌وار، مناسب‌ترین واژه‌ها هستن برای توصیف این نمایش آرش.
۰۴ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک اجرای جمع و جور و به شدت محترم.
یک نادر فلاح عالی و دل‌چسب
نوستالژی سینما و موسیقی
و مهم‌تر از همه سینما زندگی
به‌گمانم ۴ از ۵
ممنونم از شما 🙏🙏🙏
۰۴ اسفند ۱۴۰۳
نادر فلاح
ممنونم از شما 🙏🙏🙏
بزرگواری نادرخان
۰۴ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم کار کسل کننده نیست. اما به شدت کاری ست خنثی که دارای جایگاه اندیشه ای نبوده و در پایان سوالی را در ذهن طرح نمی کند.
طرح مفهوم اصلی قدرت در ساحت های مختلف ( حاکم / حکومت / محکوم - زن/ مرد - طبقه) و همچنین " رخت " به مفهوم پوشش زن و مفاهیم دیگر بدون پرداخت رها شده و وارد لایه های بعدی برای عمق دادن به داستان نمی شود.
فکر می کنم کار صرفا یک روایت تاریخی دراماتیزه شده است و پس از اجرا تماشاچی درگیر کار نمی شود.
شاهین محمدی، سپهر، عاطفه، مجید یارندی پور و مونا موسوی این را خواندند
مهسا احسن این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیاترخانه وا ده
به نظرم ۴ یا ۴.۵ از ۵ .
کار هوشمندانه‌ای است یک کمدی سیاه که خنده کمی می‌گیرد. شخصیت ها به شدت کاریکاتوری‌اند به معنای مثبت. پرداخت و شکل اجرا و میزانسن‌ها خیلی خوب است، مشخصا روی آن کار زیادی شده. رویه‌ی داستان ساده و ملودرام ست اما لایه‌ی زیرین معمایی، دارای حس لذت کشف استعاره و مفاهیم.
پانزده دقیقه آخر هم درخشان است چه بازی ها، چه ریتم، چه موسیقی.
جهان جالبی را خلق می‌کند و بیرون از سالن باز هم درگیر کار هستی.
چیز بیش‌تری فعلن نمی گم که آشکارسازی داستان نشود.
مهرنوش مومنی
کمدی ؟
سلام بله، Dark comedy
۲۷ بهمن ۱۴۰۳
آرش یوسف زاده(هالین)
سلام بله، Dark comedy
برای من حتی دارک کمدی هم نبود … حتی لبخند هم به لب نمیاورد و بنظرم قصدش هم این نبود … از خنده‌های بیجا (هرچند اندک) مخاطبین هم متعجب میشدم
۲۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم یک کمدی تراژدی هوشمندانه است این کار با رگه هایی از ابزورد که تامل برانگیز و درگیرکننده است.
امتیاز من 4 از 5.
من خیلی جذب همون رگه‌های ابزورد کار شدم آرش. وقتی گفتی می‌خوای قلب نارنگی رو ببینی خیلی امیدوار بودم که از کار خوشت بیاد.
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
حسین چیانی
من خیلی جذب همون رگه‌های ابزورد کار شدم آرش. وقتی گفتی می‌خوای قلب نارنگی رو ببینی خیلی امیدوار بودم که از کار خوشت بیاد.
خب دوستش داشتم حسین؛ و امتیاز 4 را بهش دادم.
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کار متوسط. نمایشنامه درگیر مشکل روایت داستان های فرعی غیر ضروری ست که کار را خسته کننده کرده است.
صدای بازیگر واضح نیست و برخی از مونولوگ‌ها نامفهوم است.
کار در جاهایی دچار شعارزدگی و نصحیت‌گویی می‌شود.
چرخاندن آینه و تاباندن نور در پایان نمایش به سمت تماشاچی ها خیلی گل درشت و تکراری است.
نورپردازی با گوی آخر اجرا هیچ ربطی به کار ندارد.
به نظرم ۲.۵ از ۵.
سپهر، محمد فروزنده، علی فتاحیان، حسین چیانی و یاسمن این را خواندند
میلاد صابری این را دوست دارد
به عنوان مخاطبی که سه بار کار را دیدم و هر بار بیشتر از بار قبل نکته‌ای یافته‌ام پیشنهاد مسکنم کار را دوباره ببینید.
داستایوفسکی اول گوشواره است بعد صاحبش - حتما باید داستان های فرعی را شنید
به خصوص در این روایت.
منظور از ایراد در صدا را متوجه نشدم.تجربه شنیدن صدای اقای ابر روی صحنه استثنایی‌است
و
گوی
که به نظرم یک نقطه است برای یک پایان درخشان.
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
Sorena Yade
به عنوان مخاطبی که سه بار کار را دیدم و هر بار بیشتر از بار قبل نکته‌ای یافته‌ام پیشنهاد مسکنم کار را دوباره ببینید. داستایوفسکی اول گوشواره است بعد صاحبش - حتما باید داستان های فرعی را شنید به ...
مقصودم از ایراد صدای بازیگر، حجم صدای آقای ابر بود که خیلی وقت ها سخت به گوش تماشاچی ها می رسید به خصوص وقتی که پشت به ما اجرا می کرد.
در خصوص نمایش نامه هم نظرم این است که حتی اگر بپذیریم این کار برداشتی از داستان داستایوفسکی بود، نیازی به آن همه داستان فرعی نداشت و اتفاقا می شد آن قدر روی فشار عرفی (حرف مردم) مانور داد که کم کم بار روانی ناشی از بدگویی مردم بر دوش شوهر با پیش برد این هسته مرکزی زیاد می شد که تماشاچی وارد فاز سمپات با نظر شوهر می شد . مرد داستان مدام مونولوگ هایی با این مضمون را می گوید که ما داشتیم زندگیم مون رو می کردیم و اونا داشتن به ما نگاه می کردن و پشت سر ما حرف می زدن. جایی باید این ورود شک و تبدیلش به خشم و بعد جنون را گام به گام نشان می داد. یا اصلا چرا راجع به زندگی رویایی یا زندگی که دوست داشت تا با نازنین بسازد و بهش نرسید داستان گویی نمی کند؟ در حالی که این ها هسته مرکزی داستان هستند .
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

طراحی صحنه،موسیقی و نور قابل قبول و بازی‌ها خیلی خوب بود.
داستان به معنای مفهوم انتقالی، ایده‌ی مرکزی یا ایجاد مساله و بیان روایت جذاب بود.
سیر دراماتیک و ریتم اجرایی در نیمه اول کند و در یک سوم نهایی درخشان بود.
فقط حیف که پایان بندی اشتباه کار را قربانی کرده است.
امتیاز من ۴ از ۵
برای من اینجوری بود که ایکاش متن غافلگیری و پیچیدگی‌های فلسفی بیشتری میداشت … ولی برای این اجرا ، پایان‌بندی رو خیلی دوست داشتم
#اختلاف_سلیقه
۰۹ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار در حد یک اتوود باقی‌مانده، حتا اگر ایده‌ی نمایش را جذاب بدانیم‌.
نمره‌ی من ۱ از ۵.
هدویگ
یک تیاتر کلاسیک خوش ساخت با روایت و اجرایی نو
دکور مناسب
بازی‌های خوب
موسیقی متوسط
امتیاز ۴ از ۵ به نظرم.
مهسا احسن، محمد علی یوسفی اصیل و محمد فروزنده این را خواندند
نوید آغاز این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ابتدای امر بگویم این کار از آن دسته تیاترهایی ست که حتمن یک بار دیگر به تماشایش خواهم رفت.
تلاش می کنم تا نظرم را به گونه ای ارایه کنم که منتج به آشکارسازی داستان نشود.
به گمان من این تیاتر یک اثر پژوهشی و کارگاهی ست که با تمرین زیاد و وسواس به این مرحله از اجرا رسیده است. کلاژی از مسایل و دغدغه های جمعی انسان معاصر ایرانی که در بستر هنری به نام نمایش با بهره گیری از ابزارهایی هم چون داستان، موسیقی، نور، بازی توانسته است امر شخصی را به امری اجتماعی و دغدغه های جمعی بدل کند.
تلاشی در بازآفرینی هنرمندانه ای از مفاهیم روزمره، طرح موضوع و نگاه دوباره به مسایل اجتماعی زنان از زاویه ای جدید که با تلفیق مفاهیم جاری در زیرداستان های متن، بهره گیری از نمایشنامه ی مکبث، آیین زار، شروه خوانی و نوحه های جنوبی است.
با وجود محدودیت های پیش روی گروه اجرایی به سبب نوع استیج و فضای اجرای سالن، به نظرم کار آبرومند و محترمی را تماشا کردیم.
سلام سپاس اقای یوسف زاده
خوشحالم که شما مخاطب اجرای ما بودید و به چه سوی های درستی اشاره کردید
ما در گروه سیزده نود تمام تلاشمون رو مبنی بر شکل دادن به اجرا و رفت و امد در همین مفاهیم و موارد به کار بستیم
و چه خوب که قابل درک بوده
نگاه دقیق و موشکافانه شما هم بسیار برامون ارشمنده
به امید دیدار مجدد
انشالله
۱۹ آبان ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرا برای این کار هنوز زود است و باید حتما در کل کار بازنگری شده و تمرین بیش تری انجام شود. بازی ها متوسط و بد است، صدای بازیگرها پایین است و دیالوگ ها شنیده نمی شود. حتی اگر ایده داستانی را جذاب بدانیم، پرداخت بدی داشته است.