در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نماینده گروه اجرایی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:03:12
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یادداشت کوتاه باقر سروش، نویسنده و کارگردان به نمایش «نِکراسوف» با طراحی و کرگردانی مصطفا کوشکی:

درباره­‌ی اجرا نکراسف

متن: متن اصلی سارتر،یک متن پرملاط است که در ظاهر ماجرا به موضوع جنگ سرد و نقش رسانه در آن می­‌پردازد، اما در اساس می­‌خواهد دستِ «ضد کمونیست»­های آن دوره را رو کند که چطور به پدیده­‌ها نگاه می­‌کنند و چقدر کم مایه بوده­‌اند. متن سارتر در حقیقت داکیومنتی از فضای فکری آن دوره است که هیچ کم و کسری ندارد و یک رفرنس مطالعاتی حتی محسوب م‌ی­شود.در بازنویسی­‌ای که برای این اجرا اتفاق افتاده، اما سویه­‌های سیاسیِ متن و جدیتش از بین رفته و آدمها دیگر آن عمق متنِ اصلی را ندارند. در حقیقت آدمها تبدیل به کارتون شده­‌اند و کنش­های آنها تا حدودی تیپیکال شده است. اجرا به این خوانش از متن البته احترام گذاشته و او هم اساسا خواسته است به مخاطب بفهماند که فیگورهای سیاسی و رفتارهای آنها به مراتب می­‌تواند جذابتر از بیانیه‌های سیاسی­‌ای باشد که آن فیگورها ... دیدن ادامه ›› می­‌گویند.

اجرا: بعد از صحنه اول که بر روی یک سطح شیب دار سفید است و صحنه­‌ی بدون جانی است، تصویر بعدی­­‌ای که اجرا ارائه می­دهد، به شدت جذاب است. به مدد قرقره­‌های برقی، آن سطح شیب­دار بالا می­‌رود و تبدیل به یک سطحِ دو بعدی بزرگ موازی با کف سالن می­شود. در زیر این سطح بزرگ، محورهای افقی و عمودی، فضای مشبکی ساخته است که در دل هر شبکه یک نور تعبیه شده است. ما خیلی زود می­‌فهمیم که مکانی که ساخته شده، دفتر روزنامه فیگارو است و کاراکترها هم پیرامون موضوع «تیتر» برای روزنامه حرف می­‌زنند. موازی با قصه­‌ای که پیش می­رود، عظمت سطح میانی و تاثیرش همچنان وجود دارد و یواش یواش آن سطح مشبک بالای سرِ کاراکترها شبیه به صفحه روزنامه­‌ای به چشم می­‌آید که ستون­بندی شده است. آن سطح دریچه­‌هایی دارد که به بالا راه دارد و امکان رفت و آمد بازیگرها به سطح بالایی وجود دارد و اجرا در ادامه در سه سطح پیش می­رود. مسئله اجرا در ادامه، کلان سوژه روزنامه/رسانه می­‌شود که با آن سطح ساخته می­‌شود. در حقیقت روزنامه­‌ای که کارگردان در این اجرا می­‌سازد، به ایده «جامعه نمایش» و کالاشدگیِ انسان توسط رسانه­‌ها و جهت­‌دهی افکار عمومی علیه ایده­‌های چپ نزدیک می­‌شود. البته اجرا در مرزی پیش می­‌رود که اجازه نمی دهد این «ابر ایده­‌ها» خیلی برجسته شوند و مخاطب را وادار کنند که یک مخاطب جدی و عبوس باشد. سرخوشی تزریق شده به اجرا و مرز بازی بین تیپ و رئال و حتی فانتزی تمهیدی است که کارگردان برای این امر انتخاب کرده است. تمهیدات کارگردان در بازی گرفتن سهل و آسان ؛ جدیت قصه را بی­‌اثر می­‌کند و در نهایت آنچه در ذهن مخاطب ته نشین می­‌شود این است: دو روزنامه فیگارو و لوموند همیشه سر تیتر با هم رقابت دارند و منِ مخاطب هم دوست دارم از صندلی­‌ام بلند شوم و تیتر مورد نظر خودم را به این جهان پیشنهاد کنم.
بازی‌ها: با کمی تخفیف بازی‌ها یکدست است. تنها ادرس اشتباه در این میان، بازی بازیگر نقش سیبلو است. محوریت سیبلو و بازی متفاوتش این تصور را ایجاد می‌کند که نقش اصلی سیبلو است . اگر اسم اجرا، نکراسف نبود، قطعا این شائبه پیش نمی‌امد
امیر مسعود این را خواند
مهدی کوشکی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت تحلیلی علی جعفری منتقد و عضو کانون ملی منتقدان ایران، بر نمایش «نِکراسوف»

.
نکراسوف؛ امضای مصطفی کوشکی بر پیکر مضحکه ی ژان پل سارتر
نمایش «نکراسوف» به کارگردانی مصطفی کوشکی و دراماتورژی مهدی کوشکی که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است، نمایشی‌ است پرانرژی، هوشمندانه و خوش‌ریتم که واجد ویژگی‌های فرمی و اجرایی خاصی‌ است که این سال‌ها با نام مصطفی کوشکی گره خورده. حالا به‌جرأت می‌توان گفت که کوشکی به سبک و سلیقه‌ای در کارگردانی رسیده که هم برای خودش امضایی مشخص دارد و هم برای مخاطبانش معنا و شناخت روشنی ایجاد کرده است؛ سبکی که گاه کم‌رمق‌تر و گاه درخشان‌تر، اما در هر صورت از مسیر اصلی‌اش خارج نمی‌شود: نمایش‌هایی با انرژی بالا، بازی‌های حساب‌شده، و فضایی آگاهانه طراحی‌شده که هم جذاب است و هم به لحاظ اجرایی مهندسی‌شده. «نکراسوف» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در میان نمایشنامه‌های کمتر شناخته‌شده‌ی ژان پل سارتر، «نکراسوف» یا «مضحکه» (نام اصلی در زبان فرانسه) جایگاه خاصی دارد. این اثر، که در ... دیدن ادامه ›› سال ۱۹۵۵ نوشته شده و یکسال بعد برای نخستین بار به روی صحنه رفته است، برخلاف دیگر آثار سنگین و فلسفی او، متنی است طنزآمیز، سیاسی و گزنده که درباره دروغ رسانه‌ای، جعل اخبار و امکان خلق واقعیت‌های موازی از سوی مطبوعات می‌نویسد. شخصیت اصلی نمایش، ژرژ دو والرا، یک کلاهبردار حرفه‌ای است که با همدستی روزنامه‌نگاری به نام سیبلو، خود را به‌عنوان نکراسوف، وزیر فراری اتحاد جماهیر شوروی به رسانه‌ها معرفی می‌نماید. نمایش، تمسخرآمیز، تند و در عین حال پیشگویانه است؛ تصویری تلخ اما طنزآلود از دنیایی که رسانه‌ها با جعل حقیقت، افکار عمومی را شکل می‌دهند.
دراماتورژی مهدی کوشکی بر این متن، تمرکز ویژه‌ای بر عنصر کمدی دارد. در این نسخه، شوخی‌ها پررنگ‌تر شده‌اند، برخی شخصیت‌ها مانند "سیبلو" برجسته‌تر شده‌اند و برخی دیگر چون نقش‌آفرینان در نهادهای سیاسی یا پلیسی، کمرنگ‌تر. این انتخاب البته به‌درستی در خدمت اجرایی‌ قرار گرفته که بیش از هر چیز می‌خواهد مخاطب را بخنداند، سرگرم کند و انرژی خود را منتقل کند. اما این تمرکز بر کمدی، باعث شده دو نکته مهم و ساختاری که در متن اصلی سارتر برجسته است، در این اجرا تا حدی به حاشیه رانده شود. نخست، مسئله‌ بنیادین «دروغ رسانه‌ای» و نقش رسانه‌ها در ساختن شخصیت‌های جعلی و مدیریت افکار عمومی است که در متن سارتر مضمون اصلی است، اما در این اجرا به شکلی سطحی تقلیل یافته و از تاثیرگذاری اجتماعی و فلسفی خود دور مانده. دوم، شخصیت ژرژ دو والرا است. اگرچه داریوش موفق بازی چشمگیری از خود نشان می‌دهد و تقابلش با شخصیت "سببلو" (با بازی مهدی کوشکی) واجد لحظات درخشان اجرایی است، اما عملاً کاراکتر دو والرا مرکزیت‌زدایی شده و تأثیرگذاری مورد انتظار را پیدا نمی‌کند. تغییرات دیگری هم مثل اضافه شدن سفیر داغستان به نمایشنامه یا ادغام شخصیت دمیدوف با سیبلو هم هست که می توان درباره کارکرد یا عدم کارکردشان مفصل صحبت کرد.
با این حال، نمایش از نظر اجرایی درخشان است. طراحی صحنه با درایت و دقت انجام شده، با استفاده از عناصر ساده اما مؤثر، فضاهای متفاوتی را خلق می‌کند. طراحی لباس به خوبی در خدمت شخصیت‌پردازی قرار گرفته و هویت تیپ‌های نمایشی را تقویت کرده است. افکت‌های صوتی نیز هوشمندانه استفاده شده‌اند و در شکل‌گیری فضاهای موقعیتی، طنز موقعیت، و انسجام اجرایی بسیار مؤثر واقع شده‌اند. بازی بازیگران نمایش یکدست، پخته و کنترل‌شده است. به‌ویژه در اجرای ریتم کمدی، همه بازیگران توانسته‌اند ضرباهنگ درست اجرا را حفظ کرده و مخاطب را با خود همراه کنند.
در مجموع، «نکراسوف» کوشکی نمایشی موفق، چشم‌نواز و دقیق است؛ نمایشی که اگرچه برخی مضامین اصلی متن را فدای جذابیت‌های اجرایی کرده، اما در ساحت اجرا، واجد کیفیتی است که آن را در میان آثار این روزهای تئاتر تهران برجسته می‌سازد. نمایشی که نه‌تنها در امتداد مسیر تثبیت‌شده‌ی کارگردانش قرار دارد، بلکه مخاطب را می‌خنداند، سرگرم می‌کند، و در عین حال می‌تواند جرقه‌ای از تأمل نیز در ذهن او بزند—حتی اگر آن تأمل، با صدای خنده‌ها پوشیده باشد.
یادداشت مفصل شهرام کرمی نویسنده، مدرس، منتقد و کارگردان تئاتر درباره نمایش «نِکراسوف» به طراحی و کارگردانی مصطفا کوشکی، منتشر شده در سایت ایران تئاتر به تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴

بخش اول:
ژان پل سارتر (1905-1980 ) فیلسوف و نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس و منتقد بزرگ فرانسوی از نویسندگان و متفکران بزرگ پیشرو در سده بیستم شناخته می‌شود. علاوه بر داستان و رمان و نمایشنامه رساله‌های فلسفی این نویسنده و متفکر تصویری بدیع از ماهیت انسان ارائه می‌دهد و در فلسفه «اگزیستانسیالیسم» و پدیدارشناسی از چهره‌های مهم و کلیدی قرن شناخته می‌شود.
نمایشنامه‌ها و داستان‌های موفق «ژان پل سارتر» بینش فلسفی او را در جنبه‌های داستانی و نمایشی به خوبی آشکار می‌کند. از مهم‌ترین نمایشنامه‌های این نویسنده می‌توان به آثاری چون «زنان تروا» و «گوشه نشینان آلتونا» و «نکراسوف» و «شیطان و خدا» و «دست‌های آلوده» و «روسپی بزرگوار» و «مرده‌های بی‌کفن و دفن» و «خروج ممنوع» و «مگس‌ها» ... دیدن ادامه ›› اشاره نمود.
«نکراسوف» نمایشنامه طنز و هجوآمیز در سال 1955 توسط «ژان پل سارتر» نوشته شده است. این اثر با سایر آثار نویسنده در سبک و مضمون بسیار متفاوت بوده و داستان نمایشنامه که در هشت صحنه نوشته شده در شهر پاریس اتفاق می‌افتد. نمایشنامه درباره شخصیتی به نام سیبیلو روزنامه‌نگار است که در یک روزنامه متعلق به جناح راست فرانسه کار می‌کند. اوضاع کاری سیبیلو خوب نیست و در کارش یعنی نوشتن تبلیغات ضد کمونیستی نمی‌تواند رضایت صاحب کارش ژول پالوتین را جلب کند. آقای ژول پالوتین به سیبیلو اخطار می‌دهد که اگر نتواند خبر مهمی پیدا کند و روزنامه را رونق دهد او را اخراج خواهد کرد.
سیبیلو دچار دردسر می شود و در این شرایط دنبال یک راه برای فرار از این موقعیت رنج‌آور است. او باید یک ایده و خبر مهم پیدا کند و به شکل اتفاقی با شخصی شیاد و کلاهبردار به نام ژرژ دی والرا آشنا می‌شود که تحت تعقیب پلیس است. این فرد شیاد به خانه سیبیلو می‌آید و به او می‌گوید در ازای مخفی شدن خود حاضر است به او کمک کند. با حقه و کلک‌های ژرژ که سیبیلو ناظر کارهای او است این مرد خود را به عنوان نیکیتا نکراسوف وزیر کشور فراری شوروی معرفی می‌کند. در این شرایط او تبدیل به یک قهرمان ملی فرانسه می‌شود و دیگران او را با این دروغ بزرگ باور می‌کنند.
نمایشنامه به زبان هجو و طنز و براساس فلسفه و عقاید «اگزیستانسیالیسم» و تفکرات «ژان پل سارتر» نوعی کنایه و انتقاد درباره زمان تاریخی نویسنده یعنی دوران عقاید کمونیستی است. از این منظر نمایشنامه پر از طعنه و کنایه‌های شعاری و سیاسی متعلق به آن زمان و دوران است. هویت پوچ شخصیت نکراسوف که خود را ناجی و قهرمان نشان می‌دهد اما یک شیاد بیشتر نیست نمادی از وضعیت جهان و عقاید افراطی کمونیستی در آن دوران است.
به شکل آشکار در سراسر نمایشنامه بر ماهیت جهان و عقاید و شعارهای کمونیستی اشاره می‌شود. نمایشنامه می‌خواهد تفسیری فلسفی درباره روابط انسانی و ماهیت هستی ارائه دهد که چونه در هیاهوی شعار و رسانه گرفتار شده است. سرکوب و زورگویی در سیستم و ساختار اجتماعی و روابط مادی‌گرایانه فردی که به بی‌عدالتی منجر می‌شود مضمون اصلی نمایشنامه است.
درسبک و مضمون و شیوه نگارش عمده آثار «ژان پل سارتر» نویسنده پرکار فلسفی، مفاهیم آزادی انسان، هستی و آگاهی، پیچیدگی رفتار و ماهیت وجود انسان مدنظر قرار دارد. در نمایشنامه‌های «ژان پل سارتر» روابط پیچیده انسانی و معضلات فکری و اخلاقی در بستر طبقات مختلف اجتماعی اشخاص شکل می‌گیرد. با وجود نگاه فلسفی نویسنده اما در آثار هنری او با انتخاب داستان و اشخاصی که در موقعیت تضاد و تقابل قرار می‌گیرند روان انسان به عنوان یک موجود آگاه کنکاش می‌شود و همین ویژگی باعث استقبال از نمایشنامه‌های ‌او شده است.
«کلایو جیمز» منتقد و شاعر معروف درباره «ژان‌پل سارتر» می‌گوید: «سارتر نمی‌توانست به عنوان یک متفکر تحلیلی کاری را که به عنوان یک هنرمند خلاق موظف به انجام آن بود، برای خودش انجام دهد. برای همین باید با بدخواهی خود کنار می‌آمد. سارتر در فهرست نویسندگان فیلسوف است که بیشتر نویسنده بودند تا فیلسوف و ژان پل سارتر در صدر همه آنها قرار دارد.»
نمایش «نکراسوف» با اقتباس و کارگردانی «مصطفی کوشکی» در تماشاخانه ایرانشهر اجرا می‌شود. مصطفی کوشکی نویسنده و کارگردان و بازیگر و طراح صحنه پرکاری است که نمایش‌های متعدد را در جایگاه نویسنده و کارگردان اجرا کرده است.  نمایش‌هایی چون «کوریولانوس» و «سیزده» و «رومولیت» و «باد شیشه را می‌لرزاند» و «رویای نیمه شب تابستان» و «توفان» بخشی از آثار و اجراهای این هنرمند است که عمده آنها نمایش‌های اقتباسی می‌باشد.
چند ویژگی مهم در آثار و اجراهای مصطفی کوشکی وجود دارد که لازم است به آنها اشاره شود. اقتباس و بازخوانی نمایشنامه‌های شناخته شده و مهم یکی از مولفه‌ها و شیوه کار این هنرمند است. مصطفی کوشکی بیشترین اقتباس را از آثار «ویلیام شکسپیر» داشته و این روزها با اجرای نمایش «نکراسوف» به سراغ «ژان پل سارتر» رفته است.
نمایش‌های «کوریولانوس» و «رومولیت» و «رویای نیمه شب تابستان» از آثار «ویلیام شکسپیر» اقتباس شده که از اجراهای موفق این نویسنده و کارگردان شناخته می‌شود.
اقتباس و بازخوانی مستقیم از آثار ادبی و هنری چندین سال است به عنوان یک رویه متداول در تئاتر ایران رایج شده است. این رویه به چند جهت در تئاتر ما ضرورت دارد. فرصت اجرای به روز شده آثار شاخص و شناخته شده و از طرف دیگر امکان بازخوانی و ظهور اثری جدید، که اینها از مزایای رونق اقتباس آثار ادبی و هنری است. شیوه و روش کار هنرمند برای اقتباس چندان اهمیت ندارد بلکه مهم این است که از طرف هنرمند به یک اثر هنری شاخص و مطرح برای خلق اثری جدید رجوع ‌شود.
در اجرای نمایشنامه «نکراسوف» با اقتباس و دراماتوژی «مهدی کوشکی» پلات نمایشنامه و اشخاص همان است که در نمایشنامه اصلی وجود دارد. مضمون نمایشنامه با توجه به شرایط اجتماعی و فکری زمان نویسنده به شکل آشکار به موضوع روابط و زندگی آن دوران تحت تاثیر عقاید کمونیستی می‌پردازد که در سراسر نمایشنامه کنایه‌های نویسنده واضح و آشکار است. موضوعی که در بازخوانی این اثر مهدی کوشکی به عنوان دراماتورژ آن را تغییر داده و بیشتر به روابط اجتماعی زندگی اشخاص در جهانی می‌پردازد که منفعت و مادی‌گرایی، زندگی را دستخوش تغییر کرده است.
هرچند شعارهای سیاسی نمایشنامه همچنان در بسیاری از بخش‌های نمایش حذف نشده و همچنان نمود دارد اما لحن و پرداخت نمایشنامه برای خلق فضای فانتزی و خیالی تغییر کرده و اتمسفر نمایشنامه در جهان سوررئال سیر می‌کند. این ویژگی در کلیت نمایش مدنظر قرار گرفته و صحنه کره ماه و دو نفر که با لباس فضانوردی معلق هستند برآیند جهان ذهنی کارگردان است.
«خواب دیدم که یه شهاب سنگ خورده زمین!... مردم تو صف مریخ جمع شده بودند. یه شاتل داشت می‌رفت سمت مریخ. خلبان اون شاتل ژرژ دوواله را بود.»
نمایش «نکراسوف» در فضایی غیرواقعی و هجوآمیز چند مشخصه آشکار دارد. واقعیت و خیال در جهان نمایش با هم یکی شده است. آدم‌ها به شکل سیال و خیالی در حرکت هستند. گاهی پارچه‌ای واقعی را دست یک کاراکتر می‌بینیم و وقت دیگر خوردن و نوشیدن آنها به شکل پانومیم اجرا می‌شود. یا اینکه گلوله‌ای شلیک می‌شود ولی کسی نمی‌میرد!

پایان بخش اول
ادامه در کامنت
بابک و محمد فروزنده این را خواندند
مریم علیپور و مهدی کوشکی این را دوست دارند
بخش دوم:

اریک دو کوئیپر درباره اقتباس می‌گوید: « اقتباس کردن از یک اثر یعنی اختیار داشتن آن. یا خود را در اختیار آن گذاشتن.» نمایش نکراسوف اثری گروتسک (Grotesque) است. مفهومی چندوجهی و گاه متناقض دارد. ترکیبی از خنده و ترس و زشتی و طنز و اغراق که به شکل کابوس‌گونه شکل می‌گیرد. این ویژگی در کلیت اجرا رعایت می‌شود. در جهان نمایش اشخاص اسیر حقه و سیاست و دروغ هستند. زن و مرد بی‌خانمان در برابر مرد که می‌خواهد خود را داخل رودخانه غرق کند درباره این موضوع بحث می‌کنند که آیا به او این فرصت را بدهند یا مانع او شوند. - من می‌خواستم خودم را بکشم. - اما حالا نمردی. - چون شما به آخرین اراده من تجاوز کردین. - کدام اراده؟! - اراده مردن.
در نمایشنامه اصلی روابط اشخاص جنبه واقعی دارد ولی دراماتورژی نمایشنامه ... دیدن ادامه ›› به شکل هجوآمیز فضای دیگری در نمایشنامه ایجاد کرده تا مضحکه‌ای در خصوص موقعیت آدم‌ها ساخته شود. در جهان پرهیاهو و تبلیغات و رسانه امروز زن و مرد بی‌خانمان به عنوان انسان‌های عادی فقط به دنبال یک زندگی آرام هستند. تعلق آنها به این جهان و زندگی که مطابق میل آنها نیست نیاز به دگرگونی دارد برای همین به این نتیجه می‌رسند که باید با دنبال ماه باشند!
یکی از ویژگی‌های اجرای نمایش «نکراسف» تغییرات درام مطابق شیوه اجرایی است که کارگردان به عنوان ایده و تصویر ذهنی در اجرای نمایش دنبال می‌کند. وقتی شخصیت ژول از سیبیلو درباره صفحه حوادث روزنامه سوال می‌کند او جواب می‌دهد: «حوادث دیگه با من عشق‌بازی نمی‌کنه.»
در اجرا و کارگردانی اشاره داشتم که مصطفی کوشکی پس از چند تجربه مختلف هنری، مولفه‌های ذهنی و اجرایی خود را کشف کرده که در راستای شیوه آثار قبلی در اثر جدید خود این ویژگی را محفوظ داشته است. یکی از این مولفه‌ها توجه به سازه کاربردی به عنوان ابزار بازی و صحنه است. ژاک کوپو می‌گوید: «از قوه به فعل در آوردن نوشته و تبدیل آن از صورت غیرمرئی به شکل مادی و مرئی، به وسیله آنچه طراحی صحنه نام دارد انجام می‌گیرد.»
مصطفی کوشکی در کارگردانی به تصویرسازی با ابزار صحنه بسیار علاقه دارد. این تکنیک به شیوه کار او تبدیل شده و این ویژگی صحنه و اجراهای او را در فضایی جادویی قرار می‌دهد. در نمایش «توفان» سازه‌ای مدور شبیه کشتی استفاده می‌شد که در جهت های مختلف حرکت می‌کرد. در اجرای «رمولیت» سازه‌ای مدور وجود داشت و این ابزار طوری بود که با چرخش آن شکل‌ها و تصاویر متنوع خلق می‌شد.
در نمایش «رویای نیمه شب تابستان» سازه‌ای نعل اسبی با در و سوراخ‌های مختلف طراحی شده بود که بازیگران از همه جا به راحتی رفت و آمد می‌کردند.
بخش سوم:
در «کوریولانوس» یک تسمه نقاله تنها ابزار صحنه بود که بازیگران بر روی آن بازی می‌کردند.
ابزار، حرکت، تصویر، در جهت خلق بصری و گاهی شگفتی تکنیکی، مشخصه آثار و نمایش‌های مصطفی کوشکی شده است. بازی ابزار و تصویر برای خلق شگفتی صحنه را باید ویژگی اجرای نمایش «نکراسف» شناخت. در نمایش «نکراسف» از یک صفحه معلق که به کف صحنه آویزان است و در صحنه‌های مختلف به حرکت در می‌آید و اشکال مختلف شامل طبقات و سایبان و فضا و شیب و غیره را می‌سازد استفاده می‌شود.
معلق بودن این صفحه و طراحی نور در وضعیت‌های مختلف این سازه، اشکال بصری زیبایی را خلق می‌کند. از این منظر خلاقیت کارگردان در تصویرسازی ... دیدن ادامه ›› صحنه بسیار ستودنی و جذاب است. در هر صحنه با تصاویری روبرو می‌شویم که از همه عناصر و امکانات به خوبی و جادویی استفاده می‌شود.
در تئاتر معاصر که تجربه‌های نو و جدید دریچه دیگری بر جهان صحنه باز کرده استفاده از روش و تکنیک‌های مختلف موجب گستردگی دامنه خیال مخاطب شده و روش متداول و موثری است. «دیوید ممت» نمایشنامه‌نویس در این خصوص نظر جالبی دارد: « وقتی وارد سالن می‌شوید می‌بایست از سر رغبت بپذیرید که ما اینجا هستیم که یک اتفاق مشترک را از سر بگذرانیم تا بفهمیم در این دنیا چه خبر است. اگر رغبتی برای پذیرش این امر نداشته باشید، چیزی که به جای هنر نصیب شما خواهد شد سرگرمی است، آن هم از نوع نامرغوب»
کارگردانی و طراحی و هدایت بازیگران یعنی به عمل آوردن نمایشنامه. ارتباط و زبان بصری و عینی کردن نمایشنامه هنر کارگردان است. این فن و قابلیت اجرا مبتنی بر یک اصل روشنگر یعنی همه فهم بودن نمایش شکل می‌گیرد. در اجرای یک نمایش صورت‌بندی اشیاء و جلوه دیداری نمایش باید به خوبی برای مخاطب قابل درک و دریافت باشد. این ویژگی به امکانات صحنه بستگی دارد که در کارگردانی نمایش، مصطفی کوشکی در مقام کارگردان تلاش کرده این کار را انجام دهد.
باید توجه کرد که طراحی صحنه تصویر دیداری نمایش را عیان می‌کند. صحنه و ابزار کاربردی، مولفه بیشتر اجراهای مصطفی کوشکی در مقام کارگردان است. در نمایش «نکراسف» با همین ابزار تصاویر زیبایی در صحنه خلق می‌شود. یکی از بدیع‌ترین این تصاویر صحنه دو نفره اشخاص با لباس فضایی است که در تناسب با فضای کلی نمایش، اتمسفر دیگری از کلیت نمایش را تجسم می‌کند.
در نمایش «نکراسوف» بازی بازیگران به تناسب فضای گروتسک نمایش تصویری هجوآمیز از شخصیت‌ها ارائه می‌دهد. شخصیت‌های کاریکاتوری نمایش هر کدام با یک ویژگی خاص برجسته شده‌ و کاراکترها مشخصه فکری و رفتاری خود را دارند. مامور پلیس با رفتار ناشیانه و سردبیر مجله با وسواس افراطی رفتار می‌کند. اما کاراکتر ژرژ که «داریوش موفق» آن را بازی می‌کند با سایر شخصیت‌ها تفاوت دارد. او یک کاراکتر مرموز و حقه‌باز است که دیگران تحت تاثیر حرف‌های او قرار می‌گیرند. در چالش سایر اشخاص او می‌گوید: «من که نمی‌خواهم تاریخ را متوقف کنم، فقط دنبال یه راه فرار می‌گردم.» تفاوت این کاراکتر با ویژگی رفتاری سایر شخصیت‌ها بازی متفاوت را طلب می‌کند.
«داریوش موفق» در بازی و خلق این شخصیت با جزئیات و پیچیدگی رفتاری بسیار با تجربه عمل می‌کند. بازی روان و تاثیرگذار این بازیگر قابل توجه است. داریوش موفق بازیگر بی‌هیاهو و موفقی شناخته می‌شود که در هر نمایشی که بازی می‌کند درخشان است.
«مهدی کوشکی» شخصیت هجوآمیز سیبیلو را با ظرافت و طنزی خوب بازی می‌کند. مردی با سبیل بلند که در موقعیت‌های مختلف گاهی رفتار ناشیانه دارد و گاهی زرنگ‌بازی می‌کند. نوع بیان و رفتار این شخصیت برای مخاطب شیرین و جذاب است. تیپ آدم‌های سرگشته و ناتوان که در سیستم و طبقه فکر و اجتماعی، مستاصل و بلاتکلیف است. این کاراکتر در جایی از نمایشنامه می‌گوید: «من به خاطر فشار کار تقریباً زندگی نکردم. حساب که می‌کنم می ‌بینم در ازای هیچ و پوچ سلامتیم، خانواده‌م، اخلاق خوبم، و حتی موهام رو از دست دادم.»
این کاراکتر برخلاف شخصیت ژرژ پیچیده نیست اما شخصیت او ترکیبی از رفتار طبیعی و غیرطبیعی و یا خیالی و جادویی را دارد که «مهدی کوشکی» به عنوان بازیگر از این کاراکتر شخصیتی جذاب و باورپذیر خلق کرده است. لحن صدا و حرکت‌ و رفتار گیج و سرگشته این شخصیت با بازی این بازیگر یک تیپ جذاب در نمایش ساخته است. مهدی کوشکی بازیگر خوش قریحه و با استعدادی است و یکی از بهترین بازی‌های خود را در این نمایش انجام داده که برای مخاطب جذابیت دارد.  
یکی از عناصر خوب اجرا بازی خوب بازیگران است. تاکید کارگردان بر تصویرسازی نمایش در موقعیت‌های مختلف، بازیگران را چون رنگ بر بوم نقاشی در کلیت نمایش به شکل متحرک فعال ساخته و فارغ از احساسات و رفتار کاراکتر هر کدام از بازیگران یک نقش و تصویرذهنی بصری برای ما ایجاد می‌کنند.
بخش چهارم:
نوع لباس و تیپ رفتار و حرکت شخصیت سفیر داغستان، زن و مرد بی‌خانمان که بعدتر همان اشخاص لباس فضانوردها را به تن می‌کنند و یا مامور پلیس که با هر بار حضور تفنگ او بی‌اختیار شلیک می‌کند و غیره ، نمونه‌های رفتاری متفاوت کار بازیگران است. در اجرای یک نمایش این موضوع اهمیت دارد که بازی بازیگران فارغ از میزان حضور و اثربخشی و یا شخصیت اصلی و فردی به عنوان یک کاراکتر چگونه به ما معرفی شود. برای همین «ریمون دورگنات» منتقد معروف انگلیسی در نظریه قابل توجه خود می‌گوید: «صحنه متعارف خواهان فرافکنی فعال بازیگر به کمک چهره و بدن و احساس است.» آنچه در نمایش «نکراسوف» بازیگران انجام می‌دهند در یک تعادل و هماهنگی هدف و مقصود کارگردان برای ایجاد تعادل بصری در صحنه شکل می‌گیرد. نمایش «نکراسوف» با آنکه در برخی شوخی‌ها و گفتگوهای اشخاص با طعنه و دیالوگ‌های مستقیم درباره رسانه و جعل اخبار و سیاست فضای سوررئال نمایش را دچار شعار می‌کند اما یک اجرای موفق در کار مصطفی کوشکی شناخته می‌شود.
قابلیت کار این گروه در این است که نمایشنامه یکی از بزرگ‌ترین نویسنده و فیلسوفان را انتخاب کرده و در بازخوانی و اجرا تصویر دیگری از این اثر ارائه می‌شود که مهر و امضای کارگردان و شیوه کاری او را دارد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت بهزاد صدیقی نمایشنانه نویس، پژوهشگر و استاد دانشگاه درباره نمایش «نِکراسوف»

یک نگاه کوتاه کوتاه از برگردان موفق و تاثیرگذار صحنه‌ای نکراسف

اگر قرار است یک تئاتر خوب و کم نقص، کمدی سالم، با بازی‌های یک‌دست، روان، منسجم و تاثیرگذار، موقعیت‌های متعدد طنزآلود، طراحی صحنه‌ی مینیمال که با تصویرسازی‌های جذاب و کاربردی به هماهنگی با طراحی نور رسیده و افکت‌های فضاساز و کارگردانی و اجرای هوش‌مندانه و خلاقانه ببینید، قطعن اجرای نمایش نکراسف به کارگردانی مصطفی کوشکی نبایستی از نظرها و دیده‌ها پنهان بماند.
کارگردان با به‌ کارگیری همه‌ی عناصر اجرایی و ایجاد هماهنگی آن‌ها با یک‌دیگر، اجرای خوش‌ریتمی را به وجود آورده که نشات گرفته از انتخاب‌های هوشمندانه و درستش برای خلق  یک تئاتر استاندارد ... دیدن ادامه ›› و جذاب است.
شاید قبل از انتخاب دقیق عوامل مهم اجرایی این اثر، می‌بایستی به انتخاب کارگردان از متنی کم‌تر دیده و خوانده شده از ادبیات نمایشی فرانسه از آثار ژان پل سارتر اشاره کنیم که تحلیل نو و امروزی کارگردان و دراماتورژی درست متن و اجرا سبب شده تا این تئاتر به توفیقات لازم دست یابد.
به نظرم مصطفی کوشکی با پشت سرگذاشتن تجربه‌های قبلی در کارگردانی، به زبان و شیوه‌ی خاص خود رسیده و دیگر می‌توان امضای ویژه‌ی کارگردان‌اش را کاملن در اجراهایش دید. 
دست مریزاد به همه‌ی عوامل اجرایی این تئاتر که لحظه‌های تئاتری درخشانی را برای تماشاگران بازسازی کردند.

بهزاد صدیقی (نمایش‌نامه‌نویس، پژوهش‌گر و مدرس دانش‌گاه)

۱۴۰۴/۳/۵
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت علی جعفری
منتقد تئاتر و عضو کانون ملی منتقدان

.
نکراسوف؛ امضای مصطفی کوشکی بر پیکر مضحکه ی ژان پل سارتر
نمایش «نکراسوف» به کارگردانی مصطفی کوشکی و دراماتورژی مهدی کوشکی که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است، نمایشی‌ است پرانرژی، هوشمندانه و خوش‌ریتم که واجد ویژگی‌های فرمی و اجرایی خاصی‌ است که این سال‌ها با نام مصطفی کوشکی گره خورده. حالا به‌جرأت می‌توان گفت که کوشکی به سبک و سلیقه‌ای در کارگردانی رسیده که هم برای خودش امضایی مشخص دارد و هم برای مخاطبانش معنا و شناخت روشنی ایجاد کرده است؛ سبکی که گاه کم‌رمق‌تر و گاه درخشان‌تر، اما در هر صورت از مسیر اصلی‌اش خارج نمی‌شود: نمایش‌هایی با انرژی بالا، بازی‌های حساب‌شده، و فضایی آگاهانه طراحی‌شده که هم جذاب است و هم به لحاظ اجرایی مهندسی‌شده. «نکراسوف» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در میان نمایشنامه‌های کمتر شناخته‌شده‌ی ژان پل سارتر، «نکراسوف» یا «مضحکه» (نام اصلی در زبان ... دیدن ادامه ›› فرانسه) جایگاه خاصی دارد. این اثر، که در سال ۱۹۵۵ نوشته شده و یکسال بعد برای نخستین بار به روی صحنه رفته است، برخلاف دیگر آثار سنگین و فلسفی او، متنی است طنزآمیز، سیاسی و گزنده که درباره دروغ رسانه‌ای، جعل اخبار و امکان خلق واقعیت‌های موازی از سوی مطبوعات می‌نویسد. شخصیت اصلی نمایش، ژرژ دو والرا، یک کلاهبردار حرفه‌ای است که با همدستی روزنامه‌نگاری به نام سیبلو، خود را به‌عنوان نکراسوف، وزیر فراری اتحاد جماهیر شوروی به رسانه‌ها معرفی می‌نماید. نمایش، تمسخرآمیز، تند و در عین حال پیشگویانه است؛ تصویری تلخ اما طنزآلود از دنیایی که رسانه‌ها با جعل حقیقت، افکار عمومی را شکل می‌دهند.
دراماتورژی مهدی کوشکی بر این متن، تمرکز ویژه‌ای بر عنصر کمدی دارد. در این نسخه، شوخی‌ها پررنگ‌تر شده‌اند، برخی شخصیت‌ها مانند "سیبلو" برجسته‌تر شده‌اند و برخی دیگر چون نقش‌آفرینان در نهادهای سیاسی یا پلیسی، کمرنگ‌تر. این انتخاب البته به‌درستی در خدمت اجرایی‌ قرار گرفته که بیش از هر چیز می‌خواهد مخاطب را بخنداند، سرگرم کند و انرژی خود را منتقل کند. اما این تمرکز بر کمدی، باعث شده دو نکته مهم و ساختاری که در متن اصلی سارتر برجسته است، در این اجرا تا حدی به حاشیه رانده شود. نخست، مسئله‌ بنیادین «دروغ رسانه‌ای» و نقش رسانه‌ها در ساختن شخصیت‌های جعلی و مدیریت افکار عمومی است که در متن سارتر مضمون اصلی است، اما در این اجرا به شکلی سطحی تقلیل یافته و از تاثیرگذاری اجتماعی و فلسفی خود دور مانده. دوم، شخصیت ژرژ دو والرا است. اگرچه داریوش موفق بازی چشمگیری از خود نشان می‌دهد و تقابلش با شخصیت "سببلو" (با بازی مهدی کوشکی) واجد لحظات درخشان اجرایی است، اما عملاً کاراکتر دو والرا مرکزیت‌زدایی شده و تأثیرگذاری مورد انتظار را پیدا نمی‌کند. تغییرات دیگری هم مثل اضافه شدن سفیر داغستان به نمایشنامه یا ادغام شخصیت دمیدوف با سیبلو هم هست که می توان درباره کارکرد یا عدم کارکردشان مفصل صحبت کرد.
با این حال، نمایش از نظر اجرایی درخشان است. طراحی صحنه با درایت و دقت انجام شده، با استفاده از عناصر ساده اما مؤثر، فضاهای متفاوتی را خلق می‌کند. طراحی لباس به خوبی در خدمت شخصیت‌پردازی قرار گرفته و هویت تیپ‌های نمایشی را تقویت کرده است. افکت‌های صوتی نیز هوشمندانه استفاده شده‌اند و در شکل‌گیری فضاهای موقعیتی، طنز موقعیت، و انسجام اجرایی بسیار مؤثر واقع شده‌اند. بازی بازیگران نمایش یکدست، پخته و کنترل‌شده است. به‌ویژه در اجرای ریتم کمدی، همه بازیگران توانسته‌اند ضرباهنگ درست اجرا را حفظ کرده و مخاطب را با خود همراه کنند.
در مجموع، «نکراسوف» کوشکی نمایشی موفق، چشم‌نواز و دقیق است؛ نمایشی که اگرچه برخی مضامین اصلی متن را فدای جذابیت‌های اجرایی کرده، اما در ساحت اجرا، واجد کیفیتی است که آن را در میان آثار این روزهای تئاتر تهران برجسته می‌سازد. نمایشی که نه‌تنها در امتداد مسیر تثبیت‌شده‌ی کارگردانش قرار دارد، بلکه مخاطب را می‌خنداند، سرگرم می‌کند، و در عین حال می‌تواند جرقه‌ای از تأمل نیز در ذهن او بزند—حتی اگر آن تأمل، با صدای خنده‌ها پوشیده باشد.
محمد فروزنده و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت حسین کیانی نویسنده، مدرس و کارگردان تئاتر:

درباره ی نکراسف

اینکه کارگردانی تشخیص بدهد چه نمایشنامه ای را به سبک و سیستمی غیر از پیشنهادِ نویسنده دراماتورژی کند و به صحنه ببرد، کار هر کسی نیست. چه بسیار تحربه ها در همین تئاتر خودمان که کارگردان هایی با نمایشنامه هایی کردند و خواستند به خیال خودشان ورا و فرای نوشته ی نویسنده بروند اما نه تنها چنین نشد که هم نمایشنامه را خراب کردند و هم ‌داغ ننگی بر پیشانی مفهوم تئاتر آوانگارد و پیشرو گذاشتند و تئاتر را هر چه بیشتر تماشاگریز کردند. و چه معدود و اندکند کارگردانهایی مثل مصطفا کوشکی، مثل نادر برهانی، مثل علی شمس،مثل همایون غنی زاده، مثل محمد مساوات ، مثل اشکان خیل نژاد و میلاد نیک آبادی و نهایتا یکی دو نفر دیگر که هم مفهوم دراماتورژی را خوب می فهمند و هم چگونه به صحنه بردن اندیشه را با اجراهای شگفت انگیز.
و براستی تئاترپیشرو چیزی جز همین ایجاد شگفتی و انجام کارهای شگرفِ معنی دار نیست که مصطفی توانسته با ساده ترین ولی کارآمدترین ابزار صحنه، ... دیدن ادامه ›› نکراسف سارتر را برشتی وار به ژانر کمدی بکشاند و اثری فلسفی و دشوار فهم و کم خوانده شده ی اگزیستانسیالیستی را تبدیل به اثری تماشایی و قابل فهم و هضم و مهمتر از همه ی اینها "روزآمد" کند. تجربه های دیگر مصطفی را با آثار شکسپیر دیده بودم و مثلا "توفان" را خیلی پسندیده بودم، هر چقدر آن اثر به سوی جادوگونگی و شمنیسم واری و اسرارآمیزپنداری می رفت، نکراسف به سوی سیاست محوری و هزل و هجو انسان در زد و بندهای سیاسی و اجتماعی و رذالت قدرت طلبی و توطئه چینی و دسیسه بازی های انسان امروز حرکت می کند و چه عجیب که این دو مضمون و فضا که می توانند کاملا دو سر مخالف دوطیفِ سلیقه ی هنری باشند هر دو در ذهنیت هنری مصطفی جایی متوازن اختیار کرده اند. توازنی که همان قدر که محتوا و ژرف ساخت را دستخوش تغییرات لازم می کند، نسبت به ساختمندی و روساخت هم حساسیت نشان می دهد و این دو در نسبتی مناسب برای امرشگرف که همانا شگفت زده کردن و شکفته شدن تماشاگر است در تئاتری همچون نکراسف و آثار دیگر مصطفی به روی صحنه می آیند.
.
حسین کیانی
عاطفه کوشکی، محمد فروزنده، حسین چیانی و Momo Sh این را خواندند
هاله این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ژول: اگه با مردم ضعیف بازی بذل و بخشش رو شروع کنی دیگه نمیتونی جمعش کنی!
نکراسوف: اگه تمام ثروت دنیا دست من بود، مساوی بین همه تقسیمش می کردم

یادداشت دکتر محمدهادی کریمی نویسنده و کارگردان سینما درباره نمایش «نِکراسوف»

چه چیزی دل انگیز تر از تماشای نمایشی به قلم زمان پل سارتر آنهم در هوای اردیبهشتی تهران ، و درحالیکه سالهای دور آنرا به احترام قلم سارتر به سختی به پایان برده ای و جدا از دیدگاه های اگزیستیانسال نویسنده درباره ی اخلاق و سیاست و عشق و خیانت و خودکشی که به شکل مانفیستی از زبان عمده ی نقش ها روایت می شود و همه عوام و خواص به یکسان تفلسف می ورزند و همین ها شاید باعث پرگویی و اطناب ممل شده ، حالا دوباره میخواهی نظر گذشته ی خودت را ارزیابی کنی و ببینی بعد بیست و چند سال چه تغییری در نگاهت به وجود خواهد آمد... اما آنچه روی صحنه بود یک اجرای متوازن و همانقدر مضحکه که همانقدر فلسفه، همانقدر شوخی که همانقدر جدی ، که از دل هم بیرون می آیند و نمی توان بین آنها خطی کشید و مدام از فلسفه به درام و از درام به فلسفه کوچید ، حالا مضحکه ای به پا شده که میتوان یک نگاه فلسفی واحد به کل آن و نه مانیفست هایی برای تک تک حوادث آن داشت، و از پس جهانی پر از تناقض و چالش به یک دیالکتیک رسید.
در این بازیافت لذت، علیرغم آن تکلف و مرارت خوانش، به جز دراماتورژی ماهرانه و اندازه سنجانه, امروزی شدن داستان تاریخی از تزاحم بلوک غرب و‌شرق در دوران جنگ سرد به خاطر جنگ روس و اکراین بی تاثیر نبود و دشمنی فرانسوی ها با روس ها در همین زمان را تداعی می کند و غبار کهنگی را از زمان رخداد ... دیدن ادامه ›› نمایش می زداید و متاسفانه در این دو دهه و اندی بخصوص در سالهای اخیر آنقدر فیک‌نیوز و جاسوس و خائن و نفوذی دیده ایم که نمایش دهه ی پنجاه فرانسوی به نشانی امروزمان در این زمان و مکان نزدیکتر شده و آنقدر سرمایه های کثیف از نوع الیگارشی، ابتذال را بر همه چیز از جمله فرهنگ تحمیل کرده که لحن چپگرایانه ی سارتر بسیار دلنشین تر از قبل برایمان باشد ، و اما از اجرای هارمونیک متن نمی توان بی اعتنا گذر کرد و آنرا در لذت تماشای اثر دخیل ندانست ، همان قدر نوآورانه که همان قدر وفادار به نوعی از نمایش کلاسیک یعنی مضحکه ی فارس ، ‌ونوعی از کمدی کلاسیک های سینمایی «اسکروبال» که به هجو روابط بالادستی ها و بزرگان پر قالبی دیوانه وار می پردازد، اجرایی سیال و روان و منعطف که نور و‌صدا و صحنه و لباس و گریم و‌بازی و موزیک و‌... به اندازه و عجین با یکدیگرند.
عنصری که مفهوم یک کارگردانی دقیق از آن قابل استنباط است .
ژرژ: کلاهبردار که بودم آدم خودم بودم ولی ناخواسته وارد سیاست شدم. فکر نمیکردم سیاسیا اینقدر از من کلاهبردارتر باشن
نِکراسوف زندگی شما کیست؟
نکراسوف برگردانِ بلاتکلیفی است

