یک بازخوانی طعنه آمیز با روش های اجرایی خلاقانه از افسانه ددالوس؛ که اغلب صحنه های جذاب و فیگورهای خوبی را خلق می کند.
شوخی با اساطیر و به چالش کشیدن شیوه های مسلط ِروایی داستان های اسطوره ای به خوبی در این کار بازآفرینی شده است.
متاسفانه این کار دیر و کند شروع می شود. تکرار های سیزف وار در حرکت ها و دیالوگ ها در ابتدای کار بیش از حد است و ریتم را می اندازد.
از امکانات صحنه مثل نور، موسیقی به خوبی استفاده نشده است. تداوم و تاکید بر نور عمومی در ده دقیقه ابتدای نمایش نیز جز نقاط ضعف کار است.
به جای چرخش های زیاد و سرگیجه وار کابین هواپیما؛ می شد با ترکیب فیگورهای بدن خلبان( ددالوس) و پسر ( ایکاروس) در پشت سر او المان ها و قاب های جذاب تری تولید کرد و این بخش جز فرصت سوزی های نمایش است.