«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
در دل ویرانی
آخرین دلخوشیم
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو
هیچکس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود
تو را گم میکنم هر روز و
پیدا میکنم هرشب
بدین سان خوابها را با تو
زیبا میکنم هرشب
تبی این کاه را چون کوه
سنگین می کند آنگاه
چه آتش ها در این کوه
بر پا میکنم هرشب
کجا دنبال مفهومی برای
عشق میگردی ؟
که من این واژه را تا صبح
معنا میکنم هر شب ..
برگ در دست نسیمی است
که سرگردان است
قلب در دام غریبی است
که بی سامان است
زندگی با تو چه احساس
عجیبی دارد
عشق آن اسب نجیبی است
که نافرمان است
ای تماشاگه خلوتگه راز
رازدار دل پر سوز و گداز
کلک تقدیر ندانست کسی
تا چه انجام رقم زد ز آغاز
شوخ شکرلب شیرین گفتار
دلبرانگیز به شور از شهناز
دست پیش آر و کمربند به عشق
که ز عشق است امید اعجاز