رمان برادران کارامازوف حماسه ای است متشکل از 400000 کلمه در جدال شک و ایمان!
در کتاب دو راوی داریم شخصی که در محل اتفاقات حضور داشته و بی طرف نیست و راوی دوم دانای کل است که نویسنده رمان است ،از منظر باختین برادران کارامازوف نمونه اعلای رمان چند صدایی است انواع روایت ها و بازی آزادانه شخصیت ها این خصلت را تقویت می کند.
در کنار این چند صدایی از دیدگاه مالکوم جونز سکوت اصل نظام دهنده برادران کارامازوف است راوی در خصوص پدر کشی ساکت است ایوان در مقابل اسمردیاکوف، دیمتری در قبال اتهام.......
نام دیمیتری برگرفته از الهه ی کشاورزی در اساطیر یونان است دیمیتر خواهر و همسر زئوس و مادر پرسفونه است به هنگامی که هادس خدا جهان مردگان دختر وی را می رباید و به زیر زمین می برد دیمیتر از بارور ساختن زمین امتناع می کند تا اینکه زئوس ترتیبی اتخاذ می کند که دیمیتر نه ماه از سال بر روی زمین باشد و سه ماه از سال در زیر زمین در جهان مردگان نزد دخترش به سر برد.سه ماهی که بر روی زمین کشاورزی تعطیل است.سفر دیمیتری به موکرویه یادآور سفر دیمیتر به قلمرو هادس یا مردگان است.
مفتش اعظم در این رمان مهم ترین تصویر مسیح در آثار داستایفسکی است برخی آن را در نقد مسیحیت دانسته اند و برخی در در
... دیدن ادامه ››
ستایش مسیح!
ایوان شعر مفتش اعظم را در ذهنش نوشته است و هیچگاه روی کاغذ نمی آورد و جز در مکالمه با آلیوشا از آن سخن نمی گوید این بخش دیدگاهای نویسنده را در خصوص آزادی، رنج و شر بیان می کند.
آلیوشا یا الکسی به معنای مرد خدا و نام یکی از قدیسان برجسته مسیحی است انتخاب این نام برای قهرمان رمان به او هاله ای ازقهرمانان قدیسان بخشیده است.آلیوشا فردی معمولی است که اخلاق مسیحی در او تجلی یافته است و مهمترین بحران او فساد و بوی تعفن جسد پدر زوسیما است.
شیطان در این رمان به ایفای نقش همیشگی خود نمی پردازد او برای ایوان موقعیتی فراهم می سازد که به خودشناسی و پذیرش منجر می شود.شیطان تجسم خودآگاهی ایوان است و او را از جنبه های دردناک خودش جدا می سازد.
در خانواده کارامازوف با زوال و شکاف میان پدران و فرزندان مواجه هستیم فرزند نامشروع، برادران ناتنی......
مهم ترین ویژگی پدر خانواده در مقام پدر زیستی لودگی است حتی در محضر پدر معنوی زوسیما و این لودگی هم باعث لذت اش می شود و هم باعث آزردگی اش.آلیوشا برای حفظ خانواده از پدر به "بابا" پناه می برد و سعی در برقراری صلح و آشتی دارد.
در این رمان بر عدد سه تاکید می شود: سه برادر، سه جراحت، سه اعتراف ،سه هزار روبل ،سه ضربه به فیودور و......
سه برادر دیمیتری ،ایوان و آلیوشا به ترتیب متناظرند با وجود، معرفت و اراده و سه جنبه از حیات انسانی یعنی بدن، عقل و روح را بازنمایی می کنند که همچنین تثلیث از همدیگر مجزا نیستند مسئله رمان ارتباط سه برادر با یکدیگر و در نهایت ارتباط انها با پدر است.
پدر داستایوفسکی به دست کشاورزان به قتل می رسد فروید معتقد بود که داستایفسکی خودش را در قبال مرگ پدر گناهکار می دانست و حملات صرعش سیمپتوم احساسات متعارض اوست. با این تحلیل فروید از زندگی و بیماری صرع داستایفسکی، خلق شخصیت ایوان و اسمردیاکوف و همچنین محوریت پدرکشی ارتباط تنگاتنگی با شخصیت داستایفسکی دارد.
از یادداشت های او مشخص است که اول صحنه ها مهم شخصیتها و روابط پیچیده را به شکل طرح اولیه در نظر می گرفته است و گاهی مفهومی مستقل از موقعیت های خاص به طور کلی بیان می کرده است.
و اما نمایش برادران کارامازوف اشکان خیل نژاد عزیز
این نمایش در طول هفت سال با آزمون و خطا موقعیتهای اجتماعی پیش رفته تا در دی ماه 1403 عصاره این تمرین و تلاش و تجربه به روی صحنه بره و من خوشبخت از اینکه اولین شب اجرا در ردیف یک این شاهکار هنری رو می دیدم و در دلم به هوش کارگردان آفرین می گفتم!
انتخاب بازیگرها بی نهایت درست و دقیق بر اساس زیست بازیگر و حافظه من مخاطب انجام شده بود انگار شخصیت رمان بر اساس بازیگرهای نمایش نوشته شده بود، طراحی نور وقتی قرار هست من تماشاگر هفت ساعت از عمرم را با خانواده کارامازوف بگذرونم عالی بود ما در حال ثبت یک عکس عمیق طولانی و لذت بخش در حافظه تصویریمون بودیم و متقابل کارگردان و بازیگران هم در حال ثبت و ضبط واکنش مخاطب در این تقابل!
طراحی لباس که بر اساس بخشی از زیست بازیگرها ( شلوار رنگی سجاد حمیدیان نقاش) طراحی شده بود با تمام سادگی سرشار از نشانه بود، پدر و براردان لباس مشکی دارند: "کارا "در زبانهای ترکی و تاتاری به معنای سیاه است و "ماز" به معنی لکه و رنگ این براردان مشهور به تاریکی و سیاهی هستند!
شلوارک دیمیتری و ایوان نماد برهنگی و بی بندوباری است اما رنگ شلوار ایوان روشن تر و تحصیلات و دانشش رو نشون می ده ( شخصیت خاکستری) اما در باطن او هم یک کارامازوف است!
آلیوشا به دلیل تقوا و ایمانش انقدر شلوارش بلنده که تا زده اما در پایان دیگه عبایی نداره و فئودور خسیس فقط دمپایی داره، گروشنگا و کاترینا هم با طراحی لباسی مشکی بخشی های از زنانگی شون با تور سفید به نمایش می زارن، طراحی مینیمال لباس خلاقانه بود.
شیفت شخصیتها در نقش های کاملاٌ متناقض و با حفظ روند داستان جذاب و جسورانه بود، پدر خانوده سگ بشه، پدر زوسیما افسر عاشق بشه و راکیتین کولیا و همچنین عقب و جلو بردن اشارات صحنه ای مثل نوع حرف زدن فئودور با لیزاوتا با لحن دختر افسر!
در قسمت توضیح عکس نگاه میلاد شجره لنز می شه برای ثبت نگاهها و چشم تماشاگر می شه پرتره!
بازی تک تک هنرمندان عالی بود اما می خواستم به بازی بی نظیر و درخشان اقایان میلاد شجره و مهدی حسام الذاکرین اشاره کنم، صحنه حمام فوق العاده بود بازی جناب حسام الداکرین در تمام طول اجرا حتی وقت نقشی نداشتن برام خیلی جذاب بود،اسمردیاکوف در حمام به دنیا امد در حمام اعتراف کرد!
در صحنه پایانی نور شمعی که شیطان روشن کرده بود توسط آلیوشا خاموش شد!
از همه عوامل سپاسگزارم و ممنونم بابت احترام به مخاطب حتی در تنظیم بروشور و نشان دادن مفتش اعظم!
-ما با یک برادران کارامازوف مواجه نیستیم بلکه با برادران (های) کارامازوف مواجه هستیم!
پ ن:کتاب در آغاز رنج بود،خوانش برادران کارامازوف نوشته امیر نصری، دفتر یادداشتهای برادران کارامازوف داستایفسکی ترجمه بهروز حاجی محمدی