در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Nova | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:11:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
وا شگفتا! تجربه‌ی فوق‌العاده‌ای بود ✨️
از دستش ندید
محمد فروزنده و آرش خیل تاش این را خواندند
امیرمسعود فدائی و پریسا فتحی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Nova (nova.)
درباره نمایش باغ عدن i
La langue donne l'illusion qu'on se comprendre
اما که می‌داند هر کلمه برای دیگری چه رنگ و بویی دارد؟


لذت بردم.
Nova (nova.)
درباره نمایش کالیگولا i
بی‌نظیر، میخکوب‌کننده، شگفت
شاید همان چیزی که آقای خیل‌نژاد به آن اندیشیدن با فرم می‌گوید، فرمی زاده شده از انباشت محتوا.

چندی پیش دوستی ... دیدن ادامه ›› دو سه عکس بازمانده از اجرای کالیگولا در جشن هنر شیراز برایم فرستاد. اجرایی به کارگردانی آربی اوانسیان که در آن انگار برای بهتر نشان دادن سیر تغییرات شخصیتی کالیگولا، دو بازیگر برایش نقش‌آفرینی می‌کردند.
در نمایش حاضر، بنظر می‌رسد به لطف تماشای چندباره‌ی ریچارد سوم، جنون کالیگولا دیگر به مرحله‌ای تثبیت شده رسیده. اینجا حضور دو بازیگر در این نقش (اصل و بدل)، گویی به بازنمایی مفاهیم پرسونا، خودبیگانگی و اختلال هویتی می‌پردازد.

این اجرا در حین وفاداری به هسته‌ی نمایشنامه‌ی کامو، رویکرد و امضای خود را دارد. شخصیت‌پردازی نقش‌ها در خلال بازی‌ نقش‌آفرینان به منتها درجه‌ی خود رسیده است و طراحی نور و صدا کاملا به کار نشسته.

درباره‌ی نمایشنامه‌ اینجا (https://www.goodreads.com/review/show/7445162197) نوشته‌ام و تکه‌هایی از آن را در ادامه می‌آورم.

"اینهمه قیل و قال برای مرگ یه زن؟"
"نه! موضوع اصلا این نیست... "

مسئله‌ی کالیگولا دیگر مسئله‌ی عشق نیست، دغدغه‌ی مرگ و جاودانگی و معناست. مرگ دروسیلا برای او تلنگری بنیادافکن بوده است؛ نمودار حقیقت کوتاهی دم، ناگزیری مرگ، و ناتوانی انسان از زیستن آرزوهایش.

"دنیا یجوری ساخته شده که دیگه قابل تحمل نیست. واسه همین من احساس کردم به چیزی احتیاج دارم که واسه این دنیا نباشه: ماه"

دنیا به صورت موجود غیرقابل تحمل است پس کالیگولا نیاز به معنا دارد. معنایی که در دستیابی به امر ناممکن وجود دارد. او درمی‌یابد که قدرت به ناممکن فرصت امکان می‌دهد، پس اعمال قدرت می‌کند.
او قدرت خدایان را می‌خواهد. جاودانگی خدایان را می‌خواهد. وانمود می‌کند ونوس است. در جستجوی دیاناست. این‌ها همه تلاش اوست برای مبارزه با پوچی زندگی بشری و تحقیر می‌کند هر آنکس را که ناآگاه به این پوچیست.
با این حال می‌داند که این‌ها همه بازیست و نه بیشتر. او پوچی را درک کرده و پذیرفته اما در مقابل آن ایستادگی می‌کند. او یک ضدقهرمان تراژیک عصیانگر است.

"من هنوز زنده‌ام"
بینامتنیت خودنمایانه؛ دغدغه‌مندی تزریقی؛ اجرای بگی‌نگی تعاملی؛ میزانسن قابل توجه؛ طراحی صحنه‌ و نور فوق‌العاده؛ صداپردازی نیازمند بهبود؛ سالن نامناسب؛ به میزبانی راوی غیرقابل‌اعتماد دوم.
همانند قسمت پیشین، گاه معمولی و گاه شگفت.

تا چه بپزد سومی!

ای کاش عوامل محترم تئاتری، در کنار هشدار برای خانم‌های باردار، برای افراد با مشکلات تنفسی هم هشدار مه‌سازی غلیظ و سیگار کشیدن روی صحنه بدهند.

پ.ن. من بروشور می‌خوام 🙄
گویا این نمایش رو بازیگران هستند که می‌گردانند و نه کارگردان!

بار اول که به تماشای در انتظار گودوی امیرحسین جوانی نشستم، خرداد 1403 در هیلاج بود. بی‌تعارف بگویم که امتیاز من به آن اجرا یک از پنج بود بدون احتساب بیش از نیم ساعت تاخیر شروع. چرا که نه بازیگران مسلط بودند، نه میزان سن بخصوصی مشهود بود و نه حتی طراحی لباس و صحنه چنگی به دل می‌زد. نورپردازی هم صفر. کاری کاملا بی‌کیفیت و لوده و با این حال سرشار از بازخورد مثبت.

اینبار تنها نام آشنای حمید رحیمی و کیفیت اثبات شده نمایش‌های تماشاخانه لبخند بود که مجابم کرد باز به تماشاش بنشینم و باید اعتراف کنم با لبخندی گشاده از سالن خارج شدم :) اجرای اخیر بدل شد به تجربه‌ای دلنشین و خاطره‌ای به یاد ماندنی از یکی از محبوبترین نمایشنامه‌هام.
بنظرم هنوز جای کار دارد تا به پختگی کامل برسد و حق مطلب را در قبال شاهکار بکت ادا کند و ای کاش که اقتباس کاملتری بشود. اما حالا حداقل گروه بازیگران حرفه‌ایند و طراحی لباس قابل قبول است و (احتمالا از صدقه سر تجهیزات لبخند) طراحی نور دارد.
راستی کمی هم سرخورده شدم که آقای قاسمی (تنها عنصر قابل قبول آن دور اجرای کذایی) دیگر در نقش لاکی هنرنمایی نمی‌کنند.
خوشحالم که این دفعه تجربه بهتری از تماشای در انتظار گودو داشتید. به بنده هم لطف دارید. امیدوارم در کارهای بعدی میزبان نگاه پرمهرتان باشم 🙏❤️
۰۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جدا از این که خواندن یا نخواندن خود کتاب منگی اگلوف چقدر می‌تونه در برخورد مخاطب با متن این اجرا و فهم و اثرگذاری متفاوت آن (صرفا متفاوت و نه بهتر یا بدتر) تاثیر داشته باشه، میزانی از آشنایی مخاطب با مولفه‌های تئاتر پست مدرن هم برای ارتباط برقرار کردن و درک فرم آن لازمه (کلی‌گوییست و لزوما خودم در این دسته‌ نیستم).

اجرای پر پتانسیلی بود و خسته نباشید می‌گم.

شبی که من نمایش رو دیدم، بجای سه پرفورمر خانم، روی صحنه فقط یک خانم اجرا می‌کرد. با توجه به عکس‌های موجود، گویا چندی از صحنه‌ها و المان‌های نمایش هم حذف یا کوتاه شده بودند.
بدون شک دلیل یا منظور کافی پشت این تصمیم کارگردانی نهفته بوده اما بهرحال از نظر من این تقلیل‌ها به ریتم و فضای کار آسیب وارد کرده بود. بازیگر فرم به اجبار، یکسره در حال بدو بدو برای حرکت بعدی و صحنه‌ی بعدی بودند و این حس دست‌تنهایی، فوریت و عجله رو به مخاطب هم منتقل می‌کردند. گاهی هم از ... دیدن ادامه ›› ریتم جا می‌موندند یا کیفیت حرکت فدا می‌شد.
این‌ها باعث شد بچشم من کار کمی ناقص یا تمرین نشده بیاد.
بعلاوه، برای اثربخشی بهتر این اجرا، طراحی صحنه جا داره هوشمندانه‌تر در خدمت اثر باشه و المان‌های شوک کننده هم جا داره هدفمندانه‌تر و شاید بیشتر بکار گرفته بشن.

مهدی آزادی این را خواند
امین سعدی، سحر قاسمی و علی کیهانی این را دوست دارند
ممنونم از نظرتون و حضورتون ،…
صرفا دیدگاه کارگردانی من نسبت به اجرا به پختگیه بیشتری رسیده در حذف و ساده تر کردن تصاویر انتقالی به تماشاگران، هیچ صحنه ای حذف نشده و هیچ سانسوری در کار نبوده، صرفا حذف انتقال حجم زیاد اطلاعات به تماشاچی بوده، در راستای متن. تمامی بازیگران یک کار انجام میدادن در سه زاویه…
۲۷ فروردین
امین سعدی
ممنونم از نظرتون و حضورتون ،… صرفا دیدگاه کارگردانی من نسبت به اجرا به پختگیه بیشتری رسیده در حذف و ساده تر کردن تصاویر انتقالی به تماشاگران، هیچ صحنه ای حذف نشده و هیچ سانسوری در کار نبوده، ...
سپاسگزارم از شفافسازی. مانا باشید.
۳۱ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Nova (nova.)
درباره نمایش بتهوون i
با تشکر از بازیگران جوان گروه کر که با اجرای خوب و هماهنگ آوازها تنها لحظات لذت بردن من از این نمایش رو رقم زدند.
این نمایش در کلیتش در نظر من یک کار شلخته و فاقد فضاسازی با دیالوگ‌های سطحی و فاصله‌گذاری‌های متعدد و بعضا نابجا بود. اگر واقعا قصد بر استفاده از فرم برشتی بود، یک اجرای خوب برشتی پیش از هر چیزی نیاز به یک نمایشنامه قوی و بازیگران کار درست‌تری داره که حس درست رو به مخاطب منتقل کنند. شاید کاستی‌ها با جذابیت بصری جبران می‌شد، همونطور که چندی از دوستان اشاره کردند با طراحی لباس و صحنه‌ای که حداقل روح زمانه‌اش رو منتقل کنه.
خوشبختانه موسیقی زنده حتی در دم دستی ترین قطعاتش توانایی این رو داره که مو به تن آدم سیخ کنه با این وجود این نمایش به قدری در اجرا و بازی فاقد فضاسازی و در نوازندگی فاقد شور بود که مخاطب رو با خودش همراه نمی‌کرد. برای من تماشای ساز نواختن گروه نوازندگان جذابتر از تماشای صحنه بود و اگر توجهم به موسیقی جلب می‌شد و دیالو‌گ‌ها رو نمی‌شنیدم، می دیدم که چیزی از دست ندادم.
معتقدم در دنیای تئاتر هیچ امر مطلقی وجود نداره و امکان داره پشت کوچکترین تصمیمی که در دراماتورژی و میزانسن گرفته می‌شه، فکری باشه. با این حال اگر قصد عوامل اجرا بر سرگرم کردن و جلب رضایت هر چه بیشتر مخاطب باشه، لازمه که در تولید کار سلیقه بیشتری به خرج بدهند.