نمایش «آمین گفتن مردگان در عنبر» نوشته محمد چرمشیر و کارگردانی کامبیز اسدی از ۲۹ اردیبهشت در کارگاه نمایش مجموعه تئاترشهر روی صحنه میرود.
این نمایشنامه محمد چرمشیر برای اولین بار به اجرای عموم در میآید و گروه تئاتر صلح با کارگردانی کامبیز اسدی آن را برای اجرای عمومی آماده کرده است.
بازیگران این نمایش به ترتیب ایفای نقش زهرا شایانفر، میلاد عطار، مهدی نوروزی، مهران گل محمدی، عماد محمدی هستند.
دستیار کارگردان و مدیر اجرایی را مریم پرتوی برعهده دارد.
امیررضا نجفی به عنوان دراماتورژ و سارا محمدپور به عنوان منشی صحنه در گروه کارگردانی همکاری میکنند.
طراحی صدا و نوازنده فؤاد حمزه آذر و نوازنده و آوانگار آریو علی بابایی اجرای موسیقی زنده و افکتیو را انجام میدهند.
طراح صحنه: کامبیز اسدی، طراح پوستر و بورشور: امیر نعیمی، طراح گریم و ماسک: بهمن صنیعی، طراح لباس: دنیا شمس، طراحی و ساخت تیزر و موشنگرافی: بهرام شادانفر، عکاس: محبوبه فرجالهی، طراح نور علی ذوالفقاری و دوخت لباس آرزو حقیقت خواه هستند.
نمایش آمین گفتن مردگان در عنبر از ۲۹ اردیبهشت ساعت ۱۹ در کارگاه نمایش مجموعه تئاترشهر روی صحنه میرود.
فروش اینترنتی بلیت این نمایش از طریق سایت تیوال در دسترس علاقه مندان قرار دارد.
همکاری صابر ابر در مقام کارگردان و مهدی یزدانیخرم بهعنوان نمایشنامهنویس این روزها به مرحله تازهای رسیده و در قالب یک اجرای بحثبرانگیز تئاتری در باغ کتاب تهران ادامه یافته که میتوان آن را روایتی زنانه از داستان بلند «نازنین» داستایوفسکی دانست که پیشتر نسخه اولیهای از آن در همین سالن بر صحنه رفت و پذیرای تعداد زیادی از تماشاگران پیگیر هنر نمایش شد.
به دیگر سخن، در این نسخه دوم از این سهگانه، زنی که «نازنین» نام دارد و در روایت قبلی این گروه مشمول نوعی غیاب شده بود، امکان یافته به تنهایی پا بر صحنه گذاشته و از منظر نگاه خویش، شرح حوادثی از داستان بلند داستایوفسکی بیان کند که زندگی او را برای همیشه تغیر داده و حالوهوای این روزهایش را ساخته است.
این شرح از حوادث گذشته آن هم از زبان زنی چون نازنین در حضور مخاطبان جوان نمایش چنان به اجرا درمیآید که اغلب تماشاگران با نگاهی خیره و گاه خجالتزده، وضعیت دشوار نازنین را به تماشا نشسته و ترجیح دهند در مواجهه با سرنوشت تراژیک او، تا حد امکان از خود همدلی نشان داده و روایتاش را کموبیش باور کنند. بار دیگر مسئله جاری و ساری مابین تماشاگران و گروه اجرایی، امکان تجربهپذیری رنج «دیگری» است و تخیلی که هنگام روبهرو شدن با فرازوفرود زندگی راوی با آن دستوپنجه نرم میکنند.
به لحاظ حسی و تاریخی، این تجربهپذیری رنج دیگری، بیشک در رابطه با دختران و زنان حاضر در سالن بلکباکس باغ کتاب تهران، بیش از مردان در قبال شخصیت نازنین اتفاق خواهد افتاد و از این منظر میتوان حدس زد که گفتار زنانه اجرا، چه مخاطبانی را بیشتر مدنظر داشته و با چه کسانی مرزبندی دارد. این قضیه مدام مابین کلمات بهکار رفته توسط نازنین نمود مییابد و مبتنی است بر کلیتسازی از زنان و مردان و منطق دوگانهسازی مرد ـ زن. فیالمثل شاهد هستیم که چگونه در طول اجرا، چه آن زمان که نازنین لباس روشن بر تن دارد و شیوه حضورش، قربانی بودن را به ذهن مخاطب متبادر میکند و چه آن هنگام که لباس تیره پوشیده و اغواگری و شیطنت را به نمایش میگذارد همچنان گفتارش بر همین منطق دوگانه مرد ـ زن همیشگی استوار است.
پس میتوان نتیجه گرفت که مهدی یزدانیخرم در مقام نویسنده، حتی به وقت خلق یک فضای زنانه چندان که باید، نتوانسته سوژهای رهاییبخش ارائه کند و تلقیاش از جنسیت و عاملیت زنانه، بر همان مدار تثبیتشده قبلی است. با تساهل و تسامح میتوان این واقعیت ضمنی را در رابطه با «امشب به صرف بورش و خون به روایت نازنین»، اذعان کرد که اجرا در ظاهر امر تلاش دارد بر مبنای رویتپذیر کردن زنی که در جهان داستایوفسکی بهنوعی حذف شده باشد. بنابراین حضور بازیگر زن و ساختشکنی از قصه داستایوفسکی، از این جهت اهمیت دارد که بدن حذفشده نازنین در نمایش اول را بر صحنه احضار کرده و به او در این نمایش دوم، عاملیت زنانه میبخشد یا تلاش دارد که ببخشد.
این حضور زنانه آن زمان اهمیت واقعی خواهد داشت که سیاست بازنمایی اجرا بر مدار تقابلهای دوتایی مرد ـ زن شکل نیافته باشد و فضایی تازه بگشاید و از نقشپذیریهای کلیشهای پرهیز کرده باشد. بدین منظور اجرا میبایست از گفتار مرد مقتدر و زن بدبخت دست کشیده و ساحت جدیدی از مناسبات شخصیتها را به نمایش گذارد که بر پیشبینیناپذیری نقشها و کنشورزیها استوار است.
در این زمینه و بنابر گفتاری که نازنین ارائه میکند و شکل حضور صحنهایاش که بر سادگی، صمیمیت ابتدایی، اغواگری و پیچیدگی انتهایی مبتنی است، میتوان این فرضیه را مطرح کرد که با نمایشی پارادوکسیکال مواجه هستیم که گاهی رادیکال و پیشرو مینماید و گاهی محافظهکار و کلیشهای. شاید این وضعیت متناقضنما به ساختار تکگویی اجرا مربوط باشد که شخصیت نازنین را بیوقفه به سخنگفتن وا میدارد و او را در غیاب همسرش که گویا دست به انتحار زده، بهنوعی مقصر جلوه میدهد.
این قضیه با جنس بازی الهام کردا که واجد نوعی ملالزدگی تماشایی است، تشدید میشود. الهام کردا این توان را دارد که بیآنکه زور بزند و تلاش بیهوده کند، بر صحنه حضور ملانکولیکی داشته باشد. اوج این توانایی را در نمایش «مالی سویینی» شاهد بودیم که الهام کردا توانست با مهارت، بینایی و نابینایی یک زن جوان را هنگام تلاطم زندگی به نمایش گذاشته و چشمها را خیره کند.
در این اجرا خبر چندانی از برپایی ضیافت شبانه و سرو کردن سوپ روسی بورش برای مهمانان نیست. مکان اجرا، حمام خانه نازنین است که حوضی در میانهاش قرار گرفته پر از آب سرد و پاهای شوهر بیجانش که از آب بیرون زده و تماشاگران این صحنه را به تأمل و وحشت افکنده است. تصویری استعاری از فرجام کار مردی بینوا که در مسیر زندگی با ازدواجی نامتعارف، گرفتار عشق زنی از طبقات فرودست جامعه شده که به نظر میآید در ادامه توانسته به تدریج از جایگاه فرودستی خویش خارج شده، افسار زندگی زناشویی را در دست بگیرد و سیطرهاش را بر تمام ارکان زندگی مرد مستولی کند.
حال این زن زیبا و آشفته را میبینیم که با سگ وفادارش «مومو»، بر سر جنازه نشسته و مدام با انداختن قطعات یخ، در پی سالم نگهداشتن بدن بیجان شوهر است. با آنکه بهمانند نمایش اول، خبری از ضیافت شبانه شوهر و پختن و سرو کردن سوپ بورش نیست اما در این نمایش، شکل دیگری از یک ضیافت برپاست که افشاگری و اغواگری بر سر جنازه شوهر را ضرورت بخشیده. نقش سگ را صابر ابر با هیبتی متفاوت بازی میکند و تفاوتی معنادار با نمایش اول دارد. نیمتنه و گردنبند طبی، بدن این حیوان زبانبسته را به اسارت درآورده و ناگزیر تحرک سگی چموش چون او را کاهش داده است.
این سگِ گوش به فرمان، برای صاحب خویش یخ میشکند، گاه حتی به تماشاگران بیتوجه حاضر در سالن بلکباکس باغ کتاب، چشمغره میرود و تلفن همراهشان را ضبط میکند. مومو را میتوان انتظامبخش صحنه دانست و از حضورش، آرامش و هراس را توأمان دریافت کرد. برای صابر ابر در مقام بازیگر، نقش مومو درواقع چالشبرانگیز بوده است. به هر حال بازنمایی زیست یک سگ در مکانی چون حمام که لغزنده است، در بازی صابر ابر خود را نشان داده است. او البته توانسته با مهارت و نابهنگامی از ملال و یکنواختی ساختار مونولوگی اجرا بکاهد و حضوری موثر داشته باشد.
به هر حال نباید از یاد برد که همکاری صابر ابر و الهام کردا در این سالها، اغلب به اجراهای بهیادماندنی منتهی شده و همانطور که بیان شد، تجربه نمایش «مالی سویینی» گواه این مدعاست. این دو نفر با شناختی که از یکدیگر دارند بهراحتی میتوانند از پس دقایق دشوار یک اجرا برآمده و کار را با مهارت به پیش ببرند. در این نمایش هم حضور این دو بازیگر بهنوعی تکمیلکننده دیگری است و اجرا بدون حضور هرکدام بیشک خستهکننده و ملالتبار میشد. اما تماشای این اجرای یکساعته در سالن بلکباکس باغ کتاب، نشان از هماهنگی خوب این دو نفر هنگام اجراپذیرکردن یک متن دشوار دارد.
درنهایت میتوان گفت که اجرای «امشب به صرف بورش و خون به روایت نازنین»، با چرخشی که از اتمسفر اجرای اول داشته، در تلاش است بیان زنانهای را از دل ادبیات مستحکم و دورانساز داستایوفسکی بیرون کشیده و آن را از نو صورتبندی و روایت کند. اینجا هم تعامل با تماشاگران طبقه متوسط شهر تهران مدنظر بوده و تا حد ممکن از طریق حضور صحنهای نازنین به اجرا درمیآید. گفتار نازنین با آنکه گاهی گرفتار بازتولیدکردن کلیشههای جنسیتی «مرد قوی و ظالم و زن خوب و قربانی» است، اما تا حدودی توانسته خصلت شاعرانه و تخیلورزانه زنانه را هم به نمایش گذارد و به رئالیسمی شاعرانه میدان دهد که هدفاش تحریک احساسات انسانی و فاصله گرفتن از لوگوسمحوری مردانه است.
خوشبختانه این اجرا نسبت به اجرای قبلی صابر ابر، بیشتر به بدنمندی بازیگران گشوده است و توانسته از گفتارمحوری تا حدودی فاصله گرفته و بر بدن بازیگران تمرکز کند. بهطور مثال زیر آب بردن سر، تجربه خفگی، حتی شلیک کردن، بر زمین افتادن و جاری شدن خون، به میانجی بدن ممکن شده و فضای نمایش را تماشایی میکند. اما همچنان در این اجرا هم امر اجتماعی تا حدودی غایب است و نسبت اجرا با مناسبات اینجا و اکنونی ما چندان که باید، روشن نیست. اینها نکاتی است که میتوان از سیاست اقتباس یزدانیخرم در قبال یک اثر کلاسیک ادبی پرسید و ضرورتها و امکانهای نامکشوف را پی گرفت.
نازنین داستایوفسکی برای بار دوم از طریق اجرای تئاتری معاصر ما شده و ما را خطاب کرده است. اینکه زنی فرودست به میانجی ازدواج با یک مرد بهنسبت برخوردار، این فرصت را بیابد که از چرخه فقر خارج شده و عاملیت زنانه یابد، نکته مهمی است که در این اجرا سعی شده به نمایش گذاشته شود. راوی مردانه داستایوفسکی بدل به زنی با رفتارهای پیچیده شده، سرگذشت یک زندگی را به روایت نشسته و درنهایت چیزی که نصیب برده، تباهی است.
زندگی تراژیک این زن، سرانجام با نیستی و پوچی به اتمام میرسد و تو گویی راهی به رهایی و رستگاری نمیگشاید. روایت نازنین، روایت عاملیت و شکست توأمان یک زن در حال تغییر بوده و این سرشتنمای وضعیت کلی زنان در گوشه و کنار جهانی آغشته به اقتدارگرایی مردسالارانه دوران ترامپ است.
محمدحسن خدایی | منتقد تئاتر
روزنامه هم میهن
روز گذشته مراسم شب چراغ نمایش جعفرخان از فرنگ برگشته در تماشاخانه سنگلج با حضور داوود فتحعلی بیگی، قاسم زارع، مریم کاظمی، علی طاهرفر، داوود داداشی و جمعی از هنرمندان سینما و تئاتر کشور برگزار شد.
در این مراسم روشن کردن شمع شبچراغ اجرا به مریم کاظمی سپرده شد تا به عنوان بانوی کارگردان و پیشکسوت تئاتر، روشنی بخش اجرای نمایشی از یک بانوی کارگردان جوان باشد.
در آغاز مراسم الهام ذوالفقاریان کارگردان نمایش جعفرخان از فرنگ برگشته در سخنانی کوتاه به حاضران خیر مقدم گفته و توضیح داد: با گروه جوان و دانشجو نمایشنامهای قدیمی و ایرانی را برای اجرا آماده کردهایم و افتخار میکنم که امروز حاصل تلاش این هنرمندان جوان در تماشاخانه سنگلج به اجرا در میآید.
داوود فتحعلی بیگی استاد پیشکسوت نمایش ایرانی در سخنانی به جایگاه نمایش در ایران و اهمیت آموزش گونههای نمایش ایرانی پرداخت و گفت: مقوله نمایش ایرانی یکی از مباحث بسیار مهم در تئاتر ایران است گرچه ما را متهم میکنند که تئاتر را از غرب گرفتهایم ولی قبل از اینکه اولین ترجمههای مولیر در مدرسه دارالفنون روی صحنه برود ما تکیه دولت را داشتهایم. هنر شبیه خوانی داشتهایم که سابقهاش حداقل به دوره صفویه میرسد.
وی ادامه داد: قدیمترین سندی که از شبیه خوانی پیدا کردیم متعلق به ۱۱۳۶ قمری است.
یک سال پس از انقراض صفویه با متنی بسیار جذاب و دلنشین که هر خوانندهای درک میکند پدیدهای یک روزه نیست.
بیش از فهرست نسخههایی که در کتابخانه واتیکان نگهداری میشود نسخه تعزیه داریم. آخرین فهرستی که من میشناسم ۵۳۷ عنوان مستقل و با تکراریهایش بیش از ۲۷۰۰ مجلس تعزیه وجود دارد.
وی با تاکید بر اینکه شبیه خوانی به مفهوم هنر عزاداری نیست بلکه هنری ساخته و پرداخته ما ایرانیان است گفت: کجای دنیا میشناسید که چنین میراث گرانقدری وجود داشته باشد ولی در هیچ کتابخانهای گردآوری نشده باشد؟ به قول استاد بیضایی شبیه خوانی و تعزیه زیر مجموعه تئاتر روایتیاند.
تئاتری که دانشگاه های ما اصلاً به آن کاری ندارند. حال آنکه بخش عمده تئاتر آسیا زیر مجموعه تئاتر روایتی است.
وی با اشاره به اینکه اولین ترجمههای مولیر را هم دسته اسماعیل بزاز دلقک مشهور ناصرالدین شاه کار کردند پس مفهوم نمایش دادن را میدانستند سخنانش را با قدردانی از تمام کسانی که هنوز چراغ نمایش ایرانی را روشن نگه داشتهاند و تلاش میکنند در دانشگاهها با دانشجویان گونههای نمایش ایرانی را تجربه کند به پایان رساند.
قاسم زارع بازیگر تئاتر و سینمای کشور نیز در این مراسم شبچراغ به پیشینه تلاشهایی که برای هویت بخشی به تالارها و تماشاخانههای تهران انجام گرفته است پرداخته و گفت: پس از انقلاب در یکی دو سال اول شرایط تئاتر خوب بود و گروههای حرفهای آثار بسیار خوبی را روی صحنه میبردند امثال بهرام بیضایی و دیگران کارهای قدرتمندی را اجرا کردند. اما بعد از یکی دو سال دچار افت شدیم به جایی رسیدیم که دانشجویان تئاتر مخصوصاً هنرهای زیباییها مدعی بودند باید در تئاتر شهر اجرا بروند سالن اصلی را هم میخواستند. در اداره تئاتر که من کوچکترین فرد آن بودم بحث بود که جایگاه ها تعریف شود. تماشاچی که برایش جا افتاده بود برای چه جنس تئاتری کجا و برای دیدن چه گروهی به سالن میرود باید تکلیفش روشن میشد.
مثل سالن سنگلج که از قدیم برای اجرای نمایش ایرانی اختصاص پیدا کرده بود و تعریفی که از دوره علی نصیریان برای آن انجام شده بود ادامه پیدا کرد.
وی با تاکید بر این که یکی از وظایف تئاتر تربیت تماشاچی است بیان کرد: تئاتر سنگلج این معنا و مفهوم را که از قبل داشت ادامه داد مدیریتهایش با بازسازیهایی که کردند جایگاه تئاتر ایرانی را حفظ کردند. تئاتر ایرانی الزاماً تئاتر سیاه بازی نیست و اینجا به خوبی مدیریت میشود که تئاتر ایرانی به مفهوم کلیش در این سالن دیده شود. از نمایشهای ایرانی استقبال میشود و تماشاگر میداند در سنگلج گونههای مختلف این نمایش را خواهد دید.
وی در پایان از الهام ذوالفقاریان برای جسارتش که متنی به این دشواری را روی صحنه میبرد تشکر کرده و افزود تئاتر کمدی بسیار سخت است خیلی سختتر از تراژدی است و انتخاب این متن دشوار از سوی خانم ذوالفقاریان و کار با دانشجویان جای قدردانی دارد.
در ادامه این مراسم داوود فتحعلی بیگی و قاسم زارع با دعوت از مریم کاظمی بازیگر و کارگردان تئاتر خواستند که شمع شب چراغ این نمایش که توسط یک بانوی کارگردان آماده شده است را روشن کند.
نخستین اجرای نمایش جعفرخان از فرنگ برگشته با استقبال گسترده مخاطبان و پر شدن تمام ظرفیت تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفت.
به گزارش روابط عمومی رویداد؛ در بخش خیابانی سومین جشنواره ملی تئاتر محلات؛ مریم معترف، فاتح بادپروا، بهمن صادقحسنی، علیمحمد رادمنش و امیر زارعزاده، داوری آثار را به عهده دارند و در بخش صحنهای؛ شهرام کرمی، شیوا مکینیان و رحیم نوروزی به عنوان اعضای هیات داوران معرفی شدند.
در این رویداد ملی؛ ۳۲ اثر نمایشی از شهرهای مریوان، ملایر، محلات، شاهین شهر، کمیجان، بروجرد، لاهیجان، ساوه، تهران، سنندج، اراک، همدان، اصفهان، کرمانشاه، دلیجان، دهلران، مرند، اهواز، جزیره خارک و تبریز در بخشهای خیابانی، صحنهای، آف استیج، ویژه و محلات به رقابت میپردازند.
سومین جشنواره ملی تئاتر محلات به دبیری میثم کرمی از ۲۳ تا ۲۶ اردیبهشت در شهرهای محلات و نیمور برگزار میشود.
نمایش «کارنامه بندار بیدخش» به کارگردانی ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش (بازیگر نقش بندار بیدخش) که متن آن نوشته بهرام بیضایی است، نمایشی است که این روزها در کارگاه نمایش تئاتر شهر روی صحنه میرود. بعد از دیدن این نمایش، شاید این بیت حسین منزوی در ذهنمان زنده شود: «چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم/تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود!»
این نمایش نگاهی به قدرناشناسی پادشاهان از دانشمندان زمان خود دارد وبا گویشی کهن ووزین،درباره دانشمندی به نام بندار است که آینهای جهاننما میسازد و به شاه جم، هدیه میکند؛ اما چون قدرت و علاقه به داشتن جام جهاننما شاه را کور کرده، میترسد که مبادا بُندار باز هم آینههای جهاننمای دیگری بسازد و به دشمنانش بدهد. اجرای این نمایش بهانهای بود که با دو کارگردان این اثر گفتوگو کنیم که در ادامه میخوانید.
نمایشنامه کارنامه بندار بیدخش، جزو نمایشنامههایی است که کمتر نامش را برای اجرا شنیدهایم؛ چه انگیزه یا ظرفیتهایی در این نمایش دیدید که ترغیب به اجرای آن شدید؟
وحیدروش: یکی از مهمترین موانع ابتدایی در این متن که باعث میشود کارگردانان کمتر میلی به اجرای آن داشته باشند، زبان خاص آن است. سه اثری که در کتاب «سه برخوانی» بیضایی ارائه شده، از نخستین متونی است که ایشان نوشته و زبان فارسی آرکائیک و باستانی دارد. این ویژگی زبانی، کار با این متنها را تا حدی دشوار میکند، چون با زبانی مواجهایم که نه در گفتار روزمره ما جایی دارد و نه در متنهایی که معمولا برای خواندن انتخاب میکنیم؛ مگر متخصص زبانشناسی یا علاقهمند این حوزه باشیم. دلیل دیگر برای پرهیز کارگردانها از اجرای این متن، نحوه روایت آن است. این نمایشنامه چون به شیوه برخوانی روایت میشود، شخصیتها با یکدیگر گفتوگو نمیکنند. بندار بیدخش در زندانِ رویینهدژ بهسر میبرد و «جم» در کاخ خود. آنها در دو مکان متفاوت، ماجرا را در تکگوییهای جداگانه از منظر خود روایت میکنند. این ساختار متن - اگر بخواهیم به آن وفادار باشیم - امکان کنشمندی و دیالکتیک بین شخصیتها در اجرا را کاهش میدهد. اگر برای متنی به زبان امروزی دو یا سه ماه تمرین میکنیم، برای چنین متنی با این زبان و ساختار روایی، دو یا سه برابر زمان نیاز داشتیم که بخش چالشبرانگیزتر برای ما همین مورد دوم بود. با خودمان گفتیم: «با این شخصیتها چه کنیم؟ اینها که با هم حرف نمیزنند!». چطور میشود از دل این وضعیت، جذابیت نمایشی و دراماتیک خلق کرد؟ تصمیم گرفتیم وارد تمرین شده و با این چالش مواجه شویم. تلاش کردیم لایههای پنهان متن و تغییر نسبتها میان شخصیتها را کشف کرده و به نمایش بگذاریم. من و خانم پوردشتی به این نتیجه رسیدیم که با تمرین بیشتر، میتوان بر زبان و مفاهیم متن مسلط شد و آن را طوری اجرا کرد که انگار بازیگر با زبان چندان دشواری هم سخن نمیگوید. از نظر درک متن، مخاطبان بسیاری-چه در اجرای مکتب تهران، چه در اجرای تئاترشهر - به ما گفتهاند با اینکه معنی بعضی کلمات متن را نمیدانستند اما بهخوبی روند روایت را درک و داستان را دنبال کردند. هدف ما این بود، بتوانیم در درگیری عمیقتر با متن، به اجرایی برسیم که در آن سختی زبان به چشم نیاید.
یکی دیگر ازجذابیتهای متن این نمایش برای ما، پرداختن به موضوع قدرت بود. درزندگی واقعی،انسانها توانایی رویارویی با نهادهای قدرت را ندارند؛ اما در فضای درام امکان تجربهاش وجود دارد. جذابیت دیگر متن برای ما، نگاه نوینش به تاریخ بود. درست مانند نمایشنامه «مرگ یزدگرد» که در آغاز آن آمده: «...پس یزدگرد به سوی مرو گریخت و به آسیایی درآمد. آسیابان او را در خواب به طمع زر و مال بکشت...» تاریخ! ... آیا آسیابانی تاریخ را نوشته و خودش گفته که من به طمع زر و مال مهمانم را کشتم؟! این جمله ابتدایی، تاریخ را به چالش میکشد. به طور معمول، تاریخ را شاهان و پیروزشدگان مینویسند اما آیا نمیشود تصور کرد که برخی از این شاهان، وزرای دانا و خدمتگزاری داشتهاند که صادقانه برای ملت خود تلاش کردهاند اما شاه برای اینکه همه خدمات به نام خودش ثبت شود، آن وزیر را کنار زده یا کشته و تاریخ را طوری که دلش خواسته، نوشته؟... هیچ نشانی هم از آن وزیری که عمرش را صرف خدمت به پادشاه و ملت کرده، باقی نمانده است.
متن نمایشنامههایی که زمان آن درروزگار کهن میگذردوبهخصوص متنهایحماسی؛مهارتعجیبی ازسویبازیگران میطلبد که هم با لحن درست ادا کنند و هم منظور را به مخاطبان منتقل کنند. بازیگران چه چالشهایی برای اجرای این متن داشتند؟
پوردشتی: به نظرم گروه کارگردانی باید شناخت بسیار دقیقی از متن داشته باشد و به واژگان آن تسلط داشته باشد؛ یعنی به طور دقیق بداند که هرجمله و کلمه چه معنایی دارد. این موضوع باعث میشود تا بهعنوان کارگردان، بتوانیم کنشهای درون متن را بشناسیم و نسبتهایی را که در طول متن تغییر میکند، بهدرستی درک کنیم. پس از این مرحله، باید با گروه بازیگران، روی درک و فهم متن کار کرد؛ بهعبارتی، همه مفاهیم دشوار متن باید به طور کامل روشن شود. مرحله بعد فن «بیان» است. در متنهایی که بهشدت کلاممحور است،قدرت بیان بازیگراهمیت ویژهای دارد.بهعلاوه، آکسانگذاریها و تنوع لحنیکه بازیگران هنگام خوانشمتن رعایتمیکنند،بسیارمهم است.آقایان وحیدروش وفضلی،بسیارروی بیانشان در تمرینهای متعدد کار کردند. باتوجه به حجم مونولوگهایی که هرکدام از این عزیزان داشتند، تلاش زیادی انجام شد. پس از آنکه کارگردان مفهوم متن را بهخوبی درک کرد، باید این درک را با بازیگران به اشتراک بگذارد و به یک توافق مشترک برسند تا خلاقیت آغاز شود. چون تئاتر کاری تعاملی است و باید همهچیز بهصورت شفاف و توافقی پیش برود. ما برای این نمایش حدود دو ماه فقط برای دورخوانی زمان صرف کردیم. سپس، با خوانشهای بیشتر، وارد پلاتو و تمرینهای سرپا شدیم.
آیا میتوانیم این برداشت را از این نمایش داشته باشیم که به نوعی شاهد نبرد دانش و قدرت و قدرناشناسی نسبت به صاحبان فضل و دانش هستیم؟...
وحیدروش: بله، بهروشنی میتوان چنین برداشتی از این متن داشت. همانطور که استاد بیضایی درباره شاهنامه گفتهاند که «شاهنامه داستان ملتی است که از بزرگی به خُردی افتاده. و این اثر از کینکشی، آز، زیادهخواهی، تنگنظری، موقعیت نشناسی و... سخن میگوید» که وضعیت را بهجایی میرساند که ملتی یکدیگر را ویران میکنند و در پایان همه از پای درمیآیند. اینگونه نیروی جدیدی میآید و بر آن ملت غلبه میکند. در متن نمایشنامه این مضمون تکرار میشود که چگونه صاحبان قدرت گرفتار این «چاله شخصیتی» میشوند، از آن دست نمیکشند و از پیشینیان خود عبرت نمیگیرند. برای اربابان قدرت، این گزینه جذابتر است که در تاریخ ثبت شود. خدمات آن دوره حاصل تصمیمها و اقدامات فرد صاحب قدرت بوده و از آن نشأت گرفته است. در مقابل، گزینهای که کمتر از آن استقبال شده، آن است که گفته شود دوران زمامداری صاحبقدرتی، دورانی بسیار نیکو برای مردمان و سرزمینش بوده و او بیشتر خدمت کرده و در اوج مقبولیت و مشروعیت بوده است. اغلب صاحبان قدرت ترجیح میدهند همهچیز به نام خودشان ثبت شود، حتی اگر در این مسیر دانشمندان را دلشکسته، مخلوع و حتی مقتول کنند. این چاله شخصیتی تنها به اربابان قدرت محدود نمیشود بلکه برخی از دانشمندان برای اینکه از صدر کنار گذاشته نشوند، مدتی زیر بار آن رفتهاند؛ اما بعضی از آنها در ادامه پشیمان شدهاند. این خصلت آدمی است که هر یک انتخابی مجزا میکنند و بهایش را هم میپردازند.
بعضی منتقدان معتقدند که اجرای این نمایش به همان شکلی که متن بوده و با توجه به تکگویی موجود در آن؛ ممکن است با مخاطبان امروز ارتباط خوب یا تنگاتنگی برقرار نکند؛ شما چه پاسخی در این رابطه دارید؟
وحیدروش: پاسخ مناسب به این پرسش به دست تماشاگران است. اما به نظرم در مدتزمانی که مشغول تمرین این نمایش بودیم، بسیاری از دوستان همکار که شنیدند سراغ این متن رفتهایم، به شوخی یا جدی میگفتند: «چرا خودکشی هنری میکنید؟... این چه رنجی است که به خودتان برای کارِ اول تحمیل کردهاید؟». همانطور که در پاسخ به پرسش نخست شما دیدگاهمان درباره دشواریهای اجرای این متن را گفتم، معتقدم آقای بیضایی متنی درباره اساطیری از سرزمینی با سابقه حکومت پادشاهی نوشته که همیشه ساختار تکگویی حاکم بوده است. در چنین ساختاری گفتوگو یا دیالوگ وجود ندارد. این برعکس متون کهن نمایشی در یونان است. تلاش کردیم دیالکتیک میان دو شخصیت را نمایش دهیم. مخاطبانی که اجرا را دیدهاند، میدانند که در چند لحظه بسیار کوتاه، این دو شخصیت با یکدیگر ارتباط چشمی برقرار میکنند. به عنوان مثال؛ جایی که بندار جام را به جم تقدیم میکند، این ارتباط لحظهای به نوعی در خود متن وجود دارد اما ما با ایجاد این ارتباط در دیگر لحظات متن، تلاش کردیم به دیالکتیک دو شخصیت عمق ببخشیم. سعی ما این بود که با طراحی صحنه، نور، موسیقی و لباس در کمترین شکل آن، در کیفیت بازیها و شیوه اجرایی به روایتی برسیم که تماشاگر تجربه سادهتری از مواجهه صرف با متن داشته باشد. به گونهای که پس از خروج از سالن حتی اگر معنای چند واژه متن را نداند، ماجرا را کاملا درک و با آن ارتباط برقرار کند. این را از خود استاد بیضایی آموختیم که با سادهترین انتخابها - نه آسانترینها - میتوان چنین اتفاقی را رقم زد. اینکه چقدر تلاشمان به ثمر نشسته را باید از تماشاگران پرسید.
طراحی صحنه، لباس و موسیقی این نمایش بسیار مینیمال و گزیده است. علت انتخاب این شیوه طراحی چیست؟
پوردشتی: به دلیل اینکه با متنی کلاممحور روبهرو بودیم، تصمیم گرفتیم رویکردمان در طراحی صحنه، لباس، نور و حتی موسیقی، به طور کامل مینیمال باشد. هدف ما تمرکز کامل بر گفتار بازیگران در متن بود. برای ما مهمترین اصل این بود که سایر نظامهای تئاتر - مثل طراحی صحنه، نور، لباس، موسیقی - در خدمت عمق بخشیدن به کنشهای متن باشد. معتقدیم این عناصر باید به درک بهتر و ارتباط عمیقتر مخاطب با متن کمک کند؛ حتی خود بازیگرها هم از راه مواجهه با لباس، نور و صحنه میتوانند عمق جدیدی به بازیشان بدهند. در طراحی صحنه، تلاش کردیم از عناصر نمادین موجود در متن مثل زندان، کتابها، دانش، تخت و جام استفاده کنیم. هنگام ورود به سالن کارگاه نمایش، متوجه مختصات فیزیکی خاص آن شدیم. بنابراین، تلاش کردیم از امکانات معماری خاص سالن مثل انحناهای سقف در طراحی صحنه و میزانسنها استفاده کنیم. در نورپردازی، همکاری بسیار خوبی با شاهین رحمانعلی داشتیم که خوشبختانه متن را خوانده بود و پس از دیدن نمایش به تفاهم خوبی رسیدیم و پیشنهادهای دقیقی داد. هدف این بود که با نور، به لایههای مختلف متن مثل وسوسهها، خشمها، تردیدها و نقاط شکست، عمق و جلا بدهیم. به همین دلیل باتوجه به موقعیتهای مختلف متن، از رنگهایی مثل قرمز، آبی و بنفش بهصورت نمادین بهره گرفتیم. همراه با خانم گلمحمدی طراح لباس تصمیم گرفتیم لباسها دلالت مستقیم به هیچ زمان و مکان خاصی نداشته باشند. فرم لباسها عمومی است، ولی در عین حال نمایههایی از مفاهیم متن در آنها دیده میشود. در مورد موسیقی نیز، در تمرینها از موسیقی انتخابی استفاده میکردیم اما بعد به این نتیجه رسیدیم که بهتر است قطعاتی متناسب با فضای ذهنی و احساسی اثر ساخته شود. پس با مسعود طاهری که نگاهش به ما نزدیک بود، همکاری کردیم. نمیخواستیم در لحظات احساسی یا خشونت بار از موسیقیهای غلیظ همراه با صدایی مستقیم و شدید استفاده کنیم؛ چون موسیقی باید جزئی از کل و در خدمت فضا باشد. موسیقی پایانی بارعاطفی خاصی دارد که آقای طاهری آن را بهزیبایی ساخت. همه فضاسازیهای صوتی که در طول نمایش شنیده میشود، از همین قطعه نهایی گرفته شده و با تغییرات ظریف، برای لحظههای مختلف نمایش آماده شده است. رویکرد ما در مجموع، هم مینیمال بود و هم متأثر از نگاهی مدرن به متنی کهن؛ با حفظ هویت ایرانی.
وحیدروش: پرسش بنیادین ما از ابتدا این بود که آیا میتوان متونی با زبان کهن را با رویکردی مدرن که با مخاطب امروز هم ارتباط برقرار کند، اجرا کرد؟ و اگر پاسخ مثبت باشد، چه باید کرد؟ ما کوشیدیم پاسخی به این پرسش بدهیم. از همین رو، در سایر نظامهای اجرایی دست به گزینش زدیم و این رویکرد ما در این اجرا بود.
پوردشتی: هر تئاتری که به صورت تجربی روی صحنه میرود، ممکن است بتواند در ارتباط با تماشاچی موفق باشد یا نباشد. در این رابطه ما هم امیدواریم که توانسته باشیم با اثر خودمان مواجهه مؤثری برقرار کرده باشیم.
منبع: جامجم
با حضور رضا آشفته و محسن خیمهدوز از پوستر نمایش «۲۱» با طراحی میترا قاسمی رونمایی شد
به گزارش روابطعمومی گروه، شامگاه گذشته و ۱ماه پیش از آغاز نمایش «۲۱» به نویسندگی و کارگردانی محسن اردشیر، در مراسمی با حضور رضا آشفته و محسن خیمهدوز(از منتقدان با سابقه تئاتر) و چند تن از اهالی تئاتر، از پوستر نمایش «۲۱» با طراحی میترا قاسمی رونمایی شد.
بازیگران این نمایش که از ۲۱ خرداد ماه در تالار حافظ به روی صحنه میرود، (به ترتیب ورود شخصیتها): طیکل هاندرسون، الیس بانیفاس، اما فاستر، کولتر مدیسون، اگنس مدیسون، تیو مانچینا، جان بانیفاس، مگنا رامون، رابرت متیوز، پاتریشیا پاول، کریستو دوروتی هستند.
همچنین از عوامل این گروه میتوان به؛
طراح و مجری گریم: بهمن صنیعی، طراح پوستر و بروشور: میترا قاسمی، طراح صحنه و دکور: محسن اردشیر، طراح لباس و دوخت لباس: میترا قاسمی، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: آیدا عارفی، دستیار دوم کارگردان: مهنا سهرابی، مدیر تولید: محسن نادری،دستیار تولید:محمود محمود پور٫مدیر صحنه: مهدی هژبری، مشاور روانشناختی شخصیتها: پیمان شجاعیمهر، مدیر تبلیغات و رسانه: امیر پارسائیانمهر، ساخت تیزر و موشنگرافیک: آرش پورنامداریان اشاره کرد.
این خبر در خاتمه می افزاید، پیشفروش این نمایش به زودی در سایت تیوال آغاز میشود. همچنین اسامی بازیگران و دیگر عوامل این نمایش به زودی اعلام می شود.
به گزارش مشاور رسانهای پروژه، نمایش موزیکال «سیندرلا» (Cinderella) به کارگردانی احمد سلیمانی شهریورماه ۱۴۰۴ در تهران روی صحنه خواهد رفت.
این اثر نمایشی که برداشتی آزاد از انیمیشن محبوب «سیندرلا» محصول شرکت والتدیزنی است، با نویسندگی، دراماتورژی و ترانه سرایی محمدرضا کوهستانی آماده اجرا میشود.
گروه موسیقی «پلاریس» (ستاره قطبی) نیز در اجرای این نمایش همکاری میکنند.
همچنین کیوان عرب، تهیهکنندگی این نمایش موزیکال را بر عهده دارد.
در کارنامه کارگردانی احمد سلیمانی، آثار موفقی چون «یه کلیک کوچولو»، «راهبان معبد وانگ»، «شام آخر» و همچنین نمایش موزیکال «مری پاپینز»(سال ۱۳۹۸) در تالار وحدت دیده میشود.
بازیگران این نمایش موزیکال که ترکیبی از هنرمندان شناختهشده در حوزههای تئاتر، سینما و موسیقی هستند، بهزودی معرفی خواهند شد.
دیگر اخبار این اثر نمایشی متعاقبا اعلام خواهد شد.
در آستانه دور دوم اجرای نمایش «کِرِشندو» به نویسندگی پویا سعیدی و کارگردانی فرشید روشنی از پوستر این اثر نمایشی رونمایی شد.
به گزارش روابط عمومی این نمایش؛ دور دوم اجرای نمایش «کِرِشندو» به نویسندگی پویا سعیدی و کارگردانی فرشید روشنی، از ۳۱ اردیبهشتماه، ساعت ۱۹ در «خانه نمایش دا» روی صحنه خواهد رفت.
نمایش «کِرِشِندو» اواخر سال گذشته در تماشاخانه هما به روی صحنه رفت و با استقبال مخاطبان و هنرمندان بسیاری مواجه شد.
این نمایش دومین همکاری مشترک پویا سعیدی و فرشید روشنی محسوب میشود و تهیهکنندگی آن بر عهده رضا سرپرست است.
پوستر این اثر نمایشی را آتوسا وکیل زاده طراحی کرده است.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است: «در حمامِ یک خوابگاهِ دانشجویی، غریبهای وارد میشود، پلیس میآید، هلیکوپتری از راه میرسد و سگی زوزه میکشد.»
در این نمایش بازیگرانی چون حامد محمودی، ماهان عبدی، محمداسلامی، محمد حیدری، علی آشمند، آبتین ضیا، پریماه شمشیری و رضا سرپرست به ایفای نقش پرداختهاند.
نمایش «کِرِشِندو» از روز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشتماه ساعت ۱۹ در سالن شماره ۱ خانه نمایش دا روی صحنه خواهد رفت.
دیگر عوامل این نمایش عبارتند از: طراح لباس: شیما میرحمیدی، طراح صحنه و طراح نور: مهران زاغری، آهنگساز: پویا نوروزی، مجری طرح: عباس اکبری، مدیرتولید: سایه چهرچلگانی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: سایه چهرچلگانی، دستیار کارگردان و منشی صحنه: پریماه شمشیری، دستیاران لباس: ماهرخ ولی فرد، امید امین، اتاق فرمان: آرین صمدی، جانشین تولید: دانیال یعقوبی، مدیر صحنه: احمد طاها زرگر، گروه تولید: پارسا نعمتی، دکور: سامان عسگری، یحیی نام آور، بهمن سلطانی، دستیار طراح نور: مهدی خلج، دستیار طراح صحنه: مانی دهقان، نکیسا راستین، گرافیک و ساخت محتوای تصویری: آتوسا وکیلزاده، مدیر روابط عمومی و مشاور رسانهای: فرانک قنبری
علاقهمندان برای تهیه بلیت میتوانند از امروز ۲۰ اردیبهشتماه به سایت تیوال مراجعه کنند.
کورش سلیمانی کارگردان نمایش «شک (یک تمثیل)» که در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است در گفتگو با خبرنگار مهر درباره فرایند شکلگیری نمایش و ارتباط آن با فیلم اقتباسی از این نمایشنامه گفت: من فیلم «شک» را تا اجرای پانزدهم عامدانه ندیده بودم، نمیخواستم ناخودآگاه تأثیری بر اجرا بگذارد. نمایشنامه را خواندم و آن را انتخاب کردم. فیلم را هم کامل ندیدم و تنها چند دقیقه از آن را برای رفع ابهامات متن مشاهده کردم.
وی افزود: در فرایند تولید این اثر نمایشی، همانطور که گفتم، فیلم اقتباسی که سالها پیش ساخته شده با همه زیبایی و اهمیتش، نقشی در شکلگیری اجرا نداشته است. هر متنی از زاویه دید کارگردان و تیم اجرایی خلق میشود. این متن را مثل هر متن دیگری که ویژگیهای مناسبی دارد، خواندم؛ هم از لحاظ فرم و هم از نظر محتوا و مفاهیم، مرا ترغیب به کار کرد.
این کارگردان درباره موضوع ایمان در نمایش و دغدغههای شخصیاش در این زمینه تصریح کرد: موضوع ایمان، موضوع امروز نیست. بشر تا آنجایی که تاریخ به ما میگوید، همواره با مسئله ایمان و دین درگیر بوده و این موضوع برای عدهای از افراد دغدغهای جدی بوده است. حتی بسیاری از کسانی که دیندار نیستند، ایمان برایشان مسئلهای جدی است، زیرا ایمان به ذات انسان بازمیگردد و برای من نیز موضوعی مهم بود.
وی با اشاره به تفاوت نگاهها به دین در این اثر یادآور شد: آنچه در این نمایش برای من اهمیت داشت، نوع نگاههای مختلف به دین بود. در این نمایش ۲ نوع نگاه متفاوت به دین وجود دارد؛ یکی نگاه خشک و سنتی و دیگری نگاهی منعطفتر که کلیسا را به مردمدار شدن دعوت میکند. به نوعی تقابل میان ۲ دیدگاه سنتی و منعطف به تصویر کشیده شده است.
سلیمانی درباره درک متون با زمینههای فرهنگی متفاوت توضیح داد: همانطور که نمایشنامه بیان میکند، «شک» به مثابه یک تمثیل است و در اینجا موقعیت و داستان بهانهای برای شکلگیری گفتگو است. به عبارتی، گاهی اوقات نمیتوان حق را کاملاً به یک جناح داد. این موضوع در نمایش نیز جاری است، بهگونهای که نمیتوان حق را تنها به یک طرف ماجرا داد. نگاه دُگم تنها در مسائل دینی نیست، بلکه در مباحث روشنفکری و حتی زندگی روزمره نیز وجود دارد. شاید باید بپذیریم که آنچه ما فکر میکنیم، گاهی حقیقت محض نیست.
این کارگردان در ارزیابی استقبال مخاطبان از نمایش باوجود سنگینی متن گفت: واقعیت این است که هر سال هنگام اجرای اثر جدید به این فکر میکنم که آیا مخاطبان بازهم استقبال خواهند کرد؟ این بار کار بسیار سختتر بود، زیرا نمایش متن سنگینی داشت. با این حال، بارها از مخاطبان شنیدم که تا ساعتها و حتی روزها به نمایش ما فکر کردهاند. باید گفت استقبال مخاطب غالباً به نحوه ارائه و کیفیت اثر بستگی دارد و من این موفقیت را حاصل همدلی و جدیت گروه میدانم. نمایشنامه سخنی انسانی داشت که هم برای گروه اجرایی و هم برای مخاطب جذاب بود.
وی افزود: در این تجربه اجرایی، بار دیگر متوجه شدم که مخاطبان ما بسیار صبور و دقیق هستند و تشنه نمایشنامههای تفکربرانگیز. متأسفانه ما خودمان سطح تئاتر را کاهش دادهایم و تصور میکنیم که مخاطب حوصله آثار تفکربرانگیز را ندارد درحالیکه تئاتر کشور ظرفیت بالایی دارد. باید باور کنیم که اگر تئاتر به سمت کیفیت حرکت کند، قطعاً مخاطب خواهد داشت. استقبال از نمایشی چون «شک» نشاندهنده علاقه تماشاگران به چنین آثاری است. همواره تئاتر را به بازاری تشبیه کردهام که برای موفقیت، باید کالایی باکیفیت ارائه کرد. کاهش سطح کیفی آثار به فعالان تئاتر برمیگردد.
سلیمانی ضمن تشکر از مخاطبان نمایش بیان کرد: از تماشاگران این نمایش بسیار سپاسگزارم که پس از اجرا به ما مراجعه میکنند و با انرژی مثبتشان خستگی چند ماه تمرین را از بین میبرند. خوشحالم که چنین مخاطبان فهیمی داریم. باید بگویم که ما از طیفهای مختلفی مخاطب داریم؛ از جوانان و سالمندان گرفته تا دانشآموختگان رشتههای علمی مختلف که همگی بازخورد مطلوبی نسبت به نمایش داشتند.
وی در پایان یادآور شد: خوشبختانه کار کردن روی متون تفکر برانگیز آنقدرها هم راه رفتن بر لبه تیغ نیست. من اساساً تئاتر را وسیلهای برای تفکر میدانم و این در تاریخ ادبیات نمایشی کاملاً ملموس است. اگر مروری داشته باشیم، درمییابیم که مگر جز این است که تئاتر برای اندیشیدن است؟ البته که گونههایی از نمایش برای تفریح و سرگرمی وجود دارند و جامعه نیز به آنها نیازمند است، اما نباید صرفاً به آنها پرداخت، آن هم با رویکردهای مبتذل و بدون توجه به هنر. هنر یعنی چه؟ یعنی انتقال مفهوم به زیباترین شکل ممکن. اگر به شعر کلاسیک خودمان نگاه کنیم، متوجه میشویم که چگونه اندیشه با زیباترین شکل ممکن انتقال مییابد. پس شکلگیری یک اثر هنری وابسته به اندیشه و زیباییشناسی است. اگر به یکی از این ۲ جنبه کمتوجهی شود، نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد شد. تئاتری که فاقد اندیشه باشد، تئاتر نیست.
نمایش «شک (یک تمثیل)» به نویسندگی جان پاتریک شنلی و کارگردانی کورش سلیمانی از از ۱۷ فروردین روی صحنه سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر رفته است و تا ۱۹ اردیبهشت ساعت ۲۱ اجرا میشود.
رؤیا افشار، بهنام تشکر، ویدا جوان و ساناز نجفی گروه بازیگران این پروژه نمایشی را تشکیل میدهند.
نمایش «کارنامه بنداربیدخش» به کارگردانی مشترک ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش تا ۲۶ اردیبهشت به اجراهای خود در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر ادامه میدهد.
نمایش «کارنامه بنداربیدخش» نوشته بهرام بیضایی، تهیهکنندگی سجاد افشاریان و کارگردانی مشترک ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر تا ۲۶ اردیبهشت به اجراهای خود ادامه میدهد.
«کارنامه بنداربیدخش» قرار بود تا ۱۷ اردیبهشت روی صحنه باشد اما به دلیل استقبال مخاطبان اجراهای این نمایش تمدید شد.
حسن فضلی و مهدی وحیدروش بازیگران این اثر نمایشی هستند.
فروش بلیت «کارنامه بنداربیدخش» از طریق سایت تیوال انجام میشود.
- عکس از رضا جاویدی است.
به گزارش خبرگزاری آنا، جشنواره مونولوگ شکسپیر و چخوف با تمرکز بر بازیگری به روز شمار رسید. طبق اطلاعیه دبیرخانه از ۲۳ تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ جشنواره در پردیس تئاتر شهرزاد برگزار خواهد شد.
با مشارکت پانصد بازیگر در جشنواره مونولوگ شکسپیر و چخوف به دبیری مسعود دلخواه و با داوری فرهاد مهندس پور، بهناز جعفری و علی شمس، چهل و دو نفر برای اجرای حضوری در پردیس تئاتر شهرزاد، به شرح زیر انتخاب شدند:
لیست آثار پذیرفته شده به ترتیب حروف الفبا:
۱. مهشید آبیار/تهران/ شکسپیر (هملت)
۲. شیما اسدی/ تهران/ چخوف (مرغ دریایی)
۳. فاطمه اکبری سرکش/ تهران/ چخوف (مرغ دریایی)
۴. هیوا امان اللهی/ تهران/ چخوف (دایی وانیا)
۵. امیرمحمد امینی/ تهران/ چخوف (در مضرات دخانیات)
۶. مهرشاد امینی/ تهران/ شکسپیر (هملت)
۷. امید اولیایی/ تهران/ شکسپیر (هملت)
۸. رضا برزن/ تهران/ چخوف (باغ آلبالو)
۹. پدیده پزشکیان/ تهران/ شکسپیر (ریچارد سوم)
۱۰. نیکو پشوتن/ تهران/ چخوف (مرغ دریایی)
۱۱. عماد جاویدپور/ تهران/ چخوف (دایی وانیا)
۱۲. علیرضا چاووش/ تهران/ شکسپیر (ژولیوس سزار)
۱۳. فاطمه چلیکی/ تهران/ چخوف (دایی وانیا)
۱۴. مهزیار دشتی/ مشهد/ شکسپیر (هملت)
۱۵. وحید دهشکار/ بندرعباس/ شکسپیر (مکبث)
۱۶. محمد ذوالفقاری/ ساری/ چخوف (دایی وانیا)
۱۷. راویس رحمانی/ تهران/ شکسپیر (هملت)
۱۸. مسعود رصاف/تهران/ چخوف (در مضرات دخانیات)
۱۹. محمد جواد رضوانی/ کرج/ شکسپیر (آنچه دلخواه توست.)
۲۰. امیرعلی روحانی/ آستارا/ چخوف (باغ آلبالو)
۲۱. راشین رونقی/ اردبیل/ چخوف (سه خواهر)
۲۲. شهاب زارع/ شیراز/ شکسپیر (هملت)
۲۳. فرشاد سرلک/ بندر امام خمینی/ شکسپیر (هملت)
۲۴. علیرضا سلیمانی/ بابل/ شکسپیر (هملت)
۲۵. مهدی صاحب الزمانی/ کرمان/ چخوف (دایی وانیا)
۲۶. مرجان صادقی/ تهران/ شکسپیر (مکبث)
۲۷. نیلوفر عباسی/ کرج/ چخوف (مرغ دریایی)
۲۸. سلدا فرمانی/ اردبیل/ شکسپیر (مکبث)
۲۹. ریحانه قجاوند/ تهران/ شکسپیر (مکبث)
۳۰. امیرحسین قنبری/ تهران/ شکسپیر (هملت)
۳۱. بوژان کریمپوریان/ تهران/ شکسپیر (هملت)
۳۲. تینا گندم کار/ شیراز/ شکسپیر (هملت)
۳۳. نوشین متقی/ تهران/ چخوف (مرغ دریایی)
۳۴. علیرضا مجیدی/ تهران/ چخوف (مرغ دریایی)
۳۵. شقایق محمدی ضمیر/ کرج / چخوف (مرغ دریایی)
۳۶. علیرضا محمدی/ تهران/ چخوف (دایی وانیا)
۳۷. مریم مرتضوی/ تهران/ چخوف (دایی وانیا)
۳۸. حسین ملکی/ کرج/ شکسپیر (هملت)
۳۹. شهلا نسیمی/ تهران (شیراز) / چخوف (دایی وانیا)
۴۰. طناز نشاط/ تهران/ چخوف (مرغ دریایی)
۴۱. ملیکا نظرزاده/ رشت/ شکسپیر (مکبث)
۴۲. آرام نیک بین/ بیرجند/ شکسپیر (مکبث)
آمار برگزیدگان
۱. تعداد زن و مرد
زن: ۲۰ نفر
مرد: ۲۲ نفر
۲. تعداد شرکت کنندگان از تهران و غیر از تهران
از تهران: ۲۷ نفر
از غیر تهران: ۱۵ نفر
۳. تعداد آثار چخوف و شکسپیر
آثار چخوف: ۲۲ نفر
آثار شکسپیر: ۲۰ نفر
آثار چخوف:
باغ آلبالو – ۲ نفر
در مضرات دخانیات – ۲ نفر
دایی وانیا – ۸ نفر
سه خواهر – ۱ نفر
مرغ دریایی – ۹ نفر
آثار شکسپیر:
آنچه دلخواه توست – ۱ نفر
ریچارد سوم – ۱ نفر
ژولیوس سزار – ۱ نفر
مکبث – ۶ نفر
هملت – ۱۱ نفر
با تحصیلات سینما یا تئاتر: ۲۱
غیر از تحصیلات سینما یا تئاتر: ۲۱
آمار شهرستان؛
کرج: چهار نفر
شیراز: سه نفر
اردبیل: دو نفر
مشهد، بندرعباس، ساری، آستارا، بندر امام خمینی، بابل، کرمان، رشت، بیرجند: هر کدام یک نفر
ورکشاپها و نشستهای تخصصی در پردیس تئاتر شهرزاد (بوتیک تئاتر)
از ۲۳ تا ۲۶ اریبهشت: فرهاد مهندس پور، عنوان ورکشاپ: تمرین برای نزدیک شدن به کاراکترهای شکسپیر
۲۴ اردیبهشت: مهدی حامد سقایان، عنوان نشست: شیوه بازیگری در نمایشنامههای آنتوان چخوف
۲۵ اردیبهشت: اردشیر مهر آبادی، عنوان ورکشاپ: قدرت بازیگر
۲۶ اردیبهشت: محمد رضا خاکی، عنوان نشست: تحول شیوه اجرایی از تراژدی ادیپ تا تراژدی هملت
پس از پایان اجراها، ده اجرای برتر توسط داوران برای اجرای عمومی برگزیده میشوند. همچنین اسامی داوران مرحله نهایی اعلام خواهد شد.
سایت فروش بلیت متعاقباً اعلام خواهد شد.
نمایش «پینوکیو» به کارگردانی داود زارع که قرار بود تا ۱۹ اردیبهشت ماه در تالار هنر اجرا داشته باشد در پی استقبال مخاطبان تا ۲۶ اردیبهشت ماه روی صحنه میماند.
این نمایش که به نویسندگی سو آرِنگو و کارگردانی داود زارع از تاریخ ۲۰ فروردین اجرای خود را در تالار هنر آغاز کرده، تاکنون بیش از ۲۰ اجرا داشته و میزبان بیش از ۳۵۰۰ تماشاگر بوده است.
بازیگران این نمایش علیرضا دری، نرگس اصغری، ماهانا خوشنویسان، ملیسا رجایی، آوا رحمانی، الینا رحیمی، آسمان رحیمیپور، محدثه رستمیفر، نفس رستمیفر، آبتین شریفی، آناهیتا شیدا، آیلین غریبی، کیان فراهانی، مانلی کشاورزی، آیشن گلنژاد، نیکان محمد، محمدطاها موسوی و نیلیا سادات میریزرندی هستند.
علاقهمندان میتوانند تا ۲۶ اردیبهشت با مراجعه به سایت تیوال نسبت به تهیه بلیت اقدام کنند.
نمایش «آشپزخانه و متعلقات» به کارگردانی و تهیهکنندگی شهره سلطانی در روزهای پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت و جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ در ساعتهای ۱۷ و ۱۹ در سالن استاد فرهاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهد رفت.
به گزارش مشاور رسانهای پروژه، نمایش «آشپزخانه و متعلقات» به کارگردانی و تهیهکنندگی شهره سلطانی که از ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ با استقبال مخاطبان در سالن استاد فرهاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است، در پایان هفته اجرای ویژه خواهد داشت.
«آشپزخانه و متعلقات» در روزهای پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت و جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ در ساعتهای ۱۷ و ۱۹ روی صحنه خواهد رفت.
این نمایشنامه به نویسندگی انیس ژاوی، ژان پیر بکری و ترجمه نگار یونسزاده یک درام کمدی است که (به ترتیب ورود به صحنه) بهروز پناهنده، مهرداد ضیایی، کمند امیرسلیمانی، شهره سلطانی، شهروز دلافکار در آن به ایفای نقش میپردازند.
در خلاصه داستان نمایش «آشپزخانه و متعلقات» آمده است: «یک مهمانی دوستانه همراه با چالشهای روانشناسانه…»
مدیر تولید: علی اکباتانی، مجری طرح: نیلموتی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: کهرام تاراج، گروه کارگردانی: اشکان میرچی، امیرمحمد بحیرایی، منشی صحنه: زهرا رشنین، مدیر صحنه: محمد علی حسینی، دستیاران صحنه: آرمین حیدری، آرین عزیزاللهی، طراح صحنه: شیوا حسینی، ساخت دکور: حمیدرضا جهانگیری، طراح لباس: سوسن سلطانی، دستیار لباس: راتا سلطانی، پرنیا یاراحمدی، طراح نور: مقداد صفری، طراح گریم: جلال امیری مرند، طراح تبلیغات و گرافیست: علی زندیه، خواننده: بهجت توجه، نوازنده: محسن فرد، تصویربردار و تدوینگر: مصطفی فراهانی، مشاور رسانهای: علی کیهانی، عکاس: رضا جاویدی، عکاس پشت صحنه: معصومه اکرامی دیگر عوامل این اثر نمایشی هستند.
پیشفروش بلیت اجراهای پایانی این نمایش در سایت تیوال در دسترس علاقهمندان است.
انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر، فراخوان بیست و چهارمین مسابقه مطبوعاتی سالیانه خود را منتشر کرد.
بر اساس اعلام این انجمن، علاقمندان و فعالان عرصه مطبوعات، سایتها و خبرگزاریها در حوزه تئاتر میتوانند همچون دورههای پیشین، آثار خود را در بخشهای: گزارش، گفتوگو، یادداشت، نقد، مقاله، ترجمه و عکس به نشانی پستی این انجمن: تهران، صندوق پستی ۱۶۴- ۱۵۸۷۵ (آقای محمدرسول صادقی) ارسال کنند.
از متقاضیان شرکت در این مسابقه تقاضا میشود که ابتدا فرم مربوطه را که در پایان این فراخوان آمده است، تکمیل و سپس با پیوست کردن آثار خود، داخل یک پاکت و با درج مشخصات فردی، نشانی کامل محل سکونت، تلفنهای ثابت و همراه و همچنین نشانی پست الکترونیک(ایمیل) بر روی آن، برای این انجمن ارسال کنند. لازم به ذکر است آثار متقاضیانی که فرم شرکت در مسابقه را پر نکرده باشند از فرایند مسابقه کنار گذاشته می شوند.
توجه به چند نکته درباره مقررات این مسابقه ضروری است:
۱) چارچوب این مسابقه صرفاً تئاتر است؛ بنابراین متقاضیان از ارسال آثار نوشتاری خود در دیگر عرصههای هنری پرهیز کنند.
۲) مطالب ارسال شده فاقد نام از سوی فعالان رسانهای که در سایتها و خبرگزاریها مشغول به کار هستند باید حتماً به امضا و تایید سردبیر یا دبیرگروه فرهنگی و هنری رسیده و نامه تائیدیه آن نیز به مطالب ارسالی ضمیمه شود.(از زدن مهر و امضاء روی پرینت آثار ارسالی خودداری شود.)
۳) مهلت ارسال آثار متقاضیان تا پایان وقت اداری ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ است.
۴) آثار متقاضی شرکت در این مسابقه حتماً باید در طول سال ۱۴۰۳ منتشر و نام نویسنده آن درج شده باشد.
۵) آثاری که فاقد نام و یا دارای نامِ مستعار باشند، مورد قبول دبیرخانه مسابقه نیست.
۶) حداکثر ارائه اثر متقاضیان شرکت در مسابقه، در هر بخش، تنها سه اثر و به انتخاب متقاضی خواهد بود؛ بدیهی است در صورت ارائه آثار بیش از تعداد درخواستی، این حق برای دبیرخانه مسابقه محفوظ است که به دلخواه دست به حذف آثار ارسالی بزند.
۷) دبیرخانه مسابقه تنها اصل یا کپی با کیفیت مطلوب مطالب را در قطع A۴یا A۳ خواهد پذیرفت؛ بر همین اساس متقاضیان از ارسال نسخه کامل نشریات و صفحات اضافی خودداری فرمایند.
۸) مطالب ارسالی متقاضیان به هیچ وجه باز پس داده نخواهد شد.
۹) انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر هیچ گونه مسئولیتی در قبال مالکیت حقوقی آثار ارسالی ندارد و مسئولیت آن به عهده متقاضیان شرکت در مسابقه خواهد بود.
۱۰) عکاسان محترم نیازی به پر کردن فرم مسابقه که در پایان فراخوان آمده است، ندارند و تنها کافی است آثار خود را به دلخواه (رنگی یا سیاه و سفید) و در قطع ۱۵/۱۹× ۱۳ (چاپشده فول فریم) به دبیرخانه مسابقه ارسال کنند. تقاضا میشود متقاضیان شرکت در بخش عکس از پشتنویسی و ذکر نام خود در پشت عکسها خودداری کرده و توجه داشته باشند که عکسهای ارسالی آنها باید بر اساس کاربردهای رسانهای بوده و حتماً از اجراها و نمایشهای روی صحنه رفته در طول سال ۱۴۰۳ باشد؛ بدیهی است ارسال آثار از طریق پست الکترونیک(ایمیل) یا لوح فشره(CD) و یا فایل(فِلَش) مورد قبول نیست و تعداد عکسهای ارسالی نیز نباید از چهار قطعه تجاوز کند. همچنین عکسهای ترمیم شده، فتوشاپی و یا دستکاری شده با هوش مصنوعی مورد قبول دبیرخانه مسابقه نیست.
قابل ذکر است در این مسابقه عکسهای ارسالی، علاوه بر وجوه زیباییشناسی هنر عکاسی و ارتباط آن با هنر تئاتر، از منظر کاربردهای رسانهای و مطبوعاتی قضاوت میشوند. این مسابقه جایزه تک عکس ندارد و مجموع آثار رسیده از هر متقاضی داوری خواهد شد.
۱۱) متقاضیان علاوه بر پر کردن فرم شرکت در مسابقه، باید حتماً با الصاق برگه تعیین گرایش، دبیرخانه انجمن را در تقسیم صحیح مطالب یاری کنند؛ به طور مثال اگر اثری متقاضی حضور در بخش "نقد" است، بر روی برگه الصاقی کلمه "نقد" درج شود؛ بدیهی است در صورت عدم رعایت این بند، دبیرخانه انجمن مجاز به تفکیک آثار در گرایش های مختلف است و اعتراض وارد نیست.
۱۲) در بخش ترجمه آثاری مورد قبول است که در رسانه های مکتوب یا مجازی با نام صاحب اثر منتشر شده باشد.
۱۳) اصل مطالبی که در بخش ترجمه شرکت میکنند حتماً باید به پیوست مطلب اصلی که ترجمه از روی آن صورت گرفته، ارائه شود. (منظور ارائه متن ترجمه شده یا فارسی همراه با متن اصلی یا انگلیسی است.)
۱۴) حضور حداقل ۶ اثر و یا شرکت کننده، کفِ مورد قبول آثار برای آغاز رقابت در هر بخش محسوب میشود. به طور مثال برای آغاز فرایند رقابت در بخش یادداشت، حضور ۶ اثر یا ۶ متقاضی، رقابت را شکل میدهد.
۱۵) در بخش گفت و گو، منظور از گفت و گو، شکل گیری فرآیند پرسش و پاسخ توسط مصاحبه کننده و مصاحبه شونده است؛ بنابراین میزگردها و گفتوگوهای خبری مد نظر نیست.
۱۶) بخش مقاله شامل مطالبی است که جنبه ژورنالیستی، علمی، پژوهشی، تحقیقی و تحلیلی در حوزه تئاتر داشته باشد.
۱۷) اعلام نتایج قطعی این مسابقه، پس از انجام فرایند داوری از طریق رسانهها اعلام خواهد بود.
۱۸) علاقهمندان به منظور کسب اطلاع بیشتر میتوانند در روزها و ساعات اداری با شماره تلفن ۰۹۳۷۳۸۰۵۳۹۰ (خانم زهره فضلی) تماس بگیرند.
» برای مشاهده فراخوان لطفا اینجا را کلیک نمایید.
نمایش «جعفرخان از فرنگ برگشته» به کارگردانی الهام ذوالفقاریان از ۲۱ اردیبهشت در تماشاخانه سنگلج روی صحنه میرود.
به گزارش روابط عمومی تماشاخانه سنگلج، کمدی «جعفرخان از فرنگ برگشته» معروفترین نمایشنامه حسن مقدم است که به تحجر اجتماع سنتی و غربزدگی میپردازد. این نمایشنامه که به سال ۱۳۰۰ نوشته شده و بارها روی صحنه رفته است همچنان یکی از جذابترین نمایش های کمدی ایرانی محسوب میشود.
این نمایش در ساعت ۱۸ روز یکشنبه ۲۱ اردیبهشت اجرای خود را در تماشاخانه سنگلج آغاز خواهد کرد.
تهیهکنندگی این اثر را الهام ذوالفقاریان و علی بهرمند بر عهده دارند.
شهروز مازندرانی، فاطمه رحمانی، پوریا خوشبین، عطا کشاورز جود، آیدا ملکرودی، یاس یابنده ذر، مطهره مشهدی، هدیه جدیدی، فرحناز ملاباقری، صدفناز فرقانی، بهاره مصحفی، نگین عالمی بازیگران این نمایش هستند.
در گروه موسیقی مرتضی ظهرابی و حامد جلائی پور حضور دارند. طراح لباس این نمایش ندا سالاری، محمدرضا صورتی و مجتبی عابدینی، طراح صحنه پوریا خوشبین، طراح گریم سهیلا جوادی و احسان رشیدی، طراح نور میثم کحالی، طراح پوستر عماد رجبلو هستند.
در گروه کارگردانی حسین دیردار به عنوان مشاور کارگردان، پوریا خوشبین به عنوان دستیار یک کارگردان، آیدا ملکرودی به عنوان برنامه ریز و دستیار دو کارگردان، مهدی صفارینژاد به عنوان منشی صحنه، میثم نصر به عنوان مدیر صحنه همکاری دارند.
دستیار یک صحنه حسام طالبی، دستیار دو صحنه علیرضا شمسی، دستیار یک لباس زهرا فاضل، مشاور رسانه و روابط عمومی میثم تحریری، دستیار روابط عمومی کاووسی از جمله همکاران این نمایش هستند.
پیشفروش بلیت سه روز اول اجرای نمایش «جعفرخان از فرنگ برگشته» در سایت تیوال فعال شده و علاقه مندان به نمایش کمدی ایرانی از هم اکنون می توانند نسبت به تهیه بلیت اقدام کنند.
«جک نارن»، اثری تازه از سازندگان نمایش موفق «مَثَلِث»، از ۲۵ اردیبهشت در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته و تا ۱۵ خرداد هر شب ساعت ۲۰:۰۰ میزبان مخاطبان خواهد بود.
این نمایش که مانند اثر قبلی این گروه یک نمایش عروسکی برای مخاطب بزرگسال است، با نگاهی طنزآمیز به تاریخ، یک رویداد واقعی را از زاویهای تازه روایت میکند.
این اثر پیشتر در جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران مبارک حضور داشته و جوایز متعددی را از آن خود کرده است.
جوایز نمایش «جک نارن» در جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران مبارک:
- جایزه بهترین کارگردانی
- جایزه بهترین طراحی صحنه
- جایزه بهترین طراحی لباس
- جایزه بهترین طراحی نور
- جایزه بهترین بازیدهندگی
- جایزه بهترین صداپیشگی
عوامل نمایش «جک نارن» عبارتند از:
نویسنده و کارگردان: قیس یساقی
بازیدهندگان (بازیگران عروسک) محمد لقمانیان، فرشاد قاسمی، محمدجواد مهدیا، قیس یساقی
دستیار کارگردان و برنامهریز: مهسا صبوری، آهنگساز: بابک کیوانی، طراح صحنه: سینا ییلاقبیگی، طراح کاراکتر: نفیسه صاحبکار، ساخت عروسک: فرشته ابراهیمی، طراح لباس و دوخت: نیوشا مولائیان، طراح آکسسوار: فرزانه عاقلی، مدیر روابط عمومی و تبلیغات: مهدی غلامی، طراح گرافیک، پوستر و موشن: حامد فرهی، طراح نور و تیزر: علی حسینی، مدیر صحنه: فرهاد موحدی، ساخت آکسسوار: فرزانه عاقلی، هنگامه سازش، ساخت صحنه: هادی عابدی، مهدی عابدی، علی اسفندیاری، - عکاسان: رضا جاویدی، رضا پردل، - گوینده نریشن: علی ضمیری، - نریشن (ورود): مصطفی جلالی، مشاوران زبان فرانسه: عرفان موذن، داود شالفروشان
نمایش تکنفره «مستطیل» به نویسندگی و طراحی و کارگردانی صحرا رمضانیان؛ اجرایی است که میان هذیان تئاتری و روانکاوی، در قالبی بصری و مینیمالیستی، در نوسان است. این اثر که زمان آن از ۳۷ دقیقه فراتر نمیرود، تصویر قهرمان در حافظه فرهنگی را به چالش میکشد؛ با احضار شخصیت دنکیشوت، نه در بستر تاریخیاش، بلکه در قالبی نمادین و امروزی که مفاهیم نجات و رهایی را در جهان پساحقیقت بازتعریف میکند.
در «مستطیل» دنکیشوت نه آن سلحشور آسیابستیز، بلکه فردی زخمخورده و سرگردان است که در جلسات انرژیدرمانی، غرق در شعارهای توسعه فردی و معنویت بازاری، حضور دارد. مربی معنوی- که بهصورت فیزیکی غایب اما بهمثابه صدایی درونی حاضر است- بازتابی از گفتمان رایج عصر ماست: وعدههای رهایی روح، که در عمل تنها بر انزوای روانی میافزایند. قهرمان، با نوعی همذاتپنداری درونی، خود را به این گفتار میسپارد؛ تلاشی نومیدانه برای چنگ زدن به تصویری قهرمانانه در زمانه فریب و فروپاشی.
نمایش بر فیزیک بازیگر استوار است؛ میان تکرار، هذیان کلامی و حرکتهایی گاه بیهدف، که به جای روایت، بیشتر افشاگریاند. چهره بازیگر بیحالت است؛ گویی این بیتفاوتی چهره، تجسم گسست درون و بیرون باشد. در اینجا بدن، ابزار بازنمایی نیست؛ بلکه ابزاری است برای عریانی روان. بدنی که بین فروپاشی و تشویش، مدام در رفتوآمد است؛ همراه با جملاتی پارهپاره به زبان فارسی که بیشتر نالهاند تا کلام - پژواکی از گسست درونی که از زمینه روانیاش جداشدنی نیست.
با وجود عناصر ساده صحنه، نمایش فضایی چندلایه و پیچیده میسازد: پارچهای سفید که در ابتدا همچون پردهای برای نمایش عمل میکند، به تدریج بدل میشود به سطحی برای سایههای درهمشکسته و در پایان، بازتابی از فقدانی نامکشوف. نور و موسیقی نه فقط همراه، بلکه شریک فعال اجرا هستند. آنها فضای روانی فروپاشی را میسازند. زبان فارسی- برای مخاطب نامفهوم - همانند نیایشی آیینی و بیقرار شنیده میشود؛ فریادی در خلأ، یا ضجهای برای بینامی.
در «مستطیل» با قهرمان سنتی مواجه نیستیم، بلکه با شخصیتی فروپاشیده روبروییم که مخاطب را گاه دوست و گاه دشمن میبیند. در لحظاتی مکرر، این دنکیشوت معاصر با لحنی سرزنشگر به مخاطب خطاب میکند، گویی آنان را شاهد مستقیم سقوط خویش میداند. این بازی دوسویه اجرا و دریافت، آگاهیای تند و صریح از نقش متناقض تماشاگر میآفریند: تماشاگری که گاه برای توهم کف میزند، و گاه در برابر فروپاشی، تنها سکوت میکند.
نمایش در اوج تمام نمیشود و اساسا نقطه اوجی در نمایش وجود ندارد. دنکیشوت نوین نه شکست میخورد و نه میجنگد؛ او خواستار حذف خود است. اوج نمایش از جنس وجودی نوعی درهمریختگی معنا که اسطوره قهرمان را واژگون میکند و تئاتر را نه صحنهای برای نمایش هویت، که مجالی برای مواجهه بیواسطه با خویشتن تعریف میکند.
مستطیل، اثری است جسور در طرح پرسشهایی عمیق، با زبانی فشرده و فرمی چالشی. اجرایی است که اسطوره را از درون میتراشد و به تئاتر بهمثابه هنری برای برهنگی روان و حقیقتبخشی دردناک مینگرد. مونودرامی که قهرمانش هم قربانی است و هم عامل و صحنهاش آیینهای است برای حقیقتی که تماشاگر نمیتواند از آن بگریزد.
روزنامه اعتماد
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
نشست نقد و بررسی کتاب تئاتر و اسلام عصر شنبه ۱۵ اردیبهشت در سالن استاد طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد. در این نشست که با حضور پژوهشگران و هنرمندان عرصه تئاتر همراه بود، پروفسور ماروین کارلسن، نویسنده کتاب، از طریق تماس تصویری شرکت کرد. ترجمه گفتوگوهای جلسه را مهدی چاوشور، مترجم اثر، بر عهده داشت و اجرای نشست را زینب غضنفری انجام داد.
کتاب تئاتر و اسلام اثری پژوهشی است که به بررسی تعامل میان هنر نمایش و فرهنگ اسلامی در دورههای مختلف تاریخی میپردازد. این کتاب با ترجمه مهدی چاوشور منتشر شده و محور گفتوگوهای این نشست بود.
در ابتدای نشست، نصرالله قادری با اشاره به دیدگاه برخی نظریهپردازان غربی که اسلام را مخالف تئاتر میدانند، پرسشی درباره نسبت دین اسلام و هنر نمایش مطرح کرد. او گفت: «چطور ممکن است دینی که در کتاب خود انسان را به تفکر دعوت میکند، با هنری که بر دیالوگ و اندیشه بنا شده، ناسازگار باشد؟»
کارلسن در پاسخ تأکید کرد که مخالفت با تئاتر صرفاً مختص اسلام نیست و در همه ادیان چنین دیدگاههایی وجود داشته است. به گفته او، در میان شیعیان علاقه بیشتری به هنرهای نمایشی دیده میشود و پیشینه تعزیه این موضوع را تأیید میکند.
غلامحسین دولتآبادی در ادامه بحث، با اشاره به دوره صفویه و ارتباطات گسترده آن دوره با غرب، مسئله تأثیرپذیری هنر نمایش در ایران از فرهنگ غرب را مطرح کرد. او گفت: «به نظر من پیشینه تئاتر در اسلام، بهویژه در ایران، تحت تأثیر تئاتر غربی قرار گرفته است.»
کارلسن در پاسخ گفت که کشورهای مختلف اشکال هنری خود را به شیوههای گوناگون گسترش دادهاند و داستانگویی در جوامع مختلف، شکلهای متفاوتی داشته است. او افزود: «تأثیرپذیری متقابل امری طبیعی است و تقلید، یکی از پایههای قصهگویی است. با این حال، شواهد نشان میدهد تعزیه و آیینهای مشابه، صدها سال در فرهنگها و ادیان مختلف جریان داشتهاند و دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم این روایتها صرفاً وامگرفته از غرب بودهاند.»
سپس صادق رشیدی با طرح پرسشی درباره رویکرد کتاب، گفت: «آیا کتاب شما ادامه سنت شرقشناسی است؟ به نظر میرسد چنین رویکردی در آن دیده میشود. از سوی دیگر، سنتهای نمایشی ریشه در فرهنگ مردمی دارند و هیچگاه برای تولید نمایش خلق نشدهاند. تعزیه هم بیشتر در خدمت قدرت قرار گرفته تا توسعه تئاتر. آیا شما تاریخ نوشتهاید یا رابطه تئاتر و اسلام را معنا کردهاید؟»
کارلسن در پاسخ گفت: «امیدوارم این کتاب ادامه شرقشناسی نباشد، بلکه چالشی برای آن باشد. تلاشم این بوده که نگاه یکسویه شرقشناسان را بازبینی کنم و روایتی تازه ارائه دهم.»
نشست با ادامه گفتوگو میان حاضران و نویسنده ادامه یافت و در پایان، مجری نشست از مهمانان و مخاطبان تشکر کرد. این نشست فرصتی برای بررسی ابعاد تاریخی، فرهنگی و فلسفی نسبت میان تئاتر و آموزههای اسلامی بود.
نمایش «کارنامه بنداربیدخش» به کارگردانی مشترک ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش تا ۱۹ اردیبهشت به اجراهای خود در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر ادامه میدهد.
«کارنامه بنداربیدخش» نوشته بهرام بیضایی این روزها با تهیهکنندگی سجاد افشاریان و کارگردانی مشترک ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر در حال اجرا است.
«کارنامه بنداربیدخش» قرار بود تا ۱۷ اردیبهشت روی صحنه باشد اما به دلیل استقبال مخاطبان اجراهای این نمایش تا ۱۹ اردیبهشت تمدید شد.
حسن فضلی و مهدی وحیدروش بازیگران این اثر نمایشی هستند.
فروش بلیت «کارنامه بنداربیدخش» از طریق سایت تیوال انجام میشود.
عکس از رضا جاویدی است.