در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال عمو فرهاد قصه ها | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:08:46
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آیا واقعا به گردن میشود گفت تئاتر!!!


یک دوست نداشتم به وسعت این شهر بزرگ


یاد تیوال هفت هشت سال پیش بخیر حداقل مواجه میشدیم با نظرات صادقانه کاربران مشخص که با خواندن نظر و دیدگاه آنها تصمیم می گرفتیم که کدام کار را به ... دیدن ادامه ›› تماشا بنشینیم

شخصا نمی توانم به این متن نمایشنامه بگویم
نمی توانم به این ایستادن های بی هدف کارگردانی بگویم
و نمی توانم بپذیرم پنج بازیگر اینگونه یک ساعت مونوتن دیالوگ بگویند

آقا نگو تو رو خدا😊😊😍😍
یکی از بهترین اجراها بود♥️♥️🌹🌹
۰۷ تیر ۱۴۰۱
ممنون از نظرتون 🙏 متاسفم که دوس نداشتید
۰۷ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از مدت ها از تماشای یک نمایش در مجموع تیاتر شهر لذت بردم


خسته نباشید به تمامی گروه اسب های انباری
مشتاقانه منتظر کارهای بعدی از این گروه خواهم بود
برای بهروز عبادی و بازیگران پر تلاش و خوش صدایش

امروز بعد از مدتها دوباره پا به حوزه هنری گذاشتم جایی که مخاطبین تئاتر دیگر کمتر به آنجا سر می زنند

کوتاه بگویم نگاه ساده و روانت، بازی خوب خود و بازیگرانت مرا در آن سالن کوچک همراه کرد و همه اینها باعث شد من داستان عشق را

نمایشی صمیمی بدانم که باید دوستش داشت و از پنجاه دقیقه اش لذت برد

میدانم که چقدر سخت تلاش میکنی و با چه خون دلها نمایشت را بروی صحنه بردی و خوشحالم که به این نتیجه رسیدی که سالن های

دولتی با تمام ... دیدن ادامه ›› محدودیت هایشان نگاه کاسبکارانه تماشاخانه های خصوصی را ندارند

دوست، رفیق ،همبازی برای تو و این تیم با انرژی و آینده دارت بهترین ها را آرزو میکنم و امیدوارم که همیشه خوش بدرخشید
به صورت کاملا اتفاقی به تماشای این نمایش نشستم اونم خارج از ظرفیت روی پله ها

وقتی به همراه دوستان جلوی تئاتر مستقل بودیم بهشون گفتم یه حسی بهم میگه من این کارو دوست نخواهم داشت

اما باید اعتراف کنم حسم بهم دروغ می گفت من تن شوری رو خیلی دوست داشتم و از نیمه نمایش بدجوری درگیرش شدم و عجب پایان نفس گیری داشت

بازی فوق العاده پانته آه پناهی ها و همچنین نقش آفرینی بینظیر صابر ابر و کارگردانی که از جنس کارهای رضا ثروتی بسیار فاصله داشت

افکت های در خدمت کار،طراحی صحنه مینیمال و نور پردازی استادانه

بسیار لذت بردم و خسته نباشید و خدا قوت عرض میکنم به تمامی اهالی نمایش تن شوری
یک نمایش با یک چیدمان ساده که تو را به یک زمان مشخص می برد

و به خودت که می آیی می بینی قصه به پایان رسیده و تا انتها همراهش شدی بدون اینکه که به ساعتت نگاه کنی

و این یعنی پشت این قصه مخاطب زندگی اش کرده و در تئاتر هیچ چیز مهم تر از این نبوده و نخواهد بود


یک قصه ایرانی با چهار تا صندلی و نور ما را سوار کرد و در خیابان های قبل از انقلاب باهم دنده زدیم. و بازیها چقدر خوب و

دلچسب بود

ما که از تماشای این اثر لذت بردیم


راستی فقط چهار اجرا از نمایش فیلم در تاریکی باقیست . . .

خیلی خیلی من هم لذت بردم
دقیقا موافقم
۱۱ آبان ۱۳۹۷
سپاس از حضور و اشتراک احساستون دوست گرامی

خوشحالیم که لذت بردید
۱۱ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیولا یک نمایش شریف که این روزها در تماشاخانه مهرگان خوش میدرخشد

بازیهای بسیار روان و دوست داشتنی

نمایشنامه ای عمیق که مخاطب را به چالش می کشد

کارگردانی دقیق و طراحی صحنه ای کاربردی



همه این موارد در کنار یکدیگر نمایش تیولا را به اثری تبدیل کرده که مخاطب ناچار به پیشنهاد دادنش برای تماشای آن به عاشقان

هنرهای نمایشی میشود

خسته نباشیدی گرم برای آفرینش چنین اثر شریف و عمیقی
سلام و ممنون از اظهارنظرتون جناب عمو فرهاد قصه های عزیز. .
۲۶ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر ارنست همینگوی زنده بود کلاه از سر بر می داشت و اصغر فرهادی را برای تحریر چنین متنی در آغوش می کشید



فروشنده یک شاهکار به تمام معناست



با احترام،
خوب شد که همینگوی پیش تر مرحوم شده. ولی فک کنم اگر زنده بود و درآغوش می کشید، درِ گوش فرهادی می پرسید فیلمنامه با این تعداد سوراخ را چگونه نوشته ای.
۱۴ شهریور ۱۳۹۵
فروشنده بهترین فیلم بعد از انقلاب


یک نگاه انسانی به فاجعه ای که درست تحریر و تحلیل شده است


آری ارنست همینگوی هم اگر زنده بود ستایش می کرد فیلم و فیلم نوشت را



درود بر شما
۱۹ شهریور ۱۳۹۵
حتما باید طرف مرحوم بشه و زیر خاک بره تا قدرشو بدونیم. تا زنده ست جلوی کارهای ارزشمندش گارد میگیریم و پز روشنفکری مون رو به رخ میکشیم. آبرو و حیثیت ایرانه این فیلم. البته که شاهکاره. نباشه هم باید بگیم هست. من به شخصه جدایی رو بهترین فیلم فرهادی و بهترین فیلم عمرم شناختم. و فروشنده با توجه به استقبال جهانی ای که ازش شده میشه به جرات گفت جزو بهترین فیلم های دوره های حاضر هست.
۲۶ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شبی که با تمام جنگنده هایت

حمله کردی بر خود، خود من

بر رویاها و آرزو هایم

که فقط بوی تو را می دادند

شبی که غرش لبهایت بر گونه ام

طعم مرگ میدادند و بوی معشوق دیگرت

و من ایستاده و مغموم بر جنایت تو لبخند می زدم

و تو با دوستت ... دیدن ادامه ›› دارم هایت نبش می کردی قبر خود خودت را

و من می نوشیدم به سلامتی تمام رذالت هایت

تو در میان سه جسد ترک گفتی و گفتی و گفتی بدرود

من ماندم و منی که مرده بود و باورش که فقط تو بودی

و یک دفترچه خاطرات

که از تو برایش می گفتم و سوزاندم بعد رفتنت

تصویر سه جنازه می بینم . . . ( عمو فرهاد قصه ها )
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
شبی که غرش لبهایت بر گونه ام

طعم مرگ میدادند و بوی معشوق دیگرت

و من ایستاده و مغموم بر جنایت تو لبخند می زدم
عالی...
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
توی اینستاگرام نتونستم پیدا کنم عمو فرهاد قصه ها رو
۰۵ مرداد ۱۳۹۷
گمراه میکنیدا ؛)
۰۶ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنور دلم

به سودای عشقت

هر لحظه بسوخت

تو رفتی و شهری

سفره اش بی نان شده است . . . ( عمو فرهاد قصه ها )
(( تماشای این نمایش را به همه عاشقان هنرهای نمایشی پیشنهاد می کنم ))


در سال جدید به تماشای چندین نمایش نشسته و با سردرگمی سالن ها را یکی پس از دیگری ترک کرده


اما امروز یک نمایش تک پرسوناژ سی دقیقه ای در اتاقکی کوچک که تماشاخانه به حساب نمی آمد ( نداشتن نور، ریل،اتاق فرمان، جایگاه تماشاگران و. ..) ... دیدن ادامه ›› حال مرا خوب


کرد با بازی بسیار روان و دوست داشتنی جوانی بنام وحید نظافت


وارد که می شوی بوی گلاب می آید و جوانی پشت به تماشاگر برای خودش زمزمه می کند. . .


چند سالیست که دفترچه کوچکی در جیب دارم و اسم بازیگرانی که نمی شناسم و بر روی صحنه خوش می

درخشند را یادداشت می کنم تا شاید قسمت شود و با آنها همکاری کنم، از همین نام ها با بسیاری چون عقیل

بهرامی، نسیم افشار پور، فرزانه زینتی و بسیاری دیگر از این هنرمندان همکاری داشته ام و امروز نام وحید

نظافت را با لبخندی بر لب یادداشت کرده

چند روزی حالم خوش نبود حتی حجامت هم سنگینی ام را نکاست ولی تماشای این مونولوگ حالم را خوب کرد

وحید نظافت خدا حالت را خوب کند :)



عالی بود

خسته نباشید گرم به تک تک هنرمندان این نمایش


عمو فرهاد عزیز درود
خوشحالم که وحید نظافت بانی بیشتر خواندن از شما شد. در سال جدید امیدوارم شاهد حضور پر نشاط و مملو از انرژی شما دوست هنرمند و خوش قریحه ام باشم و تجاربی شیرین و درخشان برایتان آرزومندم بنحوی که کسالت از شما بگریزد و عشق به تئاتر در انحصار ایام ماضی نباشد.
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
درود بر شما جناب کیان

و سپاسگزارم از لطف و محبت شما دوست بزرگوار



۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب که میشود

آسمان به زیر متکایم کوچ می کند

و عطر ستارگان می پیچد

بر تمام عبوس بودن هایم

شب که میشود

بیگانه میشوم با خود

می روم به تک تک ناشناخته ها

در می زنم و سراغ تو را می گیرم

و آنها پذیرای صدق کلامم میشوند

زبان مرا نمی فهمند! ؟ !



آری

اما، نام تو را که شنیده اند

از قصه گوی شهر مردگان. . . ( عمو فرهاد قصه ها )

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
لایک بسیار
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
درود و سپاس بانو
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در کنج آسمان

به دنبال ستاره می گشتم

می گشتم تا که شاید

نوری روشن کند راه را بر من

و دست خالی راهی زمین شدم

شمعی افروخته و در کنج دلم

هر چه گشتم جز ستاره نبود

سبدی بافته و چیدم میوه از درون

بخود که آمدم آسمان نیز میهمانم بود




عمو فرهاد قصه ها
95/2/6



۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
عالی
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
درود بر شما بانو آرزو

سپاس از لطف و محبت شما
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
درود بر شما جناب بامداد

ممنونم بزرگوار
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش بیوه های غمگین سالار جنگ را به تماشا نشستم

چند صباحیست به تماشای کاری میروم در ابتدای کار یک حساب سر

انگشتی می کنم ببینم چقدر برایش هزینه شده (هزینه سالن. دستمزد

بازیگر. طراحی و ساخت دکور. طراحی و اجرای گریم و...) دلیلش هم این


است که ببینم اجرای مورد نظر در چه شرایطی کار شده و این قضیه برایم

از سال نود و دو پر رنگ و پر رنگ شد چون بقدری شرایط فوق در شکل ... دیدن ادامه ››

گیری کار مهم است که حد و اندازه ندارد . بعد با خیال آسوده بتماشای

هنر عزیزان می نشینم (متن و کارگردانی و بازی ها و ...

(بیش از پنجاه درصد تیاتر امروز در اتاق های بیست متری در حال دست و پا زدن است نمایش هایی که بدون هیچگونه حمایتی بدون نور و گریم نبود بودجه برای استخدام عوامل در حال اجرا هستند و این است دلیلم برای حساب و کتاب اول در هر نمایشی که به دیدن کدام گروه از کارها آمدم
تیاتر ثروت مند و با امکانات و یا تیاتر فقیر ) که این اثر جز گروه اول است با صندلی هایی که همگی مخاطبی بر رویش نشسته و پله ها ی دانشجویی هم کاملا پر)


این نمایش که مدتی قبل در تهران و شهرستان مورد استقبال قرار گرفت

متاسفانه حال مرا خوب نکرد

در اینکه بانو گلاب آدینه هنرمند دوست داشتنی

و توانایی هستند هیچ شکی نیست و همچنین باقی هنرمندان با سابقه
این اثر. . .

اما بنده متوجه نشدم که دغدغه نویسنده و کارگردان از بروی صحنه آوردن

بیوه های غمگین سالار جنگ چه بود !حرف های پشت پرده ای داشت یا

همان بود که بود. ..مردی ارث نگذاشت بیش از چند تکه و خاکش نکردند و
خرسی و پسری و پیشکاری و پایان ؟ یا نمایشنامه پر از نکاتی است که

کارگردان به سادگی از آن گذشته ؟نمی دانم


نمایش با ورود بازیگران و کارگردان آغاز شد و بعد متوجه شدم این خوشامد

گویی بود و بازیگران دوباره به صحنه آمدند و آغاز شد،دیالوگ ها و چینش

چهار زن و صحنه اول نوید یک نمایش خوب و بکر را می داد، سردار مرد و

چهل دقیقه ای کشمکش و پسر سردار آمد و پیشکار را خرس خورد و چند

دیالوگ پایانی و تمام .

نور که آمد بعد از نود دقیقه حال شاگردی را داشته که در کلاس درسی ثبت نام کرده تا

اندکی بیاموزد و زنگ می خورد او افسرده حال متوجه درس معلم نشده


واقعیتش هیچ از نمایشنامه نگرفتم و چون پایه هر اثری متن آن است با

دست خالی سالن را ترک کردم که این از بی استعدادی بنده است در درک مفاهیم پشت اثر...


با عرض خسته نباشید خدمت تمامی هنرمندان این اثر و با آرزوی بهترین ها

و با عرض پوزش از اینکه سواد نقد نوشتن ندارم و نخواهم داشت و فقط

حس و حال شخصی خودم را می نویسم ...خوشا بحال آنان که عاشقی بلدند







عمو فرهاد قصه ها


اینستاگرام:عمو فرهاد قصه ها

در فراسوی خیال

کودکی بی پر بال

قصدش این بود

به خورشید رسد

بر خاست و

دریا را تصویر کرد

بادبانی از روسری

مادرساخت

تکیه بر چوبی زد

با سرعت رفت که رفت


در فراسوی خیال

کودکی ... دیدن ادامه ›› بی پر و بال

به خود آمد

که دگر

مرد شده بود

دل او

ز احوال کودکی اش


تنگ شده بود
.
.
.
.
.
.
.
.
.
( عمو فرهاد قصه ها )

95.1.24

اینستاگرام : عمو فرهاد قصه ها





درودهاا عمو فرهاد عزیز .. بسیار عاالی
۲۴ فروردین ۱۳۹۵
زیباست...
۲۷ فروردین ۱۳۹۵
درود بر شما

زیبا نگاه شماست
۳۰ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه دار بی شک شاهکاریست از لحاظ زیبایی شناسی


(( تماشای این نمایش را به همه عاشقان هنرهای نمایشی پیشنهاد می کنم ))



گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود

گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود

گاهی بساط عیش خودش جور میشود

گاهی دگر تهیه بدستور میشود ... دیدن ادامه ››

گه جور میشود خود آن بی مقدمه

گه با دو صد مقدمه ناجور میشود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه بنام تو میشود

گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو میشود



از آغاز نمایش محو طراحی صحنه و دکور همچنین نور پردازی این اثر شدم. دکتر علی رفیعی با قاب ها و تابلو های چشم نواز

و چیدمان خود شاهکاری را به بیننده عرضه می کند که سالهاست در تئاتر این سرزمین دیده نشد.

وقتی به تماشای اثری می رویم مخصوصا که نمایشنامه هم خود کارگردان تحریر کرده باشد یعنی پا گذاشتن به فضای ذهنی آن هنرمند

حال تصمیم با خالق اثر است که تماشاگرش را به دالانی پر رمز و راز ببرد و یا نه مستقیم از مسیری هموار داستان را روایت و با کمک

بازیگر، متن، طراحی صحنه، موسیقی، گریم، لباس و میزانسن ها اندیشه های خود را به بیننده انتقال دهد.


جناب رفیعی با هوشمندی داستان میرزا تقی خان فراهانی امیر کبیر ایران زمین و دربار قاجار را مطرح کرده و داستان موازی را همراه

با آن روایت .......نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه دار اثری اجتماعی و سیاسی بوده و قصد باز سازی تاریخی ندارد. نگرش خالق اثر

در دیالوگ ها و دکور پیداست. از فقر و فحشا گرفته تا اعتراض به خیلی از مسائل امروز جامعه ما


نمایشنامه بسیار عالی نوشته شده است، و جنس انتخاب دیالوگ ها بسیار استادانه است.


صحنه به دو قسمت تقسیم شده اصل نمایش در جلو و حدود ده درصد در قسمت پشتی.

در جلوی صحنه طاق هایی در دو طرف و استخری کم عمق در وسط و پله هایی که به سمت ماه رو به بالا در حرکت هستند و ماهی در آسمان وحدت

در قسمت پشتی هم چند چیدمان و اتفاق را تماشاگر شاهد می باشد مثل هجوم به خانه امیرکبیر که مردان نقاب پوش چون سخره

نوردان

اتفاقی را که در قسمت اصلی می شنویم در پشت آن را می ببینیم و یک مورد همان چینش اکثرا بازیگران در دربار را که با یک توری و

نورپردازی فوق العاده به صورت ثابت قرار داده و چنان با هنرمندی همه چیز درست در کنار هم قرار گرفته که ببینده دچار توهمی

میشود که تصویر نقاشی است .


البته صاحب اثر نشانه ها را طوری قرار داده که هر مخاطبی پی به منظورش ببرد و نه مثل نمایش هایی که با ساعت ها پراکنده گویی

تماشاگر را خسته و در آخر هم کلی سوال بی جواب و دیگر هیچ ...اثر خود باید معرف اندیشه های خالقش باشد نه در جلسات نقد و بررسی

و فشار دست های پشت پرده و حاشیه سازی .....

راستی شاهکار های تئاتر های چند سال اخیر کدام نمایش ها بوده اند این سوال با دیدن خاطرات و کابوس های یک جامه دار در جلوی

چشمانم رژه می رفتند. و چگونه ای نحوه انتخاب ؟توسط کدامیک از بزرگان انتخاب شده؟ و یا کدام منتقد؟

راستی جامعه نمایشی ما اصلا

منتقدی دارد؟ غیر از دو سه نفری که گهگاه می نویسند دربعضی از رسانه ها ....رسانه! یا جشنواره های دعوتی و داوران کرسی دار

در دانشگاه های مختلف که همیشه و همه جا هستند !!!

آری جامعه هنری ما در دوره ای بازیچه دست های پنهان شد و کارها هر روز ضعیف و سطحی تر تا جایی که آموزش هنرجویان تبدیل شد

به منبع در آمد و بد تر از آن بلیط فروشی انجام گرفت برای

آنآنی که دلشان می تپید برای حضور در تمرینات تاتر های حرفه ای و تشنه آموزش بودند. اما دکتر رفیعی درب ها تمرین را گشود و

خود و تیمش اعلام کردند که دانشجویان و هنرجویان در تمرینات حصور داشته باشند تا بیاموزند ،پس بزرگی به حرف نیست، استاد کلمه

والاییست که بر حق زیبنده هنرمندانی چون استاد رفیعی ست.






هر نمایشی در پس پرده حرف هایی دارد که برای گریز از ممیزی ها مجبور به زبان گوشه و کنایه شده تا مطلب را به بیننده انتقال

دهد . در خاطرات و کابوس های یک جامه دار دکتر رفیعی اعتراض خود را انتقال داد(خانه و مملکتی بر روی آب) و در دیالوگ های

پایانی بین جامه دار و امیر کبیر از مردمانی گفت که چقدر آشنا بودند . ....پدرانه گفت و درشت.

جامه دار : مردمی که بدنبال قهرمانند تا نجاتشون بده مردم بدبختی آن مردم ضعیفی اند ،اصلا قهرمان ها کارشون بدبخت کردن مردمه



بازی ها را دوست داشتم ،چون همه در جایی بودند که باید اما بنظرم مهدی سلطانی در نقش امیر کبیر پادشاه صحنه بود

و جناب سیامک صفری در نقش جامه دار خوب و با انرژی البته بازی ایشان در تمامی نمایش هایی که حضور داشتند به قولی یکسان است

اما استادانه و با یک کوله بار تجربه

همچنین خانم سعادت زیبا نقش آفرینی کردند

از جوان تر ها دو بانویی که در نقش زن شاه و دیگری همسر امیر کبیر را بسیار دوست داشتم در چنین سالنی و در کنار بزرگان اینگونه

مسلط و پخته. ...چیزی نمی شود گفت جز خدا قوت




سالهاست که در تئاتر کشور شاهد چنین صحنه پر شکوهی نبوده ایم که با دقت و ظرافت ساخته و پرداخته شده باشد و این احترام جناب

رفیعی به نمایش خود و همچنین به تماشا گریست که به تماشا نشسته است.فرقی نبود بین جنس لباس شخصیت های اصلی و نامدار با

بازیگران جوان و گمنام که حتی دیالوگی نداشتند و همه این نکته سنجی ها و ظرافت هاست که صحنه ای متفاوت شاهد هستیم با ده ها

نمایشی که در همین سالن و سالن های بزرگ و نامدار شهر بتماشا نشستیم.









تماشای این اثر با لطف و همراهی مرد بزرگواری چون marilion که همیشه با مهربانی هایش بنده را شرمنده می کند،

لذت نمایش را برایم صد چندان کرد (سپاسگزارم از لطف و محبت شما )







خسته نباشیدی گرم به تمام هنرمندان این نمایش ارزشمند

و دستمریزاد به دکتر رفیعی نازنین که از ثانیه ثانیه هنرش لذت برده و کلاس درسی بود برایم .





اینستاگرام : عمو فرهاد قصه ها
فرهاد عزیز منت گذاشتید و ممنون که وقتت را به ما دادی و به واقع دیدن نمایش با حضور شما نازنین , خاطره ای خوش برای من شد ..
۰۱ آذر ۱۳۹۴
بزرگوارید قربان

واقعا تماشای چنین نمایش تحسین بر انگیزی در کنار شما نازنین سعادتی بود که نصیبم شد.
۰۲ آذر ۱۳۹۴
ارادتمند دوست عزیز و هنرمندم ..
۰۲ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باران بهانه است

اصل تویی

حضورت ،عطرت

مهربانی بی پایانت

چه طعم غریبی دارد این روزها

پاییز است

اما تو که هستی

جهان فصل نمی شناسد

رنگین کمان رنگهاست

بی پایان است خوشبختی ... دیدن ادامه ›› با تو

تو را می گویم هستی بخشم

قسم به همین زمزمه های عاشقانه

که در سحر می بارد ز آسمان

حضورت را قدر دانم

تاریکخانه را به دست فراموشی سپرده ام

این معجزه توست

اینکه سپید می گویم

برای سیاهی چشمانت
.
.
.
،
.
،
عمو فرهاد قصه ها

اینستاگرام : عمو فرهاد قصه ها

بسیار زیبا و دل نشین .
۱۹ آبان ۱۳۹۴
تاریکخانه را به دست فراموشی سپرده ام

این معجزه توست

اینکه سپید می گویم

برای سیاهی چشمانت
۲۶ آبان ۱۳۹۴
درود و سپاس بانو رها با صفا
۲۷ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خواب اگر مرگ است مرگ بر بیداری

دیروز بالاخره به تماشای نمایش بیضایی نشستم

اثری که در تماشاخانه محبوبم سنگلج بر روی صحنه است و بسیار لذت بردم از هنرنمایی شما خوبان

امااااااااااااااا چرا فقط سی و هفت نفر در سالن بودند دو مرتبه تماشاگران را شمردم و هر دوبار بسیار غمگین شدم

اثری که تیم اجرای روزی ده ساعت برایش تمرین کرده حقش این استقبال نیست


امیدوارم برای بار دوم که به تماشا خواهم نشست هیچ یک از صندلی ... دیدن ادامه ›› ها خالی نباشد و من روی زمین نشسته و لذت ببرم از این همه عشق

به تئاتر

.
.
.
.
خسته نباشید ویژه








اینستاگرام : عمو فرهاد قصه ها

جناب عمو فرهاد قصه ها
با سلام ، جسارت نشود ولی اینگونه چرتکه انداختن در مورد تعداد تماشاچی ها که همچون آتشی برجان تئاتر افتاده، سر برآورده از نوع نگاه فرهنگی مصرفی است که ارزشی برای انتخاب، فردیت و محک تک تک افراد قائل نیست. شما مطمئنا اینطور فکر نمی کنید و از روی دلسوزی برای تئاتر و اثر مورد علاقه تان شکوه می کنید و درست من به همین دلیل جسارت می کنم.
شاید نکته مهم این است که شما و ۳۷ نفر دیگر این انتخاب را کرده اند. ۳۷ نفــــــــر: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ و شما!
پایدار باشید دوست عزیز
۲۹ مهر ۱۳۹۴
من هم با شما موافقم کاملن یعنی اپیزودها دقیقن به ترتیب علاقه ام اجرا شده :))) اما متاسفانه چو خیلی ها با این داستان شاهنامه کمی نا آشنا هستند درک درستی پیدا نمی کردند.
بعنوان نمونه دوست خود من بعد از نمایش و توضیحاتی که بهش دادم تازه متوجه اپیزود اول شد...
۰۹ آذر ۱۳۹۴
درود بر شما ممکنه یه نمایش خوب معرفی بفرمایید؟
۲۷ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیچ چیز

جز پنجره ای

که در خاطرم

رو به دریا

گشوده شد

یاد نمانده است

خانه ای کوچک

و ایوانی

که در آن

میزی بود

غروبش در

دل دریا

گم میشد

و طلوعی

... دیدن ادامه ›› پر شکوه

از میان ماسه ها

من محکوم به

تماشای نمایش

طبیعت بودم

زندانی که

از بهشت

با شکوه تر بود

چیزی یادم نیست

جز لبخند مهربانی

و طنین صدایی

که برایم

جنگ و صلح

را می خواند

و قلبی

مملو از آرامش

...

حال که خوب

به گذشته می نگرم

چیز هایی در خاطرم

مانده است هنوز

همان پنجره

و ایوانی که

هنوزم هست

و کتابی

که خاک گرفته است

همه چیز

جای خود است

جز صدای خوش

خوانش آن زن




.
.
.
.
.عمو فرهاد قصه ها
.
.
.
اینستاگرام : عمو فرهاد قصه ها
احساس زیبایی در این شعر جاریه
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
پُر از احساس بود
و زیبا...
۲۶ شهریور ۱۳۹۴
سپاس جناب مجید سلیمی عزیز
۲۶ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در عمق نگاهت

صداقت بود خوب من

رنگ باخت خاکستری روزهایم

و حال

چقدر زلالی چشمانت

را دوست میدارم

و حضورت

چه خوش عطر کرد

لبخند مرا

باید با تو دوید

سفرها کرد

و در خستگی ... دیدن ادامه ››

بر شانه هایت خوابید

لالایی محبت

زمزمه نمود

و روزهای تاریک گذشته را

به خاطره ها سپرد

امروز درختان این شهر

با من حرف می زنند

و قصه هایم زیباست

می شنوی

انگار معجزه عشق

فرا می خواند ما را

.
.
.
.
.
.
.

( عمو فرهاد قصه ها )

اینستاگرام : عمو فرهاد قصه ها



عالی ...

۱۰ شهریور ۱۳۹۴
تبریک میگم بابت حس زیباتون ... در اینستاگرام هم دنبال میکنم... ممنون
۱۵ شهریور ۱۳۹۴
درود و سپاس جناب هومن حسینی بزرگوار
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زندگی است دیگر

بی خبر دل می بازی

سرش نمی شود

زمان که عاشقی

چشمی می بینی

که کنجکاو با تو بودن است


ناگه

بخود که می آیی

دلت تنگ میشود

برای ثانیه ثانیه نبودنش

هوس بافتن موهایش ... دیدن ادامه ››

و نت هایی که سالها

برایت بی معنیست

رنگ می گیرد

و دلت

رهسپار

آهنگ قدم هایش می شود

زندگی است دیگر

تنها بودنت را

نیم می کنی

به حضورش

و تا باشد تو ام هستی

زندگی است دیگر

حقیقتش چون زبان من تلخ است

جز همین روزهای عاشقی اش
.

.

.

.

.


( عمو فرهاد قصه ها)



اینستاگرام : عمو فرهاد قصه ها


.
زندگی است دیگر
حقیقتش چون زبان من تلخ است
جز همین روزهای عاشقی اش

بسیار زیباست...
۰۶ شهریور ۱۳۹۴
سپاس جناب مجید سلیمی عزیز
۰۷ شهریور ۱۳۹۴
hifive عزیز بسیار ممنونم از لطف شما
۰۷ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید