تاریکی
صدایت را می شنوم
صدای آمیخته به بادت را
دانمارک کشور من نیست
کشور دزد زده است
افلیا
تو میهن منی
سرزمین من توی
برای آبشار موهایت ... دیدن ادامه ›› تو را کشتن
برای زیبایی ات تو را کشتن
این کشیشان تو را کشتن….
نمایش زندانی دانمارک کلاژی از ادبیات، تاریخ و سیاست است در همه برهه های تاریک تاریخ هر فرد و سرزمینی که تردید بودن یا نبودن را زنده نگه داشته!
هملت این بار از انتهاترین اعماق زمین در تابوتی در بسته داستان را روایت می کند:
خیانتها، عشق ها، فرو پاشیدگی ها و ناکاهی ها
با زبانی اختراع شده و آمده از آینده!
"اجراگر" خوابیده در تابوتی ایستاده ""راوی"" است و با باز شدن درهای وارد هزار توی ذهن هملت وار او می شویم پریشان گویی های کابوس وار!
قبل از نور صحنه نجواها آغاز شده…..
استفاده از دکور و افکت های نوری تا حدی به فضاسازی کمک می کرد و فراز و فرود متن رو همراهی می کرد.
کار برای من می تونست درخشان باشه اگه در صحنه بود و فیک نبود!