بازیها بینظیر بود و داستان پر از تعلیقها و غافلگیریهای متعدد برای مخاطب. به لحاظ سوژه و درونمایه، سبک جدیدی بود. نمیدانستی مخاطب یک درام عاشقانهای یا یک کمدی! گاهی سالن به قدری ساکت بود که فقط صدای نفس کشیدن جز صدای بازیگران میآمد و با غافلگیریها، سالن پر از شور و ابراز احساسات مخاطبان میشد که خیلی جذاب بود. در واقع بازیگران، علاوه بر یکدیگر، مخاطبان را نیز بارها فریب دادند. اول با تغییر تن صدای خانم ناصر خیلی ارتباط برقرار نکردم ولی در ادامه متوجه شدم که برای شکلگیری کاراکتر لازم بوده است.
داستان نمایش بسیار ساده بود! اما قرار هم نبود داستان اصلی ما را تحت تأثیر قرار دهد! داستان سر به رخ کشیدن هنر بازیگری بود. چیزی که این مجموعه را تکمیل میکرد یک پایانبندی مناسب بود که این اتفاق هم افتاد! حس میکنم این کشمکش تا بینهایت ادامه داشت. یکی از نکات مثبت، نوازندهای بود که در ابتدا نوع پوشش و نوعی بیخیالی در رفتارش، برای مخاطب سؤال برانگیز بود ولی در ادامه، خیلی شیرین و در قالب بازیگر به کار اضافه شد و تعاملی هم با بازیگران داشت. آواز انتهایی با وجود بیارتباط بودن به جو پایانی نمایش، انصافاً گوشنواز بود.
یک نکتهی جالب دیگر، حضور بازیگران روی صحنه و پیش از شروع نمایش بود که اتفاق متداولی نیست. هنوز هم نمیدانم اتفاقی بود یا هدف خاصی پشت این کار بود. هر چه که بود؛ جالب بود. همینطور، جمع کردن دکور بلافاصله بعد از اتمام نمایش عجیب بود.
تنها نکتهی منفی، اشتباه در دیالوگ (طوری بود که مخاطب متوجه آن شود) و یکی دو تا تپق کوچک بود که با توجه به مونولوگهای طولانی و سنگین، قابل چشمپوشی بود.
در نهایت خسته نباشید به این تیم خوب و بهویژه آقای شرفی برای این اثر هیجانانگیز.