در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سپهر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:04:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«هیچ»


مردی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ
جان از نتاج هرگز تن از تبار هیچ

از شهر بی‌کرانه‌ٔ هرگز رسیده‌ام
تا رخت خویش باز کنم در دیار هیچ

از کوره‌راه هرگز و هیچم مسافری
در دست خون هرگز و در پای خار هیچ

در دل امید سرد و به سر آرزوی خام
در ... دیدن ادامه ›› دیده اشک شاید و بر دوش بار هیچ

در کام حرف بوک و به لب قصّهٔ مگر
بر جبهه نقش کاش و به چهره نگار هیچ

دنبال آب زندگی از چشمه‌سار مرگ
جویای نخل مردمی از جویبار هیچ

دست از کنار شسته نشسته میان موج
پا بر سر جهان زده سر در کنار هیچ

اصلی گسسته مانده تهی از امید وصل
فرعی شکسته گشته پر از برگ و بار هیچ

خون ریخته ز دیده شب و روز و ماه و سال
در پای شغل هرگز و در راه کار هیچ

دیوانهٔ خردور و فرزانهٔ جهول
عقل‌آفرین دشت جنون هوشیار هیچ

با عزّ اقتدار و به پا بند ذلّ و ضعف
با حکم اختیار و به دست اختیار هیچ

هم خود کتاب عبرت و هم اعتبارجوی
از دفتر زمانهٔ بی‌اعتبار هیچ

چندی عبث نهاده قدم در ره خیال
یک چند خیره کوفته سر بر جدار هیچ

عمری فشانده اشک هنر زیر پای خلق
یعنی که کرده گوهر خود را نثار هیچ

قاف‌آرزوی باطلم از دشت پرغراب
سیمرغ‌جوی غافلم از کوهسار هیچ

ناآمده نتاجی‌ام از پشت هول و وهم
نابافته نسیجی‌ام از پود و تار هیچ

گم‌کرده‌راه پیکی‌ام از شهر بی‌نشان
پیغام پر ز پوچ رسانم به یار هیچ

خاموش قصّه‌گویم و گویای اخرسم
بی‌پای بادپویم در رهگذار هیچ

گویایی سکوتم و بی‌تابی درنگ
تمکین بی‌قراری‌ام و بی‌قرار هیچ

صرّاف سرنوشتم و سنجم بهای خاک
نقّاد بادسنجم و گیرم عیار هیچ

بیع و شرای خونم و بیّاع داغ و درد
بازارگان مرگم و گوهرشمار هیچ

جنس همه‌زیانم و سودای هیچ‌سود
سوداگر خیالم و سرمایه‌دار هیچ

سیم سپید سوخته‌ام در شرار پوچ
زرّ امید باخته‌ام در قمار هیچ

گنجینهٔ دریغم و ویرانهٔ فسوس
اندوهگین بیهده افسوس‌خوار هیچ

آیای بی‌جوابم امّای بی‌دلیل
گفتار پوچ‌گونه و پنداروار هیچ

ناپایدار کوهم و برجای‌مانده سیل
گردون‌نورد‌گردم و گردون‌سپار هیچ

گردنده‌روزگارم و چرخنده‌آسمان
لیل و نهار سازم و لیل و نهار هیچ

پرگار سرنگونم و عمری به پای سر
بر گرد خویش دور زده در مدار هیچ

عزلت‌نشین خانهٔ بی‌آسمانه‌ام
محنت‌گزین بی در و پیکر حصار هیچ

سرمست هوشیاری و هشیار مستی‌ام
بر لب شراب هرگز و در سر خمار هیچ

اندیشهٔ محالم و سودای باطلم
معنی‌تراز صورت و صورت‌نگار هیچ

در وادی فریبم و لب‌تشنهٔ سراب
در خانهٔ دروغم و چشم‌انتظار هیچ

آزادهٔ اسیرم و گریان خنده‌روی
گریان ز چشم خنده بر این روزگار هیچ

بدنامی حیاتم و بر صفحهٔ زمان
با خون خود نگاشته‌ام یادگار هیچ

صلح‌آزمای جنگم و پیکارجوی صلح
بی‌هم‌نبرد هرگز و چابک‌سوار هیچ

تیر هلاک یافته‌ام از شغاد کید
خطّ امان گرفته از اسفندیار هیچ

بر دوش خویش کشتهٔ خود را کشیده‌ام
تا ظلم‌گاه معدلت از کارزار هیچ

محکوم بی‌گناهم و معصوم بی‌پناه
مظلوم بی‌تظلّم و مصلوب دار هیچ

دردم ازین که تافته‌ام از امید سرد
داغم ازین که سوخته‌ام در شرار هیچ

کس خواستار هرگز هرگز شنیده‌اید
یا هیچ دیده‌اید کسی دوستار هیچ

آن هیچ‌کس که هرگز نشنیده‌ای منم
هم دوستار هرگز و هم خواستار هیچ


#مظاهر_مصفا
زبان، عدم توانایی احساسات است
از چیزی امیدی می‌سازیم برای فردا
و کش می‌آید
همه‌ی وجودمان در جاذبه‌ی فوق‌العاده‌اش !
سفری، دیداری، تغییری و چیزی از این دست ...
چیزی که متعهدمان کند ادامه بدهیم !

#حسین_پناهی
«ﮔﺮﺩﺑﺎﺩِ ﺣﺎﺩﺛﻪ»

ﺑﺎﻧﮓ ﻃﺮﺑﻨﺎک ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ
ﺑﻮﻯ ﺭﻫﺎﻳﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺣﺼﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

ﻛﻢ ﺷﻨﻮﻯ ﮔﻔﺘﻪ ﻏﻴﺮ ﻳﺎﻭه ﻭ ﺗﺮﻓﻨﺪ
ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺩﮔﺮ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍه ﺍﺯ ﭼﻪ ﻣﺎﻧﺪه‌اید ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩِیر
ﻣﮋﺩه‌ی ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﭼﻴﺴﺘﻴﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﺷﺖ
ﭘﺎک ﻧﺴﻴﻤﻰ ﺯِ ﻛﻮﻫﺴﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

ﺧﻴﺮ ... دیدن ادامه ›› نیاﻳﺪ ﺑﻪ ﭘﻴﺶ ﺗﺎ ﻧﺮﻭﺩ ﺷﺮ
ﺗﺎ ﻧﺸﻮﺩ ﻃﻰ ﺧﺰﺍﻥ، ﺑﻬﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

غم به تو ماند ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺎﺭِ ﻏﻢ‌انگیز
ﺑﻴﺶ ﻣﺨﻮﺭ ﻏﻢ ﻛﻪ ﻏﻤﮕﺴﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

ﺭﻭﻯ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ ﺯِ ﮔﺮﺩﺑﺎﺩِ حوادث
ﻛﺰ ﺳﻮﻯ ﺍﻳﻦ ﺩﺷﺖ ﺟﺰ ﻏﺒﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

ﺩﻡ ﻣﺰﻥ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻟﺖ ﻛﻪ ﺭﻫﺮﻭ بیداد
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

ﺗﺮﺱ ﺯِ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﺪﺍﺭ «ﺍﺩﻳﺐ» ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ
ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻧﻴﺎﻳﺪ

#ادیب_برومند
ای آزادی که بس دل‌انگیز تویی
با اسم بهار اصل پاییز تویی
زیر و بالا پر از دروغ است جهان
از جمله‌ دروغ‌ها یکی نیز تویی.

#مظاهر_مصفا


تو شروع سال جدید دوستی پرسیده بود که کدوم اجرا رو پیشنهاد می‌کنی گفتم ندید شک کار کوروش سلیمانی چون همیشه اجراهاش حدی از استاندارد و کیفیت رو داشته و مخاطب براش اهمیت داره

توی کامنت‌هایی که خونده بودم نکات منفی غیر از گرمای سالن تو شب اول ریتم کند و نرسیدن صدای خانم افشار به ردیف‌های عقب چیز دیگه‌ای ندیدم

مشکل گرما ... دیدن ادامه ›› که حل شده بود
ریتم از نظر من خوب بود و اجرا کاملا کشش ایجاد می‌کرد
من از ردیف ۳ اجرا رو دیدم ولی دوستی که امشب از ردیف آخر هم اجرا رو دید در انتها گفت که مشکلی در شنیدن صدای خانم افشار نداشته

این اجرا سکوت محض سالن رو می‌طلبه و امشب خوش‌شانس بودم که تماشاگران خوبی تو سالن بودند

متن خوب بازی‌های یک‌دست، تمرین‌شده و به اندازه نور و دکور و موسیقی خوب همه در کنار هم باعث شد از دیدن اجرا کیف کنم

همه بازیگرها خوب بودند ولی
اولین بار بود که خانم افشار رو روی صحنه می‌دیدم و درخشان بودند به نظرم

اجرای خوب احتیاج به تبلیغ نداره
جناب سلیمانی کیفیت اجرای شما بهترین تبلیغه براتون
برای شما و گروه‌تون آرزوی موفقیت می‌کنم
سپهر عزیز کاش می دیدمت و اگر دیدیمت (که نمی‌دانم! چون این عکس کودکی با چسب زخم روی پیشانی راه گشا نیست!) کاش خودت را معرفی می کردی …

همیشه شعرهایی که پای برگه ها می نویسی برایم جالب است … و خوشحالم که نمایش مان تماشاگر قدیمی و شاعری مثل شما را تا این پایه راضی راهی خانه کرده … من هم آرزو می کنم سالن های تئاتر از شما تماشاگران عالی پر شود … خوشحالم که حضور شما در سالن های تئاتر اجازه بد کار کردن را به آدم نمی دهد …
۲۷ فروردین
کورش سلیمانی
سپهر عزیز کاش می دیدمت و اگر دیدیمت (که نمی‌دانم! چون این عکس کودکی با چسب زخم روی پیشانی راه گشا نیست!) کاش خودت را معرفی می کردی … همیشه شعرهایی که پای برگه ها می نویسی برایم جالب است … ...
جناب سلیمانی عزیز

انتهای اجرا چند لحظه‌ای با‌هم صحبت کردیم عذرخواهی می‌کنم که خودم رو معرفی نکردم
و البته من شاعر نیستم فقط اگر شعر مرتبطی به ذهنم برسه پای برگه‌ها می‌نویسم

کیف می‌کنم‌ از دیدن آثارتون و منتظر اجراهای آینده‌تون هستم
۲۷ فروردین
سپهر
جناب سلیمانی عزیز انتهای اجرا چند لحظه‌ای با‌هم صحبت کردیم عذرخواهی می‌کنم که خودم رو معرفی نکردم و البته من شاعر نیستم فقط اگر شعر مرتبطی به ذهنم برسه پای برگه‌ها می‌نویسم کیف می‌کنم‌ ...
عجب … چه خوب … عزیزی و به امید دیدار دوباره …
۲۷ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حلق خود را چهار پاره کنی
شعر تنها رسانه ات باشد

توی شهری که بی ادب شده است
ادبیات خانه ات باشد

 

دستمالی سیاه برداری
چیزی از صلح و جنگ بنویسی

متناقض نمای غم باشی
زشت ها را ــ قشنگ ــ بنویسی

 

پیشگو باشی و بفهمانی
که غروب ... دیدن ادامه ›› از طلوع معلوم است

به کجا می روم که در این راه
ته خط از شروع معلوم است ...

 

«تلخ» ، مثل همین که می نوشی
واقعیت برای غمگین هاست

فال من را نگیر .. میدانم
زندگی قهوه ای تر از این هاست !

 

گفتی از غـــــُـصّـــه دست بردارم
از گل و عشق و خانه بنویسم

تو خودت را به جای من بگذار
با کدامین بهانه بنویسم

 

در سرم درد ِ شب نخوابی هاست
درد ِ « شک می کنم به ... پس هستم ! »

اِفه ی شاعرانه ی من نیست
دستمالی که بر سَرَم بستم

 

دست بردار از سرم لطفا
حرف هایت فقط سیاهی داد

وقتی از «من» سوال می پرسند
«تو» جواب ِ مرا نخواهی داد

 

شعر تنها جوابگوی من است
نوزده سال و این همه سختی !؟

مثل دالی بدون مدلول است
شعر گفتن بدون بدبختی !

 

حلق خود را چهار پاره کنی
شعر تنها رسانه ات باشد

توی شهری که بی ادب شده است
ادبیات خانه ات باشد



#یاسر_قنبرلو



سیر نمیشوم که هر چه میخوانم
کُنَد که تا ابد، آباد، خانه‌ات باشد
۲۷ فروردین
به به … دم شما گرم … خانه ات آباد …
۲۷ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
+ واقعیت ارزش بیشتری نداره از حکایت‌های ساختگی پدر؟

_ نه! اونچه که در واقعیت رخ می‌ده فراتر از تمثیله، از واقعیت چیزی در نمیاد جز یه خطابه بد


دو کار قبلی مهرداد مصطفوی ( فیل در تاریکی و سایر بازماندگان ) رو دوست داشتم و دلیل انتخاب این اجرا فقط کارگردان بود
راستش با توقع رفتم تو سالن ولی با همه ایرادهایی که می‌تونم به اجرا بگیرم انتظار نداشتم انقدر اجرا خوب باشه

تو شروع اجرا یه موسیقی کلاسیک داره پخش می‌شه و روی موسیقی اول موسیقی کلاسیک دوم میاد و یک باره با موسیقی سوم فضا کاملا می‌شکنه و تو همون اول اجرا بهت می‌گه قرار نیست یه اجرای ... دیدن ادامه ›› کلاسیک ببینی

ترکیب ریچارد سوم و کالیگولا برای من بسیار خلاقانه و جذاب بود
صحنه خالی تو اجراها ریسک بزرگیه چون همون‌قدر که ممکنه به فضاسازی کمک کنه همون‌قدر هم می‌تونه ضربه بزنه
نور و موسیقی خیلی خوب و میزانسن‌های دقیق و درست تو این صحنه خالی کاملا فضا رو می‌ساخت

بازی‌ها یکدست نبود ولی تعداد بازی‌های خوب به ضعیف می‌چربید و مشخصه که تمرین زیادی برای اجرا شده و گروه به حد خوبی از هماهنگی رسیده

حتی اگر متن کالیگولا و ریچارد سوم رو خوندید و نپسندید یا اجرایی ازشون دیدید و نپسندید باز توصیه می‌کنم این اجرا رو ببینید
فارغ از اینکه اجرا رو بپسندید یا نه برخلاف اکثر تاترهایی که تو شش ماه اخیر دیدم تاتر می‌بینید و این مهم‌ترین نکته این اجراست

منطقی بخوام نمره بدم باید ۴ ستاره بدم ولی فعلا ۵ ستاره رو احساسی می‌دم
در جوخه های اعدام
پس از شنیدن فرمان " آتش! "
سربازی زودتر از همه شلیک می کند
سربازی دیرتر
و دیگر سربازها درمیان این دو
قسم به مکث!
به اختلاف زمانی میان دو شلیک
ما همه سربازیم
آن که زودتر ماشه می چکاند
جلاد
آن که دیرتر شلیک می کند
عاشق
و مابقی ماموریم
گاهی اما یکی
اسلحه اش را
به سمت دهانی نشانه می رود
که فرمان آتش داده است
اوست که تنهاست

#حسن_آذری

در قفل در کلیدی چرخید
لرزید بر لبانش لبخندی
چون رقص آب بر سقف
از انعکاس تابش خورشید
در قفل در کلیدی چرخید
۲۱ فروردین
محمد طالبی
آقا خوشحال میشم منت بذاری افتخار بدی و به تماشای اجرای ما بیای نظر شما برام ارزشمنده
سلام و ارادت
من کوچیک شمام، شما لطف داری…
والا حقیقتش من امسال اصلاً دست و دلم به نمایش دیدن نمیره!
تا امروز هم سه تا تئاتر دیدم، یکی از یکی بدتر!
این کار شما رو هم بالای نود درصد احتمال میدم سلیقهٔ من نباشه!
یعنی کارهایی که سپهر رو این‌جوری شعرنویس می‌کنه صدی نود به کار من نمیان!
امیدوارم موفق و پر تماشاگر باشید🙏🏻🙏🏻🌹🌹
۲۸ فروردین
امیرمسعود فدائی
سلام و ارادت من کوچیک شمام، شما لطف داری… والا حقیقتش من امسال اصلاً دست و دلم به نمایش دیدن نمیره! تا امروز هم سه تا تئاتر دیدم، یکی از یکی بدتر! این کار شما رو هم بالای نود درصد احتمال ...
عزیزدلمی چون میدونستم از کار قبلی آقای مصطفوی سایر بازماندگان راضی بودی گفتم شاید دوست داشته باشی افتخار بدی به دیدن اجرای ما هم بیای ❤️
به هر حال اگر زمانی نظرت عوض شد ما خوشحال میشیم جمال شما رو ببینیم 🙏🏻
۲۸ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سپهر (sepehr_r)
درباره نمایش مافیا i
من حرف می‌زنم
تا مثلِ برگ‌ها نخشکم
من حرف می‌زنم
تا ترسم را پنهان کرده باشم
و دروغ می‌گویم
تا حقیقت دست از سرم بردارد
ــ باید دوباره به همدیگر دروغ بگوییم ــ


#شهرام_شیدایی
بخشی از شعر
آتشی برای آتشی دیگر
ای چشم به در دوخته نوروز مبارک
هم‌میهن دل‌سوخته نوروز مبارک

ای شعله‌ی پیراهن گلگون شهیدان
در یاد تو افروخته نوروز مبارک

ای در پی نان تاخته یک سال به تلخی
وای هیچ نیندوخته نوروز مبارک

ای کرده تو را دانش بی‌اجر تو بیزار
از هرچه که آموخته نوروز مبارک

ای بار ستم برده و خاموش نشسته
با کینه‌ی ناتوخته نوروز مبارک
‌‌‌
افتاده‌ای از اسب ولی اصل تو باقی است
ای گوهر نفروخته نوروز مبارک


#سمانه_کهربائیان
دروغ است که آدم‌ها دل‌شان می‌خواهد خودشان زندگی‌شان را تعیین کنند، و قواعد اخلاقی ویژه خود را بنیان نهند و آزاد باشند.
آدمیان از چنین آزادی‌ای می‌ترسند و زیر بار مسؤولیت آن نمی‌روند. کسی باید برای آن‌ها تصمیم بگیرد. باید نیرویی (دولت حکومت، نظام و یا سیستم اخلاقی، ایدئولوژی، و...) وجود داشته باشد که مسؤولیت تعیین ارزش‌ها را بپذیرد و آن‌ها را به مردم تحمیل کند.
این نیرو، فقط کافی است شکم آن‌ها را سیر کند و خبری از معجزه و امیدی به آینده به آن‌ها بدهد تا آرام بمانند.

#برادران_کارامازوف
#فئودور_داستایفسکی
غیراصولی‌ترین اجرای غیراصولی

ایده متن و دغدغه‌اش خوبه ولی با ایده خوب نمی‌شه اجرای خوب ساخت
متن از نظر من تکه‌پاره‌هایی هست که خوب به هم چفت نشده و پرداخت بهتری لازم داشت
در مجموع برای من اجرای متوسطی بود ولی به دلایل اتفاقاتی که حداقل تو بخشیش گروه رو مقصر می‌دونم امتیاز یک رو دادم

اجرا با ۵ دقیقه تاخیر شروع شد
۵ دقیقه بعد از شروع اجرا یک نفر وارد شد
۱۰ دقیقه بعد از شروع اجرا دو تا آقا ( یکی‌شون با کلاه مشکی ) وارد شد
تو صحنه خروج بازیگر شخصیت ... دیدن ادامه ›› مشفق از صحنه خانمی که ردیف یک بود از سالن خارج شد و وسط صحنه بعد وارد شد
۲۰ دقیقه از اجرا گذشته سه نفر دیگه وارد شدند
چند دقیقه بعد آقایی که با کلاه مشکی وارد شده بود از سالن خارج شد
۵ دقیقه بعد همین آقا با دو تا قهوه و یک بطری آب مجدد به سالن برگشت

تو نشون دادن اجرای غیراصولی کاملا موفق بودید
امیدوارم تو شب‌های دیگه بعد از شروع اجرا ورود ندید


تنها کسی که کارش رو درست انجام داد عکاسی بود که بدون سر و صدا و مزاحمت عکاسی کرد
اتوبان چمران ترددش کمتره
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
حُرمت امامزاده رو متولیش باید نگه داره !
حالا فکر کن " مولوی کوچیک " هم باشه !
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
بی‌خیال امیرمسعود
پاکش کن
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خانه هنوز هست

اما آدم‌هایش مُرده‌اند

یا شاید

( باید این‌طور می‌گفتم: )

خانه ویران شده‌است

اگرچه آدم‌ها هنوز هستند

نه

( این‌طور هم نشد )

خانه هنوز هست

آدم‌ها هم زنده‌اند

اما در این میانه

چیزی غایب است انگار

( نمی‌دانم )



#شهاب_مقربین
سپهر عزیز، نوشته شما منو برد به بیش از 10 سال پیش ؛ یادآوری میکنم شاید برای شما هم جذاب باشه
https://www.tiwall.com/wall/post/110780
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
حسام الدین حیدری
سپهر عزیز، نوشته شما منو برد به بیش از 10 سال پیش ؛ یادآوری میکنم شاید برای شما هم جذاب باشه https://www.tiwall.com/wall/post/110780
حسام جان من دیشب داشتم کامنت‌های اجرای قبل رو می‌خوندم
و شروع نوشته شما این شعر رو به خاطرم آورد
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
سپهر
حسام جان من دیشب داشتم کامنت‌های اجرای قبل رو می‌خوندم و شروع نوشته شما این شعر رو به خاطرم آورد
ممنون یادآوری جذابی بود
حتی دیدن اسامی رفقا پای یه پست قدیمی
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از روی دست و واقعیت می‌نویسم
ولی گلوی واقعیت را می‌گیرم
تا نفس نکشد
ولی اگر واقعیت بمیرد،
من هم مرده‌ام
از روی دست واقعیتی می‌نویسم
که نمی‌خواهم واقعیت باشد
واقعیت را می‌ترسانم
همراه کلامم


#بیژن_جلالی
سپهر (sepehr_r)
درباره نمایش من i

نیمی از یک مترسک با نیمی از یک بدن
با هم پیوند خوردن تا پیکر من شدن

کلاغ ها هر روز از نیمی از من می ترسن
و لاشخور ها شب روی نیم دیگه می رقصن

سال هاست من حامی گندم های تو بودم
به زندگی برای تو خو کرده وجودم

تو از کلبه ی اون دور هر صبح با لبخندی
و پیش از خواب هر شب پنجره ... دیدن ادامه ›› را می بندی

و تو درست به کسی زندگیتو مدیونی
که مدت هاست از اون هیچ چیزی نمی دونی

سال هاست زندانی آزادی تو هستم
قهرمان و قربانی، از این دو واژه خسته م

دلم بیش از هر چیزی برای خودم تنگه
و من برای خودم ، دلم چقدر تنگه

و من سال هاست برای خودم، دلم تنگه
و من چقدر برای خودم دلم تنگه



بخشی از ترانه
#هادی_پاکزاد
به کسی بر نخوره بر نخوره
من یکی پنجرمو می بندم
این همه پنجره ی باز بسه
من به قاب آینه می خندم
به کسی برنخوره بر نخوره
من یکی پیش خودم میمونم
در شب بی کسی و بی حرفی
برای دل خودم می خونم

خواب بودم بیدار شدم
آشتی کردم ... دیدن ادامه ›› با خودم!
به کسی چه...
این صدا این حنجره...مال منه
کی مثل من لحظه هاشو زیر آواز می زنه؟
کی بجز من می تونه خاطره هاشو بشمره؟
جز خود من کی به فکر موندن و سر رفتنه...
به کسی بر نخوره بر نخوره
اگه تنهایی خوبی دارم
اگه از خلوت خود سر مستم...
اگه چون پروانه بی آزارم

به کسی برنخوره برنخوره
اگه دستم پر عطر یاسه
اگه در پیله خود خوشبختم
کسی جز من منو نمی شناسه

به کسی بر نخوره بر نخوره
اگه من اهل خراب آبادم
شجره نامه ی من مال منه
به کسی چه من یکی آزادم


#شهیار_قنبری
۰۸ بهمن ۱۴۰۳
منِ آن زمان: این وحشتناک است.
منِ حالا: چه چیزی؟
منِ آن زمان: زندگی. ذهن من. سنگینی آن.
منِ حالا: هیسس. تمامش کن. تو فقط کمی درون یک لحظه گیر افتاده‌ای. لحظه تغییر می‌کند.


‌مت هیگ
دلایلی برای زنده ماندن، ترجمه‌ی گیتا گرکانی
۰۹ بهمن ۱۴۰۳
درخت نمی ترسد
زیرا هرگز از جای خود به جایی نمی‌رود

ولی ما هراسانیم
و دنبال خود می گردیم
و از سویی به سویی می رویم

ولی درخت حقیقت خود را
در خود جستجو می‌کند


#بیژن_جلالی
۰۹ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سپهر (sepehr_r)
درباره نمایش تاری i
ما جهنم را دوست خواهیم داشت
زیرا چهره جهنمیان
برایمان آشنا خواهد شد
و به زبانه‌های آتش
خو می‌گیریم
ما جهنم را دوست خواهیم داشت
چون یک مهمانی دوستانه
و به زودی بهشت را
فراموش خواهیم کرد


#بیژن_جلالی
قیمت به دلار روز حساب شده!
شاهین ه
البته با تخفیف 96 درصدی روزهای اول :)) ۳,۸۴۰,۰۰۰ تومان تخفیف وسوسه‌کننده نیست واقعاً؟ :)
به شخصه بین وسوسه شدن و غر زدن مانده ام
۰۳ بهمن ۱۴۰۳
ترانه رضایی
به شخصه بین وسوسه شدن و غر زدن مانده ام
غر زدن بی‌خطرتره به نظرم
۰۳ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تخفیف روزهای اول یا وفاداری نمی‌ذارید؟
سپهر عزیز سلام، تخفیف وفاداری رو در نظر داریم. نیازه از سمت سایت تیوال تایید و اعمال بشه. که به زودی این اتفاق میفته.
۰۱ بهمن ۱۴۰۳
گروه همیاری
درود بر شما تا این لحظه هیچ گونه درخواست وفاداری با ذکر درصد تخفیف و نام نمایش به تیوال درباره این نمایش ارسال نشده است. لازم به ذکرست تیوال تصمیم گیرنده در مورد اعمال هیچ تخفیفی درباره هیچ ...
بروزرسانی: امروز (سه‌شنبه ۲ بهمن) ساعت ۱۳:۰۶ درخواست اعمال تخفیف وفاداری از سوی تماشاخانه محترم ایرانشهر برای تیوال ارسال شد و تخفیف ساعت ۱۳:۱۹ اعمال شد.
۰۲ بهمن ۱۴۰۳
ممنون همیاری جان
۰۲ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید