در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال nargess amin | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:43:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام نمایش برای خرداد ماه تمدید نمیشه؟
احمدعلی امیری این را خواند
پویا اسکندرزادگان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فرزاد حسنی در صحنه تئاتر تبدیل به اون بازیگری شدن که شنیدن اسمشون برام کافیه تا نمایش و بدون دلیل خاص دیگه‌ای تماشا کنم. سطح بازیگریشون کلاً در یک لول دیگه‌ای هست که نمی‌خوام بی‌انصاف باشم و بگم از اجراشون بالاتره ولی خیلی خیلی خیره‌کننده‌تره. اینجا هم بازیشون خیلی خوب بود و متفاوت از سایر بازیگران. مجموعه بازیگرها خوب بودند و هماهنگیشون در اجراهای همزمان قوی بود. اما در خصوص نظر دوستانی که گفته بودند؛ نمایش برای جایگاه‌های A و B و C و D طراحی شده؛ حقیقتاً درست می‌گفتند و من بر مبنای نظر همین دوستان، بلیط جایگاه C رو گرفتم و عملاً دو سکوی کناری، دید واضحی از هماهنگی و اکت بازیگران نداشتند. نظری که در خصوص دیوار چهارم وجود داشت؛ یکی از اثر انگشت‌های آقای حسنی هست که در کمدی گمنام هم خیلی پررنگ‌تر و بیش‌تر دیده می‌شد. من متأسفانه با این مسئله، در این نمایش ارتباط برقرار نکردم ولی در کمدی گمنام، کاملاً فی‌البداهه و هوشمندانه بود. بازی آقای صحرایی و اون پیام‌های اخلاقی آخر نمایش اگرچه به لحاظ محتوا کاملاً درست بود ولی به نظرم اضافی بود و یه جورایی به کار وصله پینه شده بود. کاش اسمشون به عنوان نویسنده کار باقی می‌موند. خوب بود که اون پیام‌ها در کار مستتر باشه. استعارات کار و خیلی دوست داشتم. او نگاه فانتزی که باعث خلق کاراکتر چنگیرخان شده بود؛ خیلی جذاب بود و بازیگر نقش چنگیزخان هم خیلی خوب بودند. دیگه عاری شدن تئاتر ایران از شوخی‌های جنسی که هر سال داره برام آرزوی محال‌تری میشه و نمی‌دونم ولی شاید افول جامعه خودمون، ایجاب می‌کنه که همچین شوخی‌هایی هم نوشته بشه. این کار هم از این قانون مستثنی نبود و به نظرم، با وجود موزیکال بودن و جذابیت بالای بخش‌های موزیکال، برای همه‌ی گروه‌های سنی مناسب نیست.
اما دلم می‌خواد از بازی بازیگر نقش نازی تعریف کنم. نمی‌دونم قبلاً کجا دیده بودمشون ولی عجب بازیگری... اکت، بیان، همه چیز عالی.
در مورد جذابیت بخش موزیکال گفتم. کاملاً واضح بود که این کار، نوشته یک ترانه‌سرا است. قوی بودن بخش‌هایی که حاوی ترانه بود؛ کاملاً این موضوع و تداعی می‌کرد. گریم و لباس و طراحی صحنه، بدون درنظر گرفتن طراحی اجرا فقط برای سکوی وسط، خیلی خوب بود.
در مجموع به گروه خوب خانه دراکولا، خسته نباشید میگم.
در مورد عملکرد آقای مقاره در زمینه تئاتر خیلی کنجکاو بودم و راستش صرفاً برای ارضای این حس کنجکاوی به تماشای تئاتر رفتم. انتظارم بسیار بسیار پایین بود ولی واقعاً نمایش از هر جهت، بالاتر از حد انتظارم بود. بازی آقای مقاره به عنوان اولین تجربه، قابل قبول بود. البته که در مونولوگ پایانی، کمی اغراق‌آمیز شد. خط روایی داستان خیلی معمولی بود و با وجود عمیق بودن مفهومش، به سمت شعارزدگی و سانتیمانتالیسم رفت. اما لحظات اوج خوبی رو با بعضی از دیالوگ‌ها و به ویژه مونولوگ‌ها تجربه کردیم. صدای خواننده بسیار عالی بود و از اجراهای زنده ایشون واقعاً لذت بردم. بازی خانم خسرومهر اوایل بسیار تصنعی به نظر می‌رسید ولی به مرور با توجه به شخصیت‌پردازی، برام قابل قبول بود. بازی آقای جاهد اگر اشتباه نکنم (بازیگر آقای جوان اینفلوئنسر) واقعاً اذیت‌کننده و با لودگی بیش‌ از اندازه بود. صدایی که از دهانشون می‌آمد و مثلاً قرار بود خنده‌دار باشه؛ واقعاً کلافه‌ام کرده بود. درسته که به سطحی بودن کاراکتر کمک می‌کرد اما بیش از اندازه بود. طراحی صحنه و لباس قابل قبول نبود. شاید هم برای من سخت بود که نوع پوشش آقای مقاره به طبقه متوسط و زخم‌دیده ربط داشته باشه که نمایش بسیار بر آن تأکید داشت. بازی سایر بازیگران قابل قبول و تقریباً در یک سطح بود. بازی آقای مهرگان رو خیلی دوست داشتم. شوخی‌های جنسی و ابتذال هم که گویا بخشی از نمایش‌های ما شده و حداقل ازشون ممنونم که به نسبت نمایش کوچه عاشقی بسیار سربسته‌تر و محدودتر بود.
سلام وقت بخیر
خیلی تیتانیوم دوس داشتم هم خندیدم و هم گریه کردم
اجرای زنده آقای مقدم رو خیلی دوس داشتم
و از بین بازیگرها عاااااشق بازی خانم شیما محمدی شدم، توو تمام حالتها چه شاد و چه غمگین خیلی خوب حس رو به بیننده منتقل کردن حتی با دستاشون حس غم و شادی و استرس به درستی بازی کردن و چه بازیگر مردمی هستن و نحوه برخورد با طرفداراشون چه محترمانه و صبور بود
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
زهرا کشیری
سلام وقت بخیر خیلی تیتانیوم دوس داشتم هم خندیدم و هم گریه کردم اجرای زنده آقای مقدم رو خیلی دوس داشتم و از بین بازیگرها عاااااشق بازی خانم شیما محمدی شدم، توو تمام حالتها چه شاد و چه غمگین ...
سپاس از نظر شما💎🌹
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
تو رو خدا به من بگید کجای این مضحکه مفهوم و زیبایی داشت؟ کجای اینا بازیگر بودن؟ اون کارگردان که سیس بهروز پیرپکاچکی داشت و پرید وسط صحنه با یه لباس جلف چی ساخته بود؟ کجای این پلی بک تمام عملی اسمش خواننده است؟ منقاره چرا همش چونه اش بالا بود؟ فکر میکرد داریوش اقبالیه یا استاد علی نصیریان؟ اون پیرمرد وسط اون خونه چکاره بود؟ گلاره خودش رو کشته بود؟ منقاره میخواست با اون یه گلوله بزنه توی پای پیرپکاجکی؟ حیف پول! حیف زمان! حیف انرژی! چقدر آخه بد سلیقه شدید
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
nargess amin (amin.nargess)
درباره کنسرت-نمایش کوچه عاشقی i
نمیدونم راجع به نمایش چی بگم. متأسفانه مهمان بسیار عزیزی داشتم که سال‌ها بود تئاتر ندیده بود. من هم بر مبنای دو کار قبلی که از آقای دری دیده بودم؛ یعنی ترانه‌های ماندگار و کافه عاشقی، این نمایش و برای مهمانم انتخاب کردم تا ترغیب بشه.
چیزی که باهاش برخورد کردم به قدری برام غیر قابل هضم بود که در مقابل مهمانم دچار شرم شده بودم. یک سری شوخی مکرر جنسی و اکت‌های اروتیک که حتی محض رضای خدا خنده‌دار هم نبود. یک داستان یک خطی و اشاره به پوشیده شدن خبرهای بزرگ سیاسی و اجتماعی پشت خبرهای کم اهمیت‌تر که حتی همین پیام هم نمیشد راحت برداشت کرد. چون اصولاً مرگ یک انسان بی‌گناه خبر زرد نیست که بشه این استعاره رو به جهان امروز تعمیم داد. فاسد بودن سیاست هم یک پیام یک خطی بود که دو ساعت تلاش شد که بهش پرداخته بشه ولی در نهایت فقط خسته شدیم. کل این یک خط هم با استفاده از اسم آقای مصدق کاور شده بود وگرنه هیچ پیام خاص دیگه‌ای یا حتی یه رومنس قوی و درست مثل کافه عاشقی دیده نمی‌شد.
بازی‌های متوسط که به نظرم از ضعف نمایش‌نامه و کارگردانی نشأت می‌گرفت نه قدرت کم بازیگرها چون اتفاقا بازیگرانی مثل خانم بهشتی، بسیار خوب عمل کرده بودند.
بازی‌ اغراق‌آمیز و کلافه‌کننده‌ی خانم دهقانی و تا حدی خانم حسینی، تنها بازی‌های متوسط کار بودند و بقیه عزیزان خوب و یکدست عمل کرده بودند.
تلاش زیاد برای ایجاد کاراکتری مشابه کاراکتر خانم هاشمی در ترانه‌های ماندگار توسط این دو عزیز که اصلاً خوب از آب در نیامده بود.
در مجموع ... دیدن ادامه ›› این اثر آقای دری، افت کیفیت قابل توجهی نسبت به دو کار قبلی داشت. صدابرداری افتضاحی که با توجه به شب‌های پایانی نمایش، اصلاً قابل قبول نیست و باید تا حالا اصلاح می‌شده. این مورد باعث شده بود تنها بخش‌های دوست‌داشتنی نمایش که گوش دادن به صدای آسمانی خواننده بازیگرها بود؛ به دلیل بالا بودن بیش از حد صدا و پخش صدا و نویز در ردیف‌های جلو، مخاطب و کلافه کنه.
کل مدت نمایش آرزو می‌کردم تا خانم سیفی‌زاده، آقای ترکاشوند و خانم کامیاب و گروه موسیقی چیزی بخوانند و اجرا کنند تا مغزم از بقیه شوخی‌ها و حرف‌های رکیک و روابط مثلثی که چه عرض کنم؛ مختلف الاضلاع نمایش دور بشه و آروم بگیرم و مهمانم هم کمی نفس بکشه.
در پایان، اگر نظرات و یادداشت‌های من در مورد آثار مختلف و مطالعه کنید؛ متوجه خواهید شد که هیچ‌وقت دوست ندارم نکات منفی اثری رو مستقیم مطرح کنم که مبادا مخاطبی از این صحنه‌ی جادویی دور بشه ولی دیشب برای اولین بار، از دیدن یک تئاتر عذاب کشیدم! منی که همیشه روحم با دیدن تئاتر و بودن در این فضا، پرواز می‌کنه. متأسفم برای اسامی بزرگ و هنرهای زیادی که با این نمایش زیر سؤال رفت و آقای دری که از مؤلفان محبوب من در نمایش هستند اما از این به بعد، آثارشون و با تردید دنبال خواهم کرد.
در پایان این مورد را هم اشاره کنم که حتی هوا و فضای جذاب سعدآباد هم کمکی به تحمل فاجعه نمایش نکرد. نیم ساعت هم تاخیر داشتند.
اگر بگردم تا نکته مثبتی پیدا کنم؛ اجرای پایان‌بندی بر مبنای نظر مخاطبان ایده جالب و مثبتی بود.
در مجموع آرزوی موفقیت بیشتر در کارهای آینده برای تمامی عوامل دارم.
وقتتون بخیر. بلیط فروشی روزهای جدید از کی آغاز میشه؟
نرگس کیومرثی و حسین چیانی این را خواندند
درود بر شما
خرید بلیت روزهای تازه این نمایش، از یکشنبه ۲۷ تا سه‌شنبه ۲۹ خرداد، فردا (چهارشنبه) ساعت ۱۲ آغاز خواهد شد.
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
با سلام من دوتا بلیط ردیف دوم برای جمعه دارم که خودم‌نمیتونم برم. میتونم تقدیم کنم
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
زهره شمس
با سلام من دوتا بلیط ردیف دوم برای جمعه دارم که خودم‌نمیتونم برم. میتونم تقدیم کنم
سلام لطفا به بنده پیام بدید
۰۹۳۵۷۷۲۱۳۸۲
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب این نمایش و دیدم و دوستش داشتم. من «جوجه تیغی» رو ندیدم. ارجاعات به این نمایش، هم طوری بود که اگر مخاطب اون کار و ندیده؛ بتونه با »چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» ارتباط برقرار کنه و هم تشویق بشه تا «جوجه تیغی» رو هم ببینه. در اصل این دو نمایش، مکمل بودن. بازی‌ها که درجه یک و یک‌دست بود و غیر از این هم انتظار نمی‌رفت ولی ریتم کار تا اواسط نمایش کند بود. طوری که شاید تازه در 30 دقیقه‌ی پایانی نمایش، مخاطب با کاراکتر همراه و همدل می‌شد. پیام عمیق قضاوت نکردن، به ویژه قضاوت نکردن افراد شناخته‌شده‌تر، تأثیر قضاوت روی زندگی افراد و هل دادنشون توی تاریکی و افسردگی، اشاره به ممنوع‌الکاری و هنرمندان دور از ایران، همگی به‌جا و تأثیرگذار بود.
شوخی‌ها در نیمه دوم نمایش، زیباتر و اثرگذارتر شد. این آمیخته بودن شوخی‌ها با لحظات تراژیک و سرگذشت تلخی که بر کاراکتر اصلی گذشته بود؛ درست مثل زندگی بود که خنده و گریه توأمان داره. قطعه‌ای که پایان نمایش اجرا شد و خیلی زیاد دوست داشتم. شوخی با صدای آقای افشاری که در ظاهر قرار بود توقع مخاطب و از اجرا پایین بیاره؛ در خدمت این اجرای موسیقی بود و به نظرم کل سالن لذت بردن.

و در آخر:
«همیشه آخرش خوبه. اگر نبود؛ نگرانش نباش! چون آخرش نیست»
پدر: کاش جور دیگه‌ای زاده می‌شدم.
مینا: مثلاً چه شکلی؟
پدر: مثل یک انسان معمولی
مینا: فکر می‌کنی اینجوری سهم بیشتری از زندگی نصیبت می‌شد؟
پدر: دست‌کم عدالت بیش‌تر برقرار بود.
دیشب این نمایش جذاب رو دیدم. داستان افسانه‌ای (داستان قدیمی ماه و پلنگ) و تا حدی ماورایی محسوب می‌شد (بخش‌های مربوط به الهه ماه و کاراکتری که مینا در خواب می‌دید). به نظرم برای مخاطب نوجوان بیشتر تأثیرگذار بود. البته پشت این کار و بیش‌تر نمایش‌هایی که امسال دیدم؛ حرف‌های بزرگ و مهمی زده شده بود که واقعاً ارزشمنده و حتماً مخاطب، این استعارات و ارتباطش با مسائل روز رو متوجه میشه. اشاره به خرافه‌پرستی، بی‌تفاوتی مردم و مدیریت شدن افکار که با اکت مشابه آدم آهنی، کاملاً منتقل می‌شد. پیامی هم در ارتباط با حفاظت از محیط زیست و حیوانات وجود داشت که ارزشمند بود. در مورد بازی‌ها، آقای شرفی و خانم باقری که همیشه حرفه‌ای بودن و هستن و اینجا هم بازی خیلی خوبی ارائه کرده بودند. بقیه‌ی بازیگران کم‌تجربه‌تر بودند ولی اگر کَست کار طوری نبود که ... دیدن ادامه ›› با بازیگران حرفه‌ای‌تر مقایسه بشن؛ می‌شد گفت بازی‌های خیلی خوبی ارائه کردند. و وای از صدای آسمانی خانم خدری. اولین کاری بود که از ایشون می‌دیدم. سهم زیادی از جذابیت کار، مربوط به بخش موزیکال و اجراهای ایشان بود.
یک نکته‌ی بسیار مهم و ارزشمند در خصوص این کار، اجرای به موقع و مدت زمان مطابق با بلیط بود. من امسال واقعاً بابت تأخیرها و تفاوت مدت زمان اجرا، با مدت زمان اعلام‌شده اذیت شدم و با توجه به شلوغی پایان سال، نگران بودم ولی همه چیز سر وقت و دقیق بود. بابت این مورد ممنونم.
طراحی لباس و دکور جذاب بود ولی بیش‌تر گریم‌های سنگین، جذابیت بصری کار را تأمین کرده بود.
در انتها اشاره کنم که دیالوگی که نوشته شد؛ مشابه چیزی که اجرا شد بود و متأسفانه همین‌قدر در ذهنم مونده بود. خسته نباشید به همه‌ی عوامل خوب «سیاه خال».
درود فراوان

با سپاس از شما مخاطب گرامی که به تماشای نمایش "سیاه خال" نشستید

و خرسندیم که از تماشای این نمایش لذت برده اید.

روابط عمومی نمایش "سیاه خال
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چهارشنبه شب، مهمون این مهمونی جذاب بودم. کیف کردم به معنای واقعی کلمه. فکر می‌کنم درست‌ترین تعبیر از این حال خوب و خود آقای مولانیا داشتن. ما آدم‌هایی هستیم با دردها، شادی‌ها و حتی خستگی‌های مشترک که دو ساعت تمام همدلی کردن، کمک می‌کنه بار سخت زندگی و انسان بودن رو کمی آسون‌تر به دوش بکشیم.
بازی وحید آقاپور واقعاً درجه یک بود. همینطور خانم داننده‌فرد. راستش بازی همه فوق‌العاده بود.
اواخر نمایش، عده‌ای که اطراف من بودند؛ در مورد بالا بودن تن صدای آقای آقاپور اذیت شده بودن که کاملاً و صد در صد اقتضای نقش و از رسا بودن صدای ایشون بود. تماشاگر هم حق داشت اما به نظر من بزرگترین مشکل از کوچیک بودن سالن بود. سالن جذابیه و اتفاقاً صندلی‌های چیده شده هم راحت بودن ولی کوچیک بود (در حد پلاتو) و همین باعث میشد صدا زیاد باشه برای مخاطب.
این چیزا مهم نیست جدی. انقدر که متن و خنده‌ها و گریه‌های دسته‌جمعی اون شب به دلم نشست. عوامل دوست‌داشتنی «خبری از او نیست» خسته نباشید.
بازی‌های درجه یک. من فرزاد حسنی رو همیشه در قامت بازیگر و صدالبته ترانه‌سرا خیلی دوست داشتم و دارم. بازی خوب دیشب ایشون و آقای پورکریمی واقعاً متحیرم کرد. نمایش خیلی جذاب بود و در مقایسه با نمایش‌های کمدی که دیده بودم؛ کاملاً چند سر و گردن بالاتر بود. پشت شوخی‌های بیشتر جنسی، که ظاهر کار و شکل داده بود؛ من در هر جمله، یه نقد اجتماعی، سیاسی و حتی تاریخی قوی دیدم. همین سهل ممتنع بودن متن بسیار جذاب بود. به نظرم حتی ارزش چند بار دیدن داره چون شوخی‌ها و سرعت اجرا به قدری زیاد بود که حتماً مخاطب یه سری موارد و از دست میده. قدرت بازیگری این‌جا بود که خودش و نشون می‌داد. اجرای سریع و بدون تپق و بده بستان‌هایی که نه تنها در مکالمه دو بازیگر شکل می‌گرفت؛ بلکه ارتباطی که به صورت بداهه بین آقای حسنی و مهمان‌ها و تماشاگران شکل می‌گرفت؛ خیلی جالب بود. این مورد خیلی هوشمندی لازم داره. ضمن این که میزان تحرک خیلی زیاد بود و واقعاً قدرت بازیگری رو اینجا هم به رخ کشیدن. پایان‌بندی کار عمیق و دوست‌داشتنی بود و احساسات و به اندازه و خیلی واقعی درگیر می‌کرد. خیلی خوب بود که اغراق نشده بود. عوامل خوب کمدی گمنام، خسته نباشید و در انتها هم نکاتی که دوست نداشتم:

1- نوفل لوشاتو واقعاً سالن کوچیک و کم کیفیتیه. صندلی‌ها خشک هستن و واقعاً حیف که به تماشاخانه‌های کوچک‌تر رسیدگی نمیشه. اما حال و هوا و فضای این تماشاخانه رو خیلی دوست دارم. راهکار شاید کم کردن ظرفیت و تعویض صندلی‌ها و نوع چینش باشه.
2- زمان نمایش 1 ساعت اعلام شده بود که با توجه به تأخیر شروع نمایش و این که حدود 1 ساعت 15 دقیقه الی 1 ساعت و نیم، مدت زمان نمایش بود؛ تا ساعت ... دیدن ادامه ›› یازده در سالن بودیم. با توجه به این که زمان اجرای نمایش هم به نسبت سایر نمایش‌ها دیرتر هست؛ تأخیر و طولانی‌تر بودن نمایش، برای من به عنوان خانم اذیت‌کننده بود. حالا شاید برای بقیه این موضوع مشکل به حساب نیاد ولی به نظرم خوبه که برنامه روی زمان‌بندی اعلام‌شده اجرا بشه.
3- محتوای نمایش برای کودکان مناسب نیست. حتی اعلام هم شده بود ولی باز دیدم که خانواده‌هایی بچه‌ها رو آورده بودن! چرا؟ هم محتوا برای بچه‌ها قابل درک نیست و هم مناسب سنشون نیست.
سلام دوست عزیز بسیار ممنونم ازینکه تشریف آوردید و این حس خوب رو با کلمات پرمهرتون با ما درمیون گذاشتید. قطعا تک تک این کلمه های انرژی مضاعفی برای تیم کمدی گمنام خواهد بود و تشکر ویژه بابت زمانی که گذاشتید و نظرتون رو برای ما و سایر دوستان نوشتید .
۳۰ مهر ۱۴۰۲
ختن تهرانی
سلام دوست عزیز بسیار ممنونم ازینکه تشریف آوردید و این حس خوب رو با کلمات پرمهرتون با ما درمیون گذاشتید. قطعا تک تک این کلمه های انرژی مضاعفی برای تیم کمدی گمنام خواهد بود و تشکر ویژه بابت زمانی ...
ممنون از شما و باز هم خسته نباشید به گروه خوب کمدی گمنام.
۰۷ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار و خیلی دوست داشتم. کیفیت صدابرداری و اجرای زنده نوازنده‌ها و جناب عقیلی خیلی عالی بود. البته در خصوص اجراهای اول ظاهراً صدابرداری مطلوب نبوده. فضای سعدآباد خودش آدم و مجذوب می‌کنه. حالا شما صدای آقای عقیلی و یک اجرای بسیار خوب رو هم اضافه کنید. قبل از تماشای کار، به نظرم قیمت بلیط زیاد بود اما بعد از تماشای کار، با توجه موارد زیر، نظرم کاملاً عوض شد:
1- مدت زمان کار
2- تلفیق کنسرت و نمایش بودن (قیمت بلیط کنسرت در حال حاضر به شدت بالا و غیرمنطقیه. به ویژه برای ردیف‌های اول)
3- زحمت بسیار زیادی کشیده شده بود و حتی قسمت‌های ضبط‌شده‌ای وجود داشت که در نمایش استفاده شده بود.
4- خنده و گریه توأمان و از مخاطب دریافت کردند که نشان‌دهنده یک کار خوبه.
خسته نباشید میگم به این تیم درجه یک، به ویژه خانم هاشمی که واقعاً هر کاری از ایشون روی صحنه دیدم؛ مجذوب بازی فوق‌العادشون شدم. در مجموع بازی‌ها متوسط رو به بالا بود و بازی برخی مثل خانم هاشمی و آقای نادری، یک سر و گردن بالاتر بود. در انتها، تنها موردی که در خصوص نمایش ... دیدن ادامه ›› دوست نداشتم:
اپیزود سوم (اگر اشتباه نکنم) در حقیقت خنده دار ولی پر از الفاظ رکیک و شوخی‌های جنسی بود که برای مخاطب نوجوان اصلاً مناسب نبود. اما انقدر بازی‌ها، به ویژه بازی خانم هاشمی در این اپیزود عالی بود که خوشحال بودم که همراه نوجوانمون این بازی درخشان و دیده.

امیرمسعود فدائی، ژنرال، امیر مسعود، سپهر و کیمیا نظری این را خواندند
Shaghayegh FYZ این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مکبث: کشیش و خبر کن.
خدمتکار: کشیشی در این شهر وجود نداره!
مکبث: مگه مردم این شهر گناه نمی‌کنن؟
خدمتکار: مردم از صبح تا شب دارن کار می‌کنن. دیگه زمانی برای گناه کردن ندارن.

به شدت جذب دیالوگ‌ها و صدالبته بازی‌ها شدم. قسمت‌هایی که یک صحنه در قالب فلش بک، چندین بار تکرار می‌شد؛ به قدری دقیق بود و انقدر سریع و با فاصله‌های میلی‌متری همه سر جای خودشون قرار می‌گرفتن و بازی رو ادامه می‌دادن که واقعاً عقب رفتن یک فیلم ضبط‌شده برای مخاطب تداعی می‌شد. بازی خانمی که در قالب راوی، شیطان و خدمتکار بودند؛ بی‌نظیر بود. صدا و بیان ایشون به‌قدری تأثیرگذار بود که در زمان حضورشون یا دیالوگ گفتنشون، من نمی‌تونستم توجهم و روی سایر بخش‌های صحنه ببرم. حتماً که از افراد شاخص این حوزه هستند و آگاهی من کم بوده که ایشون و تا حالا ندیدم یا حداقل نشناختم. چون این پختگی نمی‌تونه با تجربه کم حاصل بشه. بازیگری که نقش اسب و بعد پسر دوست مکبث و ایفا می‌کردن؛ واقعاً واقعاً و واقعاً تحسین‌برانگیز هستن. حجم تنش جسمی و بعد از اون همه ... دیدن ادامه ›› تکاپو، دیالوگ گفتن و ... واقعاً کار ساده‌ای نیست. در نهایت می‌خوام بگم که تمامی حرف‌ها و استعارات به جان و دل مخاطب نشست و شنیده شد. خسته نباشید به اعضای این تیم قوی و در پایان، یک انتقاد!
در این سالن، ردیف اول هیچ فاصله‌ای با صحنه نداره. وقتی شما در قالب ظرفیت اضافه، افراد و جلوی پای ما مستقر می‌کنید؛ کوچکترین تحرکی برای ما ممکن نیست و از طرفی فضای حرکت بازیگران هم محدود میشه. دلیل تحمل کردن این وضعیت روی صندلی‌های غیراستاندارد این سالن از ایرانشهر، فقط تمایل به لذت بردن همه‌ی علاقمندان از اجرای پایانی بود. لطفاً اگر احتمال می‌دید که ظرفیت اضافی تخصیص بدید؛ چون با توجه به عبور بازیگران از راهروهای کنار ردیف‌ها، امکان استقرار مخاطبان در این دو بخش وجود نداره؛ از ردیف‌های وسط استفاده کنید.
چشمات و ببند. اگر تونستی ده دقیقه به هیچ چیز فکر نکنی؛ تو آزاد و رها هستی وگرنه، تو هم توی انفرادی شخصی خودت زندگی می‌کنی. و چند دقیقه تاریکی و مواجهه ما با خودمون و این انفرادی! بی‌نظیر بود. مدام فکر می‌کردم که کاش هوش و درکی که علی و علی‌ها ازش بهره می‌برن؛ انقدر با رنج همراه نبود.
از دیدن تئاتر خیلی لذت بردم چون سال‌هاست از پرفورمنس‌های مختلف و قلم سجاد افشاریان لذت می‌برم. تنها ایرادی که دیدم؛ نامفهوم بودن بعضی از دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها بود. من ردیف اول بودم و حس می‌کنم این مسئله برای افرادی که ردیف‌های انتهایی یا توی بالکن نشسته بودن؛ تشدید می‌شد. البته که یکی از ویژگی‌ها و لازمه‌های کاراکتر علی، همین منقطع و بالا و پایین بیان کردن متن بود. مثلاً در حال مستی، در حال شکنجه و ...
نمی‌دونم این مسئله رو چطور میشه حل کرد ولی به نظرم متن، لحظه‌های غمگین، شوخی‌ها و خلاصه همه چیز انقدر بکر و درجه یک بود که آدم دلش نمی‌خواست حتی یک قسمتش و هم از دست بده.
اما این و هم بگم. در پایان اون چند دقیقه تاریکی و تجربه‌ی انفرادی، به مرور، آدما گوشی‌هاشون و روشن کردن و با هم حرف زدن. نتونستن تحمل کنن! ما همه انفرادی شخصی خودمون و داریم. حتی من که داشتم به این فکر می‌کردم که آدما چقدر می‌تونن این انفرادی رو تحمل کنن.
nargess amin (amin.nargess)
درباره فیلم‌تئاتر ته بلیط i
اگر این نمایش و در سالن تئاتر می‌دیدم؛ چقدر ایستاده شما رو تشویق می‌کردم! فوق‌العاده بودید. استفاده به‌جا از تکه‌های فیلم‌های قدرتمند تاریخ سینما. بازی‌های قوی، تیپ‌سازی مناسب، کشش داستان و اشاره عالی به تمام اقشاری که زندگی و سرنوشتشان به این پرده جادویی وصل شده و سر این عاشقی، بهای سنگینی دادند. خسته نباشید.
nargess amin (amin.nargess)
درباره تله‌تئاتر سهم زن i
تا چند دقیقه‌ی پایانی، مخاطب مطمئن بود که حتی آخر ماجرا رو هم حدس زده ولی فریب خورده بود! جذاب بود. متین ستوده رو بسیار دوست دارم و بازی خیلی خوبی داشتند. نکته‌ی مهم این بود که دیدگاه آدم‌ها نسبت به یک مسئله‌ی واحد، نسبت به نفع و ضررشون در اون مسئله، می‌تونه به سرعت تغییر پیدا کنه. همسر اول مرد، تا زمانی که تصور می‌کرد زندگی خودش خراب شده؛ دیدگاهش نسبت به خیانت، کاملاً متفاوت بود و حقیقتاً این دورویی‌ها، رویکرد متداولیه که شخصاً در جامعه زیاد دیدم و زیاد هم شوکه شدم.
امیرمسعود فدائی، فرهاد آقارضائی، سپهر و امیر مسعود این را خواندند
Ali Koulivand این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی شیرین بود. با وجود دیالوگ‌محور بودن، مکالمه بین دو کاراکتر جذابیت داشت و خسته‌کننده نبود. کوتاهی نمایش و خط داستان ساده، به عامل سومی نیاز داشت که مخاطب و جذب کنه و بازی‌های خوب (آقای آقاخانی که به‌ویژه در مدیوم تئاتر اثبات‌شده هستند و خانم قلی‌خانی هم بسیار خوب بودند) و نمایش‌نامه جذاب این کار رو به خوبی انجام داده بودند.
بازی‌ها بی‌نظیر بود و داستان پر از تعلیق‌ها و غافلگیری‌های متعدد برای مخاطب. به لحاظ سوژه و درون‌مایه، سبک جدیدی بود. نمی‌دانستی مخاطب یک درام عاشقانه‌ای یا یک کمدی! گاهی سالن به قدری ساکت بود که فقط صدای نفس کشیدن جز صدای بازیگران می‌آمد و با غافلگیری‌ها، سالن پر از شور و ابراز احساسات مخاطبان می‌شد که خیلی جذاب بود. در واقع بازیگران، علاوه بر یک‌دیگر، مخاطبان را نیز بارها فریب دادند. اول با تغییر تن صدای خانم ناصر خیلی ارتباط برقرار نکردم ولی در ادامه متوجه شدم که برای شکل‌گیری کاراکتر لازم بوده است.
داستان نمایش بسیار ساده بود! اما قرار هم نبود داستان اصلی ما را تحت تأثیر قرار دهد! داستان سر به رخ کشیدن هنر بازیگری بود. چیزی که این مجموعه را تکمیل می‌کرد یک پایان‌بندی مناسب بود که این اتفاق هم افتاد! حس میکنم این کشمکش تا بی‌نهایت ادامه داشت. یکی از نکات مثبت، نوازنده‌ای بود که در ابتدا نوع پوشش و نوعی بی‌خیالی در رفتارش، برای مخاطب سؤال برانگیز بود ولی در ادامه، خیلی شیرین و در قالب بازیگر به کار اضافه شد و تعاملی هم با بازیگران داشت. آواز انتهایی با وجود بی‌ارتباط بودن به جو پایانی نمایش، انصافاً گوش‌نواز بود.
یک نکته‌ی جالب دیگر، حضور بازیگران روی صحنه و پیش از شروع نمایش بود که اتفاق متداولی نیست. هنوز هم نمی‌دانم اتفاقی بود یا هدف خاصی پشت این کار بود. هر چه که بود؛ جالب بود. همینطور، جمع کردن دکور بلافاصله بعد از اتمام نمایش عجیب بود.
تنها نکته‌ی منفی، اشتباه در دیالوگ (طوری بود که مخاطب متوجه آن شود) و یکی دو تا تپق کوچک بود که با توجه به مونولوگ‌های طولانی و سنگین، قابل چشم‌پوشی بود.
در نهایت خسته نباشید به این تیم خوب و به‌ویژه آقای شرفی برای این اثر هیجان‌انگیز.
متن بسیار گیرا و سوژه‌ی جذاب از مواردی بود که بسیار جذبم کرد. بازی روان و کلام شیرین خانم کاظمی، هنر همیشگی وحید آقاپور و درخشش سایر دوستان همه و همه، یک بسته‌ی کامل برای جذب مخاطب نه با شوخی‌های دسته چندم و رکیک، بلکه با تفکر و لذت از خلاقیت فراهم کرده بود.
خسته نباشید به همه‌ی عوامل و به‌ویژه امیرعلی نبویان بابت قلم جادویی و درخش و رشدش در همه‌ی این سال‌ها
بازی‌ها و نمایش‌نامه درجه یک بود. خنده و گریه مخاطب رو به خوبی دریافت کرد. بازی همه‌ی گروه خوب بود. این مورد قابل ذکره که به جز آقای حصاری، آقای احمدی، خانم شه‌پرست و آقای مهرگان، بقیه‌ی دوستان روی شیوایی بیان یه مقدار مشکل داشتند و تا حدی هم میشه بهشون حق داد به نسبت شب اول اجرا بودن. بعضی از جملات که دوستان هم توی نظرات اشاره کردن؛ واقعاً عمیق بودن. در خصوص حضور طرفداران آقای حصاری، راستش یاد نوجوانی خودم افتادم. صدا اطراف من بیشتر از بچه‌ها مربوط به یکی از مادرها بود که واقعاً بلند واکنش نشون می‌دادند و اصلاً این برای بازیگر خوب نیست و می‌تونه تمرکز و به هم بزنه. حالا اصلاً کاری به آرامش تماشاچی هم نداشته باشیم. اما بیاید این‌طور در نظر بگیریم که آقای حصاری یه سفیر فرهنگی بسیار خوب برای این نسل محسوب میشه. چون نوجوان لذت و حس خوب تئاتر و درک می‌کنه و مخاطب جدی شکل می‌گیره. در خصوص صدا و هیجانشون هم میشه با یه درخواست قبل از شروع اجرا و در نهایت هم با یک مقدار گذشت تماشاچی‌های دیگه این مشکل و حل کرد.
خسته نباشید به عوامل تئاتر جریان و به امید درخشش.
کاملا درست میگید.روزبه حصاری بسیار مورد توجه و علاقه تینیجر های دختر و پسر هست.به دلیل اینکه احساس نوجوانی را درک می‌کند.نوجوانی دوره احساسات است و حصاری بازیگری که انتقال احساس را بسیار خوب انجام می‌دهد.تجربه هم این رو ثابت کرده که سریالهایی که ایشون بازی کردن کاملا مورد علاقه نوجوان هاست.این بار سنگینی است به گردن حصاری که بتونه از این فرصت استفاده کنه و تربیت نوجوان ها رو در موارد فرهنگی به عهده بگیره
۳۱ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش عالی بود. اجرای آواز نوایی و تماشای دف‌نوازی پایان نمایش لذت‌بخش بود. داستان به سبک عیاری است و میشه گفت بسیار شبیه به داستان‌های اصیل ایرانیه اما استفاده از اصطلاحات و مثال‌های جذاب، داستان و از اون خط متداولی که برای مخاطب تکراری باشه؛ دور می‌کنه. بازی تک تک بازیگرها عالی بود. تنها ایرادی که می‌تونم بگیرم این هست که با توجه به ریتم تند اجرای دیالوگ‌ها، به خصوص در دقایق اولیه نمایش که مخاطب هنوز با اون ریتم تند و اصطلاحات سنگین همراه نشده؛ لازمه یا سرعت پایین‌تر بیاد؛ یا میزان حرکت بازیگر کمتر بشه که بتونن رساتر حرف بزنن (که بعید به نظر می‌رسه کارآمد باشه).
من فکر می‌کنم ترسیم چهره و معنای پهلوانی، کار ارزشمندیه که این نمایش به خوبی از پس این کار برآمده.
خسته نباشید به گروه خوب نمایش معرکه در معرکه.
سپهر، امیر مسعود و ملیحه براتی این را خواندند
مهسا ترابى، فاطمه عبادی، زینب نوروزی و م . ش این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید