در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:03:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش نِکراسوف i
تعدی اقناع است یا زور؟

قلم سارتر در خلق نکراسوف بسیار خواندنی است، جایی که در بلوک شرق و غرب را با دید اگزیستانسیالیستی (هستی گرایانه) خود و هجوگویانه در ترازویی برابر قرار میدهد و سیاست را زاده اقناع و نوعی هژمونی ( به معنای کاربردی گرامشی) میداند و زیباترین دیالوگ آن که در نمایش دست کم من نشنیدم این بود که ژرژ میگوید من قدرتم را وام‌دار انزجار و نفرت هستم. به هر رویی موقعی که متن اصلی را خواندم و بعدها دیدگاهای آرنت، دونایفسکایا را در مورد این متن خواندم لذتی به مراتب بیشتر از دیدن این نمایش بردم.

متن شرحه شرحه شده بود و کلید واژه هایی مانند رنگ صورتی به جای رنگ سرخ یا کم شدن نقش ورونیک اعتبار اصلی نمایش را خدشه دار کرده است. صدا گذاری و افکت های صوتی برای من جذابیت زیادی نداشت و استفاده بیش از اندازه آن کلافه کننده بود، طنز نمایش هم برای من خیلی همراه کننده نبود، قطعا از کست بازیگری انتظار بیشتری داشتم، هرچند که خود مصطفی کوشکی در قامت کارگردان و کارهایش (چه این جور و آن‌جور) را اغلب دوست دارم اما در این نمایش متاسفانه هرچقدر تلاش کردم ارتباط نگرفتم.

دکور و طراحی صحنه دارای خلاقیت بود اما خب بیشتر ترس این را داشتم که اتفاقی برای صحنه رخ دهد و صدالبته این طراحی صحنه برای ... دیدن ادامه ›› من خیلی آورده ای نداشت.

از لحاظ طراحی لباس و نور همه چیز در حد میانه قرار داشت مخصوصا که نگاهی به کارنامه کارگردان می‌اندازیم (مخصوصا رویای یک شب، کوریالانوس و طوفان)، متوجه می‌شویم شگفتی یا حرکت آوانگاردی شکل نگرفته بود. صد البته از لحاظ چهره آرایی نیز کار مورد قبول بود.

با آرزوی موفقیت برای گروه اجرا (به جز...)
امتیاز من با احترام ⭐️⭐️ (1.5)
مهسا احسن و شاهین ه این را خواندند
Amir Sharifi و آرش خیل تاش این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش عزادار i
خلاء و فقدان

قبل از هرچیز این نمایش برای کسانی که با سوگ یا فقدان دست و پنجه نرم می‌کنند به گمانم گزینه مناسبی نیست و ممکن است آنها را برنجاند.

از ... دیدن ادامه ›› طراحی صحنه شروع کنم، نمایش طراحی صحنه خوبی داره با اینکه خیلی ساده است اما برای من دلپذیر بود، میز نهار خوری، مکانی که برای مصرف شکل گرفته است....

طراحی نور و افکت های نوری در ابتدا به نظر ساده بودند اما هرچه پیشرفت بهتر از پیش شد و به نظرم میتواند برای این نمایش کافی باشد.

افکت صوتی و صدا چیز جدیدی برای عرصه نداشت.

بازیهای بازیگران به نظر میرسید که در کار تمرین شده مناسب باشد و از این لحاظ بازیگران نقش خود را به درستی ایفا کردند هرچند لزوم حضور عباس جمالی (با اینکه نقش را به درستی ایفا کرد، اما ...) را در این نمایش درک نکردم.

خب خلاصه داستان مشخص است که به تماشای یک سوگ رفته ایم، البته مراحل سوگ و سوگواری در نزد نویسندگان متفاوت است و قرابت زیادی با ۵ یا ۷ مرحله مشهور نداریم.فقدان به گونه ای دیگر تعریف می‌شود و جایگزینی به گونه دیگر! مخصوصا در بعد تحلیه (نظم دهی مجدد). شاید کلید درک این نمایش در همین جایگزینی و آماده سازی مجدد نهفته باشد و البته مراحل تطوری آن. میزانسهای نمایش نیز به خوبی طراحی شده بود و حضور کارگردانی در کار مشخص بود.

در شب اول اجرا و تماشای آن توضیح بیشتری نمی‌توان ارائه کرد ولی به گمانم این عزاداری یک نمایش استاندارد و تا اندازه ای خلاقانه است که البته هر مخاطبی را نمیتواند جذب کند. به دلیلی زمان اجرای نمایش ممکن است برای برخی طولانی باشد و گاهی به تکرار دچار شود و از سوی دیگر بحث آزاردهندگی عامدانه (و البته موفق) نمایش ممکن است برای برخی تعذیب کننده و محنت بار باشد.


جایگاه مناسب برای تماشای نمایش به نظرم بین ردیف های ۳ تا ۶ است، هرچند دوستانی که در ردیف یک هم نشسته بودند سختی زیادی برای تماشا نداشتند.
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.


امتیاز من ۳.۵
اعجاز کلمات

چگونه در یک فضای کوچک و در قالب یک تک گویی می‌توان یک بازخوانی از هملت داشت که مخاطب درگیر آن شود؟ به گمانم کار هرکسی نیست. بعد از این همه اجراهای متفاوت از هملت و برداشتهای گوناگون از آن، مخاطب قدیمی تیاتر را نمی‌توان به راحتی به چنین نمایشی دعوت کرد و بعد از آن کاری کرد که از دیدن و شنیدنش لذت ببرد.

اما .....
محمد مساوات توانست. برای من بهترین نمایش مساوات نبود اما یکی از بهترین هملت هایی بود که دیدم. از لحاظ متن و اقتباسی که از روایت ارجینال شده بود یک لذت به تمام معنا بود، متنی ادبی و شعرگون که میتوانستی در برخی از جاهای آن غرق شوی و همانجا باقی بمانی، آنقدر متن و البته اجرای مساوات را دوست داشتم که خیلی از جاها از متن عقب میماندم و این چالش اصلی من برای تماشا بود.

به غیر از متن و انتخاب کلمات قدرتمندش، نور و جلوه های نوری نقش به سزایی ... دیدن ادامه ›› در لذت بردن از نمایش داشت و در کنار آن موسیقی مناسبی قرار گرفته بود که لذت تماشا را بیشتر می‌کرد.
اجراگر (مساوات) به درستی با فن بیان منحصر به فرد و ریتم کلامی بسیار درخشان در کشش و همراهی مخاطب تاثیر بسزایی داشت و متن را به بهترین شکل ممکن ارائه کرد و هرچه از مدت زمان نمایش میگذشت تماشا دلپذیرتر می‌کرد.

خود این متن برای من ارجاعات فوکویی و سراسربینی و جامعه دیده بانی،متن ارجینال را به خوبی نمایان میکرد که خود سرزمین (دانمارک) یک زندان است، جامعه به هرشکلی همواره تلاش میکند که اصالت فرد را کنترل و نظارت کند و چه می‌شود که ما قادر به یافتن تعریفی از خود در چارچوبهای رسمی نشویم و باید هویت خود را در یک تضاد با آن بازتعریف کنیم؟ چگونه شبح وار و پراکنده تعریف نشویم؟
تاریکی...

امتیاز من ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
فرزاد جعفریان
من تو همون قسمت تاریکی افلیا پیمانه پنج م‌ لبریز شد :) ❣️
دقیقا پرده قشنگی بود ❤
۱۹ اردیبهشت
سینا
شما هم باکس کناری بودید اگر اشتباه نکنم
بله متاسفانه، البته باز خواهم رفت.
۱۹ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش بیستوهیچ i
Much ado ...

بیست و هیچ به گمانم از طراحی صحنه و لباس و نور خوبی برخوردار بود، به جرات به طور مثال استفاده از نور آبی استفاده شده اش من را بسیار شگفت زده کرد، طراحی صحنه و دکور را هم به جز اسلحه به کار گرفته و البته ناهماهنگی های صدا و حرکت را دوست داشتم و حس خوبی را به وجود می‌آورد، بازیها در کل برایم خیلی رضایت بخش نبود و به گمانم از بازیگران به خوبی استفاده نشده بود، نه آقای کاوه مرحمتی خیلی درخشان بود نه سرکار خانوم نظری! از میان همه شاید در شب اول اجرا سرکار خانوم بی‌تا عزیز همچون نمایش انگلیسی خوب بودند و تا اندازه مطلوبی اشکان دلاوری.

اما مشکل اصلی به گمان من همون متنی بود که اول اجرا توضیح داده می‌شود نه درامی است نه سبکی را دنبال میکنیم نه ....! سوال اینجاست که پس چه چیزی را دنبال می‌کنید؟ تنها یک نمایش سرگرمی؟ یک نواوری؟ خلق اثری در تشابه با هانکه یا وان؟ یا تنها یک روایت؟ به هرحال به گمانم‌ به هرکسی فرصت اجرا در دو سالن ایرانشهر که از دست حادثه محبوبیت زیادی هم بین تماشاگران دارد داده نمی‌‌شود و بهتر بود از فرصت داده شده استفاده ... دیدن ادامه ›› بهتری شود.

متاسفانه دقیقا یا حتی نسبتا متوجه نشدم که چه شد و چه چیزی این نمایش و متن آن می‌خواست برایم بازگو کند، یا حتی دغدغه آن چه بود؟، اما برایم همه چیز در یک فرم باقی ماند. من اگر کسی ناراحت نمی‌شود می‌توانم بگویم حیف این طراحی صحنه و نور و این کَست دوست داشتنی، اما برای من متاسفانه تجربه آثاری چون درخت درخت شیشه‌ای آلما، بازگشت به خانه و پناه‌کاه اصلا تکرار نشد.

به امید درخشش بیشتر در کارهای آتی
گروه نمایش مانا باشید.

با احترام
امتیاز من
⭐️⭐️
آرمین عزیز ممنونیم که به تماشای بیستوهیچ نشستید.
از حمایت و همراهیتون در روزهای نخست سپاسگزاریم و از اینکه با توجه و دلسوزی نظراتتون رو با ما به اشتراک گذاشتید متشکریم.
۱۹ بهمن ۱۴۰۳
امیرحسین شاه حسینی
منم دو دادم برای دکور و بعضی از بازی‌ها اینکه، اونجوری که باید از دکور خوبی که داشتند، بهره نبردند؛ از عدم کارگردانی درست میاد....
فقط بحث کارگردانی نبود آخه؛ از نظر من کل متن و اجرا زیر سؤاله. به‌نظر من به‌دلیل همون دکور و نورپردازی خوب و بعضی از بازی‌های قابل قبولی که به هدر رفت باید امتیاز ازش کم کرد تازه!
۲۲ بهمن ۱۴۰۳
امیرمسعود فدائی
روح و روان رنجور خانم!
ای بابا، می‌فهمم؛ ولی از طرفی تئاتر خوب هم دوای درده‌ها؛ مثلاً هی بریم «کارامازوف» ببینیم هی حالمون خوب شه☺️🪴☺️
۲۲ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک خانه وا ده خوب، یک سر ز مین خوب

همچون سال ۹۳
بزرگترین خطای تماشا به نظر من محوریت دادن به نظام پدرسری، دیکته و هرچیزی مشابه آن در بستر یک واحد خرد به نام خانواده است، نمایش فریادی از درک حقیقت است، از عینیت و انتزاع! عینیت بر سر یک شی یا یک رخداد در گرو این است که یک حقیقت واحد دارای نوعی تکثر باشد به طوریکه آن کثرت در عین کثرتش، وحدت نیز داشته باشد. عینیت میتواند هویتی باشد، وجودی باشد، کلی باشد یا ماهوی باشد و البته اقسام دیگر، اما اینجا عینیتی وجود ندارد، حتی نظام پدرسالاری نیز جود ندارد، همانطور که در آگراندیسمان که در نمایش هم ادای دینی به آن میبینیم ( در صحنه تنیس) اینجا هم حقیقتی نافذ وجود ندارد، آنجا دوربین به شما چیزی نمی‌گوید، اینجا چشم هایتان بلاواسطه!

در حقیقت، خود حقیقت در زندگی جریان دارد، نظام دیکته، دیکتاتوری، پدرسری یا هر اسم دیگر تنها یک طرف داستان است اما میزی که هست و نیست، خوراکی ... دیدن ادامه ›› که هست و نیست، آبی که هست و نیست و مهمتر از همه سرمایه اجتماعی و حتی روابط نسبی که هست و نیست چه؟ هراس و تک صدایی در کنار حقیقت به گمان من برجسته ترین نکته نمایش است، روابطی که بدون اسم و تنها بر نقش استوار است، روابطی که خالق هویت فردی و جمعی است، روابطی که در برخورد من و دیگری شکل می‌گیرد. نمایش نقد کننده یک فرض پیشینی و آشناست، من فکر می‌کنم، پس هستم.
همین سوژه‌محوری، همین رها شدن بی حد و اندازه سوژه از جهان، همین نشستن دکارت در کنار لب جوی و اثبات هستن‌اش از راه اندیشیدن‌اش، فارغ از جهان در حال تحول، فارغ از موجودیت دیگران و اندیشه آنها، راه را برای خودتنها انگاری یا نفس گرایی و البته فردگرایی باز کرد و سرانجام به ایده‌آلیسم رسید.
بنابراین شاید نزدیک به هایدگر من هستم و من نیستم درست تر باشد و این یک تناقض است. در واقع تناقض از آنجا نشأت گرفته است که در استدلال دکارت، بصورت ضمنی در کنار اندیشیدن، بودن نیز مستتر است، اما از آنجا که مفروض اندیشیدن نداشتن هیچگونه وابستگی به بودن است، پس می‌توان فرض نبودن را نیز در نظر گرفت. فرض نبودن، در واقع اندیشیدن است در مورد نبودن و از اندیشیدن بودن نتیجه می‌شود! به نظر گزاره آنچنان که باید قدرتی در اثبات وجود ندارد.

از لحاظ فنی هرچه تمرکز کردم و به عبارت صحیح تر زور زدم چیزی از این استخر تماشایی از اجرای سالهای قبل به یاد نیاوردم، آنچه برایم در نزدیک ده سال پیش اعجاب برانگیز بود و آن تماشای خانه‌ وا ده پشت پنجره بود در این اجرا به سرعت گذشت و جایش را به استخر و حاشیه استخر و آن نور دوست داشتنی و میزانس بازیگرها داد.
به طور عموم شاید اجراهای ده سال پیش ( چون هر اجرا تفاوتی با اجراهای پیشین داشت و حتی کار شگفتانه به حضور خود مساوات در صحنه کشید) برایم جذاب تر بود اما این اجرا را به صورت مستقل هم خیلی دوست داشتم و همان ۵ ستاره را برایش منظور کردم. نگاه نیمه لکانی نمایش برایم همچنان دوست داشتنی بود هرچند در یک پیپ نیست مساوارت که آرزوی بازاجرایش را دارم به کمال می‌رسد، اما همچنان در خانه وا ده دوست داشتنی.
بازی علی محمودی برایم جایگزین بازی پدر در آن سالها شد هرچند که پدر جدید هم دوست داشتنی بود. طراحی نور و لباس و گریم را هم خیلی دوست داشتم و شاید واقعا بهتر از اجرای قبلی بود، هرچند شاید نقطه برخورد اولیه با متن و اجرا در آن سالها با توجه به تاریخ نمایش اجرای قبلی برایم دوست داشتنی تر بود.


گروه نمایش پراجرا و مانا باشید
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
کاش امشب بودی می‌دیدیمت🥹🥹♥️♥️
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
امیرمسعود فدائی
کاش امشب بودی می‌دیدیمت🥹🥹♥️♥️
ارادت خیلی زیاد، متاسفانه شب اول اجرا بودم و کم سعادت.
امیدوارم به زودی ببینمت، خیلی وقته ندیدمت، فکر کنم از اجرای عروسکی کاخ هنر بود❤😍
۱۳ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش غرب غمگین i
امیدوارم خشونت شدید متن به خوبی اجرایی بشه.
چه خوب مخاطبانی چون شما داریم که متن رو خوندند.
امیدوارم از ترجمه و دراماتورژی اجرای ما هم خوش‌تون بیاد.
۰۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یعنی نقش پدر همان جذابیت سالهای قبل را داره؟
باز هم شگفتی در کار است؟
خواهیم دید.
آرمین (newmass)
درباره نمایش ژوزف i
کشتن دشمنانم آسان است، چالش این است که طرز فکرشان را تغییر دهیم!

حقیقتا نمایش را دوست داشتم و دیدنش برایم شگفتانه داشت، متن خوبی انتخاب شده بود با درونمایه همکاری نافرجام و اندوه‌بار روشنفکر و قدرت که بازیهای خوبی را در پی داشت، قطعا از لحاظ اکسسوار، دکور اگر بودجه بیشتری بود نمایش را به اثر درخشان تری تبدیل می‌کرد اما با توجه به شرایط موجود به گمانم همین دکور نیز پاسخگو نمایش بود.

طراحی نور خوب و در خدمت اجرا بود هرچند که باز میتوانست تهور بیشتری داشته باشد، حضور کارگردان را من در صحنه و میزانسن ها می‌‌دیدم، و با اینکه کار پر بازیگری بود اما طراحی خوبی داشت، از لحاظ چهره پردازی و طراحی لباس به نظرم تلاش بهینه ای بود و خروجی قابل قبولی داشت، گروه بازیگری تقریبا یکدست بود و در خدمت اجرا قرار گرفته بودند، هر چند که شاید یکی دو نقش نیاز به تمرین و هماهنگی بیشتری داشتند.

یکی از نکات مورد توجه نمایش با توجه به فضای سالن تعویض صحنه ها بود که اثری از عجله و بی سلیقگی در آن نبود و به خوبی آنها تغییر می‌کردنند ... دیدن ادامه ›› و لطمه ای به اجرا وارد نمی‌کرد، تقریبا بدون سر وصدا و شلوغی نور و حرکت اضافه!

اما خب متن کاملا یک عنصر در خدمت اجرا قرار گرفته بود و تقریبا موازی اجرا پیش می‌رفت و به گمان بازیگران قلب متن را به خوبی دریافته بودند، روشنفکری در برابر حاکمیت! هنر در برابر سلطه!

برای من علاقه دیکتاتوری تشنه دیدن و شنیده شدن و قرابت و نیازش به هنرمندان و دیالکتیک عجیبش به خوبی درامده بود، در پاکسازی نیاز به مشروعیت سازی نقطه طلایی و جذاب متن بود که تماشای آن دوست داشتنی بود، متن و اجرا دارای دوگانگی خوبی در به کارگیری طنز در هر زمان ممکن در زندگی افرادی است که در حالت ظالمانه و تاریک و تحت انقیاد زیست می کنند و لحن سیاه و به شدت موذیانه آن به طور کلی به خوبی متعادل شده و با استفاده از طنز برجسته و به رخ کشیده می‌شود و این مهم اجازه می دهد تا اجرا بدون اینکه بیش از حد سنگین و غیر قابل فهم شود معانی مورد نظر خود را به نیکی حمل کند.

به گمانم پیوند بیمارگونه زبانی و ذهنی روشنفکر(هنرمند) و قدرت یکی از نقاط برجسته این متن بود و این که هر کدام ممکن است در جای دیگری بنشیند که در اجرا نیز به خوبی لمس می‌شد و هیجان تماشا را بیشتر می‌کرد، متن به زیبایی‌ هرچه تمام تر بولگاکف و استالین را در مرز بدل‌شدن به یکدیگر نگه می‌دارد و این مکث یکی از دوست داشتنی های این اجرا بود، در واقع نه استالین به یک بولگاکف تمام‌عیار بدل می‌شود و نه بولگاکف می‌تواند خشونت استالینی را تا به آخر ادامه دهد.

شاید پیوند مولیر مخصوصا در نوع نگاهش به پیرامون یا نوشته خسیسش و یا شکل مرگش و از طرفی بولگاکف و آثارش و ماجرای ارتش سفید، در تقابل با استالین و میزانی از نارسیس و مخصوصا سخنرانی مشهورش در تیاتر بالشوی و آن ماجرای عجیب دست و کف زدن طولانی و عجیبش جذابیت تماشا را بیشتر کند.

شاید در نهایت فارغ از هر بحث و زمانی، هیولای درون هنرمند تا چه اندازه ممکن است رشد کند و دست به ویرانی بزند و از سوی دیگر هنرمند درون هیولا چه؟ آیا میتواند پایانی هنرمندانه برای خود ببیند؟ یا ....؟ یا اصلا آیا می‌توان با هیولا آشتی کرد؟ آیا آشتی در اینجا در تقابل آزادی نیست؟

گروه نمایش پراجرا و مانا باشید.
⭐️⭐️⭐️⭐️
سلام و ارادت
ممنونم که نمایش مارا برای تماشا کردید
بسیار سپاسگزارم از تحلیل شما
۲۵ دی ۱۴۰۳
مهدی علی‌نژاد
سلام و ارادت ممنونم که نمایش مارا برای تماشا کردید بسیار سپاسگزارم از تحلیل شما
ارادت جناب مهدی عزیز🌸
۲۵ دی ۱۴۰۳
سارا داروفروش
درود برشما جناب آقای آرمین سپاس از نگاه زیبا و موشکافانه ونکته سنجی و تحلیل به جایی که از اجرای ماداشتید 🙏 بسیارخرسندم که نمایش ما موردپسندتون واقع شد. و ممنونم از نظردهی شما🙏🌹
ارادت، سلامت باشید و پراجرا🌸
۲۵ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
غریب آشنا

بعد از افتادن تجربه تماشای خوبی بود، کار بالاتر از سه قرار میگرفت البته به دلایلی در تیوال همان ۳ را درج کردم که در ادامه توضیحش را خواهم داد.

طراحی صحنه و لباس و نور به گمانم کاملا در خدمت اجرا بود، البته که خیلی نکته متهورانه ای نداشت گروه بازیگران همگی خوب بودند و تقریبا یک بازی همسان را ارائه کردند، خب شاید یکی دو نفر از آنها برجسته تر بودند اما در نهایت همگی در خدمت اجرا بودند.
من متن رو دوست داشتم و برایم مفهوم غریبگی را تداعی می‌کرد که مختصری برداشتم را توضیح خواهم داد، اما نمایش به شدت مشکل میزانسن داشت و به طور مثال ردیف ۱ صندلی های ۱۴، ۱۵، یا ۱۶ اصلا دید مناسبی داشتند احتمالا ردیف ۲ و ۳ درهمین شماره صندلی ها هم چنین مشکلی داشته باشند، ما در صحنه میز غذا خوری دو بازیگر ماسکه داشتیم‌ که در نهایت در اعتبار و لذت نهایی من تاثیر ... دیدن ادامه ›› گذار بود.

حقیقتا برای من خیلی بحث مسخ شدگی و مدیا و .... محلی از اعراب نداشت، مفهومی که من را درگیر کرد عنصر غریبگی بود و به شدت آن را دوست داشتم. غریبه نه آواره است و نه ساکن در یک مکان. او ترکیبی از این دو حالت است.او هم نیست هم هست.هم می رود هم می ماند. همین جاست در کنار ما. اما انگار در کنار ما نیست. او آواره بالقوه است. اما به رفتن هم کاملاً مختار نیست.  او جزیی از گروه است. اما خصوصیات اواز گروه ناشی نشده است. به تعبیر دریدایی حضور غایب است اما بهترین سندیت این غریبه همان زیملی بودن آن است.

هر رابطه آدمی مبتنی است بر همین نزدیکی و دوری. اما این رابطه در غریبه تبلور پیدا می کند. گویی  در او متجسد یا متجلی  می شود.غریبه بودن یک رابطه ایجابی است .کسانی  که ما اصلاً هیچ ارتباطی با آنها نداریم نمی توانند برای ما غریبه باشند. صفت خاص غریبه تحرک و بی مکانی است و این حالت درروابط او هم مشاهده  می شود. رابطه او با اعضای گروهی که واردش می شود اتفاقی است نه ارگانیک." او نمی تواند از طریق پیوندهای تثبیت شده خویشاوندی یا از طریق محل زندگی یا از طریق شغل با کسی پیوند ارگانیک برقرار کند".

غریبه بی طرف است. دارای صفت عینیت است. جابندار نیست. چنین نگرشی به معنی عدم مشارکت نیست. او ترکیبی از بی تفاوتی و تعهد است.

اما چیزی که بیش از همه غریبه را معنا می‌دهد عنصر آزادی آن است، غریبه میتواند همه رازها را بشنود و در تصمیم دیگران تاثیر گذار باشد، شما یک رابطه حتی دو نفره را در نظر بگیرید که برخی یا یک طرف برای شخص سوم و غریبه دردلی میکند، او به آن وزن می‌دهد و وی را دارای اعتبار می‌کند، گاهی غریبه فرار می‌کند و وارد ماجرا نمی‌شود و گاهی به شکلی اعمال نفوذ می‌کند. به قول وسترمارک و بریبفُلت،
بیگانگان یا همان بیگانه از یک طرف به عنوان دشمن تعریف شوند و از سوی دیگر به عنوان برادران قبیله ای یا خدایانی در لباس مبدل.

از یک سمت این بی طرفی را می توان آزادی تعریف کرد.فهم و ادراک غریبه بر اثر اطلاعات ناشی از وابستگی به منافع گروهی و خانوادگی و شخصی و سنت و غیره مخدوش نمی شود.
این حالت غریبه را بسیار آسیب پذیر می سازد. او ممکن است به بلاگردان گروهی تبدیل شود که آماج حمله است. زیرا هیچ کس جز غریبه نیست که بتوان راحت تر از هر کس دیگر متهم اش کرد به فقدان تعهد و وابستگی و پیوند. اما از طرفی دیگر غریبه دارای قدرت و اعمال نفوذ می‌شود و می تواند تاثیر گذار باشد،غریبه هویت ها را بازسازی می‌کند، شخصیت ها را برساخت می‌کند، سرمایه را از نو می‌آفریند و گاهی صرفا با اعمال نظر، گاهی با لابی گری گاهی با پس زدن دیگران با توجه به ضعف آنها و شکل دهی امور جدید.

 به هر عنوان با یک نگرش جامعه شناسانه، کانسپت بیگانه عنوانی عریض و طویل است که گستره ی پدیده هایی از آغاز ورود به روابط اجتماعی جدید تا جذب تازه واردها و از تأثیرات بیگانه بر ساختار اجتماعی و فرهنگی گروه میزبان تا فرآیندهای اجتماعی – روان شناختی سازنده ی نقش بیگانه در گروه را در بر می گیرد، و اینکه این مفهوم خرد تعبیر گردد و یا کلی به عهده خواننده یا تماشاگر است که به گمانم هر دو تفسیر بدون اشکال است.

به هرروی از دیدن نمایش خرسند بودم و خوشحالم که اجرای مولوی سالیان پیش که برایم از دست رفته بود را با پایانی متهورانه تر مشاهده کردم.

گروه اجرا مانا و پر اجرا باشید‌.
⭐⭐⭐
در جستجوی آگاهی

شاید یکی از شاخصه های عصر جدید سرعت بیش از اندازه انجام کار باشه، حالا تفاوت چندانی هم نداره که صحبت از گذران فراغت باشه یا تکلیفی حرفه ای! همه چیز سرعت بیشتری گرفته و اهمیت شرح و تفضیل و یا جزئیات به مراتب کمتر شده، رشد مدیا های گوناگون نیز همه بر این اساس طراحی شده که تنها یک تیتر یا هدلاین را ببینیم و از آن عبور کنیم، گویی در یک فست فودی نشسته ایم و یک غذایی سفارش دادیم که در اکثر موارد حتی قبل از سفارش ما آماده تحویل بوده، ریتزر این مهم را به مک دونالدیزه شدن جوامع تعبیر می‌کند، جایی که حق انتخاب و کیفیت کمتر می‌شود و جای خودش را به محاسبه پذیری و کارایی بیشتر می‌دهد و گویی بشر در یک عقلانیت بی عقلانیتی گرفتار می‌شود که همه چیز در یک راستای نظام پیش بینی پذیر و محاسبه شده قرار میگیرد.
اگر به نمایشهای امروزه هم نگاهی کنیم تقریبا نمایشهایی که از یکساعت عبور کنند به ندرت دیده می‌شوند و از سویی دیگر خود تماشاگر نیز تحمل نشستن طولانی بر جایگاه مخاطبین را ندارد، و مهمتر از همه این اقتصاد (بودجه و زمان) است که همه چیز را کنترل میکند و اصولا گروه های اجرایی ریسک هزینه های مادی و خستگی تماشاگر را انجام نمی‌دهند.

برادران کارامازوف یک تجربه ناب و یک مثال نقض است، کارامازوف برای من یک زیبایی ادامه دار بود، یک ساختار شکنی جذاب، گروه اجرا با ساخت شکنی ... دیدن ادامه ›› در عرصه متن، زمان و فرم اجرا در جست وجوی راهی بود تا تمامی ایده ها، نکات و روش هایی که ممکن است گروهی به اجرا ببرند اما به هر دلیلی حاضر به پردازش و معرفی آن نبودند و یا به طور کلی به دست فراموشی سپرده شده است را عملی کنند. گمان می‌کنم همین که تماشاگر بر روی صندلی خود نشسته و نمایش را دنبال می کند و مشتاق به ادامه آن است یعنی گروه اجرایی و خیل نژاد کار خودش رو انجام داده.

اما متن اجرا برای من خیلی دوست داشتنی بود هرچند که خب در این ۶ ساعت فراز و نشیب هایی داشت اما هرگز ریتم خود را از دست نداد، طنز کار را هم خیلی دوست داشتم مخصوصا قسمت های میانی نمایش که واقعا از خنده اشک از چشمهایم خارج شد و خیلی خندیدم، راستش هرگز فکر نمیکردم روزی کارامازوف ببینم آنهم ۶ ساعته و لحظاتی بخندم، حتی همین مسئله را هم در اجرا خیلی دوست داشتم.

از آن گذشته ترکیب جذاب گوته و داستایوفسکی در هنگام مشاهده نمایش مخصوصا در میانه آن برای من شوقی وصف ناپذیر داشت.
فروید بر این باور است که برادران کارامازوف بهترین رمان همه زمانهاست و فاوست نیز طرفداران بزرگی چون لوکاچ را به همراه دارد، خود برادران کارامازوف یک اثر کاملا ناب از داستایوفسکی است که بیشتر تم کارهای روانشناختی دارد اما این اثر یک رویه مجزا تر است، داستایوفسکی اینجا بیش از هر چیز یک فیلسوف اجتماعی است، یک جامعه شناس است و مهمتر از همه در اینجا در قامت یک جامعه شناس دین قرار میگیرد. قدسی زدایی، پدرکشی و ساخت اجتماعی در این اثر همانند یک سونات موسیقی به خوبی کنار هم قرار میگیرد و به گمانم اجرا نیز در این مهم به خوبی موفق بوده، حتی در شخصیت پردازی آنها، به خوبی دلقکهای اشرافیت، تکنوکراتها، مردم احساسی، دینداران، لومپن پرولتاریا، روشنفکران و .... برایم ملموس بود. از سویی دیگر تز دولت به مثابه یک ایدئولوژی ( دین) نیز که حضورش چشمک زنان بود جذابیت زیادی داشت و این همسویی متن و اجرا را دوست داشتم.بحث نامیرایی و یا ناتمامی به زیبایی هرچه تمام تر بیان می‌‌شود و به خوبی دیالکتیک تراژیک صدای خدا یا ندای شیطان بسط داده می‌شود. شاید در پایان این قسمت این نقل از خود کتاب خالی از لطف نباشد، اگر خدا وجود نداشته باشد، باید اختراعش کرد.

دقیقا در همین نقطه است که پای گوته و فاوست هم به داستان باز می‌شود و بحث تطور، تکامل، آگاهی و من (‌به مثابه یک هویت اجتماعی) شکل میگیرد که آگاهی انسان به دامنه معانی آنها نزدیک می شود و دانش از واقعیت های اجتماعی بر مقیاس مطلق های اخلاقی قرار می گیرد، چیزی که بیشتر از هرچیز در بحث آگاهی هگل میبینیم. شاید بتوان اشاره کرد که هگل هم برای نشان دادن فرایند شکل‌گیریِ آگاهی، از موضوع یا ابژه‌ی تجربه‌ا‌ی که آدمی در خود (آگاهی، ذهن و یا جان خود) کسب می‌کند، به‌مثابه خودِ بیگانه یاد می‌کند. چیزی که به قولی می‌توان آنرا دگر شدن، در قبال خویشتنِ (خویشتن خود) می‌داند. به هرروی خود اجرا نیز برای من صحبت از یک آگاهی در جریان داشت از یک شکل گیری هویت نوین از یک هستی دیالکتیکی، و دقیقا شبیه آنچه هگل از هستی در حرکت سخن می‌گوید و معتقد است که نمی‌توان به هستی بلاواسطه نگریست و آنچه هست خود در حرکت منطقی، فلسفی، تاریخی پدیدارشناختی شکل می‌گیرد.

به هرتقدیر ما شاهد یک روایتی که از کوته نظری و بی مایگی هستیم که جای خود را به خودآیینی و به دست گرفتن سرنوشت داده است. هر چند که این تحولات هویتی و آگاهی بخش که ابعا تاریخی-جهانی دارد، هر گز فارغ از ناملایمات و نابسامانی ها نخواهد بود، اما نجات، رهایی و رستگاری در نهایت ممکن می‌شود.
خب در آخر اشاره ای هم به بازیهای خوب نمایش داشته باشم که خوب سرامد آنها شاید برای تیاتر دوستان حامد رسولی و میلاد شجره بود اما به گمانم تقریبا یک کار یکدست را مشاهده میکنید و تقریبا سطح بازیها برابر است، تنها برخی از دیگران تجربه بیشتری داشتند.

در نهایت با توجه به زمان اجرا و ظرافتهای موجود در متن و ایجاد یک فضای صحیح نمایشی این اجرا برای من امتیاز کامل را داشت.

گروه اجرایی مانا و برقرار باشید.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
آرمین (newmass)
درباره پرفورمنس موسیقی چاهار i
با توجه به تجربه روز سه شنبه، همین بس که شرافت را مشاهده کردیم.

مانا باشید.

⭐⭐⭐⭐⭐
آرمین (newmass)
درباره نمایش هدویگ i
مرغابی (وحشی) دوست داشتنی!

به نظر من برهانی از کارگردانهایی است که روح اداپتاسیون رو به خوبی درک کرده و شناخت واقعا خوبی بر ایبسن و میلر و امثال آن دارد و قطعا و هنگامی سخنی از اقتباس میاد برهانی میتونه یکی از گزینه های اول تماشا باشه.

در لحظه ورود با طراحی صحنه ای رو‌به‌رو می‌شوید که قطعا برایتان دلپذیر است، نمیگویم ساختارشکن اما کاملا با حس و حال یک نمایش کلاسیک همخوانی دارد و از لحاظ دیداری برای تماشاگر جذابیت و احترامی را دنبال میکند، همینجا بهتر است اشاره شود که طراحی صحنه علی رقم جذابیتش یک نکته منفی دارد و آنهم عدم لذت تماشا برای باکس های کناری است، توصیه من برای تماشا باکس b در ابتدا و بعد آن a است یعنی ردیف های وسط، قطعا باکس b تجربه بهتری دارد مخصوصا ردیف های ۱ تا ۵، البته اگر اهل تجربه پرسپکتیو مناسب تری هستید شاید ردیف ۲ تا ۴ بهتر باشه.

از لحاظ طراحی نور و زاویه تابش به نظرم نمایش دقت زیادی داشته، البته که سلیقه من شاید مقداری در توان بیشتر نور عمومی صحنه در برخی از پرده ... دیدن ادامه ›› ها بود.

آرایه گری و اکسسوار نمایش هم مناسب بود فقط برام سواله که وقتی از به طور مثال نون و کره ( یا پنیر) واقعی استفاده میشه، چرا باید شیشه نوشیدنی خالی باشه و ادای ریختن نوشیدنی را در بیارن؟ خب آب باشه داخلش چه اشکالی داره؟ اگه فعل نوشیدن باشه پس تخیلش هم ممیزدی داره. به نظرم اگر محتوا داخل شیشیه باشه بهتره. سیگار نمایش هم اگر به جای فیلتر سفید از سیگار های غیر کاغذی و برگ پیچ استفاده بشه که اصلا بحث زمان را در برنمیگیره، مناسب تره. البته شاید به نظر این مسائل سخت گیری باشه اما در یک کار حرفه ای چیزی را که به عنوان تماشاگر دیدم بیان کردم. نکته آخر در این مورد، دوست داشتم اون طراحی پشت پرده را بیشتر میتونستم ببینم با نور کمی بیشتر، هر چند که میدانم باید این شکل ارائه میشد. چهره پردازی و گریم هم به نسبت اجرا کاملا مناسب بود و در راستای اجراهای اینچنینی بود.

از نظر بازیگری، شاید جز معدود آثاری باشه (در این روزها) که دارای بازیهای نسبتا هم طراز، روان و مناسب است که کاملا مخاطب را در ادامه و پیگیری نمایش کمک می کند، دقیقا نمیتونم بگم کدام بازیگر بهتر از سایرین بود چون همه استانداردهای مناسب خودشان را داشتند، اما از بازی مرد مکمل نقش امین میری را خیلی پسندیدم، شاید طنزی که به نمایش داده شده بود و به نظر من خیلی ریسکی بود، امین امیری به خوبی از پس این طنز وزین برامده بود.

قسمت خوب دیگر نمایش نیز ویدیو آرت نمایش بود که بسیار مناسب و دقیق بود و به اجرا جنبه تصنعی نمیداد و کاملا فکر شده بود، ایده قاب حاضر در صحنه نیز با انکه کار جدیدی نبود، دوست داشتم.

متن نمایش نیز کاملا خوب بود، اقتباسی ماهرانه از ایبسن که دچار تغییراتی در جهت اندیشه تیم اجرا و احتمالا تماشاگران بود. متن نمایش به زیبایی بحث دوران کودکی، آرزوها، تنبلی ها و جنسیت و نسل را به طور عمومی را مرور می‌کند و تقابل جنسیتی نمایش را در این اجرا دوست داشتم که یکی از نقاط تغییر کرده نسبت به متن اصلی بود. به طور مثال مرغابی وحشی سرآخر توسط چه کسی شکار شد؟ که در نمایش پاسخ آن را خواهید یافت. در واقع در این نمایش به صورتی بحث مناسبت قدرت و مقاومت تغییر کرده و به گونه ای مفاهیم به صورت امروزی تر شده ای در یک متن کلاسیک جانشین شده‌اند، صد البته که این تغییرات آنقدر هم بزرگ نیست که گویی دارید یک اثر اعتراضی را مشاهده می‌کنید، ما برای من دوست داشتنی بود.

اصولا در مورد مدت زمان اجرا هم صحب هایی با دوستان دیشب و یا شب های گذشته انجام شد که برخی معتقد بودند زمان اجرا کمی طولانی است، شاید به نظر من دقیقا اینطور نبود که خسته شده باشم اما گاهی تمپو کار افت میکرد و احتمالا برای تماشاگر حاضر در صحنه نزدیک ده دقیقه ای کوتاه تر شود بهتر هست. اما در مجموع این نمایش با تمام آنچه که بود و یا هست برایم دوست داشتنی و قابل احترام بود و شب خوبی از باب تماشا سپری شد.

مانا و پراجرا باشید
⭐⭐⭐⭐
باکس بی ۲ تا ۴.ممنون دکتر🙏
۰۸ دی ۱۴۰۳
مهسا احسن
باکس بی ۲ تا ۴.ممنون دکتر🙏
ارادت مهسا جان.
۰۸ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش تشنگان i
تشنه زندگی، تشنه احساس

بیش از هرچیز به گمانم تک گویی های نمایش را دوست داشتم، قبلا متن را خوانده بودم و خود متن را قبل از اجرا خیلی دوست نداشتم اما این اجرا باعث شد با متن آشتی بیشتری داشته باشم ( که اصولا برعکس این مورد پیش میاد).

طراحی نور تا تقریبا قسمت های پایانی ساده است که به نظرم بهتره خلاقیت بیشتری داشته باشه و در جذب تماشاگر کمک بیشتری میکنه، مثلا با شروع هر تک گویی و یا برخی از کلید واژه ها میتونه تغییری حتی مختصر داشته باشه.
از باب طراحی لباس هیچ تهور یا نکته قابل مشاهده ای وجود نداشت، طراحی صحنه هم ساده بود البته اون خلاقیت پایانی را دوست داشتم.

شاید بیش از همه باید اجرا را در تعبیری یونگی دنبال کرد و مفاهیمی مانند آنیما و آنیموس و نقاب در متن و اجرا حضورشون ملموس است. رجعت به ... دیدن ادامه ›› دنیای کودکی و نوجوانی، تکرار و حرافی (‌ که با تک گویی خوبی نشان داده می‌شود) نمایش را دارای معنا میکند.

به هرروی نمایش از آنها عبور میکند و در بخش سایه بیش از هرچیز نمایان می‌شود در واقع سایه نمایانگر انگیزه‌های نچرال ما همانند خودخواهی، میل جنسی و پرخاشگری است که به دلایل مختلف نه از سوی جامعه و نه از سوی خود ما پذیرفته  شده.

همانطور که در پیش اشاره کردم فرم روایت و تک گویی این نمایش را دوست داشتم، اگر نمایش از طراحی صدا و نور بهتری بهره می‌برد فکر میکنم میتوانست اثر بهتری خلق شود، صدالبته که آنچه دیدم هم کار خوب و مناسبی بود.

مانا و پراجرا باشید.

⭐⭐⭐
سپاس از شما و دقت نظرتان دوست عزیز
۰۷ دی ۱۴۰۳
امیر شمس
لطفا درباره ما هم بنویسید.
درود و ادب جناب شمس ، من متاسفانه نظرم جلب نشد بخاطر همین چیزی ننوشتم ، بهرحال به شما و تیم محترم‌تون خدا قوت میگم🌺❤️
۰۸ دی ۱۴۰۳
Amir Sharifi
درود و ادب جناب شمس ، من متاسفانه نظرم جلب نشد بخاطر همین چیزی ننوشتم ، بهرحال به شما و تیم محترم‌تون خدا قوت میگم🌺❤️
در هر صورت سپاس از شما و وقتی که گذاشتید. سپاس گزارم 🙏
۰۸ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیشتر از چیزی که فکر میکردم نمایش را دوست داشتم و من یک اجرا بی ادعا با استاندارد بالا را دیدم و با اینکه با فضای نمایش مثل نذری و این حرفها کاملا بیگانه بودم اما به خوبی با متن ارتباط برقرار کردم که دلیل اصلیش بازی های بسیار خوب بود، اشارات به مسائل خرافی و خیلی از باورها به گمانم نقطه عطف متن بود. به هرتقدیر یکی از علل اصلی گرایش به خرافات از ابتدای زندگی بشر تاکنون، احساس ناامنی و ترس و جهل وی به وقایع و رخدادهای پیرامونش است.

نمایش برشی از یک تاریخ غیر دقیق است و تنها یک روایت جذاب از یک واقعه شاید خیلی معمولی دارد، متن هرگز در این مقام بر نمیآید والبته ادعایی ندارد که چه باید کرد و یا راه برون رفت چیست و دقیقا به همین دلیل این زمان گذشته انتخاب شده است که گویی در نزدیک کمی بیشتر از ۱۰۰ سال پیش هستیم (در ادوار مختلف تاریخ ایران رد پای خرافه‌گرایی به‌خوبی دیده می‌شود؛ دوران قاجار بیشترین حد خرافه گرایی را طبق اسناد موجود دارد و استفاده از حرز و تعویذ و طلسم و ورد حالت عمومی داشته است)، البته که نسبت به طراحی لباس، تغییر لحن و لهجه گاهی فرازمانی میزند اما برای من یک روایت پیشا معاصر (‌به معنای این یک قرن اخیر) است.

به هرروی در جامعه ایرانی مخصوصا قبل از دوران پهلوی زنان بیشتر در قلمرو اندرونی بودند و همواره تحت سلطه و انقیاد و فرمانبرداری قرار میگرفتند و کم‌کم با مشروطه و نوسازی های دوران بعدی، آموزش و در عصر حاضر حضور جنبش ها و تغییر اوضاع تحصیلی و شغلی و عوامل دیگر این مسئله دستخوش تغییراتی شد، ... دیدن ادامه ›› حال که این تغییرات آیا به درستی و شکل مناسبی رخ داده موضوع بحث این نمایش و من نیست و مسیر جداگانه ای دارد.

در حقیقت زنان در آن دوران هرگز از حوزه عمومی مناسبی برخوردار نبودند و از هر اتفاقی استقبال میکردند تا بیشتر بتوانند با یکدیگر گپ و‌گفت داشته باشند البته که به دلیل عدم ساختار فرهنگی و اجتماعی مناسب بسیاری از این جمعها دارای کنش مندی ناآگاهانه بود اما قطعا کنشها، باورها و التزامهای جدیدی نیز قطعا از دل این حوزه های عمومی سربرآورد. یکی از این محافل بحث پخت و پز به شیوه کلان بود، شاید هم بتوان رشد و اهمیت زیاد پخش نذری را یک خواسته ای از یک فقدان دانست که بانوان به دلیل نبود این حوزه به شکل گیری و مشارکت در آن پافشاری می‌کردند، چون مرد تنها وظیفه خرید را داشت، شست و شو و فرایند پخت و پز اصولا طولانی می‌شد، فرصت مناسبی برای گف و شنود آنها شکل می‌گرفت.

به هرروی پرداخت به موضوع نذری و به دنبال آن خرافه گری و نوع نگاه نگارنده از آن جهت می‌تواند قابل تامل باشد که به دلیل کنش مندی همچین مراسمی، ظرفیتهای تعاملاتی زیادی رخ میدهد و در آن دوران شاید در بستر همین مراسمها کسانی با نقد و نگاهی متفاوت سعی در شکست یک بازتولید زمانی و روایی را شکل دهند و زمینه سازی برای تعقل بیشتر و هویت نوین تری بنمایند و به معنای ماکس وبری مفهوم کنش را از حالت سنتی و عاطفی به عقلانی ( معطوف به ارزش یا هدف ) تغییر دهد.

البته همه این موارد شرحی بود از یک پیشینه. در این نمایش به گمانم به خوبی به مسائل خرافی و توجیهی اشاره شده بود و این که در یک چرخه استیصالی و درماندگی چه تفکراتی در آن زمان شکل میگرفت و خود تماشاگر میتواند با یک بازاندیشی درون خود این موارد را با عصر حاضر و یا حتی باورها و گمانهای خود مقایسه کند، نکته آخر در مورد متن این که به گمانم پایان آن میتوانست دارای پرداخت کمی بیشتر باشد، هرچند که تا همین اندازه نیز برای من قابل قبول بود.

در آخر اینکه طراحی لباس و صحنه نیز قابل قبول بود و یک شبهه ای که داشتم در مورد آن لوله های حاضر در صحنه بود که بعد از پرسش از عوامل متوجه شدم آنها به نوعی نماینگر حریم حریم حیاط هستند. طراحی نور نیز با آنکه خیلی متهورانه نبود اما به راستای اجرا پیش می‌رفت. میزانسهای نمایش نیز همه فکر شده بود و به جریان و دنبال کردن مخاطب کمک میکرد.
گروه بازیگران نیز بسیار خوب از پس کار برآمده بودند و همانطور که بعد از اجرا به خودشان گفتم حتی مقداری جلوتر از متن پیش می‌رفتد، به طور مثال خانوم ها فیروزمنش، غفاریان و یا حیدریان نقش آفرینی خوبی داشتند ضمن آنکه دیگر عزیزان نیز همگی شایسته تقدیر بودند.

پی نوشت، در دنیای امروز برخی خرافه دوستان و هذیان گویان در اسکیزوتایپال پرسونالیتی ها قابل بررسی است که ربطی به نمایش حاضر ندارد و عموما بحث خرافات و گرایش به آن در
خارج از بحث اختلال و بیماری دنبال می‌شود و از لحاظ فردی نوعی خطای شناختی و از لحاظ جمعی یک گرایش جمعی برای رسیدن به آرامش با ابزار نامناسب است.

به هر حال شب خوبی را ساختند.
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید
⭐️⭐️⭐️⭐️
خیلی متشکرم از اینکه نظرتون رو برامون نوشتید،خیلی خوشحالم که اجرا رو تماشا کردید.
۰۵ دی ۱۴۰۳
پریسا نوروزی
خیلی متشکرم از اینکه نظرتون رو برامون نوشتید،خیلی خوشحالم که اجرا رو تماشا کردید.
ارادتمندم، پر اجرا باشید.
۰۷ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آفریقا یک نمایش پرزحمتی بود که موسیقی آن بر متن و بازیها چیرگی داشت. متاسفانه متن کشش لازم را برای من نداشت و اشارات روانشناسانه آن نیز برای من دست کم گره ای باز نکرد.
در واقع افتراق بحث خودآگاه و ناخودآگاه یونگ در بحث ناخوداگاه جمعی او میباشد .نمایش سعی کرد این ایده را بازسازی کند که  اتصالی روانی بین آدم ها اونهم  نه در جغرافیا یا تاریخ خاصی بلکه در تمام ادوار تاریخ وجود داره.

چی میشه که انسان ها  درسراسر تاریخ  بدون درنظر گرفتن جفرافیایی که درش هستن اتفاقات مشابهی رو تجربه میکنن و در اکثر موارد واکنش های مشابهی هم به اون موضوع دارند.

یونگ میگه هرآن چیزی که ما در گنجیه ناخودگاه خودمون داریم صرفا برای خود ما نیستن یعنی طبق تعریفی که ما از حافظه داریم میدونیم اگه تجربه ای رو از سر بگذرونیم اون تجربه در حافظه ما ثبت میشه و حالا به نسبت دفعاتی که تکرار یا  یادآوری میشه میتونه شفاف تر یا مبهم تر از سایر تجربه ها باشه و آنجا ... دیدن ادامه ›› به کهن الگوها و ادامه خوانش خود میپردازد که از حوصله این متن خارج است.

به هر حال شنیدن موسیقی و دیدن دوستان خوب و هنرمندم هامت و محسن برای من کار را بدون لذت نگذاشت.

گروه اجرا مانا باشید.
⭐️⭐️
درود بر شما دوست عزیز و گرامی. سپاسگزاریم که به تماشای نمایش ما نشستید و ممنون که نظرتان را برایمان نوشتید 🙏🎭
۰۵ دی ۱۴۰۳
به خاطر بعد روانشناسی کار دوست داشتم ببینم ممنون از توضیحتون ♥️🙏🏻
۰۶ دی ۱۴۰۳
سحر بهروزیان
به خاطر بعد روانشناسی کار دوست داشتم ببینم ممنون از توضیحتون ♥️🙏🏻
سلامت باشی سحر جان🙏🌸
۰۷ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ح(ا)مله خوانی

یکی از سوپرایزهای من تماشای این نمایش بود، تمرین شده با متن و اجرای مناسب ضمن اینکه به تناسب نمایش از موسیقی زنده بهره می‌برید.

گروه اجرا حمله خوانی را با عناصر نوین تری ترکیب کرده اند و یک نمایش شریف را ارائه کرده بودند که قطعا خیلی بهتر و بالاتر از سطح بسیاری از تئاترهای این شب های سرد است.

حمله خوانی در واقع یک نقالی مذهبی و مربوط به تشیع است اما در این نمایش به غیر از یکی دو سخن از خدا من چیزی به یاد ندارم و البته اشاره دیگری به آل که با تم‌ و متن و فرامتن نمایش سازگاری داشت و ارتباطی به ترویج خرافه و غیره ندارد، تقریبا متنی "در زمانی " و صدایی از زنان، بارداری ... دیدن ادامه ›› و تکثیر بدن بود.

تجارب احساسی مادران در هنگام بارداری و حتی بعد از آن در ارتباط با نوع تولد فرزند و اولین تماس فیزیکی می تواند در حوزه احساسات، سلامت و جامعه شناسی قرار بگیرد.
ترس از بارداری، ترس از زایمان، نگرش دیگران، جنسیت فرزند، حمایت شوهر ( شریک زندگی) و خانواده، حفظ اندام و اقتصاد و .... همه به نوعی در این اجرا به شیوه های مختلفی وجود داشت.
در میانه نمایش هم گروه اجرا سعی در شکست دیوار چهارم را به نوعی دارد که برای من خوشایند بود، در ضمن یک شگفتانه ای هم در همان میانه ها بود که برای من آنهم جذاب و دوست داشتنی بود.

البته که صحبت بدن‌مندی و ارائه تحلیل‌های مناسب از "تن" چندان مورد استقبال و موافقت عموم واقع نمی شود اما جای اجراهایی در رابطه با بدن به مثابه بستر کنش اجتماعی خالی بوده و هست، گرچه در این چند سال کارهای غیر عمومی و کمرنگی را مشاهده کرده ایم اما شاید باید بیشتر به اجراهای عمومی تر روی بیاودند.

به هرروی به نظر میرسه نمی توان از مناسبات قدرت در جامعه سخن گفت و بدن را ندید. فوکو، در تاریخ جنسیت  معتقده جنسیت یک نقطه انتقال متراکم در زمینه روابط قدرت به شمار می‌آید. به هر تقدیر بدن زنان محل جدال و کشمکش و کانون فشارهای گفتمانی مختلف است که برآیند مجموع آنها برساختِ یک بدن مطیع و منقاد و ستاندن حق اختیار افراد بر بدنشان بوده است.
در آخر اینکه نمایش سعی دارد در مورد این بدن زیسته با تمرکز به قبل و بعد از تولد روایتی را مطرح کند که که این روایت و متن و شیوه اجرا برایم دارای زیبایی هایی بود و کار را برایم‌ نزدیک سه قرار داد که البته من در نهایت به این اجرا ۴ میدهم و واقعا حیف از سالنهای خالی.
گروه اجرایی مانا و برقرار باشید.

⭐️⭐️⭐️⭐️
سپاس از حضور و نگاه عمیقتون. و ممنون که مخاطب تئاتر هستید🌹
۰۳ دی ۱۴۰۳
هانا صالحی راد
سپاس از حضور و نگاه عمیقتون. و ممنون که مخاطب تئاتر هستید🌹
ارادت و پیروز باشید🌸
۰۳ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش یخ زده i
بعضی ها میخوان ازت استفاده کنن
بعضی ها میخوان که ازشون استفاده کنی

در لحظه ورود چیزی که دوست داشتم طراحی صحنه بود، تماشاگران نشستند و موسیقی پخش شد، Sweet dreams .... خب فکر کنم شب منه!
همانطور که ادعا شده نمایش تم روانشناسی دارد، البته که روانشناسی جنایی.
آنچه در خلاصه مشخص است در این نمایش با یک کودک گم شده، خانواده قربانی و قاتل سریالی درگیر هستیم که در صورت اجرای خوب میتواند برای مخاطب جذاب باشد، که یخ زده بهکام به نظرم چنین ویژگی ... دیدن ادامه ›› را داشت.

پیش از این در مورد دکور اشاره کردم که صحنه پردازی خوبی نمایش داره، اکسسوار تقریبا مناسب بود و در خدمت اجرا قرار میگرفت، چقدر ایده کیوب رو دوست داشتم و به نظرم خوش خوانش بود، حضور ثابت درخت کریسمس و آن تغییر کوچک خیلی خوب بود، یا قیچی با غبانی و نقشه انتهایی صحنه نیز به جذابیت کار اضافه می‌کرد. ایده گرافیتی در حال شکل گیری را هم دوست داشتم و حتی به نظرم میتواند به نوعی گسترده تر و مفهومی تر هم بشود.

طراحی لباس نیز به نظرم کاملا قابل قبول بود، البته شاید اگر لباس زندانی و زندانبان کمی کهنه تر می بودند و برق نویی نمیزدند جلوه بصری زیبا تری داشت، اما این شاید فقط سلیقه من باشه و قطعا کوچکترین آسیبی به نمایش وارد نمی‌کرد.

طراحی نور را راستش من دوست داشتم و استفاده و ترکیب رنگهای صحنه برام جذاب بود، به نظرم گروه اجرا پر حوصله به آن نگاه کرده بودند و این که تنها یک نور امبر و یا قرمز استفاده کنند نبود.

بازیهای نمایش به نظرم خوب بود و تقریبا در یک سطح قرار میگرفت، البته در بین هنرمندان بزرگسال، دو بازیگر ارائه درخشان تری داشتند که ترجیح میدهم نامی نبرم چون سایرین نیز همه تلاش خودشان را کرده بودند و تقریبا اجرای بدون مشکل و تپقی را داشتند. اما حضور بازیگر خردسال روشا صدیقیان عزیز قابل تقدیر بود که در این متن دارک و ارعاب آور حضور داشت و برای ایفای نقشش تلاش میکرد، هرچند به گمانم از لحاظ چهره انتخاب خوبی بود، بلکه طراحی لباس بسیار مناسبی داشت.

میزانسنهای نمایش نیز خوب بود و مخاطب را خسته نمی‌کرد و جایگیری و فاصله خوبی داشت، تغییر پرده نیز تقریبا با آرامش صورت میگرفت و در خدمت اجرا بود.

مدت زمان نمایش تقریبا نزدیک ۱۰۰ دقیقه بود که به گفته خود جناب بهکام قرار است کمی تمپو نمایش در یکی دو روز آینده سرعت بیشتری پیدا کند و در نتیجه طول زمان اجرا کاهش میابد، البته من هیچ مشکلی با زمان اجرا نداشتم و پیگیری متن جذابیت های خودش را داشت.

اما متن نمایش، به نظرم متن نمایش کاملا قابل تامل است و با آنکه شاید در ابتدا زمان نمایش خطی به نظر نرسد کاملا پیوستار خودش را حفظ می‌کند و هیچ ضربه ای به مخاطب وارد نمی‌کند. طبق توضیحات خود کارگردان محترم، در متن تغییراتی در جهت روان شدن صورت گرفته است که طبق تجربه مشاهده من جواب داده، یعنی انتظار تک گویی انحصاری را در نمایش نداشته باشید و دیالوگ در نمایش حضور دارد که به درک مخاطب بیشتر یاری رسان است.

به هرروی نمایش در یک نگاه فارغ از جرم شناسی پوزیتیویستی سعی در یک نگرش خارج از ارزشهای صفر و یکی و منطق فازی دارد، یعنی به جای یک قانون کلی و دقیق به تشکیک و شناوری روی می‌آورد.

به طور مثال در جرم شناسی پوزیتیویستی دورکیم جامعه شناس معتقد است:هر عملی که در خور مجازات باشد، جرم است. یعنی هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد،جرم محسوب می شود. اما در نظریه های مدرن تر بحث یادگیری، پیوند افتراقی، همنشینی، مسائل ژنتیکی، مشکلات و حوادث فیزیکی، برچسب زنی، برساختی بودن جرم و .... اشاره می‌شود و به نوعی به دنبال موازنه ای بین هنجار، جرم و مجرم‌میباشند و به شدت نحله کلاسیک با جرم برخورد نمیکنند.

به طور مثال رامسلند روانشناس جنایی و عدالت کیفری معتقد است که دلایل منجر به بدل شدن یک شخص به قاتل سریالی را نمی‌توان به دیگران تعمیم داد و می‌گوید:ممکن است برخی چیزها مانند سوءاستفاده و ضربه به سر در بسیاری موارد مشترک باشد، اما این مسائل در تمام موارد صدق نمی‌کند.
به هر تقدیر هرکسی موقعیت خاصی در زندگی خود را به صورت منحصر به فردی پردازش می‌کند و برخی ممکن است جذب خشونت شوند. این خشونت‌ها برای مثال می‌توانند تدافعی، تهاجمی، روانی، روان‌پریشانه، واکنشی و یا غارتگرانه باشد. هر عاملی مثل سوء استفاده، نادیده‌گرفته شدن، انحراف و تحقیر، ممکن است تاثیرات متفاوتی بر افراد مختلف داشته باشد و هر تجربه جدیدی می‌توانند ادراکات را به طور مثبت یا منفی تغییر دهد.

یا اسکات بون معتقده به طور مشخص Frontal Lobe وظیفه کنترل تکانه‌ها را بر عهده دارد. این بخشی است که شما را از واکنش‌های صرفا تکانشی باز می‌دارد. بیماران روانی عملات هیچ‌ کنترلی بر این تکانه‌ها ندارند. البته بسیاری از بیماران روانی به دلیل انگیزه و هدف‌گرایی بالا، در جامعه عملکردی فوق‌العاده خوب دارند. آن‌ها گاهی بسیار مرتب، متقاعد کننده و صبور هستند. صدالبته توگویی این ویژگی‌ها می‌تواند این افراد را به هنرمند، معمار و یا بازاریاب بسیار خوب بدل کند، اما این خصوصیت‌ها همچنین برای بدل شدن یشخصی به یک قاتل روانی نیز بسیار عالی‌اند.
البته در پرانتز همینجا این نکته را بگویم که عده ای معتقدند قاتلان سریالی افرادی بسیار باهوش و با آی کیو بالا هستند که در واقع چه در ایران چه در اقصا نقاط دنیا چنین‌چیزی نیست و آنها افراد بیکار با ایی کیو نسبتا پایین و آی کیو متوسط و مهارت خاصی ندارند.

سوال محوری در ابتدا نمایش مطرح می‌شود و به‌گونه ای نمایش در پی پاسخ به آن است که به نظرم این سوال هرگز پاسخ مناسبی در برندارد و همانطور که متن و نمایش پاسخ مناسبی ارائه نمیکنند، نظریه های موجود نیز کمی به رفع ابهام‌ نمی‌کنند و همه چیز به تاویل و تفسیر خود کنشگر برمیگردد.

سوال در ماهیت کلی به این برمیگردد که آیا شر مطلق وجود دارد؟ آیا با مجرم‌ میتوان همدردی کرد؟ آیا میتوان یک مجرم‌سریالی پدوفیل را بخشید؟نقش زمان چیست؟ آیا ناهنجاری و ضربه مغزی می‌تواند تاثیری در ارتکاب جرم داشته باشد و مجرم را مبری دانست؟
در میان همه این سوالها احساسات متناقض مادر از همه برایم جالب تر و صحیح تر بود و نانسی میبایست به شهوت انتقام تن دهد یا با اندوه بخشایشی داشته باشد؟ اما رالف برای من رالف باقی ماند.

در نهایت برای من ارتباط با پدوفیل غیر ممکن است و تمامی تلاش روانشناسی با نظریه و پژوهش های گوناگون به گمانم چیزی از خطا و شدت جرم کم نمیکند و صد البته این بحث هیچ ارتباطی با تقاص و یا تنبیه مجرم نیست و آن بحث دیگری را دنبال میکند که در این نمایش نمیگنجد.

گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
⭐️⭐️⭐️⭐️

Sweet dreams are made of this
Who am I to disagree?
I travelled the world and the seven seas
Everybody′s looking for something

Some of them want to use you
Some of them want to get used by you
Some of them want to abuse you
Some of them want to be abused
درود و سپاس فراوان جناب آرمین عزیز 💐
خوش آمدها و ممنون از به اشتراک گذاری نقد و نظرتان ، پاینده باشید💙
۳۰ آذر ۱۴۰۳
آرمین
درود اردشیر جان نخست که همانطور که خودتان به درستی بیان کردید، قطعا من نباید این موارد را پاسخ دهم و البته باید کارشناسان درگیر در این مورد در صورت لزوم پاسخ دهند اما در یک کلیت مروری برای ...
آرمین جان سلام
خیلی ممنوم بابت اطلاعاتی که درباره تکنیک ها و شیوه های مربوط به مشاوره روانشناسی در خصوص کودکان بازیگر دادی. بسیار کنجکاو بودم و هیچ ایده ای نداشتم و با سرنخ هایی که دادی تلاش می کنم بیشتر درباره شان بخوانم والبته نمی دانم امیدوار باشم که مقالاتی هم در دسترس هستند که به بررسی تحلیلی مقایسه نتایج این روشها و تکنیک ها و نهایتا اثربخشی بر سوژگانش باشند.
از اینکه تصور کردی جاهایی در مباحثه به بعد فقط مورد پرسش قرار گرفتی اصلا قصد جسارت و اساعه ادب نبوده و صرفا به دلیل جایگاه بالای علمی و حرفه ای ات بوده. همه مباحثت را دوباره خواندم و هنوز چالش هایم به لحاظ انتظارات پیشینی ام ازتو در کسوت یک روانشناس در بحث باقی است. در عین حال بسیار برایم آموزنده بود و از بردباری و آرامش ات در مباحثه سپاسگذارم.
درست می فرماییی اشاراتم به مقاله خشونت و فمنیسم و فوکو، که با ... دیدن ادامه ›› سرچ ساده در دسترس است، ربط مستقیمی به موضوع اصلی بحث و این نمایش ندارد. منظور نظرم گشودگی و امکان به کارگیری مفاهیم وایده ها به نفع یک رویه عملیگرایانه است. در ان مقاله نویسنده، تجاوز را یک پیوستار خشونت درنظر می گیرد و برساخت بدن زنانه را نقطه آغاز این پیوستار قرار می دهد و در ادامه به این می پردازد که چگونه برخی فمینیستها به درستی نقدهایی به نگاه فوکو در اظهارنظر عجیبش در جرمزدایی جنسی از تجاوز دارند و سعی می کند پیشنهادهای راهگشا و تلفیقی با متولوژی گشوده را صورتبندی کند ..خودت هم به مساله ابطلال پذیری اشاره کرده بودی... که تصلب و فیکسیشن را در اندیشه به نوعی رد می کرد. فوکو اساسا فیلسوف بسیار پرداختنی است از همه جهات امید که درباره اش در فرصت مقتضی بحث کنیم..تصلب و عدم تغییرپذیری همان نقدی است که ممکن است به روانشناسی جریان غالب ( و نه به روانشناسی پاپ یا زرد که نقدهای بسیار دیگری بر آن هموار است) وارد باشد از این منظر که همواره نظریات ازدل تجربه های تحقیقی جدید اصلاح و ترمیم شود و امری غیرقابل تغییر انگاشته نشوند.
آرمین اهل مطالعه، مسلما هدفهای همه کسانی که به تئاتر می روند ممکن است با هم متفاوت و گاه متضاد باشد. شاید تو هم با من موافق باشی که اگر در اینجا سیرک های بزرگ، مراکز تفریحی تعاملی و شادمانی و آشنایی و... بودند، تماشاگران تئاتر از حال حاضر کمتر می شدند. تئاتر برای من وسیله آگاهی و شاید آزادی است. ارمانی باشد یا نه به آن اعتقاد دارم. تئاتر باید از جامعه جلوتر باشد تا تبدیل به تعریف خودش شود. ما در خال حاضر در برهوتی از این لحاظ به سر می بریم. خوشحالم از این گفتکو و از اینکه بلاخره منشا اثری شد و کارگردان محترم نمایش واکنش نشان داد. باز هم از اینکه وقت با ارزشت را گرفتم معذرت می خواهم و ممنون از بردباری ات.
۰۵ دی ۱۴۰۳
ابرشیر
آرمین جان سلام خیلی ممنوم بابت اطلاعاتی که درباره تکنیک ها و شیوه های مربوط به مشاوره روانشناسی در خصوص کودکان بازیگر دادی. بسیار کنجکاو بودم و هیچ ایده ای نداشتم و با سرنخ هایی که دادی تلاش ...
ارادت گپ و گفت با شما برام لذت بخشه همیشه.
امیدوارم در آینده باز چنین فرصت هایی شکل بگیره
🙏🌸
۰۷ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش آژاکس i
لطفا در برگه مشخص بفرمایید از ۲ دی تا چه تاریخی؟
دیدن یک نمایش مستلزم برنامه‌ریزی است.
بلیط برای امروز دوتا. سه شنبه
۰۹۰۲۲۲۹۵۵۳۲
۰۴ دی ۱۴۰۳
به نظرم کار خیلی خوبی بود همین که پسر 13 ساله من تا آخر کار با حوصله نشست نقش ها رو تشخیص میداد فضا رو دوس داشت متوجه سیر داستان و اتفاق ها بود عالی بود باورم نمیشد از یه کار رپ خوشم بیاد ولی باید به عوامل خسته نباشید گفت؛ بازی آقایان در نقش چرچیل و ترومن عالی بود .... هر چند کم و کسری داشت مثلا فکر میکنم صدا به ردیف های آخر نمیرسه نمیدونم میکروفن مشکل داشت یا کلا نمیخواستن استفاده کنند... در کل کاریه که میتونم به بقیه پیشنهاد بدم هر چند واسه پردیس تاتر شهرزاد متاسفم و واقعا دوس ندارم کاری رو تو اون سالن ببینم این تاتر که با تاخیر نیم ساعته اجرا شد و هیچ عذر خو.اهی نبود مشکل میکروفن که حدس میزنم مشکل سالن چون این پردیس بارها بی کفایتیش و پول پرستیش رو نشون داده من تاتر قبلی که دیدم ایرج زهره منوچهر بود که اول اجرا تا پایان نمایش برق رفت و اصلا هیچ عذر خواهی نه از ما تماشاچی و نه اجرا کننده ها که متحمل زحمت زیادی شدن نشد، من تماشگر که اونجا رو بایکوت کردم امیدوارم اجرا کنندگان هم بایکوتش کنند که مالک اونجا کمی احترام و مسئولیت پذیری رو متوجه بشه ....
۲۲ دی ۱۴۰۳
به نظرم کار خیلی خوبی بود همین که پسر 13 ساله من تا آخر کار با حوصله نشست نقش ها رو تشخیص میداد فضا رو دوس داشت متوجه سیر داستان و اتفاق ها بود عالی بود باورم نمیشد از یه کار رپ خوشم بیاد ولی باید به عوامل خسته نباشید گفت؛ بازی آقایان در نقش چرچیل و ترومن عالی بود .... هر چند کم و کسری داشت مثلا فکر میکنم صدا به ردیف های آخر نمیرسه نمیدونم میکروفن مشکل داشت یا کلا نمیخواستن استفاده کنند... در کل کاریه که میتونم به بقیه پیشنهاد بدم هر چند واسه پردیس تاتر شهرزاد متاسفم و واقعا دوس ندارم کاری رو تو اون سالن ببینم این تاتر که با تاخیر نیم ساعته اجرا شد و هیچ عذر خو.اهی نبود مشکل میکروفن که حدس میزنم مشکل سالن چون این پردیس بارها بی کفایتیش و پول پرستیش رو نشون داده من تاتر قبلی که دیدم ایرج زهره منوچهر بود که اول اجرا تا پایان نمایش برق رفت و اصلا هیچ عذر خواهی نه از ما تماشاچی و نه اجرا کننده ها که متحمل زحمت زیادی شدن نشد، من تماشگر که اونجا رو بایکوت کردم امیدوارم اجرا کنندگان هم بایکوتش کنند که مالک اونجا کمی احترام و مسئولیت پذیری رو متوجه بشه ....
۲۲ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در روانشناس بحثی داریم تحت عنوان تئوری ذهن ( Theory of Mind )، و یک بازیگر باید در درک و کاربست این نظریه ذهن به توانایی مناسبی برسد.
نظریه ذهن به عبارتی درک حالتهای ذهنی است که باور، قصد و امیال و احساسات را شامل می‌شه. در حقیقت این تئوری به ظرفیت ذهنی اشاره داره که به ما امکان درک و استنتاج حالات روحی را در دیگران به خوبی خودمان می دهد و آگاهی از اینکه حالات روحی و روانی ما می تواند با دیگران متفاوت باشد.
در ساده ترین نوع تعریف در مناسبت با تئاتر و اجرا، یک بازیگر باید خود را به خوبی جای آن نقشی که میخواهد بگذارد که در این نمایش با توجه به نزدیکی صحنه و پشت صحنه و تطبیق نقش، این کار به درستی صورت گرفته و با توجه به اسامی نقش های نمایش گویی هرکدام نقش واقعی خود را ایفا می‌کردند.

به هر روی بازیگری پدیده‌ای عجیبی است، پدیده‌ای که به آن توجه لازم نمی‌شود: بازیگران وانمود می‌کنند که افراد دیگری هستند، برای لذت تماشاچی و بدون قصد فریب، که گاهی موفق می‌شوند و گاهی از پس آن بر نمیایند که صد البته نتیجه در یک طیف و برداری از صفر تا صد به طور مثال مشخص میشه و خیلی دو سویه مطلق نیست.

با گریز از این مسائل به گمانم نمایش در بازی موفق بود و بازیگران تلاش خودشان را کردند و توانستند آنچه متن میخواهد را به درستی پیاده کنند.
به ... دیدن ادامه ›› نظرم با توجه به مکان اجرا نیز نمایش اکسسوار و دکور کاملا مناسبی داشت و حس آن فضای مورد نظر را به خوبی انتقال می‌‌داد.
دنبال کردن متن در بیشتر موارد جذابیت خوبی را برای مخاطب رقم می‌زد و طنز نمایش نیز مناسب بود و به دور از لودگی سعی در خنده گرفتن از مخاطب داشت.
انتخاب لباس هم با آنکه ساده بود اما به نظرم خوب و در خدمت متن بود و قرار نبود اتفاق خاصی در این بخش رخ دهد، اما به طور مثال شاید نمایش میتوانست از طراحی نور بهتری بهره ببرد، هرچند نور مورد استفاده مشکل خاصی نداشت و تنها جهت فضا سازی بهتر در برخی صحنه ها مانند صحنه ابتدایی یا انتهایی یا ورود آذین به صحنه عنوان کردم.

نکته مهم برای من این بود که پیام متن کاملا مشخص است و حتی با خواندن خلاصه مخاطب می‌تواند بفهمد با چه چیزی احتمالا رو‌به‌رو خواهد شد! هنگامی صحبت از سختی، ملالت، تحقیر، شکست و آرزو می‌شود، با توجه به روایت متن تماشاگر به اندازه کافی درک می‌کند و فهم رخدادهایی که بر بازیگران رخ داده را می‌تواند انجام دهد.

بنابراین به گمانم نیازی به آن قسمت پایانی و بعد از پروجکشن بدین شکل نیست، برای من در اینجا متن دوپاره شد و زبان روایت به کلی تغییر کرد، هر انچه متن تا آنجا همراهی میکرد اینجا دچار لکنت شد، نیازی به آن لکچر انتهایی نبود، فرم آخر میتوانست در ادامه همان متن آغازین نمایش شکل گیرد و این تغییر فضای شدید را به وجود نیاورد.
هرچند می‌دانم این تغییر فضا و آهنگ متن و اجرا عامدانه بود اما به گمانم پیام آنقدر گویا بود که نیازی به این مسئله نباشد.

به هر صورت نمایش برای من شب خوبی را به وجود آورد و از حضورم در این ساعت و تماشای آن راضی بودم و بهره مناسبی از تماشا داشتم.

پی نوشت: فکر میکنم چیدمان صندلی ها در نمایش مشکل داشت، من ردیف یک نشسته بودم و طبعا مسئله ای نبود، اما دو یا سه ردیف پشتی فکر کنم دید خوبی نداشتند و چند نفر هم در آن انتهای پلاتو ایستاده نمایش را دنبال میکردند، شاید برای یک یا دو ردیف اول از تشکچه استفاده شود بهتر باشه.

با آرزوی موفقیت برای گروه اجرا، مانا باشید.
⭐️⭐️⭐️
آرمین (newmass)
درباره نمایش وحشی i
کارکرد ذهن

در وحشی نباید از قضاوت،تصمیم گیری،کنترل، حافظه و واقع گرایی سخن برد.
می‌بایست خودتان را به دنیای بازیگران و نویسنده بدهید، قرار نیست اعتراضی صورت بگیرد، صحبت از حقوق حیوانات نیست، خط داستان مستقیم را قرار نیست پیگیری کنید.

وحشی یک برشی از درندگی است که به گمانم متن بسیار مورد ممیزی قرار گرفته است و تبدیل به یک وحشی آرام ... دیدن ادامه ›› شده است.

صحنه در ابتدای ورود تقریبا خالی و بدون دکور است و در ادامه نیز همین رویه را دارد اما دست کم برای من یک سوپرایز خوب داشت که خیلی دوستش داشتم.

از لحاظ سطح بازی تقریبا گروه بازیگران سطح یکسانی داشتند اما خب نگاهم بیشتر به سمت ابراهیم نائیج عزیز بود که این روزها دو کار همزمان در اجرا دارد. البته مدیریت صحنه بازیگران در نمایش هم به نظرم خوب بود و به اتفاقهای تصادفی واکنش خوبی داشتند.

طراحی لباس و طراحی نور به اندازه اجرا بود و قرار نبود اتفاق خاصی در آن رخ دهد و به گمانم کاملا مورد قبول بود.

متن را می‌شود به دو گونه نگاه کرد.
۱. طعنه آمیز و دارای نمادهای گوناگون
۲. دل سپاری به داستانی بر حسب مصرف افیون

راه دوم آسان تر است و من تن به راه دوم دادم، مطمئنا دوستانی که به هرگونه تجربه غیر طبیعی بودن را دارند، میتوانند ارتباط بیشتری بگیرند و از طرفی آنهایی که به دنبال منطق روایی خاصی در داستان نیستند هم از همین راه دوم بیشتر رستگار می‌شوند.

توصیه من برای تماشای وحشی، رها سازی در دنیای نمایش و ذهن بازیگران در داستان است و عدم گره گشایی و معما زدایی!

اما اگر اهل سرنخ و گره گشایی و نماد شناسی هستید هم نمایش می‌تواند جذابیت های خودش را داشته باشد.به طور مثال شاید خوانش گربه در زبان نمایش و یا زبان فرانسه، البته گربه در زبان فرانسه le chat و مذکر خطاب می‌شود.

شخصا شاید همکاری آقای پوریانی فر و ساعتچی را در هار بیشتر پسندیم اما ذوق آقای ساعتچی را که در ردیف یک در حال یادداشت برداری بودند برایم خیلی ارزشمند بود و در برخی موارد که دنبالش کردم محو اجرای بازیگرانش بود.

لذت تماشای نمایش⭐⭐⭐
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
و این لذت بردن از “ هیچ “ رو هنر شما میدونم واقعا دکتر جان و غبطه میخورم بهتون .
البته بعنوان کسی که سالهای نونهالیش کف کوچه و خیابون یکی از محلات میانی و البته خلاف تهران گُل کوچیک بازی کرده ، شخصیت پردازی و بازی درست و رئال در سه مورد رو کاملا تایید میکنم ولی باگ های بسیار زیاد متنی که طبیعتا در اجرا نمود پیدا میکنه به نظرم کار رو در ورطه ای خلاص ناپذیر قرار میده و از مسیر رستگاری کاملا خارجش کرده .
امیدوارم فرصت دیداری دست بده و درباره ش گپ بزنیم
۲۳ آذر ۱۴۰۳
آرمین
ارادت زیاد میثم عزیز. البته واقعا لذت از هیچ گاهی بهتر از یک یا عددی دیگر است. ناگفته نماند دنیای این نمایش را دوست داشتم، از ۵ نفری که با یکدیگر نمایش را دیدیدم یکی در سقف و یکی در کف بود ...
فدای محبت تون ، حتما بزودی دیداری تازه میکنیم که البته باعث افتخار و مباهات بنده ست .
۲۳ آذر ۱۴۰۳
میثم هنزکی
فدای محبت تون ، حتما بزودی دیداری تازه میکنیم که البته باعث افتخار و مباهات بنده ست .
🌸🌸🌸
۲۳ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید