در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد خداوردی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:00:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

در متن هنگامه آرایان نوشته غلامحسین ساعدی داستان از این قرار بود که دو نفر بازجو نویسنده را بازجویی و بعد شکنجه می‌کنند و در انتها ما می‌فهمیم که آنها برای فیلمنامه سفارشی مزاحمت و فشار را ایجاد می‌کنند.
در اینجا ما نمیدانیم نویسنده چکاره است. تروریست است؟ تروریست نیست؟ و پایانی هم نمی‌بینیم. اگر تروریست است نویسنده چه می‌کند و اگر نیست چه می‌کند.
متن صرفا در تعلیق میماند و مخاطب را به سمت داستانی واحد نمی‌برد. کارکتر اصلی منفعل است و برای رهایی از بحران عملی انجام نمی‌دهد. مخاطب با فلاش بک به گذشته میفهمد که چرا بازجو ها سراغ نویسنده آمده اند و بعد هیچ اتفاقی نمی افتد.
با این حال بازی ها خوب بود. طنز و سرگرمی در نمایش به جا و درست بود. دکور و لباسها خوب بودند و در کل کارگردانی مناسب بود.

محمد خداوردی
ظلم آباد
نمایش، شخصیت پردازی قابل قبول دارد. گره افکنی و تعلیق، شرایط مفروض خوب. قسمت مفرح و سرگرم کننده خوب. نمایشنامه جایی دچار نقص می شود که زن وارد ماجرا می‌شود و میخواهد ادامه فیلم گوزن‌ها را ببیند و در این بین با روزنامه ای می‌فهمد یا نمی‌فهمد که کارکتر ممدو یکی از آن چهار نفر است که از آتش‌سوزی سینما گریخته. اگر زن می‌فهمد، چرا بابت کشته شدگان خود، هیچ عمل درخوری انجام نمی‌دهد؟ اگر نمی‌فهمد، چرا وارد مجلس قمار می‌شود و شرط بندی میکند و پولی که نیاز داشته را پس می‌دهد؟ در واقع درام در نقطه گره گشایی دچار نقص می‌شود. مخاطب نمی‌فهمد که شخصیت زن بابت کدام انتخاب پول برنده شده را پس می‌دهد!
کارگردانی متوسط بود. متوسط مابین بد و خوب است. ایراد کارگردانی آنجایی است که درجه تاکید روی مسائل (برای مثال اولین واکنش ممدو در مواجه با فیلم گوزن‌ها انقدر زیاد است که مخاطب آخر نمایش) را به راحتی حدس میزند. میزان تاکید کارکتر نباید ماجرا را لو دهد. استفاده از تصاویر و آکساسوار صحنه خوب بود.
بازی ها روان و باورپذیر بود. در واقع بازیگران ارتباط بین متن و تماشاگر را بوجود می آورند، از این رو بازی ها قابل قبول و کارکترها دوست داشتنی بودند.
طراحی صحنه و لباس خوب و بجا بود.
محمد خداوردی ۱۴۰۲/۹/۲۹
درود و سپاس از حضورتون جناب آقای خداوردی🧡
۳۰ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ضرورت اجرا.
چرا باید متن ترمینال 3 را اجرا کرد؟
اهمیت ندارد ریتم کند است یا نمایش کسالت بار است. این مهم است که نمایش خاصیت داشته باشد.
حالا باید پرسید چه نمایشی خاصیت دارد؟ نمایشی را میتوان خاصیت دار دانست که روی مخاطب تاثیر داشته باشد. این تاثیر می‌تواند با درون مایه اثر ایجاد شود ولی درون مایه اثر خاصیت ندارد و برای اجرا در ایران ضرورت ندارد. نمی‌شود انگ نفهمیدن مخاطب یا موضوعاتی مثل هنر برای هنر را مطرح کرد چرا که ضرورت اجرا در این جامعه برای این متن وجود ندارد.
بازی ها خام و سکوتها بی خاصیت است. انگار کارگردان بازیگر را مجبور به این سکوتها و بی عملی ها کرده.
کارگردانی بدون خلاقیت است. بدون پتانسیل برای دیده شدن. نور پردازی و طراحی صحنه و لباسها هستند چون قرار نبوده چیز بهتری جایشان باشد.
نمایش را دیدیم.
بازیها با شکوه و موضوع جذاب بود.
برای عوامل و بلزیگران آرزوی توفیقات افزون تر دارم.
در صمن ممنون از معرفتی که به خرج دادند و به بنده و همسر و فرزندم مجال دیدن این اثر ارزشمند را دادند.
۰۸ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمد خداوردی (channel7233)
درباره نمایش عقاب i
نمایش عقاب نمایشی بدون زهر.
متن نمایشنامه ضعیف بود. از این باب متن را ضعیف میخوانم چون آنتاگونیست و پروتاگونیست علاوه بر اینکه هم سنگ و هم تراز نبودند برای یکدیگر چالش ایجاد نمی کردند. صرفا دو آدم آمدند نمایشی عروسکی اجرا کردند و تمام. درام زمانی رخ میدهد که شخصیت ها طی فرایندی تغییر کنند و یا از نقطه ی ابتدایی که قرار داشتند قرار نگیرند شخصیت استاد که بر مواضع خود باقی ماند شخصیت شاگرد هم همانی بود که بود. پس تغییر حاصل نشده و صرفا متن در حد شعار باقی مانده است. پس کاتارسیس شکل نمی‌گیرد. خود ماجرای عقاب هم در شعر حضور دارد و در همان قالب قابل تقدیر است پس با یک متن ضعیف روبرو هستیم.
طراحی صحنه و عروسک ها خوب و قابل قبول بود.
بازی ها قابل قبول بود.
کارگردانی و نور پردازی ساده و معمولی.
خسته نباشید.
سپهر و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمد خداوردی (channel7233)
درباره نمایش دوازده i
نمایش دوازده

ایده کارگردانی چیست؟
چرا یک نمایشنامه که نویسنده و مترجم شناخته شده دارد و چند فیلم گردن کلفت از آن ساخته اند را در سالن سیمرغ از روی فیلم ۶۵ سال پیش کارگردانی میکنیم؟
اول کار کارگردان انتخاب متن است. انتخاب متنی که ایده ای برای اجرای آن دارد. این ایده چقدر جذاب است تا کارگردان را مجاب کند تا متن را به صحنه ببرد. مهم نیست بازیگر دیالوگ اشتباه بگوید، تپق بزند و یا در اجرا بگوید از اول میگویم و مثل تمرین دوباره دیالوگ اش را با بازیگر مقابل اجرا کند. این مهم است که کارگردان چه چیز جدیدی از متن ارائه میدهد. این مهم است که ابتدا اجرای خوب و جذابی به صورت نمایشنامه خوانی داشته باشد. بعد برای هر عمل علت و معلول را رعایت کند بعد لحظات زنده و برخورد بین آدمها و موقعیت ها را با تکرار و تمرین بدست بیاورد.
کارگردان باید بداند که هیئت منصفه از شهروندان سالم و بی سابقه تشکیل میشود پس وجود یک آدم مست ( با قوطی الکل که به همه نشان میدهد) بین اعضا نشان عدم آگاهی از قوانین است.
کارگردان باید بداند که وقتی دو نفر مشغول گفتگو هستند نباید بازیگر زن را جلوی آنها قرار دهد و آنها را ماسکه کند.
این ... دیدن ادامه ›› موارد اصول اولیه هستند... خیلی اولیه.
طراحی صحنه تخت و بدون خلاقیت. وجود فلاشر وسط یک اجرای رئالیستی باور نکردنی است. قرار داد سیگار روشن نکردن را وسط اجرا با روشن کردن سیگار، شکستن.

بازیگری: چرا ادای بازی های خارجی را در می آوریم. چرا وقتی روی متن تسلط نداریم اجرا میرویم؟ چرا تماشاگر باید نگران فراموش کردن دیالوگ بازیگر باشد؟ چرا کم تمرین کرده اید؟ چرا وقتی قرار است عصبانی بشوی از ابتدا پله پله عصبانی نمی‌شوی تا انقدر مصنوعی بودنت به چشم نیاید؟


متن: قاعده و قانون این است که در پایان هارپاگون نمیرد، تا کمدی شکل مفرح خود را در تقدس بخشیدن به انسان خسیس تنزل ندهد. قرار است که آدمها خسیس را متنبه کنند برای همین نقش بازی میکنند و...
کارگردانی: طراحی صحنه تخت و غیر کاربردی و غیر خلاقانه بود. نمیدانم چرا باید شعار دهنده ها فیکس شوند؟ چه قراردادی با مخاطب گذاشتید که در ادامه ابتر ماند؟ اولین درسی که در تئاتر میدهند این است که بازیگر پشت به تماشاچی دور نزند. نمیدانم چرا در یک نمایش ایرانی کلاسیک بازیگر زن سخت‌ترین راه را برای دور زدن انتخاب میکند.
برخی صحنه ها لزومی به سر و صدای بیش از حد نیست. مکث و سکوت هم جزوی از نمایش است. اگر فرشها را از افقی به عمودی برگردانید احتمال سکندری خوردن بازیگر کمتر میشود. طراحی لباس و موسیقی هم قابل قبول بود.

بازی ها خوب بودند. بازی آقای آهنین جان و داروغه خوب بود. بقیه هم خوب بودند. صدای آقای همتی در شروع نمایش شنیده نمی شد ولی کم کم موتورشان روشن شد.
لحظات طنز زمانی ارزشمند میشوند که بازیگر سعی ندارد به زور مخاطب را بخنداند.
خسته نباشید.
۱۴۰۰/۶/۱۶
جناب خداوردی در برگهٔ نمایش قید شده با نگاهی به خسیس مولیر! بعد هم حالا کارگردان نام‌آور نباشه بازیگران نامی نباید براش بازی کنن؟!
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
محمد خداوردی (channel7233)
fariba akbari
در آپارات هست این مطلبی که گفتم سریال جزیره گاف هنرپیشه را با تیتر زده
بله دیدم.
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
محمد خداوردی
سلام برای نمایش هیوشیما نظر سنجی کردید؟
https://www.tiwall.com/wall/post/275745
خدمت شما
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمد خداوردی (channel7233)
درباره نمایش پدر i
چرا باید پدر را به صحنه برد؟
ضرورت اجرای نمایشنامه پدر در ایران و در سالن تئاتر شهر چیست؟ سوال را جور دیگر میپرسم. چرا نمایشنامه ای که دو سال پیش تبدیل به فیلم شده است را اجرا میرویم؟ آیا دسترسی به فیلم و نمایشنامه مقدور نبوده؟
چرا یک متن را روی صحنه می‌بریم؟ دائما این سوال را باید پرسید؟ مخاطب در نمایش پدر گرفتار این است که اجرا را با فیلم مقایسه کند با اینکه این مقایسه درست نیست.
به نظر من آقای کیانیان از ابتدا نقش مریض را بازی کرد. ما در نمایشنامه ابتدا با پیرمردی سالم و شاداب مواجه هستیم و در ادامه فرو پاشی او را میبینیم ولی آقای کیانیان از ابتدا نقش پدری آلزایمری را بازی میکند، در ادامه باید منتظر چه بود؟ داستانی که لو رفته است چه لذتی برای تماشا دارد.
طراح صحنه اشکال هندسی مربع و مستطیل را در دکور کار نشان میدهد در صورتی که مغز انسانی را که در حال متلاشی شدن است و طبیعتا دفورمه شده است در نمایشنامه نمود دارد. فکر میکنم کابینت کار های بهتر و تمیز کارتری در این مملکت وجود داشته باشند.
برخی صحنه ها پیداست تمرین کافی نداشته و بازیگران پس و پیش در حرف یکدیگر میروند.
در کل متن بر اجرا سوار است و هیچ ضرورتی برای اجرای این نمایشنامه وجود ندارد.
شاید من که فیلم رو ندیدم بهم خوش بگذره البته😊😊
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
محمد خداوردی (channel7233)
امیرمسعود فدائی
شاید من که فیلم رو ندیدم بهم خوش بگذره البته😊😊
شایدم نه 😂
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

یک تئاتر با قواعد فیلم فارسی.
چرا فیلم فارسی را بد میدانیم؟ بیشتر بخاطر تیپیکال بودن آدمهاست. در فیلم فارسی آدمها به خیر و شر تقسیم میشوند. آدمها در چهار چوب همیشگی که در ذهن مخاطب وجود دارد عمل میکنند. خوب‌ها با مرام هستند و بد ها نامرد و از پشت خنجر میزنند.
شاید بگویید این نمایش برگرفته از تعزیه است ولی اینطور نیست چون تعزیه ابتدای امر قراردادی است و بر مبنای داستانی که از پیش برای مخاطب مشخص است به اجرا در می آید. این نمایش اینگونه نبوده و با اصول تئاتر غربی باید سنجش گردد. بنابراین شخصیت ها قابل پیش‌بینی هستند. داستان قابل حدس است و آدمهای نمایش همان کاری را میکنند که آدم‌های فیلم فارسی میکنند.
اولین نکته در اجرا صدای بازیگر است اینکه بازیگر جوری حرف بزند که کلام به وضوح به گوش مخاطب نرسد اول ایرادی است که میتوان به کارگردان گرفت. میزانسن ها ابتدایی. طراحی صحنه تخت. نور پردازی به شدت ضعیف طوری که بازیگری که گفتگو میکند در تاریکی است.
بازی ها اغراق شده، مصنوعی، غیر قابل باور. داد های بی مورد و آزار دهنده. دعواهای ساختگی و مصنوعی و...
در کل نمایشی اروتیک و ضد زن است. ... دیدن ادامه ›› اگر کمی دقت کنید زنها مثل آلت‌های جنسی در رفت و آمدند و مردها فقط به دید نیاز جنسی آنها را نگاه میکنند. عشق موجود در نمایشنامه به عشقی جنسیت زده تبدیل شده. زنی که در محوریت نمایش هست هیچ عملی که درام را پیش ببرد انجام نمی‌دهد.
من تخصصی در موسیقی ندارم ولی آنقدر میفهمم که موسیقی به گوشم فالش مینشیند. در اجرای امشب دو بار خواننده خارج خواند. خدا کند که من اشتباه کرده باشم.
شاید فکر کنید این نمایش مذهبی است. خیر نمایش کاملا ضد مذهب است عقل سلیم با دیدن این نمایش بی اعتقاد و بی ایمان میشود آنقدر مسخره آدم روی ویلچر شفا پیدا میکند و آنقدر مسخره آن «شخصیت خوب» آب مینوشد تا ما فاصله گذاری بین امام و شخص بازی را بفهمیم؛ که مخاطب خیلی راحت میتواند دین و ایمان را بچگانه و مسخره ببیند.


محمد خداوردی (channel7233)
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
ممنون که مطالب بنده رو مطالعه فرمودید. اصولا اگر شما یا من از هملت شکسپیر هم اجرای بد داشته باشیم ایراد به شکسپیر نیست. گرچه استاد اکبر رادی هم بدون ایراد نبوده اند و پشت اسم ایشان پنهان شدن و اسم ایشان را مثل علامت امام حسین جلوی رخ دیگران گرفتن کار صحیحی نیست اما اگر کلاهمان را قاضی کنیم چیزی که نوشته ام بی راه نیست. من با شما یا گروهتان دشمنی ندارم. این مطالب نقد هستند و شما میتوانید با پیراهن عثمان کردن قضیه را به سود خود برگردانید.
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
محمد خداوردی (channel7233)
نگین قاسم زاده
ممنون از نقد اصولی شما محمد جان هر چند گفتگویی نیست و پیام ها یک در میان پاک شده اما با نظرتان در باب این نمایش موافقم
زنده باشید ❤️🌹
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
با بخشی از نوشته شما موافقم و با بخشی نه ، من هم فیلم فارسی رو دوست ندارم ولی نباید فراموش کنیم هر داوری باید با در نظر گرفتن زمان و شرایط اون موضوع باشه، از زمان فیلم فارسی نیم قرن گذشته و امروز نمیشه گفت در زمان خودش بد بوده، در مورد نگاه جنسی به خانمها نمایش روایتگره و از زمان و مکان داستان انتظار دیگه ای نمیشد داشت ، طرفدار نمایشهای ایرانی سنتی ام ولی به نظر من هم متن نمایش تاریخ گذشته شده ولی این سلیقه من و شماست و امتیاز ۴ ستاره نمایش نشون میده بیشتر تماشاگرها کار رو پسندیدن، البته برای من هم ریتم اجرا و موسیقی زنده و آواز و بازی عالی آقایان تاراج و پناهنده و عدل پرور جذابیت زیادی داشت و از تماشای نمایش راضی بودم ولی از آقای تاراج انتظار نداشتم پستهاشون رو پاک کنن.
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش هیوشیما:
متن به شدت ضعیف. بدون شخصیت پردازی. بدون علت و معلول. همان متن چاپ شده با نام مگالدون است و حتی شخصیت پیرزن هم حذف شده. آدمها بی دلیل مثل هم حرف میزنند. هیچ اتفاق دراماتیک رخ نمی‌دهد. همین بس که هیچ خلاصه ای از متن نمیتوان بیرون کشید: قبرستان است سرد است چهار نفر در سرما مانده اند و بعد جنازه ها درون صحنه می آید. امیدوارم نویسنده ادعای نمایشنامه ابزورد و این حرفها را نداشته باشد که کلی دلیل بر دروغین بودن این ادعا وجود دارد. جالب اینجاست این متن برگزیده جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی بوده.
کارگردانی قابل قبول. طراحی صحنه خوب. فضا سازی خوب. نور پردازی خوب. لباس و وسایل صحنه و گریم خوب. ولی ایراداتی جزئی وجود دارد: از قبیل تکرار بیش از حد باز و بسته کردن در توسط جلال و اسی. سکوت‌های ابتدایی ملال آور و بی دلیل. حرکات هیستریک بعد از آنکه فهمیده ایم زن آمده است طلاهای مرده ای را از قبر در بیاورد.
بازیگری: بار کمبودهای نمایشنامه به دوش بازیگر است. بازیگر دلایل شخصی برای نوع بازی تراشیده است تا اتفاقی مهم را به اجرا بگذارد، فارغ از اینکه هیچ اتفاقی در پیش نیست. با این حال هر چهار بازیگر از این مهم سربلند بیرون آمده اند.
در کل نمایش با بازیگر طراحی صحنه و فضاسازی پیش میرود و هیچ درامی رخ نمی‌دهد.
سلام، به نظرم لازمه تیک افشا رو بزنید. 🌺🙏
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
محمد خداوردی (channel7233)
ملانقطی تیوال
ویرایش رو بزنین پایین متن مثلثی که توش علامت تعجبه
متشکرم🌹
۰۱ شهریور ۱۴۰۱
محمد خداوردی
متشکرم🌹
زنده باشین 🍒🌸🌱🌿🍀🌊
۰۱ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمد خداوردی (channel7233)
درباره نمایش متل قو i
نمایش متل قو: داستان چند آدم که در ویلایی گرد هم آمده اند.
متن: اکنون نمایش برخورد و جدل آدم هاست در باب موضوعی در گذشته، اما جدل و برخورد نیرو ها ابتر میماند کسی برای بر هم زدن روال عادی عملی انجام نمی دهد. آدمهایی که از آقا بزرگ زخم خورده اند چیزی بدست نمی آورند، انتقام نمیگیرند و یا به خواسته هایشان نمی رسند. تفنگ چخوف روی شومینه از ابتدا تا انتها بی استفاده میماند.
کارگردانی: طراحی صحنه قابل قبول بود. ریتم و ترکیب حرکات خوب بود. لباس و فضا سازی خوب بود. در هم تنیدگی دیالوگها خوب بود. لحظات طنز و مفرح به خوبی اجرایی شده بود. مهمترین موضوع لحن شخصیت هاست…انگار بازیگران ترجمه شده حرف می زنند.
بازیگران برای پیش برد اهداف کارگردان بازی می‌کردند. خلاقیت و ابتکار در بازی وجود نداشت. شخصیت ها لایه های زیرین نداشتند و بازی ها هم در سطح باقی مانده بود.
من حیث المجموع نمایش جذاب و دیدنی بود.
محمد خداوردی (channel7233)
درباره نمایش دیلالل i
خسته نباشید میگم به همه عوامل. کاش ذکر میشد کار مدرسه ای هست. من سعی میکنم از نگاه یک کار مدرسه ای که مخاطبش بچه های دبیرستان هست حرف بزنم.
اول درباره متن بگم که نمیدونم چرا نویسنده ی ایرانی باید متن خارجی بنویسه؟ اگر حرفی که میخواهی بزنی در ایران اجازه نداره. باید راهش رو پیدا کنی. اگر نمیشه. ننویس. قوانین و قواعد نمایشنامه نویسی بر اساس علت و معلول شکل میگیره و آنتاگونیست و پروتاگونیست باید با علت و انگیزه و هدف به مقابله با هم قرار بگیرند.
درباره کارگردانی باید بگم هر حرکت در صحنه باید دلیل داشته باشه صرفا حرکت دادن بی مورد سرگیجه آوره. هر چقدر از عمق صحنه استفاده کنی ارتباط با مخاطب کمتر میشه. باید بدونی نمایش کمدی هست یا جدی. نمیشه یکی با ادای کمدی بازی کنه نفر مقابل جدی.
موسیقی عزیز. میدونم فکر کردی که کار باید رو سن مدرسه اجرا بره برای همین افکت میایی که کار رو خنده دار کنی ولی به نظرم جاش تو جنگ ها و مراسماته نه سالن تئاتر.
برای بازها هم بگم خسته نباشید. بعضی ها که سعی کرده بودن خودشون باشن قابل احترام بودن. بعضی ها هم سعی داشتن به زور مخاطب رو بخندونن. خوب نیست بازیگر ادا در بیاره. میدونم ۱۸ ساله هستی و بهت گفتن نقش آدم ۵۰ ساله رو بازی کن ولی اگر خودت باشی باور پذیر ... دیدن ادامه ›› تر هست.
طراحی صحنه هم کثیف و بد سلیقه است.
البته سالن صندلی های بدی داره و این مشکل گروه نیست.
نمایشی که ما دیدیم ۵۰ دقیقه بود. یک ساعت و ده دقیقه نبود.
خسته نباشید میگم به امید کارهای جدی تر.
ضمن تشکر از شما بابت نظر و تماشای نمایش «دیلالل»
امیدوارم فرصتی پیش بیاد تا از علم و تجربیات شما بهره ببریم
از لطف قلمتان سپاسگزارم♥️🎭
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خلاقانه در بازی و کارگردانی. طراحی صحنه خوب مخصوصا لوستر که با قاشق طراحی شده بود( کاش دو بار استفاده می شد). البته جا برای اصلاح و تصحیح حرکات بسیار است و با اینکه به جزییات پرداخته شده بود ولی باز هم قابل تغییر است ولی در کل کارگردانی خلاقانه بود با اینکه ضرورت اجرای هملت در این زمانه و در ایران برایم غیر قابل فهم است. طراحی لباس خوب بود لباس گرترود دو رنگ بود نشان دهنده وضعیت عزاداری و ازدواج. موسیقی خوب بود فکر کردم انتخابی است ولی انگار موسیقی ساخته شده. بازیگران با بدن آماده و صدای پخته و نوع بازی ها یک دست بودند. گریم هم در راستای اجرا بود. در کل نمایش جالبی بود.
محمد خداوردی (channel7233)
درباره فیلم‌تئاتر پسران تاریخ i
چقدر صدا بد هست. کیفیت پخش آنلاین پایینه. گیر میکنه و دیگه نمیاد. پشیمون شدم و از خیر دیدن ادامه اش گذشتم
متن ایده خوب و جالبی داشت. طراحی صحنه نداشت. موسیقی نداشت. لباسها می‌تونست بهتر باشه. کارگردانی متوسط. بازی ها قابل قبول.
نگاهی به تئاتر #احتمالات
نویسنده و کارگردان: #علی_شمس
نوشته: #محمد_خداوردی
احتمال همنشین شدن هر کس با هر کس و یا هر کس با هرچیز و یا هرچیز با هرچیز در هر حالتی ممکن است. در این متن و به فتوای نویسنده هر کلمه میتواند هر معنایی که دلش خواست بدهد.
متن احتمالات متشکل از خرده روایت‌هایی است که داستان نصفه نیمه ای را روایت میکند. این روایت ها در حضور تماشاچی و با حافظه و سابقه تاریخی در ذهن مخاطب تکمیل میشود. به عبارت دیگر داستانها بر گُرده تاریخ اکنون و گذشته سوار است. از این منظر متن از صافی علی شمس میگذرد و احتمالات آن براساس رویارویی علی شمس با شخصیت های تاریخی، نویسندگان و یا شاعران و عرفایی است که احتمالا علی شمس با آنها مراوده متنی داشته است. جاه طلبی حضور نویسنده در گوشه و کنار اثر مبین همین نکته است.
اگر ابن سینا فرزنده حرامزاده ای می‌داشت.
اگر لطف علی خان و آغا محمدخان در برابر هم قرار می‌گرفتند.
اگر خر فرق عربده را از عر میفهمید.
اگر ... دیدن ادامه ›› کتاب زایی به کتاب سوزی ختم نمیشد.
اگر تماشاچی کر نبود.
و اگر های دیگر. مرگ عطار و داستان کنیز و کدوی مولانا و مرگ یزدگرد بیضایی و... همه از کتابخانه ای بیرون می آید که علی شمس نام دارد.
علی شمس پیرو آثار گذشته خود به تاریخ و تمثیل روی آورده. اجرایی آوانگارد، پست مدرن ، ژانر کمدی، معنای باخته، بیگانه سازی شده و...
اجرایی به شدت ایرانی با فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران زمین. در احتمالات، مُهر و امضای یک تئاتر ایرانی در فرم و محتوا نقطه عطفی است در تئاتر ایران، چون مثنوی معنوی از حکایتی به حکایتی دیگر میرود و اندیشه را از کلمه ای به کلمه ای دیگر می‌غلتاند.
بازی بازیگران یک دست و دیدنی است. آنقدری خوب هست که نام هنر را روی بازیگری نهاد از این منظر که بدن، بیان، حرکات، احساسات، برای مخاطب شگفت انگیز باشد، و مخاطب پیش خود بگوید: نه من نمیتوانم این نقش را بازی کنم. احتمالا بازی در چنین تئاترهایی بسیار لذت‌بخش است، چرا که احتمال بازی زن پوش، مرد پوش، حیوان پوش و غیره در آن محیاست. طراحی لباس، گریم، اکسسوار و صحنه در خدمت اجراست و همه ی عوامل دست در دست یکدیگر داده اند تا کارگردانی احتمالات دراماتورژ شده به تماشاچی ارائه شود.
در مورد موسیقی اجرا، آواها و کلمات کامل یا بریده شده به قدر کفایت، آهنگ به گوش می‌رساند.
محمد خداوردی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

یک کمدی شیرین با برگردان ایرانی شده . با فرم نقالی و تنبک ایرانی . لباس رزم و صورتک چینی . نمایشی که تک تک دیالوگها برای شخص بازیگر شده و بازی بازیگر به زیبایی به تماشاچی انتقال می یابد ، ارتباطی که در تئاتر بی چیز گروتفسکی مطرح است بین تماشاچی و بازیگر برقرار میشود و این مهم با بدن ، بیان و حرکات حساب شده بازیگر همراه است . چیزی که مرا مجذوب نمایش کرد ، تصاویر ذهنی ای است که بازیگر برای تماشاچی میسازد ، ارتباطی است که بین تماشاچی و بازیگر برقرار میشود و تئاتر سوم یوجینیو باربا را تدائی میکند . بی گمان به قول پیتر بروک هیچ یک از اجراها نباید شبیه هم باشد . اجراهای افسانه ببر هم از این قاعده مستثنی نیست ، ولی اتفاقی که در سالن چهارسو در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۰ رخ داد بسیار شگفت زده ام کرد . ما تماشاگران به همراه تنها بازیگر نمایش در جنگل بودیم درون غار کنار ببر ماده و توله اش با آنها حرف زدیم خندیدیم و داستان داریو فو را دنبال کردیم . ببر شدیم و غرش کردیم و از فرمان حاکمان سرپیچی کردیم و ببر درونمان را زنده نگه داشتیم .
افسانه ببر به معنی واقعی کلمه یک تئاتر است . تئاتری که با تماشاچیانش شکل میگیرد و کامل میشود . هر شب مخاطبان متفاوتی دارد و هر اجرا حال و هوای متفاوتی ایجاد میکند . افسانه ببر با روایت کودک شیرین زبان بانمک ۷۵ ساله ، آدمها را با هم متحد میکند .
#محمد_خداوردی
امیر مسعود و فرزاد جعفریان این را خواندند
محمد رفیعی و اشکان افشاری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوست داشتم نقدی برای این نمایش بنویسم ولی فاقد ارزش هنری تنها چیزیه که میتونم بگم . کار بقدری تاتر آزادی بود که به امثال سعید خاکسار و بهزاد محمدی بی احترامی میشه. اونها بسیار با شرف هستند و نمایش هاشون بی ریا و بی تکلف سیر نمایشهای سنتی و تخت حوضی و حتی مردمی رو دنبال میکنند .این نمایش تماشاچی رو احمق فرض میکنه و این آزار دهنده است . فکر میکنم تنها کسی بودم تو سالن که انقدر از نمایش بدم اومد .
آدم اگه جواد یساری گوش بده تکلیف اش با خودش معلومه ولی وقتی وسط همون آهنگ یساری برای فریب بتهوون بزارن واقعا نامردیه .
نقد نمایش #دستهای_آلوده
نویسنده : #ژان_پل_سارتر
کارگردان : #مسعود_موسوی
نمایشنامه دستهای آلوده با مضمون سیاسی _ حزبی در کشوری اجرا میشود که احزاب از بین رفته و تک جناحی شده است . ماجرای تغییر سیاستهای انقلابیون قبل و بعد پیروزی شبیه به وضعیت ایران قبل و بعد از انقلاب است . انتخاب نمایشنامه و نگاه کارگردان برای اجرای این نمایش سیلی محکمی به جامعه ایست که قدرت مطلق تنها در یک حزب خلاصه میشود . طراحی صحنه قدرتها را در اتاقک های سلول مانند نشان میدهد . قرارداد های تئاتری همزمان با شروع نمایش بین گروه اجرا و تماشاچیان گذاشته میشود . حفظ و صیانت از قراردادها متاسفانه در دو بخش از اجرا رعایت نمیشود . اگر قرار است آکساسوار نوشیدن ( که احتمالا بخاطر وضعیتهای ممیزی است) و خوردن به صورت میم رعایت شود ، بطری آب معدنی در اتاق اولگا که توسط بازیگر شخصیت هوگو استفاده میشود چه حکمی دارد ؟( فقط برای رفع تشنگی بازیگر ) تماشاچی بی دلیل گمراه میشود . مورد دوم بطری بغلی شارل است که قرارداد پانتومیم نوشیدن را نقض میکند .
بازنویسی متن توسط کارگردان تاثیر منفی بر روند اجرا نگذاشته و سیر روند اتفاقات همان است که نویسنده قصد آن را داشته . شاید کمی از جزئیات متن کاسته شده و کلیات مطرح میشود ، جزئیاتی که در اجرا هم کم دیده میشود و همه چیز حتی دیالوگها هم به صورت کلی رد و بدل میشوند . جزئیات شخصیتها را از هم مجزا ... دیدن ادامه ›› میکند روند نمایش را برای چشمهای ریزبین زیبا می کند و برخورد نیرو ها را جذاب تر می گرداند .
طراحی لباس به شخصیتها نزدیک است و حال و هوای نمایش را جذاب میکند اما بازیگر با لباس باید راحت باشد . کوچکترین اعمال باعث جلب توجه بی مورد میشود مثلا کوتاه بودن کت اولگا باعث شده بازیگر دائم کت را پایین بکشد و توجه تماشاچی را از موضوع اصلی دور کند .
عدم تمرکز بازیگر شارل و هوگو تپق ها را بین دیالوگها افزایش میدهد . بازیگر فقط قصد دارد دیالوگها را سریع ادا کند بدون فکر کردن به اینکه چه می گوید . هر چه بازیگر در صحنه فکر میکند به تماشاچی منتقل میشود . ترس از اشتباه نگفتن نشان از عدم تسلط است . تمرین بیشتر تسلط بیشتر و درصد اشتباهات را کاهش میدهد . بازیگر اولگا در مواجه با ژسیکا بین بیان دیالوگ و حرکت دست در تعلل است . بازیگر ژسیکا انگار مجبور شده صورت خود را بی حس القا کند . بازیگر کارسکی مصنوعی است . اینکه حرکات و بازی ها از سمت کارگردان پیشنهاد شده است هیچ حرجی نیست اما اعمال بازیگر باید برای خود او باشد و هیچ دوایی برای این مرض نیست مگر تمرین بیشتر .
موضوع دیگر نمایش ، زبان ترجمه است که در سراسر اجرا آزار دهنده است . زبان ترجمه شخصیتها را دور و ادا را برای بازی بیشتر می کند .
پوستر و فونت انتخابی چنگی به دل نمی زند .
با این حال نمایش دستهای آلوده جذاب و دیدنی و پر تعلیق است . تماشاچی با لحظه به لحظه نمایش ارتباط برقرار میکند . و در پایان این سوال به زیرکی از تماشاچی پرسیده میشود که چه قانونی را با دستگاه تایپ ، ثبت میکنید که بر آن پایبند میمانید .
#محمد_خداوردی
#نقدی بر نمایش #فرانکنشتاین
نویسنده و کارگردان : #ایمان_افشاریان
داستان دکتر فرانکنشتاین که هیولایی میسازد که دشمن انسانها میگردد .
تضاد میان خالق و مخلوق نقش مهمی در شکل گیری اثر دارد . موضوع دروغی که در قالب حقیقت عرضه میگردد فقط به صورت دیالوگ مطرح میشود . تم متن به صورت تصویری و نمایشی در اجرا شکل نمیگیرد ( دروغی که قالب حقیقت را نمایش داده شود به نمایش در نمی آید ). تمام توجه کارگردان در ایده های کارگردانی خلاصه میشود و نبود دراماتورژ فاصله بین متن و بازیگران را زیاد کرده است . با این حال میزانسن های اجرا زیبا و دیدنی است . مشکل اصلی قابل پیشبینی بودن شخصیت های اثر است . تماشاچی داستان را میداند با اولین و دومین اکت بازیگر همه چیز قابل حدس است . شخصیتها در حد تیپ معرفی میشوند و هیچ راهی برای به شخصیت رسیدن وجود ندارد . ویکتور از ابتدا می‌نالد و در انتها هم با ناله میمیرد . #پژمان_جمشیدی ( ویکتور) انگار فقط متن را از حفظ میخواند . یک تیپ قابل پیشبینی که راه رفتن ‌و ایستایی ناامیدکننده در صحنه دارد ( تصحیح کردن حرکات . عدم تمرکز در کنترل بدن و چشم . ایستایی روبرو با دستهای آویزان در صحنه . لحن ناله که پیداست بیش از این نمیتوان از این بازیگر توقع داشت ). #بانی_پال_شومون ( هیولا ) کمی جدی تر است و برای حرکات فیزیکی خود برنامه ای دارد و با صدا و بدن خود تلاش قابل ملاحظه ... دیدن ادامه ›› ای دارد .
طراحی نور و صحنه زیبا و استفاده از جمعیت دیدنی است .
حرکات فرم با موسیقی کم ، خنده دار است زیرا تاثیر موسیقی بخاطر شنیده شدن صدای بازیگر از بین میرود و حرکات بازیگران بی معنی جلو گر میشود . پیشنهاد ( استفاده از میکروفن میتواند این مشکل را حل کند )
طراحی لباس و موی بلند فرانکنشتاین بیشتر شبیه سرخ پوست های آمریکای جنوبی است و ربطی به داستان مری شلی انگلیسی ندارد و بیشتر بیننده را بی جهت گنگ میکند .
با آرزوی موفقیت برای گروه اجرا .
#محمد_خداوردی


ماجرای سه سیاه بانام های الماس یاقوت و مبارک که سطل های آب را برای سه پهلوان بنام های ببراز ، شیرباش ، اژدر نگهبانی میدهند . در میان سور و ... دیدن ادامه ›› سات جنگ ، ماجرای عشق ترگل و معروف مطرح میشود و در پایان یاقوت و مبارک چهره خود را از سیاهی پاک میکنند و مشخص میشود ترگل و معروف تحت تعقیب هستند .
نمایشنامه در قالب مضحکه و دارای ماجرای روایی ساده است با دیالوگها و موقعیت طنز .
تراژدی اجرا حضور ۶ دختر برای بازی نمایش است . همه نقشها را دختران بازی میکنند و این هیچ ایرادی ندارد . بازی هر سه سیاه در نوع خود قابل قبول و حتی عالی است . سه نقش مرد پوش برای ایجاد شخصیتهایی متفاوت تمام تلاش خود را کرده اند ولی نمایش با عدم باورپذیری روبروست . چشم اسفندیار اجرا عدم ارتباط با تماشاچی است . از نقطه شروع ، ارتباط با تماشاچی شکل نگرفته و هر چقدر حرکات و رفت و آمد بازیگران بیشتر میشود ارتباط کمتر برقرار میگردد .
نمایش با ایجاد ارتباط شکل میگیرد . در تعزیه و پرده خانی بین مخاطب و گروه اجرا ارتباط برقرار است و مخاطب با اینکه میداند آخر ماجرا چیست با چگونگی اجرا به دیدن نمایش می نشیند . استفاده از سکوی دایره ای نمایشهای تخت حوضی را یادآوری میکند ، با طنز و مضحکه و شور و نشاط با این حال نوع چینش صندلی ها برای تماشاچی یک سویه است ( سالن قشقایی) ولی میزانسن ها دایره وار . پس یکی از عوامل عدم ارتباط انتخاب سالن اجراست . موسیقی در ایجاد فضاسازی خوب و بی ادعا بود . ریتم نمایش خوب ولی استفاده از ۶ صدای دختر صدای نازیبایی از این سمفونی بوجود می آورد .
بزرگترین نقدی که از نمایش میتوان گرفت کمبود سکوت و مکث است . آدمها تند تند حرف میزنند ، بدون اینکه صدای زنانه یشان که صداسازی شده به گوش مخاطب برسد .
نمایشی که قابل پیشبینی است ایرادی اساسی دارد . سه نفر نوبت به نوبت می آیند تا یک دیالوگ را سه جور متفاوت بگویند حال چکار باید کرد تا نفر سوم و یا دیالوگ سوم قابل پیشبینی نباشد ؟ خلاقیت در میزانسن ها به ندرت دیده میشود با اینکه پیداست تمرین زیاد ، چیزی از ارزشهای بازیگران جوان کم نکرده . طراحی پوستر و بروشور عالی و خلاقانه است استفاده از پرده و ویدئو هم جالب بود .
برای گروه نمایشی آرزوی موفقیت دارم .
#محمد_خداوردی
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر