پدر: کاش جور دیگهای زاده میشدم.
مینا: مثلاً چه شکلی؟
پدر: مثل یک انسان معمولی
مینا: فکر میکنی اینجوری سهم بیشتری از زندگی نصیبت میشد؟
پدر: دستکم عدالت بیشتر برقرار بود.
دیشب این نمایش جذاب رو دیدم. داستان افسانهای (داستان قدیمی ماه و پلنگ) و تا حدی ماورایی محسوب میشد (بخشهای مربوط به الهه ماه و کاراکتری که مینا در خواب میدید). به نظرم برای مخاطب نوجوان بیشتر تأثیرگذار بود. البته پشت این کار و بیشتر نمایشهایی که امسال دیدم؛ حرفهای بزرگ و مهمی زده شده بود که واقعاً ارزشمنده و حتماً مخاطب، این استعارات و ارتباطش با مسائل روز رو متوجه میشه. اشاره به خرافهپرستی، بیتفاوتی مردم و مدیریت شدن افکار که با اکت مشابه آدم آهنی، کاملاً منتقل میشد. پیامی هم در ارتباط با حفاظت از محیط زیست و حیوانات وجود داشت که ارزشمند بود. در مورد بازیها، آقای شرفی و خانم باقری که همیشه حرفهای بودن و هستن و اینجا هم بازی خیلی خوبی ارائه کرده بودند. بقیهی بازیگران کمتجربهتر بودند ولی اگر کَست کار طوری نبود که
... دیدن ادامه ››
با بازیگران حرفهایتر مقایسه بشن؛ میشد گفت بازیهای خیلی خوبی ارائه کردند. و وای از صدای آسمانی خانم خدری. اولین کاری بود که از ایشون میدیدم. سهم زیادی از جذابیت کار، مربوط به بخش موزیکال و اجراهای ایشان بود.
یک نکتهی بسیار مهم و ارزشمند در خصوص این کار، اجرای به موقع و مدت زمان مطابق با بلیط بود. من امسال واقعاً بابت تأخیرها و تفاوت مدت زمان اجرا، با مدت زمان اعلامشده اذیت شدم و با توجه به شلوغی پایان سال، نگران بودم ولی همه چیز سر وقت و دقیق بود. بابت این مورد ممنونم.
طراحی لباس و دکور جذاب بود ولی بیشتر گریمهای سنگین، جذابیت بصری کار را تأمین کرده بود.
در انتها اشاره کنم که دیالوگی که نوشته شد؛ مشابه چیزی که اجرا شد بود و متأسفانه همینقدر در ذهنم مونده بود. خسته نباشید به همهی عوامل خوب «سیاه خال».