همراهان گرامی، اگر در روند اجرای برنامههای هنری در تاریخ امروز (دوشنبه ۸ اردیبهشت) تغییری رخ دهد، از سوی پشتیبانی تیوال با پیامک اطلاعرسانی خواهد شد. در غیر این صورت برنامهها طبق روال برگزار خواهند شد و عدم حضور شما به منزله باطل شدن بلیت خواهد بود.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
ابتدا بگم که بنده قصد تخریب ندارم ولی اون چیزی که من دیدم واقعا هیچی نبود. خیلی دلم میخواد بدونم خانم سلطانی چرا این متن رو انتخاب کردن! متن تقریبا هیچ دغدغه ای نداشت یا اگر ذره ای حرف برای گفتن داشت، با این کارگردانی و بازی های غلو شده به صفر رسید. یک چیزی هم جا افتاده به نام کوتاهی های اجرای اول. که از اکیپ حرفه ای بعیده. کاری با تپق های بسیار بازیگران ندارم. چون چیزی رو تعیین نمیکنه. اما میخوام بدونم که کارگردان میتونست لوِل و اختلاف صدای خواننده ای که با میکروفن میخوند رو با صدای بازیگرا تِست کنه یا خیر! دیالوگ ها مخصوصا موقع اجرای خانم امیر سلیمانی برای بنده که ردیف ۷ بودم مبهم بود. نمایش، اول کار با تماشاچی قرار داد میبنده که دو موزیسین در یکی از خیابان های پاریس در حال اجرا هستن. حتی بازیگر با اونها ارتباط میگیره و پول میندازه براشون. ولی کاش این کار رو نمیکرد، چون موسیقی زنده کاملا در روند اجرا، متناسب با صحنه ها و دیالوگ ها پیش میرفت و حتی با شروع دیالوگ ها تُن صدای خواننده کم و زیاد میشد. این یعنی تکلیف موسیقی بر اساس قرار دادی که کارگردان با ما کرده مشخص نیست. اشارات جنسی و شوخی های مکرر و بی مزه در مورد فیزیک شخصیت مارولین منو یاد تاتر های کمدی سن های سینما انداخت. شلوغ بازی صحنه ها و فضایی که بیخودی شلوغ میشد بر سرِ هیچ بود. هیچ اتفاقی در این تاتر نیفتاد.
بازی های غیر قابل قبول که جای خود دارن. تحلیل نقش ها تقریبا اشتباه بود و اضافه کاری زیاد. خانم امیر سلیمانی و سلطانی بد بودن و آقای پناهنده خوب.( منو یاد بازی درخشانشون در نقش غلامرضا لبخندی انداخت. ) نقش آقای ضیایی در روند کار بسیار لوس و لوث شد. آقای دل افکار خوب بود اما یک خوب وسطِ یک کار بد. حیف که ایرانشهر دیگه فیلتری نداره و به امثال خانم سلطانی و آقای دکتر صادقی، بخاطر اسمشون اجرا میده. باشد که کارگردانان جوان و با استعداد ایران زمین بجای این افراد پا به صحنه های پر تماشاگر بذارند.
اول از همه باید بگم اجرای این متن، زیاد هم آسون نیست و جزو اون دسته از متن هاییه که هنگام خوانش با وجود تمام حرف هایی که میخواد بزنه، میتونه شعارزده یا حوصله سر بر به نظر بیاد. اما روی صحنه، کارگردان نمایش با درایتی که به خرج داده سعی کرده نذاره این اتفاق حین اجرا بیفته. خلق کاراکتر از دل دیالوگ ها و روح بخشیدن به اون بوسیله ایجاد حرکت بدن و ژست فانتزی (کاراکتر مرد) و بازی واقع گرا با زیستِ منطقی (کاراکتر زن) تا حدی تونسته به فضای کلی نمایش قوت ببخشه. در واقع دو کاراکتر در عین تفاوت ها و خصوصیت هاشون، نه در تضاد بلکه مکمل یکدیگرند. طراحی نور، لباس و گریم متناسب با اجرا، استفاده از رنگ و برقراری موقعیت فانتزی و پر رمز و راز آمیخته با واقعیت در روندِ کار به درک بهتر متن و اجرا کمک میکنه. اما نکته ی قابل بحث نمایش، میتونه وجود پتانسیل کافیِ اون در طراحی صحنه و بازی بازیگرها باشه. بازیگر زن بازی قابل قبولی رو ارائه میده اما با توجه به چالش های کاراکتر مرد، رضا محمدیِ با استعداد که بدن خوبی هم داره همزمان در قامت اقتباس گر، طراح، کارگردان و بازیگر ، شاید نرسیده روی تمام ابعاد نقش خودش وقت بذاره و در نتیجه شخصیت مرد در کلام، تکرار تکیه کلام و گاها حفظ تُن صدای فانتزی دچار سردرگمیِ ناخواسته و همچنین استحاله میشه. شاید این مطلب رو هم نباید فراموش کرد که تغییر حالات شخصیت از عمد طراحی شده تا نمایانگر جوشش درونی و بیماری روانی شخصیتِ مورد بحث باشه اما میشه گفت در این صورت، وقت زیادی برای پرورش و نزدیک کردن کاراکتر متناسب با تفکر متن، صرف نشده. طراحی صحنه هم از این قائده (پتانسیل) مستثنی نیست و بهتر بود از چینش تخت و تک بعدی اِلِمان های روی صحنه پرهیز و چهارچوب سمت چپ تماشاگر حذف میشد. در مجموع رضا محمدی با تمام فشارها و سختی های پروسه ی اجرای اول در پایتخت، تونسته در این آشفته بازارِ اجراها در سالن های تاتر جسارتی رو به خرج بده که خیلی ها نتونستن در قدم دهمِ کارنامه ی هنریشون انجام بدن. تبریک و خسته نباشید به عوامل پشت و روی صحنه ی آبی✨️🌹