در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فریما خ | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:00:29
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
جالب بود، تئاتر به زبان انگلیسی در ایران
فریما خ (faariimaa)
درباره نمایش بچه i
حقیقتا نمایش خوبی بود من دلم نمیاد امتیاز کم بدم
اجرا، کارگردانی، هماهنگی نور و صدا همه چی عالی بود
اما آستانه ی تحمل ترس و وحشت من خیلی پایینه و صحنه هایی در نمایش بود که تحملش برای من خیلی سخت بود، به خصوص که تنها رفته بودم
رفتن میانه ی اجرای بازیگران رو صحیح نمیدونم و تا اخر نمایش موندم ولی بنظرم بهتر بود توی توضیحات نمایش واضح تر نوشته میشد که شامل صحنه های ترسناک و تاریکی مطلق هست
خسته نباشید 🙏🏻🌸
فریما خ (faariimaa)
درباره نمایش سیئِر i
من دیشب به تماشای سیئر نشستم.
اونقدر لذت بردم که متوجه گذر ۷۵ دقیقه ی زمان نشدم.
به نظر من بازیشون با نور بی نظیر بود. همچنین من شخصا خیلی تحت تاثیر موسیقی که به کار بردن قرار گرفتم و فکر میکنم تاثیر اتفاق ها رو برام بیشتر میکرد.
بازی ها که اصلا فوق العاده بود… عمیقا متاثر شدم و دقایق پایانی دیگه نمیتونستم اشکم رو کنترل کنم.
ما همه نمایش سیئر رو زندگی کردیم.
امیدوارم کارهای این چنینی (در این سطح) بیشتر اجرا بشن. نمایشنامه و دیالوگ ها، هماهنگی و اجرا، نور و صدا همه عالی.
اگر عوامل نمایش این رو میخونن میخوام بهشون بگم که شما «همگی» توانمند و با استعدادین، همینطوری ادامه بدین. آفرین به شما و خسته نباشین 👏🏻
فریما خ (faariimaa)
درباره نمایش هُلپ i
هیچ نمایشی تا به حال چنین تاثیری روی من نذاشته بود. من برای مقایسه فضای تئاتر اهواز با تهران، دیشب اتفاقی به تماشای این نمایش نشستم و چقدر خوش شانس بودم که “هُلپ” رو دیدم.
از اعماق قلبم قهقه زدم و اشک هم ریختم. برای دلخوشی های کوچیکمون و مظلومیتمون.
نکات مثبت این نمایش برای من این ها بودند:
۱-داستانِ نمایشنامه که بومی فرهنگ اهواز بود و اشاره های متعدد به خاطره های مشترک کودکان دهه شصت و هفتاد
۲-بازی پر انرژی و صمیمانه بازیگران که گرم بودن مثل اهواز
۳-تا جای ممکن اشاره به برخی دغدغه های خوزستانی ها
۴-لهجه دلنشین،ای جانم ... دیدن ادامه ›› به این لهجه
۵-نورپردازی و موسیقی
۶-طراحی صحنه ی ساده و استفاده ی عالی از همون آیتم های ساده
۷-هماهنگی بین عوامل مختلف
از نمایش نمیشه ایراد گرفت فقط جا داره از مسئولین محترم سالن آفتاب درخواست بشه:
—کولر دیگری اضافه کنن
—برای ظرفیت اضافه تماشاگران که روی پله میشینن بالشتک تهیه بشه
من دیروز به تماشای این نمایش نشستم و از اکت ها و طراحی صحنه و داستان و هماهنگی ای که وجود داشت لذت بردم‌
نمایش خوبی بود و بنظرم لایق صحنه های بزرگتر هستند
آفرین 👏🏻
عجب نمایشی … بی نظیر … متوجه گذر زمان نشدم
ممنون از اینکه ما را چنین همراهی کردید ...
۳۰ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی شما در نمایش «در انتظار مکبث» واقعا تاثیر گذار بود. احساس پریشانی و درماندگی کاملا به من منتقل شد خصوصا در متنی که در اواخر نمایش گفتید حس شما عمیقا در من نفوذ کرد و اشک به چشم هام آورد.این حاصل توانمندی فیزیکی و استعداد بالای شماست.
الان که متوجه شدم اولین اجرای شما بوده باید بگم که بسیار با استعداد هستید و آرزوی موفقیت براتون دارم.
امیرمسعود فدائی، مهرنوش نوری، سپهر، امیر مسعود و مهتاب این را خواندند
بهراد کریمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از همان ابتدای نمایش با حرکات موزون بازیگرانِ سیاه و سفید، تقابل همیشگی نیکی و بدی به چشم خورد. روح این مفهوم پیوسته در طول اجرا باقی ماند. در نور ،در رنگ لباس و اکت بازیگران ،در موسیقی.
این دو جمله ی «کلیسا با من اشک میریزد،اشک های مرا پاک نمیکند» ،جانِ نمایش،دیالوگِ ماندگار برای من و یادآور ناتوانی متافیزیک در حل مشکلات فیزیک بود.
نمایش متفاوتی بود
مشخص بود که خیلی خیلی تمرین کردن چون هماهنگیشون ستودنی بود!
آقای بهراد کریمی چه نقش سخت و پر زحمتی داشت و عالی از پسش بر اومد، همچنین بقیه ی بازیگران هم بی نقص بازی کردن و بسیار مسلط و توانمند بودن.
خیلی جاها من خط دیالوگ و داستان رو گم میکردم بخاطر جزئیات جالب زیاد در اکت بازیگران که توجهم رو جلب میکرد.
سالن یه مقدار گرم بود اگر رسیدگی بشه دیگه همه چیز عالیه :)
ممنون
یه عبارتی گفته شد که خیلی دوسش داشتم اما دقیق بادم نیست،کسی یادش هست؟
این بود:
عاشق کسی شو که دوست نداره. طوری میسوزونتت که نه سفیدی ازت بمونه نه سیاهی. پس چی سرم میاد؟ خط میشن و راهو بهت نشون میدن.
امیرمسعود فدائی، سپهر و امیر مسعود این را خواندند
بهراد کریمی و مبینا محمد حسینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جمله ای رو اصغر پیران گفت که خیلی به دلم نشست «تا کار به پریشانی نرسد آزادی به سامان نرسد »
دوستانی که نمایش رو دیدن،درست نقل قول کردم؟ :دی
من این اجرا رو خیلی دوست داشتم.با تمام تئاتر هایی که تا به حال دیده بودم متفاوت بود و لذت بردم.
راستش هنوز اجرا رو ندیدم اما اصل شعر اینه
تا پریشان نشود کار به سامان نرسد
شاید به اقتضای نمایش‌نامه، شعر هم تغییر کرده باشه.
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید