نثر غنی این نمایشنامه در خور تحسین و شایسته بارها تامل و تفکر مجدده و به عقیده من، انتخاب این نمایشنامه و این متن در برهه کنونی جامعه از سر فکر و خردورزانهست. به مانند بسیاری از آثار کلاسیک، سوگیری داستان و شخصیتها از ابتدا پیداست و از همان اولین مونولوگها میشه به هدف و مفهوم نهفته در متن پی برد که گاها ممکنه باعث تکرار مکررات در ادامه اجرا بشه و برخی مخاطبان رو خسته و از فضای داستان دور کنه؛ اما حداقل به زعم من استفاده از کلمات ثقیلتر و بازی با این دایره پرشمار واژگان در رسوندن یک مفهوم واحد، موجب میشد که در تمام طول اجرا ذهنم مشغول پردازش کلمه به کلمه مفاهیم در کنار جستجو برای مصداقهای اونها در جهان امروز و حال حاضر ما باشه و از این رو، ریتم و انرژی نسبتا یکدستی رو از تمامیت اجرا دریافت کردم.
بازیها در سطح قابل قبولی قرار داشتند، هرچند که در ابتدا اندکی بیرمق بودند و در حین اجرا به مرور به اوج و فراز درستی رسیدند.
طراحی صحنه، لباس و افکتهای صوتی ساده و بی آلایش اما فکر شده بود. در سلیقه من، نمایشهای کلاسیک اینچنینی با دوری از مینیمالیسم و پرداختن به جزییات بیشتر در صحنه، نور و لباسها و… قادرند به نقطه اوج خودشون دست پیدا کنند و مخاطب رو تا آخر میخکوب خودشون نگه دارند. هر چند که با نیم نگاهی به بودجه محدود کار، تا به اینجا همه این موارد قابل درک و چشم پوشیه و امید دارم که در اجراهای آینده، با تزریق بودجه در خور این اجرا بتونیم سر حد پتانسیلهای این متن و این تیم رو در سالنی بهتر و بزرگتر شاهد باشیم.
برای همه عوامل فرهیخته این نمایش آرزوی سلامت و موفقیتهای بیشتر و بزرگتر دارم🌹