در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سجاد آل داود
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:55:04
 

تاریخ من طولانی ست، اما دستانم کوتاه بود و دهانم دور، نه آنقدر توانی که عرق از جبین پاک کنم و نه آنچنان که خشمم دلیری کند.

 ۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۶
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مشکلی در این نمایش ندیدم. واقعا با اینکه خیلی ابزوردباز نیستم تجربه‌ی خوبی بود. 5 ستاره.
[تکرار مکررات]-شماره دوم (شماره اول 8 مرداد ماه 1403)

نمره هر نمایش از وقتی به ابتذال کشیده می‌شود که دوستان کارگردان یا بازیگران به تماشای کار می‌نشینند. اصولا نقد صادقانه در مخیله برخی تعریف نشده است و همه چیز برایشان یک بازی گروهی و قبلیه ای هست. باعث تاسفه واقعا.
تماشای بونکر دوم، البته بدون آن که بونکر اول را دیده باشم و از وجود یا عدم وجود هرگونه ارتباط بین این دو نمایش آگاه باشم تجربه‌ای بود که من را بسیار به یاد تجربه‌ام از اثر تک‌سلولی‌ها از جلال تهرانی انداخت. نمایشی که اسما با کارگردانی او ندیدم اما امروز متوجه شدم که در دهه 80 خودش نیز این نمایش را کارگردانی کرده است. آن نمایش هرچند به موضوع ساده‌تری پرداخت اما باز هم توانست همانقدر سخت‌گذر باشد.
وقتی به جهان کارگردانی جلال تهرانی نگاه می‌کنم چند نکته هست که با نگاه به گذشته او و البته خوانده‌های گذشته می‌توانم به آن استناد کنم. به نظرم خیلی اشکالات کلاسیک که در کیس کارگردان-نمایش‌نامه‌نویس می‌تواند برای یک نمایش ایجاد شود در بونکر دوم برای من قابل مشاهده است که این نکات را به ترتیب عرض می‌کنم.
به نظر من در این نمایش جلال تهرانی بیش از آن‌چه باید روی متن خود تمرکز کرده است و این موضوع ریسک‌های زیادی از جمله خطر عدم از بیرون دیدن این نمایش را به همراه آورده است. به نظرم در این مسیر جلال تهرانی نتوانسته تمرکز موثری روی جنبه‌های دیگر تئاتر خود داشته باشد و در زمینه جنبه‌های بصری، ترکیبات بصری، سرعت و حرکت بازیگران او از نمایش‌نامه خود بسیار عقب‌تر ایستاده است. به نظرم یکی از نقش‌های اساسی کارگردان در این نمایش نادیده گرفته شده است و آن‌ هم نقش او در دخالت در مسیر متن، به چالش کشیدن و سر و شکل دوباره داده به آن برای اجرای روی “صحنه” یا به اصطلاح همان نمایش‌پردازی یا دراماتورژی است. کارگردان-نمایش‌نامه‌نویس‌ها به نظرم با این ریسک مواجه هستند که آنقدر با متن خود احساس نزدیکی کنند که این نزدیکی فرصت تجربه کردن خیلی از تنش‌های دراماتیک را از مخاطب بگیرد. به نظر من ساده‌اش این است که کارگردان-نمایش‌نامه‌نویس‌ها مرعوب متن خود می‌شوند و سعی می‌کنند حتی مخاطب را نیز مرعوب متن خود کنند. به نظرم بونکر دوم، اجرایی است که بیش از حد ادبی شده است و در پناه متن خود قرار گرفته است. این به معنی نیست که من اهمیت کمی برای متن و یا ارزش‌های ... دیدن ادامه ›› آن قائل باشم اما اگر در تئاتر این را فراموش کنیم که تئاتر بیش از فقط یک نمایش‌نامه خوب(اگر خوب باشد)است مشکل خواهیم داشت. البته نمایش‌نامه نیز به قول گروتوفسکی از آخرین چیز‌هایی بوده است که در تکامل هنر تئاتر به آن اضافه شده است. به قول گروتوفسکی در کتاب به سوی یک تئاتر ضعیف، هر چیزی از جمله لباس، طراحی صحنه، موسیقی، نور و حتی نمایش‌نامه را می‌توان از یک نمایش حذف کرد اما تنها چیز‌هایی که نمی‌توان حذف کرد بازیگر و مخاطب است. پس نمایش‌نامه را نیز می‌توان حذف کرد و نمایش همان میزان خوب خواهد اگر حتی کلمات دقیقا مشخص و دیکته نشده باشد.
تجربه من با بونکر دوم می‌گوید که ارتباط موثری بین من و بازیگران این نمایش به عنوان حداقل‌های یک نمایش خوب شکل نگرفت و روند نمایش به قول عزیزی به شدت برایم کم‌جان و دیریاب بود (ترکیبات به جایی در فارسی بودند) و دلیل آن را هم دقیقا گم شدن درام‌نویس در فضای درام‌نویسی و ادبی کردن بیش از حد کار می‌دانم که مظهر نهایی و درخشان آن نحوه پایان‌بندی این کار است.
این موضوع نهایتا منتهی به ایده‌های غیرمتصل در عناصر ظاهری، بازی‌های کم‌کشش و تمرکزی مرگبار روی متن و ادبیات می‌شود.
واقعا هر میزان که فکر می‌کنم بازی‌هایی نیز روی صحنه ندیدم که از تمایشان لذت ببرم، بازی‌ها همگی با همان واژه کم‌جان هماهنگ بودند.
این حرفی که میزنم از روی تمسخر نیست بلکه حقیقت این است که در جایی که زن داشت برای دختر قصه می‌گفت تا بخوابد من واقعا در حال به خواب رفتن بودم و آن بخش از نمایش برایم لذت‌بخش ترین بود چرا که نزدیک‌ترین تجربه به خواب در یک نمایش را در آن قسمت تجربه کردم.
به نظرم در پایان به جا خواهد بود اگر من هم یک ترکیب کلمه جدید در مورد این اجرا اضافه کنم. بونکر دوم یک نمایش بیش از حد ادبی شده است.
بخشی از متن اصلی را اینجا قرار می‌دهم:

Thus the number of definitions of theatre is practically unlimited. To escape from this vicious circle one must without doubt eliminate, not add. That is, one must ask oneself what is indispensable to theatre. Let's see.
Can the theatre exist without costumes and sets? Yes, ... دیدن ادامه ›› it can.
Can it exist without music to accompany the plot? Yes.
Can it exist without lighting effects? Of course.
And without a text? Yes; the history of the theatre confirms this.
In the evolution of the theatrical art the text was one of the last
elements to be added. If we place some people on a stage with a
scenario they themselves have put together and let them improvise their parts as in the Commedia dell'Arte, the performance will be equally good even if the words are not articulated but simply muttered.
But can the theatre exist without actors? I know of no example of this. One could mention the puppet-show. Even here, however, an actor is to be found behind the scenes, although of another kind.
Can the theatre exist without an audience? At least one spectator is needed to make it a performance. So we are left with the actor and the spectator. We can thus define the theatre as "what takes place between spectator and actor". All the other things are supplementary - perhaps necessary, but nevertheless supplementary.
۴ روز پیش، چهارشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باز ما یک نمایشی دیدیم که به وضوح با مشکلات کارگردانی مواجه بود و سینه‌چاکان پاسخ دادند که اگر اجرایی می‌خواهید که فلان این اجرا را نبینید، اگر اجرایی می‌خواهید که بیسار این اجرا را نبینید، شما کی هستید؟ متوجه نیستم چرا کلا وارد آمدن ضعف به درام‌نویس مورد علاقه‌تان برایتان تعریف نشده است.
روند فروش بلیط جالب بود :)) ممنون.
مهرناز خلیلی (mehrnazkhalili)
نرسید ؟
سجاد آل داود
نه.
آقا نطلبیده...
۶ روز پیش، دوشنبه
سجاد آل داود (sajjadad76)
هما م
آقا نطلبیده...
لایق نبودیم دیگه.
۶ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام، در امتیازها تون دیدم که به نمایش یخ زده امتیاز یک داده اید، می خواستم اگر امکانش هست به اختصار مشکلی که در کار دیدید را بنویسید، من با اینکه امتیازش کم بود، دوست داشتم اگر شد برم، امتیاز شما مرددم کرده.
سپهر، گروه تبلیغات میزانسن، راحله توکلی و stanco این را خواندند
سجاد آل داود این را دوست دارد
سلام وقت بخیر،
تیوال به هیچ نحوی به من اطلاع نداده بود که این دیوار نوشته را روی دیوار بنده نوشته بودید.
از تاخیر در پاسخگویی عذر‌خواهی می‌کنم.
امتیاز اولیه من به این نمایش 2 امتیاز بود.
این دو امتیاز را به دلیل بازی قدرتمند مرتضی کوهی (که واقعا تنها چیزی بود که باعث شد ناراضی از سالن خارج نشوم و انتخاب بسیار درستی ... دیدن ادامه ›› برای آن نقش بود) و بعد از او ریحانه سلامت دادم و بقیه اجرا به نظرم شدیدا از مشکل ریتم رنج می‌برد. تایم نمایش در شبی که به تماشایش نشستم در صفحه تیوال 90 دقیقه اعلام شده بود. تقریبا از نیمه دوم به نظرم با صحنه‌های اضافه مواجه بودیم و خیلی از اتفاقات به نظر من در خدمت پیش‌برد روایت نبودند. بنابراین به نظرم این نمایش حتی در همان تایم 90 دقیقه‌ای اعلام شده نیز بیش از حد طولانی بود. بماند که در شبی که به تماشای آن نشستیم نمایش 110 دقیقه طول کشید و مخاطبانی که نزدیک من بودند از جایی به بعد با هربار خاموش شدن چراغ‌ها برای تعویض صحنه انتظار پایان نمایش را داشتند. این یعنی مشکل جدی در ریتم.
اما سوال اینجاست که چرا امتیاز من به یک تغییر کرد؟ موضوع احترام به مخاطب از سمت کارگردان محترم کار است که هرگز به عنوان مخاطب بی‌احترامی‌ای به او روا نداشته‌ام و صرفا از اثر او به دلایلی راضی نبوده‌ام. بعد از چند اجرای اول، خطاب به مخاطبان تیوالی، در استوری اینستاگرام خود اعلام کردند اگر به دنبال نمایش‌های میان‌مایه 60 دقیقه‌ای هستند به تماشای نمایش ‌یخ‌زده نیایند و این باعث شد که نیاز ببینم در حد یک رای خودم اثر بی‌احترامی سازنده اثر به مخاطبی که ارزش قائل شده است و کار او را تماشا کرده است را در نمره این نمایش لحاظ کنم.
به نظرم در مدیوم هنر نمایشی، چنین رویکردی پذیرفته نیست و افرادی که توانایی پذیرش نظرات مخالف را نداشته باشند بیش از یک حد مشخص رشد نخواهند کرد چرا که عمیقا دلبسته به خود هستند.
رویکرد ایشان را به عنوان مثال با محمد برهمنی مقایسه می‌کنم که پس از موفقیت نمایش تاری روزی در کاخ هنر دو ساعتی را برای من و چند نفر از دوستان تیوال وقت گذاشت تا خیلی خاضعانه به اندک نقد‌هایی که به آن اجرا داشتیم گوش دهد. به همین دلیل نیز این کارگردان مولف بزرگ شده است. کارگردانان بزرگ اتفاقا می‌دانند از هر کسی می‌توانند یاد بگیرند اما کارگردانان کوچک اینطور نیستند. قضیه منحنی دانینگ-کروگر است که احتمالا با آن آشنا باشید.
بنابراین برای امتیاز با در نظر گرفتن مسائل فنی می‌توانید به امتیاز دو رجوع کنید که صرفا با توجه به اتفاقات داخل سالن است اما توصیه من به شما این است که اگر شما نیز مانند من به آثار میان‌مایه 60 دقیقه‌ای علاقه‌مند هستید به سراغ این کار نروید.
۵ روز پیش، سه‌شنبه
سجاد آل داود
سلام وقت بخیر، تیوال به هیچ نحوی به من اطلاع نداده بود که این دیوار نوشته را روی دیوار بنده نوشته بودید. از تاخیر در پاسخگویی عذر‌خواهی می‌کنم. امتیاز اولیه من به این نمایش 2 امتیاز بود. ...
ممنون که وقت گذاشتید و پاسخ دادید. 🌸
۵ روز پیش، سه‌شنبه
نسترن ربانی
ممنون که وقت گذاشتید و پاسخ دادید. 🌸
خواهش می‌کنم. 🙌🏻
۵ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کامنت پسر‌خاله عزیزم که امروز به تیوال پیوسته‌ است را دوست می‌دارم، من باهوشم.
و چه شخصی مناسب تر از ایشان :))) AJAB
در هفته گذشته فرصت شد دوبار به تماشای این اثر بنشینم و نظرم در مورد این اثر را اینجا عرض می‌کنم.
من تنها نکته مثبت بزرگی که در این اثر می‌بینم بازی طاها محمدی است که شاید تنها بازی است که فضای متن راه خروجی نیست را برای من تداعی می‌کند. قبلا بازی‌ای از او ندیده بودم و به نظرم عملکرد خوبی روی صحنه داشت. اما اینجا دقیقا ما را به اولین بخشی از کار می‌رساند که به آن ضربه جدی وارد می‌کند و آن عدم توازن بین کست نمایش است. این عدم توازن در کیفیت بازی دو بازیگر در مقایسه با طاها محمدی به وضوح مشخص است و به خصوص در شب دومی که نمایش را دیدم احساس می‌کنم اشتباهات گفتاری دو بازیگر دیگر نمایش روی عملکرد طاها محمدی نیز تاثیر گذاشت و او نیز عملکردی مشابه با شب اولی که نمایش را دیدم نداشت.
اما به طور کلی با اینکه نمایش با مشکل ریتم نیز مواجه است و به عبارتی در بیست دقیقه یا نهایتا نیم ساعت پایانی به اوج خود نزدیک می‌شود، در همین بازه زمانی واقعا بازی طاها محمدی در حدی که ناراضی از سالن خارج نشوم برای من رضایت بخش بود.
شاید انتخاب کستی که حداقل کیفیت‌شان به یکدیگر نزدیک باشد می‌توانست گزینه بهتری باشد. بدترین بازی را نیز از خانم شهرزاد کمال‌زاده دیدم که حقیقتش یکی از تصنعی‌ترین بازی‌هایی بود که در سال 1403 روی صحنه دیده بودم.
بازی مریم مومن نیز جایی بین این دو قرار داشت اما در نهایت نحوه شخصیت‌پردازی او نسبت به فضای نمایش برای من چیزی بود که آن را "فضا‌شکن" توصیف می‌کنم.
به نظرم در طراحی صحنه حداقل با ایده‌ی خوبی شروع کرده بودند اما در نهایت به نظرم به مراتب می‌توانست برای القای فضای این نمایش‌نامه ... دیدن ادامه ›› تلاش بیشتری صورت گیرد، چیزی مثل طراحی صحنه نمایش فردا.
از نور نیز به نظرم آنطور که باید و شاید استفاده نشده بود و به نظرم نور قرمز با توجه به فضای این نمایشنامه می‌توانست نقش بسیار بیشتری در این کار ایفا کند اما بیشتر تایم نمایش را با نوری معمولی گذراندیم.
از دیگر Hidden Gem های نمایش به نظرم پگاه مرادی بود که دوست دارم قطعا بیشتر او را روی صحنه ببینم.
در کل این نمایش ابزار بعضا خوبی را به صورت بالقوه و بعضا بالفعل برای ساختن اثری خوب داشت اما از آن‌ها بعضا استفاده نکرد یا با قرار دادن آن‌ها در جای نامناسب نقاط مثبت خودش را کشت.
موضوع دیگری نیز که ارزش اشاره کردن دارد برخورد طبیعی عوامل نمایش با تاخیر نیم ساعته آن در دو شبی است که این نمایش را تماشا کردم که البته از نمایش‌هایی که مجبور می‌شوند سالن خود را با مهمان پر کنند من انتظار دیگری نیز نمی‌توانم داشته باشم.
در نهایت پگاه مرادی و طاها محمدی دو ستاره از 5 ستاره این نمایش برای من هستند.
نمایش باغ دکتر کوک در یک توصیف عادلانه به نظر من یک نمایش کاملا "معمولی" بود. نه ضعف خیلی بزرگی در مورد این نمایش وجود داشت و البته نه نکته مثبت خیلی قابل توجهی که بخواهد این نمایش را از رنج 3 ستاره برای من به 4 ستاره ببرد.
نمایش با مشکل ریتم در بیان داستانش مواجه نبود و این برای من یک نکته مثبت بود که باعث شد حداقل در تماشای این داستان احساس خستگی نکنم.
طراحی صحنه قابل قبولی داشت و بازی‌ها هم مجددا قابل قبول بودند که البته در نیمه پایانی تعداد اشتباه گفتاری هم در دیالوگ‌ها وجود داشت.
چیزی که نه به عنوان اشکال این نمایش بلکه به عنوان ابزرودیته زندگی در این کشور به آن فکر کردم کلاه‌گیس ستاره پسیانی بود. عجب!
و البته تماشای این نمایش برای من به این معنی بود که هدویگ به جای 3 ستاره باید 4 ستاره دریافت کند.

(ویرایش اول): به نظرم رسید چیزی را در مورد آنچه بازی قابل قبول می‌نامم اینجا ذکر کنم تا بعدا درک نوشته‌هایم برای مخاطبان تئاتر قابل فهم تر باشد. به نظر من بازی قابل قبول آن بازی‌ای است که حس می‌شود در حد یکبار تماشا لذت‌بخش است و انگار اشتیاقی را برای دوباره دیدنش در من ایجاد نمی‌کند. ... دیدن ادامه ›› یک بازی قابل قبول، به نوع مثل یک پیمانکار خوب است که کاری از پیش تعریف شده را به نحوی که خطای جدی‌ای در آن نباشد اجرا می‌کند اما یک بازی به یاد ‌ماندنی و خوب به نظرم حس جدیدی برای من خلق می‌کند که قطعا دوست دارم آن را بیش از یکبار ببینم. این حس را به عنوان مثال از مصطفی لطیفی‌خواه در ریچارد سوم و صابر ابر در امشب به صرف بورش و خون و مثال های دیگری که در موردشان نوشته‌ام امسال گرفتم اما بازی‌های دکتر کوک (به عنوان مثال) چنین حسی به من نداد و ذره‌ای از این نمایش با من به خانه نرسید.
اتفاقا برای منکه دیشب هدویگ را دیدم، باعث تعجب بود که بهش ۳ داده بودید
محمد قدیان
اتفاقا برای منکه دیشب هدویگ را دیدم، باعث تعجب بود که بهش ۳ داده بودید
همانطور که نوشتم، در هدویگ مشکلی به جز ریتم ندیدم جناب قدیان و کاملا اثر محترمی بود برام اما واقعا چندبار در حین دیدن اون اثر خوابم برد که برای من نشانه خوبی نیست در مورد یک کار. اما در مقایسه با اثر همسایه‌اش بهتر بود. دکتر کوک هم با مشکل جدی‌ای مواجه نبود که بخواهد از نظر من زیر سه ستاره بگیرد اما چیز خاصی هم برای ارائه نداشت (مثل دو بازی‌ای که در هدویگ دوست داشتم) تا نمره ۴ یا ۵ بگیرد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سجاد آل داود (sajjadad76)
درباره نمایش گیوتین i
دیشب خیلی رندوم این نمایش را انتخاب کردم و به تماشای آن نشستم و نظر خود در مورد آن را عرض می‌کنم.
به نظرم گیوتین از نظر توصیفی کاری ضعیف است که علت آن به مسائل مختلف از جمله عدم آمادگی بازیگران، مشکل ریتم، مشکل نور و .. برمی‌گردد.
به نظر من اولین نکته‌ای که در همان صحنه اول (تقابل نویسنده و متصدی مهمان‌خانه) در مورد نمایش گیوتن به نظرم می‌رسد اختلاف سطح آمادگی دو بازیگر است به نحوی که عدم آمادگی یا تمرین کافی در بازیگر نقش لوگان کاملا یک تضاد آزار دهنده با آمادگی و شوق بازیگر نقش هاوارد است و این اولین جایی است که نمایش گیوتن توی ذوق من زد. بازی سایر بازیگران نیز با یک تقریب خوب، اختلاف فاحشی با سطح آمادگی و اشتیاق بازیگر نقش نویسنده (امین قنبری) داشتند که البته با توجه به میزان صحنه‌دیدگی او همین نیز انتظار می‌رفت. سایر بازی‌ها نیز به نظرم واقعا چیزی برای ارائه در خود نداشتند و پر از اشتباهات گفتاری بودند. اگر بخواهم یک بازی ضعیف دیگر را یادآوری کنم بازی بازیگر دنیل بود که در نوع خود خیلی جای کار دارد. امیدوارم واژه‌ی ضعیف به کسی برنخورد اما در کنار آن یادآوری می‌کنم که به قول ریکی جرویس Just because you're offended, it doesn't mean you are right و همچنین ذکر می‌کنم نکته‌ای که من ضعف بازی‌ها را در آن می‌بینم عدم تمرین و آمادگی مناسب است که این مشکل به طور جدی جای بهبود دارد. در مورد نمایشنامه، به نظرم موضوعش پتانسیل زیادی داشت برای درخشیدن اما در بین کارگردانی و بازی ضعیف، این نمایشنامه نیز فروغی نداشت.
از دیدگاه کارگردانی به نظرم ایده‌های کمی در مورد میزانسن وجود داشت (اگر استفاده‌ی تقریبا بی‌دلیل از اسپات‌لایت را نیز ایده محسوب کنیم) و تقریبا هیچ ایده‌ای برای استفاده از نور در این نمایش وجود نداشت و این نمایش با این سبک استفاده از نور سالن، نمایشی طولانی محسوب می‌شد که من را به عنوان ... دیدن ادامه ›› مخاطب خیلی خسته کرد. این نمایش با مشکل جدی در ریتم نیز مواجه بود و می‌توانست کاملا نمایشی کوتاه تر باشد و شاید بهتر. در نهایت نمایش گیوتین شاید بتواند با کارگردانی بهتر و البته کستینگ بهتر با وجود یک نمایشنامه با موضوعی پر پتانسیل به نمایش بهتری تبدیل شود اما در حالت فعلی خود یک نمایش تک ستاره برای من است.
محمد مهدی اقارفیعی
خیلی ممنونم واقعا نمایش جذابی بود، لذت بردیم
به تیوال خوش آمدید.
ممنون از نظرتون.
بهتر است جهت بیشتر دیده شدن نظرتان زیر صفحه اصلی نمایش به صورت پست جداگانه این نظر را منتشر کنید.
سجاد آل داود
به تیوال خوش آمدید. ممنون از نظرتون. بهتر است جهت بیشتر دیده شدن نظرتان زیر صفحه اصلی نمایش به صورت پست جداگانه این نظر را منتشر کنید.
پشت این خوش‌آمدگویی‌ها نشانه‌ایست برای کسانی که می‌اندیشند :)))
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سجاد آل داود (sajjadad76)
درباره نمایش هدویگ i
دیشب به تماشای هدویگ نشستم و به نظرم این اجرا همه چیز‌های لازم برای اینکه خوب باشد را دارد و به نظرم سازندگان این اثر هیچ کمبودی از احترام برای مخاطبان خود نداشته‌اند. بازی‌ای از بازیگران ندیدم که به نظرم دارای ضعف قابل توجهی باشد، از بازی رحیم نوروزی و میثم صدرا در لول دیگری لذت بردم، به نظرم طراحی صحنه‌ی مناسبی برای این نمایش داشتیم اما مشکل من با این اجرا کجاست؟ به نظرم دراماتورژی این نمایش‌نامه به نحوی نبود که با توجه به تایم 100 دقیقه‌ای باعث خستگی مخاطب نشود. این نمایش را در مقام مقایسه با نمایش جن‌زدگان قرار می‌دهم چون دو نمایش‌نامه تم موضوعی تقریبا یکسانی داشتند اما در نمایش جن‌زدگان که به نظرم به مراتب نمایش کم‌بضاعت‌تری از این نمایش بود، دراماتورژی به نحوی انجام شد که با وجود زمان یکسان من در آن نمایش اصلا احساس خستگی یا جداافتادگی نکردم اما صادقانه در نمایش هدویگ چندبار مچ خودم را در حالی که داشت خوابم می‌برد گرفتم و ریتم نمایش برایم خسته‌کننده بود.
من هیچ ایراد دیگری به نمایش هدویگ وارد نمی‌دانم.
به دلیل احترامی که می‌دانم در تولید این اثر به مخاطب گذاشته شد بود حتی شاید با سرمایه‌گذاری روی نمایش‌نامه اشتباه، امتیاز من به این نمایش ۴ ستاره است. با برخی تغییرات هدویگ شاید برای باز‌تولید‌های آینده‌اش می‌تواند پتانسیل 5 ستاره شدن را داشته باشد.
پس یادداشت می‌کنیم که ما تا زمانی “تماشاگر حرفه‌ای تئاتر” محسوب می‌شویم که به کار شما امتیاز بالا بدهیم.
سجاد آل داود (sajjadad76)
درباره نمایش گربه i

مستندسازی یک تجربه:
امشب به تماشای نمایش گربه در سالن شماره ۲ از تماشاخانه دا نشستم و صندلی ۱۰ از ردیف یک را با علم به شرایط این سالن که چینش صندلی‌هایش حالت شیب‌دار ندارند انتخاب کردم که دید کامل به صحنه داشته باشم.
در پایان جایگیری مخاطبان نمایش دو مهمان از سوی گروه نمایشی با صندلی‌هایی مقابل اینجانب قرار گرفتند بدون اینکه هر گونه پرسش یا کسب اجازه‌ای از من باشد. در صورتی که من اعتراضی را اعلام نمی‌کردم آنگاه هیچ بخشی از صحنه را با توجه به درشت هیکل بودن عزیزان مهمان نمی‌دیدم. بماند که در واکنش به اعتراض من یکی از مهمانان به نحوی که گویی اینجا محله سنگلج در سال ۱۳۱۰ باشد شروع کردند به زل زدن به من تا مثلا تحت تاثیر قرار بگیرم. گویی هنوز در دوره چاله‌میدان به سر می‌بریم.
اولین نکته این است که مهمان یک نمایش، خود حمید سمندریان هم باشد به قول علیرضا منصوریان احترامش به جاست، باید بنشیند. اما این میزان خودباختگی عوامل نمایش نیز از موضوعات جالب بود که حتی درک کافی برای عذرخواهی از بنده را نداشتند و احتمالا اگر فرد دیگر مهمان‌ پیشنهاد نمی‌داد صندلی‌اش را کمی جابجا کند با تعارضی از سوی فرد دیگری مواجه نمی‌شد.
این موضوع جدا از جنبه فرهنگی‌اش، به نوعی فروش متاعی است که تحویل داده نمی‌شود و من در حالی که بلیط ... دیدن ادامه ›› ردیف یک را خریداری کرده باشم نباید تحت هیچ عنوانی فردی را جلوی خودم داشته باشم چرا که شاید بلیط‌ها بعد از شروع نمایش در اختیار گروه اجرایی باشد اما محل قرارگیری افراد در اختیار آن‌ها نیست و اجازه تبدیل ردیف یک به ردیف دو را ندارند.
در نهایت، تاسف برای مهمانان چاله میدانی تئاتر این مملکت که حتی جنبه مهمان شدن در یک سالن کوچک مثل دا را ندارند و احتمالا اگر روزی آسمان به زمین برسد و در سالنی بزرگتر مهمان شوند احتمالا باید مانند بلدالملک به بقیه مخاطبان چند پدر سوخته‌ی آبدار در حین ورود و نشستن بگویند!
در ضمن ترم تجاری این وسط گم نشود، من بلیطی را خریدم که در ازای آن چیز دیگری به من تحویل داده شد. گروه همیاری نظر شما چیست؟
ناراحت شدم! و بیشتر از این ناراحت شدم که خودم فردا بلیت این نمایش رو دارم! *متاع
رضا کوشکی (rezakoushki)
اکرم جعفری
سلام و سپاس ازهمگی عوامل اجرا ی نمایش به نظرم ارتباط خوبی رو تونستم با بازیگرها بگیرم ودربیان مطالب صدای رسا وگیرایی داشتند ودیالوگ ها ساده وقابل فهم بود و لباس و دکورهم درعین سادگی زیبا بودندموضوع ...
سلام و عرض ادب، بسیار ممنونیم که به تماشای «گربه» نشستید، به امید دیدار مجددتان.
رضا کوشکی (rezakoushki)
سعید جوکار
سلام و درود بر همگی عوامل اجرایی نمایش برشی از روابط انسانی ملموس و واقعی در زندگی رو به تصویر کشیده بود نویسنده و کارگردان تلاش کرده بود با نشانه ها وجزییات تماشاگر رو به شخصیت ها نزدیک کند ...
سلام و درود جناب جوکار ارجمند ، بسیار خرسندیم که میزبان خوبی برای شما بوده‌ایم، بدون شک لطف شما بسیار برای ما روحیه‌بخش است به امید دیدار مجددشما.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بلاگر حوزه‌ی عکس گرفتن با بازیگران بعد از اجرا.
#شهربازی

روز جمعه به همراه برخی از دوستان عزیز تیوالی به تماشای نمایش شهربازی نشستیم. با هایپی که در موردش ایجاد شده بود خیلی مشتاق بودم ببینم شاهد چه اثری خواهیم بود و نظرم در مورد این اثر را در این نوشته عرض می‌کنم.
آن‌چیزی که در نمایش شهربازی شاهد بودم و آن میزانی تکیه بر نمایش پرفورماتیو را آخرین بار در نمایش "کمدی الهی" در کاخ هنر دیده بودم و بعد از دیدن این نمایش احساس کردم شاید بیش از حد به نمایش کمدی الهی خرده گرفته‌ام. چیزی که در مورد نمایش کمدی الهی وجود داشت این بود که حداقل بر سر سبک پرفورماتیو خودش در ارائه روایت ماند و این چنین پایانی برای کار رقم نزد.
به نظر من نمایش شهربازی، اگر هم حرف‌های خوب برای گفتن در شعر پایانی و کلیت پایان‌بندی‌اش داشت، از نظر من در دسته نمایش‌های غیرقابل قبول قرار گرفت چرا که این نوع پایان‌بندی به نظر من دارای چند ایراد اساسی است. به نظرم رسالت یک نمایش پرفورماتیو در وهله اول انگیزش کشف و شهود در مخاطبان آن و دامن زدن به ماتریسی از تجربه‌های یکتای حسی است، اتفاقی که اتفاقا به عنوان مخاطبی که سعی کرده بودم بدون توجه به شنیده‌ها در سالن حضور پیدا کنم با آن درگیر شدم، هر چند گاهی مثل برخی نمایش‌های پرفورماتیو دیگر با حجم مسائل نیازمند تحلیل بر زمان مشکل داشتم اما سعی کردم روایت خود را از بین این بی‌دیالوگی ... دیدن ادامه ›› و این حرکات و این نور و صحنه برداشت کنم، چیزی که شاید در بخش‌هایی نزدیک به روایت ارائه شده نویسنده در پایان بود، اما در جاهایی نیز شاید تفاوت‌هایی داشت. این‌جا مشکل اول به نظر من به وجود می‌آید، اینکه با ارائه یک شعر سعی کنیم یک روایت را غالب در نظر بگیریم که این اولین نقطه کاهش لذت کار برای من بود. اما نکته دوم و مهم تر از نظر من این است که باور دارم یک کار پرفورماتیو قدرتمند، هرگز نیازی به توضیح خود نخواهد دید و چیزی که در پایان شهربازی مشاهده کردم یک توضیح بود که برای من خط بطلانی بود بر هر میزان ارزشی که تحلیل آن نمایش پرفورمنس‌محور می‌توانست داشته باشد.
شهربازی ایده‌ی جسورانه‌ای داشت، ابزار خوبی نیز در بحث‌های بصری داشت، اما این ایده به نظر من ناپخته بود و همین نیز سبب شد که شاید این ایده نیاز به توضیح یا حتی توجیه در پایان نمایش را داشته باشد. بنابراین، چند نکته به نظرم بهتر است در هنگام خوانش نوشته من مورد توافق‌مان باشد (بین من و شمای خواننده این متن): اینکه من شهربازی را اثری کاسب‌کارانه نمی‌دانم اما در عین حال آن را اثری عمیقا ناپخته می‌دانم، من شهربازی را یک کار "ادایی" نمی‌دانم اما آن را عمیقا ناپخته می‌دانم. اتفاق دیگری که در شهربازی افتاد و قبلا مشابه آن را در نمایش همهمه‌های نامفهوم مشاهده کرده بودیم، تلاش کارگردان برای مرعوب کردن مخاطب بود که آن را در برگه این نمایش توضیح داده‌ام و مجددا اینجا ذکر می‌کنم:
"مسئله من با این دست اجراها این است که در واقع بستری است برای کارگردان تا به نوعی مخاطب را مرعوب کارگردانی خود بکند و اگر نه تزریق این حجم از نماد بدون اینکه به مخاطب اجازه فکر کردن یا پردازش بدهد بیشتر این احساس را به من می‌دهد که در یک کلاس هنر‌های دراماتیک هستم، راستش یاد زمانی می‌افتم که در دوران راهنمایی معلم ریاضی سخت گیری که داشتیم گاهی بدون اطلاع قبلی دانش آموزان بر روی پلتفرم جلوی تخته می‌برد و سوالاتی را می‌پرسید تا به دانش آموزان یادآوری کند آن‌ها چیزی نمی‌دانند (حتی دانش آموزان برتر کلاس) و من شخصا برای مرعوب شدن به تماشای تئاتر نمی‌روم چون تئاتر برای مخاطب ساخته می‌شود نه برای تمرین جلوی مخاطب یا فهماندن دانش کارگردانی کارگردان به مخاطب، چون هر قدر هم من در مورد تئاتر بدانم قطعا چیز‌هایی هست که در دانشکده هنر‌ به کارگردان آموخته شده است و من از آن بی‌خبرم. "
این موضوع به مراتب کمتر در نمایشی مثل کمدی الهی رخ می‌دهد و البته یک شباهت دیگر نیز بین این دو کار وجود داشت (شهربازی و همهمه) و آن‌ هم "نیاز به توضیح برای مخاطب" بود. هر چند این توضیح به نظرم در شهربازی خفیف‌تر و روان‌تر ارائه گردید و به همین دلیل شهربازی از من امتیاز دو را به جای یک می‌گیرد.
فلسفه امتیازدهی نیز این است که نمایشی که 2 می‌گیرد هرگز نمی‌تواند در منطق و روایت فعلی‌اش برای من 5 بشود اما این موضوع در مورد نمایش‌هایی که 3 می‌گیرند صادق نیست.
به نظرم شهربازی بهتر بود روی مدیوم قصه‌گویی خودش که یک مدیوم پرفورمنس‌محور بود باقی بماند و حداقل آن را به خوبی اجرا کند اما مشابه چیزی که از یکی از دوستان (اگر اشتباه نکنم، محمد کارآمد عزیز) شنیدم، احتمالا این تلقی نهایی وجود داشت که این میزان نماد‌گرایی و این نوع از تکیه بر روایتگری پرفورمنس‌محور، احتمالا به این منتهی خواهد شد که مخاطب چیزی دستگیرش نشود.
کلا تجربه‌ای نبود که از آن پشیمان باشم، گاها بیشتر یاد می‌گیریم از خواندن نظرات عزیزان صاحب‌نظرتر و این هم برداشت من از این اجرا بود.
روز جمعه به همراه برخی از دوستان عزیز تیوالی به تماشای نمایش شهربازی نشستیم. با هایپی که در موردش ایجاد شده بود خیلی مشتاق بودم ببینم شاهد چه اثری خواهیم بود و نظرم در مورد این اثر را در این نوشته عرض می‌کنم.
آن‌چیزی که در نمایش شهربازی شاهد بودم و آن میزانی تکیه بر نمایش پرفورماتیو را آخرین بار در نمایش "کمدی الهی" در کاخ هنر دیده بودم و بعد از دیدن این نمایش احساس کردم شاید بیش از حد به نمایش کمدی الهی خرده گرفته‌ام. چیزی که در مورد نمایش کمدی الهی وجود داشت این بود که حداقل بر سر سبک پرفورماتیو خودش در ارائه روایت ماند و این چنین پایانی برای کار رقم نزد.
به نظر من نمایش شهربازی، اگر هم حرف‌های خوب برای گفتن در شعر پایانی و کلیت پایان‌بندی‌اش داشت، از نظر من در دسته نمایش‌های غیرقابل قبول قرار گرفت چرا که این نوع پایان‌بندی به نظر من دارای چند ایراد اساسی است. به نظرم رسالت یک نمایش پرفورماتیو در وهله اول انگیزش کشف و شهود در مخاطبان آن و دامن زدن به ماتریسی از تجربه‌های یکتای حسی است، اتفاقی که اتفاقا به عنوان مخاطبی که سعی کرده بودم بدون توجه به شنیده‌ها در سالن حضور پیدا کنم با آن درگیر شدم، هر چند گاهی مثل برخی نمایش‌های پرفورماتیو دیگر با حجم مسائل نیازمند تحلیل بر زمان مشکل داشتم اما سعی کردم روایت خود را از بین این بی‌دیالوگی و این حرکات و این نور و صحنه برداشت کنم، چیزی که شاید در بخش‌هایی نزدیک به روایت ارائه شده نویسنده در پایان بود، اما در جاهایی نیز شاید تفاوت‌هایی داشت. این‌جا مشکل اول به نظر من به وجود می‌آید، اینکه با ارائه یک شعر سعی کنیم یک روایت را غالب در نظر بگیریم که این اولین نقطه کاهش لذت کار برای من بود. اما نکته دوم و مهم تر از نظر من این است که باور دارم یک کار پرفورماتیو قدرتمند، هرگز نیازی به توضیح خود نخواهد دید و چیزی که در پایان شهربازی مشاهده کردم یک توضیح بود که برای من خط بطلانی بود بر هر میزان ارزشی که تحلیل آن نمایش پرفورمنس‌محور می‌توانست داشته باشد.
شهربازی ایده‌ی جسورانه‌ای داشت، ابزار ... دیدن ادامه ›› خوبی نیز در بحث‌های بصری داشت، اما این ایده به نظر من ناپخته بود و همین نیز سبب شد که شاید این ایده نیاز به توضیح یا حتی توجیه در پایان نمایش را داشته باشد. بنابراین، چند نکته به نظرم بهتر است در هنگام خوانش نوشته من مورد توافق‌مان باشد (بین من و شمای خواننده این متن): اینکه من شهربازی را اثری کاسب‌کارانه نمی‌دانم اما در عین حال آن را اثری عمیقا ناپخته می‌دانم، من شهربازی را یک کار "ادایی" نمی‌دانم اما آن را عمیقا ناپخته می‌دانم. اتفاق دیگری که در شهربازی افتاد و قبلا مشابه آن را در نمایش همهمه‌های نامفهوم مشاهده کرده بودیم، تلاش کارگردان برای مرعوب کردن مخاطب بود که آن را در برگه این نمایش توضیح داده‌ام و مجددا اینجا ذکر می‌کنم:
"مسئله من با این دست اجراها این است که در واقع بستری است برای کارگردان تا به نوعی مخاطب را مرعوب کارگردانی خود بکند و اگر نه تزریق این حجم از نماد بدون اینکه به مخاطب اجازه فکر کردن یا پردازش بدهد بیشتر این احساس را به من می‌دهد که در یک کلاس هنر‌های دراماتیک هستم، راستش یاد زمانی می‌افتم که در دوران راهنمایی معلم ریاضی سخت گیری که داشتیم گاهی بدون اطلاع قبلی دانش آموزان بر روی پلتفرم جلوی تخته می‌برد و سوالاتی را می‌پرسید تا به دانش آموزان یادآوری کند آن‌ها چیزی نمی‌دانند (حتی دانش آموزان برتر کلاس) و من شخصا برای مرعوب شدن به تماشای تئاتر نمی‌روم چون تئاتر برای مخاطب ساخته می‌شود نه برای تمرین جلوی مخاطب یا فهماندن دانش کارگردانی کارگردان به مخاطب، چون هر قدر هم من در مورد تئاتر بدانم قطعا چیز‌هایی هست که در دانشکده هنر‌ به کارگردان آموخته شده است و من از آن بی‌خبرم. "
این موضوع به مراتب کمتر در نمایشی مثل کمدی الهی رخ می‌دهد و البته یک شباهت دیگر نیز بین این دو کار وجود داشت (شهربازی و همهمه) و آن‌ هم "نیاز به توضیح برای مخاطب" بود. هر چند این توضیح به نظرم در شهربازی خفیف‌تر و روان‌تر ارائه گردید و به همین دلیل شهربازی از من امتیاز دو را به جای یک می‌گیرد.
فلسفه امتیازدهی نیز این است که نمایشی که 2 می‌گیرد هرگز نمی‌تواند در منطق و روایت فعلی‌اش برای من 5 بشود اما این موضوع در مورد نمایش‌هایی که 3 می‌گیرند صادق نیست.
به نظرم شهربازی بهتر بود روی مدیوم قصه‌گویی خودش که یک مدیوم پرفورمنس‌محور بود باقی بماند و حداقل آن را به خوبی اجرا کند اما مشابه چیزی که از یکی از دوستان (اگر اشتباه نکنم، محمد کارآمد عزیز) شنیدم، احتمالا این تلقی نهایی وجود داشت که این میزان نماد‌گرایی و این نوع از تکیه بر روایتگری پرفورمنس‌محور، احتمالا به این منتهی خواهد شد که مخاطب چیزی دستگیرش نشود.
کلا تجربه‌ای نبود که از آن پشیمان باشم، گاها بیشتر یاد می‌گیریم از خواندن نظرات عزیزان صاحب‌نظرتر و این هم برداشت من از این اجرا بود.
بازنویسی یک موضوع که در کامنتی امروز نوشتم:

قبلا این اتفاق امسال در مورد نمایش کمدی الهی، آن‌ها دروغ می‌گویند، پپرونی و ... رخ داده است و برای شخص من جایگاهی به جز یک مارکت‌پلیس نداشته است که حالا بخواد این جایگاه خدشه‌دار شده باشد و از آن تعجب کرده باشم. وقتی هم یک پلتفرم انحصاری است دیگر خانه‌ای نیست که توسط دوستانتون بهش دعوت شده باشید، بیشتر شبیه دفتر پیشخوان دولتی است که تا 50 کیلومتری آن هیچ دفتر پیشخوان دولتی وجود ندارد.
فق الواقع تیوال همیشه بدون یک مورد که مثال را بهم بریزد وقتی پای سلبریتی در میان بوده است مخاطب را کیلویی 1000 تومان فروخته است.
انتظار کاربران و سرخوردگی آن‌ها از رفتار تیوال مثل این است که باور کنیم دپارتمان منابع انسانی شرکت‌ها برای حفظ منافع کارمندان فعال است اما در اصل هدف او افزایش سود شرکت است.

گروه همیاری (support)
درود بر شما
تیوال همواره تلاش نموده بستری منصفانه و آزاد برای گفتگو و بررسی آثار هنری ایجاد نماید و انبوهی از نقدهای مثبت و منفی درباره بسیاری از آثار، شامل چهره‌های شناخته‌شده سندی بر این تلاش است.
هرچند تیوال مدعی انتشار همه چیز نیست، و به هرحال ناگزیر از مدیریت ادبیات تند و نوشته‌هایی است که بیش از حد کلی و احساسی‌است.
سجاد آل داود (sajjadad76)
گروه همیاری
درود بر شما در چند سال اخیر به دلیل حواشی ایجاد بازار سیاه (منظور کلی‌است و مربوط به جنابعالی نیست) پیام‌های فروش بلیت در تیوال منتشر نمی‌شوند،‌ هرچند راه‌اندازی یک بخش سیستماتیک برای انتقال ...
درود مجدد گروه همیاری،

بله مضمون نوشته بنده نیز بر فروش بلیط نبوده است و انتظار دارم در صفحه نمایش داده شود.

"یک بلیط برای روز جمعه دارم که به فروش نمی‌رسد. می‌خوام بیام ببینم چه خبره :))"

همچنین انتظار می‌رود اگر این یک رویه است که کلا از فروش صحبت نشود، این موضوع در دیوار عمومی یا دیوار سایر نمایش‌های نیز دیده نشود.
همانگونه که بنده نمایش‌های دیگر را مثال زدم.
گروه همیاری (support)
سجاد آل داود
درود مجدد گروه همیاری، بله مضمون نوشته بنده نیز بر فروش بلیط نبوده است و انتظار دارم در صفحه نمایش داده شود. "یک بلیط برای روز جمعه دارم که به فروش نمی‌رسد. می‌خوام بیام ببینم چه خبره ...
این نوشته قبلا منتشر شده است.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عتاب‌نامه دادن به تیوال من رو به یاد این تصویر می‌اندازه. بی‌فایده. ابزورد.
و کاری که قبلا بارها امتحان شده و نتیجه‌اش مشخصه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عجب.
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

09910794550