در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علیرضا کمالوند آهی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:36:58
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در انتظار گودو

من عاشق نمایشنامه‌ی در انتظار گودو هستم. هر اجرایی از این متن می‌تونه برام شور و شعف به همراه داشته باشه. گودو ..خدا...در اینجا.. یه جورایی نماد امیدیه که هیچ‌وقت نمی‌رسه، اما عجیب اینجاست که همین امید، دلیل ادامه دادن ماست.

زمان توی این اثر خیلی تاثیرگذاره و این و نباید فراموش کرد چرا که یه وقت‌هایی باعث می‌شه جغرافیا تبدیل بشه به یه جای ملال‌آور و سخت، یا شاید یه آرمانشهر که خاورمیانه امروز اونو در اروپا می بینه .ارجاعات ..
. به نظرم انتخاب این متن برای ما توی خاورمیانه خیلی معنا داره. چون بکت دقیقاً اون لحظه‌ای از تاریخ رو نشون داده که جنگ، اون رخداد بزرگ بشری، اتفاق افتاده و انگار قراره ... دیدن ادامه ›› تموم نشه.

این اثر توی دنیایی متولد شده که از دل خرابه‌های جنگ جهانی دوم بیرون اومده. یه جایی که آدم‌ها توی ناامیدی و بی‌معنایی دنبال یه جرقه‌ی معنا می‌گردن. بکت هم با این متن، یه آینه گرفته جلو اون درماندگی و سردرگمی جهانی.

با اینکه این اجرا شباهت‌های زیادی با نسخه‌های خارجی داشت، ولی نمی‌دونم چرا این‌قدر روی من تاثیر گذاشت. شاید به خاطر اون حس عشق و شوری بود که توی بازی بازیگرا موج می‌زد. یه لذت واقعی که توی تمام لحظات اجرا می‌شد دید.طراحی لباس عالی بود و اما متاسفانه هیچ گریمی رو ما نمی بینیم

دم شما گرم، آقای کارگردان جوان و دست‌مریزاد به تیم خوب شما و بازیگر کودک و آینده دار با اون چشمای زیبات عاشق بازیت شدم چقدر خوب بودی شما🍁
محمدحسین قاسمی و میثم دقت دوست این را خواندند
زهرا روحانی و hoora این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شکوفه های گیلاس

اجرایی خاص و دیدنی .کمتر کارگردانی را سراغ دارم که ریتم را بشناسدوبتواند در موقعیت خنثی ریتم ایجاد کند تا مخاطب را بر سر جایش میخکوب کند این اجرا نمونه کامل و عالی از این حیث است .بازی بازیگر مرد بسیار زیبا بود تا بازیگر زن
امامتن
ایا این یک تاتر نو است یا کابوکی یا سنتی و یا شینگکی یا اونگارد تئاتر آوانگارد ژاپنی نیز از تجربیات نوین و ساختارشکنی در فرم‌های سنتی بهره می‌برد.
ویژگی‌های کلی تئاتر ژاپن:
احترام به سکوت و فضاهای خالی. دقیقا شکوفه ... دیدن ادامه ›› های گیلاس
حرکات دقیق و هدفمند که معانی عمیق‌تری را منتقل می‌کنند. .اما در دکور خلاهایی وجود دارد همچو رودخانه و دیواری که مانع خروج بازیگر می شود که میشد با سبک و نگرشی نو متفاوت اجرا شود .
. این نمایش با سبک روایی غیرمعمول و تأثیرپذیری از عناصر فلسفی و روانکاوی، داستان سقوط یک ضدقهرمان افسرده را روایت می‌کند. شخصیت اصلی، یک سامورایی بیکار یا "رونین"، در کشاکش میان مرگ و زندگی است و به مرحله خودکشی (هاراکیری) می‌رسد، اما سایه‌اش مانع از انجام این عمل می‌شود. این روایت نمادین از مفاهیمی مانند یگانگی درونی و تضادهای روان‌شناختی است

در این اثر، الهاماتی از آیین‌های سنتی ژاپنی و فرهنگ سامورایی گرفته و از تکنیک‌هایی مانند بیومکانیک مایرهولد برای ایجاد حرکات بدنی دقیق و معنی‌دار استفاده شده است. این نمایش همچنین با ویژگی‌های تئاتر پست‌دراماتیک و همچنین پرداخت به موضوعاتی نظیر انزوا، فروپاشی شخصیت و معنای زندگی در قالب یک روایت شهودی به تصویر کشیده شده‌اند، که به فرهنگ ژاپنی و نگاه هستی‌شناسانه شرقی پیوند می‌خورند و زیست انها را در معرض دید قرار میدهد

شکوفه‌های گیلاس به خاطر سبک متفاوت، طراحی صحنه خوب و بازی‌های تاثیرگذار بازیگران به یکی از نمایش‌های عالی سال از دید من قرار گرفته است نمایش کم نقص و دیدنی دمتون گرم با اجرای درخشانتان 🍁





پیشنهاد
تیزر شما واقعاً جذاب و خاصه، اما متأسفانه نوشته‌هاش اصلاً دیده نمی‌شن؛ نه اسم کار مشخصه، نه جزئیات دیگه. انگار همه چیز توی تصویرها گم شده. کاش اون زیبایی بصری با وضوح نوشته‌ها هم همراه بود تا تأثیرش کامل‌تر بشه.
.
کالیگولا
کالیگولا، نمایشی که با تمام وجودم تجربه‌اش کردم، هنوز هم بهترین است.
شبی که در ایرانشهر دیدمش، انگار برای اولین بار معنای تئاتر را فهمیدم. آن اجرا نه فقط خاص و زیبا، بلکه به طرز شگفت‌آوری متفاوت بود؛ مثل رویایی که با تمام جزییاتش به واقعیت تبدیل شده باشد. دلم عجیب هوای آن لحظات را کرده، اگرچه همین دیروز فهمیدم که همایون غنی‌زاده به آمریکا رفته است. چقدر حیف...

غنی‌زاده را سال‌ها پیش‌تر، با "دادلوس و ایکاروس" شناختم. آن نمایش هم مثل افسانه‌ای که در عمق جان نفوذ می‌کند، ذهنم را تسخیر کرده بود. انگار هر اثر او، جست‌وجویی است برای رسیدن به چیزی فراتر از هنر؛ شاید حقیقت، شاید وهم، شاید انسانی که خود را در میان سایه‌ها گم کرده است.

تئاتر برای غنی‌زاده نه صحنه‌ای برای نمایش، که مکانی است برای تفکر. هر خط، هر نور، و هر حرکت در آثار او، فلسفه‌ای را در پس خود دارد. او نمی‌گوید "ببین"، بلکه فریاد می‌زند "بیندیش". کاش روزی دوباره بتوانیم در برابر چنین شاهکاری نفس بکشیم و غرق شویم.

بی بدن
همیشه قربانی متهم است ..یادمه زمانی جریان آرمان و غزاله بحث روز در فضای مجاز شده بود همیشه به این فکر می کردم چرا در اکثر کامنتا مردم چرا غزاله را متهم می کنند ما ایرانیها چرخش سلحشورانه ای داریم در ندیدن جرم و خطای واضح و مبرهن ..پول و پول و پول ...پول براحتی می تواند کتمان کند همه چیز را ...لشگر سایبری که با پول ساخته شده بود تا یادمان دهند قربانی همیشه متهم است

در بیبدن فیلمساز به دلیل کشش دراماتیک به این سمت رفته است که هم ذات پنداری مخاطب را با قاتل برانگیزند، فضاسازی فیلم و شخصیت‌ها به گونه‌ای بوده است که مخاطب با قاتل همراهی می‌کرد و علیه خانواده مقتول و دادخواه موضع گیری ذهنی داشته ....
فیلم دقیقا جامعه ایرانی و تفکرات ان را در معرض دید قرار می دهد از لحظه ای ابتدایی و درانتها که دلت برای اینکه بیشتر برای غزاله و مرگ دلخراشش بدرد بیاید سجده پدر را در کنار زندان به یاد می اوری ......احساس در ما چنان است که عقل بیچاره رو به زوال است ...

فیلم آینه تمام نمای جامعه ایرانی .پول . و برخورد جامعه با قاتل و مقتول است . دوسش داشتم خسته نباشید به تمام عوامل فیلم 💙
فیلم قهرمان
در همان لحظه آغازین فیلم رحیم به اوج می رود و دوباره به سرجای اولش بر می گردد در کسری از ثانیه ....واز همان لحظه اول به ما می گوید اینجا ایران است .
اصغر فرهادی با نماد ها و سمبلهایی دوست داشتنی بدور از کلیشه در اکثر فیلم هایش زیر لایه های درونی و عمیق را در وجوهی مختلف نشان می دهد ..و انگار همان لحظه های آغازین فیلم همه چیز را می گوید اما نه واضح بلکه بسیار استادانه ان را به نمایش در می اورد در فروشنده دقت کنید به خانه ای که در حال خراب شدن است وووو
دوسش داشتم خیلی زیاد 💙💙💙💙💙💙💙💙
مهدیه سلیمانی این را خواند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم جنگل پرتقال .

یک جوان به نام علی یا سهراب که نام هنری اوست که در جاهای مختلف فیلم او را به دو نام مختلف صدا می زنند معلم مدرسه ای است و از طرف مدیر مدرسه موظف می شود مدرک دانشگاهی خود را برای ادامۀ فعالیت ارائه دهد. او برای دریافت مدرک مجبور به سفر به شهری می شود که دانشگاهش را در آن گذرانده و با دختری که همکلاسی او بوده روبرو شده و اتفاقات بعدی رقم می خورد
از نظر من فیلم بیشتر ساختاری تلویزیونی دارد .پلانها و سکانسا و تصویر هایی که بیشتر در قاب تلویزیون می گنجد تا سینما و حتی می شود در مدیوم کوچک تر یعنی تاتر کار کرد
بعنوان کار اولی به کار گردان تبریک می گویم فیلم بسیار عجیبی نیست اما ایده کار به نظرم جذابیت فراوانی دارد از کشتن هر روز ما و کشته شدن توسط دیگران با کلمات و ووواما من بخطر بازی رضا عموزاد دوست داشتم این فیلم رو ببینم و دیدم خسته نباشید به تمام عوامل 💙🍁 درود بر شما
مهدیه سلیمانی این را خواند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی تعریفش و شنیده بودم . اما......
نکات فراوانی در این فیلم یافت می‌شود که روی کاغذ و گویا در ذهن نویسنده و کارگردان، جذاب به نظر می‌رسیده و می‌توانسته به برگ برنده فیلم تبدیل شود. اما حقیقتا تمام این نکات، در طول اثر به یک نقاطی ضعفی غیر قابل قبول تبدیل شده که کیفیت اثر را حتی از فیلم‌های متوسط سرگرم کننده هم پایین‌تر آورده است! در سینما، اینکه شما به عنوان یک کارگردان قصد داشته باشید موضوعی را مطرح کنید کافی نیست! در سینما، شما باید بتوانید یک موضوع را در قالب سینمایی به شکلی پرداخته شده به بیننده ارائه کنید که بیننده تمام عواطفش درگیر آن موضوع شود و با کاراکتر‌های داستان همراه شود و با داستان فیلم پیش برود. اما «گودزیلا منهای یک» خیلی ضعیف‌تر از این است که بخواهد موضوعات خاص و جدیدی را مطرح کند و به فیلمی خاص و تا حدی نوآورانه تبدیل شود. «گودزیلا منهای یک» حتی از بسیاری از فیلم‌های متوسط سینمای متاخر آمریکا هم عقب‌تر است! چرا که نه تنها نمی‌تواند هیچ شخصیتی را برای بیننده بسازد؛ حتی نمی‌تواند به وسیله هیجانات مقطعی، بیننده را سرگرم نگه دارد! این نقد تمام حرف من است
دوسش داشتم 🍁
خانه عروسک قسمت دوم
بازی بد مه لقا باقری باعث شد تا لذت یکی از آثاری که در موردش شنیده بودم را به باد بسپارم .....

نورا را پس از 15 سال دوباره به خانه‌اش برگردانده و در برخورد با همسر، دختر و پرستار فرزندانش قرار داده و این موقعیت موجب به وجود آمدن داستان و حال و هوایی تازه شده. نمایش فضایی دیالوگ‌ محور دارد و دیالوگ‌ها ضمن پیش‌برد داستان شخصیت‌ها را به درک تازه‌ای از گذشته و دیدگاه‌ آن‌ها به ویژه نسبت به ازدواج می‌رساند.

دکور بسیار زیبا و رنگ فیروزه ایش اگر چه شبیه همان دکوریست که در اجراهای قبلی این اجرا در خارج کشور دیده می شود البته به جز رنگ فیروزهای قابل ... دیدن ادامه ›› قبول بود

بازی ایوب اقاخانی را می پسندم ..اما در این اجرا برای اینکه کارگردانی دیده شود نیاز به شخصیت پردازی درست از سوی کارگردان و اجرای ان توسط بازیگران است کاش کارگردان به جای مه لقا باقری از بازیگر دیگر ی استفاده می نمود تا شاید مشکل افتادن ریتم و ووو در صحنه حل می شد .در هر صورت برای زحمتی که برای این اجرا کشیدید ممنونم اما مورد پسند من نبود .





ممنون که به تماشای «خانه عروسک، قسمت دوم» نشستید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گور پلاس

لبه تیغ . ما با کمدی فارس روبرو نیستیم.
از این رو متن با ایده جذاب و دوست داشتنی در روابط بین متنی و علت و معلولی دچار باج دهی به مخاطب شده است و همین پاشنه آشیل اثرمی باشد .مثال حضور داماد و دختر مرد مرده و بدتر مرگ خواهر به شکلی تراژیک در صحنه آخر ..براستی واقعا لازم بود .
ایا در یک اثر اجتماعی همه اتفاقهای بد دنیا در یک روز و چنین رخ می دهد ووو
اما بازیها بدون شک بازی داریوش رشادت از یک عیار خوبی برخوردار است بدون کوچکترین اغراق و باج دهی به مخاطب و همچنین بازی خانم اخوان در بخشی از کار .و باقی بازیگران نیز دوست داشتنی بود ..اما خانم پرتو مهر بیش از ۲۰ دقیقه از اجرا پشت به مخاطب ایستاده و تعمد این کار بیشتر به خندیدن این بازیگر بر می گردد که چون تماشاگر انگار در حال نظاره دوستانش است تا ارائه بازی درست . و بازیگر مرده که کارش را کاملا درست انجام ... دیدن ادامه ›› داده است
اما در کارگردانی کاش و ای کاش در تمامی مراحل چون لحظات اول اثر دقت بیشتری می شد و بدون شک در این سبک نمایشی که شدیدا دارای ظرافتهای منحصر به فرد است بایداز یک نمایش جنگی فاصله بگیریم چرا که محتوا و ایده و موقعیت هر کدام از کاراکترها خود کمدی را به همراه دارد و اگر می شد بی شک با اثری برجسته روبرو می شدیم .
از انجایی که متن و دکور بر اساس دیالوگ موجود با هم تناقض آشکار داشته پس سبک پیش رو دچار نقصیه است در اجرا ..اگر خانه ای که قرار است خراب شود چرا اینچنین مبل هاو پرده های تمیز و دیواری تمیز تر از این دو دارد فقط کافی بود که دیوارهایی ترک خورده و ظرف ابی وسط وو تغییر دکوراسیون منزل در کهنگی وووو تا مشکل حل شود
کلام آخر گور پلاس توانسته از مخاطبش خنده و لذت دیداری و شنیداری بگیرد و کلمات سطر های آغازین بخاطر وسواس حقیر است وگرنه خنداندن مخاطب این روزهای تاتر ایران بسیار سخت تر از سخت است .بهترینها را برایتان آرزو می کنم چرا که تماشاخانه ها را روشن نگه میدارید چراغ دلتان همیشه روشن 🍁
کیسه بوکس
هر زبان یا متن و وو که ترجمه می شود بدون شک بار معنایی خود را تا حد بسیار زیادی از دست داده و چه بد که متن از لحاظ مفهوم و ارتباط با مخاطب خود فاصله بسیار زیاد داشته باشد از این رو ترجمه که دچار نقصان است و همچنین درون مایه متن ارتباط بیشتر را از مخاطب دریغ می کند و کیسه بوکس از فاکتور بالا پیروی می کند ...بازیگران این نمایش از پتانسیل بالایی برخوردار بودنند مخصوصا بازیگر دختر و زن در بخش اول صحنه و مابقی دوستان همگی خوب بودنند اما نمایش بطور کسل اوری پیش می رفت از این رو چرتهای دم دستی گریبان من مخاطب را می گرفت و چاره نیز نبود ما با اجرای متوسطی روبرو بودیم ..دکور و نور و لباس نه نیستم .....دمتون‌گرم با ارزوی اجرایی عالی موفق باشید
سپاس از وقتی که گذاشتید. هم دیدن نمایش و هم نگارش دیدگاهتون. امیدواریم اجراهای آتی نظر شمارو بیشتر تامین کنه.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام فالش و دیدم

کامران شهلایی بعنوان یه نویسنده دوست داشتنی و تراز اول در فالش دچار تکرار متن های قبلی اش می شود این نظر من است حضور همسر سام کبود وند در ذهن ووو....
بازی بازیگران در این سبک نمایشی یعنی رئالیسم
بدون شک بازی کیمیا خلج و همسر سام کبود وند بسیار درست تر در غالب نقش به ایفا پرداخته و باقی بازیگران اگر اندکی از اغراق هایشان در بازی پرهیز می کردنند از دید حقیر می توانستنند موفق باشند مثال در مورد سام کبود وند و اغراق بیش از اندا زه اش در مورد افراد خرداد ماهی و دو وجهی بودن این افراد به این شکل اغراق آمیز در غالب این نقش نمی نشیند ..بعنوان یک خردادماهی اصیل این حرف را میزنم 🍁.البته در بعضی جاها از بازی روان این بازیگر نمی شود گذشت ....طراحی لباس و نور و دکور معمولی بود .. اقتضای این سبک همین است اما کاش کمی خلاقیت چاشنی این عناصر در صحنه می شد ..در هر صورت ممنون از شما برای خلق نمایش فالش ....
این نمایش رو به شدت پیشنهاد می کنم

جناب اردشیر کارهای شما شباهت زیادی به رابرت ویلسون کارگردان آمریکایی دارد نمی دانم چرا ولی اینگونه برداشت کرده ام بعد از دیدن نمایش خانه سیاه است ))(فروغ فرخزاد ) می‌دانستم با کارگردانی آوانگارد روبرو هستم چرا که در پس تمامی تصویرهای جذاب روایت نمایش با روایت کلیشه ای موجود همراه نبود نمایشی بدون کلام اما پر از حرف ...
و اما سیاه خال هم در امتداد همان نمایش سابق اما متفاوت تر در اچرا
.
..آنچه که نمایش سیاه خال را در همان ابتدا دوست داشتنی می کند سیلی محکم مسخ شدن انسان معاصر است
در تمام اجرا بغصی گلویم را فشار میداد نه از دیدن صحنه اعدام ببلکه از مسخ شدن مردم .....در مسخ کافکا گره گوار.. به سوسک تبدیل شد و مردمان ... دیدن ادامه ›› سیاه خال به ربات یا ماشین آهنی .و چیزی بغیر از انسان ....در جای جای صحنه مشهود بود .
این مسخ شدن زاییده ترس ناشی از فشار ان موجود عجیبا الخلقه که توسط مامور اعدام رام شده بود به شکل دیدنی تداعی این لحضه ها بود ..
... این نمایش از دید من بسیار فلسفی و ریشه ای مسائل را چون اینه روبروی مخاطب قرار می دهد حال این ما هستیم که بپذیرم که سالیان سال است مسخ شدیم یا .نه ....
پیرمرد یا گوژ پشت
بیداری مرض خوبی است امیدوارم مبتلا بشوید ..
اما قصه جذاب و متفاوت اثر نیز برایم جالب بود قضه واقفی دختری به نام مینا ....
..سیاه خال ارزش بارها دیدن را دارد اگر دنبال این هستیید که اجرایی شبیه به آنچه در تاتر تهران اتفاق می افتد ببینید به هیچ وجه دنبال سیاه خال نروید .
از بازی خوب مه لقا باقری و بهنام شرفی و موجود عجیب الخلقه نمی شود گذشت و همچنین باقی بازیگرا ن ..سیاه خال ر.. با تمام سادگی در دکور و نور ولباس اما سرشار از سوال و لذت دیداری و شنیداری است که تو را با خود تنها نمی گذارد.حتی بعد از اجرا ...درود بر شما..
درود بر شما و ممنون از نظرات ارزشمندتون
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید