در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سحر بهروزیان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:00:29
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تئاتر باید بستری برای اندیشیدن باشد؛ مخاطب تشنه آثار تفکربرانگیز است

کورش سلیمانی کارگردان نمایش «شک (یک تمثیل)» که در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است در گفتگو با خبرنگار مهر درباره فرایند شکل‌گیری نمایش و ارتباط آن با فیلم اقتباسی از این نمایشنامه گفت: من فیلم «شک» را تا اجرای پانزدهم عامدانه ندیده بودم، نمی‌خواستم ناخودآگاه تأثیری بر اجرا بگذارد. نمایشنامه را خواندم و آن را انتخاب کردم. فیلم را هم کامل ندیدم و تنها چند دقیقه از آن را برای رفع ابهامات متن مشاهده کردم.

وی افزود: در فرایند تولید این اثر نمایشی، همان‌طور که گفتم، فیلم اقتباسی که سال‌ها پیش ساخته شده با همه زیبایی و اهمیتش، نقشی در شکل‌گیری اجرا نداشته است. هر متنی از زاویه دید کارگردان و تیم اجرایی خلق می‌شود. این متن را مثل هر متن دیگری که ویژگی‌های مناسبی دارد، خواندم؛ هم از لحاظ فرم و هم از نظر محتوا و مفاهیم، مرا ترغیب به کار کرد.

لینک خبر: https://b2n.ir/fz9009
فعل….شنیدن…..باغ عدن

چگونه زبان مادری خود را آموختید؟
تا زمانی که شما خالق کلمه ای نیستید نباید به چرای وجود آن فکر کنید!
زیان رابطه چیست؟ ... دیدن ادامه ›› ادبیات مشترک عشق کدام است؟
نیاز به آموزش دارد؟ نیاز یه حفظ کردن داره؟
کجا می تونیم سکوت هم بشنویم؟
کی می تونیم همدیگر ببینیم حتی وقتی برای بحث کردن هم مقابل هم نیستیم!
نزدیکترین فرد از لحاظ فیزیکی دورترین فاصله رو داره!
زبان رابطه نباید نیاز به مترجم داشته باشه!
نیازی به دفترچه لغات نداره!
باید از نگاه خونده بشه!
نباید دچار روزمره گی بشه
شاید فقط عشق بتونه روزمره گی رو نجات بده!
نمایش باغ عدن یک تیاتر کامل بود از هر نظر!
متن عالی، بازیها درخشان دکور و نورپردازی متناسب و چشم نواز!
امیدوارم مجدد اجرا داشته باشید، همیشه بدرخشید♥️🙏🏻✨
تاریکی
صدایت را می شنوم
صدای آمیخته به بادت را
دانمارک کشور من نیست
کشور دزد زده است
افلیا
تو میهن منی
سرزمین من توی
برای آبشار موهایت ... دیدن ادامه ›› تو را کشتن
برای زیبایی ات تو را کشتن
این کشیشان تو را کشتن….

نمایش زندانی دانمارک کلاژی از ادبیات، تاریخ و سیاست است در همه برهه های تاریک تاریخ هر فرد و سرزمینی که تردید بودن یا نبودن را زنده نگه داشته!
هملت این بار از انتهاترین اعماق زمین در تابوتی در بسته داستان را روایت می کند:
خیانتها، عشق ها، فرو پاشیدگی ها و ناکاهی ها
با زبانی اختراع شده و آمده از آینده!
"اجراگر" خوابیده در تابوتی ایستاده ""راوی"" است و با باز شدن درهای وارد هزار توی ذهن هملت وار او می شویم پریشان گویی های کابوس وار!
قبل از نور صحنه نجواها آغاز شده…..
استفاده از دکور و افکت های نوری تا حدی به فضاسازی کمک می کرد و فراز و فرود متن رو همراهی می کرد.
کار برای من می تونست درخشان باشه اگه در صحنه بود و فیک نبود!
متن: کتاب داستایفسکی جدال شک و ایمان نوشته ادوارد هلت کار+جنایت و مکافات داستایفسکی+ کمی برادران کارامازوف =اجرای بسیار ضعیف!
پ ن ١:دوستانی که اجرای قبل رو ندیدن براشون گنگ خواهد بود.
پ ن٢: به کسانی که هموفوبیا دارن توصیه نمی کنم.
پ ن٣: پست جناب شریفی هر آنچه من می خواستم بگم رو زحمت کشیدن اشاره کردن.
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش سیزیف i
روز بازیگر مبارک!
مادر یعنی بازیگر
مادر واقعی بودن یعنی بازیگر واقعی بودن
بازیگر یعنی تو….
پدران و معلمین،راهب کیست؟ در میان تحصیل کرده ها این کلمه امروزه با حالت تحقیرآمیزی ادا می گردد و بعضی آن را به عنوان ناسزا تلقی می کنند. افسوس که این مسئله حقیقت دارد که در میان راهبان شکمباره طفیلی و شهوتران و متکبر و خودبین فراوان دیده می شوند. از نقطه نظر افراد تحصیل کرده شماها اعضای بلااستفاده و سربار جامعه هستید!
پدر زوسیما
تنها اجرای که بدون استرس می شه اجرای اولش امد اجرای شماست خیلی جذابین 😍🙏🏻
جناب آقای فضلی و جناب آقای وحیدروش
به پاس تلاشتون، هنرتون،پشتکارتون واحترامتون به صحنه و مخاطب باید ساعتها ایستاده تشویقتون کرد!
مارتن نفس ... دیدن ادامه ›› گیری رو به زیبای و تسلط فوق العاده به پایان رسوندین ،اجراتون بی نظیر بود و حضور در جایگاه تماشاگر لذت بخش!
طراحی صحنه با آینه ها شکسته ای که از ابتدا تا انتهای اجرا در حال انعکاس اکنون ما بودند و بسیار چشم نواز،سمبل تاج هزار تکه شده پدر پدر پدران در بالای صندلی خونین که این خون بر دوش جم سنگینی می کند با نورپردازی درست و متناسب صحنه های زیبایی رو خلق کرد.
اجرای درخشانی بود سپاس از همه عوامل🤍🙏🏻✨
من احساس می کنم که در میان فراماسون ها نیز نوعی راز وجود دارد به همین دلیل است که کاتولیک ها از فراماسونرها انقدر تنفر دارند چونکه آنها را رقبای خود تلقی می کنن و بیم آن دارند که مبادا وحدت فکری شان را برهم بزنند و برای گله بیش از یک چوپان پیدا شود.
ایوان
من به تنهایی نمی تونم تنهایی رو بکشم......
بیا اگه خودت نمی یایی بیارمت تو سرم!
نمایش یخبستگی ،یخ ،یخ زدگی، بستگی، وابستگی به یک مواد مخدر ... دیدن ادامه ›› ،به یک عشق دوران دانشجویی ،به یک خاطره ،به یک آرزو به یک رویا!

نمایش کالاندولا برام با نام کارگردانش تو خاطرم موند تا هر وقت خواستم اجرای تعاملی مثال بزنم بگم کالاندولا یادداشت جناب سلگی زیر پیج نمایش این بود:

اگه این همه سال داشتی تلاش می‌کردی که از ذهنت پاکش کنی و پیش خودت فکر می‌کنی که موفق شدی، کالاندولا برات انتخاب مناسبی نیست.
اینکه دغدغه جناب سلگی مسایل بسیار عادی زندگی اما دردناک باعث می شه برای مخاطب قابل لمس و درک باشه البته که درکی دردناک!
و حالا در قطب جنوب ذهنت داری آزادانه خاطرات و آرزوهات رو احضار می کنی تا خودت رو با تکه های از خودت رو رو به رو کنی تا شاید پایان بندی باشکوه تری برای نمایشنامه زندگی ات داشته باشی!
بامداد در لحظالت پایانی غروب زندگی اش در تابوتی قابل حمل سرد و سفید مثل قالبی فریز شده 20 سال زندگی اش رو در 2 دقیقه مرور می کنه!از دوران دانشجویی تا پناه بردن به آغوش یک زن: هروئین!
نمایش یخبستگی با زیر لایه های چندگانه از زبان یک مرد ولی کاملاً زنانه بیان می شه بازی زیبای خانم بهرامی با کسالت شدید تغییرات احساسی شدیدی رو به نمایش گذاشتن که دیدنی بود طراحی لباس برای مادری که می خواست به جای عنکبوت "انسان" به دنیا بیاره تداعی عنکبوت بیوه سیاه بود: رنگ قرمز در کنار رنگ مشکی! این بار قبل از جفت گیری خودش کشته می شه!
بازی اقای پیرزاد هم تقریباً بدون نقص بود و به دلیل موقعیت دیالوگ گویی به میکروفون نیاز بود با اینکه خودم مخالف استفاده از میکروفون هستم ولی اینجا چون با فضای ذهنی و درونی فرد مواجه هستیم به فضاسازی کمک می کرد.
نمایش یخبستگی شما رو در تارهای تنیده خاطرات و افکارتون گیر می اندازه!
همیشه بدرخشید✨🤍🙏🏻
نقاشی توماس شکاک اثر کاراواجو
کاراواجو، یکی از معروف‌ترین نقاشان ایتالیایی دوره‌ی باروک، اثر مشهوری دارد با نام «توماس شکاک».

کاراواجو در ... دیدن ادامه ›› این نقاشی به بخشی از کتاب مقدس اشاره دارد و حضرت مسیح را پس از رستاخیز به تصویر می‌کشد که یکی از حواریون، به نام توماس یا توما در حال لمس زخم پهلوی مسیح است تا ایمان آورد که این شخص خود خود مسیح است.
تابلو واقعه‌ای از زندگی مسیح را به تصویر می‌کشد که در آن توما در رستاخیز و ظهور او شک می‌کند و می‌گوید: «تا با چشم خودم نبینم و انگشتم را توی زخم پهلوی او فرونکنم، باور نمی‌کنم». هفته‌ای بعد مسیح بین حواریون حاضر می‌شود و از او می‌خواهد دست بر پهلویش بگذارد. سپس می‌گوید: «تو با مشاهده ایمان آوردی؛ خوشا آنان که نادیده مؤمنند»
در آموزه‌ی مسیحی ایمان آوردن مقدم بر تجربه است اما در اینجا کاراواجو گویی می‌خواهد به زبانی دیگر نشان دهد که خیر، تجربه تقدم دارد. من نخست باید زخم را لمس کنم سپس ایمان آورم. البته این یکی از ویژگی‌های کاراواجوست که موضوعات دینی را تبدیل به موضوعات سکولار می‌کند و وجه الوهی آن را می‌گیرد.
نکته‌ی جالب توجهی که در این نقاشی وجود دارد این است حتی خود مسیح هم دارد به لمس زخمش نگاه می‌کند! گویی خودش هم باور ندارد و می‌خواهد با کمک حس باصره ایمان آورد.
نمایش شک با جای صلیبی خالی و صلیبی افتاده بر زمین آغاز می شود انگار جنگی صلیبی در صحنه در جریان بوده و به عنوان تماشاگران حاضر در کلیسا آماده ایم تا خطابه امشب و داستان این جنگ رو بشنویم! جنگی بین مادر آلوشیوس و پدر فلین و این بین مثل همیشه نسل آینده باید نقاص اشتباه و عقده های رهبران دینی و سیاسی اش رو بده!
صحنه و نورپردازی زیبایی بصری چشم نوازی داشتن تصویر مسیح برای برطرف شدن شک یکی از یارانش بهترین عمیق ترین و زیباترین پیام نمایش بود به نظرم!
بر خلاف نظر اکثر دوستان که شروع نمایش رو کند برداشت کرده بودن برای من نمایش از اول تا آخر ریتم درست و یک نواختی داشت!
زیباترین صحنه ،صحنه سایه های معلم و پدر فلین بود فوق العاده جذاب طراحی شده بود، بازی همه هنرمندان با تسلط کامل و درک درست و به اندازه از نقش به زیبایی ایفا شد به خصوص سرکار خانم افشار نازنین که حتی حرکات انگشتشون هم هنرمندانه بود!
طراحی نور صحنه لباس در هماهنگی کامل و زیر نظر مهندسی شده جناب سلیمانی عزیز نمایش جذابی رو روی صحنه برده!
لذت بردم از هنرنمایی تون همیشه بدرخشید✨🙏🏻🤍
سحر بهروزیان عزیز اول اینکه خیلی ممنونم که نقاشی توماس شکاک را در این برگه گذاشتید تا دوستان هم ببینند و نیز از حضور شما … خوشحالیم که نظر تماشاگران وفادار قدیمی چون شما را همچنان با تئاترمان تا این حد همراه و از سر تحسین می بینیم … پاینده باشید و سربلند …
۳۱ فروردین
سحر بهروزیان
بزرگوارید به معنای واقعی کلمه🙏🏻🌸
ارادتمند شما و همه ی تماشاگران گرانقدر هستم …
۳۱ فروردین
ببخشید نگاهتان درباره این تابلو در حد ویکی‌پدیا است. مد جدید کاراواجو شده این روزها.
۱۵ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش بی پدر i
این اجرا تاریخ بشریت رو به نمایش گذاشت از کشتی شکسته نوح تا مائو استالین کیم جونگ اون و ون گوگ……
چرخه سلطه ، شورش و فدرت و سلطه مجدد از ابتدای ... دیدن ادامه ›› تاریخ تا هم اکنون به جذابی نمایش داده شد بود. دیکتاتوریها مثل رودخانه ای جاری در پله های تاریخ نهایتاً به چاه فاضلاب سرریز می شن!
تغییرات ایجاد شده در دکور عالی بود هر چند دیگه اجرا هیچ شباهتی به بی پدر چند سال پیش نداشت به نظرم اگه نقش مادر و پدر جا به جا می شد در انتقال حس بهتر عمل می شد!بازیها بک دست و معمولی بود.
درخواست کمک زنانه جالب بود، استفاده از نور چشم نواز بود!
بی پدر داره خودخوری می کنه اما امیدوارم به مراتب بهتر خودش بازسازی کنه ::)
پ ن: والدین محنرم این داستان شنگول و منگول مناسب کودک ٤ ساله شما نیست تعجب کردم عوامل اجازه ورود دادن!
نمایش هار شدگی یا سمفونی مرگ و باکره گی ( دوشیزه)

متنی جسورانه ، خط قرمزی به پهنای همان پارچه قرمز که نشان دهنده غریزی ترین نیازهای بشر یعنی ... دیدن ادامه ›› سکس و خشونت است!
نمایش هار شدگی تابو شکن است بی باک و شجاع وارد ممنوعه ترین لایه های روانی فرد می شود:
هویت جنسی، اختلالات جنسی ،تمایلات مازوخیستی و سادیسمی که بیشتر مواقع تحت عنوان فانتزیهای جنسی در روان فرد رژه می ره تا وقتی پارتنر ( طعمه) مناسبی پیدا کنه!
انتخاب موضوعات روانشناختی برای اجرا ریسک بالایی نیاز داره تا علاوه بر متن دغدغه مند یازیهای خوب هم بتونه مخاطب رو راضی نگه داره، نمایش هار شدگی به نظر من هر دو عامل رو داره!
انتخاب این موضوع برای من قابل تقدیره، بازیها در خدمت نقش تعیین شده و دکور بسیار کاربردی طراحی شده، ما شاهد برون ریزی عمیق ترین خواسته ها و نیازهای جنسی کارگردان هستیم که در صحنه ساخته شده در ذهن و جدا شده ار سن سالن اصلی داره بازگو می شه!
انتخاب ایمان صیاد برهانی در نقشی با دو گرایش جنسی بهترین انتخاب از نظر تعادل آنیما و آنیموس در شیمی این بازیگر است، پخش شدن هیولای درون کارگردان در کاراکترهای ساخته شده در ذهن اش بسیار به اندازه و درست اتفاق افتاده استفاده از لباس سیاه تمرین در پلاتو، جوراب ،بند سر و دستمال گردن قرمز نیاز جنسی هر کدوم از کاراکترها رو نشون می ده، شخصیت وسواسی، پارانوئید و نمایشی در کنار بقیه اختلالات به درستی نشان داده شد،طراحی صحنه و استفاده از وسایل شکنجه در گوشه های پنهان سالن و استفاده از آنها با لبخندی رضایت آمیز حاکی از ارضا کارگردان در بستری خونین است که برای تماشاگر پهن کرده و خود در میان تماشگران شاهد این هم آغوشی است!
دست بانداژ شده ایمان به عنوان نشانه اصلی تروما نشون داده شده بود که داشت نمایشنامه روی عین نت های موسیقی می خوند خلاقانه بود.
در شیفت نقش ها مکث های بازیگران مخاطب رو در خلا رها می کرد این مکث ها به نظرم برای نشون دادن تخیل و رویای کارگردان بود من یکی دوبار ارتباط ام قطع شد اما بعد همراه ذهن سیال و تاریک کارگردان شدم، اسنفاده از نور و تصاویر روی پرده خیلی مناسب بود، تصویر وسط ایگو یا همان خود بود نقابی که برای دیگران به صورت داریم و خونسرد و بی تفاوت ولی دو طرف اش اید و سوپر ایگو ما در جدالی نفس گیر باهم در نبرد هستن!
در پایان شخصیتی که باید نیاز و احساساتش رو کنترل می کرد به طور کامل سرکوب می شه تا در عرف جامعه مشکلی ایجاد نشه!
نمایش هارشدگی نمایشی دیدنی با بازیهای خوب و صحنه پردازی جذاب!
همیشه بدرخشید🙏🏻✨🤍
این نظم ونظام برای ما بسیار گران تمام می شود، یهایی ورود بدان خیلی از پول توی جیب ما بیشتر است. من ترجیح می دهم بلیط ورودی ام را پس بدهم، کاری که من می کنم همین است. همین آلیوشا، من خدا را انکار نمی کنم، فقط با احترامات فائقه می خواهم بلیطم را به او پس بدهم.
ایوان
منم موافقم نظم برخورد اجرا فراتر از هزینه ای بود که پرداخت کردیم. روی خوش اقای حمیدیان و میلاد شجره و دیگر دوستان بیش از اینها می ارزه.
۰۳ اردیبهشت
سارا حسینی
منم موافقم نظم برخورد اجرا فراتر از هزینه ای بود که پرداخت کردیم. روی خوش اقای حمیدیان و میلاد شجره و دیگر دوستان بیش از اینها می ارزه.
دیمیتری :)
۰۴ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خانه وا ده رو برای بار دوم هفته پیش دیدم و خیلی بیشتر از اجرای قبل برام لذت بخش و جذاب بود
اجرا تغییراتی در برخی صحنه ها داشت که به نظرم جالب بودن در اجرای اول در ابتدای نمایش ما صدای اعضای خانواده رو می شنویم و کسی رو نمی بینیم،مجبور به تصویر سازی و پذیرش هستیم در اجرای دوم پدربزرگ و مادر بزرگ روی نوار سفید دور صحنه راه می رن و مادر بزرگ در حال بافتن و اندازه گرفتن ژاکت برای پدربزرگ که البته بازم کاموایی در کار نیست!
این بار با دقت بیشتری اجرا رو دنبال کردم لباس ها،اکت ها، نگاهها، دیالوگها، یک پکیج تحسین برانگیز!
طراحی لباس به گونه ای بود که وقتی بازیگر پشت به تماشاگر قرار می گرفت تفاوت طراحی در نقش ها خودش رو نشون می داد مادر با پیشبند کدبانو و مطیع و مادربزرگ با کمربند رئیس و دستور دهنده!
لباس پسر بزرگ آبی، دختر صورتی و پسر وسط با تلفیقی از خصوصیات شخصیتی و ظاهری خواهر و برادر آبی کم رنگ با جوراب و کروات صورتی بود.گردنبند مروارید هم سلسله مراتب زنانگی رو درخانواده نشون می داد.
قد کت پدر از بقیه بلند بود با جیبهای بزرگتر برای نشون دادن تاثیرش بر حفظ بنیان خانواده و ستون اصلی که البته تمام انتخابها رو با نظر سنجی ... دیدن ادامه ›› پیش می برد!
بار اول پدر در نقش دیکتاتور برام پر رنگ بود اما بار دوم مادربزرگ بود که همه یز رو کنترل می کرد حتی پدربزرگ رو:
هیجان برای شما خوب نیست هیجان زده نشو!
تیک های کلامی که پدر در کلید واژه های طلایی اجرا داره، تکرار کلمه نه که بیشتر در جهت تایید استفاده می شه به جای رد کردن هوشمندانه انتخاب شدند.
قاب سفید برای نشون دادن واقعیت( وقتی روش ایستاد می توشه توهم رو دید) که این بار کمی پهن تر هم شده بود با روشن و خاموش شدنش تاثیر واقعیت رو کم و زیاد می کرد، پریدن از روش ،حرکت کردن در خارج از خط و در آخر سقوط کردن روی مرز توهم و واقعیت!
هدیه تولد که مخاطب می تونه ببینه یک اردک برای انداختن در همون استخری که وجود نداره!
بعد این جدال دیگه میز شام هم دفرمه می شه و بخشی اش حذف می شه دیگه مرز توهم هم بهم می ریزه تماشاگر باید پازل ذهنی اش مدام تغییر بده تا تصویر واضحی از انچه که بر صحنه می گذره بسازه!
و در نهایت تصویر پایانی پازل با یک توپ تنیس کامل می شه!
نمایش خانواده شما رو به یک سفرسفر می بره که با عجایب هنر هفتم بیشتر آشنا می شید بازی بازیگران عالی و بازی پسر بزرگ خانواده درخشان بود،منتظر کارهای بعدی جناب مساوات در سال جدید هستم!✨🤍🙏🏻
مرسی بابت توضیحات لباس👏👏😊
۱۸ اسفند ۱۴۰۳
Fateme Nematy
مرسی بابت توضیحات لباس👏👏😊
😘😘🙏🏻
۱۸ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تمام قهرمانان داستایوفسکی از خودشان درباره معنای زندگی می پرسند. این همان چیزی است که آنها را مدرن می سازد:آنها از مضحکه شدن هراسی ندارند.
آلبر کامو
اسطوره سیزیف
ما حیوان نیستیم!
نمایش بی حیوان نمایشی کمدی و پوچ‌گرایانه اثر ژان میشل ریب فرانسوی است. این اثر جایزه مولیر را برای بهترین کمدی در سال ۲۰۰۲ ... دیدن ادامه ›› دریافت کرده است، در این اثر، صحنه‌ها مبتنی بر تعاملات روزمره‌ای هستند که به شکل غیرمنتظره‌ای غیرمنطقی می‌شوند.
در این نمایش شخصیت‌های به‌ظاهر معمولی و همسان با لباسی که در هر دو جنسیت یکسان است ، در موقعیت‌های غیرمنطقی و سورئال گرفتار می‌شوند. این موقعیت‌ها رفتار ها و ارتباط انسانی رو به شکلی طنزآمیر نشون می دهد که نقطه اتصال همه اپیزودها پوجی و خستگی حاصل از تفکر و تحمل شرایط است!
ارتباط اپیزودها هوشمندانه بو، زوجی با اختلاف نظر، خانواده ای با نظرات مختلف، برادرانی خودشیفته و کمال گرا و مشتری فیلسوف و ارایشگر ساده و در نهایت جمعی از اجداد بزرگ ما!
روابط انسانی، روابط خانوادگی، روابط عاطقی، روابط والدین و فرزند فقط نشون دهنده تنهایی و عدم درک متقابل انسان نه درک متقابل!
با یک زبان مشترک ارتباط برقرار می شه اما حرف هم رو نمی فهمند!!
طغیان انسان در مقابل چارچوبهای خود ساخته، فرار از قاب ها و نقش های از قبل تعیین شده!
تفکر باعث شد انسان از حیوان جدا شود و همین تفکر انسان رو به انسان دیگری نزدیک کرد اما نهایت از " خودش" دورش کرد!
نمایش دکور ساده و کاربردی داشت: چارچوب تنهایی!
بازیهای همه بازیگران درخشان و بی نقص بود خوشحالم جناب تاراج رو دوباره در مقام بازیگر دیدم!
اجرای جذاب و یی نقصی بود لذت بردم با سپاس از همه عوامل♥️💫🙏🏻
بسیار از شما ممنونم اول برای اینکه به دیدن نمایش اومدید
و دوم برای اینکه اینقدر با جزئیات برای ما نوشتید
عمیقا خوشحالم که آنچه که میخواستم به شما انتقال پیدا کرد❤️
۲۹ بهمن ۱۴۰۳
لبخند بدیعی
بسیار از شما ممنونم اول برای اینکه به دیدن نمایش اومدید و دوم برای اینکه اینقدر با جزئیات برای ما نوشتید عمیقا خوشحالم که آنچه که میخواستم به شما انتقال پیدا کرد❤️
ممنونم از لطف شما سرکار خانم بدیعی عزیز موفق باشید🙏🏻♥️
۲۹ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش من i

-اولین جرعه از لیوان علم باعث می شود شما یک آتئیست شوید، اما در ته لیوان خدا منتظر شماست.
هایزنبرگ

-خدا واقعیتی عینی و بیرونی نیست بلکه ... دیدن ادامه ›› فرافکنی ریشه دارترین ایده ال های بشری!
فوئر باخ

ولتر می گوید:
مهم نیست که خدا هست.مهم این است که این فکر درخشان به ذهن موجود شریری به اسم انسان رسیده است!

"من" ضمیر شخصی منفصل برای اول شخص مفرد (متکلم وحده) است که در اینجا خدای صحنه است!
مخلوقش رو آقریده و داره از آفربنش خودش لذت می بره!
دیگه تنها نیست دیگه عکس اتاقش فقط سیب خدا نیست دیگه نیازی نیست تو آینه فقط خودش ببینه "آدم" دیگه ای مقابلش قرار گرفته برای انجام همه کارهای که نمی شه به تنهایی انجام داد" پارتنری" آفریده شده!
تصورش رو عینت بخشیده ولی ارضا کننده نیست "آدم" شروع به نافرمانی می کند، از سرخوشی به سمت ویرانی و تجزیه کامل می ره تا اینکه خودش به آخرش می رسه: به مرگ!
نمایش دیشب به نسبت شبهای اول تغییراتی داشت که از ردیف یک این بار برام جذاب تر بود ،تصاویر "من" های تنها در فاصله کادرهای مربع و دایره انگار مرز بین تخیل و واقعیت شخصیت داستان بودن، استفاده از حباب یه عنوان شفاف ترین و کم عمرترین ماده، دکور آینه و عکسها، استفاده از عود.
بازیهای هر دو هنرمند بسیار درخشان و در هماهنگی کامل بود و در نهایت کارگردانی درخشان تر!
منتظر کارهای بعدی گروه جذاب بالن هستم🩷🙏🏻💫
مهرنوش نوری
چه کیفی کردیم 💫
چقدر چسبید که با تو دیدم😍
۲۸ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

می‌خواهم سرگذشتِ قهرمانِ داستانم آلکسِی فیودروویچ کارامازُف را بنویسم اما درست در سرآغازِ کار، مانده‌ام حیران و بلاتکلیف. از یک طرف، آلکسِی فیودروویچ را قهرمانِ داستان می‌خوانم، ولی از طرفِ دیگر، خوب می‌دانم که او هر چه و هر که بوده، قهرمان نبوده؛ و به همین دلیل، می‌توانم همه جور سؤالِ حتمی و ناگزیر را پیش بینی کنم؛ مثلاً : مگر آلکسِی فیودروویچ چه قابلیتی دارد که دیگران ندارند؟ چرا او را قهرمانِ داستانت کرده ای؟ مگر چکار کرده؟ مگر آدمِ مشهوری بوده؟ اگر بوده، در چه زمینه‌یی شهرت داشته؟ منِ خواننده چرا باید وقتم را صرفِ خواندنِ سرگذشتِ او کنم؟

سؤالِ آخر سؤالِ بسیار مهمی است، ولی تنها جوابی که من دارم این است که شاید با خواندنِ رمان خودتان بتوانید جوابِ سؤال را پیدا کنید. حالا آمدیم خواندید و نتوانستید جوابِ سؤال را پیدا کنید _ آن وقت چه؟ آمدیم خواندید و دیدید آلکسِی فیودروویچ قابلیتِ درخورِ توجهی نداشته _ آن وقت چه؟ اینها را می‌گویم چون متأسفانه خودم هم همین احتمال را می‌دهم. به نظرِ خودِ من او شخصیتِ درخورِ توجهی است، ولی نمی‌دانم می‌توانم این را به خواننده هم بقبولانم یا نه.


فیودور داستایوسکی
با اجازه‌تون سوالتون رو پاسخ میدم. (حاوی اسپویل)
در این اثر نه فقط آلکسی، بلکه همۀ برادران حتی فئودور پدر قهرمانند.
آلکسی از این منظر که خود و اعتقاداتش رو در هم شکست و خدا رو در آنچه که هرگز ندیده بود، یافت.
ایوان و دیمیتری از این منظر میتونن قهرمان باشن که خود واقعیشون رو شناختن و با جرأت و جسارت اعتقادات خودشون رو که خلاف تفکر همگانی‌ست به زبان میارن، اعتقاد به عدم وجود خدا و شهوت‌ران ... دیدن ادامه ›› بودن.
پدر که در همون ابتدا قهرمان بودنش رو نشون میده، همون موقع که در محضر کشیش اعتراف میکنه که نه دروغگو، بلکه خود دروغه.
داستایفسکی اثری خلق کرده که میشه در مورد تک‌تک شخصیت‌هاش ساعت‌ها نشست و صحبت کرد🔥
۲۵ بهمن ۱۴۰۳
فاطمه حسین بیگ
با اجازه‌تون سوالتون رو پاسخ میدم. (حاوی اسپویل) در این اثر نه فقط آلکسی، بلکه همۀ برادران حتی فئودور پدر قهرمانند. آلکسی از این منظر که خود و اعتقاداتش رو در هم شکست و خدا رو در آنچه که هرگز ...
ممنونم از توضیحتون ،سوال نویسنده است، می خواسته آلیوشا پررنگ باشه اما بعد از چاپ کتاب ایوان و مجادله اش با شیطان و داستان مفتش اعظم پر رنگ می شه منم با شما موافقم که تک تک شخصیت ها قهرمان هستند و هر کدوم بخشی از شخصیت نویسنده رو به نمایش می زارن!
۲۶ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شروع پروژه اسفند ١٣٩٦
سحر بهروزیان
وای مهرنوش کاش هر هفته می دیدمشون! تک تک شون بدون دیالوگ هم جذابن :)
موافقم
هر پنج شنبه ردیف یک صندلى محمد و کنارش اینور یا اونور
۲۱ بهمن ۱۴۰۳
مهرنوش نوری
موافقم هر پنج شنبه ردیف یک صندلى محمد و کنارش اینور یا اونور
😂😂😂😂
👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻
۲۱ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید