در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:18:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ح(ا)مله خوانی

یکی از سوپرایزهای من تماشای این نمایش بود، تمرین شده با متن و اجرای مناسب ضمن اینکه به تناسب نمایش از موسیقی زنده بهره می‌برید.

گروه اجرا حمله خوانی را با عناصر نوین تری ترکیب کرده اند و یک نمایش شریف را ارائه کرده بودند که قطعا خیلی بهتر و بالاتر از سطح بسیاری از تئاترهای این شب های سرد است.

حمله خوانی در واقع یک نقالی مذهبی و مربوط به تشیع است اما در این نمایش به غیر از یکی دو سخن از خدا من چیزی به یاد ندارم و البته اشاره دیگری به آل که با تم‌ و متن و فرامتن نمایش سازگاری داشت و ارتباطی به ترویج خرافه و غیره ندارد، تقریبا متنی "در زمانی " و صدایی از زنان، بارداری ... دیدن ادامه ›› و تکثیر بدن بود.

تجارب احساسی مادران در هنگام بارداری و حتی بعد از آن در ارتباط با نوع تولد فرزند و اولین تماس فیزیکی می تواند در حوزه احساسات، سلامت و جامعه شناسی قرار بگیرد.
ترس از بارداری، ترس از زایمان، نگرش دیگران، جنسیت فرزند، حمایت شوهر ( شریک زندگی) و خانواده، حفظ اندام و اقتصاد و .... همه به نوعی در این اجرا به شیوه های مختلفی وجود داشت.
در میانه نمایش هم گروه اجرا سعی در شکست دیوار چهارم را به نوعی دارد که برای من خوشایند بود، در ضمن یک شگفتانه ای هم در همان میانه ها بود که برای من آنهم جذاب و دوست داشتنی بود.

البته که صحبت بدن‌مندی و ارائه تحلیل‌های مناسب از "تن" چندان مورد استقبال و موافقت عموم واقع نمی شود اما جای اجراهایی در رابطه با بدن به مثابه بستر کنش اجتماعی خالی بوده و هست، گرچه در این چند سال کارهای غیر عمومی و کمرنگی را مشاهده کرده ایم اما شاید باید بیشتر به اجراهای عمومی تر روی بیاودند.

به هرروی به نظر میرسه نمی توان از مناسبات قدرت در جامعه سخن گفت و بدن را ندید. فوکو، در تاریخ جنسیت  معتقده جنسیت یک نقطه انتقال متراکم در زمینه روابط قدرت به شمار می‌آید. به هر تقدیر بدن زنان محل جدال و کشمکش و کانون فشارهای گفتمانی مختلف است که برآیند مجموع آنها برساختِ یک بدن مطیع و منقاد و ستاندن حق اختیار افراد بر بدنشان بوده است.
در آخر اینکه نمایش سعی دارد در مورد این بدن زیسته با تمرکز به قبل و بعد از تولد روایتی را مطرح کند که که این روایت و متن و شیوه اجرا برایم دارای زیبایی هایی بود و کار را برایم‌ نزدیک سه قرار داد که البته من در نهایت به این اجرا ۴ میدهم و واقعا حیف از سالنهای خالی.
گروه اجرایی مانا و برقرار باشید.

⭐️⭐️⭐️⭐️
سپاس از حضور و نگاه عمیقتون. و ممنون که مخاطب تئاتر هستید🌹
هانا صالحی راد
سپاس از حضور و نگاه عمیقتون. و ممنون که مخاطب تئاتر هستید🌹
ارادت و پیروز باشید🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش یخ زده i
بعضی ها میخوان ازت استفاده کنن
بعضی ها میخوان که ازشون استفاده کنی

در لحظه ورود چیزی که دوست داشتم طراحی صحنه بود، تماشاگران نشستند و موسیقی پخش شد، Sweet dreams .... خب فکر کنم شب منه!
همانطور که ادعا شده نمایش تم روانشناسی دارد، البته که روانشناسی جنایی.
آنچه در خلاصه مشخص است در این نمایش با یک کودک گم شده، خانواده قربانی و قاتل سریالی درگیر هستیم که در صورت اجرای خوب میتواند برای مخاطب جذاب باشد، که یخ زده بهکام به نظرم چنین ویژگی ... دیدن ادامه ›› را داشت.

پیش از این در مورد دکور اشاره کردم که صحنه پردازی خوبی نمایش داره، اکسسوار تقریبا مناسب بود و در خدمت اجرا قرار میگرفت، چقدر ایده کیوب رو دوست داشتم و به نظرم خوش خوانش بود، حضور ثابت درخت کریسمس و آن تغییر کوچک خیلی خوب بود، یا قیچی با غبانی و نقشه انتهایی صحنه نیز به جذابیت کار اضافه می‌کرد. ایده گرافیتی در حال شکل گیری را هم دوست داشتم و حتی به نظرم میتواند به نوعی گسترده تر و مفهومی تر هم بشود.

طراحی لباس نیز به نظرم کاملا قابل قبول بود، البته شاید اگر لباس زندانی و زندانبان کمی کهنه تر می بودند و برق نویی نمیزدند جلوه بصری زیبا تری داشت، اما این شاید فقط سلیقه من باشه و قطعا کوچکترین آسیبی به نمایش وارد نمی‌کرد.

طراحی نور را راستش من دوست داشتم و استفاده و ترکیب رنگهای صحنه برام جذاب بود، به نظرم گروه اجرا پر حوصله به آن نگاه کرده بودند و این که تنها یک نور امبر و یا قرمز استفاده کنند نبود.

بازیهای نمایش به نظرم خوب بود و تقریبا در یک سطح قرار میگرفت، البته در بین هنرمندان بزرگسال، دو بازیگر ارائه درخشان تری داشتند که ترجیح میدهم نامی نبرم چون سایرین نیز همه تلاش خودشان را کرده بودند و تقریبا اجرای بدون مشکل و تپقی را داشتند. اما حضور بازیگر خردسال روشا صدیقیان عزیز قابل تقدیر بود که در این متن دارک و ارعاب آور حضور داشت و برای ایفای نقشش تلاش میکرد، هرچند به گمانم از لحاظ چهره انتخاب خوبی بود، بلکه طراحی لباس بسیار مناسبی داشت.

میزانسنهای نمایش نیز خوب بود و مخاطب را خسته نمی‌کرد و جایگیری و فاصله خوبی داشت، تغییر پرده نیز تقریبا با آرامش صورت میگرفت و در خدمت اجرا بود.

مدت زمان نمایش تقریبا نزدیک ۱۰۰ دقیقه بود که به گفته خود جناب بهکام قرار است کمی تمپو نمایش در یکی دو روز آینده سرعت بیشتری پیدا کند و در نتیجه طول زمان اجرا کاهش میابد، البته من هیچ مشکلی با زمان اجرا نداشتم و پیگیری متن جذابیت های خودش را داشت.

اما متن نمایش، به نظرم متن نمایش کاملا قابل تامل است و با آنکه شاید در ابتدا زمان نمایش خطی به نظر نرسد کاملا پیوستار خودش را حفظ می‌کند و هیچ ضربه ای به مخاطب وارد نمی‌کند. طبق توضیحات خود کارگردان محترم، در متن تغییراتی در جهت روان شدن صورت گرفته است که طبق تجربه مشاهده من جواب داده، یعنی انتظار تک گویی انحصاری را در نمایش نداشته باشید و دیالوگ در نمایش حضور دارد که به درک مخاطب بیشتر یاری رسان است.

به هرروی نمایش در یک نگاه فارغ از جرم شناسی پوزیتیویستی سعی در یک نگرش خارج از ارزشهای صفر و یکی و منطق فازی دارد، یعنی به جای یک قانون کلی و دقیق به تشکیک و شناوری روی می‌آورد.

به طور مثال در جرم شناسی پوزیتیویستی دورکیم جامعه شناس معتقد است:هر عملی که در خور مجازات باشد، جرم است. یعنی هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد،جرم محسوب می شود. اما در نظریه های مدرن تر بحث یادگیری، پیوند افتراقی، همنشینی، مسائل ژنتیکی، مشکلات و حوادث فیزیکی، برچسب زنی، برساختی بودن جرم و .... اشاره می‌شود و به نوعی به دنبال موازنه ای بین هنجار، جرم و مجرم‌میباشند و به شدت نحله کلاسیک با جرم برخورد نمیکنند.

به طور مثال رامسلند روانشناس جنایی و عدالت کیفری معتقد است که دلایل منجر به بدل شدن یک شخص به قاتل سریالی را نمی‌توان به دیگران تعمیم داد و می‌گوید:ممکن است برخی چیزها مانند سوءاستفاده و ضربه به سر در بسیاری موارد مشترک باشد، اما این مسائل در تمام موارد صدق نمی‌کند.
به هر تقدیر هرکسی موقعیت خاصی در زندگی خود را به صورت منحصر به فردی پردازش می‌کند و برخی ممکن است جذب خشونت شوند. این خشونت‌ها برای مثال می‌توانند تدافعی، تهاجمی، روانی، روان‌پریشانه، واکنشی و یا غارتگرانه باشد. هر عاملی مثل سوء استفاده، نادیده‌گرفته شدن، انحراف و تحقیر، ممکن است تاثیرات متفاوتی بر افراد مختلف داشته باشد و هر تجربه جدیدی می‌توانند ادراکات را به طور مثبت یا منفی تغییر دهد.

یا اسکات بون معتقده به طور مشخص Frontal Lobe وظیفه کنترل تکانه‌ها را بر عهده دارد. این بخشی است که شما را از واکنش‌های صرفا تکانشی باز می‌دارد. بیماران روانی عملات هیچ‌ کنترلی بر این تکانه‌ها ندارند. البته بسیاری از بیماران روانی به دلیل انگیزه و هدف‌گرایی بالا، در جامعه عملکردی فوق‌العاده خوب دارند. آن‌ها گاهی بسیار مرتب، متقاعد کننده و صبور هستند. صدالبته توگویی این ویژگی‌ها می‌تواند این افراد را به هنرمند، معمار و یا بازاریاب بسیار خوب بدل کند، اما این خصوصیت‌ها همچنین برای بدل شدن یشخصی به یک قاتل روانی نیز بسیار عالی‌اند.
البته در پرانتز همینجا این نکته را بگویم که عده ای معتقدند قاتلان سریالی افرادی بسیار باهوش و با آی کیو بالا هستند که در واقع چه در ایران چه در اقصا نقاط دنیا چنین‌چیزی نیست و آنها افراد بیکار با ایی کیو نسبتا پایین و آی کیو متوسط و مهارت خاصی ندارند.

سوال محوری در ابتدا نمایش مطرح می‌شود و به‌گونه ای نمایش در پی پاسخ به آن است که به نظرم این سوال هرگز پاسخ مناسبی در برندارد و همانطور که متن و نمایش پاسخ مناسبی ارائه نمیکنند، نظریه های موجود نیز کمی به رفع ابهام‌ نمی‌کنند و همه چیز به تاویل و تفسیر خود کنشگر برمیگردد.

سوال در ماهیت کلی به این برمیگردد که آیا شر مطلق وجود دارد؟ آیا با مجرم‌ میتوان همدردی کرد؟ آیا میتوان یک مجرم‌سریالی پدوفیل را بخشید؟نقش زمان چیست؟ آیا ناهنجاری و ضربه مغزی می‌تواند تاثیری در ارتکاب جرم داشته باشد و مجرم را مبری دانست؟
در میان همه این سوالها احساسات متناقض مادر از همه برایم جالب تر و صحیح تر بود و نانسی میبایست به شهوت انتقام تن دهد یا با اندوه بخشایشی داشته باشد؟ اما رالف برای من رالف باقی ماند.

در نهایت برای من ارتباط با پدوفیل غیر ممکن است و تمامی تلاش روانشناسی با نظریه و پژوهش های گوناگون به گمانم چیزی از خطا و شدت جرم کم نمیکند و صد البته این بحث هیچ ارتباطی با تقاص و یا تنبیه مجرم نیست و آن بحث دیگری را دنبال میکند که در این نمایش نمیگنجد.

گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
⭐️⭐️⭐️⭐️

Sweet dreams are made of this
Who am I to disagree?
I travelled the world and the seven seas
Everybody′s looking for something

Some of them want to use you
Some of them want to get used by you
Some of them want to abuse you
Some of them want to be abused
درود و سپاس فراوان جناب آرمین عزیز 💐
خوش آمدها و ممنون از به اشتراک گذاری نقد و نظرتان ، پاینده باشید💙
۴ روز پیش، جمعه
آرمین
درود مجدد خدمت اردشیر عزیزم نمیدانم دقیقا باید تشکر کنم یا رفع اتهام اما باز از مسائلی که در کامنت گفته شد ترجیح بر تشکر دارم. فقط ذکر این نکته که اساس مغالطه ارائه مفاهیمی غیر تجربی و کاربردی ...
آرمین صبور و ثابت قدم در ابتدا مجددا بابت صبر و تداوم توجه ات بسیار سپاس و یادآوری می کنم قصد جسارتی نبوده و بحثم درمورد بی تفاوتی نسبت به مساله آزار کودکان بر صحنه تئاتر در میان عموم اهل فرهنگ بود چون همانطوریکه نوشتم این امر در برخی نمایش های دیگری هم در حال اتفاق است و البته فقدان حساسیت در عمده تماشاگران
به دانش و قدرت و فوکو اشاره کردی و همانطور که می دانی بخش های از اندیشه های فمنیستی تحت تاثیر اندیشه فوکو هستند در عین حال برخی از اندیشمندان فمنیست معتقدند تحلیل فوکویی از مفهوم قدرت مساله انقیاد یا غلبه جنسیتی را به وضوح تبیین نکرده است. به طور نمونه مساله جنسیت مساله ذاتی بیولوژیکی نیست بلکه صاحبان قدرت یک جامعه آن را تولید و به سوژه القا می کند.از این رو با ابتکارعمل مولفه های فوکویی قدرت را با مفاهیم فمنیستی مساله سلطه در روابط جنسیتی پیوند زدند. یا انقاد به مارکس و تحلیل مارکسیستی می شود که کورجنسیت است اما فمنیست مارکسیست بر پایه نظریات مارکس به رهایی زنان کمک می کنند. منظور نظرم این است که نظریات و کانسبت های مفهومی اجزا صلب و متقنی نیستند لزوما و بایستی با گشودگی نظری و ... دیدن ادامه ›› البته زیستی در ارتباط با آن برخورد شود تا به بحث زیست انضمامی بشر و نهایتا امر رهایی منجر شود. خیلی جالبه که همین امروز به مقاله ای تحت عنوان فمنیسم، فوکو و تجاوز برخورد کردم که حول اظهار نظر فوکو در نشستی در دهه70میلادی طرح شده فوکو گفته بود که با جرم تجاوز می‌بایست به‌مثابه شکلی از خشونت فیزیکی برخورد شود، «و لا غیر».و این از نظر اندیشه های فمنیستی در مورد بحث تجاوز بسیار چالشی و قابل نقد است.رویه های فکری ما خواه ناخواه از جایگاه طبقاتی جنسیتی و ...نشات می گیرد و البته میزان انتفاع ما از وضع نظم موجود ...اگر در فضایی مردمحورانه باشیم که دانش و عقل را امری مردانه تلقی می کند دربرابر دانش ها و تجربه های زیستی زنانه با زبان و اندیشه جنسیت زده به نفی تمام حقایق در شکل گیری نظریات و دانش برگرفته از آن خواهیم رسید.
. به واسطه نظریات و اندیشه ها در چهارچوب های مختلف قرار است به نوعی رهایی و برابری انسانی برسیم . بنابراین گشودگی بسیار مهم است. در هر صورت از اهل اندیشه انتظار عمل بیشتری می رود تا مابقی افراد جامعه
باز هم از تو و سعه صدرت ممنون .
۶ ساعت پیش
راستی آرمین جان  سوالی دارم که البته کارگردان در وهله اول مسئول پاسخ به آن است اما در اینجا از دانش و تخصص تو در کسوت یک مشاور با دکتری روانشناسی میخواهم استفاده کنم..  خصوصا اینکه حضور دختر کوچک را در نمایش، از مظاهر آزار نمی دانی. در متن نمایشنامه دختر بچه شخصیت اصلی(در معنای حضور فیزیکی در صحنه برای بازی ) نیست و در اجراهای خارجی از این متن بازیگر بچه ای به چشم نمی خورد. ایا حضور دختربچه را در نمایش بهکام نوعی خلاقیت در راستای تاثیرگذاری موضوع هولناک نمایشنامه می دانی؟یا چه حدسی از این انتخاب می زنی؟ اگر این انتخاب بازیگر را به واسطه تمهیدات مختلف مثل  حضور والدین و مشاوران غیر آسیب زا ارزیابی کردی میشه لطف کنی خیلی خلاصه وار درباره متدهای احتمالی ایمن سازی-آماده سازی روانی این کودک توسط مشاوران  در مقابل چنین متنی اشاره بفرمایی.  ایا فکر می کنی مشاوران ما در اینجا  از تمهیدات خاص تر و ویژه تری  نسبت به  همتایانشان  در مثلا بریتانیا بهره می برند که کودکی  را معمولا در این نمایش به کار نمی گیرند؟
ارادت فراوان🙏🙏
۱ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش آژاکس i
لطفا در برگه مشخص بفرمایید از ۲ دی تا چه تاریخی؟
دیدن یک نمایش مستلزم برنامه‌ریزی است.
در روانشناس بحثی داریم تحت عنوان تئوری ذهن ( Theory of Mind )، و یک بازیگر باید در درک و کاربست این نظریه ذهن به توانایی مناسبی برسد.
نظریه ذهن به عبارتی درک حالتهای ذهنی است که باور، قصد و امیال و احساسات را شامل می‌شه. در حقیقت این تئوری به ظرفیت ذهنی اشاره داره که به ما امکان درک و استنتاج حالات روحی را در دیگران به خوبی خودمان می دهد و آگاهی از اینکه حالات روحی و روانی ما می تواند با دیگران متفاوت باشد.
در ساده ترین نوع تعریف در مناسبت با تئاتر و اجرا، یک بازیگر باید خود را به خوبی جای آن نقشی که میخواهد بگذارد که در این نمایش با توجه به نزدیکی صحنه و پشت صحنه و تطبیق نقش، این کار به درستی صورت گرفته و با توجه به اسامی نقش های نمایش گویی هرکدام نقش واقعی خود را ایفا می‌کردند.

به هر روی بازیگری پدیده‌ای عجیبی است، پدیده‌ای که به آن توجه لازم نمی‌شود: بازیگران وانمود می‌کنند که افراد دیگری هستند، برای لذت تماشاچی و بدون قصد فریب، که گاهی موفق می‌شوند و گاهی از پس آن بر نمیایند که صد البته نتیجه در یک طیف و برداری از صفر تا صد به طور مثال مشخص میشه و خیلی دو سویه مطلق نیست.

با گریز از این مسائل به گمانم نمایش در بازی موفق بود و بازیگران تلاش خودشان را کردند و توانستند آنچه متن میخواهد را به درستی پیاده کنند.
به ... دیدن ادامه ›› نظرم با توجه به مکان اجرا نیز نمایش اکسسوار و دکور کاملا مناسبی داشت و حس آن فضای مورد نظر را به خوبی انتقال می‌‌داد.
دنبال کردن متن در بیشتر موارد جذابیت خوبی را برای مخاطب رقم می‌زد و طنز نمایش نیز مناسب بود و به دور از لودگی سعی در خنده گرفتن از مخاطب داشت.
انتخاب لباس هم با آنکه ساده بود اما به نظرم خوب و در خدمت متن بود و قرار نبود اتفاق خاصی در این بخش رخ دهد، اما به طور مثال شاید نمایش میتوانست از طراحی نور بهتری بهره ببرد، هرچند نور مورد استفاده مشکل خاصی نداشت و تنها جهت فضا سازی بهتر در برخی صحنه ها مانند صحنه ابتدایی یا انتهایی یا ورود آذین به صحنه عنوان کردم.

نکته مهم برای من این بود که پیام متن کاملا مشخص است و حتی با خواندن خلاصه مخاطب می‌تواند بفهمد با چه چیزی احتمالا رو‌به‌رو خواهد شد! هنگامی صحبت از سختی، ملالت، تحقیر، شکست و آرزو می‌شود، با توجه به روایت متن تماشاگر به اندازه کافی درک می‌کند و فهم رخدادهایی که بر بازیگران رخ داده را می‌تواند انجام دهد.

بنابراین به گمانم نیازی به آن قسمت پایانی و بعد از پروجکشن بدین شکل نیست، برای من در اینجا متن دوپاره شد و زبان روایت به کلی تغییر کرد، هر انچه متن تا آنجا همراهی میکرد اینجا دچار لکنت شد، نیازی به آن لکچر انتهایی نبود، فرم آخر میتوانست در ادامه همان متن آغازین نمایش شکل گیرد و این تغییر فضای شدید را به وجود نیاورد.
هرچند می‌دانم این تغییر فضا و آهنگ متن و اجرا عامدانه بود اما به گمانم پیام آنقدر گویا بود که نیازی به این مسئله نباشد.

به هر صورت نمایش برای من شب خوبی را به وجود آورد و از حضورم در این ساعت و تماشای آن راضی بودم و بهره مناسبی از تماشا داشتم.

پی نوشت: فکر میکنم چیدمان صندلی ها در نمایش مشکل داشت، من ردیف یک نشسته بودم و طبعا مسئله ای نبود، اما دو یا سه ردیف پشتی فکر کنم دید خوبی نداشتند و چند نفر هم در آن انتهای پلاتو ایستاده نمایش را دنبال میکردند، شاید برای یک یا دو ردیف اول از تشکچه استفاده شود بهتر باشه.

با آرزوی موفقیت برای گروه اجرا، مانا باشید.
⭐️⭐️⭐️
آرمین (newmass)
درباره نمایش وحشی i
کارکرد ذهن

در وحشی نباید از قضاوت،تصمیم گیری،کنترل، حافظه و واقع گرایی سخن برد.
می‌بایست خودتان را به دنیای بازیگران و نویسنده بدهید، قرار نیست اعتراضی صورت بگیرد، صحبت از حقوق حیوانات نیست، خط داستان مستقیم را قرار نیست پیگیری کنید.

وحشی یک برشی از درندگی است که به گمانم متن بسیار مورد ممیزی قرار گرفته است و تبدیل به یک وحشی آرام ... دیدن ادامه ›› شده است.

صحنه در ابتدای ورود تقریبا خالی و بدون دکور است و در ادامه نیز همین رویه را دارد اما دست کم برای من یک سوپرایز خوب داشت که خیلی دوستش داشتم.

از لحاظ سطح بازی تقریبا گروه بازیگران سطح یکسانی داشتند اما خب نگاهم بیشتر به سمت ابراهیم نائیج عزیز بود که این روزها دو کار همزمان در اجرا دارد. البته مدیریت صحنه بازیگران در نمایش هم به نظرم خوب بود و به اتفاقهای تصادفی واکنش خوبی داشتند.

طراحی لباس و طراحی نور به اندازه اجرا بود و قرار نبود اتفاق خاصی در آن رخ دهد و به گمانم کاملا مورد قبول بود.

متن را می‌شود به دو گونه نگاه کرد.
۱. طعنه آمیز و دارای نمادهای گوناگون
۲. دل سپاری به داستانی بر حسب مصرف افیون

راه دوم آسان تر است و من تن به راه دوم دادم، مطمئنا دوستانی که به هرگونه تجربه غیر طبیعی بودن را دارند، میتوانند ارتباط بیشتری بگیرند و از طرفی آنهایی که به دنبال منطق روایی خاصی در داستان نیستند هم از همین راه دوم بیشتر رستگار می‌شوند.

توصیه من برای تماشای وحشی، رها سازی در دنیای نمایش و ذهن بازیگران در داستان است و عدم گره گشایی و معما زدایی!

اما اگر اهل سرنخ و گره گشایی و نماد شناسی هستید هم نمایش می‌تواند جذابیت های خودش را داشته باشد.به طور مثال شاید خوانش گربه در زبان نمایش و یا زبان فرانسه، البته گربه در زبان فرانسه le chat و مذکر خطاب می‌شود.

شخصا شاید همکاری آقای پوریانی فر و ساعتچی را در هار بیشتر پسندیم اما ذوق آقای ساعتچی را که در ردیف یک در حال یادداشت برداری بودند برایم خیلی ارزشمند بود و در برخی موارد که دنبالش کردم محو اجرای بازیگرانش بود.

لذت تماشای نمایش⭐⭐⭐
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
و این لذت بردن از “ هیچ “ رو هنر شما میدونم واقعا دکتر جان و غبطه میخورم بهتون .
البته بعنوان کسی که سالهای نونهالیش کف کوچه و خیابون یکی از محلات میانی و البته خلاف تهران گُل کوچیک بازی کرده ، شخصیت پردازی و بازی درست و رئال در سه مورد رو کاملا تایید میکنم ولی باگ های بسیار زیاد متنی که طبیعتا در اجرا نمود پیدا میکنه به نظرم کار رو در ورطه ای خلاص ناپذیر قرار میده و از مسیر رستگاری کاملا خارجش کرده .
امیدوارم فرصت دیداری دست بده و درباره ش گپ بزنیم
آرمین
ارادت زیاد میثم عزیز. البته واقعا لذت از هیچ گاهی بهتر از یک یا عددی دیگر است. ناگفته نماند دنیای این نمایش را دوست داشتم، از ۵ نفری که با یکدیگر نمایش را دیدیدم یکی در سقف و یکی در کف بود ...
فدای محبت تون ، حتما بزودی دیداری تازه میکنیم که البته باعث افتخار و مباهات بنده ست .
میثم هنزکی
فدای محبت تون ، حتما بزودی دیداری تازه میکنیم که البته باعث افتخار و مباهات بنده ست .
🌸🌸🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش هشت زن i
هشت زن برای من خوشایند بود

اولا که من یک تئاتر نرمال یا کلاسیک دیدم که سعی شده بود طراحی لباس و صحنه مناسبی داشته باشه که فقط از لحاظ زمانی برخی از طراحی های لباس برام از مرز زمانی خارج می‌شد که برایم خیلی مشکل ساز نبود، اگر با سخت گیری به صحنه و اکسسوار نگاه کنم، شاید برخی از آیتم ها می‌تونست تغییر کنه مثلا نون تست واقعا نون تست(‌برشته) باشد که ماندگاری بهتری هم اتفاقا دارد اما در کل برایم قابل قبول بود، ایده پنجره با اینکه نوآور نبود اما مناسب بود، استفاده از رنگهای گرم در طراحی صحنه نمایش را هم دوست داشتم.

از لحاظ بازی به نظرم‌ بیشتر بازیگر ها به خوبی از پس نمایش برامده بودند و تقریبا سطح هماهنگی وجود داشت. پرفرمونس اولیه نمایش مجذوب کننده بود و اولین مونولوگ نمایش از سرکار خانوم طایی تاثیر زیادی در جذب مخاطب در نمایش داشت.

از لحاظ طراحی نور تقریبا به غیر از قسمت اول و چند مونولوگ طراحی نور ثابت و ساده بود و به گمانم نمایش پتانسیل بیشتری در این زمینه داشت ... دیدن ادامه ›› و برای اجراهای احتمالی آینده بد نیست تغییراتی در آن صورت بگیرد.

یکی دو حرکت موزون دست جمعی هم در نمایش بود که اگر از لحاظ ساخت شکنی به آن نگاه کنیم بسیار مطلوب بود و البته خود حرکات هم به خودی خود جذاب بود، اما به گمانم با توجه به گروهی بودنش تمرین بیشتری را طلب میکرد اما خب در جذب تماشاگر و بازخوردی که مشاهده کردم، موفق بود.

از لحاظ متن همانطور که در نمایش اشاره ای به آن شد نزدیک به متون آگاتا کریستی بود اما خب دو نویسنده جوان این نمایش به نظرم متن خوبی را ارائه کرده بودند، هرچند که اگر این متن را کمی ایرانی تر با اسامی ایرانی میکردند شاید هم ساختارشکنانه تر، شجاعانه تر و جذاب تر ‌میشد و در جذب تماشاگر موفق تر عمل می‌کرد. به هرروی نوشتن متن به نظرم کار آسانی نیست و این متن جنایی از دو نویسنده جوان از سطح تعلیق نسبتا مناسب و درگیر کننده ای برخوردار بود که من اسمش را میگذارم متن خوب برای نمایش.

از لحاظ شخصیت پردازی برخی شخصیت ها شاید آنچه که میبایست رخ دهد برایشان اتفاق نداد که به عقیده من اینجا بیشتر می‌بایست نقش کارگردان پررنگ شود، اما در نهایت برایم قابل قبول بود، هرچند میتوان بازنگری بیشتری با توجه به حضور خود نویسندگان محترم و جوان آن انجام دهند.

در نهایت این نمایش یک داستان سرراست و قصه گو دارد که البته با چالشهایی مخاطب را رو‌به‌رو خواهد کرد، گروه جوانی بودند و مستقل که به نظرم بدون کامنت بازی و تبلیغات گسترده به هنر و اجرای خودشان مشغول بودند که برای من بسیار قابل احترام بود. گروه نمایش به دور از اسم بازی و سر وصدا کار شریفی را ارائه کردند که دغدغه های مربوط به خودش را داشت.

گروه محترم اجرا مانا و پراجرا باشید.

⭐️⭐️⭐️
ممنون که به تماشا نمایش هشت زن نشستید🙏🏻🌹
طراحی نام نمایش روی پوستر من رو یاد فضاهای نقاشی ها و آثار مسعود خان کیمیایی انداخت .
میثم هنزکی
طراحی نام نمایش روی پوستر من رو یاد فضاهای نقاشی ها و آثار مسعود خان کیمیایی انداخت .
بله وقتی گفتی میثم جان برای من هم همینطور بود
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گمشده در نور و اصوات
شهر بی بازی

واقعا چیز زیادی نمیتوانم بنویسم، نمایش در طراحی نور برخی اوقات خوب عمل کرد و با آنکه برخی ایده ها خیلی ساده بودند اما در نمایش خوب به کار گرفته شده بود، از لحاظ چهره پردازی خوب بود و طراحی لباس قابل قبولی داشت.
از لحاظ بازی یکی دو بازیگر نقششان را خوب ایفا کردند و برخی از طراحی حرکات خوب بود.

اما......
اما ... دیدن ادامه ›› مسئله اصلی متن و پیام نمایش است، با احترام، نمایش در این عرصه بسیار فقیر بوده و به هیچ عنوان با دنیای ذهنی نویسنده و کارگردان مخصوصا با آن شعر و متن پایانی من همراه نشدم، البته فقط من نبودم و دوستان با تجربه دیگری در کنارم نمایش را مشاهده کردند که آنها هم به همین هیچی پی برده بودند.هیچ!سردرگمی! گیجی مانند یک خواب ناآرام.

در طول اجرا من سعی کردم با توجه به رنگ نور، لباس، دستکش، حرکات، تغییر شخصیت ها، واج ها، اصوات و لکنت چیزی را سرهم بکنم تا دست خالی خارج نشوم، اما حضور جناب محمد زاده کار را سخت تر کرد و در آخر با آن نریشن پایانی و بدتر از آن پرده نهایی ذهنم را کامل به هم ریخت و متاسفانه دست خالی از نمایش خارج شدم.

به هیچ عنوان بحث پست مدرنی و آوانگاردی در نمایش مطرح نیست، زیرا که کلمه مدرن از واژه لاتین مدرنس به معنای از هم اکنون می باشد و پست مدرنیسم یعنی پذیرفتن چیزی فراتر از اکنون ( که دست بر اتفاق همین فراتر از اکنون در نمایش به شکلی ارائه می‌شود اما فقط در یک صوت رها و بدون هیچ پشتوانه و خارج از درک تماشاگر) .

پسامدرنیسم یا پست مدرن در نظر اندیشمندان عبارت است از نوعی سبک تفکر مفاهیم کلاسیک حقیقت، خرد، هویت، عینیت، تصور پیشرفت یا رهایی عام، چارچوب های واحد و روایت های بزرگ روشنگری. پسامدرنیسم عرصه دنیا را محتمل،  بی بنیاد، گوناگون، ناپایدار، قطعیت نایافته و مجموعه ای از فرهنگ ها یا تفاسیر  پراکنده می داند که میزانی از تردیدها درباره ی عینی بودن حقیقت، تاریخ و هنجارها، معین بودن سرشت ها و انسجام و یکدستی هویت ها به بار می آورد.

از لحاظ هستی شناسی دوران پست مدرن گوناگون و متمایز تجربه می‌شود، در بعد معرفتی تردید گرا و نسبیت گراست و از لحاظ روش شناختی به تفسیر و تاویل باور دارد، اما این به معنای بی چارجوبی نیست چون یک پارادایم فلسفی است و بر گفتمان و یا گفتمان ها تاکید دارد.

پس هر آنچه من گویم یک امر پست مدرنی نیست و باید رابطه ای شکل گیرد، به طور مثال اصوات پخش شده و بالا و پایین شدنهای بازیگران یک امر پست مدرن بوده؟ به گمان من خیر، پس هر حرکت و هر صدایی دارای مدلول خودش است و این ناقض یک پارایدایم تفکری است.

نمایش چیزی نبود که دست کم از این گروه نمایش انتظار داشته باشم و به عقیده من یک اجرا می‌بایست طیف گسترده ای از مخاطبین را در بر بگیرد، مگر اینکه گروه اجرا فقط یک نمایشی را به صحنه بردند و هرگز برایشان رسالت هنری و برداشت وولذت مخاطبش مطرح نبوده.

به هرروی همه میدانیم هر اجرا در هر سالن و با هر گروهی و حتی در هر سطحی کار پرزحمتی است، اما خیلی چیزهای دیگر نیست در آن طرف سالن و بر صندلی های تیاتر مهم است و برای مخاطب زحمت زیادی را در بر دارد، هزینه مالی و هزینه زمان و ....

در آخر صادقانه مطرح کنم که ای کاش به این شهربازی نمیرفتم.

پی نوشت مهم: گروه سنی ۱۲ سال که در این نمایش ذکر شده است کاملا اشتباه و غیر اخلاقی است، دست کم اگر مشاور خوبی برای سطح کیفی نمایش وجود نداشت، از یک مشاور تربیتی و روانشناسی برای این گروه سنی استفاده کنید و اطفا این را اصلاح فرمایید، این نمایش مانند یک کابوس برای گروه سنی دست کم زیر ۱۵ سال است، از لحاظ من باید ۱۸ سال باشد. نورها، رنگ ها و حرکات به هیچ عنوان برای گروه سنی درج شده مناسب نمی‌باشد.

به امید نمایشها و تجارب بهتر.
⭐️
ممنونم آرمین عزیز و دوست داشتنی که با حوصله و سوادت چیزی بهم آموختی 😍😘
آرمین
سحر جان ارادت دارم، اگر شما و چند نفر از دوستان دیگر نبودند شب خیلی بدی می‌شد.
🤍🙏🏻
آرمین
ارادت حمید‌ رضای عزیزم، خیلی لطف داری من همیشه یادگرفتم از خودت❤😍🙏
🙌❤️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برج نشین بدون زمین
پادر هوایی در یک مراسم

من تجربه خیلی خوبی در دیدن این نمایش داشتم، مراسمی که با خیل عظیمی از بازیگران به خوبی هدایت شده بود.
طراحی لباس و صحنه به نظرم خوب بود و گریم و چهره پردازی نیز قابل قبول.
استفاده از اکسسوار و وسایل صحنه خوب بود و چیزی تصنعی نبود.
بازیها در بیشتر موارد خوب بود و از ابتدا تا انتها در خدمت نمایش قرار می‌گرفت.
از لحاظ تعاملی بودن نمایش، خیلی تعاملی صورت نگرفت و مراد از تعامل در این نمایش، حضور شما از نزدیک در متن و روایت است و شما خودتان جزئی ... دیدن ادامه ›› از صحنه هستید.
اما نکته اصلی متن بود، یک نگرش به تاریخ اجتماعی ایران که دراماتیزه شده بود و با متون فرامرزی دیگر درهم آمیخته بود که شباهت زیادی با سرزمین اجدادی داشته. متن جانداری که با مطالعه پیش رفته بود، گرچه شاید دوست داشتم عمیق تر به آن پرداخته شود، اما در این مدت زمان و این محدودیت ها، هرچه فکر میکنم شاید امکان پذیر نبود.

به هرروی شما در بدو ورود متوجه خواهید شد که وارد یک مراسم ختم شده اید، اما این مراسم یک مراسم ختم ساده نیست.



..........امکان افشای داستان...........



گرچه فکر میکنم تاریخ افشایی ندارد و باید خوانده شود و شاید آن بحث همیشگی عبرت آن بیشتر مورد توجه است، اما تذکر افشا را دادم.

متن خوانشی سیال دارد و دقیقا مربوط به دوران و یا جغرافیای خاص درون مرزی نیست، و این را بعد از مدتی در خواهید یافت.بسیاری از آنچه بر ما رفته است و می‌رود در متن و فرامتن حضور دارد و گاهی اشارات کمکی نیز به آن می‌شود تا مخاطب بیشتر در جریان قرار گیرد.
استفاده از طراحی لباس گوناگون و لهجه های متفاوت این را به ما میگوید که خود را درگیر منطقه و یا رسم خاصی نکنید.
متن از خرافه، جاهلیت، سنت و جریان اصلاحات ارضی تا کافه‌ای در تهران و موسیقی عصر جدید به خوبی پیش می‌رود‌. در این نمایش با متنی داینامیک و در زنجیره زبان شناسی در زمانی رو‌به‌رو هستیم.

کلید واژه اصلی در این نمایش تطور است که برخلاف باور عمومی با تکامل افتراق دارد، تطور در حقیقت یک خصلتی است که از یک رخداد یا ویژگی به رخداد دیگری بروید، یعنی از الف به سمت ب بروید اما ممکن است این سیر و حرکت و به عبارتی رفتن به مرحله بعد الزاما بهتر نباشد یعنی با پیشرفت و بهتر شدن اوضاع سروکار نداشته باشد، در تطورگرایی آینده کاملا نامشخص و دارای ابهام است و اصولا میتواند خطی یا چرخشی باشد، اما در هر صورت آینده با عدم قطعیت رو‌به‌رو است و پیشرفت یا پسرفتش نامشخص.
اما تکامل حرکت و چرخه ای است که آینده را بهتر و نیک‌تر از حال می‌داند. به هرروی در تطور گرایی و نامشخص آینده بحث های دیگری مانند تقسیم کار، اقتصاد معیشتی،جبرگرایی و فرمانبرداری و ناشایسته سالاری، حضور خرافه و ... نیز می‌تواند مورد عنایت قرار بگیرد که نمایش نوک کوچکی به برخی از آنها می‌زند، که توضیح آنها در این نوشتار نمیگنجد.
نمایش اشاره کوچکی به کاتوزیان دارد اما به گمانم درست، جامعه کلنگی نمایش با الهام از دیدگاه کوتاه مدت را دوست داشتم، هرچند نقدهای زیادی به این کوتاه مدتی و نوع نگاه کاتوزیان وجود دارد اما چه بخواهیم چه نخواهیم یکی از نظریات اصلی در تاریخ اجتماعی ایران است.

قطعا از حوصله خارج است اما ذکر این نکته که در جامعه کوتاه مدت یا کلنگی ایران ثبات و اقتداری لازم را نداشته و با جامعه‌ای ‌رو‌به‌رو بودیم و هستیم که‌ بسیاری از جنبه‌های‌ اجتماعی سیاسی، آموزشی‌، هنری و ادبی  آن پیوسته‌ در معرض‌ این‌ خطر و ریسک عدم ثبات بوده و گویی همواره با درفشی نوک تیز به جان آن افتاده‌ایم.

اما دلیل آن چه بوده؟ در ایران همواره نظامی وجود دارد که در آن دولت نماینده طبقات نیست ( برخلاف اروپا)؛ دولت وابسته به طبقات نیست، این طبقاتند که وابسته به دولتند. و در کنار آن بحث قانون است و فقدان چارچوب قانونی مشخص.

حال این مباحث را بپذیریم یا خیر یا مانند جواد طباطبایی ( یادش گرامی) استاد بزرگ بنده بر این نظریه قیام کنیم، به خود ما مربوط است، ولی نمایش روایت خود را دارد.

اما آنچه از متن بیش از همه به گمانم ملموس بود بحث قدرت، اقتدار و مشروعیت است و در کنار آن بحث مقاومت و سیالیت این مقاوت است که البته در مورد این مقاومت بحث زیادی نمی‌شود و فقط میتوانم به میزانسن پایانی و تغییر جایگاهای جنسیتی و نوشته ارزشمند سیلونه و کتاب فونتامارا و نفرت عجیب و فراگیر آن کتاب از فاشیسم ایتالیا اشاره کنم، که برای من دوست داشتنی بود.

به هر تقدیر هرچه از تاریخ اجتماعی بگوییم کم‌گفته ایم، من با همه روایت نمایش هم داستان نیستم، به طور مثال اصلاحات ارضی را شاید نیمه تمام ببینم اما در نوع خود مورد عنایت زیاد است و تکه کوچک به سپاه دانش را برنمیتابم بلکه یکی از پر فونکسیون ترین کارهای زمان خودش بود و قطعا در این تاریخ مورد تامل است. به هرحال چه با همه متن موافق باشم یا خیر اجرا را دوست داشتم

گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.

⭐⭐⭐⭐
سپاس بیکران از اطلاعات ،دقت و نقد شما. پایدار باشید
مرتضی تقی‌وند
سپاس
ارادتمند
۲ روز پیش، یکشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیچ کس با من، من، من ، مانند من درگیر نیست.
یادت بخیر.
یاد، انسان را بیمار می‌کند...
آرمین
ارادت، تذکر نبود به هیچ عنوان دوست عزیزم. تنها یک دلگویه بود که با شما به اشتراک گذاشتم🌸
محبت اشکال مختلفی دارد جناب آرمین گرامی و بنده در کلام شما جز مهربانی و دوستی ندیدم. اتفاقا از دیشب تصمیم گرفتم جدی تر به داشته هایم و بسط آن ها بیندیشم. این بود جستجویی من الباب محافل ادبی انجام دادم. آقا آدمهای مثل شما نایابند.
بهنام دیناری
محبت اشکال مختلفی دارد جناب آرمین گرامی و بنده در کلام شما جز مهربانی و دوستی ندیدم. اتفاقا از دیشب تصمیم گرفتم جدی تر به داشته هایم و بسط آن ها بیندیشم. این بود جستجویی من الباب محافل ادبی انجام ...
ارادتمندم.
برقرار باشید و امیدوارم همچنان ادبیات و هنر را به قدرت و لطافت ادامه دهید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش هومورو i
خوش‌خبر شوم
قُدسی خبیث!

در ابتدا نام نمایش من را جذب کرد و هرچیزی که مربوط به جغد باشد برایم دنبال کننده تر است، که توضیح کوچکی در ادامه در مورد آن خواهم داد.

هرگاه اسم کارگردان و در اینجا دراماتوژ را بین بازیگران می‌‌بینم، احساس ارعابی می‌کنم که کارگردان یا آن گروه ناظر اجرا شاید نتوانند کار خود را به خوبی پیش ببرند، ولی این نمایش کاملا جور دیگری عمل کرد و برخلاف این واهمه ... دیدن ادامه ›› پیش رفت.

بازی خانوم مژگان رادفر و آقای کوروش ولیدی بسیار درخشان بود، حتی فن بیان خوبی داشتند و شاید این دو آنقدر خوب بودند که فاصله بازی خودشان با دیگران به چشم می‌آمد که این خب همچون تیغ اوکام دو لبه است، شاید یکی از نقدهای من به نمایش برمیگرده به همین نقطه قوت!

این دو عزیز آن قدر خوب بودند که به غیر از یکی دو بازیگر دیگر همسانی سطح بازیگران را بهم می‌زد، البته همه کوشا بودند و همانطور که اشاره شد مسلط بودن این بازیگران نامبرده انتظار را بالاتر می‌برد. کمی فکر کردم و یادم امد پیش از این آنها دست کم یک همکاری مشترک دیگر داشتند، در نمایش اتاق ورونیکا که متعلق به ۶ یا ۷ سال پیش است و دقیق به یاد ندارم اما راضی بودم از دیدنش.

گریم، طراحی لباس، رنگ بندی استفاده شده به نظرم بسیار خوب بود و گاهی حتی پیامهایی را می‌توانست به مخاطب دهد که قابل تامل بود.

طراحی نور قابل قبول بود اما انچنان شجاعانه و نوآورانه نبود و گروه محترم نمایش میتواند برای اجراهای بعدی منظورم بعد از پایان این دور اجراست البته اگر قصد باز اجرا باشد برای این نور فکر و ایده خلاقانه تری داشته باشند چون قطعا کیفیت نمایش را بالاتر خواهد برد.

میزانسنهای نمایش حتی در صحنه های شلوغ هم به نظرم خوب و متنوع بود و مخاطب را بیشتر درگیر می‌کرد.

من خب موسیقی کار را دوست داشتم و برای من لذت بخش بود، حتی از لحاظ من شباهتهایی بین فضای گریم و اجرای Tiger Lillies موجود است.

نمایش چند فریم زیبا و به یادماندی هم در ذهن تماشاگر خلق می‌کند و در طراحی صحنه نیز یکی دوباری برایم خیلی چشم نواز بود.

اما خب متن نمایش ( که کنار دو بازی بسیار درخشان، گاهی از اجرا نیز پیشی می‌گرفت)، به نظرم متن خوب و نسبتا سرراستی بود و از جایی که متن متعلق به کارگردان بود اجرای راحت تری برای آنها شکل داده بود، هر چند شاید من شخصا متنی با پیچیدگی بیشتر را برای این نمایش و این سطح از پتانسیل دوست داشتم، اما متن درگیر کننده و خوب بود و اتفاقا کنایه ها و نماد های خودش را داشت، حتی طنز موجود در نمایش هم به جا و وزین بود و هرگز طنزی مبتذل و لوس و نخنما را شاهد نیستیم.

به هرروی متن مملو از اشارات زیبا و شجاعانه است که من قبل از ورود به سالن فکر نمیکردم چنین متنی را شاهد باشم. امر قدسی که نامقدس است!

....‌احتمال مقداری افشا‌ سازی...‌.




در ادامه متن نمایش باید عنوان کنم که شما باید چند مفهوم را کنار یکدیگر قرار دهید تا لذت بیشتری از آن ببرید
شمن آنهم شمنی که فارغ از هر جنسیت و یا مشتمل بر هر دو جنسیت است. در بحث شمنیسم در جامعه شناسی ما با انواع شمن سروکار داریم، شمن سنتی، نئوشمن، شمن معاصر، شمن رسانه ای و شبه شمن و .... از انواع شقوق تفکیکی آنها هستند.
به هرروی شمن در اسطوره شناسی و مردمشناسی می‌تواند باعث یک فروپاشی و یا یک انسجام شود، شمن ها گاهی با جادوگران و روحانیون نیز مقایسه می‌شوند که وجوه افتراق و اشتراکی با یکدیگر دارند که در اینجا از فرصت و حوصله خارج است. اما شمن ها به آنیمیسم‌ یا جاندارانگاری باور دارند و از طرفی برای خود توتمی دارند که در اینجا جغد مقدس دارای قدرت ماورایی است، آنها ادعای رویاپردازی در خواب و بیداری دارند و به طور مثال با ناشناخته هایی در ارتباطند، ضمن اینکه در باور کلاسیک حتما باید از ماده محرک یا مخدری که اصولا از زمین گرفته شده است استفاده کنند که به همه اینها در نمایش اشاره شد.
حال شما شمن را چگونه ترجمه می‌کنید با خود شماست...
در کنار شمن ما نظامهای کَست طبقاتی و ممنوعیت های و تابوهای اجباری را کنار نابرابری خونی و درباری (‌ژن برتر) میبینیم و از آن طرف نابودی مردمانی که برای دادخواست خود می‌بایست سالیان طولانی در صف باقی بمانند، تا شاید نوبت آنها شود و حتی اگر نوبتی هم به آن رسید دادگری درستی وجود ندارد.

حال همه اینها ( و البته بیشتر از اینها ) را در کنار هومورو یا جغد قرار دهید که در فرهنگ ایران باستان  هومن مرغ ،مرغ زوربرک، کرشفت، اشوزشت، کُندا، شاه بوم و غیره نیز نام دارد
به طور مثال اشوزشت یا اشو زوشت نام دینی جغد مقدس می باشد، که در اوستا به معنی دوست داشتن است واژه ی اشوزشت به معنی دوستدار پاکی و پرهیزگاری  است و حتی صدایش مقدس است.و می گویند ، بخشی از اوستا در زبان او آفریده شده است وهنگامی که بخواند ، دیوان از جایی که او است بگریزند و در آنجایی که هست ساکن نمی‌شوند و بدان روی جغد در ویرانستان ها باشد تا دیوان در آنجا بنه نکنند. بنابراین جغد در ادبیات اوستایی مقدس بوده است.
به طرز طعنه واری همین جغد در باور عامیانه شوم و نفرت انگیز است و انزوا و زندگی جغد در خرابستانها که در اوستا مایه شهامت و دانایی است در اینجا مایه شرارت و بدبختی و نیرنگ است، و این موضوع و تضاد بین تفکر حاکمیتی و مردم مانند بسیاری از گفتمانهای ناتمام در شعر و ادبیات نیز کاملا نمود دارد و قانون گذار ماورا جامعه و سنتها، اسطوره ها و نمادهایش با آنچه در سطح جامعه وجود دارد متفاوت یا دست کم خوانشی متفاوت دارد.
به طور مثال سعدی در سیرت پادشاهان گلستان میگه

کس نیاید به زیر سایه بوم
ور همای از جهان شود معدوم.

و یا ناصر خسرو:

هر آنکس را که باشد راهبر بوم
نبیند جز که ویرانی بر و بوم.

به هر تقدیر این جغد که نام نمایش است و باید با صدایش شیاطین و دشمنان را فراری دهد در باور عامیانه صدایی نحس و حضوری شیطانی دارد و ...

پی نوشت پرده آخر نمایش و برخی دیالوگهای گفته شده در انتهای نمایش خیلی برای من دلچسب نبود، هرچند می‌توانم حضور و دلیلش را درک کنم.

ّگروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
⭐⭐⭐⭐
محرکه ی شمن و شمنیسم در ایران معاصر رو من مذهب و تاکید بسیار روی تقدم روح بر جسم و ماده میدونم.جغد هم از نمادهای دانایی در الگوهای کهن ایران و اتفاقا هومورو و شمن رو در تقابل کامل باهم.
حسین چیانی
البته اسم بنده هم حسین هستش آقای آرمین نه حسن😁
پوزش میخوام باز "ی" جا افتاد.
سپاسگزارم از اینکه به تماشای ما نشستید و نظرتون رو بیان کردید🙏🏻🙏🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش گاراژ i
گاراژ با شاتر عکاس غیر حرفه ای

بدون هرگونه مقدمه

این زشت است، این قبیح است، این ترسناک است
امشب عکاسی در سالن حضور داشت که من در طی این چند سال بدتر و غیر حرفه ای تر از او ندیده بودم! مگر میشود بیش از ۵۰۰ شات برای نمایش گرفت؟ فیلمبرداری میکرد با عکس! به طبیعت قسم در استادیوم هم اینجوری عکس نمی‌گیرند.
نمیدانم مدعو بود، برای سازمان خاصی عکس میگرفت یا .... اما عکاس نمایش نبود. من یک بار در اجرای مخصوص عکاسان.... یعنی برای مخاطبی مانند ما جوخه مرگ! قرار گرفتم آنهم به ناچار اما این گونه تجربه نداشتم.
آخه یک قاب پا زدن روی دوچرخه که به کرات تکرار شد چندتا شات باید عکس بگیری؟ گفتند عکاس ... دیدن ادامه ›› نگفتند فیلمبردار. خب عزیز من فیلم میگرفتی بعدش اسکرین شات میگرفتی از روش.
در ضمن این دوربین، مخصوص نمایش نیست، فکر کردی میگی سایلنت همه چی حله؟ ما فرق دوربین آینه دار و یا بی آینه را نمیدانیم، مثلا تا حالا دوربین سونی ندیدیم؟
یه کم‌رعایت کن به این شکل رگباری؟؟؟

من از نمایش هیچی متوجه نشدم، به خود کارگردان محترم نمایش هم گفتم، ایشان ضمن عذر خواهی خواستند روز دیگری بیاییم. اما من امروز تنها وقت داشتم و این زمان و آن لحظه برایم ارزش داشت که کاملا نابود شد و باعث شد تا همین الان سردرد داشته باشم.

تنها دو مسئله را می‌توانم در مورد نمایش بگم، یکی طراحی صحنه خوب و طراحی لباس نسبتا مناسب. دیگری آنکه در مورد جنگ و روابط انسانهای درگیر جنگ بود، دیگر هیچ چیز جز صدای شاتر و چک کردن lcd دوربین به یاد ندارم.


گروههای نمایشی لطفا به حقوق تماشاگر احترام بگذارید.
با توجه به همه این تجربه وحشتناک چون هیچ چیز از متن و بازی متوجه نشدم و مسئولیت این حال بد و این عکاس فرا غیر حرفه ای در نمایش به عهده گروه محترم اجراست

با احترام امتیاز من


خیلی خیلی مناسفم دکتر که این شرایط رو تحمل کردید تجربه کاملاً مشابهی با یک عکاس نما داشتم!
واقعاً وحشتناک و غیر قابل تحمل!
مرتضی تقی‌وند
پاسخگویی مودبانه و همدلانه‌ای ای بود سپاسگذارم اگر کاری کنید که این امر در اجراهای بعدی شما اتفاق نیفتد این پاسخ مسئولانه و مدبرانه هم خواهد بود
سلامت باشید و ممنون از لطف شما
حتما چشم
و قطعا همینگونه خواهد بود
کیانوش ایازی
سلام مجدد شما نسبت به بنده لطف دارین بنده انجام وظیفه میکنم واقعا با حساسیت این کار رو انجام میدم گاهی مقصر نیستیم اما قطعا پاسخگو خواهم بود
ارادتمند، برقرار باشید🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش بچه رئیس i
بدون مقدمه
اینگونه نمایشها را به گمانم باید حمایت کرد، یا دست کم من اینطور فکر میکنم.

کودکانی پرتلاش و به گمانم سطح بازی های نسبتا خوب، ما از کودک و انسانی سخن میگوییم که در ابتدا راه است و قطعا من خوب میدانم کار کردن با کودک خیلی دشوار است. من خیلی cbt را فهم نمیکنم و به نحله دیگری باور دارم اما تمام تله ها و یا طرحواره ها از این سن شکل می‌گیرد.
به جرات میتونم بگم که سطح بازی این عزیزان از خیلی بزرگسالانی که همین الان در صحنه هستند بالاتر بود، به طور مثال در همسایگی این سالن، نمایشی را از به طور مثال از هنرمندان با سابقه ای دیدم که بدون هیچ تلاشی به اجرا رفته بودند و برای مخاطب گذری تیاتر شاید جالب باشد اما برای کسانی که نمایشها را به مدت زمانی بیشتری دنبال می‌کنند تنها یک گذر از اخلاق حرفه ای و سَرسَری گرفتن اجراست، که خب مردم هرچه ببینند مصرف می‌کنند و می‌خندند و وقت می‌گذرانند، در صورتی که این فقط به تیاتر لطمه می‌زند و پول محوری و مشتری محوری را جایگزین کار اصیل و مخاطب می‌کند، به هر حال تیاتر اوقات فراغت مطلق نیست و باید به آن اهمیت ... دیدن ادامه ›› بیشتری داد.

من این موارد را در این برگه گفتم چون برایم کودک و نقش آن مهم است، برایم آینده کودک و مخصوصا این تیاتر پر فراز و نشیب دارای اهمیت است.

با برگشتی به این نمایش به گمانم متن جای کار خیلی بیشتری داشت و با این بازیها می‌توانست اثر خیلی بهتری خلق شود و حتی برای تماشاگر در ابعاد گسترده تر پیام نمایش میتواند کمی کمرنگ باشد و در اینگونه اجراها به نظرم پیام تا جایی که ممکن است روشن تر باشد موفق تر است. خب مسئله دیگه پلاتو اجرا ست( نه سالن) اگر قدری در همان متن بازبینی صورت بگیرد و موسیقی و طنز مورد تغییر باشد به گمانم کاملا برای گروه سنی ۱۰ یا ۱۲ سال به بالا می‌تواند جذاب باشد و در یکی از سالنهای مخصوص کودک هم اجرا شود، تا هم کودک و نوجوان با دغدغه خود رو‌به‌رو شوند هم والدین همراه آنها.

سرکار خانوم بیوک از سالن راضی نبودند و قطعا مشکلاتی وجود داشت، اما میزانسن طولی در کل برای این سالن مناسب نیست و بهتر بود در برخی از صحنه ها بازیگران نزدیک تر باشند، هرچند مشکل فنی سالن را انکار نمیکنم اما خب در روز انتخاب این مسئله از پیش هویدا بوده.
به هرروی من به بچه های دوست داشتنی نمایش خسته نباشید میگم و امیدورام راهشون را راسخ ادامه دهند و از سمتی به خانوم بیوک و گروهش هم تبریک میگم که تلاش خودشان را کردند. در ضمن پوستر نمایش هم جالب توجه بود، البته کنتراست بالای پوستر و زمینه کمی متفاوت بود.

تنها ذکر یک نکته، ملاحظاتی که در رورانس مطرح شد به گمانم در حضور کودکان نیازی نبود، خب تماشاگر از خیلی کاستی های سالن مطلع است و دعوت شدگان هم که احتمالا امروز باشند و فردا در سالنی حضور نداشته باشند‌ گلایه در حضور کودک ممکن است در اراده و تلاش آن تاثیر منفی بگذارد و همه چیز را خارج از کنترل ببیند و تلاش اش را کم اهمیت ببیند.
به هرتقدیر برخی خلاقیت ها و حرکات را در روایت دوست داشتم و امیدوارم در آینده این عزیزان را در صحنه های بزرگتری ببینم.

با آرزوی لبخند و شادی به همراه موفقیت برای کودکان این نمایش
و
مانایی برای عوامل اجرایی.
آرمین (newmass)
درباره نمایش به زور i
زورخانه مختلط

برای من نمایش دارای خلاقیت خوبی در اجرا و فرم بود و اجرای یک نمایش شالوده زدا در برخی موارد . در سیر تاریخ گود زورخانه ای در انحصار مردان بوده یا دست کم تصور مردانه ای داشته و آنهم مردی با بازوی بزرگ و احتمالا سیبیلی پرپشت .
و البته مرشد یا نوازنده ضرب زورخانه نیز که همواره مرد بوده است، در این روایت دچار خروج از مالوف شده و این ساخت زدایی را نیز خیلی دوست داشتم.

محوریت متن داستان بر حوالی داستان سیاوش، کی کاووس و سودابه میگذرد، مهمتر از همه این که نمایش صامت است و تنها باید به هنر ضرب مرشد زورخانه آنهم بدون کلام گوش دهید.
رجعتی دوباره به متن نمایش، به نظرم، نباید انتظار جز به جز داستان را در این روایت داشته باشیم و خود را به هنر فرم و حرکت و نوای مرشد ساختار ... دیدن ادامه ›› شکن بدهیم، هرچند به گمان من و البته بعد از گپ کوتاه با دوستان، پایان کار کمی عقیم ماند و انتظار فرجامی بهتر از نمایش می‌‌رفت.

به هرروی نمایش روایت خودش را پیش گرفت و برای لذت بردن بهتر است با روایت آن همسو شد.
ذکر یک نکته در همین سطر، آنکه به دنبال گره گشایی از فرم و پرفرمنس نباشید به نظرم همه چیز گویاست، البته اگر داستان کیکاووس و سودابه را نمیدانید میتوانید با یک مطالعه کوتاه مدت به تماشا بروید تا برخی از فرمها برای شما آشنا باشد، صد البته باز هم تکرار میکنم نمایش به زور تکه هایی از داستان اصلی را و آنهم به شکل خود روایت می‌کند.
خلاصه به غیر از پایان نمایش که عنوان شد، طراحی نور هم چیز جدیدی ارائه نمی‌کرد، میزانسها به نظرم جذاب بود و قطعا نمایش نیاز به اکسسوار و دکور خاصی نداشت، در مورد طراحی لباس هم برای من شگفتانه ای نداشت اما مورد قبول بود، طنز کار هم در برخی موارد خوب بود و لبخندهایی را از تماشاگر می‌گیرد، گفتم لبخند چون اهل قهقه به سختی هستم، مگرنه برخی با صدای بلند و راحت می‌خندیدند و لذن خنده را می‌بردند ( البته نمایش هیچ شوخی جنسی و یا لوس خاصی ندارد و به نظرم کاملا در این زمینه وزین بود).بازیهای نمایش تقریبا همگن بودند و کار تمرین شده‌ای بود و من حضور کارگردان را در نمایش حس میکردم. در شب اول اجرا به گمانم همه چیز هم خوب بود و دست کم دریافتی از ناهماهنگی یافت نشد.
به هرروی از شرح و توضیح بیشتر به دلیل اینکه هنوز خیلی از دوستان و تماشاگران آن را ندیده‌اند حذر میکنم.

در ضمن نمایش با بیش از نیمساعت تاخیر شروع شد که امیدوارم در آینده این مسئله تکرار نشود و یا تاخیر به دقایق کمتری برسد، به هر تقدیر نیمساعت در این شبهای نسبتا سرد پاییزی و در این ساعت اجرا می‌تواند آزار دهنده باشد.

بعد از اجرا نمایش برای من ۳ بود اما در طول مسیر منزل به نظرم باید بیشتر می‌شد، چون از اجرا لذت بردم.

امتیاز من ⭐⭐⭐⭐

گروه محترم نمایش
مانا و پراجرا باشید.
ممنون که موضوع اصلی داستان رو گفتید..چون در خلاصه صفحه نمایش واضح نبود.
آرمین
اوف دقیقا میدونم کجا را میگی ولی خنده رو اصلا متوجه نمی‌شم که چی آنها را به قهقه وا داشته
صحبت من پیرامون این نمایش نیست و پیرو نظر مثبت شما قصد دارم ببینمش اما این مسأله خنده بی‌مورد و نابه‌جا در نمایش ها برای منم سواله که عوامل کار هماهنگ میکنن مهمان هستن می‌خوان بازار گرمی کنند برای آشناشون یا روان پریش هستند خیلی آزار دهنده است البته ممکنه مشکل از من هم باشه که راحت قهقهه ام هوا نمیره
مرتضی تقی‌وند
صحبت من پیرامون این نمایش نیست و پیرو نظر مثبت شما قصد دارم ببینمش اما این مسأله خنده بی‌مورد و نابه‌جا در نمایش ها برای منم سواله که عوامل کار هماهنگ میکنن مهمان هستن می‌خوان بازار گرمی کنند ...
شما خیلی لطف دارید و امیدوارم بتونید از نمایش لذت ببرید.
متاسفانه دوستی و آشنایی کمکی به ارتقا این هنر نمی‌کنه و کاملا موقت است.
اما فکر میکنم در این نمایش خیلی بحث دوست بازی نبود، چون گل به دستان تقریبا وجود نداشتند، گاهی هم ما دیگه دچار لبخند یخ زده هستیم. :)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش من کُشی i
فرویدی که فروید نبود!
نه اید به جا بود نه سوپر ایگو نه حتی خود ایگو...
نمایش در ایده خلاقانه بود اما در حقیقت اجرای مناسبی نداشت، بازیها من را درگیر نکرد و صرف چند ارعاب دوران کودکی و وصل آن به والدین مورد عنایت نبود، متن چنان تکه پاره بود و به هیچ عنوان انسجام واقعی را نداشت، طراحی نور و لباس و استفاده از اشکال هندسی کمک چندانی به درک و همراهی مخاطب نمیکنه. موسیقی نمایش هم در خدمت یاری بخشی به اجرا قرار نگرفت و فالشی ووکال به راحتی قابل تشخیص بود و نواختن ساز علی سینا هم با آنکه در برخی مواقع جذاب بود، جدا از نمایش قرار می‌گرفت، پرواضح است که ما به تماشا رفته بودیم و نه شنیدن موسیقی و هنرنمایی نوازنده و یا حتی خواننده.
به هرروی برای من استفاده از ایگو و اید و سوپر ایگو در ابتدا مایه خوشنودی بود اما هر آنچه پیش رفت با هر آنچه آموختم و تجربه کردم فاصله داشت.
واقعا نمیتوانم چیزی بیشتر از این بگویم.
تمام تلاش خودم را کردم که بیشتر در فضای کار قرار بگیرم اما متاسفانه نشد.
امیدوارم در آینده از گروه اجرا کارهای بهتری را ببینم و نظر من حقی را ناحق نکرده باشد.
مانا باشید.
دکتر اینکه از اطلاعات کم مخاطب بخوان سواستفاده کنن و هر مطلبی رو تحت سبک روانشناختی روی صحنه ببرن باعث بی اعتمادی مخاطب می شه، فروید از بعضی اجراها اون دنیا نیاز به تراپی پیدا می کنه!
مرتضی تقی‌وند
سپاس
🙏🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش «من هم ...» i
من هم خشمگینم، من هم کینه دارم، من هم سهمی داشتم و ....
نمایش من هم دارای یک نوع روایت خارج از باینری ها و دوتایی های زبانی-ذهنی است، مرد و زن، ظالم و مظلوم، خطاکار و بی گناه و .... .
هر نوع بیان واقعیت، یکسره درست یا نادرست نیست. حقیقت آنها چیزی بین درستی کامل و نادرستی کامل است. چیزی بین یک و صفر، یعنی مفهومی چند ارزشی و وخاکستری رنگ.
نمایش با منطق ارسطویی سرو کار ندارد و احتمالا مخاطبی را که ذهنش پر از این صفر و یک ها و دال و مدلول های از پیش داده شده است را گمراه می‌کند و ممکن است در دریافت زمینه و بینامتنیت سردرگم شود.
این روایت بیشتر نزدیک به چیزی است شبیه یک منطق فازی، و جهان‌بینی مرتبط با آن. منطق فازی، جهان را آن‌طور که هست به تصویر می‌کشد، دنیایی که ما در آن زیست می‌کنیم، دنیای مبهمات و عدم قطعیت ها است.
مغز انسان عادت کرده است که در چنین محیطی فکر کند و تصمیم بگیرد و این قابلیت ذهن که می تواند با استفاده از داده‌های ناصحیح و کیفی به یادگیری و نتیجه‌گیری بپردازد، در مقابل منطق ارسطویی که لازمه آن داده‌های دقیق و کمی است، قابل تامل است .به هرحال در روند متغییر های اینگونه با ادراک فازی ... دیدن ادامه ›› اگرها، آنگاهها و سپس ها قدرت می‌گیرد.
روایت این نمایش در ابتدا با روایتی می‌تویی وارد می‌شود و اتفاقا حافظ منافع این گونه جنبش است اما در ادامه رویه های ظاهری را پس می‌زند و سعی در کنکاشی عمیق تر با توجه به بضاعت خود می‌کند.
به گمانم متن بسیار نزدیک به غروب روزهای پاییزی فردریش دورنمات است و مانند آن متن نمایشنامه سطح عوض می‌کند، از مونولوگ شخصیت اول و پس از آن کم‌کم دیالوگ میان شخصیت‌های اول و دوم آغاز می‌شود و ادامه ماجرا و حتی در ادامه تغییر جایگاه مونولوگ و دیالوگ بین هر دو شخصیت داستان.
روایت آرش عباسی و بردن این جریان می‌تو وار را بین نویسنده و خبرنگاری را دوست داشتم و به نظرم انتخاب هر دو شخصیت جای تامل داشت و در ادامه شکل گیری آن فضای ذهنی روانشناسانه متن دوست داشتنی بود آن خشم و کینه و حسرت، آن نگاه و قضاوت دیگری، ساعت ها جای بحث دارد، اما تنها قابل حدس بودن متن از جذابیت نمایش به گمانم کمی می‌کاهد.
ایده کف پوشها و طراحی لباس و تغییر آن، به نظرم خوب بود و برخی اوقات طراحی نور هم جذابیت خودش را داشت. موسیقی کار و بخش انتهایی برای من جاذبه داشت و واقعا نقش آفرینی درخشان خانوم دنیا نصر در کنار محمد ولیزادگان، چه خوب خانوم نصر تغییر لحن می دادند و فکر میکنم یکی از تغییر لحن های خوبی بود که من در صحنه دیدم، میزانسها و حرکات، محصوصا در آن زمان پخش موسیقی در میانه نمایش هم خوب و به یادماندنی بود.
در روند اجرا نیز استفاده از لپ تاپ و دوربین و تایپ و ایمیل و کنایه آن به فضای دیجیتال هم موثر واقع شده بود و این مهم رسالت پیامی را داشت که به گمانم درست انجام شد.
قطعا من هم بهترین کار نیما دهقان عزیز نبود، اما نمایشی است که باید دیده شود، چون تجربه منحصر خودش را دارد.
در پایان خطاب به خود گروه نمایش من هم... همه چیز رو نگفتم و شاید شما هم همه چیز را نگفتید.
مانا و پراجرا باشید.

امتیاز من
⭐️⭐️⭐️
آرمین جان خوشحالم که نظرت را درباره نمایش خواندم.
اتفاقا به نظرم این نمایش در داخل دوقطبی های مشخص و صفر و یک های متعین صورت بندی می شود. مرد خطاکار(پدر) در غالب تجاوزی که سالها پیش انجام داده توسط محصول آن تعدی(دختر ناخواسته اش)(عقوبت کارش) مورد انتقام قرار میگیرد. یک حکایت عبرت اموز که دوگانه ظالم و مظلوم یا خطاکار و بی گناه را به راحتی قابل تفکیک می کند.... به نظر میرسد متن پیچیدگی ها و عدم قطعیتی را پیشنهاد نمیدهد و در مسیری اتفاقا ساده سازی شده از واقعیت های متعدد و امکاناتی که به واسطه ماهیت پیچیده و بغرنج روایت های می تو-ایی وجود دارد، فرار می کند.در نهایتا مرد را محکوم میکند و بعد از انتقام دختر هم به او می پیوندد تا در وادی دیگر با آرامش رستگار شوند!
آرمین جان واقعا قصد ندارم سر هر پستی که ممکن است اختلاف نظر در تفسیر و برداشت از نمایشی داریم مزاحمت شوم و قرار نیست نظری را تحمیل ... دیدن ادامه ›› کنم. فقط در جایی از نوشتارت اشاره کردی،«نمایش در ابتدا با روایت می تویی وارد می شود و حافظ منافع این گونه جنبش است.» و بعد اشاره کردی رویه های اولی را پس میزند و لایه بعدی کنکاش عمیقتر میکند... سوالی که برایم مطرح شد این است که چگونه در بخش ابتدایی نمایش منافع جنبش می تو حفاظت می شود؟ منظورت را از حفاظت درست نفهمیدم. منافع جنبش چه چیزهایی هستند.. چگونه جنبش اجتماعی به این مهمی و دامنه داری، توسط نمایشی که از طرح و صورت بندی و چالش های نظم گریز مساله به دلیل محافطه کاری ذاتی اش فرار می کند، میتواند از آن محافظت کند؟
و اینکه آیا جنبش به این مهمی با تمامی ابعاد گسترده و لایه لایه اش، واقعا فاقد آن درجه اعتبار و ارزش است که فقط پوسته ای بیرونی می شود بر کنکاش عمیق تری به چیزی دیگر که نگاه تقلیل گرای تقدیرگرایانه نمایش به آن اتکا می کند آن هم برای عدم طرح اصولی مساله جنبش به لحاظ اتفاقا روانشناختی و جامعه شناختی،حقوقی و... آن؟
فرزاد جعفریان
خوبی از خودته آرمین جونم ، همواره ازت یاد میگیرم ، ارادت رفیق
نگو دیگه این حرف رو ارادت و قلبهای بی شمار❤
فرزاد جعفریان
سلام و درود فراوان ، مشتاق دیدار گالنا ی عزیز ، ممنون از محبت تون ، خوشحالم و پرافتخار از بودن این دوستان گرانقدر و ملول از اینکه بستری برای نوشتن و گپ و گفت و همفکری بدون تیغ سانسور و نظارت ...
سلام و به به :)

چقدر خوشحال شدم پیامتون رو دیدم و
و چه خبر خوبی که تماشای تئاتر رو از سر گرفتین،
که باور دارم خالی کردن هر عرصه ای به خصوص عرصه هنر، جا رو برای جولان دادن مگسهای بی ذوق و هنر و ذائقه بازتر می کنه.

منم امیدوارم بتونم شما و بقیه دوستان تیوالی رو در آینده نزدیک ببینم و در گپ و گفت هاتون به صورت رسمی و حقیقی شرکت داشته باشم:)🌿


برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی بدن مانند باد، مانند زار، مانند موسیقی

من اصلا انتظار نداشتم اینجور شگفت زده بشم، تنها چیزی که من را برای تماشا قلقلک میداد دلوز و گاتاری بودن که بنا به دلیل زمینه مطالعاتی جبری و پسا آن علاقه مندی سالها با آنها درگیر بودم.
بی بدنی در حقیقت سرکوب گری و فضای سانسور را بیش از هرچیز مورد هجوم قرار میدهد. بدن به شما تحمیل می‌شود و حتی در خلوت نیز این اجبار وجود دارد، و یک نیروی جبری اجتماعی و سیاسی است . بدن بدون ارگان، بدن خلاق و کنجکاو و ساخت شکن است که دست به خلق و آفرینش می‌زند و قوانین از پیش تعیین شده را نمی‌پذیرد.
جان کلام دولوز در بحث بدن بدون ارگان این است که ارگانیسم، زندگی نیست بلکه زندگی را به اسارت می‌کشد. برای او بدن بدون ارگان، نوعی روش زندگی است که در آن بدن، از هرآنچه بر او تحمیل کرده و هم چنان تحمیل می‌کنیم رها می‎شود. بدن بدون ارگان، یک صحنه نیست، یا یک مکان و یا حتی فضایی که چیزی در آن اتفاق می‌افتد بلکه ماده خامی است که فضا را در سطح مشخصی اشغال ... دیدن ادامه ›› می‌کند.

به بیان ساده دلوز و تا اندازه ای بعد او گاتاری صحبت از یک تفکر هراکلیتوسی است که هرگونه ثبات و پایداری را رد می‌کند، یعنی هرگونه پذیرش در امر ثابت یک تباهی فلسفی، سیاسی و اجتماعی است. شاید برای این نمایش کتاب فرانسیس بیکن، منطق احساس از دلوز بیشتر مورد نظر باشد که این بی اندامی را از آرتو وام میگیرد و در پرفرمونس کارایی دارد.

این مقدمه کوتاه را گفتم که به نظرم نمایش در این زمینه و اشاعه این تفکر به جز چند دیالوگ و ترانزیشن و تغییر جنسیت چیز دیگری ارائه نکرد، اما و اما عنصر غافلگیری برای من فرم و بازیها بود، نمایش قطعا نیاز به اکسسوار و دکور خاصی نداشت، هرچند که در طراحی لباس میتوانست خلاقیت بیشتری به خرج دهد اما مناسب بود، نور ساده بود اما کارایی خوبی داشت، میزانسنها برخی اوقات خلاقیت خوبی داشت و متن در کل قابل قبول هرچند در دراماتیزه کردن کمی تنبل و کند عمل میکرد.
اما همانطور که گفتم من بازیهای خیلی خوبی دیدم و به نظرم کار دشواری بود و چه درخشان و قوی بود خانوم فرنوش نیک اندیش، به طور تمام و کمال نقش را از آن خودش کرده بود و به نظرم یکی از بهترین بازیهایی بود که امسال دیدم، البته سایر بازیگران هم خوب بودند و تماشای بازیشان لذت بخش بود، عشق، حسادت و آیین تبلور خوبی از ارائه حرکات این بازیگران عزیز برای من داشت.
من حرکتها، فرم و بدن رو دوست داشتم و در نهایت بخش موسیقی نمایش و البته پرفرمنسهای مربوط به موسیقی بود که عالی، درخشان و گوشنواز بود، دوست عزیزم فرزاد که فعلا در تیوال نمی‌نویسد محو موسیقی بود و کلی لذت برد و مشارکت داشت، بله مشارکت به نظرم دیوارک چهارم و آشنایی زدایی از نقش تماشاگر در این نمایش لازم بود و خوب جواب داد، اینکه مخاطب در این بی بدنی باد خودشان را درگیر می‌کردند فکر می‌کنم لازم بود.

در آخر با ذکر این جمله از پیکاسو در باب اثر خودش تحت عنوان دوشیزگان آوینیون یکی از مهمترین اثرهای کوبیسم نوشته کوتاهم را خاتمه میدم : من اشیا را نه آنگونه که می بینم، بلکه آنگونه که می اندیشم نقاشی می کنم.

نمایش برای من بالاتر از ۳ بود
⭐️⭐️⭐️⭐️

گروه اجرا مانا باشید
اگر تمدیدی بود و فرصتی شد بازهم به تماشا خواهم آمد.
سلام خوشحالم که اجرا حال خوشی براتون داشته
و حالا نوشتار شما حال من رو خوش کرد
دمتون گرم
چه خوب که دلوز و گاتاری فقط مسئله ما نبود
و برای شما هم در اجرا معنامند شد
دمتون گرم
خیلی خیلی ممنونم
و خداروشکر
عزت زیاد جناب ارمین
حسن معینی
سلام خوشحالم که اجرا حال خوشی براتون داشته و حالا نوشتار شما حال من رو خوش کرد دمتون گرم چه خوب که دلوز و گاتاری فقط مسئله ما نبود و برای شما هم در اجرا معنامند شد دمتون گرم خیلی ...
درود جناب معینی عزیز
مانا باشید🌸
آرمین
درود جناب معینی عزیز مانا باشید🌸
سلامت باشید و ممنون که اجرا میبینید و قلم میزنید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محبوبه های من، او، یا ....
در این مدت رجعت دوباره به نمایشهای رسمی، سعی کردم در مورد نمایشهایی که برایم خیلی جذاب نبود ننویسم که شاید زحمتی را بی زحمت نکرده باشم، اما یک مسئله وجود دارد و آن انتظار است و ما بعد آن هزینه زمان و مالی و .‌‌.. نیز به گمانم مهم است.
اگر محبوبه ها یک تیاتر دانشجویی بود، اگر از گروه کم تجربه ای بود، اگر صرفا یک ایده بود یا همچین چیزهایی نگاهم به محبوبه ها متفاوت بود.
محبوبه ها یک کَست خوب دارد، نامهایی دارد که برای کشاندن تماشاگر به این تیاتر مظلوم، وسوسه کننده است، فروش خوبی دارد و قطعا ادامه خواهد داشت، چه چیزی برای اینکه من و امثال منی که تئاتر برایش دغدغه است میتواند خوشحال کند کم دارد؟ قطعا استقبال هر اثر نمایشی ما را خوشحال می کند و خواهد کرد، واقعا به شدت از سالنهای خالی غمگین و حتی ترسان هستم که مبادا همین راه باریک مسدود شود.
اما وقتی من پتانسیل یک گردهمایی و دعوت تماشا را دارم، چرا از همه قدرتم در انتقال پیام استفاده نکنم و صرفا به چند خنده و فروش آن بسنده نکنم؟ محتوایی عام پسند ( به معنای مثبت و صحیح کلمه) ارائه کنم و در میانش پیام خودم را هم بدهم، که شاید از هر اجرا، ذهنیت ۵ نفر را دگرگون کنم و یا به اندیشه ... دیدن ادامه ›› مجبور کنم.
محبوبه ها بازیهای خوبی دارد و طراحی صحنه قابل قبول، حتی کارگردانی مورد قبول در ارائه متن ( که پایین تر نظرم را میدهم با این نوع روایت مخالفم)، نور خلاقیتی ندارد اما میزانسن ها متنوع است هرچند تهور چندانی ندارد، موسیقی و صدا نقش چندانی در پیشبرد نمایش ندارند و طراحی لباس به صورت معمول است.طنز در برخی اوقات مناسب می‌نشیند و اوج آن به حضور سرکار خانوم صامتی برمیگردد.
اما یک امای مهم و آن متن....
این متن به من مخاطب چه چیزی اضافه می‌کند؟
پیام متن چیست؟
هنر برای سرگرمی؟
هنر نمایش در خدمت کیست؟
آگاهی بخش است؟
زنگ خطری را به صدا در می‌اورد؟
از کدام جامعه سخن می‌برد؟
جامعه هدف کیست؟
زنان؟
مردان؟
نسل آینده؟
راهکاری ارائه می‌کند؟
اصلا متن رئال است یا سورئال؟
چه ارزشی را دنبال می‌کند؟
نقدی در نظر دارد؟
اگر برای این نمایش میخواستیم در شروع کار بیان مسئله ای مطرح کنیم آن چه بود؟
نمایشی برای زنان ناآگاه و مردانی هواسران؟
نمایشی در باب رهایی و هوس بدون آگاهی؟
فرضیه و ادبیات آن از کجا نشات میگرفت؟
مشتریان رمال و کف بین؟
توده نرمال جامعه؟
مهمتر از همه چیز چه کسی باید با این متن همذات پنداری کند و آن را درک کند؟
هرمنوتیک و تاویل گرایی در عصر حاضر، درک را مسری کاملا پیچیده تعریف می‌کند که کوچک شمردن و نادیده گرفتن آن شکل تغییریافته‌ای از درک را پدید می‌آورد که پیدایش و ماهیت زندگی کنونی در آن پوشیده و مستور جلوه می‌کند.
در این روند افزایش معانی صورت می‌‌‌پذیرد. اولین و ابتدایی‌ترین مرحله درک هر موضوعی دریافت و برابرسازی یا سیمولیشن آن است. مرحله دوم تشریح، تعمیم تیپ ها و گونه ها و پیدا کردن ویژگی‌های مشترک است. سومین مرحله پیدا کردن صفات و خصوصیات خاص و منحصرسازی است. و مرحله چهارم پی بردن به منابع، اهداف، انگیزه‌ها و دلایل روند درک آن پدیده یا روایت نمایشی است.
نمایش و اجرا به مثابه اثر تکمیل‌یافته‌ای از هنر تیاتر، پس از اجرا تنها در خاطر بیننده، آن هم به طور مشروط وجود خواهد داشت و بیننده می‌تواند ساختار معنایی آن را در نتیجه انعکاس و بازتاب نهایی بازسازی کند.
این انعکاس تجربه بزرگی است که در جریان دریافت، درک، شکل‌گیری مفهوم و گسترش آن ایجاد می‌شود و دقیقاً در جریان اجرای پرده‌های نمایش با کثرت میکرومتن‌های پی‌درپی، پیوستار آن و از نظر منطقی وابسته به هم، پدید می‌آید. ژانر، فرم و کل محتوای نمایش را، همچون هر متن ادبی دیگر، نمی‌توان خارج از فرآیند شناخت و فهم درک کرد و تاویل گرایی نمایش دقیقاً همین مسئله را مورد هدف و شناخت قرار می‌دهد.
به دلیل جبر مطالعاتی و حرفه شغلی بسیاری از زنان و مردان را مورد مطالعه قرار دادم و از تجربیات دیگران نیز بسیار استفاده کردم اما تا به امروز چنین گروهی را تجربه نکرده بودم.....
انسانهایی پوچ و تهی از هرگونه معنا و دانش، بشری که میبایست زیر ساختار تجویزی فقط له شود.
من کاملا درک میکنم که با یک نمایش سروکار دارم اما این اسلایس غیر واقعی به مدد چه کسی می‌آید، مخصوصا بعد از رخدادهای معاصر.
این متن ضد تغییر است، این متن درمانده در منجلاب سنت است، این متن نه تنها ضد زن است بلکه ضد مرد هم هست، ضد زندگی است، نرینگی، ماده‌گی و معیشت نمایش برای من به هیچ عنوان نه معنایی داشت و نه کمکی به حل آن می‌کرد، زنان برعلیه زنان، مردان بر علیه زنان، زنان بر علیه مردان، هیچکدام سخنی از این واقعیت امروز ما نداشت.مردسالاری به مثابه تقابل خنگ سالاری زنان و از طرفی مردانگی مرد در تقابل تسلیم بودن زنان فرض شده. و باز هم مردانی مانند اشکان که به صغیر و کبیر رحم نمی‌کنند و پس در نهایت چه باید کرد؟
نمایش به مفهوم پژوهش جدید من خواجه‌گان معاصر کمک کرد اما نمیدانم، این تیاتر این هنر مردمی چه کمکی به برون رفت مشکلات زنان و صد البته مردان سرزمینم‌کرد.
نمایش به زعم‌من هیچ کمکی به Matriarchy میکند و نه به masculism نه کمکی به مادرسری می‌کند نه به پدرسری، نه فمینیستی است نه ضد آن. متن نمایش به نظرم نه نقدی دارد نه آگاهی روا می‌دارد، تنها ارعابی به زنان و مردان روا می‌دارد.
گروه نمایش عزیز، ممنون که سعی کردید مسئله و یا دغدغه‌ای را بیان کنید اما متن هیچ بیان مسئله درستی ندارد و هیچ کمکی به شرایط اجتماعی و مدنی مردمان سرزمینم ندارد، اگر فقط قصد اوقات فراغت و فعالیت مالی است شاید نمایش موفق بوده اما دغدغه مند نیست و یا اصول دغدغه مندی را ندارد نه در بیان در نتیجه.
به هرروی من بابت زحمات گروه اجرا قدردانم، امیدوارم از فرصت ها و پتانسل ها بهره بهتری گرفته شود.
امتیاز با احترام فراوان ⭐️
ممنون واقعا👏👏
احساس میکنم یکم از غمناکی دلم بابت این نمایش کم شد...
چه جمله خوبی گفتید: ... مخصوصا بعد از رخدادهای اخیر...
سپاسگذارم بابت متن زیباتون
مرتضی تقی‌وند
سپاسگذارم بابت متن زیباتون
ارادتمندم جناب مرتضی گرامی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش کاتیوشا i
همانطور که عروسی گرفتن را آنها تعیین می‌کنند
نمایش دیدن را هم ظاهرا تعیین میکنند
تا الان مسئول نور نبودم که شدم.
مرسی که با توجه به قطعی برق اجرا را ادامه دادید و واقعا تشکر که دقیقا راس ساعت نمایش را به اجرا بردید.
به دلیل مشکلات جبری و خارج از مدیریت نمایش نکته خاصی نمیتونم بنویسم، اما گروه حرکت ، سرکار خانوم کارولین خیلی خوب بودند و بیشتر بازیها مخصوصا بعد از ورود اسیر مناسب بود و طنز نمایش جان بهتری می‌گیرد.
تشکر آخر هم نثار تماشاگران عزیز که شب به یادماندنی با نور موبایلشان خلق کردند ( فقط وقت شناس تر باشند و ورود و خروج بی موقع نداشته باشند)
مانا باشید
خانم کارولین خدادیان 💫💎🎭
بینهایت سپاسگزارم از مهر و‌محبت و‌نگاه زیبای شما
🌹
فرزاد جعفریان
خانم کارولین خدادیان 💫💎🎭
سپاسگزارم از نگاه پر مهر و زیبای شما🌹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش ناصدا i
حاضر غایب دوست داشتنی

ناصدا به شدت از طراحی های خوبی استفاده کرده ، طراحی در نور، طراحی حرکت، طراحی سازه و مهمتر از همه طراحی متن. بازیها چشم نواز بود، موسیقی و صدا بسیار قابل قبول و در خدمت متن بود، اما نقطه عطف متن بود و متن.
برخلاف توضیحات متن روانشناختی صرف نبود، اینکه از رنج سخن ببریم از کودکی گفت و گو یاد کنیم، به رابطه زوج اشاره کنیم ،یا از اختلال ptsd یا افسردگی ماژور یا sd و اختلال خواب، تنها یک پیکر بیرونی و بدون روح نمایش است. نمایش قرابت معنایی چندانی با جامعه شناسی نیز ندارد هرچند که بیشتر به آن نزدیک است، بحث جنسیت و مدیا، تربیت و غیره نیز پوسته های ما بعد ابتدایی فردنگری روانشناسانه نمایش است.
مگر می‌شود حرفی از زبان و گفتار زد و هرآنچه ۲۴ سال با آن درگیر بودی رو نادیده گرفت؟
مگر می‌شود از دال و مدلول سخن برد و به آن ... دیدن ادامه ›› بی تفاوت بود؟
مگر می‌شود نمایش سیلی به ساختارگرایی بزند و مفاهیم پساساختاری را شکل دهد و آن را دوست نداشت.
مگر می‌شود در فرامتن حضور سوسور و هایدگر و روسو را دید و بی خیال لذت آن شوی؟
اما از همه مهمتر حضور دریدا بود با واسازی با گرماتولوژی با حضور غایب.
آیا گفتار همان زبان است؟ آیا آنچه بر طبق قواعد دستوری سوسوری سخن میگوییم همان مدلول را تداعی میکند؟
پلان نمایش چقدر دوست داشتنی بود، مانند همان خانه های شطرنج سوسوری و چه بی اعتبار شد این پلان؟ لوگوس افلاطونی در نمایش وجود خارجی نداشت جای خود را به دیفرانس دریدایی داد. در حقیقت معنای مبسوطی بر رخدادهای این نمایش شکل نمیگیرد و هر آنچه هست بر تعویق و تفاوت ( تفاوط به دریدا نزدیک تر است ) حاضر می‌شود و گاهی خودش را پنهان میکند.
حقیقت در نسبتی بین آدمی و هستی متحقق می‌شود؛ بنابراین حقیقت امری در دسترس نیست؛ ما بدان احاطه نداریم؛ فراتر از ماست اما نه چونان شیء ثابت، حقیقت فقط بر ما آشکار می‌شود و پنهان می‌شود.
دریدا واسازی یا ساختارشکنی را به منزله شیوه‌ای برای آشکار ساختن تفسیرها تعبیرهای چندگانه از متون مطرح کرد که متن به طور نچرال دارای ابهام و کژتابی است.
به هرروی به همین دلیل رسیدن به معنای نهایی و کامل آن امری غیرممکن است. او زبان یا متون را بازتاب و انعکاس طبیعی جهان نمی‌داند، بلکه متن را شکل‌دهنده و سازنده تعبیر ما از جهان می‌داند و معتقد است که متون این امکان را ایجاد می‌کنند، که ما واقعیت را بفهمیم. به نظر دریدا، انسان به نقطة پایانی تعبیر یک متن نمی‌رسد. برا او هر متن نشانگر تنوع و تفاوتهای معنایی است و چیزی ثابت نیست؛ به همین خاطر، تحلیل متن به صورت مسلم و قطعی غیر ممکن است.
اصولا دریدا در شالوده شکنی خود به برعکسی و واژگونه کردن سلسه مراتب پایدار و قابل انتظار در تقابل های دوگانه معتقد است . نظرقه و پرسپکتیو بحثِ دریدا مبنی بر واژگونی و تخریب زوج های دوتایی ، حاوی استعداد انقلابی مارکسیستی (طبقاتی)و فمینیستی است که اساس بحث تقابل های دوگانه آن « نتیجه منطقی بحث های نشانه شناسی است »
به زعم ژاک دریدا در طول تاریخ بشر همیشه دوگانگی و نظامهای باینری مانند: سفید و سیاه، قوی و ضعیف، زمین و آسمان، زن و مرد، علت و معلول و ... وجود داشته و انسان معاصر باید به مقامی برسد که از این دوگانگی آزاد و رها شود علت عدم پیشرفت فلسفه هم همین گرفتاری بوده که باید رها شود.
من فکر میکنم در نمایش نه از آنیموس خبری است نه از عقده ادیپ یا الکترا، نه روان درمانی ممکن است نه دارودرمانی، نه الگوهای تکراری وجود دارد نه سوپر ایگو. نمایش بر تفاط ( تفاوت) استوار است. بر شکستن دال و مدلول. نمایش از شکست تفسیر سخن میبرد و فریاد می‌زند آنچه بر من به وقوع پیوست بر دیگری شاید رخ ندهد، آنجا که سخن می‌رود چرا در مورد زندگی ما به دیگری سخن میگویی شاید شاه بیت این غزل فلسفی است. دیگرانی که قدرت ( واپس زدگی و اختلال) تشخیص متفاوتی دارند، دیگرانی که صدا را ناصدا و ناصدا را صدا می‌بینند. روایت یک فراروایت است و یک فراروایت ساخته شده از روایتهای متعدد.
دریدا بر این نکته تاکید دارد که هیچ نظامی (چه زبانی, چه هویت فردی به نام من و غیره) بدون قرار دادن دیگری و خود بی معنی ست. پس در این رویکرد به چه اکتفا کنیم؟ لوگوس؟ عقل؟ منطق؟ اسطوره؟ شناخت؟ همدلی؟ شاید هیچکدام یک دال مدلولهای ناانتهایی دارد یک دال همیشه در مدلولی در تعویق گرفتار است.
احساس میکنم غیر دقیق ترین و غیر قابل خوانش ترین متن تیوال خودم را نوشتم، اما زنجیره همنشینی و جانشینی برای من در این نمایش جایی نداشت و متن از هرگونه معنای مخصوص و جبری رها بود.

در پایان خوشحالم در روز آخر نمایش را دیدم و از گروه اجرایی بابت این مهمانی تفکر کمال تشکر را دارم.

ما سوگواریم، چون هرگز نمی‌توانیم گذشته را احیا کنیم.....دریدا

⭐⭐⭐⭐⭐
آرمین بعضی از این خوب خوبها رو بنداز به پنجشنبه ما هم بیبینیمت و لذت ببریم، این هزاربار🤬
امیرمسعود فدائی
آقا این نمایش به یک‌باره دورهٔ اجراش کوتاه شد، این‌بار دیگه تقصیر کسی نبود انصافاً. من خودم پنج‌شنبه می‌خواستم ببینمش! البته با خوندن نقد آرمین جان و نظر فرزاد عزیز خوشحال شدم از دست دادمش، ...
امیر مسعود احتمال داشت خوشت نیاد ، هرچند به هر حال همه ما یه چیزی از هر نمایشی میکشیم بیرون
محمد کارآمد
آرمین بعضی از این خوب خوبها رو بنداز به پنجشنبه ما هم بیبینیمت و لذت ببریم، این هزاربار🤬
فدات شم محمد جون چشم من زین پس ۵شنبه ها را رفتنی بودم بهت خبر میدم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیری چشم به راهمان می گذارد،
 با این همه چه زود فرو می ریزد
روح شکوفه های گیلاس!
سوکی

نمایش ساکورای کاغذی روح به شدت لطیفی داره، در واقع با آن سبک روایت سورئالش به دنبال سفری است که با خرده روایت های متفاوت، به فقدان معنا دهد یا راهی برای آن پیدا کند، از بیم و هراس فقدان به زندگی برگردد. هرچند سفر دشواری است اما باید سعی کرد روح لطیف و نسبتا شاعرانه این نمایش را در این خرده روایت های کمی شلوغ با فرمی متفاوت درک کرد، گاهی لازم است گرمای برف را در بهمن چشید. به هرروی تماشای نمایش برای من لذت بخش بود.

روز اول نمایش مقداری ناهماهنگی وجود داشت و به قول فرزاد گویی تیم اجرا کمی استرس داشت، امیدوارم در اجراهای بعدی موسیقی و صدا تنظیم مناسب ... دیدن ادامه ›› تری شود برای آنکه مخصوصا در آن پرده حضور خانوم خلیلی و اون دیالوگ ها و متن قشنگ و پراحساس، موسیقی متاسفانه یاری بخش نشد و این جِدا میتونه به کار ضربه بزنه. نمایش خلاقیت خوبی در طراحی لباس و گریم داره و اگر موسیقی و نور هم ژوست شود، قابل تامل است. نکته دیگر استفاده از ویدیو پروجکشن است که باز تمرین و هماهنگی بیشتری میخواد.
اما خود متن، با ورود به دنیای نمایش و عبور از آن پرده رئالیسم جادویی نخست با آن رو‌به‌رو میشوید و هرچه پیش می‌روید به کوبندگی و شلاقی بودن متن پی می‌برید، همانطور که بالا اشاره شد متن در قالب روایتهایی بیان می‌شود گاهی متناقض با رویکردهای مختلف که به پاسخ مناسبی در باب فقدان برسد، گاهی طنز، گاهی سورئال، گاهی عرفان و ... . شاید همین مسئله برای مخاطب کمی گیج کننده باشد و مخصوصا در دو سه پرده اول از ارتباطش با کار کاسته شود. اما درونمایه شاعرانه نمایش را باید پی گرفت و دنبال کرد و از آن لذت برد، شاید هم فکر کرد، منقلب شد، پریشان شد یا هر حس دیگری که می‌تواند برای شما لذت بخش باشد. البته به گمان من یکی دو روایت می‌توانست در نمایش نباشد چون با ریتم کار خیلی هارمونی نداشت و ممکن است ذهن مخاطب را کمی شلوغ و خسته کند، صد البته دوست داشتم چاشنی طنز کمی کمتر شود، که این آخری دیگر کاملا شخصی است. در کل من این نوع روایت نمایش و شخصیت پردازی های گاهی عجیب و ساختار شکنانه‌ اش رو دوست داشتم.
نکته دیگر اینکه مدت زمان نمایش نزدیک به یکساعت و نیم است و از قبل با آگاهی وارد سالن شوید تا آخر نمایش خسته نشوید، که البته این مسئله یعنی مدت زمان، در برگه نمایش هم ذکر شده.
فلسفه نمایش با ایکیگای ژاپنی قرابت بیشتری دارد و به ستایش زندگی می‌پردازد و مرگ را در این چرخه زمانی قرار میدهد و از زندگی جدا نمی‌کند. در واقع ایکیگای معتقد است که آنچه در حال تجربه کردنش هستیم ، هیچ گاه دوباره رخ نخواهد داد و تکراری بر آن نیست و باید دلیلی برای بودن پیدا کنیم.
به هرروی فقدان، تجربه‌ی دشواری‌ست که می‌تواند زخم‌های عمیقی را در جان و ضمیر ما بر جای بگذارد. فقدان می‌تواند از دست دادن یک عزیز، پایان یافتن یک رابطه‌ یا از بین رفتن یک هدف مهم باشد.
بر اساس رویکرد رواقیون هم که نگاه کنیم: افراد به جای تمرکز بر رخدادهایی که قادر به کنترل آن‌ها نیستند همانند مرگ ،باید بر آن چیزی که توانایی کنترل و مدیریت آن را دارند مثل افکار و کنش تمرکز کنند. و به تمرین پذیرش بپردازند،که به معنای احترام گذاشتن به فرآیند و وضعیت فعلی‌‌ست و همچنین اذعان به اینکه همه‌چیز موقتی و شاید بی پایان است.

در ژاپن، شکوفه های گیلاس یا همان ساکورا جایگاه بسیار مهم و برجسته ای داره و گل ملی البته غیر رسمی این کشور محسوب می شود و جشن باشکوه هانامی هر ساله با خیل عظیمی از جمعیت برگزار می‌شه و مردم به تماشا و زیست میان ساکورا و اومه ( شکوفه آلو) می‌پردازند این گل ها به دلیل عمر کوتاهی که دارند به عنوان یادآور ماهیت گذرای زندگی هستند.
این مسئله تا اندازه زیادی به آرمان های بودایی متصل می‌شه که به گذرا و شکنندگی زندگی انسان اشاره دارد و بر اهمیت توجه و زندگی در زمان حال تاکید دارد. گل ها همچنین به عنوان نماد تولد و همچنین مظهر مرگ و نیز زیبایی در نظر گرفته می شوند.
اگر به صورت کلی تر و خارج از عاملیت به نمایش نگاه کنیم، ما در جامعه ای زندگی میکنیم که شبیه یک سوگواری ناتمام است، افراد احساس می‌کنند، افسرده و درمانده­‌اند و راهی برای رهایی از آن یافت نمیکنن و این سوگ در جامعه مستمر شده، چه باید کرد با این فقدان چه کنیم؟ البته نمایش وضعیتی خرد را پی میگیرد و قرار نیست به این سوال کلی پاسخی دهد، هرچند که ذهن من را به غیر از مسئله خرد به سمت کلان نیز هدایت کرد.
در آخر با توجه به شعار نمایش، اما بهتره فکر کنید وقتی در حال شکستنی چه کسی قراره کنارت باشه؟
به هرصورت در این نمایش باید کمی صبر داشت و همانطور که اشاره شد روح لطیف نمایش را درک کرد و در آن غوطه ور شد و حتی منقلب شد.

‌آزوما یوشی‌هیتو هایکو نویس برجسته به قشنگی میگه
در لباس عزاداری هم،
درست مانند مادگی شکوفه های گیلاس که می‌ریزد،
زندگی نهفته است.

پی نوشت دیشب در شب اول اجرا بعد از مدتها با اینکه جماعت گل به دست در سالن هم بود تقریبا سالن جو خوبی داشت و به جز یکی دو مورد همه چیز به خوبی برگذار شد.
اجرای ساکورای کاغذی برای من از بعد ارتباط احساسی که با کار گرفتم ⭐️⭐️⭐️⭐️ بود و لذت خوبی از تماشایش نصیبم شد.

گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
.
 امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست.
خیام
ممنون از نقد و نظرتون🙏🏼🙏🏼
ممنون از متن
زیبایی در نگاه شماست
مرتضی تقی‌وند
ممنون از متن زیبایی در نگاه شماست
ارادت، لطف زیادی دارید. ممنونم از شما
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید