در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مژان فدائی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:57:37
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بعد از مدت‌ها با نهایت رضایت از سالن خارج شدم البته قابل پیش بینی بود برام، نمایشی که اسم آقای فرهادنیا همراهشه، بد از آب در نمیاد...
متن بسیار ظریف، پر جزییات و عمیق
طراحی صحنه و نور جذاب
بازی‌ها فوق العاده
صحرا خانم اسدالهی به معنی واقعی درخشید

خوشحالم که مابین اجراهای دم دستی و سطحی این روزها، هنوز هنرمندانی پیدا میشه که به دور از شعار زدگی‌ اجتماعی و سیاسی، به مخاطب احترام می‌ذارن و اجراهایی ارزشمند روی صحنه می‌برن
فوق العاده جذاب بود
دوست داشتم فرصت می‌شد تک به تک نمایشنامه‌ها رو می‌دیدم
تقریبا ۸۰ درصد اجراهایی که چند وقت اخیر رفتم، یک نکته مشترک با هم داشتن اونم سیگار کشیدن روی صحنه بود...
هنرمند گرامی، درک می‌کنم که ممکنه نیاز باشه در بخشی از اجرا بازیگر سیگار بکشه اما این رو نمی‌فهمم که چرا واقعاااا سیگار می‌کشه!!!؟
مگه بازیگر وقتی قراره کسی رو بکشه، واقعا می‌کشه؟
خوب دوستان عزیز راهکاری پیدا کنید واسه این مسئله، چه کاریه آخه تو محیط بسته! هر اجرایی میریم یه بازیگر سیگار به دست وسط صحنه وایساده!
بخوری شدیم به خدا...
دقیقه ۸ اجرا به دوستم گفتم طاقت بیار فقط ۵۲ دقیقه مونده...
کاش می فهمیدم این حجم از تعریف و تمجید دقیقا از کجا نشأت می‌گیرند!
کار اشتباهی کردی خانوم . همون دقیقه هشت پا میشدی می رفتی . کسی اجبارت نکرده بود . ۵۲ دقیقه به خودت فشار آوردی که چی ؟
در ضمن این حجم از تعریف مخصوص افرادی است که تشریف آوردند ، نمایش رو با "صداقت " تماشا کردند و نظراتشون رو بیان کردند . تو بهتره با خودت خلوت کنی و فکر کنی که این حجم از هنر و اندیشه رو از کجات آوردی که از دقیقه هشتم به بعد در گوش رفیقت شروع می کنی به پچپچه ؟
۱۷ اسفند ۱۴۰۳
سلمان سامنی سامنی
کار اشتباهی کردی خانوم . همون دقیقه هشت پا میشدی می رفتی . کسی اجبارت نکرده بود . ۵۲ دقیقه به خودت فشار آوردی که چی ؟ در ضمن این حجم از تعریف مخصوص افرادی است که تشریف آوردند ، نمایش رو با ...
اقای کارگردان.داشتم برای اخر سال و هفته اخر برنامه ریزی میکردم که 7 یا 8 تا کار ببینم.کامنت ها و نظرات رو میخوندم.تا به جواب شما رسیدم.و واقعا متاسف برای این برخورد بد و نابخردانه تون شدم..وقتی کامنت ها بازه من مخاطب وقتی پول میدم وقت میگزارم.نظرم رو هم میگم( البته بدون توهین ).و هیچ توهینی هم در مطلب خانم نبود..شما نمیتونی من رو از حقی که دارم محروم کنی درست یا غلط..اصلا شما عالیجناب بهرام بیضایی ..عالیجناب محمد استاد محمد..کار فاخر در حد لالیگا.اما من ممکنه نپسندم و با لحن خودم این نپسندیدن رو بدون توهین ابراز میکنم...همه که تعریف کردن صادقن ؟؟؟..خانم فدایی که نپسندیدن صادق نیستن؟؟!!!!چند تا تماشاگر رو از دست دادی..اما بلیط و تماشاگر چیه؟؟!!وقتی شما در عنفوان جوانی بلد نباشی با مخاطبی که کار رو نپسندیده برخورد کنی
(با درود بسیار متاسفم کار من رو که زحمت زیادی من و عواملم در این ماه ها کشیدیم و براش خون دل خوردیم مورد پسند شما نبوده است.انشالله با دقت کاستی ها و موارد رو اگر صلاح بدونید بفرمایید که از کارهای بعدی سعی در اصلاحش داشته باشیم سپاس ..باز هم ممنون که کار ما رو دیدین به امید دیدار).جواب درست یک کارگردان فرهیخته....ببخشید سلام و درود اول عرایضم یادم رفت عرض کنم جناب سامنی موفق و پیروز باشید...
۲۰ اسفند ۱۴۰۳
arash
اقای کارگردان.داشتم برای اخر سال و هفته اخر برنامه ریزی میکردم که 7 یا 8 تا کار ببینم.کامنت ها و نظرات رو میخوندم.تا به جواب شما رسیدم.و واقعا متاسف برای این برخورد بد و نابخردانه تون شدم..وقتی ...
عمیقا امیدوارم کلام شیوای شما تاثیری بر این کارگران عزیز تازه کار داشته باشه تا در ادامه مسیر علاوه بر تلاش برای بهبود کیفیت اجرا، روی رفتار و منششون بیشتر کار کنند.
ممنونم که وقت گذاشتید و اونچه که تو دل من بود رو نوشتید🪻
۲۱ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقطه قوت کار قطعا بازی‌های روان و باور پذیرشون بود. متن بد نبود اما تا حدی می‌شه گفت کلیشه‌ای و قابل پیش بینی بود.
با این وجود اجرای تمیزیه و ارزش دیدن داره...
اجرای خوبی نبود متاسفانه
دیشب حس کردم دارم تمرین یک نمایش رو می‌بینم یا حداقل شب اول کاره که این اندازه پر اشتباه اجرا میشه. گویا تعداد کم تماشاگر سبب شده بود بازیگرها خیلی اهمیتی به باکیفیت بودن اجرا ندن!

خنده خانم بازیگر وسط کار به دلیل تپق بازیگر نقش مقابل، اینقدر طولانی شد که اجرا رو متوقف کرد، بازیگر حرفه‌ای در این شرایط کار رو جمع می‌کنه نه این که باعث شه کل اجرا متوقف بشه تا ایشون با خیال راحت به خنده خودشون ادامه بدن...

من احوالات استانداردی ندیدم دیشب از بازیگران، به مخاطب احترام بگذارید حتی اگر سالنتون پر نیست و تعداد کمی بلیت خریدند...

در مورد متن هم ننویسم بهتره!
تنها نقطه قوت کار آقای رشادت بودن. خسته نباشید می‌گم به ایشون
شبیه رپورتاژ آگهی بود برای خانم کارگردان، نویسنده و بازیگر که البته نتیجه خوبی هم به همراه نداشت.
در متن پر ایراد و غیر جذاب، نقشی خاص نوشته شده بود که خود خانم کارگردان، نویسنده و بازیگر اجرا کنن تا دیده بشن.
دیده شدن البته اما...
کارگرانی، میزانسن، نور و طراحی صحنه بسیار ضعیف بود.
و نهایتا کامنت‌های فیک با اکانت‌های یکی دو روزه که اعتبار یک اجرا رو زیر سوال می‌بره
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چقدر این کار شریف و بی ادعا رو دوست داشتم.
حیف که سالن چنین اجرایی خالی باشه
اجرای شریفی بود.
اسم آقای نعیمی بزرگوار توقع من رو همیشه بالا می‌بره به همین دلیل در قیاس با کارهای قبلی ایشون برای من اجرای فوق‌العاده‌ای نبود اما باز هم کار قوی و ارزشمندی به حساب میاد.
خسته نباشید می‌گم به همه هنرمندان این نمایش
سمیه این را خواند
شیدا منوچهری نائینی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای خیلی عجیبی بود، اولش تجربه‌ای شبیه این که تو یه خواب اسیر شده باشی و آخر کار لذتی که دلت نمی‌خواد از این خواب بیدار شی.

پرفورمنس‌‌ها بی‌نقص! انگار هر حرکت، هر فرم، صدها بار تمرین شده بود.

نورپردازی با جوشکاری بسیار خلاقانه و درست و به جا، تا حدی که یادت می‌رفت چقدر این نور می‌تونه آزار دهنده باشه.

اما پرده‌ها
دوزخ، یه عذاب واقعی، دقیقاً همون حس گیر افتادن تو جهنم، اینجاست که کم کم تماشاچی خسته می‌شه و این فضا رو تاب نمیاره و شروع می‌کنه به حرف ... دیدن ادامه ›› زدن.

برزخ، استرس خالص، گم شدن تو تکرار و سرگردونی. جوری که نه می‌دونی کجایی، نه می‌دونی چی می‌خوای، نه راه پس داری نه راه پیش.

و اما بهشت
رهایی مطلق، اونجایی که بین زمین و هوا دست‌ها رو باز و خودش رو رها کرد. وای از حس آرامش و رهایی که انتقال داد. و اون نورهای سبز... اونجا بود که نمی‌خواستم اجرا تموم شه...

عالی بود
و حیف که خیلی‌ها تاب نیاوردن و صبوری نکردن و همون دوزخ فراریشون داد.
مژان فدائی (mojan.fadaee)
درباره اپرای عروسکی مولوی i
مدت‌ها بود چنین اجرایی ندیده بودم.
حرفه‌ای، جذاب، پرزحمت و البته بسیار ارزشمند.

دقیقا از اون دست اجراهایی که انتهای کار دستت خسته نمی‌شه ‌و تا می‌تونی به دست زدن ادامه می‌دی.

طراحی صحنه، عروسک گردانی، متن، نور و البته صدا بسیار حرفه‌ای و جذاب‌.

خسته نباشید می‌گم به همه هنرمندان این اجرا به خصوص آقای غریب پور بزرگوار که حضورشون برای هنر این مملکت بسیار ارزشمنده.

پ ن: در مورد ... دیدن ادامه ›› عدم شناخت شخصیت‌ها که دوستان در کامنت‌ها نوشتن باید بگم شخصیت‌های این اجرا کاملا مشخص بودن و کافیه اگر مطالعه ندارین، قبل از اجرا یک سرچ ساده داشته باشید در مورد زندگینامه مولانا تا درک شخصیت‌ها براتون ساده‌تر بشه.
درود و سپاس از نظر و لطف شما.
۰۶ دی ۱۴۰۳
نماینده اثر  
درود و سپاس از نظر و لطف شما.
وقت بخیر. نمایش تمدید می‌شه؟ دیر خبردار شدم و همه بلیت‌ها فروخته شده. :(
۱۰ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی چند دقیقه اول یک اجرا، می‌شه متوجه شد که چه چیزی در انتظارمونه و این کار فقط ده دقیقه لازم داشت که بدونم قرار نیست راضی از سالن خارج شم.

دیالوگ‌های دم دستی، شخصیت پردازی ضعیف، نداشتن انسجام منطقی بین وقایع و البته بیش از اندازه کند بودن کار، باعث شد مدام چشم به ساعت باشم و از خودم بپرسم «این چرا تموم نمی‌شه!»

جای خالی متن قوی زمانی خودش رو نشون می‌ده که نهایت شخصیت‌پردازی مرد خاورمیانه‌ای خلاصه می‌شه تو داد زدن و عصبی بودن و گاهی هم غیرتی شدن. (باور دارم متن که ضعیف باشه برای نشون دادن مشکلات درونی یک شخصیت، به سراغ داد زدن می‌ره وگرنه متن قوی، نیاز به شلوغ کاری نداره)

جای خالی متن قوی زمانی خودش رو نشون می‌ده که در بسیاری از بخش‌های نمایش، انسجام منطقی بین کنش‌ها و واکنش‌ها وجود نداره و مدام با تعجب می‌پرسی ... دیدن ادامه ›› چرا اینجوری شد؟!

جایی خودش رو نشون میده که آخر کار از خودمون سوال می‌کنیم که بلاخره چی می‌خواست بگه، چرا صد تا حرف داشت و هیچ حرفی نزد؟ اصلا هدفش چی بود؟

این اجرا پر از دیالوگ‌های بی‌ارزش و بی‌هدف بود، پر از اتفاقاتی که منطق نداشت، پر از لحظات کند و طولانی که سبب می‌شد چشم انتظار اتمام کار باشیم.

یادمون نره متن که خوب نباشه هزاریم بازیگر کاربلد باشه، دکور جذابیت داشته باشه، صدا و نور و گریم قابل قبول باشه، اجرا اون چیزی نمیشه که باید بشه.

پ ن ۱: پیشاپیش پذیرای مخالفت‌های تند و تیز هستم چون نود و نه درصد کامنت‌ها با نظر من مغایرت داشت! شما هم پذیرا باشید لطفا

پ ن ۲: این که ردیف دو و صندلی وسط نشسته باشی و نصف صحنه رو‌ نبینی و مدام سرت رو چپ و راست کنی بلکه بازیگر بیاد تو دیدت، نوبره...
بعضی ها میگن هر کتابی ارزش یه بار خوندن رو داره.
ولی من معتقدم عمر اینقدر کوتاهه که حتی فرصت یکبار خوندن کتاب‌های خوب رو هم نداری ،
کاش این‌ مطلب رو کسانی که کار ضعیف ارائه میدن حس کنند ،
فیلم خوب ، نمایشنامه خوب ، نیاز به سناریو قوی داره و دیگر عوامل درگیر نمیتونن ضعف سناریو رو بپوشانند.

۱۳ آذر ۱۴۰۳
امیر انصاری
بعضی ها میگن هر کتابی ارزش یه بار خوندن رو داره. ولی من معتقدم عمر اینقدر کوتاهه که حتی فرصت یکبار خوندن کتاب‌های خوب رو هم نداری ، کاش این‌ مطلب رو کسانی که کار ضعیف ارائه میدن حس کنند ، فیلم ...
درسته
همه چیز ارزش امتحان نداره
تو این ترافیک از استراحت بزنی ۳۰۰ هزارتومن بلیت بخری بری تئاتر ببینی اون وقت یک ساعت و نیم به خودت غر بزنی چرا وسط ردیف گرفتم که نتونم وسط کار ول کنم برم...
خیلی دلم می‌خواد از نویسنده محترم بپرسم برای نوشتن این دیالوگ ها چقدر زمان ... دیدن ادامه ›› گذاشته؟
فکر می‌کنه بهرام بیضایی برای هر دیالوگی که می‌نوشت چقدر زمان می‌گذاشت؟
آیا تصور می‌کنه من به عنوان تماشاگر بعد از اتمام کار جمله ای هست که بازیگر گفته باشه و به یادم مونده باشه؟
من خودم رو خیلی کنترل کردم که از حس و حالم ننویسم اما فقط می‌تونم‌ بگم تنها اجرایی بود که انتهای کار حتی دست هم نزدم و فقط دلم می‌خواست سریعتر از سالن خارج شم
۱۳ آذر ۱۴۰۳
شخصا متن اصلی نمایشنامه رو مطالعه نکردم و نمیتونم نظر بدم که نویسنده در انتقال متن و نوشتن دیالوگ ها موفق یا ناکام بوده

اما در این باره که متن چیزی برای گفتن نداشت با شما هم نظر هستم
تنها مفهومی که از کل یک نمایش با مدت زمان نسبتا طولانی دریافت میکنید ، این است که فردی با نگاهی رقت انگیز به زندگی خود نگاه میکند و در شخصیت خود هیچ ثباتی ... دیدن ادامه ›› ندارد
داستان هیچ جای تفکر و تاملی ندارد و هیچ اندیشه ای را در ذهن شما به جریان نمی اندازد
همان طور که در نظر قبلی خود نیز گفتم ، به نظر من این نمایش نیازمند تفکر و برنامه ریزی بیشتر برای رسیدن به اجرا بود
من بعد از یک ماه دور بودن از دنیای نمایش به دیدن این نمایش رفتم و تمام سعی خودم را کردم که از نمایش لذت ببرم ، اگرچه سخت بود اما توانستم
من از قسمت هایی که صدای پادکست گفتگوی آقای پسیانی با خواهرشون در سالن پخش می شد بیشتر از کل نمایش لذت بردم . اینکه احساس باعث جریان زندگی است و ما انسان ها در درک درست و تعریف صحیح احساس ها گاهی دچار اشتباه هستیم . ( شاید اینکه چشمانم رو می بستم و تنها گوش میدادم و دیگر به دنبال صحنه نمایش نبودم در این احساس لذت بی تاثیر نبوده . ) ولی جریان زندگی در کلمات پادکست را بیشتر از جریان داستان نمایش دیدم . شاید هم تمام نمایش به دنبال انتقال همین مفهوم بوده که در انتقال آن به تماشاگر کاملا ناکام بوده .

خلاصه امیدوارم بازیگران قدرتمند تئاتر را در نمایش نامه ها و نمایش هایی که با تامل و تفکر بیشتری به اجرا در می آیند ، شاهد باشم
شاید تیم بازیگری قوی بتواند تماشاگر را در سالن نگه دارد اما هرگز نمی تواند ضعف متن و کارگردانی را پوشش دهد .

نظر شما مخالف نظرات تماشاگران نیست ولی شاید ما هم در درک درست احساسمان نسبت به نمایش دچار اشتباه هستیم .

۱۳ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این که در هر شرایطی می‌شه از اجرای خانم صامتی لذت برد، دلیل خوب بودن این کار نیست.

زنانی که در این اجرا تصویر شدن زنانی حسود، دروغگو، اهل غیبت و پز دادن و بیش از اندازه خرافاتی هستن. زنانی که به راحتی به هم خیانت می‌کنن و رفاقت رو زیر پا می‌ذارن، بی‌دلیل عصبی می‌شن و داد می‌زنن و به شکل احمقانه‌ای به مسخره‌ترین چیزها می‌خندن.

هیچ یک از زن‌های این اجرا، تاکید می‌کنم هیچ یک از زن‌های این اجرا شباهتی به اکثریت زنان جامعه ما ندارن.

اکثریت زنان‌های جامعه، زن دوم نیستن، چشمشون به جیب و دارایی مردها نیست، خیانت نمی‌کنن، فال نمی‌گیرن ... دیدن ادامه ›› و حسود نیستن.

اما چیزی که این نمایش نشون می‌ده:
زنی که مشخصا بابت جراحی سرطان سینه خودش رو ناقص خطاب می‌کنه و هویتش رو به عنوان یک انسان از دست می‌ده.

زنی که به رفیقش خیانت می‌کنه صرفا برای به دست آوردن یک مرد.

زنانی که هیچ کدوم شغلی ندارن، چشم انتظار دارایی یک مرد هستن یا ارثیه پدریشون رو خرج می‌کنن، دغدغه اونها به لباس، جراحی زیبایی و رژیم غذایی خلاصه می‌شه و در طول نمایش حتی یک حرف مهم رد و بدل نمی‌کنن.

تنها کار ارزشمندی که تو کل اجرا نمایش داده شد، نواختن هنرمندانه پیانو بود که اون رو هم پسر همسایه می‌نواخت، حتی اون رو هم نگفتن دختر همسایه پیانو می‌زنه تا تاکید کنن در همسایگی این زنان سطحی، زنی هنرمند زندگی می‌کنه!

آخر سر هم که صدا پخش شد: زن‌ها ترسو هستن! از فلان چیز و بهمان چیز می‌ترسن!

آیا نباید اثری که ۷ زن از اقشار مختلف رو به نمایش می‌ذاره قضاوت منصفانه‌ای نسبت به حقیقت زن‌های جامعه ما داشته باشه؟

نباید در این بین فقط یک زن از این ۷ زن، خیانتکار نباشه، آویزون نباشه، خرافاتی و دروغگو و پرحرف و یاوه‌گو نباشه؟

آیا در این جامعه کوچکی که به نمایش دراومد نباید یک زن فقط یک زن با فال گرفتن مشکل داشته باشه؟ نباید یک زن خودش شاغل باشه بی نیاز از مال مردان؟

نباید یک زن دغدغه‌ای بیش از موارد سطحی که مطرح شد رو بیان کنه؟
زن‌ در جامعه ما ده‌ها ساله که تعریف متفاوتی داره نسبت به آنچه که به نمایش دراومد.

زن‌ها روزانه می‌جنگن تا حقوقی که هزاران سال ازشون گرفته شده بود رو پس بگیرن، می‌جنگن تا هویتشون به عنوان یک انسان شناخته بشه و از جنس دوم القا شده جامعه فراتر برن و تصویری در شأن خودشون بسازن...

نمایشنامه خودتون رو به روز کنید چون زن‌ها دیگه این زنی که شما تصویر کردین نیستن.

در سالن هما منسوب به هما روستای عزیز چنین اجرایی جای تعجب داره...
چقدر نظرتون درباره پسر پیانیست همسایه جالب بود.. درسته حتی اون هم دختر نبود.. و اشاره خوبی به نام خانم هما روستا کردید..❤️❤️
۲۹ آبان ۱۴۰۳
هما م
چقدر نظرتون درباره پسر پیانیست همسایه جالب بود.. درسته حتی اون هم دختر نبود.. و اشاره خوبی به نام خانم هما روستا کردید..❤️❤️
ممنونم از توجهتون❤️☘️
۲۹ آبان ۱۴۰۳
خوشحالم که نمایش را ندیدم چون با خواندن متن شما از شدت ناراحتی دچار تپش قلب شدم
واقعا خجالت آوره که چنین متنی را اجرا کردند!
۰۶ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی دلمون می‌خواد فارغ از اجراهای سیاسی و اجتماعی و... بریم نمایشی که قصه‌ می‌گه.
قصه گنج
قصه سفر
قصه ماجراجویی
یکم کنده بشیم از فضای بیرون سالن و تمام توجه‌مون رو بدیم به اونچه که تو داستان داره می‌گذره.
این اجرا دقیقا همینه.
برای ساعتی بیرون رو می‌ذاری پشت در و دنبال قهرمان‌های داستان دنبال گنج می‌گردی.
چقدر اجراهایی از این دست و با این کیفیت لازمه برای این روزهامون.
بعد دیدن این نمایش با دوستانم تصمیم گرفتیم ما هم دور هم یک نمایشنامه بنویسیم و خودمون بازی کنیم. برای سالن هم حتما شهرزاد رو انتخاب می‌کنیم و سر صبر و با نیم ساعت تاخیر شروع می‌کنیم و کسی هم اعتراضی نمی‌کنه.
کی به کیه
سختش نکنیم
با این کیفیتی که از اجراها داریم‌ میبینیم و تعریف و تمجیدایی که می‌شنویم احتمال خیلی زیاد اجرای ما هم بگیره!
من این حسِ اگه انقدر هرکی هرکیه منم یه چیزی بنویسم با رفقام روی صحنه ببرم رو سر ورق‌الخیال داشتم🙈🙈🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️😊😊
۲۰ مهر ۱۴۰۳
مژان فدائی
بیا بنویسیم پس دور هم😁
👌🏻👌🏻👍🏻👍🏻😅😅
۲۰ مهر ۱۴۰۳
ممنون از حضورتون و از صمیم قلب خوشحال میشم ببینم نمایش دوستانه تون رو🌱
۲۰ مهر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نسخه دیگه‌ای از محیط زیست که فقط طراحی صحنه و لباسش از کار قبلی جلوتر بود.
دوست نداشتم
نهایت ده دقیقه ابتدایی کار برام قابل تحمل بود
و متاسفانه چون وسط ردیف بودم امکان ترک سالن رو نداشتم
و برای بار هزارم از سیل کامنت‌هایی که از چنین اجرایی این اندازه تعریف کردن، متعجبم
اینقدر کار ضعیف دیدیم که سلیقه‌ای برامون نمونده...
من به شما نمایش تیتانیوم رو پیشنهاد میکنم
حتما خوشتون میاد
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
مژان فدائی
تا حالا دیدی کسی از کاری خوشش نیاد بره زیر کامنت مثبت هیت بده؟ برعکسش ولی به شدت صادقه تعصب باعث می‌شه حقیقت دیده نشه و عموما اینجا آدم‌ها با تعصب از اجراها تعریف می‌کنن و کسی مخالف حرف بزنه ...
بله خانم فدایی گرامی، قسمت اول فرمایشتون رو هم فراوان دیدم، بارها شده من، همین زهراجان خلیلی که تو این بحث حضور دارند، همین امیرمسعود خودمون، آقای کارآمد، فرزاد... (اینایی که دوستامند اسم میبرم که کسی ناراحت نشه) مثلا دوستی از نمایشی تعریف کرده ما هم رفتیم نظرمونو گفتیم که نه مثلا من انقد دوس نداشتم یا اینطور فک میکنم و .. گفنگو شکل میگرفت، برعکسشم بله بارها اتفاق افتاده، دوستی نظر منفی داشته و باز دوستای دیگه میرن از نظر مثبتشون دفاع میکنند.
و بازم بله من هم موافقم که خیلی وقتها "تعصب باعث میشه حقیقت دیده نشه" فقط نکته‌ش اینجاست که به نظر من خیلی وقتها این واژه "تعصب" تیغ دو‌لبه‌ست, همونطور که درمورد "علاقه" یا طرفداری، تعصب و سوگیری وجود داره ممکنه تو عدم علاقه به چیزهایی هم تعصب و‌سوگیری وجود داشته ... دیدن ادامه ›› باشه.
ینی من از چیزی خوشم نمیاد و با دید متعصبانه هر حسن یا تعریفیو، سوگیرانه رد میکنم بدون اینکه اون منطق رو بشنوم یا بهش توجهی کنم.
در هردو حالت مثبت یا منفی سوگیری و تعصب وجود داره و بله باعث میشه حقیقت دیده نشه.
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
امیرمسعود فدائی
«برای بار هزارم از سیل کامنت‌هایی که از چنین اجرایی این اندازه تعریف کردن، متعجبم» دوستان ایشون فقط متعجبند!! این همه تفسیر نداشت انصافاً!! شاید نوشته‌شون رو درست و دقیق نخوندین! @سید مهدی @زهرا ...
توجه شمارو به جمله سلیقه‌ای برامون نمونده جلب میکنم! من طرفدار متعصب این اجرا هم نیستم و برام متوسط بود. فقط اشاره کردم سلیقه‌ها متفاوته.
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه دوست نداشتم اون هم به دلیل اغراقی که در بازی‌ خانم نابینا بود.
بار چندمه می‌بینم برای نشون دادن معلولیت، سراغ بازی اگزجره می‌رن و تصویر نادرستی از یک فرد معلول ارائه می‌دن و تیک عصبی رو به سر و صورت و بدن اضافه می‌کنن!

در کل خسته نباشید می‌گم
به امید اجراهای بهتر
شبی که من دیدم به نظرم اصلاً اگزجره نیومد، نمی‌دونم اجرا تغییری کرده یا تفاوت دیدگاه داریم؟!
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
ممنون از نگاهتون و وقتی که گذاشتین
و متأسفم که ارتباط لازم، برقرار نشده🙏🏻🌿
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
سلام
این نظر شخصی من است و نقد فرمایش شما نیست.
مالی زندگی شاد و خوبی داشت، اما دو مرد او را احاطه کردند؛ همسری که تصور می‌کرد با به دست آوردن بینایی، مالی وضعیت بهتری خواهد داشت و دکتر مغروری که به دلیل مشکلات خانوادگی، سعی در خودنمایی در حرفه‌اش و بازگرداندن غرور از دست رفته‌ خود (ازدواج همسر سابقش با یکی از همکارانش) داشت. این دو، مالی شاد و سرزنده را به جنون کشاندند و سرکار خانم والی‌زاده در واقع به دلیل مشکلات روحی و روانی بسیار زیاد مالی سوئینی به سمت اجرایی این چنین سوق داده شدند. به عبارتی دیگر، مالی زمانی که نابینا بود، شاد بود، شاید خیلی شادتر از کسانی که چشمانی سالم و بینا دارند، اما با خراب شدن دنیایش، تعادل روحی و روانی خود را از دست داده بود.
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عموماً کارهایی که متنشون اقتباس از یک کتاب یا نمایشنامه غیر فارسیه، خوب از کار در نمیان.

معمولا روان نیستن و سکته‌هایی تو اجرا دارن که به وضوح کیفیت کار رو پایین میاره و تمرکز رو از مخاطب می‌گیره اما این کار با این که بازخوانی رمان ریش آبی بود، کیفیت قابل قبولی داشت.

بازی‌ها همون طور که توقع داشتم بود.
طراحی صحنه و لباس رو دوست داشتم.
نور و موسیقی هم به اجرا کمک کرده بود و میشه گفت بلاخره بعد مدتها کاری دیدم که نهایتا با رضایت از سالن خارج شدم.
خسته نباشید می‌گم اما متاسفانه متن به شدت ضعیف بود
اطلاعات دم دستی و سطحی در مورد هیتلر و چاپلین و گفتگوهایی که هیچ عمقی نداشت.
منبع متن: ویکی پدیا
رنج بر سالهاست ویکی پدیا نویس هست...
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
مهرنوش نوری
نمایش "چه" هم همینطور بود.
این خیلی ضعیفتر بود
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
مژان فدائی
این خیلی ضعیفتر بود
ندیدم هنوز امروز داشتم وسوسه میشدم ببینم که خوشبختانه نظر شما رو خوندم
همچنان به امید دیدن کاری مثل کریملوژی به مهران رنجبر امید بستیم.
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید