در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:20:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
واقعا لذت بردیم بازی تک تک بازیگرا عالی و بدون کوچکترین تپقی بود و بازی آقای شاهین زارع که فوق العاده و بی نظیر بود ، پیشنهاد میدم حتما این نمایش رو ببینید.
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

بسمه تعالی


طرح عاشورایی __ حضرت مختار





مختار
سال ها
عشق شهادت
بی سر را
داشت






متخلص به :

بستان


برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بخش کوتاهی از...مشق های قدیمی...
🔹دیالوگ_نویسی

لینک مطلب👇
https://t.me/karimjavanshir/52
__
اولی : اون قده چوسان فسان کرده بود که نشناختمش
دومی : کی ؟ عصمت خانم رو میگی ؟
اولی : نه بابا .....سکین رو میگم ....دختر معصوم خانم
سومی : نارملا ؟
چهارمی : اسمش سکینه اس ....تو ... دیدن ادامه ›› دانشگاه نارملا صداش میکنن
پنجمی : خدا شانس بده .....تا دیروز گیر داده بود به مهدی داداشم اینا......حالا هر روز با یه ماشین میبرن و میارنش
اولی : خداییش اصن نشناختمش .....دماغش رو عمل کرده ؟ ...لباش چرا ورم کرده ؟ عین میمون شده
سومی : پوتاکس کرده آبجی .....سوزن میزنن ...باد میکنه میادبالا....قلوه ای میشه
دومی:دخترم سوسن میگفت / انگار سیگاری ام شده .....یه چیزایی ام میزنه...
چهارمی : معتاده ......قرص میخوره ....خودم دیدم
سومی : بیچاره معصوم خانم ....مونده میون این چهارتا دختر....یک از یکی خل و چل تر
سومی : شوهرشم که اون سر دنیاست ....معلوم نیس چیکار میکنه ؟
دومی : واسه شون پول میفرسته دیگه .....چیکار کنه بنده خدا ؟
اولی : آخه ناخدای کشتی ام شد کار؟... بیا بشین بالای سر زندگیت
چهارمی : از آهنگری و مسافرکشی که بیتره .....
اولی : برم یه خورده سبزی بگیرم ....میخوام قرمه سبزی درست کنم ....
دومی : منم میخوام .....فردا مهمون داریم .....آبجی م اینا میان...سید خانم با پسرش ....هوشنگ خان
چهارمی : دس به کار شو دیگه ....پسره توی مترو کارمیکنه ....دیدمش ....خیلی ام به دخترت میاد .....
دومی : لیلا میگه / قدش کوتاس/کله ش کچله/ نمیخوام....راضی نمیشه ورپریده
سومی : آره ....منم میخوام .....بریم بگیریم ....بشینیم پاک کنیم .....خیلی وقته قرمه سبزی درست نکردم
چهارمی : منم برم ...الان رقیه از کانادا میاد رو خط / دیرکنم دعوام میکنه.....بشینم یه خورده باهاش اختلاط کنم ....
اولی : چن ماه س ؟
چهارمی : شیش ماهه شه.....بچم خیلی بی تابی میکنه
دومی : شوهرش چی کاره بود ؟
چهارمی : کافه داره .......وضعش خوبه ماشالله....خدا خیرش بده ....برام پول نفرسته ....لنگیم بخدا
سومی :اسمش چی بود .....؟
چهارمی : جاناتان
پنجمی : دیشب / من و تو / برادران اسکات رو دیدی ؟ خانه های رویایی با برادران اسکات ....یکیشون / اسمش جاناتانه
اولی : برم ......پس شما ها ام سبزی قرمه خواستین دیگه ....شیش هفت کیلو بگیرم بسه دیگه ؟
دومی : آره خواهر......منم برم یه سر به احمد آقا بزنم ....این رو اون روش نکنم ....زخم بستر میگیره ....الان برمیگردم

✍#کریم_جوانشیر
(از مجموعهٔ تک سرفه های روزانه)
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
#karim_javanshir
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌
https://t.me/karimjavanshir
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🔹داستان کوتاه ِ کوتاه ِکوتاه .......
.............."پرواز"
....
مدت ها بود که پدر و مادر رهایش کرده بودند ......
یه خورده راه رفت ........فایده نداشت
یه خورده نگاه کرد .......فایده نداشت
یه خورده گوش کرد......فایده نداشت
یه خورده خوابید .........فایده نداشت
..........هیچ چیز ِ این رفتارها ........شبیه اون
" زندگی " که میخواست / نبود
.....کمی ... دیدن ادامه ›› فکر کرد ........باید یه کاری میکرد .........کاری که معنی زندگی بدِه
هر چی بیشتر فکر میکرد / کمتر به نتیجه میرسید
فقط میدونست که باید " پرواز " را تجربه کند.
..مثل پدرش...مانند مادرش
زندگی اش با پرواز معنی پیدا میکرد ......
........میترسید ولی چاره ای نبود
آماده شد / بالهایش را چند بار باز و بسته کرد......
نگاهی به پائین انداخت ...........با پرواز فقط یک لحظه فاصله داشت
ناگهان
تا به خودش اومد .........در چنگ و دندان های گربه ای تیز چنگال و چابُک / دست و پا میزد
............
" بچه گربه ها " گرسنه بودند .....
......
( از مجموعهٔ تک سرفه های روزانه)
✍#کریم_جوانشیر
#karim_javanshir
https://t.me/karimjavanshir
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
__
...آیا اگر
" گودو " آمد و من رفته بودم
به " انتظار ِ" آمدن ِ " من " خواهد نشست ؟
اگر من گودو بودم
" می آمدم " ؟
یا اگر
گودو جای من بود
به " انتظار " مینشست ؟
...
مسئله کدام است :
آمدن او
یا انتظار ِ من؟
......کسی چه میداند؟
...
شاید جواب
در ... دیدن ادامه ›› بی برگی و تنهایی درخت در مرکز و انتهای صحنه باشد
...
" ساموئل بکت " هم اگر بود
شاید در جواب :
فقط شانه ای بالا می انداخت
ونیشخندی میزدو
...همانطور که نگاهی
به " افق "میکرد میگفت :
همیشه یکی هست که بیاید ...........
_
هفتم اردیبهشت
هزار و سیصد و نود و یک
#از_مجموعه_تک_سرفه_ها

#کریم_جوانشیر
#karim_javanshir
https://t.me/karimjavanshir
#ساموئل_بکت
#درانتظارگودو

اینجا بشنوید و ببینید👇
https://t.me/karimjavanshir/240
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
...
کی میگه دوست ِ دوست ِ من...دوست ِ منه؟
کی میگه دشمن ِ دوست ِ ما دشمن...و ...دشمن ِ دشمن ِ ما دوست ِ ماست؟
کی میگه دوست ِ دشمن ِ ما دشمن ِ ماست؟
این دو گانه دوست و دشمن ساز از کجا اومده توی قضاوت های ما؟
اصلن همین دوستی که من خیلی قبولش دارم بهش اعتماد دارم دوستش دارم
مثل منه؟....یعنی اونم....منو قبول داره؟ بهم اعتماد داره؟ دوستم داره؟
یا اون دشمنی که میشناسم واقعن ...نمیخواد سر به تنم باشه؟...اصلن چی شد که رفته توی بلک لیست ِ دشمن هام؟
( حرف هاش؟ مخالفت هاش؟ علاقه هاش؟ ... دیدن ادامه ›› توقع هایی که ازم داشت؟)
چطوریه که وقتی به عقب نگاه میکنیم دوست و دشمن ها جاهاشون با هم بارها و بارها عوض شده؟.... دوست هایی که دیگه دوست ما نیستن و دشمن هایی که الان دوست هامون شده اند؟
به نظر من ( که خیلی ام مهم نیست)
همه آدما / قابلیت های فراوونی دارن برای اینکه/ دوست یا دشمن ِ ما باشن....اینکه کی دوست هست و کی دشمن؟...بستگی کاملی داره به خودمون /اینکه ماهیت وجودی مون چیه؟ دنبال چی هستیم و نیازهامون چیه؟.....این که ما دشمن داریم همون قدر طبیعی ست که با خیلی ها دوست هستیم
( به هزار دلیل پیدا و پنهان )...و این ماجرا اصلن بد نیست
میخوام بگم
دوست و دشمن نگاه ماست
درون ِ ماست
تلقی و برداشت ِ ماست
خواست و اراده و سلیقه و اعتقاد ماست
همه آدما ...
هم دوست ما و هم دشمن ما هستن....
فقط دنبال این داستان باشیم که تا وقتی هستیم
...با یه نسبت منطقی و قلبی
میون همه آدمای اطراف مون
( چه دوست چه دشمن)
همونی باشیم که هستیم ....
.......دوست و دشمنش مهم نیست
...

#کریم_جوانشیر
از مجموعه تک سرفه های روزانه
آذر ماه/۱۳۸۴

#کریم_جوانشیر
#karim_javanshir
https://t.me/karimjavanshir
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
داستان کوتاه ِ : "دیوار "


......نگاهی به دو سوی خیابان انداخت ......انگار / تاریک تر از همیشه بود
.....یه نفس عمیق کشید و ترسش را قورت داد .....
......نمیخواست/ ولی ...عشق / خانواده و آینده اش را روی زمین گذاشت........ و از دیوار بالا رفت.........

هشتم دیماه / هشتاد و سه
( از مجموعهٔ تک سرفه های روزانه)
#کریم_جوانشیر
#karim_javanshi
https://t.me/karimjavanshir
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می رسد روزی از راه
که آرام می گیریم آخر
با چشم های بسته
آهسته،
خسته.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای کبوترهای شهر پرغبار
مانده در بین شلوغی ها و دود
در میان برج هایی در حصار
دلخوشیتان آخر از بهر چه بود؟!

من اگر بال شما را داشتم
می پریدم از دل این گندزار
نقطه می گشتم بر اوج آسمان
دور می رفتم از این منزل هزار

دشت ها هستند و اینجا مانده اید
کوه ها هستند و بر بامید، آی!
تپه ها از خوشه ... دیدن ادامه ›› ها غرق طلا
بهر مشتی دانه در دامید، آی!

آسمان اینجا فقط خاکستری است
هر نفس همچون کبوتر در قفس
آه می روید از این بیغوله ها
هر تکاپو بی نتیجه است و عبث

ای کبوتر در جحیم ما نمان
پر بگیر و از چنین دوزخ بپر
گر شبی برگشتی و ما نیستیم
یاد ما را هم به همراهت ببر!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از دوست‌ْنمایِ نا‌اهلْ زخمی به یادگار است
بر دل نشانده آنرا چندانکه نابکار است
رنجورْقلبِ مجروحْ آشفته است و شاکی
بر پیشگاهِ ایشانْ اندیشه شرمسار است
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بخشی از (فرشته ای به نام دختر) را امروز منتشر کردم، این روزها فیلمنامه ( دختر خان مرزی ) بدجور ذهنم را مشغول کرده است. داستانی فوق العاده گیرا برای من، و نمی دانم پایانش را چطور جمع کنم، بر اساس سه داستان واقعی است، دو اپیزود در حال اتمام است و اپیزود سوم را شاید اصلا شروع نکنم، چون این دو برای انتقال پیامی که می خواهم کفایت می کند.
- - -
فرشته است یا بشر نمی دانم
دختر است نام این موجود
عشق من بود که در دنیا
دختری داشته باشم و دیگر هیچ
دختری که در خانه باشد
نعمتش تکمیل و عاقبت خیر است
متن کامل در نشریه ادبی شعر نو

https://shereno.com/poet-80473.html

روزنوشتهای مشاورتحقیق و توسعه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوازنده گیتار
نوارنده دف
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درِ خانه را محکم می کوبد
و باز که می کنم
بی اجازه داخل می شود
باد خیره سر،
ای کاش شعر تازه ام را
با خود نبرد.
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

من این نقد را خیلی دوست دارم، نقد موجب بهتر شدن آثار بعدی می شود. ممنون از منتقدین محترم ....
نگاه فلسفی به زبان و ارتباطات در دوگانه سکوت

مجله الکترونیکی یک کتاب // شعر ( دوگانه سکوت ) از سروده های حجت بقایی هفته دوم نوروز ۱۴۰۴ منتشر شد.سراینده در این دوگانه با نگاهی عمیق به قدرت "حرف" و "سکوت"، تضاد بین این دو را به زیبایی ترسیم کرده است.

به گزارش خبرنگار شبکه روابط عمومی ، یکی از نقاط قوت ادبی این اثر، کاربرد استعاره‌های تأثیرگذار مانند *"حرف در واقع کَنَد قبر تو را"* یا *"حرف را باید خرید"* است که به مخاطب کمک می‌کند تا سنگینی و ارزش کلام را درک کند. همچنین، تقابل بین "صوت" (به عنوان امری ... دیدن ادامه ›› سطحی) و "حرف" (به عنوان امری ژرف) نشان‌دهنده‌ی نگاه فلسفی شاعر به زبان و ارتباطات است.

متن شعر در پایگاه ادبی شعر نو منتشر شد
متن گزارش در خبرگزاری فارس منتشر شد
متن گزارش در سایت ویرگول منتشر شد
و . . .
#شعر_نو
#ادبیات_فارسی
#زبان_ارتباطات
#سکوت
#حرف_یا_صوت
منبع : روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
https://eitaa.com/hojjatbaghaei/
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گناه
- - -
نمی دانم از کجا گناه آمد
ذات بشر گر خدایی بود
پس گناه از کجا آمد
قامت آدمی را آلود
وسوسه دیگر کدام سو بود
این گناه و آن وسوسه یعنی
ارزش نوع بشر را خراب کردند
عاقبت دنیا برای آدم
این گناهها سراب کردند
ارزش چشمها سوزاندند
در سینه ها آه پر کردند
قلبها به گناه انداختند
بین آدمیان راحت
اختلاف و جدایی انداختند
- - -
حجت بقایی
( مجله ادبی اینترنتی انوشا )
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش می‌شد
غصه های سال را عُق زد
تلخی هایش را تف کرد
و سفره دنیا را شیرین تر دید
بی تردید
و بی عینک اندوه
مشت مشت
آجیل خاطره در جیب گذاشت
و به اینکه
چه مسخره
زمان از ساعت‌ها چکه می‌کند خندید..


✍️ احمد آذربخش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و صلح
فرشتۀ کوچک غمگینی ست
که هیچ شیطانی او را به بازی نمی گیرد
و تا همیشه در کوچه های خلوت بن بست
درِ خانه ها را یکایک
به امید یافتن همبازی می کوبد.
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
This month of Ramadan
 این ماه رمضان
 
This month
Dawn – Azan
 This month
Sunset – Iftar
This month
Prayer – Conversation with God
This month
Air – Mysticism
This month
Voice – Quran
This month
Human – Guest
This month
Chapter ... دیدن ادامه ›› – Faith
This month
religion - spring
This month
Horizon – Moon
Faith – Test
This month
Table – Food
This month
Dates – Okra
This month
Spring – Faith
Prayer – Quran
Moon – Crescent
Table – Food
Faith – Test
The holy month
The month of Ramadan
 
 
Hojjat baqaee
Ramadan 2025
 
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دل و دلدار خدابود
ره ما سمت جفابود
وا! عجبا زین محنت خویشان که سراغی ز دل غمزده ما نجویند و بگویند او ک دلش لاله گزاراست.
روا است که نیست..
رخصت ندهی حکم دهی!
گر خدایی!
بارالها بپریشان دل آن بنده خدایی ک زدل کارندارد و بگوید که زما خارتر برای تو بنده نی و نباشد...
غافل از آنکه بداند تو نزدیکتراز رگ گردن به مایی، کجایی؟!!)

🫀🤍


۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روزی که خاطره هایت را در چمدانت نبردی
پای راستم پی ات آمد
اما پای چپم بیدار نشد ..
رفتنت را چشم راستم دید
اما آن یکی چشم بینا نشد..

تو چه می‌دانی
آه در گوشه لبم
و حرفها در کنج دهانم ماسیده اند..

تو چه میدانی
نیمه راستم تنهاتر شده
نیم دیگرم را در آغوش گرفته است..
یعنی ... دیدن ادامه ›› بی تو نیمی از وجودم جور نیمه دیگرم را کشیده است ..

تو چه می‌دانی لولیدن چگونه است..

اگر در راه خانه ات افلیجی دیدی
که تنها نیم‌رخش شبیه من بود ..
دستی به سرش بکش
و این شعر را عاقبت بخیر کن
اگر نه
دست بر گلویش بگذار
و کار این شعر را تمام کن..


✍️ احمد آذربخش


با سلام ، برای دیدن آثار بیشتر به کانال ادبی اینستاگرام من بپیوندید 🌹

ahmad__azarbakhsh@
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید