یادداشت کوتاه باقر سروش، نویسنده و کارگردان به نمایش «نِکراسوف» با طراحی و کرگردانی مصطفا کوشکی:
دربارهی اجرا نکراسف
متن: متن اصلی سارتر،یک متن پرملاط است که در ظاهر ماجرا به موضوع جنگ سرد و نقش رسانه در آن میپردازد، اما در اساس میخواهد دستِ «ضد کمونیست»های آن دوره را رو کند که چطور به پدیدهها نگاه میکنند و چقدر کم مایه بودهاند. متن سارتر در حقیقت داکیومنتی از فضای فکری آن دوره است که هیچ کم و کسری ندارد و یک رفرنس مطالعاتی حتی محسوب میشود.در بازنویسیای که برای این اجرا اتفاق افتاده، اما سویههای سیاسیِ متن و جدیتش از بین رفته و آدمها دیگر آن عمق متنِ اصلی را ندارند. در حقیقت آدمها تبدیل به کارتون شدهاند و کنشهای آنها تا حدودی تیپیکال شده است. اجرا به این خوانش از متن البته احترام گذاشته و او هم اساسا خواسته است به مخاطب بفهماند که فیگورهای سیاسی و رفتارهای آنها به مراتب میتواند جذابتر از بیانیههای سیاسیای باشد که آن فیگورها
... دیدن ادامه ››
میگویند.
اجرا: بعد از صحنه اول که بر روی یک سطح شیب دار سفید است و صحنهی بدون جانی است، تصویر بعدیای که اجرا ارائه میدهد، به شدت جذاب است. به مدد قرقرههای برقی، آن سطح شیبدار بالا میرود و تبدیل به یک سطحِ دو بعدی بزرگ موازی با کف سالن میشود. در زیر این سطح بزرگ، محورهای افقی و عمودی، فضای مشبکی ساخته است که در دل هر شبکه یک نور تعبیه شده است. ما خیلی زود میفهمیم که مکانی که ساخته شده، دفتر روزنامه فیگارو است و کاراکترها هم پیرامون موضوع «تیتر» برای روزنامه حرف میزنند. موازی با قصهای که پیش میرود، عظمت سطح میانی و تاثیرش همچنان وجود دارد و یواش یواش آن سطح مشبک بالای سرِ کاراکترها شبیه به صفحه روزنامهای به چشم میآید که ستونبندی شده است. آن سطح دریچههایی دارد که به بالا راه دارد و امکان رفت و آمد بازیگرها به سطح بالایی وجود دارد و اجرا در ادامه در سه سطح پیش میرود. مسئله اجرا در ادامه، کلان سوژه روزنامه/رسانه میشود که با آن سطح ساخته میشود. در حقیقت روزنامهای که کارگردان در این اجرا میسازد، به ایده «جامعه نمایش» و کالاشدگیِ انسان توسط رسانهها و جهتدهی افکار عمومی علیه ایدههای چپ نزدیک میشود. البته اجرا در مرزی پیش میرود که اجازه نمی دهد این «ابر ایدهها» خیلی برجسته شوند و مخاطب را وادار کنند که یک مخاطب جدی و عبوس باشد. سرخوشی تزریق شده به اجرا و مرز بازی بین تیپ و رئال و حتی فانتزی تمهیدی است که کارگردان برای این امر انتخاب کرده است. تمهیدات کارگردان در بازی گرفتن سهل و آسان ؛ جدیت قصه را بیاثر میکند و در نهایت آنچه در ذهن مخاطب ته نشین میشود این است: دو روزنامه فیگارو و لوموند همیشه سر تیتر با هم رقابت دارند و منِ مخاطب هم دوست دارم از صندلیام بلند شوم و تیتر مورد نظر خودم را به این جهان پیشنهاد کنم.
بازیها: با کمی تخفیف بازیها یکدست است. تنها ادرس اشتباه در این میان، بازی بازیگر نقش سیبلو است. محوریت سیبلو و بازی متفاوتش این تصور را ایجاد میکند که نقش اصلی سیبلو است . اگر اسم اجرا، نکراسف نبود، قطعا این شائبه پیش نمیامد