«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اولین فضای اجتماعی و تحمل با هم بودن و کمک به رشد هم یا تحقیر هم در محیط خانواده رخ میدهد و کم کم به جامعه رسوخ پیدا میکند . اجرایی روشن و درخشان که در فضایی فانتزی پیام خود رو منتقل میکند.
موسیقی در مقایسه با نسخه دوم بهتر بود و به دل مینشیند.
از کارگردان محترم که با تلاش مستمر خود فرایند اجرا را ارتقا میدهد و سایر عوامل زحمتکش صمیمانه سپاسگزارم .
من از حضور دوباره جناب بهبودی به تاتر بسیار خرسندم . بازیهای درخشان ایشان رو یادم نمیره . قطعا با در نظر گرفتن نظرات درست مخاطبین خوب و حرفه ای کم کم اجرا بهتر خواهد شد .
اجرای تأثیر گذاری است و ذهنم را از همان ابتدا جذب کرد . فضای نمایش و داستان خوب و خلاقانه ای داره و باعث میشه مخاطب متناسب با وضعیت تربیتی که در خانواده خود داشته به اون واکنش نشون بده .
اجرایی که واکنش برانگیز باشه و چیزی رو در وجود ما هَم بزنه به نظرم اجرای موفقی هست .
بازیها عالی بود . موسیقی همینطور .
ما در بودن انسانها نقشی نداریم تا در صورت نبود آنها عزاداری کنیم و حتی یه قدم فراتر گذاشته و کسی شبیه او را در مناسبات زندگی جایگزین کنیم . تلاشی عبث و بیهوده است .
ما تنها در برابر تأثیری که بروی دیگران از طریق شدن آنها میگذاریم مسؤلیت داریم و این شدن فرایندی دو طرفه است .
من قبلا این اجرا رو به نام " سه نمایشنامه از مساوات " در تماشاخانه لبخند دیده بودم . اطلاع نداشتم که این نمایش همون متن رو دنبال میکنه . در مقایسه باید بگم این اجرا قوی تر و با احساس تر بود .
فیلم تردید بر اساس نمایشنامه ( تردید: یک حکایت تمثیلی) در سال ۲۰۰۸ به کارگردانی جان پاتریک شنلی ساخته شد. این فیلم موفق شد در ۴ رشتهٔ بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین بازیگر نقش اول زن برای بازیِ مریل استریپ، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازیِ فیلیپ سیمور هافمن و بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای نقشآفرینیهای امی آدامز و ویولا دیویس نامزد جایزه اسکار شود.
از معدود اجراهایی بود که سبک کارگردانی متفاوتی داشت . خاص و متفاوت بود . نشانه های نمادین قابل تعمقی داشت و ذهنم را بعد از اجرا مشغول خود کرد . بازیها ، موسیقی و دکور عالی .
یه پدیده تو عکاسی هست به اسم Noise . تو کادر عکس یه چیزی هست که فوکوس بیننده رو منحرف میکنه و از ارزش واقعی عکس کم میکنه . بازیگر مردی که در بین سایر بازیگران خوش پوش با کتانی به صحنه اومده همون نویزه . حتی به دلیل افزایش طنز هم توجیهی نداره . نمایش سلیقه من نبود ولی براش زحمت کشیده شده بود .
چقدر نظرات متفاوت هست. من به شخصه لذت بردم که برای لباس آندره حساسیت بیشتری به خرج داده و به جزییات اهمیت داده بودند. بالاخره من تماشاگر باید با وارد شدن آندره به صحنه متوجه بشم که این فرد تا حالا به چنین مهمانی هایی نرفته. اهمیت طنز بصری رو نمیشه نادیده گرفت. همان طور که در خلل اجرا آندره میگه من این لباس رو قرض گرفتم. آندره ظاهراً در تلاشه که مثل یک مرد جاافتاده، رسمی، و شایسته ظاهر بشه (لباس رسمی)، اما کفش کتانی نشون میده که اون هنوز در درونش بلاتکلیف، راحتطلب یا حتی نابالغ است. این عدم هماهنگی بین لباس و کفش، استعارهای از همون تضاد درونی آندرهست و قطعاً اگر تیپ و استایل آندره ناخوشایند، مضحک و غیرعادی هست یعنی طراح لباس کارش درست بوده و تونسته با انتخاب استایل مناسب طنز بصری نمایش رو پررنگ کنه.
چقدر نظرات متفاوت هست. من به شخصه لذت بردم که برای لباس آندره حساسیت بیشتری به خرج داده و به جزییات اهمیت داده بودند. بالاخره من تماشاگر باید با وارد شدن آندره به صحنه متوجه بشم که این فرد تا ...
طراحی لباس :))))
بسی خندیدم
لباس اون خانومه انگار از وسط تهران سال ۱۴۰۴ آورده بودن
گریم هم نداشت آرایش ۱۴۰۴ تهران رو داشت
این همه نکات گفتی رو کاش عوامل این تئاتر مضحک داشتن
به نظرم لباس خانم ها می تونست بهتر باشه. لباس آقایان مناسب بود و همان طور که گفتم انتخاب کفش کتانی برای شخصیت آندره هوشمندانه بود. و به عنوان فردی که تخصصی در زمینه طراحی لباس ندارم میگم که شاید به دلیل محدودیت ها و مسائلی از این قبیل نمی تونستن انتخاب بهتری داشته باشن. یک نکته کلی رو هم بگم که در نمایشنامه «مهمانی شام» نیل سایمون به هیچ وجه به زمان و برهه تاریخی اشاره نکرده و این مسئله دست کارگردان و سایر عوامل نمایش رو در امروزی کردن نمایش بازمیذاره و مخاطب راحت تر با نمایش ارتباط برقرار میکنه. اینم در نظر بگیرید که نمایش «مهمانی شام» رو نمیشه گفت نمایش مضحک. بلکه در دسته ی کمدی-درام با ظرافت های روانشناختی قرار میگیره.
کارگردان دقت بالایی در انتخاب بازیگران داشته و نقشها بسیار عالی اجرا میشه . دکور و صحنه خوب طراحی شده .
یک نکته در حاشیه ؛
من در اجرایی که آقای ناظرزاده کرمانی مهمان بودند حضور داشتم . حیرت زده شدم که به دلیل عدم اجازه ورود به یک نفر از مدعوین ایشان به دلیل تاخیر ، از عکس گرفتن با عوامل اجرا پرهیز کردند و ناراحت سالن را ترک کردند .
آیا این اصل ساده و روشن از عدم اجازه به ورود تماشاگر تاخیر کننده احترام به حقوق عوامل اجرا و تماشاچیان در حفظ تمرکز نیست و چرا ایشان باید گله مند باشند ؟
با توجه به سرعت دیالوگها در برخی قسمتهای کار انتقال مفاهیم به دشواری صورت میگرفت. موسیقی زنده خوبه ولی در جاهایی شدت آن آزار دهنده بود . کاش یه پدر بیامرزی بیاد توضیح بده این اجرا چی میخواست بگه ؟
به نظرم با حذف دیالوگ کار تبدیل به یک پرفورمنس میتونه بشه که حداقل تکلیف تماشاچی باهاش آسونتر و روشن تر میشه .
این نقد مربوط به سالن شماره ۴ تماشاخانه لبخند میشه :
چنانچه ورودی به سالن با رمپ و شیبدار باشد ورود و خروج تماشاچیان سریعتر و راحتتر خواهد بود . وضعیت فعلی میتواند خطر ساز باشد .
ممنون از حضورتون.
بهآفرید غفاریان عزیز پیش از این نیز در نمایشهایی چون «ستوان اینشمور» به کارگردانی حسن معجونی، نمایش »فعل« به کارگردانی محمد رضاییراد، فیلم سینمایی «سوفی و دیوانه» و سریال «افعی تهران» و ... بازی کرده.
واقعا لذت بردم از این اجرای خوب که اجزای تشکیل دهنده آن هر یک به درستی و مهارت بالایی کار خود را انجام داده . انتخاب موسیقی خوب و به جا ، طراحی صحنه عالی با اون نقاشی با حس و حال بروی پرده ، صدا گذاری های خوب ، داستان و صد البته بازی درخشان جناب نادر فلاح .
وقتی قرار است تاتر تجربه ای عینی و در لحظه باشد و تمرکز مخاطب را به خود جلب کرده و کودک درون انسان را تحریک کند ، چرا نباید تلاشی دوجانبه برای نزدیک شدن اضداد به هم صورت بگیرد حتی به قیمت از بود خود خارج شدن ؟