در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال داوود رحمتی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:40:55
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
رویا و کابوس دو روی یک سکه هستند و هنرمند شاید به تناوب در کارهایش به این دو رو بپردازد
البته هستند هنرمندانی که متخصص نشان دادن یکی از این دو رو هستند
به عنوان مثال اسپیلبرگ متخصص به تصویر کشیدن رویا و تیم برتون متخصص به تصویر کشیدن کابوس ها هستند
بونکر به نظر من کابوسی به صحنه کشیده شده هست
آنجا که انسان دهان به فریاد باز میکند ولی صدایی از گلو خارج نمیشود
بونکر را اگر شاهکار جلال تهرانی ندانیم بی شک اثری بس درخشان در میان کارهای اوست
صحنه ای چرخان به مثابه زندگی انسان
بونکری که مرگ در آن می چرخد و میتواند سمبلی از زندگی امروزی بشر باشد، زندگی های بتونی که چیزی جز مرگ و نیستی به دنبال ندارد
بیشتر از ... دیدن ادامه ›› این نمیتوانم وارد جزئیات بشوم چون باعث لو رفتن قصه میشود
نورپردازی خوب و طراحی صحنه خوب فقط شخصا از طراحی لباس خوشم نیامد و آزار دهنده بود
بازی ها عالی بود اگرچه اول کار تماشاچی شاید از جنس بازی خوشش نیاد و پس بزند ولی رفته رفته دلیل جنس و نوع بازی ها روشن شده و درخشش بازی تماشاچی را خیره میکند و همه این ها برآمده از ذهن خلاق و صد البته عجیب جلال تهرانی است.




یک برداشت عالی و درخشان از کمدی الهی دانته
هرکس این کار رو نبینه به نظر من تکه ای از وجودش ناقص میمونه
یعنی هرکس یک تکه از وجودش که شاید خودش هم بی خبر باشه در این کار نهفته هست...
از نخستین کارهای ایوب آقاخانی تماشاچی او بودم، البته این موضوع شامل بسیاری از اهالی تئاتر می شود
آقاخانی از جمله درام نویسانی است که کار به کار تماشاچی را غافلگیر می کند و این موضوع در نوزده نود و نه به اوج خود می رسد
نوزده نود و نه آخرین کار ایوب آقاخانی است که این روزها در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است
اولین چیزی که در بدو ورود به سالن توجه را جلب می کند دکور زیبا و ظریف کار است که نمای درونی خانه ای است که اتفاقات نمایش در آن رخ می دهد، دکوری بسیار زیبا که مشخص است زحمت زیادی برایش کشیده شده
نوزده نود و نه اولین کاری است که راجع به پاندمی کرونا می بینیم
کاری پر از غافلگیری که به آنها خواهم پرداخت.
زوجی اولین سالگرد ازدواجشان را جشن می گیرند و این مواجه شده با شیوع ... دیدن ادامه ›› ویروس کرونا
اول شوخی های معمول بین زوج های جوان و...
این را هم اضافه کنم که مرد خیلی اهل اخبار است و مدام کنترل تلویرین را در دست دارد
هردو روی همان کاناپه ای که روی میز مقابلش کیک سالگرد قرار دارد و به جای شمع خلال دندان را فوت کرده اند! (به خاطر نداشتن شمع خلال دندان روی کیک روشن کرده اند) خوابشان می برد و از اینجا ماجرا شروع می شود
از زاویه ای که زوج تلویزیون تماشا می کردند و اتفاقا زاویه قرار گرفتن تماشاچی هم هست مردی قوی هیکل وارد می شود و چند لحظه بعد افتاده و می میرد
بسیار زیبا و هوشمندانه توسط نویسنده کارگردان عامل کابوس و وحشت مردم از تلویزیون و از تبلیغات بیرون می آید!
چیزی که در تمام دنیا در زمان کرونا شاهدش بودیم که وحشت و ترس بین مردم بیداد می کرد و مردم را به سمت زدن واکسن های بی کیفیت می کشاندند
کابوسی که مانند جنازه داخل یخچال تا مردم به آن عادت می کردند و کمی از میزان وحشتشان کاسته می شد فوری شکل عوض می کرد و دوباره مردم را به وحشت بیشتری می انداخت
نوزده نود نه، نه تنها در کارنامه آقاخانی بلکه در تئاتر معاصر ایران کاری بسیار متفاوت و ارزشمند است
میزانسن ها بسیار حساب شده داده شده مخصوصا در پرده آخر که متاسفانه نمی توانم توضیح بیشتری بدهم چون باعث لو رفتن قصه می شود و بیشتر از این به خودم اجازه نمی دهم به قصه ورود کنم.
بازی ها بسیار دلچسب، زیبا و یکدست هستند و تماشاچی از یاد می برد که در سالن نشسته و مشغول دیدن نمایش است
آخرین نکته اینکه پایانبندی کار بسیار عالی است
پیشنهاد می کنم حتما به دیدن این کار بروید
نمایش فوق العاده پر محتوا بود ... به نظرم جناب ایوب اقاخانی یکی از با سواد ترین و بهترین سینما ایران هستش ... کتاب ها و صدای ایشون دلنشین و دلنوازه ... امیدوارم همه به این درک و سطح سواد وارد سینما شوند 🍀
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
نمایش نوزده نود ونه، کاری به شدت متفاوت و درخشانه.من بعد از دیدن نمایش به وجد اومده بودم و تا ساعتها ذهنم درگیر بود.شبیه هیچ کار دیگه ای نبود ولی ردپای قلم و کارگردانی آقای آقاخانی در عین تفاوت مشهود بود.به همه ی گروه مخصوصا کارگردان و طراح صحنه و آهنگساز تبریک و خسته نباشید می گم.دیدن این کار رو به همه ی دوستداران واقعی تئاتر توصیه می کنم.
در میان بازیهای خوب همه ی بازیگران بازی دو گانه ی خانم جوان و بازی سکوت و پر ظرافت آقای جمشیدی دستمریزاد ویژه داشت.امیدوارم تا پایان اجرا ،توی این روزهای شلوغ دم عید دوباره فرصت کنم نمایش رو ببینم.
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
نمایش نوزده نود ونه، کاری به شدت متفاوت و درخشانه.من بعد از دیدن نمایش به وجد اومده بودم و تا ساعتها ذهنم درگیر بود.شبیه هیچ کار دیگه ای نبود ولی ردپای قلم و کارگردانی آقای آقاخانی در عین تفاوت مشهود بود.به همه ی گروه مخصوصا کارگردان و طراح صحنه و آهنگساز تبریک و خسته نباشید می گم.دیدن این کار رو به همه ی دوستداران واقعی تئاتر توصیه می کنم.
در میان بازیهای خوب همه ی بازیگران بازی دو گانه ی خانم جوان و بازی سکوت و پر ظرافت آقای جمشیدی دستمریزاد ویژه داشت.امیدوارم تا پایان اجرا ،توی این روزهای شلوغ دم عید دوباره فرصت کنم نمایش رو ببینم.
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کار نماد گرایانه خوب
بازی ها اکثرا عالی
طراحی صحنه خوب و در خدمت کار...
زمانی که نام «زیگموند فروید» به گوشمان میخورد بی اختیار و اتوماتیک وار توجه به سمت علم روانشناسی جلب می شود
اگر «فروید» و جسارتش نبود امروز این رشته یا وجود نداشت و یا خیلی خیلی از قافله علم عقب بود
نمایش «زیگموند» کاری از مهرداد کورش نیا به دو روز آخر عمر این اعجوبه می پردازد
در واقع دو روزی که فقط کابوس های او را در بر می گیرد چرا که به خواسته خودش به دلیل ابتلا به کنسر توسط پزشک معالجش با مورفین دوز بالا به خوابی عمیق می رود و دیگر بیدار نمی شود و ما در قالب این کابوس ها زوایای تاریک و کمتر شنیده شده زندگی این عصب شناس معروف را می بینیم
از رابطه با خواهر زنش گرفته تا رابطه بسیار بد روحانیت با او
این کابوس ها را در فضایی سوررئال می بینیم تا جایی که بچه سقط شده او از خواهر زنش با او برخورد می کند
برخوردش ... دیدن ادامه ›› با یونگ و...
در صحنه پیش روی تماشاچی یک مبل می بینیم که کاراکترها روی آن می نشینند و یک شیء جعبه مانند که به آن خواهم پرداخت
در کتاب تورات موسی این گونه می خوانیم که به دستور یهوه تابوتی از چوب با روکش طلا ساخته شد و در آن الواح ده فرمان، کاسه ای از منّ و عصای هارون که شکوفه آورده بود در آن قرار داده شد
به این تابوت، تابوت عهد گفته می شد و آن را به دستور یهوه خداوند در خیمه اجتماع که به طور موقت نقش معبد را بازی می کرد قرار داده شد و آن مکان به قدری مقدس بود که کسی جز کاهن آن هم سالی یک بار اجازه ورود نداشت
این جعبه ای که در صحنه هست بسیار شبیه تابوت عهد ساخته شده و معلوم هست که نویسنده تحقیقاتی گسترده و عمیق انجام داده و این سطح از دقت و توجه قابل ستایش است
از این جعبه در صحنه استفاده های زیادی شده جایی تختی است که در روانکاوی استفاده می شود، جایی تبدیل به سن رقص دیسکو می شود یا جایی تبدیل می شود به تابوت «فروید» و...
و این تابوت تبدیل به نمادی از دین می شود که هرجایی از آن سوء استفاده می شود
اوج این نمایش جایی است که خاخام به کابوس «فروید» می آید و او را به اصطلاح به صلابه می کشد و او را به باد فحش و ناسزا می گیرد که تو ملعون فاسد چرا اینگونه کردی و آنگونه کردی و ...
این تابلو از نمایش، فوق العاده زیبا و گویا در آمده
همانگونه که در طی تاریخ دیده ایم روحانیت و و قشر روحانی مخالف سرسخت پیشرفت علم بوده اند و دلیلش هم اینکه هرچه علم پیشرفت کند چشمان بشر به روی حقایق جهان باز شده و از خرافات و خرافه پرستی دور و دورتر می شوند
بازی ها خیلی خوب و یک دست هستند فقط یک نکته آن هم اینکه کاش بازیگرانی که نقش های مختلفی را در این کار بازی کرده اند کمی برای هر کاراکتر تغییر تُن صدا میدادند
تقریبا همه داستان رو تو متنی که نوشتید افشا کردید. اون گزینه برای همین موقع‌هاست
۰۴ مهر ۱۴۰۲
داوود رحمتی
ببخشید دوست گرامی اجرا به پایان رسیده!
دوباره شروع شده
نیلوفر جعفری
دوباره شروع شده
بنده علم غیب ندارم که بدونم قراره اجرای دوباره داشته باشه... کما اینکه خود گروه هم نمی دونستند...!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کار کاملا متفاوت از حسین کیانی
تو گویی این حسین کیانی یک حسین کیانی دیگه ست
کاری بسیار قوی و درام روانشناختی بسیار جذاب با بازی های بی نقص و روان

امیر مسعود و سپهر این را خواندند
حسام الدین مختاری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی کار خوبی بود
دیدنش رو به همه توصیه میکنم
نمایشی که نشون میده هنوز عشق معضل اصلی جوامع هست...
یک کار خوب که همه چیزش سر جای خودشه
کاری که شما رو در مدت اجرا از این دنیای سراسر تلخی و سیاهی دور میکنه و خنده بر لبهاتون میاره
حتما ببینیدش
سپهر و فرهاد آقارضائی این را خواندند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
داوود رحمتی (sicilian)
درباره نمایش پدر i
هرگز به دیدن این کار نخواهم رفت
کاری که حق مترجم رو ضایع میکنه شخصا تحریمش میکنم
با اینکه چند نفر از دوستانم در این کار حضور دارند ولی چون سر خودم اومده و طعمش هنوز توی دهان ذهنم هست نخواهم رفت
ممکنه با اعمال نفوذ این پست پاک بشه ولی من وظیفه خودم میدونستم که این رو اعلام کنم...
بنده هم به دلیل تشکیک در این موضوع جز بلک لیستم هست.
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
hami
من دلیل دومی که تحریمش کردم همین مالی نبودنشه در برابر فیلمش😌😂🤣
یه کپی از فیلمه و نمیشه قضاوت و مقایسه نکرد.
بعدش دلم میخواست درجا دوباره Father رو ببینم، بشوره ببره.
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
سید حسام حجازیان
تمرین هم از روی متن ایشون نبوده، از روی فیلم Father بوده، فکر نکنم داستان مترجم اولیه بحثی باشه که بشه به تحریم کشوند نمایشی رو. اما به هر حال تصمیم خوبی گرفتید، چنان آش دهنسوزی رو هم از دست ...
یک چیز کاملا جدید هم یاد گرفتیم!
تمرین تئاتر از روی فیلم!!!
نوبره والله!
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من و حقانی امروز با هم تموم میشیم...
سپهر، امیر مسعود و غزل این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من نگاهم درد میکنه...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بگردید بگردید در این خانه بگردید
در این خانه غریبید غریبانه بگردید

تئاتر مستند اجتماعی دغدغه اصلیش (به نظر من) طبقات فرودست جامعه هست
چون به نظر من رسالت این گونه تئاتری نشان دادن دردها و رنج های این طبقه هست و زنان در این طبقه از رنج کشیده ترین و مظلوم ترین اقشار هستند
زنانی با آرزوهای زیبا و بسیار کوچک
در کار قبلی جناب دکتر گیل آبادی به نام «یک دقیقه و سیزده ثانیه» که همین دو نویسنده (محمد چرمشیر و بهمن عباس پور) نوشته بودند به مقطعی از زندگی چهار زن کارتن خواب پرداخته شده بود و سعی شده بود به درستی به زندگی این افراد تا حد امکان نزدک بشوند و خیلی هم خوب عمل شده بود و تماشاچی مخصوصا با فرمی که برای اجرا انتخاب شده بود (تئاتر تعاملی) خیلی خوب با کار ارتباط برقرار میکرد و همذات پنداری خوبی ایجاد میشد
در کار تازه این گروه سه نفره (چرمشیر، ... دیدن ادامه ›› عباسپور و گیل آبادی) باز هم شاهد این ژانر، این طبقه اجتماعی و این فرم اجرا هستیم
کاری به نام «عاشقانه ها»
در «عاشقانه ها» باز هم شاهد داستانی از قشر فرودست جامعه هستیم و باز هم زنان این قشر دستمایه این کار قرار گرفته اند
زنانی که به ظاهر در مترو به فروشندگی مشغولند ولی در اصل اسیر بردگی مدرن هستند
در این کار شاهد روایتی عاشقانه و بسیار لطیف هستیم که خشونت در پشت داستان لطیف اون موج میزنه
داستانی از «یک» زن در سه مقطع زمانی
زنی که عاشفانه نوازنده ای به ظاهر دوره گرد را دوست دارد و این نوازنده در اصل به قهر از خانه خانواده اش (که متمول هم هستند) کنده و به نوازندگی در مکان های عمومی می پردازد
فرزانه در ذهن خودش درباره فرزاد رویا پردازی میکنه و این رویا پردازی رو با تماشاچی به اشتراک میذاره
نکته بسیار جالب و درخشان در این کار که بسیار ابتکار جالبی بوده و متاسفانه نمیدونم این ابتکار کار نویسنگان بوده یا کارگردان بازی این سه مقطع زمانی توسط سه بازیگر مختلف هست
بازیگر مقطع اول (تقریبا نوجوانی) سیما تیرانداز
بازیگر مقطع دوم (جوانی) شقایق فراهانی
بازیگر مقطع سوم (میانسالی) ژاله صامتی
هرکدام از این مقاطع استادانه کار شده اند و الحق بازیگران هم خیلی عالی از پس در آوردن کار بر اومده اند
به نظر من «یک دقیقه و سیزده ثانیه» و «عاشقانه ها» دو کار از یک تریلوژی (سه گانه) هستند و کار سومی هم در راه هست
امیدوارم زیاد منتظر نمونیم و زودتر شاهد کامل شدن این سه گانه چرمشیر، عباسپور و گیل آبادی باشیم
به تمام اعضای گروه خسته نباشید میگم
سپهر و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دو ساعت خنده
دو ساعت حال عالی
دو ساعت نوستالژی لاله زار و تئاترهاش
دو ساعت خاطره بازی با یاد بزرگان از دست رفته عرصه رو حوضی و سیاه بازی
این گروه امیدبخش زنده نگه داشتن تئاتر سنتی ما هستند
زنده،َ سلامت، پایدار و پرکار باشید عزیزان
دوستتون داریم و مشتاق دوباره دیدنتون هستیم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سال ها پیش (فکر کنم سال 87) کاری از حسین کیانی دیدم به نام «بیداری خانه نسوان»، قصه ای که در دوران قاجار اتفاق می افتاد
جنس کارهای کیانی در این کار هم نمود پیدا میکرد، یکی از شاخصه های کارهای کیانی به نظر من پرداختن به جزئیات قصه و شخثیت ها هست که در این کار هم دیده می شد
«مجلس شبیه خوانی نسوان» قصه همین زنان است و همان قصه اینجا هم تکرار می شود (شاید بیس هر دو کار واقعی باشه، نمیدونم) با تفاوت های اساسی
در کار «مجلس...» بنا بر مینی مال گذاشته شده و همه اجزای کار در این قالب ریخته شده اند
قصه، بازی ها، شخصیت پردازی و... همه و همه در قالب مینی مال ارائه شده و به نظر من بسیار هم موفق عمل کرده و ابدا به کار آسیب وارد نشده
در اینجا کل شخصیت های مرد حضورشان حذف شده و ققط هرجا لازم بوده از زبان زنان نقل قول شده اند.
در این کار اگر حافظه ام یاری کنه نسبت به کار کیانی تعداد شخصیت ها کم شده، شاید به خاطر سالن اجرا این تصمیم ... دیدن ادامه ›› گرفته شده
بازی ها خیلی خوبه و کار با تماشاچی به خوبی ارتباط برقرار می کنه
در آخر حیفم اومد که از شاه تابلوی کار نگم، شاه تابلوی کار اتفاقا تابلوی آخر کار هست و واقعا درخشان از کار در اومده و بسیار بسیار زیبا و تصویری هست و شخصا دلم میخواد بارها و بارها این تابلو رو ببینم
خسته نباشید میگم به کل گروه اجرایی

ممنون دوست نازنین از نظر زیبایی که برامون نوشتید🌱
حکایت این نمایش تا حدود زیادی مستند و بر اساس اتفاقاتیست که پیرامون جمعیت نسوان وطنخواه در سال ۱۳۰۱ رخ داده است ، می چرخد.
۲۹ تیر ۱۴۰۱
ممنونم از نظرتون و لطفی که به ما داشتید
واقعیتش با اینکه بسیار خوشحال می شوم وقتی این کار با کار خوبی مثل بیداری خانه نسوان مقایسه می شود، اما به نظرم لازم آمد که توضیح کوچکی بدهم که این کار ابدا هیج ارتباطی با آن متن و آن کار ندارد. همانطور که ارغوان هم توضیح داد کار ما در یک بستر تاریخی می گذرد که اواخر قاجار و اوایل پهلوی اول را دربرمی گیرد. متن از ابتدا توسط من با کمک دوستانم در گروه نوشته شده، و با تمرین و اتود به فرم نهایی رسیدیم. اینکه مردها حضور نداشته باشند و کار توسط زنها اجرا بشود از ایده های اجرایی بود که از ابتدای کار بهش رسیدیم و کلا متن با این نگاه نوشته شد.
البته باز هم تاکید می کنم برای خود من شخصا بسیار باعث افتخار است اگر کار توانسته در کنار چنین کارهای خوبی بیاستد. ممنونم از کامنتتون
۲۹ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

یکی از عزیزان تئاتری سال ها پیش به من گفت من همیشه کارها رو اوایل اجرا میام که گاف ها رو بگیرم!
این گفته به نظر من در مورد کار اولی ها هم میتونه صدق کنه، گو اینکه من از بیخ و بن با این نظر مخالفم و در ادامه توضیح میدم که چرا
من شخصا دوست دارم اجراها رو حداقل دو هفته اجازه بدم بگذره و بعد برم ببینم تا به اصطلاح اجرا «جا» افتاده باشه و کاملا بتونم لذت ببرم
در مورد کارهای اول عزیزان تئاتری چند وقتی هست که خیلی شوق و ذوق دارم که برم این گونه کارها رو ببینم چرا که به نظر من بعضی از کارگردان های قدیمی ما (در کمال احترام به پیشکسوتانی که هنوز براشون تئاتر تبدیل به دکان نشده) به بی راهه رفتند و تئاتر رو تبدیل به ملغمه ای از کنسرت و... کردند
«بی چرا زندگان» اولین کار الهام خاتون شعبانی در مقام کارگردانی است
نمیدونم چه مدت صرف تمرین این کار شده ولی تمام اجزای کار مثل پازلی هزار ... دیدن ادامه ›› تکه چفت هم شده
متن خانم عاج خیلی خوب نوشته شده و در نگاه اول تماشاچی ممکنه فکر کنه چه متن از هم گسیخته ای، ولی با جلو رفتن کار گویی تارهای تنیده شده در متن در ذهن تماشاچی به هم گره خورده و یک داستان تلخ ولی واقعی از اجتماعی که در آن زندگی میکنیم ولی گاهی خبری از حوادث آن نداریم را به شکلی درخشان شکل می دهد، حوادثی بسیار ملتهب که نوشتن و کارگردانی هر کدام کوهی از جسارت می خواهد
شعبانی سال ها تجربه بازی و طراحی لباس را در کارنامه دارد و همین تجربیات به خصوص در بازیگری کمک شایانی به در کارگردانی کرده و تو گویی کاری از کارگردانی با تجربه را به تماشا نشسته ای
طراحی صحنه کار (به جز تورها) خیلی خوب و کاربردی هست و از تمام اجزای صحنه در بازی ها استفاده میشه
طراحی لباس خوب کار شده و یادآور زندان و تیمارستان هست
بازی ها خیلی خوب و همه یک دست هستند، معلومه که گروه بازیگران خیلی زحمت کشیده اند
در آخر به همه گروه خسته نباشید میگم
«چه عجب از این یه ورا؟!»
مریم حسینی، گل بانو و امیر مسعود این را خواندند
ایمان اشراقی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این کار آقای پسیانی رو سالها پیش اجرای اولش رو با بازی خودشون دیدم
خیلی عالی و مفرح هست ضمن اینکه لایه های زیرین هم داره
بی صبرانه منتظر دیدن دوباره کار هستم...
بله. حرکات جلف، زن پوشی با آویزان کردن بالش به سینه و تقلید صدای معده توسط دهان بسیار عالی و مفرح هست...
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پارتی یا چگونه یاد گرفتم معصومیت را کنار بگذارم و خباثت را دوست داشته باشم

نمایش پارتی خیلی ساده و با یک داستان عادی و در اوایل کار بنظر تکراری ... دیدن ادامه ›› و کلیشه ای شروع میشه ولی...
همه چیز از همین ولی شروع میشه و ما میفهمیم این آدم های معصوم و گاها دوست داشتنی نقاب به چهره دارند و زیر این نقاب چهره هیولاهای وحشتناکی پنهان شده
سه زوج که متوجه میشویم قبلا همدانشگاهی بودند و حالا همه زن و شوهر هستند در ویلایی متعلق به یکی از زوج ها در لواسان جمع شده اند تا کمی خوش باشند و در این میان تصمیم میگیرند برای بچه هایشان که در آینده به دنیا می آیند ویدئویی ضبط کنند و هر کدام صحبتی داته باشند و...
رفته رفته و به آهستگی نقاب های هرکدام کنار میرود و چهره کریه واقعیت پدیدار میشود... واقعیتی هایی بسیار هولناک
پارتی به یقین یکی از بهترین کارهای اجتماعی سال های اخیر است
کاری که با چاقوی جراحی درام آنچنان لایه های مختلف منحط اجتماع کنونی ایران را به تماشاچی نشان میدهد که گاها تماشاجی شاید مثل من عوقش بگیرد از تعفن این جامعه غرق شده در لجن
کاری که مثل همه کارهای آرش عباسی رئال هست و به روال کارهای رئال آکسسوار، لباس ها، نور و از همه مهمتر بازی ها کاملا رئال و باورپذیر هستند
دوست دارم از بازی گروه بازیگران تشکر بکنم، بازی های خیلی خوبی ارائه میدهند ولی در این میان بازی یک بازیگر خیلی برجسته بود و او شیوا مکی نیان بود که عامل افتادن نقاب ها هست و خیلی عالی این نقش رودر آورده و گاهی من تماشاچی فراموش میکردم که دارم نمایش میبینم و این از آنجایی که سال ها کار این بازیگر رو دیدم و دنبال کردم متوجه این پختگی بازی او میشم
تمام این محاسن تحقق پیدا نمیکرد مگر با راهنمایی و دزایت کارگردان
در آخر پیشنهاد میکنم حتما این کار رو ببینید
داوود رحمتی (sicilian)
درباره نمایش رگ i
وظیفه نگارش تاریخ و به امانت گذاشتن آن برای آیندگان وظیفه ای بسیار حساس و خطیر است
گاهی تاریخ نگار بنا به معذوریت ها و الزاماتی برش هایی از ... دیدن ادامه ›› تاریخ را حذف میکند و یا در طول سال ها حکومت ها برش هایی را بنا به صلاح دید خود حذف میکنند
در این میان وظیفه هنرمندان مخصوصا نمایش نامه نویسان متعهد این است که برش هایی که به هر دلیلی حذف شده اند را یافته و به رشته تحریر درآورده و برای اجرای آن تلاش کنند
ایوب آقاخانی در این میان به تاریخ و چهره های آن علاقمند است و سعی میکند آن ها را به درستی آنچنان که بوده اند به مخاطب بشناساند
در سه گانه اش راجع به چهره های جنگ ایران و عراق این کوشش را دیدیم
در این میان اما «رگ» تازه ترین کار آقاخانی که الان در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است بهترین و درخشان ترین کار اوست که به برهه ای از تاریخ میپردازد که تا به حال گفته نشده و جزو همان برش های حذف شده از حافظه ی عموم است
سنه 1320 و زمان جنگ جهانی دوم است. ایستگاه مرزی اَرَس، سه سرباز و یک سرجوخه از مرز محافظت میکنند. لشکر شوروی قصد حمله به مرز و ورود به ایران را دارد و این چهار تن شاهد تحرکات آن ها هستن. از مرکز جواب تلگراف ها را نمیدهند و وقتی هم جواب میدهند دستور کوتاه و گویای این است که بدون جنگ و مقاومت اجازه ورود به لشکر شوروی داده شود. اما سرجوخه تصمیم به سرپیچی از دستور و مقاومت با اندک مهمات و همین چهار سرباز میگیرد و البته هر چهار سرباز به میل خود میمانند و شجاعانه و قهرمانانه از خاک و میهن خود دفاع میکنند.
در میان جنگ و گلوله و خون رفت و برگشت هایی به خانه سه تن از این چهار تن را میبینیم و هرچه بیشتر از جنگ متنفر میشویم
از نقاط قوت کار، نمایش نامه و درام بسیار قوی آن است که تماشاچی را تا به آخر بدنبال خود میکشاند
طراحی صحنه کار فوق العاده خوب است و کاملا در خدمت اثر
گروه بازیگران بسیار خوب و یک دست هستند و خیلی خوب انتخاب شده اند
در آخر باز هم تاکید میکنم که «رگ» بهترین و برجسته ترین کار ایوب آقاخانی است و با دیدن آن احساس غرور به انسان دست میدهد، غروری برخاسته از حس میهن پرستی.
یک کار عالی و دیدنی دیگه از گوشکی
شخصا از کارهای شکسپیر خوشم نمیاد مگر اینکه کارگردان خیلی خلاق باشه و برداشتی خلاقانه و جذاب ارائه بده
برداشت های کوشکی از شکسپیر رو خیلی دوست دارم، خلاقانه و جذاب هستند خیلی
پیشنهاد میکنم حتما تا وقت هست این کار رو ببینید