در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پریسا پناهی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:54:59
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سه پرونده ی متفاوت جنایی اینبار نه بر پرده ی سینما، نه در قالب سریال، بلکه در قالب یک تئاتر به تماشاگران ارائه شد، کارگردانی حساب شده و خوب، دیالوگ های تاثیرگذار در پیشیرد روایت و ارتباط با مخاطب، بازی های عالی خصوصا خانم میر علمی و خانم گیتی قاسمی، دکور و موسیقی معمولی، جسارت در به تصویر کشیدن سه پرونده ی جنایی جنجالی، ولی با همه ی اینها هنوز احساس میکردم یک چیزی کم داره که این پرونده های جنایی تبدیل به یک تئاتر ماندگار و میخکوب کننده بشه... در روایت سوم کمی نزدیک شد به یک اثر نکایشی درگیر کننده، پایان نمایش هم غافلگیری خوب ولی غمناکی داشت، چچنین نمایشهایی که به مسئله ی زنان مربوط میشود با متن های قوی تر بسیار نیاز داریم.
موضوع به طرز جالبی از ابتدا تا انتها روایت میشود و بسط و گستزش می یابد، بازی ها خوب بود، خصوصا بازی های کیسان دیباج و دارا حیایی، بازی بازیگر نقش حسین که شب امتحانش بود، میتونست بهتر باشه،... در کل تماشایش خالی از لطف نیست ولی با ندیدنش هم چیز خیلی خاصی را از دست نخواهید داد.
نمایش با محوریت یک خانواده خاص و در بستر فضای دیستوپیایی روایت می شود، جهانی دارک که مواد غذایی در آن جیره بندی شده است، پدر خانواده که با ریاضیات سر و کار دارد، در زندگی روزمره و خانوادگی اش هم درگیر« عدد» و معادلات است و طبعا با کم شدن «عدد» درآمدش، مجموعه ایی از سهمیه بندی ها، بی رحمی ها و سختگیری ها را در حق خانواده اش تحمیل می کند، دکور صحنه در عین سادگی، خوب و متحرک بود، پلان بندی ها به موقع بود، بازی ها قابل قبول بود، خصوصا بازی خانم آتوسا جلیلی؛ بازیگر نقش دختر خانواده که تلاش قابل تحسینی داشت، کلا نمایش متوسطی بود،پایان بندی نمایش به نظر من تحمیلی و شعاری بود. دیدنش به علت برخی لحظاتش برای برخی تماشاگران ممکن بود کمی سخت یا حتی چندش آور باشد(مثلا برای خواهرم).
من این نمایش رو اسفند سال ۱۴۰۲ در تماشاخانه ملک دیده بودم، بازی های خوبی داشت و کلا کمدی جالبی بود، بازی مجید یوسفی، اشکان دلاوری، داریوش رشادت و...
ناامیدن آدما ، همه از هم بریدن
خیلی وقته هیچکدوم، دیگه رویا ندیدن
هر کی دوروبرمه، یه جوری تنها شده
دلخوشی برای ما، مثل یه رویا شده
(با موزیک متن همسفر گوگوش!)
...
همینطوری رو آهنگ ترانه های قدیمی، اشعار جدید و جالب و مرتبط با فرم نمایش گذاشته شده، خوانندگی خوبه، بازی ها خوبه، متن نمایش را امیرعلی نبویان نوشته و انگیزه ی اصلی من برای دیدن این نمایش بود، البته من و دوستم بر اساس نام نمایش فکر کردیم یک کمدی سیاسی هست و مثلا این نام به ریش فیدل کاسترو! و غبغب آنگلا مرکل! اشاره داره، که اینطور نبود و خیلی تعجب کردیم،کمی انتظار بیشتری داشتیم، هرچند الان نیز انتقاد های اجتماعی ریز و درشت در قسمت ... دیدن ادامه ›› های مختلف نمایش گنجانده شده و به نوعی نقدی است بر دزدی های ریز و درشت، بی عدالتی، دروغ، عوامفریبی و.... که هر یک از تماشاگران به نوعی آنها را در لا به لای نمایش خواهند یافت، سپاس از کارگردان، بازیگران و نوازندگان و سایر عوامل صحنه...
من مهمانی شام با بازی سوسن پرور و امیرغفار منش رو دیدم، اگر کسی هر دو نمایش رو دیده لطفا نظرش رو بگه، البته فعلا لزومی نمیبینم در یکسال و یک فصل، دو نمایش با یک نمایشنامه ی یکسان رو ببینم
بنده خودم هم قبل از شروع تمرین هام متوجه شدم اجرای دیگه ایی هست و خودم و بازیگرانم به دیدن نمایش همکارانم نشستیم اما متوجه شدم کارگردان اثر به کل چیز دیگه ایی از مهمانی شام به روی صحنه برده و میانه متن و پایان کار هیچ مطابقتی حتی ذره ایی به متن نداشته و این خود نوعی خلاقیت و برداشت ازاد از متن هست که کارگردان هایی انجام میدن.و من مسمم شدم که کار کنم حتی در یک فصل و خوده متن مهمانی شام اثر نیل سایمون را به روی صحنه ببرم.
مشتاق شدم به دیدن نمایش ما هم بنشینید🙏🌹
pep
میانه متن نه، میان متن و .. برداشت آزاد از متن هست نه، برداشت آزاد از متنه صرف‌نظر از این همه ایراد نگارشی و محتوایی😉من هم مشتاق شدم که اجرای شما رو ببینم🙂
مسمم نه مصمم 😂
۱۲ خرداد
pep
میانه متن نه، میان متن و .. برداشت آزاد از متن هست نه، برداشت آزاد از متنه صرف‌نظر از این همه ایراد نگارشی و محتوایی😉من هم مشتاق شدم که اجرای شما رو ببینم🙂
ممنونم از دقتتون😁🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول از همه تشکر میکنم و درود فراوان میفرستم به عوامل این نمایش به خاطر انتخاب این موضوع و اجرای خلاقانه و عالی آن، این نمایش در مورد مارک روتکو نقاش سبک آبستره اکسپرسیونیسم (اکسپرسیونیسم انتزاعی) است و ما برشی از زندگی هنری او را شاهد هستیم(زمانی که در حال تدارک مجموعه سیگرام است)و با دغدغه ها، نظرات جنجالی، افکار و ترسهایش وقتی با دستیار جوانش در استودیوی نقاشی اش صحبت میکند، آشنا میشویم،
بزرگترین دغدغه ی این نقاش این است که به دنبال یک مکان مناسب و به قول خودش یک مکان امن میگردد برای ارائه ی نقاشی هایش،مکانی برای ارتباط مؤثر بین مخاطب و اثر...

نورپردازی و طراحی صحنه مقبول و در راستای فرم و محتوای نمایش، دیالوگ های پینگ پونگی و بازی های عالی، صحبت های جذاب و کمتر گفته شده در فضای نمایش در مورد نقاشان، فلسفه، تاریخ هنر، مخاطب های هنر....
روتکو، نقاشی که بیزار است از هنر مصرفی و صرفا مردم پسند... بیزار است که نقاش به خاطر شهرت و پول از هویت هنری اش فاصله بگیرد و به دام تکرار بیفتد... می ترسد که همه ی امیدها و روشنایی های وجودش را از دست بدهد و به قول خودش: سیاهی، قرمز را ببلعد و قورت دهد.
رد میشم از مرز لبت، از سایه ی پلک تو و از خط چشمای شبت

این آخرین سیگاره که میترسه خاموشش کنم
این آخرین دیداره که باید فراموشش کنم

آره، دوستان درست گفتن، نمایش حال خوب کنی هست، مفرح، جمع و جور، بی ادعا و بازی های قابل قبول خصوصا بازی خوب کامران تفتی
هر چند که اثر فاخری نیست و ما تماشاگران جدی تئاتر انتظاراتی فراتر از این داریم....
مونولوگی از فردریک:«به جای دیدن تئاترهای آشغال به دولتمردانتان فشار بیارید، سانسور را بردارند.».،«مردم همیشه هنرمندانشون رو دوست دارن نه دولتمردانشون رو»
نمایشی که در ستایش تئاتر است و در مذمت سانسور، نمایشی که دغدغه دارد، خنده دارد، عشق دارد، بازی های عالی دارد،و...
از نکات مثبت میتوان به طراحی لباس، نورپردازی، طراحی صحنه، بازی ها و رقص ها اشاره کرد که از استانداردهای بالایی برخوردارند. از حمیدرضا نعیمی قبلا نمایش ریچاد را دیدم که در آن نمایش نیز به جزئیات دقت شده بود و مثل فردریک همه ی عوامل در چشم نواز شدن صحنه و تماشایی شدن نمایش،نقش بسزایی داشتند.(البته هر چند حرکات موزون نمایش فردریک را پسندیدم ولی تا جایی که یادمه به پای حرکات موزون نمایش ریچارد نمیرسد خصوصا رقصندگان مرد آن نمایش کم نظیر بودند)
درمجموع، پس از پایان نمایش فردریک، تماشاگر راضی از سالن خارج میشود، تعدادی از مهمانان هنرمندی که چهارم خرداد به تماشای این نمایش نشستند عبارت بودند از؛: آقای فرهاد آئیش و خانم مائده طهماسبی، خانواده ی فراهانی: بهزاد فراهانی، همسرش فهمیه رحیم نیا و فرزندانشون؛ شقایق و آذرخش فراهانی
در تک تک صحنه های نمایش حتی تاریکی نسبتا طولانی پیش از شروع نمایش، آن انتظار، آن دور بیهودگی و آن ابزورد بودن که لازمه ی فرم و محتوای این نمایش بود، کاملا احساس میشد، طراحی صحنه مینیمال و به جا بود، نورپردازی قابل قبول بود و بازی ها هم عالی بودند، ممنونیم...
توجه: نقد ممکن است حاوی اسپویل باشد، این نمایش بر اساس فیلم تقدیر شده ی آلمانی« زندگی دیگران» ساخته شده است، ویسلر در فیلم نقش محوری و کلیدی دارد ولی نقشش در این نمایش که آنرا عباس جمالی ایفا میکرد خیلی کمرنگ بود، انتظار بیشتری داشتم، بازی ها خوب بود، ذوق دیدن بازی جذاب جناب بهزاد خلج مرا به تماشای این نمایش کشاند، طبعا بازی ایشان و همچنین سجاد بابایی، سارا رسول زاده، اشکان دلاوری خیلی خوب بود ولی باز هم این نامهای بزرگ انتظار بیشتری در ما ایجاد می کنند، فاصله گذاری برشت تا حدی جذاب بود ولی لزومی نداشت در پایان نمایش دوبار تکرار شود (آنجایی که ماریا گفت نمی خواهد بمیرد!) اینطوری موجب یک پایان بندی نسبتا کم رمقی شد... خودکشی آلبرت دوست نویسنده ی گئورگ نیز میتوانست دراماتیک تر و تأثیرگذار تر اتفاق بیفتد، در مجموع نمایش دیدنی و جذابی بود ولی با کمی اصلاحات در نمایشنامه، نورپردازی و غیره میتوانست به کوبندگی و درخشش فیلم زندگی دیگران نزدیک تر شود.
سرکار خانم لطفا یا اسپویل نکنید یا گزینه افشا و اسپویل رو بزنید که تگ اسپویل نمایش داده بشه
۰۱ خرداد
پویا رزمگاه
سرکار خانم لطفا یا اسپویل نکنید یا گزینه افشا و اسپویل رو بزنید که تگ اسپویل نمایش داده بشه
سری بعد این کار را میکنم الان امکان اضافه کردن علامت اسپویل نبود ولی اول نقدم یادآوری کردم که ممکن است حاوی اسپویل باشد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی خانم عاطفه رضوی و نحوه ی دیالوگ گویی ایشان بسیار زیبا بود، بازی بازیگران شاهان قاجار نیز جالب بود، خصوصا احمد شاه،نحوه ی روایت خلاقانه و موجز تاریخ قاجار و مشروطه جذاب بود، فقط لزوم آن ماسک زشت که کاراکتر فرهاد میرزا تا پایان نمایش بر چهره داشت را نفهمیدم و دوست نداشتم اصلا، حس همزاد پنداری با فروغ و درد فراغ و نامه های عاشقانه اش را سلب میکرد.موسیقی سنتی و نوازندگان هم خیلی خوب بودند. در مجموع نمایش جذابی بود، پایان نمایش که همه ی معادله ها را برهم ریخت، غیر کلیشه ای و در خدمت فرم و محتوای نمایش بود و جفایی که در حق فروغ شده بود را پر رنگ تر جلوه داد.
عاشقم باش، عاشقم باش که تو شب ستاره باشم
عاشقم باش تا کنارت قهرمان قصه باشم
...
میتونم خورشیدو حتی به تن شبات بدوزم
تا ابد، دورت بگردم مثل پروانه بسوزم

من تمام این مسیرو واسه عشق تو دویدم
از شب و دشنه گذشتم تا به کشف تو رسیدم

تو میتونی که پناه خستگی های تنم شی
من یه عمر آواره بودم تو میتونی وطنم شی

چه قدر انتخاب رضا ... دیدن ادامه ›› یزدانی درست بود و ترانه هایی که میخواند،عالی بودند، فقط اینکه موزیک ترانه های اولیه ی کاراکتر رضا یزدانی از نمایش،فیلم "شبح اپرا" برداشته شده بود؟! نمیدانم این کار درستی هست یا نه، چون به هر حال این موزیک متعلق به اثر دیگری است ولی واقعا دلم خواست اگر زمانی نمایش شبح اپرا در ایران اجرا شود، آنرا رضا یزدانی بازی کند! صدا کلا با قدری نقص فنی همراه بود،صدای خش خش میکروفن ها می آمد، در ضمن تعدادی از بازیگرها از این میکروفن های یقه ایی نداشتند و بنابراین صدا ها یکدست نبود، در مجموع یک نمایش موفق و دیدنی بود و تک تک عوامل به خوبی توانسته بودند این اثر ماندگار شکسپیر را تبدیل به یک نمایش موزیکال کنند، که به مذاق تماشار ایرانی خوش بیاید
آفرین بر همگی،
این نمایش در مورد مردی است که از همه چیز خسته شده و به بن بست رسیده است، یک نمایش روانشناختی که روند فروپاشی درونی این مرد را نشان می دهد. مثلا مرد اشک ریختن را نشانه ی ضعف میداند و می بینیم که دلیلش اینست که در کودکی به علت گریه مورد تمسخر و استهزای همکلاسی ها و مدیر و والدینش قرار گرفته است، بنابراین تبدیل شده به یک مرد فارغ از احساسات واقعی، حرفش با عملش یکی نیست، در درونش غوغاست ولی حرف از انرژی مثبت و عالی بودن اوضاع میزند. ولی دیگه به ته خط رسیده است و در صدد....
بازی ها بسیار عالی بودند، خصوصاً ایوب آقاخانی و بهرام سروری نژاد، موسیقی نیز در قالب بیت باکس ارائه شده که جذاب و جدید بود، از تک تک عوامل این نمایش، بسیار سپاس گزارم
_«سپاسگزاریم از نگاه دقیق و تحلیل ژرف شما! خوشحالیم که نمایش توانسته تأثیرگذار باشد و مخاطب را درگیر کند. از حمایت و توجه شما بسیار ممنونیم!»_ 🎭✨
۳۰ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باخ، یک نمایش عالی در ستایش هنر، موسیقی، رویا پردازی و حمایت از آواز بانوان است. آنچه به خوبی در این نمایش در صحنه های مختلف، عنوان و احساس میشود این است که
ما ‌انسانها در زندگی روزمره از طریق موسیقی؛ احساسات و هیجانات مختلفی را از قبیل عشق، نفرت، حسادت، سوگ و... تجربه میکنیم.
و دیگر اینکه وقتی با خودخواهی ها و جهالت ها و اعمال زور مانع مثلا آواز بانوان بشویم یا حق دیگری را پایمال کنیم،راه ناسالمی را در پیش گرفته ایم، اینطوری بی شک، رخداد های غم انگیزی همچون افسردگی،کسالت و مرگ در سطح جامعه بیش از پیش اتفاق می افتد.
بازی ها عالی بودند، خصوصاً خانم بهناز نادری با صدای کم نظیرشان به زیبایی برای تماشاگران آواز خواندند و همچنین آقای بهزاد عبدی در نقش باخ که فوق العاده بودند چه در بازی و چه در نواختن پیانو(و چه طبعا در نویسندگی و کارگردانی این نمایش) ، از تک تک عوامل این نمایش بسیار سپاسگزارم
محمد فروزنده، ترانه رضایی و امیر مسعود این را خواندند
Razie Hood، بهناز نادری و نگار زاهدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


این نمایش نسبت به نمایش قبلی (امشب به صرف بورش و خون) روایتی معکوس داشت و کاراکتر زن روایتگر داستان بود که در قالب مونولوگ به طرز ماهرانه ایی توسط الهام کردا اجرا شد، و کاراکتر خاموش مومو این بار، مرد بود که صابر ابر به زیبایی و به طرز عالی و استادانه ایی در سکوت، به این کاراکتر جان بخشید.
نمایشی روانشناختی، داستانی از جانهای خسته، پریشان، سردرگم و پر دردی که مرهمی برای زخمهای درونی شان نمی یابند، یکدیگر را آزار میدهند، داستان عاشقانه ایی که به بن بست و پایان میرسد، چمدانی که بسته میشود و... خون...
نمایش پر پرسوناژ و سرگرم کننده ایی بود با بازی های خوب، موزیک و طراحی لباس جذاب ولی مگر نباید از همه ی صحنه ی تئاتر استفاده کرد، خصوصا وقتی طراحی صحنه به گونه ایی هست که دورتادور صحنه ی نمایش، تماشاگر نشسته است. مگر نباید به تناوب رو به همه تماشاگران اجرا کرد، ولی در این نمایش فقط رو به یک جایگاه اجرا میشد، انگار آنها فقط مخاطبین اصلی بودند و دو جایگاه طرفین اجر عملا نادیده گرفته شده بودند حتی در پایان فقط رو به همان جایگاه روبرویی تعظیم کردند و بی اعتنا به سایر تماشاگران، صحنه را ترک کردند، حتی در زمان مهمانی بیگم و همه رقص های جذابش، تماشاگران دو جایگاه طرفین اجرا ‌، عملا چیز زیادی ندیدند چون صف طویلی از بازیگرانی که در دو طرف ایستاده بودند مانع دیدن وسط صحنه ی اجرا شده بودند که تمام رقص ها و ماجراهای اصلی در آن مکان انجام میشد، من در نمایش های مشابه چنین مشکلی را کمتر مشاهده کردم، کاراکتر فلور در ابتدا نوک زبانی و عجیب حرف میزد ولی ناگهان بیانش تغییر کرد و عادی حرف زد. تقابل انسانها و دراکولاها و متنی قویتر میتونست نمایش را جذاب تر کنه، و اگر در گریم دو دندان نیش دراکولاها کمی بلندتر تعبیه میشد، جالب تر و قابل قبولتر میبود.
به شدت با این نظرتون که تماشاگران دو طرف جایگاه نادیده گرفته شدند موافقم .من مخاطب جدی تئاتر هستم و اجراهای بسیاری رو دیدم و این اولین بار بود که با این مشکل مواجه شدم
۰۳ اردیبهشت
دقیقا با نظز شما موافقم
۰۴ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا کارتون درست نبود که بلیط های این نمایش را تا روز آخر از مدت ها قبل پیش فروش کردید، میتونستید مثل نمایشهای دیگه از چند روز قبل پیش فروش کنید، نه کل بلیط ها تا قبل از شروع اولین اجرا فروش رفته باشه، من و خیلی های دیگه نمی تونستند پیش بینی کنند که در روز های آینده چی پیش میاد، مثلا سفری پیش میاد، ماجرایی که نشه اومد، برای همین منتظر بودم اردیبهشت شروع بشه و برنامه ی سفر و.. این ماهم را بدانم و امروز که متوجه شدم همه ی بلیط ها فروش رفته واقعا ناراحت شدم، کاش در طول سال باز هم این نمایش اجرا شود.
داخل همین صفحه ، دوستانِ زیادی هستند در حال فروش بلیط. میتونید از این افراد تهیه کنید
۰۲ اردیبهشت
حنا اسکویی
من هم تو دیوار آگهی گذاشتم هم اینجا کامنت گذاشتم هم تو یکی از کانال های تلگرام آگهی دادم به نظرتون میخرن ازم؟ دانشجو ام نمیخوام رو دستم بمونه به هرحال هزینه کردم برای جمعه ۲ خرداده ساعت ۹
سلام بلیطت هنوز هست؟
۲۱ اردیبهشت
عاطفه صفائی نیا
سلام بلیطت هنوز هست؟
سلام نه💞
۲۱ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بامداد با بازی مجتبی پیرزاده در دوره ی سخت زندگی اش قرار دارد، در حال فروپاشی درونی و در آستانه ی خودکشی، آنهم با هروئین. ما شاهد خیالات، خاطرات و توهمات او هستیم، البته رفته رفته تلاش میکند از تراژدی و درد فاصله بگیرد، به گذشته برگردد،اشتباهاتش را جبران کند تا این بار حال و آینده ی بهتری را رقم بزند. تمام خاطرات و خیالات او فقط مربوط میشود به دختری به نام ستاره با بازی سارا بهرامی که با هم گذشته ی عاشقانه ایی داشته اند، ما تماشاگران در حین صحبت هایشان متوجه ی داستان و چگونگی رابطه ی آنها، علایق و شغلشان میشویم و به زیبایی کاراکتر ها به ما معرفی میشوند، بازی ها فوق العاده عالی هستند، مجتبی پیرزاده خودش را با بازی های چشمگیرش به اثبات رسانده است و سارا بهرامی واقعا تحسین برانگیز است، تلاشی که برای درآوردن این نقش میکند، ستودنی است، خصوصا وقتی مقایسه اش میکنم با خانمهای بازیگر نمایش سانس پیشین همین سالن ناظرزاده کرمانی. نمایش یخ بستگی از ابتدا تا انتها تماشاگر را درگیر احساس و هیجان میکند. نه طولانی و کسالت بار است و نه الکن و کوتاه، در مجموع، نمایشی جذاب و تأمل برانگیر است، دیدنش توصیه میشود.کاش در آینده تبدیل به فیلم تئاتر بشود و من باز هم تماشایش کنم.
نکته ی جالب برای من، انتخاب صحیح هر بازیگر برای نقش خودش بود، از لحاظ میمیک چهره، بیان و نحوه ی بازی،بنابراین به علت چینش درست بازیگرها برای نقشهایشان، کاراکتر ها اعم از آرام یا پر جنب و جوش، باورپذیر تر شده بودند، بازی شهروز دل افکار یک هیجان خاصی به ریتم نسبتا کند نمایش میداد و کار را تماشایی تر کرده بود به جهت نحوه ی بازی و نوع کاراکترش، اگر متن با حوصله ی بیشتری بازنویسی میشد طبعا کار پخته تری حاصل میشد، ممکن است سلیقه ایی باشد ولی مثلا من ترجیح میدادم اون خانم و آقایی که اینهمه در موردشون صحبت میشد برای لحظاتی نشان داده شوند، طراحی صحنه و موزیک (خواننده و نوازنده) عالی بودند و در خدمت موضوع نمایش... (نمایش نسبتا مشابه از لحاظ مضمونی مثل نمایش مهمانی شام با وجود برخی کاستی ها از این نمایش بهتر بود)
امیر مسعود، رحیم نوروزی و محمد فروزنده این را خواندند
یگانه این را دوست دارد
نکاه مثبت شما باعث خوش حالیست 🌱🕊️
۳۱ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید