یادداشت علی جعفری
منتقد تئاتر و عضو کانون ملی منتقدان
.
نکراسوف؛ امضای مصطفی کوشکی بر پیکر مضحکه ی ژان پل سارتر
نمایش «نکراسوف» به کارگردانی مصطفی کوشکی و دراماتورژی مهدی کوشکی که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است، نمایشی است پرانرژی، هوشمندانه و خوشریتم که واجد ویژگیهای فرمی و اجرایی خاصی است که این سالها با نام مصطفی کوشکی گره خورده. حالا بهجرأت میتوان گفت که کوشکی به سبک و سلیقهای در کارگردانی رسیده که هم برای خودش امضایی مشخص دارد و هم برای مخاطبانش معنا و شناخت روشنی ایجاد کرده است؛ سبکی که گاه کمرمقتر و گاه درخشانتر، اما در هر صورت از مسیر اصلیاش خارج نمیشود: نمایشهایی با انرژی بالا، بازیهای حسابشده، و فضایی آگاهانه طراحیشده که هم جذاب است و هم به لحاظ اجرایی مهندسیشده. «نکراسوف» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در میان نمایشنامههای کمتر شناختهشدهی ژان پل سارتر، «نکراسوف» یا «مضحکه» (نام اصلی در زبان
... دیدن ادامه ››
فرانسه) جایگاه خاصی دارد. این اثر، که در سال ۱۹۵۵ نوشته شده و یکسال بعد برای نخستین بار به روی صحنه رفته است، برخلاف دیگر آثار سنگین و فلسفی او، متنی است طنزآمیز، سیاسی و گزنده که درباره دروغ رسانهای، جعل اخبار و امکان خلق واقعیتهای موازی از سوی مطبوعات مینویسد. شخصیت اصلی نمایش، ژرژ دو والرا، یک کلاهبردار حرفهای است که با همدستی روزنامهنگاری به نام سیبلو، خود را بهعنوان نکراسوف، وزیر فراری اتحاد جماهیر شوروی به رسانهها معرفی مینماید. نمایش، تمسخرآمیز، تند و در عین حال پیشگویانه است؛ تصویری تلخ اما طنزآلود از دنیایی که رسانهها با جعل حقیقت، افکار عمومی را شکل میدهند.
دراماتورژی مهدی کوشکی بر این متن، تمرکز ویژهای بر عنصر کمدی دارد. در این نسخه، شوخیها پررنگتر شدهاند، برخی شخصیتها مانند "سیبلو" برجستهتر شدهاند و برخی دیگر چون نقشآفرینان در نهادهای سیاسی یا پلیسی، کمرنگتر. این انتخاب البته بهدرستی در خدمت اجرایی قرار گرفته که بیش از هر چیز میخواهد مخاطب را بخنداند، سرگرم کند و انرژی خود را منتقل کند. اما این تمرکز بر کمدی، باعث شده دو نکته مهم و ساختاری که در متن اصلی سارتر برجسته است، در این اجرا تا حدی به حاشیه رانده شود. نخست، مسئله بنیادین «دروغ رسانهای» و نقش رسانهها در ساختن شخصیتهای جعلی و مدیریت افکار عمومی است که در متن سارتر مضمون اصلی است، اما در این اجرا به شکلی سطحی تقلیل یافته و از تاثیرگذاری اجتماعی و فلسفی خود دور مانده. دوم، شخصیت ژرژ دو والرا است. اگرچه داریوش موفق بازی چشمگیری از خود نشان میدهد و تقابلش با شخصیت "سببلو" (با بازی مهدی کوشکی) واجد لحظات درخشان اجرایی است، اما عملاً کاراکتر دو والرا مرکزیتزدایی شده و تأثیرگذاری مورد انتظار را پیدا نمیکند. تغییرات دیگری هم مثل اضافه شدن سفیر داغستان به نمایشنامه یا ادغام شخصیت دمیدوف با سیبلو هم هست که می توان درباره کارکرد یا عدم کارکردشان مفصل صحبت کرد.
با این حال، نمایش از نظر اجرایی درخشان است. طراحی صحنه با درایت و دقت انجام شده، با استفاده از عناصر ساده اما مؤثر، فضاهای متفاوتی را خلق میکند. طراحی لباس به خوبی در خدمت شخصیتپردازی قرار گرفته و هویت تیپهای نمایشی را تقویت کرده است. افکتهای صوتی نیز هوشمندانه استفاده شدهاند و در شکلگیری فضاهای موقعیتی، طنز موقعیت، و انسجام اجرایی بسیار مؤثر واقع شدهاند. بازی بازیگران نمایش یکدست، پخته و کنترلشده است. بهویژه در اجرای ریتم کمدی، همه بازیگران توانستهاند ضرباهنگ درست اجرا را حفظ کرده و مخاطب را با خود همراه کنند.
در مجموع، «نکراسوف» کوشکی نمایشی موفق، چشمنواز و دقیق است؛ نمایشی که اگرچه برخی مضامین اصلی متن را فدای جذابیتهای اجرایی کرده، اما در ساحت اجرا، واجد کیفیتی است که آن را در میان آثار این روزهای تئاتر تهران برجسته میسازد. نمایشی که نهتنها در امتداد مسیر تثبیتشدهی کارگردانش قرار دارد، بلکه مخاطب را میخنداند، سرگرم میکند، و در عین حال میتواند جرقهای از تأمل نیز در ذهن او بزند—حتی اگر آن تأمل، با صدای خندهها پوشیده باشد.