ضمن خسته نباشید به تلاشِ آشکارایِ گروه اجرایی
یک نکتۀ (شاید) بی ربط:
لاکان، زبان را تعین بخش سوژه (در حرکت از دالی به دال دیگر) میداند. لذا زبان، اولین (و شاید مهم ترین) گام بشر به مرحلۀ نمادین و جداافتادگی از امر واقعی است. از همین روست که بسیاری از فلاسفۀ متأخر معتقدند که علت اصلی دورافتادگی بشر از آسودگیِ بکر و انسان بودگیِ اصیل، همین عنصرِ "زبان" است. هنرمندان و هنرجویان ایرانی این جنگِ فلاسفه با زبان را فهمیده اند و از همین رو در بسیاری از آثار هنری دهۀ اخیر شاهد گذر از زبان می باشیم. آویزان شدن به تصویر و فرار از کلام، به نوعی به فرآیندِ رسیدن به بکارت بشری تعبیر میشود. ولیکن این تعبیر از پایه و اساس غلط و مضحک است. چرا که ما دو نوع "بی کلامی" داریم: یک) بی کلامیِ قبل از شکل گیریِ زبان . دو) بی کلامیِ پس از شکل گیری زبان.
اعم آثار بی کلام در هنر معاصر ایران مربوط به دستۀ دوم یعنی بی کلامیِ پس از شکل گیری زبان هستند. آثاری پانتومیم گونه که در ذات شان یک متن یا یک قصه جریان دارد و این آثار آن متن یا آن قصه را بدون استفاده از آوا و زبان به تماشاگر منتقل می کنند. به عبارتی این آثار خودشان ترجمه ای از زبان تلقی می شوند و به رونوشتی دسته سوم بدل می شوند. نشان به آن نشان که پس از پایانِ اثر، به سادگی میشود کل قصه آن را با چند جمله بیان کرد. این امر به صرفِ
... دیدن ادامه ››
شیوۀ نامرسومِ انتقال پیامش برای مخاطب جذاب است (درست مثل بازی پانتومیم). مثلاً شما در بازی پانتومیم، پس از ادا و اطوارهای طرف مقابلتان وقتی کاشفِ جملۀ "کپسول آتش نشانی" میشوید، کلی ذوق میکنید در حالی که این جمله حامل هیچ راز و جنبۀ دراماتیکی نیست، بلکه فقط به دلیل شکلِ بامزۀ انتقال آن است که این بازی برایتان جذاب میشود. تماشای آثار بی کلام ایران در سالهای اخیر نیز حدوداً به همین منوال شده است. اندیشه نهفته در آن اندک و اندک تر میشود لیکن شکل انتقالِ این اندیشۀ تهی روز به روز بامزه تر میشود. این فرآیند هرگز آن گذر از زبان و جرقۀ امر واقعی ای نیست که لاکان یا دیگر فلاسفه ازآن یاد کرده اند (البته ممکن است که هنرمندان ایرانی نیز هرگز چنین ادعایی نداشته باشند و بنده نیز صرفاَ جهت تفنن این مطلب را طرح میکنم). اتفاقاً یکی از راه های گذر از زبان، استفاده از خود زبان است اما نه در قراردادهای از پیش تعریف شده اش. این همان الگویی است که "بکت" در پیش می گیرد. آنچه جذاب و هراس انگیز است، سفر به دنیایِ پیش از زبان است. سفر به دنیایِ مرموزِ بدون تعین بخشی های دال و مدلولی. ممکن است این سفر کاملاً با زبان بازی های گوناگونی همراه باشد ولی هرگز اجازه نمی دهد که مخاطب خود در لذتِ "دانای کل" بودن خویش غرق شود، هرگز بدل به معنایی مرسوم نمی شود، هرگز امکانِ خلاصه شدنِ خود را در چند جمله یا حتی ده ها پاراگراف نمی دهد. درست مثل خواب هایی که راز زندگی را در خود دارند اما هیچوقت به زبان نمی آیند و تفسیر نمی شوند، هیچوقت...
نقد فوق هرگز در تقابل با نمایش دلنشین و پرزحمت گروه جوان و محترم اجرایی نیست و البته تماشای این نمایش نیز (فارق از حمایت از گروه های دانشجویی) پیشنهاد میشود...