گاهی گلولهای که ز چشمی درآمدهست
سِیلی شدهاند و بر سر یک لشکر آمدهاست
از کاروانیان که چپ و راست میزدید
بشنو که راست عمر چپاول سرآمدهست
از کشورم بهدور، دروغ و ریا و ظلم
کاین هرسه با شما به سر کشور آمدهست
«حبالوطن» همان که پریروز کفر بود
امروز در روایت پیغمبر آمدهست!
گفتی
... دیدن ادامه ››
گناهِ گردن من چیست؟ روشن است:
آهنگری سزاش سر مسگر آمدهست
اکنون دری بجوی! که روی زمین، قمار
از هرطرف که مینگرم ششدر* آمدهست
من قصهگوی عشقم و این شعر سوزناک
ققنوسوار از دل خاکستر آمدهست
*ششدر: حالتی در بازی نرد، وقتی که مهرههای حریف در شش خانهٔ بههمپیوسته مانده باشد و از آن بیرون نتواند آمد. کنایه از تحقیر و سرگردانی(منبع فرهنگنامهٔ شعری رحیم عفیفی)
#مهدی_فرجی