در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهار گراوندی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:59:08
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من بلیط این اجرا رو برای خانواده‌م خریدم (خودم همراهشون نبودم)
خیلی از اجرا راضی بودن و بی‌نهایت لذت بردن. خودشون چون اکانت ندارن از من خواستن که نظر بنویسم.
همگی خسته نباشید♥️
انقدر این نمایش حال خوب‌کنه، انقدر نمایشنامه‌ش ظرافت داره که نمیدونم چی درباره‌ش بنویسم.
حتما این روزهای باقی مونده ببینیدش که واقعا ارزش چندبار دیدن داره❣️
______________

امشب یه عکاس محترم توی سالن بود که انقدر حرفه‌ای و بی‌صدا عکاسی میکرد که بعد از اجرا ازش تشکر کردم. خانم مریم راد❤️
دارم فکر می‌کنم اگه دیدن اجراهای محمد برهمنی رو با این نمایش شروع کرده بودم احتمالا اجراهای خوبی مثل سیزیف، زندگی در تئاتر و حتی آلنده رو از ... دیدن ادامه ›› دست می‌دادم.
مهشید خدادی و مجید اسدی هر دو بی‌نظیر بودند، مخصوصا مهشید خدادی.
طراحی صحنه مینیمال و کاربردی بود و منو یاد تز، آنتی‌تز و سنتز هگل انداخت. (البته ممکنه خیلیا یاد مگس‌های سارتر هم افتاده باشند)
طراحی نور و لباس مناسب بود.
ولی حیف از این همه خوبی که با یه نمایشنامه بد و یه پایان‌بندی بدتر عقیم موند.
.
.
.
پ.ن اول: با حرومزاده گفتن و وسیله توو سر تماشاچی کوبیدن خاطره سیزیف و زندگی در تئاتر زنده نمیشه. (رد پا گذاشتن خیلیم خوبه ولی میشد خیلی بهتر این‌کار رو انجام داد، مثلا صحنه اول که کاراکتر زن مثل مهدخت باله راه میرفت خیلی خوب بود).
پ.ن دوم: چقدر از این پایان‌بندیِ خودخواهانه حرص خوردم.
پ.ن سوم: ارتباط پالاس آتنا با این دو کاراکتر چی بود؟ بعد از بلعیده شدن متیس (مگس) توسط زئوس؛ “خرد” زاده شد. (یعنی همون آتنا). چه خردی در این دو نفر شکل گرفت؟ آیا منظور خردِ جمعی بود که همون مگس‌ها (تماشاچی‌ها) باشن؟ بازم ارتباطشون رو با این دو کاراکتر و آتنا نفهمیدم. بهتر نبود از (مویرای)سه دختر زئوس و تمیس یعنی “الهگان سرنوشت و تقدیرِ اجتناب‌ناپذیر” استفاده میشد؟ [نماد این که هیچ گریزی از تقدیر نیست.]
پ.ن چهارم: تا جایی که من مطالعه کردم عنکبوت نماد آراخنه هست. یکی از اساطیر زن یونانی که آتنا پس از مسابقه بافندگی، آراخنه رو به عنکبوت تبدیل کرد. چرا باید از آتنا اسم برده بشه و به جای جغد (که نماد آتنا هست) از عنکبوت (که نماد آراخنه هست) استفاده بشه؟ مگر اینکه فرض کنم حرکات کاراکتر زن در بعضی صحنه‌ها هیچ ربطی به حرکات عنکبوت نداشت و صحنه‌ی اجرا هم تار عنکبوت نبود بلکه پشه‌بند بود.
اخ از زندگی در تئاتر...💔
برهمنی رو در ذهنم با همون اجرا زنده نگه می‌دارم... هر چند شاید زندگی در تئاتر هم بیشتر برای من با ایمان و میرسعید زنده‌ست😍💖

و کلا پرونده برهمنی رو من با آلنده بستم...💔
و راستش الان با خوندن نظرت هم خوشحالم که قرار نیست حرفم رو پس بگیرم 😁🤭



#ببین_کی_افتخار_داده_و_پست،_گذاشته 🥳🥰😁💔
نیلوفر
من حسرتش موند به دلم ببینم قضیه اون گوجه چی بود همه از روز اول می‌گفتن😂😂😂
به منم داد یه دونه خانم صمدی و منم زدم به گرجی و خورد شانس ما 😅☺️☺️🤦، بعد نمایش گفتم داداش حلال کن، شانس ما یه گوجه خورد بهت اونم من زدم 😅
سیدمهدی
منم اولین سؤالی که از چندتا دوستای صمیمی که رفته بودن نمایشو دیده بودن این بود که چقدر غصه بخورم که این اجرا رو نمبینم؟ یکی از اون دوستام که نظراتمون معمولا شبیه به همه و سلیقه‌هامون تو نمایشا ...
با اینکه کارگردان خوبیه خیلی موافقم. با اینکه بازیگر خوبیه هم به جز این یه دونه نمایش موافقم.
و طبیعتا دوست نداشتن این نمایش که بیشترین ضربه رو هم از نمایشنامه خورد، نه از بازی‌ها و بقیه‌ی موارد، نمیتونه کارنامه‌ش رو برای‌من زیر سوال ببره و‌ همچنان جزو کارگردان‌های خوب تئاتره که بهترین بازیگرا رو هم معرفی کرده همیشه.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آیا حضور در محافل هنری‌ و تماشای تئاتر،سینما و کنسرت در شرایط فعلیِ کشور یک حرکت اعتراضی است و یا در تضاد با اعتراضات؟

در طی روزهای اخیر بحث‌های بسیاری بین طرفدارانِ اعتصاب سالن‌ها و مخالفانِ آن به وقوع پیوسته‌است.
موافقانِ اعتصابِ سالن‌ها معتقدند حضور در سالن‌ها در شرایط کنونی بی‌اهمیتی به معترضان و تلاش‌های آن‌ها است اما موافقانِ حمایت از اجراها، معتقدند خالی گذاشتن سالن‌ها در واقع آمال و آرزوی همیشگی سیستمِ سرکوب بوده است.
هر دو گروه نظرات محکمی ارائه می‌دهند که برای عده‌ای بسیار منطقی و قابل توجه است.
فیلسوفِ بزرگ افلاطون و از موافقانِ سرسختِ سانسورِ هنر (تخنه) در کتاب سوم جمهوری می‌گوید: «باید از شاعران بخواهیم که این را بگویند و آن را نگویند». و در قوانین این سختگیری را به حدی می‌رساند که می‌گوید نوگرایی باعث فساد خواهد شد «زیرا چنین وضعی در روحیه و اخلاق جوانان این اثر را می‌گذارد که از هر چیز کهنه و قدیمی است روی برمی‌گردانند و به هرچه تازه است می‌گرایند. از این رو بار دیگر می‌گویم خطری بزرگتر از این برای جامعه نمی‌توان تصور کرد که جوانانِ آن بدین‌گونه بیاندیشند». او همچنین در مورد موسیقی نیز معتقد است باید مقام‌های لیدیایی و ایونی در موسیقی ممنوع شود زیرا غم‌انگیز و سستی‌آور ... دیدن ادامه ›› است و باید مقام‌های دوری و فریژی که در وصف شجاعت و اعتدال هستند وارد موسیقی شود. او با هنرمندان شرط می‌کند که برای ورود به آرمان شهر باید این موارد را رعایت کنند:
۱- ایجاد لذت مفید و بی‌ضرر کنند.
۲- در جایی که برای هنرمندان اختصاص داده شد سکنی گزینند.
آرمان‌ شهری که همه‌چیز از جمله «اقتصاد، اموال، تغذیه و حتی زناشویی» بر طبق قوانین است.
آیا کشور ما شبیه به این آرمان‌شهر نیست؟ هنر همواره دستخوش سانسور بوده است. موسیقی رپ و راک و صدای زنان به‌طور کل ممنوع بوده است. مگر تحت شرایط خاصی که همگی با این شرایط آشنا هستیم. اگر در تئاتری از مو استفاده شده تاکید شده که این مو مصنوعی و کلاه‌گیس است. متن‌ها بارها و بارها بررسی شده و مجوز گرفته‌اند و حتی در بعضی مواقع یک روز پس از اجرا مجوز باطل شده زیرا همان میزان سانسور هم مطلوب سیستمِ حاکم نبوده است.
حمایت از چنین هنری موافق با جریانِ اعتراضات است یا در تضاد با آن؟ حتما عده‌ای معتقدند همین آب باریکه باید حفظ شود اما اگر نگاهی به آثار سال‌های قبل بیندازیم این جویِ باریک لحظه به لحظه در حال باریکتر شدن و خشک‌تر شدن است. به‌طوری که یک روز دختران از هنرستان موسیقی حذف می‌شوند و روز بعد از روی صحنه به پایین کشیده می‌شوند.
حمایت از چنین هنری مخالف با جریان اعتراضات است و یا مهر تایید محکمی بر این همه سانسور؟
من خودم واقعاً نظری ندارم چون تخصصی ندارم ولی بنا به تجربهٔ شخصیم میگم از میان این همه سانسور کارهای ضد ظلم و ضد سانسوری مثل ارور ۴۰۴ و اسب‌های انباری هم در اومده. البته این باعث نقض کامل اصل سؤالت نیست.
۲۲ مهر ۱۴۰۱
بهار گراوندی
https://instagram.com/stories/sajaddaghestani/2952383612339901294?utm_source=ig_story_item_share&igshid=YmMyMTA2M2Y=
سپاسگزارم
۲۹ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هایدگر فیلسوف آلمانی در کتاب هستی و زمان به دنبال تحلیل ساختار هستی انسان و کشف معانی محتملِ آن است. او معتقد بود انسان به چهار جبر محکوم شده‌است: ... دیدن ادامه ›› پرتاب شدن در جهان، مجبور بودن(به کار)، مجبور بودن به تیمار کردن و جبر مرگ.
از نظر او برداشت ما از مرگ، هستی‌مان را به دو شکل اصیل و نااصیل رقم خواهد زد و مرگ اندیشی، منجر به هستی اصیل در آدمی خواهد شد.
.
(تارا؛ جادوی رنگ‌ها)
رنگ قرمز و سبز، این دو رنگِ مکمل؛ محور و کلید اصلی فیلم تارا هستند.
مهم‌ترین سکانس‌های این فیلم در کافه رقم می‌خورد. کاراکتر زن از خوابی سخن می‌گوید که برای او تبدیل به دژاوو شده است.
او خواب دیده فنجان قهوه‌ای از میز به زمین پرتاب شده است و این سکانس این زوج را با زوج دیگری پیوند می‌دهد که آن‌ها نیز شاهد اتفاقاتی مشابه هستند.
در ادامه سکانسی را مشاهده می‌کنیم که درختی در کافه قرار دارد. این درخت شامل اشیایی از گذشته هستند. این اشیا توسط زوج‌هایی که دیگر با هم نیستند و به عنوان سمبلی از رابطه‌ی‌شان به کافه اهدا شده‌اند. آنچه در میان این اشیا مشترک است رنگ سبز است.
تا اینجا این رنگ برای ما معنای خاصی نداشته است اما از صحنه‌ای که کتونیِ سبز رنگِ روی درخت را به پای کاراکتر پسر می‌بینیم متوجه می‌شویم که رنگ سبز نمادی از غوطه‌ور شدن در گذشته است. زیرا قبل‌تر اشاره شده بود که اشیای موجود بر روی آن درخت از طرف زوج‌ها و به عنوان سمبلی از رابطه‌ی آن‌ها در گذشته به این کافه اهدا شده‌اند. رنگ سبز در واقع نشان‌ از گذشته و غلبه احساساسات بر منطق دارد. وقتی یکی از کاراکترها جامه سبز به تن می‌کند به معنای آن است که در تصورات و رویاهایِ شخص دیگر است و حضور حقیقی ندارد.
در این میان رنگ قرمز که همواره مکمل رنگ سبز بوده است نیز در بعضی سکانس‌ها حضور دارد که شاید بتوان آن را سمبلی از آینده و عقلانیت و غلبه منطق بر احساسات دانست.
در واقع کاراکترهایی که سبز به تن کرده‌اند در ذهنِ کارکترهایی که قرمز به تن کرده‌اند حضور دارند و خیالِ آن‌ها هستند. در این بین در بعضی سکانس‌ها لباس‌های کاراکترها به ترکیبی از دو رنگِ سبز و قرمز در می‌آید که نماد حال است. در واقع کاراکتری که لباسش ترکیبی از سبز و قرمز است شخصیت متعادلی دارد. نه بیش از حد غرق در احساس است نه بیش از حد غوطه‌ور در گذشته و نه بیش از حد منطقی و خشک.
بعضی صحنه‌ها هر دو کاراکتر سبز به تن دارند که به نظر می‌رسد نمادی از حضور هر دو نفر آن‌ها در گذشته دارد. و به نوعی جنبه فلش‌بک برای بیننده را ایفا می‌کند.
زمان مهم‌ترین عنصرِ فیلم؛ گاهی در گذشته است و گاهی در حال و گاهی آینده.
می‌توان این سه زوج را سه دوره از زندگی دو نفر دانست و یا می‌توان این سه زوج را در زمان‌های موازی فرض کرد.
در فیلم تارا چندین بار به خواب دیدنِ کاراکتر زن اشاره می‌شود. شاید بتوان تمامی اتفاقات این فیلم را خواب‌های تارا دانست. چون درست همانند یک خواب از نظم و قانون خاصی تبعیت نمی‌کند.
کاراکتر مرد از شعر خوشش نمی‌آید ولی زن عاشق شعر است. چون‌ معتقد است شعر حقیقی است اما قصه‌ خواب و‌ خیال و وهم است. در واقع مرد دلش نمی‌خواهد با حقیقت روبرو‌ شود و دوست دارد در گذشته سیر کند اما زن در سکانسی به مرد کتاب شعری هدیه می‌دهد و می‌گوید تو‌ عاشق شعر هستی. زن با این‌کار سعی دارد به مرد بفهماند باید به حرف عقلش گوش بدهد و نه احساس.
در انتهای فیلم کاراکتر زن که لباسی قرمز به تن دارد از مرد که لباسی سبز پوشیده میخواهد که اگر زمانی در آینده به دستگاه وصل شد، این دستگاه را از او قطع کند و سپس می‌خوابد و پتوی سبز رنگ را بر روی خود می‌کشد. در واقع با این حرکت نشان می‌دهد که مرد با تصمیم زن موافقت کرده است و زن به سویِ خاطره شدن برای مرد می‌رود.
زن به نوعی در حال پیش‌بینی آینده‌ی خود بوده است. در اینجا این احساس به وجود می‌آید که در واقع کاراکتر زن در تمامِ مدتِ فیلم در کما به سر می‌برده است و این صحنه‌ها اتفاقات زندگی‌ او است که در کما برای او در حال یادآوری و دوره شدن هستند. زن به زعمِ هایدگر هستی اصیل را برمی‌گزیند. او ترسی از مرگ ندارد و پس از اجرای این خواسته‌ی زن زمان و رنگ‌ها به حالت نرمال در می‌آیند.
تحلیلت در مورد رنگ ها خیلی خوب بود اصلا به این مورد دقت نکرده بودم
با اینکه فیلم رو نپسندیدم شاید دوباره ببینمش
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
بهار تحلیلات از خود اثر هنری ها خیلی بهتره
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
سحر لیلی ئیون
بهار تحلیلات از خود اثر هنری ها خیلی بهتره
ممنون سحر جون. لطف داری🌹
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🐓🥊
خواب می‌بینم رفتم تئاتر ببینم. سالن تاریک و روشن میشه. همه هستن. سیاوش طهورث هست. محمد معتمدی هست. عکاس هست. آدما گروه گروه میان داخل سالن. ... دیدن ادامه ›› همه میخندن.. دست میزنن.
زمان...
زمان چقدر دیر میگذره...
نمی‌دونم چرا من خنده‌ام نمیاد.
نمی‌دونم اینایی که دارم می‌بینم خوابه یا واقعیته.
خواب می‌بینم نمی‌دونم دارم خواب می‌بینم یا بیدارم.
توی بیداری اتفاق افتاد متاسفانه😅
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
داشتم میرفتم گزینه خرید بلیت رو بزنماااااا
سپاس منجی🙏🏻😅
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
حامد رمضانی
داشتم میرفتم گزینه خرید بلیت رو بزنماااااا سپاس منجی🙏🏻😅
سلامت باشید🌸😊
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پس چرا از دسترس خارج نمیشی؟😁
دو ساعته من نشستم ساعت ۱۲ بشه ببینم چه شکلی قطع میشی😕
😂😂😂
منم همین‌طور🙈🙈😂😂
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
بهار گراوندی
نمیدونم والا تو حس ارتقا داری؟ فک کنم فقط سرورها رو جا به جا کردن سرعت بدتر شد وگرنه من تغییر خاصی حس نمی‌کنم.
ااا آره منم حس کردم کند شده 😂
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
صبا صالحیان
ااا آره منم حس کردم کند شده 😂
فک کنم سرور رو بردن خارج از کشور😂😂😂
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوشحالم که این نمایش علیرغم همه ناملایماتی که سر راهش قرار داشت اجرا شد. گروه زحمت خیلی زیادی کشیده بودند و هماهنگیشون فوق‌العاده بود. طراحی صحنه و نور واقعا در خور یک سالن تئاتر بود.
بارها شده بازیگرهای با سابقه‌ای توی سالن می‌بینم که صداشون به سه ردیف اول هم نمی‌رسه ولی این گروه قدرت بیان بسیار قوی‌ای داشتند.
من همیشه معتقدم تئاتر یک پکیج هست از همه‌ی مواردی که بالا اشاره کردم. پکیجِ این نمایش پکیج کاملی بود اما با همه این زحمت‌ها و با وجود اینکه با هر دو داستان غریبه نبودم اما متاسفانه برای من نشد که بشه. کار برام حال و هوای اجراهای برنامه عصر جدید رو داشت و نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم.
برای این گروه آرزوی موفقیت و اجراهای پر تماشاچی دارم.
ببخشید ما نزدیک همم بودیم من یکی دوبار ساعتو با گوشیم چک کردم یادم رفت عذرخواهی کنم
۰۹ شهریور ۱۴۰۱
محمدجواد کرمی
اینو هستم😂😂😂😂
یهو اینم یادم افتاد جایی که کلاغ اخر نمایش نشسته بود هم جای خوبیه😅😅
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
مریم اسکندری
یهو اینم یادم افتاد جایی که کلاغ اخر نمایش نشسته بود هم جای خوبیه😅😅
صداتون هم اگر نرسید میتونین به کلاغ بگین زحمتش رو بکشه😁
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اسپویل:

یونگ روانشناس سوئیسی معتقد بود می‌توان در تحلیل روان، عناصر نمادین را یافت. این نمادها در ناخودآگاه فرد حضور دارند و به نوعی به او ... دیدن ادامه ›› ارث می‌رسند.او معتقد است همه چیز در جهان دو قطبی است و انسان در کهن‌الگوها به عنوان یک موجود هرمافرودیت حضور دارد.
*[هرمافرودیت: دو جنسی/ در وجود هر انسان هم مردانگی وجود دارد و هم زنانگی.]
.
تی‌تی فیلمی سرشار از نمادها و نشانه‌ها است.
در این فیلم شاهد حرکت دایره‌ای از شخصیت مرد به زن و بالعکس هستیم.
در ابتدای فیلم دختر ابراهیم در حال لاک زدن به پای پدر است. پدر به دختر تاکید می‌کند که لاک زدن مخصوص خانم‌های بزرگ است. در میانه فیلم تی‌تی در حال آماده‌شدن برای دیدار امیرساسان به دستانش لاک می‌زند اما وقتی از جانب نامزدش رفتاری در شأن یک زن با او نمی‌شود لاک‌هایش را پاک می‌کند.
اگر باز هم به ابتدای فیلم بازگردیم ابراهیم دسته‌گل خود را به تی‌تی می‌دهد زیرا بوی گل برای او اذیت‌کننده است. تی‌تی گل‌ها را در خانه‌اش نگهداری می‌کند. در میانه فیلم تی‌تی به ابراهیم یک گل مصنوعی می‌دهد؛ گلی که بویی ندارد تا برای ابراهیم ناراحت‌کننده باشد. ابراهیم این گل را در جیبش نگهداری می‌کند. ابراهیم موقع دریافت گل به تی‌تی می‌گوید تو زن نیستی و به نوعی به آنیموس تی‌تی اشاره می‌کند. در ادامه هر دو رقیب ابراهیم به او می‌گویند تو مرد نیستی و به آنیمای ابراهیم تاکید می‌کنند.
هر دو شخصیت در ابتدای فیلم به نوعی می‌میرند و هر دو از نو زنده می‌شوند. هر دو بر دروغ نگفتن خود تاکید دارند.هر دو کار خودشان را کمک و حیات بخشیدن به بشریت می‌دانند.
از دیگر نمادهای جالب توجه این فیلم می‌توان به علاقه تی‌تی به داستان پیامبران اشاره کرد. او همچون نوح به دل دریا می‌زند و برای اثبات بی‌گناهی خود همچون ابراهیم بر دل آتش می‌رود. تی‌تی علاقه‌مند است مانند مریم مقدس زندگی کند و همچون او در طویله زایمان می‌کند.
تی‌تی نماد باروری،عشق، حیات و ابراهیم نماد علم، دانش و‌منطق است. در واقع این دو شخصیت سعی دارند به نوعی لوگوس و میتوس را به یکدیگر نزدیک کنند.
زنِ اول ابراهیم از شغل او بیزار است و همواره سعی بر آن دارد که آرمان‌های شغلی ابراهیم را نابود کند اما تی‌تی عاشق شغل ابراهیم است و برای تحقق رویای ابراهیم دست به هر تلاشی میزند. حتی از زمینی که برای آن خون‌دل خورده دست می‌کشد. ابراهیم نیز در نهایت رویای علمی خود را فدای رسیدن به تی‌تی می‌کند. تی‌تی و ابراهیم مکمل یکدیگر هستند.
از نمادهای جالب دیگر این فیلم غاز است. غاز همواره به عنوان یک حیوان معنوی دارای اهمیت بوده است. این حیوان نمادی از ایثار، شجاعت، باروری و وفاداری است. غاز حیوانی است که همواره مسیر صحیح را بلد است. تی‌تی در سکانسی از فیلم غازی را در بغل خود نگه می‌دارد. در سکانس‌های پایانی فیلم تی‌تی از تخم این غاز به ابراهیم هدیه می‌دهد. هدیه‌ای که تا زمان غیبت تی‌تی برای ابراهیم معنای خاصی ندارد اما در لحظه‌ای که پلیس از ابراهیم در مورد علت حضور تی‌تی در منزلش سوال می‌کند او در پاسخ می‌گوید تی‌تی برایم تخم غاز آورده است. از اینجا به بعد ابراهیم مسیر جدیدی پیدا می‌کند. مسیری که شبیه زندگی گذشته‌اش نیست.
در انتهای فیلم هر دو به نوعی از فرزندان خود چشم‌پوشی می‌کنند. بچه نمادی از عدم بلوغ این دو کاراکتر است و در پایان هر دو تصمیم می‌گیرند بالغ شوند. ابراهیم با سوار شدن بر ماشینِ خود سعی می‌کند خود فرمان و کنترل زندگی خویش را در دست بگیرد. مسیری که تی‌تی چراغِ راه آن بوده‌ است.
تی‌تی فیلم شریفی است که با قاب‌های لطیف، شرافت و انسانیت را به تصویر کشیده است. انسانیتی که این روزها در کمتر کسی یافت می‌شود. ساده‌انگارانه است اگر تصور کنیم همه‌ی این نمادها تصادفی خلق شده‌اند و نویسندگان بر این موارد توجهی نداشته‌اند. در تیتراژ پایانی آیدا پناهنده با استفاده از لوکیشن دریا امضای نهایی خود را بر این اثر ثبت می‌کند.
تحلیل جالبی بود، ممنون که به اشتراک گذاشتید.
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
مریم اسکندری
کیف کردم با خوندن این پست....از دیدن خود فیلم بیشتر...مرسی 😍😍😍🙏🏻🙏🏻🙏🏻
زنده باشی♥️
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
(عجب صدایی)
.
در مورد اجرا چون شب اوله چیزی نمی‌گم.
فقط اگه مشکل تنفسی دارید این نمایش انتخاب مناسبی براتون نیست.
چرا اگر مشکل تنفسی داریم این اجرا مناسب نیست؟کاش بیشتر توضیح میدادید
۱۸ تیر ۱۴۰۱
سحر لیلی ئیون
منم به این فکر کردم جز قضیه تئاتر بلک تفاهم ها زیاده😉 ایشالا زودتر ببینم همو ،مرسی از راهنماییت هات چون دلم یه لحظه خالی شد نکنه نتونم اجرا رو ببینم.
اونم نمایش نقطه ضعف من جدی نگیر😂😂
امیدوارم که خیلی لذت ببری♥️♥️
از اول اجرا ماسک بزن.
۱۸ تیر ۱۴۰۱
سحر بهروزیان
اونم نمایش نقطه ضعف من جدی نگیر😂😂 امیدوارم که خیلی لذت ببری♥️♥️ از اول اجرا ماسک بزن.
ممنون عزیزم🌱🌺
۱۸ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امیدوارم کتاب توو سرمون نکوبن😁
والا من که خورد به پام همون ردیف یک ولی خب ایشالا خیره !
۱۷ تیر ۱۴۰۱
میثم هنزکی
البته سیب سفید و سفت و آبدار من خوردم دوران بچگیم ، سیب دماوندی که میگن دست ما نمیرسه یه نژاد خیلی مرغوبیه ، اونو اگه گیر بیارین یه رقیب خیلی جدیه واسه سیب قرمز که بعید میدونم سیب قرمز پیروز ...
نصفه‌شبی دلم خواست. گرسنه هم هستم خرما هم که بر نخیل حال هم ندارم از جام پاشم با خوراکی دیگری خودمو گول بزنم..... بریم بخوابیم بلکه خواب دلپذیرشو ببینیم.....
۱۸ تیر ۱۴۰۱
پرستو جمشیدی
نصفه‌شبی دلم خواست. گرسنه هم هستم خرما هم که بر نخیل حال هم ندارم از جام پاشم با خوراکی دیگری خودمو گول بزنم..... بریم بخوابیم بلکه خواب دلپذیرشو ببینیم.....
امیرمسعود و سپهر
هلاک لایک کردناتونم :))
با چشمای بسته ریسه رفتم و خواب از سدم بپره بدبختم
شب بخیر خوب بخوابین
۱۸ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

«در فرهنگ فشرده سخن، از افسانه به عنوان هرچیزی بی‌پایه و بی‌اساس و غیرواقعی و داستانی که بر مبنای تخیل ساخته شده و واقعیت ندارد یاد شده است. ... دیدن ادامه ›› تفاوت اسطوره با افسانه در داستانی بودنِ آن است. اما باید توجه داشت که افسانه بر خلاف اسطوره هیچ‌گاه مرجع ایمان هیچ ملتی نبوده و صرفا زاییده فکر و خیال است» (انصاری،اسطوره شناسی تطبیقی، ۱۵:۱۳۹۳)
در یک فرهنگ اسطوره‌ای همه‌چیز تا آنجایی خوب پیش می‌رود که اسطوره‌ها از آدمیان پیشی نگیرند و صرفا جنبه‌ی حمایتی داشته باشند. اما در فیلم زالاوا اسطوره‌ها نقشی ارزشمندتر از آدمی پیدا می‌کنند. در این فیلم بنا به دلایلی نامعلوم اسطوره از آدمی عصبانی است و انسانِ مستاصل برای خشنودی و رهایی از خشمِ اسطوره؛ همانند آیین‌های اسطوره‌ای دست به تقدیم کردن قربانی میزند. اما این فرهنگ معیوب در همینجا خلاصه نشده و این قوم همه ساله در زمانی نامشخص مجبور به قربانی کردن هستند.
برای این فرهنگ و این قوم چه‌کار می‌توان کرد؟ پاسخ هیچ است؛ چرا که افرادی که سعی در مقابله و مبارزه با این فرهنگ دارند، خود قربانیانِ اصلیِ این تقدیر شوم خواهند شد. اسطوره از هر علم و دانشی قوی‌تر ظاهر شده و همه‌چیز را می‌بلعد، چرا که طرفدارانِ آیینِ اسطوره‌ای از طرفدارانِ حقیقت بیشتر هستند.
نکته جالب در تمسکِ این قوم به فرهنگ اسطوره‌ای آن است که وقتی شخصی در این راه فرزند خویش را قربانی می‌کند نه‌ تنها بعداً از عمل خود پشیمان نشده و به فکر فرو نمی‌رود بلکه از آن به عنوان قسم یاد می‌کند.
فیلم زالاوا به خوبی فرهنگِ اسطوره پرستی را به تصویر کشیده است. همچنین در پایانِ فیلم متوجه می‌شویم که مبارزه با این نوع فرهنگ همواره محکوم به شکست خواهد بود زیرا اسطوره به بیان یونگ از یک اعتقاد جمعی در رابطه با معنای زندگی نشأت می‌گیرد. اسطوره به حدی قوی است که حتی گاهی خودِ شخصی که قصد مبارزه با آن را دارد را نیز به وحشت انداخته، تسلیمِ خواستِ خود می‌کند.
زالاوا داستانِ یک روستا نیست. داستانِ جهانی است که همگی به خواب رفته‌اند و بیداریِ خود را در گروِ دیگری می‌داند. دیگری‌ای که هرگاه بخواهد بر آن‌ها خشم می‌گیرد و هرگاه بخواهد آسایش و رفاه را به آ‌ن‌ها هدیه می‌کند و در این میان انسان‌ها همچون عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی به انتظار سرنوشتی نامعلوم نشسته‌اند.
____________________
ممنون از دوست خوبم مرتضی سوری برای دعوتش🌸
اسطوره ها و اسطوره سازی به نوعی در جهت تقدیس ناشناخته ها در دوران بدویت شکل گرفته و گسترش یافته شاید تصور میشد با پیشرفت دانش بشری و شناخت ساز وکار طبیعی حیات از بین برود اما همچنان به قوت خودش در ذهن خیلی ها کم یا زیاد جاریست و دگم اندیشانی هم هستند که با ترویج اسطورهای ملیتی و دینی توده های خام را رام ساخته و در جهت منافع شخصی بازی میدهند.
۱۳ تیر ۱۴۰۱
من فردا قراره ببینم ^-^ فعلا کامنتتونو نخوندم اسپویل نشه
۱۴ تیر ۱۴۰۱
پرستو جمشیدی
من فردا قراره ببینم ^-^ فعلا کامنتتونو نخوندم اسپویل نشه
امیدوارم لذتشو ببری✌🏻😍
۱۴ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقا شما میدونی دکمه eject چیه؟
.
شاید اگه این متن رو هر آدم دیگه‌ای به جز اِروین گالستیان اجرا می‌کرد انقدر بهم نمی‌چسبید.
دوسش داشتی؟؟
۰۳ تیر ۱۴۰۱
آذین حجازی
کاش میشد یه کهکشان ستاره نثارش کنم
❤️❤️❤️
۰۵ تیر ۱۴۰۱
اروین گالستیان
سرکار خانم گراوندی،ممنونم خیلی که تشریف اوردین و خوشحالم بسیار که با نمایش ارتباط برقرار کردین ✨
زنده باشید🙏🏻
۰۵ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چقدر من خوش‌شانس بودم که تونستم از بین اونهمه علاقه‌مند، بلیط این اجرا رو بخرم😍
یکی از بهترین تجربه‌های زندگیم بود♥️ و بهترین صدایی بود که در تمام عمرم از نزدیک شنیدم👌🏻

ا‌ین قطعات رو یادم هست که اجرا شد:
اشک مهتاب
مرغ سحر
خورشید آرزو
آسمان ابری
سرو چمان
دیار عاشقی‌هایم
یک نفس آرزوی تو
نشود فاش کسی
زلف بر باد مده
دود عود
هوای زمزمه‌هایت
به به
بفرمایید کولی و چرا رفتی را اجرا فرمودند؟
۰۲ تیر ۱۴۰۱
امیرمسعود فدائی
بهار یعنی یکشنبه بلیت گرفتی تو؟ همون روز اول فروش؟
آره همون روز اولی که بلیت‌فروشی شروع شد.
۰۳ تیر ۱۴۰۱
فکر کنم "بی همزبان" از آثار پدرش رو مجوز ندادن.
چون همایون توی تور خارج علاوه بر اینا "بی همزبان" رو اجراش کرد.
این قطعه رو همون موقع ها به پدرش هم بسختی مجوز میدادن.
۰۳ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بالاخره کبودیِ گردن، گردنِ کیه؟🤔
فریبا
اگر وقت داری، برای تاتر کانون قرار بذاریم
ان‌شاالله هماهنگ می‌کنیم به زودی👌🏻
۳۰ خرداد ۱۴۰۱
گردنِ اونی که گره‌ها و بغض‌های گذشته‌ش رو فهم کنه و گردن بگیره
۳۰ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
cogito ergo sum
بعد از مدت‌ها تئاتر...?
انتظار داشتم از این نمایش خوشم نیاد ولی خوشبختانه خیلی دوسش داشتم.
(اگر خواستید کار رو ببینید ردیف‌های عقب‌تر دیدِ بهتری داره.)
.
.
.
سی پاره منم ترکِ چله کن.
داشتن چشم شرط دومِ دیدنه، شرط اول روشنایی‌ئه. اینو یکی می‌گفت.
سپهر، فرزاد جعفریان، مهرنوش خلج و سارا_ز این را دوست دارند

https://www.instagram.com/p/CWnJxYlN637/?utm_medium=copy_link

فیلم محمد وحدانی رو هر کسی دیده می گه فیلم خوبیه
۰۲ آذر ۱۴۰۰
بهار گراوندی
بلیطشو از کجا باید گرفت؟
رایگانه
۰۲ آذر ۱۴۰۰
سپهر
رایگانه
ممنون
۰۲ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهار گراوندی (bahar_g)
درباره فیلم کوتاه گجو i
آیا صحیحه که “مریم مقدم” فیلم کوتاه بازی کرده، بعد هیچ‌کدومتون به من نمیگید؟?
موسیقی رو خیلی زیاد دوست داشتم.
فیلم متوسط بود به نظرم. ۲-۳
انقدر فیلم بد بود که ...
۲۹ مهر ۱۴۰۰
? گفتگوی «دیدآرت» با «مریم مقدم» بازیگر، نویسنده و کارگردان

? از نویسندگی و بازیگری تا موفقیت در جشنواره‌های جهانی

?هم‌اکنون، می‌توانید این گفتگو را در صفحه اول وب‌سایت «نماشا» ، « آپارت» و کانال رسمی دیدآرت در «یوتیوب» ببینید.
⚫️@maryam.moqaddam

⬅️ ... دیدن ادامه ›› برنامه‌های «دیدآرت»، کاملا رایگان است و برای دیدن برنامه‌ها نیازی به ثبت عضویت در وبسایت نیست.➡️

?برای اطلاعات بیشتر به صفحه‌ی «دیدآرت» در اینستاگرام و حامی برنامه بپیوندید.

⚫️@deedart.ir
⚫️@dousheh.gallery

@tiwall
۱۹ آبان ۱۴۰۰
سپهر
? گفتگوی «دیدآرت» با «مریم مقدم» بازیگر، نویسنده و کارگردان ? از نویسندگی و بازیگری تا موفقیت در جشنواره‌های جهانی ?هم‌اکنون، می‌توانید این گفتگو را در صفحه اول وب‌سایت «نماشا» ، « آپارت» ...
دستت درد نکنه??????
۱۹ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تا الان از دیدن هیچ‌کدوم از فیلم‌های امسال به اندازه این انیمیشن ذوق نکرده بود???
ممنون از آقای جعفریان برای معرفی??
.
امتیاز «من» به فیلم‌ها تا این لحظه:
ارفاق= ۵⭐️
منطقه= ۴-۵ (??)
نارس= ۴-۵ (خیلی خلاقیتش جالب بود)
حیاط=۴
جان داد=۴ (خلاقانه بود)
پیکره (انیمیشن)= ۴
بی‌نقص (بخش بین‌الملل)= ۴
دوست (بخش بین‌الملل)= ۴
تا آخرین قطره (انیمیشن)= ۴. ... دیدن ادامه ›› هم بامزه، هم تاثیرگذار.
لبر کروموزوم ۱۷= ۴
زرافشون(مستند)= ۳. مناظر پاییز و زمستون بکر بود.
گجو= ۳
هرگز، همیشه، گاهی= ۳
کبود= ۳
مرزبان (بخش بین‌الملل)= ۳
حالت تهوع= ۲/۵-۳
برای بار دوم= ۳-۲
افتادن= ۲ (شاید اگه قسمت‌های شبیه به “پرسونا” نبود جذاب‌تر می‌شد)
بشقاب= ۲
زخم= ۲
The middle= 2
هپروت= ۲
ترنسیره(عبور)= ۲
قمیر=۱-۲ (واقعا سلیقه‌ایه)
اتاق عقد= ۱-۲
میرامانا= ۱ (یه ایده خوب با یه خروجی بد)
سیکل= ۱- ۰/۵
.
?پس‌نوشت: امتیازات توسط یک کاربر عادی نوشته شده است و بی‌ایراد نیست.
بهار گراوندی (bahar_g)
درباره فیلم کوتاه قمیر i
قمیر فیلم عجیبی بود برای همین ترجیح دادم جداگونه براش پست بذارم.
ممکنه خیلی بپسندیدش؛ ممکنه خیلی بدتون بیاد!
بازی اسماعیل گرجی رو هم باز به نظرم ممکنه خیلی بپسندید و یا دقیقا برعکس ممکنه اصلا نپسندید.
فضای فیلم به دلایلی که نمیگم خیلی خاصه.
در مجموع به نظرم فیلم متوسطی بود ولی دیدنش خالی از لطف نیست. چون فیلم پر از قاب‌بندی‌های جذابه.
موسیقی پایانی جالب بود??
ممنون از معرفیش خریدم که ببینم
۲۹ مهر ۱۴۰۰
فیلم جذابی بود
و پیشنهاد خوبی بود ??
۳۰ مهر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید