در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فائزه سلیمانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:08:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خسته نباشید و خداقوت به همه عوامل

موضوع نمایش جالب بود برام و قابل تامل ! بازیها قابل قبول بود منتها مساله ای که حس کردم ، این بود که موقعیت ها باهم به یه هارمونی نرسیده بود ! درام ماجرا کنار طنز نمایش به خوبی نمی نشست ! دوسداشتم هارمونی بیشتری می دیدم ! ما با یک فضای واقعی که کلاس درس هست روبرو بودیم و قاعدتا بعد رئال قضیه برای هممون قابل درک بود ، انتظار میرفت نمایش همذات پنداری بیشتری رو در مخاطب بیدار کنه ! بازی کاراکتر الهام اگراشتباه نکنم خانم استواری
همراهی بیشتری رو درمن زنده میکرد و بنظرم پرداخت این شخصیت تاحدی موفق تراز بقیه کاراکترها بود و باور پذیر تر .
طراحی صحنه میتونست موفق تر عمل کنه ، میزانسن ها جای کار داشت ، و میتونست جذابیت بیشتری به صحنه بده !
ترجمه ی خیلی از جملات روی پرده نمایش داده نمیشد حالا یا عامدانه یا سهوا ! در هرصورت بنظرم برای مخاطبی که زبان بلد نباشه نفهمیدن یسری جملات باعث انقطاعش از همراهی با ... دیدن ادامه ›› نمایش میشه .
نور پردازی بهتری میتونست داشته باشه !
درکل بنظرم پتانسیل کار بالا بود و قابلیت این رو داره که خیلی پیشرفت کنه و قابل توجه تر باشه . با آرزوی موفقیت روز افزون برای گروه .
گفتن از چیزی که نیست اما هست
از نچیزی که هم هست و هم نیست از لامکان از نادیدنی از عدم کار راحتی نیست اما دراین نمایش تلاش ستودنی ای برای نزدیک ... دیدن ادامه ›› شدن به این مفاهیم انجام گرفته بود ، برای من که تا پیش ازاین مسائلی این چنینی رو در عرفان و شعر و کتاب دنبال کرده بودم به روی صحنه اومدنش اتفاق قشنگی رو درونم رقم زد ..سکوت های بجا ، فرصت دادن به مخاطب برای هضم و قرارگرفتن درفضایی که اثر راجع بهش حرف میزنه بسیار انتخاب درستی بود
نمایش برای من مثل مراقبه ای بود که زمان رو در طول نمایش فراموش کردم ...باهرسکوت باهر فرو شدن فروشدم به درونم ، سایه م رو نگاه کردم
صداشو شنیدم ..فرم نمایشی کاملا متناسب با مفهوم اثر بود ..
آهستگی و کندی ای که در نمایش در حرکات بازیگر ها وجود داشت
بسیار به باشیدن و بودن در لحظه کمک میکرد ..در سکوت بودنِ نمایش بدون هیچ دیالوگی مارو به یک مشاهده کننده و سِیر کننده در درون تبدیل میکرد .تماشای گفت و گوهای ذهنی ای که اغلب ما داریم ..تضادهای درونی ! ستیزه های درونی ...
و تنها راه رهایی ، رسیدن به یگانگی وجود هست ..رها کردن سایه که خود وهمیست حاصلِ حرکت باطل ذهن به دور خودش .

در پایان ما سامورایی رو میبینیم که بدون ساز ، مینوازه و بدون شمشیر هاراگیری (خودکشی) میکنه که برای من اشاره به این معنا هست که
ازبین رفتن سایه شروع زندگی ابدی هست ، حداقل فهم این نکته که
عمل در بی عملی ، انجام در بی انجامی و بودن در نبودن (نبودن سایه )
شکل میگیره . با برداشت من سامورایی در انتها به نیروانا میرسه
و از پل گذر میکنه به بی زمانی میره .

اشاره به مفاهیم عمیق عرفان در جای جای نمایش دیده میشه
و تمام اجزای نمایش در یک پیوستگی و یکپارچگی در خدمت مفهوم جلو میره .

خسته نباشید به همه عوامل و جناب مساوات
سلیفه ی بنده نبود . نتونستم با کار ارتباط برقرار کنم
تقریبا بعداز ده دقیقه دوسداشتم سالن رو ترک کنم
بازیها خوب بود .
بنظرم فرم انتخابی نمایش تناسب چندانی با محتوا نداشت .
متن هم دوسنداشتم :)
دوبار به دیدنتون اومدم و لذت بخش بودین برای من ، همه بازیها دلچسبیِ
مخصوص به خودش رو داشت ، خسته نباشید و خداقوت
خسته نباشید به همه ی عوامل کار .

من دوبار به دیدن نمایش اومدم و هردوبار هم لذت بردم .
اولین اجرا رو ۲۸ دی دیدم و دومی هم امشب . دراجرای ۲۸ دی از جایی که
امیرحسین میره که انگشت محد حسین رو قطع کنه ریتم کار افتاد و من نتونستم با ادامه ش پیش برم و کمی کسل کننده شد برای من .
چیزی که در این نمایش درکل برای من جالب توجه بود و دوسداشتم اینه : درگیرنشدن حس یا فکر خاصی(حس بی فکری )، صرفا تماشا کننده بودن و همراه شدن در لذتی که خود بازیگر ها درحال ساختن و تجربش هستن .
بنظرم این نمایش یک دهن کجی به قالبهای پذیرفته شده ... دیدن ادامه ›› ی تئاتر هست
و درنوع خودش نو ..
اینکه گاهی خود بازیگرها هم میخندیدن از اتفاقی که بینشون می افتاد ،
بنظرم جالب بود و خیلی واقعی تر و دلنشین تر ، درواقع دراین فرم نمایشی پذیرفتنی بود :))

امیدوارم کارهای بیشتری از این گروه ببینم .