یکی دو تا از ما را سر قرار زدند
یکی دوتامان را موقع فرار زدند
یکی دوتامان را در شب عروسیمان
درست در وسط حجلهگاه دار زدند
یکی دوتامان را زندهزنده سوزاندند
و دور آتشمان دور افتخار زدند
یکی دو تا از ما را که مثل گل بودند
کنار باغچه با سیم خاردار زدند
عزای خواهرمان بود آمدند بیدعوت
به
... دیدن ادامه ››
گوش مادرمان حرف خندهدار زدند
سر یکی دو نفر شرط سرسری بستند
سر یکی دو نفر دست به قمار زدند
یکی دو تا از ما با دهان دوختهشان
سکوت مردم این شهر را هوار زدند
یکی دو تا از ما بعد جان به در بردن
دری که باز نشد را هزار بار زدند
#سعید_حیدری_ساوجی
از کتاب بعضیها
نشر ایهام