به گزارش ایران‌تئاتر، مصطفا کوشکی، نویسنده و کارگردان تئاتر نمایشنامه ژاپن پل سارتر را از بیست‌و‌سوم اردیبهشت در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه برده است.
کوشکی درباره دلایل انتخاب این نمایشنامه برای اجرا گفت: «نکراسوف» از لحاظ موقعیت زمانی و شرایط زیستی مشابهت بسیار زیادی به جامعه امروز دارد. این نمایشنامه در زمان جنگ سرد که به نوعی زمان بلاتکلیفی است به رشته تحریر در آمده است. فضای پر رمز و راز و حس بلاتکلیفی از مهم‌ترین شاخصه‌های دوران جنگ سرد به شمار می‌آید؛ تمام آنچه ما در جامعه با آن روبرو هستیم و شاید انتخاب این نمایشنامه از این وجه به زندگی ما ارتباط زیادی پیدا می کرد.
او با اشاره به فرآیند دراماتورژی متن برای اجرا بیان کرد: مثل هر نمایشی که طی این سال‌ها روی صحنه برده ام، بحث دراماتورژی و توجه به اکنون برای من خیلی مهم بوده است. این که ما اکنون از این نمایشنامه چه چیزی می‌خواهیم، قرار است با اجرای آن چه حرفی بزنیم و مخاطب در رویارویی با آن چه برداشتی خواهد داشت. با توجه به این موضوعات نمایشنامه‌ها را دوباره‌نویسی می کنیم و ترجمه اکنون خودمان در آن اتفاق می‌افتد. این نمایشنامه نیز از این قاعده مستثنا نیست و این کار را من به مهدی کوشکی که هم تجربه زیادی در دراماتورژی دارد و هم دقت نظر و ریزبینی بسیاری نسبت به شرایط دارد؛ سپردم.  
این هنرمند ادامه ... دیدن ادامه ›› داد: با گفت‌وگوهایی که  در زمینه دراماتورژی داشتیم به سمت امروز و اکنون خودمان پیش رفتیم تا در نظر داشته باشیم که چه چیزی در جامعه ما مسئله و دغدغه است؛ بلاتکیفی را چگونه در نمایش ایجاد کنیم و این فضای امنیتی و جاسوس گونه را به چه شکل در متن پیاده کنیم و همچنین براساس فیزیک، لحن صدا و بیان بازیگران، کاراکترها دوباره‌نویسی شدند.
کارگردان نمایش «نکراسوف» در پایان با بیان اینکه روند دراماتورژی متن به سمت ایرانیزه شدن پیش نرفته است؛ عنوان کرد: تماشاگران در طول اجرا از لحاظ بصری شاهد فرهنگ اجتماعی جامعه ما نیستند اما رفتار، دیالوگ‌ها و مراوده کاراکترها بسیار به مردم ما نزدیک است و بدین شکل فضای نمایش برای مخاطبان فضای بسیار آشنایی است اما ما به هیچ عنوان به سمت ایرانیزه شدن پیش نرفته‌ایم.
ژرژ: سیاسی ها رو ترجیح می دی؟
ورونیک: آره، چون کامل شرافتشون رو کنار گذاشتن.
سلام و ارادت
دوستان تئاتر بین
سال نو مبارک
مرسی که تشریف آوردین نمایش توفان رو تماشا کردین و ممنون از دوستانی که کامنت گذاشتن، چه مثبت و چه منفی
بدترین اتفاق برای یک اثر هنری اینه که مخاطبانش بی تفاوت از کنارش عبور کنن.
شاد و سلامت باشین
با احترام
مصطفا کوشکی ❤️
همراهان عزیز فروش باد شیشه را می لرزاند از اول آذر به سایت تیک 8 انتقال می یابد.
www.tik8.com
www.tik8.com


اصلاح شد...................
۲۹ آبان ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
( رئال، مستندی تو در تو و جذاب از یک تمرین تئاتر )

دانش دولتشاهی / مخاطب

خیال نمی کنم تماشاگری وجود داشته باشد که از فضای رمز و راز گونه ی یک اجرای تئاتر لذت نبرد و از تو در تویی شخصیت ها و عناصر صحنه ذوق نکند مادامی که به کشفی درست از این پیچیدگی ها دست پیدا کند.
( رئال ) یک سری وقایع مستند را بدون تغییری در محتوا و تنها با پرداخت در فرم روی صحنه ی تئاتر بازسازی می کند. ( رئال ) به هیچ وجه نمی خواهد این سوتفاهم را برای تماشاگر ایجاد کند که واقعیت موجود روی صحنه ی تئاتر قرار هست که تقلید شود. به همین دلیل از نوعی فاصله گذاری در روایت استفاده می کند که تماشاگر در حین دیدن اجرا واقعیت و حقیقت را از هم تفکیک نمی کند و همین عدم تفکیک است که حس تعلیق اثر را بیشتر و ... دیدن ادامه ›› بیشتر می کند.
برای آن که نمایش ( رئال ) که یک درام روانشناختی به شمار می رود، از نگاه زیبایی شناسانه مورد ارزیابی قرار بگیرد، بهتر است به درک اهداف و مقاصد خالق اثر ( عاطفه کوشکی ) بپردازیم:
خالق اثر با درک درست و نگاه آسیب شناسانه به جامعه، خیال دارد دریچه ای حقیقی را برای مخاطبش باز بنماید که این به خودی خود هم از عنوان کار ( رئال ) پیداست و هم فرم ارائه ی چنین متریالی ریشه در آگاهی درست و صد البته خلاقیت خالق اثر و تیم اجرایی اش دارد. مسئله ی شکل و فرم در نمایش ( رئال ) در ارتباط تنگاتنگ با مقاصد و اهداف خالق اثر قابل ملاحظه و ردیابی است؛ به طوری که استقلال و تفکیک هیچ یک از دیگری ممکن نیست و این درست همان نقطه ی معما گونه و تو در تویی ست که ( عاطفه کوشکی ) تیمش را به شکل قابل توجهی در همین مسیر رهبری کرده است.
سخن کوتاه که طرح داستانی نمایش ( رئال ) مینی مالیست و بسیار کم حاشیه است و با این حقیقت که نبض دراماتیک اثر تا پایان مانند یک ریتم ‌تام تام تبل پر جوش و خروش می زند.
با مهر...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
( رئال ؛ جذابیت روایت غیرخطی )

میلاد دلان/کارشناس بازیگری

در رئال زمانی با روایت داستانی رو‌به‌رو هستیم که واقعه‌ای همچون تاخیر در حضور تنها بازیگر زن نمایش(یلدا) در کار است.منظور از واقعه حالت ناپایداری است که با هوشیاری نویسنده به متن ورود پیدا می‌کند و داستان را به حرکت می‌اندازد. عاطفه کوشکی بستر مناسب را در تمرینات یک گروه نمایش می بیند که با تاخیر یلدا در محل تمرین مخاطب پا به رویدادهایی میگذارد که نظم زمانی و مکانی را به‌هم میریزند. آن‌وقت شاید، رویدادی که در پایان داستان اتفاق می‌افتد به آغاز روایت داستانی تعلق گیرد و وقایعِ پس و پیش داستان با تمهید درست نویسنده در طول داستان روایت شوند.
کوشکی در خلق آدم های نمایش نهایت دقت عمل را بکار می برد. خلق آدم هایی از جنس اجتماعی که در آن غوطه ور هستیم.کسانی مثل بابک که هرچه در این مرداب دست و پا می زنند,بیشتر غرق میشوند.
چنانکه از کارگردانی کوشکی هم پیداست, از تار و پود سادگی, پیچیدگی را خلق می کند.
جسارت کارگردان در هدایت ... دیدن ادامه ›› بازیگران و استفاده درست از عناصر صحنه قابل تحسین است.
خوانش صحیح بازیگران از متن و درک موقعیت، باعث هماهنگی و یکپارچگی در ارائه ی نقش ها شده است.رضا شاه کرمی جذابیت وقایع را با رفتارهای زیرکانه پررنگ می کند.امیررحمان خسروی مسلط ظاهر شده و در جهت گیری اتفاقات درست عمل کرده و عاطفه کوشکی در روی صحنه مسیر درست را تا پایان می پیماید.تعدد صحنه ها و نقش ها نه تنها تاثیر منفی بر کل اثر نگذاشته ، بلکه باعث بروز نگاه خلاقانه ی کارگردان در مصور کردن متن نمایشی شده است.
روح اله امامی در مقام طراح صحنه و لباس در نهایت سادگی با شناخت صحیح متریال ، رابطه ی منطقی فرم و محتوا را به نمایش میگذارد تا راه را برای مانور متن، کارگردانی و بازیگری هموار کند. عناصر صحنه در نمایش رئال فضایی به دور از اغراق و افاده های امروز تئاتر را خلق می کنند تا حفره ی بین مخاطب و تئاتر تنگ تر شود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلنوشته ای از #کورش نریمانی برای نمایش رئال

دیشب ، افتتاح نمایش « رئال » - کاری از دوستان جوان همولایتی ام - بهانه ای شد که نه از سر تعارفات بی مایه معمول ، بلکه به خاطر رویکرد درست و امیدوارکننده ای که این گروه دوست داشتنی در پیش گرفته اند ، چند خطی بنویسم .


اول اینکه خوشحالم که به تماشای نمایشی نشستم که ظریف و شسته رفته و موجز و بی ادعا ، موضوعی به روز و مبتلابه جامعه را به صحنه آورد ، بی آنکه اسیر شامورتی بازی های بی ربط مرسوم برخی نمایش های معمول این روزها شود . همه چیز نمایش « رئال » ، در حد و اندازه های خود به قاعده و ساده و خلاقانه طراحی و به اجرا گذاشته شد . از متن نمایشنامه گرفته تا کارگردانی و بازی بی پیرایه ی بازیگرانش ، در قواره ی یک کار جمع و جور و تأثیرگذار با ریتم مناسب ، فراتر از توان و تجربه ی دست اندرکاران جوانش به صحنه آمد .


اما .... آنچه خوشحال ترم می کند اینکه سرانجام در میان خیل گروه های سینه چاک جشنواره ای ... دیدن ادامه ›› تئاتر ، بالاخره گروه هایی هم پیدا می شوند که مسیر درست و منطقی کارشان را - به سختی - به سمت تئاتر اصیل و حرفه ای باز می کنند . گروه هایی اندک که به جای دلخوش کردن به حضور موسمی در جشنواره ها و احیاناً بردن یا نبردن جایزه ای و گرفتن یا نگرفتن تقدیرنامه ای ، با جسارت ستودنی نمایش شان را به اجرای عمومی - آنهم در پایتخت - می رسانند .


آرزوی موفقیت بیشترمی کنم برای گروه جوان نمایش « رئال » که زودتر از موعد معمول به این بلوغ فکری و هنری رسیدند . و همیشه ناراحت و نگرانم نسبت به سرنوشت کارگردانان و گروه هایی که سالهاست از این جشنواره به آن جشنواره راه خود را گم کرده اند و همه ی داشته ها و نداشته هاشان از تئاتر ، تنها به حضور موفق یا ناموفق در جشنواره ای خلاصه می شود و تمام . ................ کورش نریمانی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاهی به نمایش رئال

امیر دلفانی
کارشناس ارشد کارگردانی تئاتر

از نام اثر پیداست که گروه اجرایی و در صدر همه نویسنده و کارگردان اثر در پیِ نکته ظریفی است که شاید دیگران کمتر به آن پرداخته اند. گروه نمایشی در آخرین مرحله قبل از اجرای خود بازیگر زنی را به نام یلدا به گروه اضافه می کنند. شرایط بد و غیرحرفه ای تئاتر مد نظر مولف موجب می شود تا تشویش درون گروهی به اوج خود برسد و زمان نامناسب تمرین می تواند حتی منجر به قطع همکاری زود هنگام یلدا با گروه شود . یلدا از زمان تمرین شاکی است و کارگردان از تاخیر یلدا ، تا اینکه یلدا عنوان می کند که مورد اذیت و آزار راننده ای میانسال قرار گرفته و … اینها همه در صحنه های پازلی و تو در تویی که عاطفه کوشکی و گروه طراحانش به زیبایی خلق کرده اند به استتار درآمده اند و در عین خودنمایی منطقی چه در بازی ، چه در پردازش دیالوگ های وزین ، دکور و موسیقی مینی مالیستی ... دیدن ادامه ›› و مطمئناً در خدمت کار ، از حد خارج نمی شود و تماشاکننده به عنوان جزئی از اثر خود را گاهاً در آن سو و به عنوان تماشا شونده می بیند.
در متن شاهد جابجایی اتفاق هایی هستیم که مابین شخصیت های متعدد خیالی ، واقعی و خیالی_واقعی صورت می پذیرد. در واقع آدم ها مدام جایگزین دیگری می شوند و هر لحظه توسط یک شخصیت در جریان قرار می گیرد. تمام شخصیت هایی که در خلق درام و حل درام حضور موثر دارند و تنها جنسیت است که آنها را از هم متمایز می کند و گویی مولف دست به خلق درامی انسان محور در دفاع از جامعه انسانی بدون به کار گیری مانیفستی خاص می زند.
رضا شاه کرمی ، امیررحمان خسروی، سحر یثربی و عاطفه کوشکی به وظیفه بازیگریشان به درست ترین شکل ممکن خدمت کرده بودند . قراردادهای زیرکانه و هدایت درست کوشکی در مقام کارگردان بیشترین تاثیر را دارد، اما گویی بازیگران ریشه ای تر از اتفاق ممکن بازیگری را می دانند و بدون هیاهو تا هفته ها در ذهن تماشاکننده پرسه می زنند.
بازی منطقی و علمی رضا شاه کرمی به هر نظر احساسی دیگری دست رد می زند و لحظه ای تماشاکننده ای که خود بازیگر است را به این فکر فرو می برد که «من هم از این به بعد بدانم بازیگری یک علم است نه علاقه ».
رامین صادقی در مقام طراح نور و روح اله امامی در مقام طراح صحنه و عمید سپه وندی در مقام طراح صدا نیز تا حد بسیار زیادی خود را در خدمت تفکر بدیع کارگردان گذارده و به سمت هدفی غایی و گروه مدارانه گام برمی دارند و در تک تک صحنه ، همگی در کنار هم به معجزه ای بی هیاهو دست می زنند، تا مخاطب دریابد «حال که به عنوان اولین نیازم به اندازه کافی سرگرم شدم ، بد نیست بیاندیشم.»
نیلوفر ثانی، عالیا و Bahram Bakhshaei این را خواندند
محمد رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه بچه تو کاشی حموم گیر کرده... داره دنبالِ مادرش می گرده...