"فرشته آب"
(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)
از دل قنات آمد
آرام
با گیسوانی از مه
و دستانی
پُر از رودهای فراموششده
نامش را ندانستند
اما چشمهایش
تمام تاریخ ایران را
مثل نهرِ کوچکی
در دل کویر
روان میکرد
گفت:
«من
... دیدن ادامه ››
آبم
نه گمشدهام
نه تمامشده
در دماوند خوابیدهام
در منابع یخی
میلرزم
در سدها
اسیرم
در مهندسیات
پنهانم.»
پا به معابد آناهیتا گذاشت
اشک ریخت بر خاکِ بیکشت
آهی کشید
در کاروانسرایی بیمسافر
و زمزمه کرد:
«آب همیشه هست
فقط همهجا نیست...»
در شمال
لبخند زد با رودها
در جنوب
گریست با خاک ترکخورده
گفت:
«تنوع اقلیم
برکت است
اگر
مدیریت باشد
اگر
دل بسوزد...»
دست بر دلِ زمین گذاشت:
«من هنوز زندهام
در آب زیرزمینی
در قناتهای زخمی
در منابع آبیِ پنهان
اما اگر
فراموش شوم
خودم را از شما
پنهان خواهم کرد...»
و دور شد
در مه
در امید
در توسعهای که باید
ریشه در آگاهی داشته باشد.
+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
فرشته آب را ۱۳۷۵ نوشتم آن زمان سرتاسر جنوب را گشتم به دنبال صدایی که مرا صدا می کرد، من ایرانم، با واژگانت صدایم باش....
و امروز با توسعه در هم آمیختم ،