در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نوید آغاز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:16:19
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
قضیه تفنگ چخوف» تمدید شد

نمایش «قضیه تفنگ چخوف» به کارگردانی اشکان پیر دل زنده با نزدیک شدن به شب پایانی اجرا تا بیست‌وسوم خرداد تمدید شد.

به گزارش مدیر رسانه اثر، نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بدخشان و کارگردانی اشکان پیر دل زنده که در سومین دور اجراهای خود، از ۱۵ اردیبهشت، ساعت۲۰ میزبان مخاطبان است تا بیست‌وسوم خرداد روی صحنه عمارت نمایشی هما ماندگار شد.

ریحانه راد، تهیه‌کننده این اثر و صهبا خلدبرین مشاور پروژه و سرمایه‌گذار ... دیدن ادامه ›› این نمایش است.

محمدعلی الحمد، محمدعلی براتی، مریم بصیری‌فر، احمد صمیمی، سعید زارعی، شیده غفاریان، یگانه منصوری، حسام زرنوشه، سارا عزیزی و سارا موسوی بازیگران این نمایش به ترتیب ورود به صحنه هستند.

در داستان این نمایش، ۹ تن از مشاهیر بزرگ جهان برای اولین بار در دنیای پس از مرگ با هم وارد مسابقه‌ای می‌شوند.

علاقه‌مندان برای تهیه بلیت روزهای پایانی این نمایش می‌توانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
در گفت‌و‌گو با باشگاه خبرنگاران جوان مطرح شد؛
آشنایی با زندگی دنیای هنرمندان در نمایش «قضیه تفنگ چخوف»

سارا موسوی، بازیگر نقش کاترین در نمایش ... دیدن ادامه ›› «قضیه تفنگ چخوف» از آشنایی مخاطبان با زندگی نویسنده‌ها و کارگردان‌ها در این تئاتر سخن گفت.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ زهرا بالاور - نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بدخشان و کارگردانی اشکان پیر دل زنده، در سومین دور اجراهای خود، از ۱۵ اردیبهشت ساعت ۲۰ در سالن هما روی صحنه رفته است.

سارا موسوی، بازیگر نقش کاترین در نمایش «قضیه تفنگ چخوف»، درباره تجربه بازی در این اثر هنری گفت که رسالت هر اثر هنری ایجاد تفکر در مخاطب است. وی افزود که نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بدخشان و کارگردانی اشکان پیر دل زنده از ۱۵ اردیبهشت ساعت ۲۰ در سالن هما روی صحنه رفته است.

وی ادامه داد که وقتی اولین بار این نمایش را دیده، بسیار تحت تأثیر قرار گرفته و شخصیت کاترین برایش بسیار جذاب بوده است.

موسوی گفت که این کاراکتر فضای زیادی برای بازی داشت و احساس می‌کرد می‌تواند به آن جان ببخشد. زمانی که آقای پیر دل‌زنده پیشنهاد بازی در این نقش را دادند، با کمال میل پذیرفت، چون حس می‌کرد این فرصت خوبی برای او خواهد بود.

وی افزود که پروسه آماده شدن برای این نقش بسیار فشرده بوده و باید در مدت کوتاهی به اجرا می‌رسید. نزدیک به زمان بازبینی و تمرینات، کار فشرده‌تر شده بود، اما این چالش برای او جالب بود. برای درک بهتر شخصیت کاترین، از خود کارگردان کمک گرفته و بیشتر با او صحبت کرده تا بتواند این نقش را به بهترین نحو ایفا کند.

موسوی درباره ویژگی‌های جذاب شخصیت کاترین توضیح داد که این شخصیت پیچیده و در عین حال بانمک است. وی گفت که باید از خود فاصله زیادی می‌گرفت تا بتواند به این نقش نزدیک شود. نزدیک شدن به شخصیتی که از خود فاصله زیادی دارد، یکی از جذاب‌ترین چالش‌ها برای او بوده است.

موسوی، نمایش «قضیه تفنگ چخوف» را تجربه‌ای عجیب دانست و اظهار داشت که این نمایش برای تماشاگران امکان جدا شدن از دنیای بیرون را فراهم می‌کند تا وارد دنیای جدید و شاید غیرواقعی شوند. وی افزود که این یک ساعت، فرصتی است تا با دنیای شخصیت‌های مختلف و حتی دنیای نویسنده و کارگردان زندگی کنند.

وی در پایان تاکید کرد که تماشاگران پس از دیدن نمایش، با احساسات بیدار شده از سالن خارج می‌شوند. این نمایش تنها یک ساعت پر از خنده و سرگرمی نیست، بلکه در انتها احساسات عمیقی را به همراه دارد که تماشاگران تا مدت‌ها درباره پایان نمایش فکر می‌کنند. موسوی گفت که این رسالت یک اثر نمایشی است و مطمئن است که همه از دیدن آن راضی خواهند بود.

لینک گفتگو: https://www.yjc.ir/00balh
گفت وگو با اشکان پیر دل زنده کارگردان نمایش »قضیه تفنگ چخوف«
مشاهیر را فرا خواندیم تا دوباره هنر خلق کنند
دنیای مردگان را زنده کردیم، تا هنرمندان ... دیدن ادامه ›› را در معرض آزمون قرار دهیم

کیارش وفائی - هفت صبح

همیشه عبور از مرز واقعیت و رسیدن به جهان تخیل راهکاریست تا فضایی برای انسان ایجاد کند تا به تحلیلی متفاوت از خود و دیگران برسد. این رویکرد اگر در جهان تئاتر رخ دهد قطعا جذابیتی دوچندان برای مخاطب فراهم مــیآورد. نمایش »قضیه تفنگ چخوف« چنین فضایی را برای مخاطبش فراهم کرده اســت. تازهترین اثر اشــکان پیردل با ســاختاری نو، زبانی متفاوت و دادههای فانتزی، کمدی و تا اندازهای رئالیسمجادویی، کوشــیده مولفه جهانشمولی به نام »مرگ« را از دنیای واقعی به جهان تخیل بکشاند و جهان مردگان را پیش روی مخاطب قرار دهد. نمایشــی که در آن شخصیتهای مهم تاریخی، »ناپلئون«، »چخوف«، »تولستوی«، »مولیر«، »رابعه بلخی«، »مریلین مونرو«، »آگاتا کریســتی«، »کاترین کبیر« و »چاپلین« در جهان مردگان مقابل یکدیگر قرار میگیرند تا از واقعیت جهان امروز بگویند. اهمیت اتفاقی که در جهان متن و میزانســنهای کارگردان به وجود آمده است، کنش و واکنشی است میان مخاطب و نمایش؛ تا تماشــاگر بتواند در دنیای تخیل خود به عنوان شاهد شخصیتهای اثر به کشف و شهود فردی دست بزند. اشــکان پیردل زنده در مقام کارگردان نمایش، دوره کارگردانی خود را در مدرسه هنرهای زیبای رم و بازیگری را در زوریخ و در داخل کشور زیرنظر استادانی چون جلال تهرانی، علی اصغر دشتی تعلیم کارگردانی دیده است. او پیش از این آثاری چون »چخفته«، »شبهای روشن«، »جشن مرگ ایوان ایلیچ«، »نوستالژی« به روی صحنه برده است.

چرا نام »چخوف« به نام اثر اضافه شده است؟
در نمایش از قاعده »تفنگ چخوف« وام گرفته شــده است. در قاعده »آنتوان چخوف« اگــر در پرده اول نمایش تفنگی به دیوار آویخته یا در صحنه باشــد باید در صحنههای دیگر شلیک شود و اگر قرار نیست از آن استفاده شود بودنش منطق ندارد. مفهوم این قاعده آن اســت که در نمایشنامه، فیلم یا داستان یک اتفاق باید نقش مشخص و موثری در کلیت داشته باشد. حال چنین قاعدهای در این نمایش هم وجود دارد، زیرا هر آن چیزی که در صحنه استفاده میشود باید دلیل موجهی داشته باشد.

چطور به این ایده رسیدید که مشاهیر و هنرمندان را در جهان مردگان فرابخوانید؟
همیشه برایم سوال بود مشاهیر و هنرمندان دوران گذشته چه شرایطی را در زندگی خود تجربه کردهاند. هنر در زمانه آنها در تقابل با هنر امروز چه تفاوتها و شباهتهایی دارد و این نکته سوال دیگری برایم بود که اگر هنرمندان و مشاهیر گذشته در دنیای امروز بودند، از فضا و زمین بازی که هنر امروز ساخته چه برخورداری میداشتند. چطور میتوانستند هنر خود را بروز دهند. مثال »چارلی چاپلین« و فیلمهای ســیاه و ســفید و صامتش؛ آیا او امروز هم به همان زبان با مخاطب ارتباط داشــت یا تصمیم دیگری میگرفت. البته این نگاه جز در مورد رفتــار و تصمیمهای نویســندگان، بازیگران، درخصوص سیاستمداران گذشته نیز وجود داشت. اینکه آیا سیاستمداران اگر امروز بودند همچنان به تصمیمهای گذشته خود پایبند بودند یا روش دیگری را به کار می‌بستند.

جهان مــردگان علیتی اســت که به دلیــل خاصیت دراماتیکش در این نمایش بروز دادهاید؟
دنیای ذهن انسانها از جهان کنونی، تصویر یکسانی ندارد، رسیدن به این دنیای پرتکثر همیشــه مورد عالقه و دلیل انتخابم برای این نمایش بود. همینکه از دنیای مردگان، تجربه و تصویر مشخصی وجود ندارد و به تعداد تخیل انسانهای زنده میتوان تصویر و تصــور از آن دریافت کرد. پس این شرایط ویژه و البته با استفاده از سبک فانتزی، امکان و اجازه اینکه در چنین دنیایی تصــورات و خالقیتمان را به همان شــکلی که عالقهمندیم بازگو کنیم به وجود میآید. دنیای مردگان در این نمایش، دنیــای ذهنی و تصورات خودم را به تصویر کشیده و پیش روی مخاطب قرار داده است.

مشــاهیر و هنرمندان در نمایش با یکدیگر وارد مسابقه میشوند، قرار اســت ما بازگشــت آنها به دنیای امروز را ببینیم؟
قرار است در دنیای نمایش دو هدف را موردنظر قرار بدهیم. ابتدا تقابل هنر مشاهیر و هنرمندان با خودشان در زمانهای که زندگی کردهاند، دیگری نشان دادن عطش بازگشت آنها به دنیای امروز. در طول نمایش آنها با رسیدن به این آگاهی که به دنیای امروز رسیدهاند و به تناسب تواناییهای خود در معرض آزمونهایی قرار میگیرند که باید پشت سر گذارند اما از این حضور منصرف میشــوند. حال از نگاه دیگر پیش آوردن مسابقه در جهان اثر سبب میشود کنش و واکنشی بین شخصیتها در شرایط یکســان پیش آید، تا عملکرد و تفاوتها مورد ارزیابی قرار بگیرد که از نگاه مخاطب جذابیت داشته باشد.

آیا جهــان این اثر بــه نوعی گویــای آرزوهای محال شخصیتهاست؟
در دنیای اکنون انسانها، جاودانگی یک آرزوی محال است. در این مورد داستانها و افسانههای بسیاری وجود دارد. حال در این نمایش و روایت با طرح سوال که اگر انسانی مرده باشد آیا مایل به بازگشت به جهان زندگان است یا خیر؟! از دیدگاه جهان مردگان به سراغ آرزوهای محال رفتهایم. بنابراین در جهان نمایش، این آرزوی محال با قاعدهای میتواند فراهم شود و شخصیتها که شامل مشاهیر و هنرمندان هستند برای آن تالش کنند تا بدانند جاودانگی و بازگشت ارزش قابل توجهی دارد یا خیر.

چه عناصری برای شــکل دادن زیباییشناســی »قضیــه تفنگ چخوف« در ذهن شما وجود داشت و اجرا شد؟
قابهایی که در ذهنم بود، توسط طراحان بخشهای مختلف ساخته شده تا بتواند در جهان نمایش مولفه زیباییشناسی را به مخاطب نشان بدهد. به طور مثال تابلوهای موجود در صحنه مربوط به دوران رنسانس هستند که هر کدام معنا و مفهوم خاصی را بروز میدهند. به طور حتم زیباییهای بصری و یا هرگونه سمبلهای به کار گرفته شده در نمایش به دلیل فضای فانتزی ضروری بوده است. البته باید اشاره داشته باشم از نگاه من دنیای مرگ، زیباتر، رنگینتر و بسیار جذابتر است که این باور تا اندازهای در جهان نمایش وجود دارد.

خلق یک اثر مشــترک چه ضرورتهای تعاملیای میان کارگردان و بازیگران را پیش میآورد؟
تعامل مفید و قابل توجهی در ایــن نمایش بین کارگردان و نویسنده، گروه بازیگران، طراحان و سایر اعضا وجود دارد. بازیگران به دلیل درک درست شخصیتها و فهم کلیت جهان اثر، همینطور میمیک، حرکات بدن و به ســاختاری که از خوانش متن و جهان کمدی آن رسیدند، توانستند شخصیت موردنظرشان را از آن خود کنند. بنابراین ساختار کلی در ذهنم هیچوقت مشخص و کامل نبود، زیرا باورم آن است هر پیشنهاد درستی در جهت اصالح و بــه وجود آوردن خالقیت دوچندان این نمایش کارساز خواهد بود.

آیا این هدفمندی به سبب پرداخت درست کلیت یک اثر اســت یا قصدتان آن بوده که هر جز نمایش به خوبی نشان داده شود؟
در جهان نمایش صحنههای زیادی وجود دارد که اگر اصول و قاعده هر کدام به درســتی رعایت و اجرا نشود نمیتوان کلیت درستی را شاهد بود. بنابراین باید بگویم که از جزئیات بسیاری به کل رسیدهایم. با این توضیح که حتی پایانبندی این نمایش در آخرین ماه تمرین به کلیت کار اضافه شد. در ابتدای تمرینها، بازیگران نمیدانستند چه نقشی را قرار است برعهده بگیرند، توجه به جزئیات قالببندی نداشتند؛ در روند تمرینها به مولفههایی رسیدیم که جهت درست را به ما نشان داد و روش اجرایی را دچار تغییر کرد.

رابطه جهان اثر و مخاطب را چطور برقرار کردهاید؟
جهان اثری، جهان غریبهای برای مخاطب نیست، هرکس در خواب، رویا و تصوراتش بــه روشهای مختلفی آن را تجربه کرده است؛ با این توضیح که بنا بر باورها و دیدگاههای متفاوت در انسانهای سراســر جهان، »مرگ« نقطه مشترک همه انسانها به شمار میآید پس همه را ترغیب میکند به جهان پس از مرگ فکر کنند. به همین خاطر جهان مرگ این نمایش به دلیل مهم و ناشناخته بودن از القای تصویر غالب خودداری کرده و اختیار و تشخیص را برعهده مخاطب گذاشته است.

ادغام داده های جهان فانتری، کمدی و تا اندازهای رئالیسم جادویی چه مزایایی برای این نمایش به همراه داشته است؟
باور دارم صحنه تئاتر، جاییســت که براساس منطق متن و ساختار اثر میتوان از هر شگرد و ترفندی استفاده کرد. حال اگر در این صحنه جادوی درونی برای مخاطب فراهم نشود دلیلی برای داستانسرایی و شاعری وجود نخواهد داشت. بنابراین صحنه تئاتر جایگاهی اســت که ما بتوانیم از دنیای فانتری اســتفاده کنیم تا کاری را انجام بدهیم که در دنیای واقعی انجام آن غیرممکن است. کمدی در این اثر براساس سلیقه شخصیام وجود دارد تا از این طریق بتوانم حرفهای جدی را با زبان عام و لحنــی متفاوت به مخاطب منتقل کنم. البته که این نوع زبان، زبانی بسیار قابلتوجه در جهت انتقال است که مخاطب را به سمت آگاهی هدایت میکند.

دالیلی که سبب شــد این نمایش دوره سوم خود را روی صحنه تجربه کند را در چه میدانید؟
دو دوره گذشته با توجه به لطف و ذائقه مخاطب که بزرگترین حمایت از گروه هم همین اســت، ادامهدار شده بود اما کار نمایش با صحنه تئاتر تمام نشده بود. گروه بازیگران، عوامل پشتصحنه و طراحان این نمایش حقشان آن بود که برای دور سوم تواناییهای خود را در معرض دید مخاطبان قرار بدهند. البته که در این دوره باتوجه به تصحیح نکاتی در ساختار کلی که مدنظر بود فرصتی فراهم شــد تا این نمایش را با کیفیت باالتری ارائه بدهیم که مسیر بسیار سختی داشت.

لینک گفتگو: https://cdn.7sobh.com/servev2/c3wDsBNfXXP4/TJhZTWYv5WQ,/4066.pdf
شیده غفاریان در گفتگو با پلاتو هنر:
در «قضیه تفنگ چخوف» مرلین مونروی جدیدی خلق کردیم

به گزارش پلاتو هنر؛ نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان ... دیدن ادامه ›› بدخشان و کارگردانی اشکان پیر دل زنده از ۱۵ اردیبهشت ساعت ۲۰ در سالن هما روی صحنه رفته است.

شیده غفاریان، بازیگر نقش مرلین مونرو در این دوره از اجراهای نمایش «قضیه تفنگ چخوف»، درباره حضورش در این نمایش گفت: سلیقه من به ژانر فانتزی تمایل دارد، زیرا فانتزی دنیایی جذاب و پر از تخیل است که به من این امکان را می‌دهد خودم را در آن پیدا کنم و از دنیای روزمره فاصله بگیرم. نمایش «قضیه تفنگ چخوف»، هم یک قصه فانتزی دارد که برای من جذاب است. همچنین، من با کارگردان اثر آشنا بودم و شنیده بودم که این اجرا در دو دور اول با کیفیت بالایی روی صحنه رفته و همین برای من خیلی جذاب بود.

غفاریان در مورد نقش خود در نمایش «قضیه تفنگ چخوف» توضیح داد: در این اجرا نقش مرلین مونرو را ایفا می‌کنم. کاراکترهایی که به نوعی اسطوره و شناخته‌شده هستند، همیشه چالش‌های خاص خود را دارند. ممکن است مخاطب نتواند آنها را به راحتی بپذیرد و یا با آنها ارتباط برقرار نکند. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که مرلین مونرو را شبیه‌سازی نکنیم و نگاهی جدید به این شخصیت داشته باشیم. هدف ما این بود که مرلین جدیدی خلق کنیم.

او ادامه داد: در این مسیر، از کارگردان مشورت می‌گرفتم و سعی می‌کردم که این شخصیت را با دیدگاه خودم به‌عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان شکل دهم.

این بازیگر گفت: من همیشه معتقدم که هیچ بازیگری به طور کامل از بازی خود راضی نیست، چون اگر اینطور باشد هیچ وقت رشد و پیشرفت نمی‌کند. اما در این اجرا بازخوردهایی که از مخاطبان دریافت کرده‌ام، نشان می‌دهد که آنها از این شخصیت استقبال کرده‌اند و با او ارتباط برقرار کرده‌اند.

«ما اشباحیم، شما اشباحید»

غفاریان درباره نمایش «قضیه تفنگ چخوف» گفت: این نمایش به مسئله تاریخ می‌پردازد که همواره برای بشر مسئله‌ای چالش‌برانگیز بوده است. تاریخ چیزی است که انسان‌ها به طور مداوم از آن فرار می‌کنند یا آن را فراموش می‌کنند. این اثر دقیقاً درباره این موضوع صحبت می‌کند که اگر همه چیز دوباره تکرار شود، هیچ‌کس اهمیتی به آن نمی‌دهد. نمایش با طنز و کمدی که خلق می‌کند، به نوعی کمدی گزنده‌ای ایجاد می‌کند. شخصیت‌ها وقتی به گذشته برمی‌گردند، انگار حتی به آنها توجهی نمی‌شود و در هیاهوی زندگی معاصر غرق می‌شوند. جمله «ما اشباحیم، شما اشباحید» یکی از جملات کلیدی نمایش است که به خوبی این مفهوم را منتقل می‌کند که شخصیت‌ها و انسان‌ها در حال دست و پا زدن برای بیان حرف‌هایشان هستند، اما موفق نمی‌شوند و در نهایت نادیده گرفته می‌شوند.

شیده غفاریان همچنین درباره تجربه جالبی که از تئاتر داشت، گفت: پارسال چند نفر از دوستان خارجی‌ام به ایران آمدند و وقتی درباره تئاتر ایران صحبت کردیم و من به آنها عکس‌ها و پوسترهای تئاتر ایران را نشان دادم و آنها از اینکه مردم ایران چقدر به تئاتر علاقه دارند، شگفت‌زده شدند. این برای من جالب بود، زیرا در تهران هر روز تعداد زیادی نمایش در سالن‌های مختلف برگزار می‌شود و مخاطبان زیادی هم برای تماشای آن‌ها می‌روند. این نشان‌دهنده علاقه و ارزش بالای جامعه ایران به تئاتر است، علی‌رغم تمام دغدغه‌ها و مشکلاتی که در زندگی روزمره وجود دارد و همین حمایت‌ و علاقه است که تئاتر را زنده نگه می‌دارد.

لینک گفتگو: https://didhonar.ir/?p=91121
بازی در «چخوف» راه رفتن روی لبه تیغ است

محمدعلی براتی بازیگر نمایش «چخوف» گفت: چخوف شخصیتی است که طرفداران زیادی دارد و نه تنها در ایران بلکه ... دیدن ادامه ›› در سراسر جهان شناخته‌شده است. ما روی یک مرز باریک مثل لبه تیغ حرکت می‌کردیم که ممکن بود این حرکت به سمتی برود که برای طرفدارانش خوشایند نباشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بداخشان و کارگردانی اشکان پیر دل زنده در سومین دور اجرا‌های خود از ۱۵ اردیبهشت ساعت ۲۰ در سالن هما روی صحنه رفته است.

محمدعلی براتی بازیگر نقش چخوف در تازه‌ترین دور اجرا‌های نمایش «قضیخ تفنگ چخوف»، در خصوص حضورش در این اثر نمایش گفت: گروه تئاتر دارما که اشکان پیر دل زنده کارگردان این اثر؛ پایه‌گذار آن است را خانواده خودم می‌دانم. در این گروه علاوه بر فعالیت‌های حرفه‌ای با هم زندگی کرده‌ایم و با تک تک اعضای آن چه کسانی که از ابتدای اجرا‌ها همراه بودند و هنوز هم با ما هستند و چه کسانی که به تازگی به ما پیوسته‌اند و حتی دوستانی که به هر دلیلی از گروه جدا شده‌اند، هنوز برای من اهمیت زیادی دارند و همیشه اگر فرصتی پیش بیاید افتخار دارم که در کنار این گروه باشم و به همین دلیل وقتی این نقش پیشنهاد شد با جان و دل پذیرفتم.

براتی درباره چالش‌های بازی در نقش چخوف توضیح داد: چالش اصلی این نقش برای من سبک اجرایی فانتزی آن است. چخوف شخصیتی است که طرفداران زیادی دارد و نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان شناخته‌شده است. ما روی یک مرز باریک مثل لبه تیغ حرکت می‌کردیم که ممکن بود این حرکت به سمتی برود که برای طرفدارانش خوشایند نباشد. اما خوشبختانه با بازخورد‌هایی که دریافت کردیم، اجرایی قابل قبول ارائه کرده‌ایم. البته از درون خودم اگر بخواهم صادقانه بگویم، هنوز باید بهتر بشوم. با توجه به توانایی‌ها و تجربیات گذشته‌ام، فکر می‌کنم می‌توانم اجرای بهتری داشته باشم، اما به طور کلی تا اینجای کار، این نقش در نمایش برای تماشاگران باور پذیر بوده‌است.

وی ادامه داد: نویسنده این اثر، احسان بداخشان، کار جذابی انجام داده است. اینکه ما بخواهیم چهره‌های بزرگ تاریخی را به تصویر بکشیم و از زبان آنها با مردم صحبت کنیم، به نظرم یک کار ارزشمند و تاثیرگذار است. دیدن این تئاتر به نظر من از این جهت برای من خیلی حائز اهمیت است که ما از زبان این شخصیت‌های بزرگ که در حوزه‌های مختلف مانند سیاست، قدرت، هنر و فرهنگ تاثیرگذار بودند، می‌شنویم که چه حرف‌هایی برای ما دارند. به‌ویژه در دنیای امروز که مشکلاتی در زمینه هنر و فرهنگ داریم

محمدعلی براتی در نهایت اضافه کرد: در «قضیه تنفنگ چخوف» ما می‌توانیم با افکار و ایده‌های افراد بزرگ تاریخ آشنا شویم. این نمایش یک پل ارتباطی است میان گذشته و حال و به ما این امکان را می‌دهد که از این افکار و دیدگاه‌ها برای حل مسائل امروز خود استفاده کنیم و شاید راه‌حل‌هایی برای این مشکلات پیدا کنیم.

لینک گفتگو: https://ana.ir/0045Jd
بازیگر نمایش «قضیه تفنگ چخوف»:
امیدوارم با اجرای نقش رابعه بلخی سبب شناخته شدن بیشتر او شده باشم

نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بداخشان ... دیدن ادامه ›› و کارگردانی اشکان پیردل زنده در سومین دور اجراهای خود از ۱۵ اردیبهشت ساعت ۲۰ در سالن هما روی صحنه رفته است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): یگانه منصوری، بازیگر نقش رابعه بلخی در نمایش «قضیه تفنگ چخوف» در گفت و گو با خبرنگار ایبنا درباره تجربه نقش‌آفرینی در این اثر گفت: تجربه همکاری با آقای اشکان پیر دل زنده را در نمایش «چخفته» داشتم و از اولین دور اجرای نمایش «قضیه تفنگ چخوف» تا الان که سومین دور اجرا هستیم نقش رابعه بلخی را در این اثر ایفا می‌کنم.

منصوری در ادامه درباره چالش‌های ایفای نقش رابعه بلخی گفت: برای من پیدا کردن نقش رابعه مانند چیدن یک پازل بهم‌ریخته بود که بعضی از تکه‌هایش حتی وجود نداشتند. من تمامی تلاشم را کردم که این نقش را درست و با ارزش نشان دهم، نقشی که شاید ناشناخته‌تر از دیگر کاراکترها باشد.

او افزود: رابعه بلخی همان‌طور که ناشناخته‌تر است، کم‌ترین اسناد و آثار هم از او به جای مانده و این کار را برای من بسیار سخت‌تر کرد. چون من ناگزیر بودم با تمرکز، مرور و تحلیل آثار ناچیز موجود به پیدا کردن این نقش پرداخته و با تحلیل از زوایای مختلف شخصیتی در تلاش برای پیدا کردن جای درست تکه‌های پازل او می‌گشتم. متاسفانه کمبود یافته‌های دقیق و به اندازه باعث می‌شد که بخشی از این تکه‌ها را خودم درست کرده و مرتب در پازل جایگذاری کنم تا ببینم آیا در جای درستش قرار گرفته است یا نه؟ امیدوارم که موفق به اجرای درست این نقش شده باشم.

منصوری با بیان اینکه نمایش «قضیه تفنگ چخوف» تلاش دارد بگوید دنیای هنر جای مسابقه نیست؛ ادامه داد: همیشه جای تلاش برای بهتر شدن هست، اما در دنیای هنر بُرد و باختی وجود ندارد. هنر؛ ما را در کنار هم قرار می‌دهد، نه در برابر هم. هنر تلاش می‌کند که برای ما خانه‌ای با ستون‌های محکم و بستری برای رشد بسازد، در حالی که با پا روی یکدیگر گذاشتن آن ستون‌ها دیگر محکم نخواهند بود، بلکه لَق می‌زنند.

او با اشاره به لزوم شناخته شدن چهره‌های ماندگار تاریخ و ادبیات، گفت: در نهایت امیدوارم که با اجرای نقش رابعه بلخی در نمایش قضیه تفنگ چخوف، سبب شناخته شدن بیشتر این بانوی پارسی و سرگذشت عجیب و کم‌نظیرش شده باشم.

لینک گفتگو: ibna.ir/x6yLx
چالش مشاهیر در جهان مردگان

نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بداخشان و کارگردانی اشکان پیر دل‌زنده در سومین دور اجراهای خود از ۱۵ اردیبهشت ... دیدن ادامه ›› ساعت ۲۰ در سالن هما روی صحنه رفته است.

خبرگزاری میزان - سارا عزیزی بازیگر نمایش «قضیه تفنگ چخوف» که نقش آگاتا کریستی را بازی می‌کند درباره حضورش در این نمایش گفت: با اشکان پیر دل‌زنده از دوره‌های بازیگری آشنا بودم و در نمایش «چخفته» با او همکاری داشتم، وقتی پیشنهاد بازی در نمایش «قضیه تفنگ چخوف» را به من دادند و از آنجایی که می‌دانستم قرار است کاری با تمرین‌های منظم و با کیفیت انجام دهیم، با کمال میل پذیرفتم. همیشه برای من مهم است که در پروژه‌هایی مشارکت کنم که حرفه‌ای و مرتب پیش می‌ورد.

سارا عزیزی ادامه داد: انتخاب من برای بازی در نقش آگاتا کریستی، بزرگترین نویسنده‌های جنایی و معمایی جهان، به نوعی یک چالش بزرگ بود. او نه تنها یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان معمایی است، بلکه شخصیتی شناخته‌شده و تأثیرگذار در تاریخ ادبیات به شمار می‌رود. من باید می‌توانستم نقش او را به بهترین شکل ممکن ایفا کنم و برای همین، برای درک و شناخت عمیق‌تر از او، به منابع مختلفی در مورد زندگی و آثارش رجوع کردم. تمام تلاشم را به کار بستم که بازیگری مناسب و قابل‌قبول برای این نقش باشم.

وی گفت: نمایش «قضیه تفنگ چخوف» در واقع یادآور تعدادی از مشاهیر بزرگ تاریخ است. این نمایش در دنیای جدید به مخاطبان برزگان ادبیات را یادآوری می‌کند، نمایش «قضیه تفنگ چخوف» فرصتی است تا دوباره در دنیای تئاتر به این مشاهیر نزدیک‌تر شویم.

سارا عزیزی در پایان تشریح کرد: این نمایش به نوعی چالش‌های جذابی را به تماشاگران ارائه می‌دهد، چالش‌هایی که مشاهیر جهان در قالب یک مسابقه برای بازگشت به این دنیا انتخاب کرده‌اند و شاید برخی از این مشاهیر هنوز دلبسته به سرنوشت دنیای ما باشند و نمی‌توانند از گذشته‌شان دل بکنند.

لینک گفتگو: https://www.mizanonline.ir/00KIMI
کارگردان نمایش «قضیه تفنگ چخوف» در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
تماشاگران امروزی منتقدانی فهیم هستند/ احترام به مخاطب مهم‌ترین بخش یک اجرا است

نویسنده ... دیدن ادامه ›› از همان ابتدا کنارمان بود/
یک کارگردان تئاتر به ایلنا گفت: وقتی می‌شنوم تماشاگری به فکر فرو رفته و یا بعد از تماشای اثر سعی می‌کند درباره مشاهیری که دیده بیشتر بداند و تحقیق کند، حس می‌کنم به هدف مشترکمان نزدیک شده‌ایم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بدخشان و کارگردانی اشکان پیر دل‌زنده؛ در سومین دور اجراهای خود، از ۱۵ اردیبهشت، ساعت ۲۰ در سالن هما روی صحنه رفته است.

بازیگران این اثر به ترتیب ورود عبارتند از محمدعلی الحمد، محمدعلی براتی، مریم بصیری‌فر، احمد صمیمی، سعید زارعی، شیده غفاریان، یگانه منصوری، حسام زرنوشه، سارا عزیزی، سارا موسوی. از دیگر عوامل این اثر نمایشی می‌توان به بابک کیوانی (طراح صدا و موسیقی)، رهام بیگلو (طراح گریم)، دینا یوسف‌پور (طراح لباس) اشاره کرد.

در خلاصه نمایش «قضیه تفنگ چخوف» آمده است: ۹ تن از مشاهیر بزرگ جهان برای اولین بار در دنیای پس از مرگ با هم وارد مسابقه‌ای می‌شوند.

اشکان پیر دل‌زنده کارگردان این اثر نمایشی درباره جزییات این اتفاق با ایلنا گفتگو کرد.

اجراهای دور سوم نسخه دومی از اثر است

اشکان پیر دل‌زنده، در ابتدای صحبت‌هایش با ایلنا، دور سوم اجراهای این نمایش را به نوعی نسخه دوم دانست و درباره تغییرات ایجاد شده در اجرا توضیحاتی ارائه کرد.

او گفت: ما در تمام طول اجراها از روز نخست، به نظرات هنرمندان و تماشاگران توجه کردیم و سعی کردیم نقاط ضعف را رفع کنیم. مثلاً زمان اجرا حدود ۲۰ دقیقه کاهش یافته و قالب کار به کلی تغییر کرده است. این نسخه جدید، نسخه‌ای پویا و زنده است که هر روز ممکن است با روز قبل فرق کند، بازیگران جدیدی به کار اضافه شده‌اند و به عنوان کارگردان دستشان را باز گذاشتم تا خلاقیت و نو آوری خود را روی صحنه نشان بدهند و همچنان و همواره با بازیگران مشورت می‌کنم و آن‌ها بسیار باهوش و خلاق هستند به پویایی اثر کمک می‌کنند

بدون هیچ حمایتی به اجرای صدم رسیدیم

پیر دل‌زنده، درباره رسیدن این اثر به اجرای صدم گفت: با تمام مشکلات و سختی‌ها، و بدون هیچ حمایت خاصی، این تیم با تلاش و ایمان قوی به کار خود ادامه داده است و حالا که صدمین اجرا را پشت سر گذاشتیم باید بگویم این ماندگاری به دلیل اعضای گروه است که مثل خانواده هستند؛ از کوچک‌ترین عضو گروه که ۱۹ساله است تا بزرگ‌ترین نفر، همه با هم رفیق‌اند و انرژی بسیار خوبی دارند که روی صحنه هم منتقل می‌شود.

پیر دل‌زنده درباره تغییرات متن نمایش نیز گفت: در ابتدا طرح کلی ذهنی‌ام که در رابطه با مشاهیر در جهان مردگان بود را به احسان بدخشان دادم و او با هوشمندی و تسلط متن را نوشت.

نویسنده با بازیگران همکاری نزدیک داشت

او افزود: متن بارها تغییر کرد و بخش‌هایی حذف یا تبدیل به اجرا شد و در این مسیر نویسنده اثر تماما کنار ما بود و همکاری نزدیک با او و بازیگران باعث شد کار به این شکل درآید. وقتی می‌شنوم تماشاگری به فکر فرو رفته و یا بعد از تماشای اثر سعی می‌کند درباره مشاهیری که دیده بیشتر بداند و تحقیق کند، حس می‌کنم به هدف مشترکمان نزدیک شده‌ایم.

او تماشاگران امروزی را منتقدانی فهیم دانست و افزود: به نظر من احترام به مخاطب مهم‌ترین بخش یک اجرا است.

اشکان پیر دل‌زنده با تاکید بر اینکه نباید تماشاگر را فریب داد، بیان کرد: مخاطب امروز بسیار هوشمند است و گاهی ما نظراتی دقیق و با جزییات از تماشاگران دریافت می‌کنیم که نشان از ظهور نسلی هوشمند از تماشاگران دارد که دیگر صرفا به دلیل حضور سلبریتی به سالن نمایش نمی‌روند. تماشاگر با دانش امروز، وقتی پویایی و خلاقیت کار را ببیند، خودش به جزئیات و نقد کار می‌پردازد و جذب اثر می‌شود.

مدیران فرهنگی فضا را برای هنرمندان باز کنند

این کارگردان درباره مشکلات و کمبود حمایت‌ها اظهار داشت: جمع کردن یک گروه جوان، تمرین دادن و نگه داشتن آن‌ها بسیار سخت است. مدیران فرهنگی باید فضا را برای هنرمندان باز کنند و شرایط مناسبی فراهم کنند تا با آرامش کار کنند. متأسفانه فضای موجود بیشتر به حاشیه اختصاص یافته تا حمایت از هنر!

خصوصی‌سازی سالن‌ها کامل انجام‌پذیر نیست

او ادامه داد: مدتی هست به موضوع خصوصی‌سازی تئاتر پرداخته می‌شود ولی در واقع همین موضوع هم به طور کامل انجام‌پذیر نیست چون به هرحال بخش عمده‌ای از مراحل روی صحنه رفتن هر نمایش به ارگان‌های دولتی وابسته است.

این فعال عرصه تئاتر در ادامه توضیحاتش گفت: من تمام این بیش از صد اجرای نمایش «قضیه تفنگ چخوف» را در سالن‌های خصوصی رفتم و در دور سوم هم اگر حمایت دوست عزیزم صهبا خلدبرین نبود این اجرا به ثمر نمی‌نشست.

او اذعان داشت: هزینه‌های اجرا کم نیست و باید برنامه‌ریزی‌های درستی انجام شود که چرخه اقتصاد تئاتر به درستی بچرخد؛ چراکه بسیاری از هنرمندان این عرصه شغلشان تئاتر است و منبع درآمد دیگر ندارند.

عشق مرا به سمت تئاتر سوق داد

اشکان پیر دل‌زنده، درباره انتخاب مسیر تئاتر در زندگی خود گفت: تئاتر برای من جنون و عشق است و هیچ‌گاه برای پول وارد آن نشدم، من شغل دیگری دارم و اگر تمام تمرکزم را روی آن می‌گذاشتم قطعا درآمد قابل توجهی کسب می‌کردم؛ اما به خاطر عشق و علاقه‌ام به تئاتر این مسیر را انتخاب کردم.

او در پایان گفت: با وجود همه مشکلات، وقتی می‌بینم بچه‌ها با شوق و ذوق روی صحنه هستند، نمی‌توانم کنار بکشم. وظیفه خود می‌دانم تا جایی که می‌توانم این افراد با شرافت را در عرصه تئاتر نگه دارم.

لینک گفتگو: https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1642886
بازیگر نمایش در گفت‌وگو با ایرنا مطرح کرد؛
برای بازی در «قضیه تفنگ چخوف» همه فیلم‌های چاپلین را دیدم/ بازگشت شخصیت‌ها از جهان مردگان

تهران- ... دیدن ادامه ›› ایرنا- بازیگر «قضیه تفنگ چخوف» در مورد نقش خود به عنوان چارلی چاپلین در این نمایش گفت: برای درک بهتر این نقش، من تمام فیلم‌های چاپلین را دوباره تماشا کردم. این کار را نه تنها یک بار، بلکه چند بار انجام دادم. با عصا و روبروی تلویزیون ایستادم و تمام حرکاتش را به دقت تقلید ‌کردم.

نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بدخشان و کارگردانی اشکان پیر دل‌زنده در سومین دور اجراهای خود، از ۱۵ اردیبهشت در سالن هما روی صحنه رفته است.

حسام زرنوشه، بازیگر نقش چارلی چاپلین در این نمایش، در گفت‌وگو با خبرنگار تئاتر ایرنا، درباره شروع مسیر هنری خود گفت: تئاتر را از ۱۵ سالگی آغاز کردم. اما به طور کلی، نمایش را از ۱۰ سالگی شروع کردم. زمانی که ۱۰ ساله بودم، شعبده‌باز شدم و در استیج‌های مختلف برای مناسبت‌ها و جشن‌ها اجرا می‌کردم. سپس در سن ۱۱ سالگی وارد سیرک خلاق شدم و آکروبات اجرا می‌کردم. این تجربه‌ها باعث آشنایی من با دنیای نمایش شد. بعدها وارد هنرستان شدم و مسیر حرفه‌ای تئاتر را ادامه دادم و جایزه استعداد تازه تئاتر ایران را از جشنواره حافظ دریافت کردم.

وی سپس به تجربه خود در نمایش «قضیه تفنگ چخوف» اشاره کرد و گفت: برای من همیشه مهم‌ترین مسئله در انتخاب یک پروژه، متن اثر است. وقتی متن نمایشنامه «قضیه تفنگ چخوف» را خواندم، جذب آن جهان خاص و فضای فانتزی و رئالیسم جادویی آن شدم. این متن، با تمام جذابیت‌های خاص خود، من را به خود جلب کرد. پس از آن، برخورد با کارگردان و گروه بازیگران نیز تأثیر زیادی داشت. خیلی مهم است که متن، کارگردان و گروه بازیگرانی که با آن‌ها کار می‌کنم، همه خوب و حرفه‌ای باشند و من همیشه به این فکر می‌کنم که در فضای تمرین‌ها و اجرا، حال خوبی داشته باشم.

زرنوشه در مورد نقش خود به عنوان چارلی چاپلین در این نمایش توضیح داد: در ابتدا مشخص نبود که چه نقشی را قرار است بازی کنم. بین نقش‌های مختلفی که بررسی کردیم، به من نقش چاپلین پیشنهاد شد. خیلی ترسیدم، زیرا چاپلین شخصیتی است که همه او را می‌شناسند و این برای من ریسک (تهدید) بزرگی بود. زیرا زمانی که شما نقشی را بازی می‌کنید که همه با آن شخصیت آشنا هستند، ریسک زیادی به همراه دارد. همه تصویر چاپلین را دیده‌اند و این می‌تواند فشار زیادی وارد کند. برای من بزرگترین چالش این بود که می‌خواستم چاپلین را به شکلی دقیق و درست به نمایش بگذارم و از طرفی نمی‌خواستم از مسیر درست خارج شوم.

وقتی متن نمایشنامه «قضیه تفنگ چخوف» را خواندم، جذب آن جهان خاص و فضای فانتزی و رئالیسم جادویی آن شدم

وی افزود: برای درک بهتر این نقش، من تمام فیلم‌های چاپلین را تماشا کردم. این کار را نه تنها یک بار، بلکه چند بار انجام دادم. با عصا و روبروی تلویزیون ایستادم و تمام حرکاتش را به دقت تقلید ‌کردم. پس از مشاهده آثار ناطق چاپلین، سعی کردم صدای او را نیز شبیه‌سازی کنم. این یک چالش جدی برای من بود. علاوه بر این، مستندات زیادی از چاپلین وجود دارد که بازیگران مختلفی این نقش را ایفا کرده‌اند. من آن‌ها را نیز تماشا کردم تا بتوانم ببینم دیگران چگونه این نقش را بازی کرده‌اند.

زرنوشه درباره طراحی حرکت‌های بدنی چاپلین نیز گفت: برای طراحی رقص چاپلین در یکی از صحنه‌ها، من پنج فیلم مختلف او را بررسی کردم و با ترکیب آن‌ها به یک طراحی حرکت جدید رسیدم که مناسب صحنه خاصی در نمایش بود. از دیدگاه خودم، این نقش برای من یک چالش بزرگ بود، اما این چالش‌ها به من کمک کردند تا هر شب بازی بهتری ارائه دهم.

برای بازی در «قضیه تفنگ چخوف» همه فیلم‌های چاپلین را دیدم/ بازگشت شخصیت‌ها از جهان مردگان

وی در ادامه به ویژگی شخصیتی خود اشاره کرد و گفت: «من شخصیتی کمال‌گرا دارم و هیچ وقت از خودم راضی نیستم. همیشه فکر می‌کنم که هنوز جای پیشرفت دارم و باید بیشتر تلاش کنم. اما نظرات مخاطبان و بازخوردهایی که از مردم دریافت کرده‌ام، برای من بسیار ارزشمند است. این فیدبک‌ها (بازخوردها) به من انرژی می‌دهند تا هر شب تلاش کنم از شب قبل بهتر بازی کنم و از این بابت واقعاً خوشحالم.

یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های این نمایش زمانی است که شخصیت‌ها از جهان مردگان به جهان زندگان باز می‌گردند

زرنوشه درباره تأثیر نمایش «قضیه تفنگ چخوف» بر تماشاگران گفت: برای من، یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های این نمایش زمانی است که شخصیت‌ها از جهان مردگان به جهان زندگان باز می‌گردند، اما اهمیت این بازگشت دیگر برایشان از دست رفته است. به نظر من، نمایش «قضیه تفنگ چخوف» پیامی به تماشاگران می‌دهد که انسان مدرن از تاریخ و گذشته‌اش غافل شده است. تاریخ در حال تکرار است و اگر ما از تاریخ بی‌خبر باشیم، ممکن است دوباره همان اشتباهات را تکرار کنیم. به نظرم اگر تماشاگر با خود این پیام را ببرد که بیشتر از گذشته و تاریخ بپرسد و مطالعه کند، شاید بتواند به فرد بهتری تبدیل شود و درک بهتری از زندگی و جهان پیدا کند.

بازیگر نمایش «قضیه تفنگ چخوف» ادامه داد: امروزه مردم کمتر به تاریخ اهمیت می‌دهند و این باعث شده که از بسیاری از واقعیت‌ها و درس‌های تاریخ غافل شویم. من خودم همیشه به این فکر می‌کنم که اگر بیشتر مطالعه کنیم، می‌توانیم انسان‌های بهتری شویم. و به نظر من، نمایش می‌تواند یک تلنگر برای تماشاگران باشد که بیشتر به تاریخ و گذشته توجه کنند.

لینک گفتگو: https://irna.ir/xjTFzY
یادداشتی بر نمایش«قضیه تفنگ چخوف»؛
گزارشی از جهانی که در آن تفنگ‌ها شلیک نمی‌کنند

اولین چیزی که توجهم را جلب کرد، اسم نمایش بود: «قضیه تفنگ ... دیدن ادامه ›› چخوف». اسم آشنا، وسوسه‌برانگیز، پر از وعده. در نمایش قبلی هم با چخوف آشنا شده بودم و می‌دانستم کارگردان، علاقه‌ای عمیق به این نویسنده دارد؛ اما این‌بار حس کردم قرار است با چیزی فراتر از یک اقتباس روبه‌رو شوم. چیزی شبیه به آیینه‌ای ترک‌خورده، که تکه‌های آن در تاریخ، هنر، فلسفه و رؤیاهای ناکام پراکنده‌ان.

گروه تئاتر هنرآنلاین،از همان آغاز، نمایش مرا به جهانی عجیب پرتاب کرد. جهانی که در آن مردگان تصمیم می‌گیرند به زمین بازگردند، برای آنچه «تصحیح یک اشتباه تاریخی» یا «آفرینش هنر متعالی» می‌نامند. اما چه کسی این را تعریف می‌کند؟ چه کسی می‌گوید کدام هنر، متعالی‌ست؟

خادم در این نمایش نقش نمادینی دارد؛ او ناظری خاموش و هوشمند است که بار زندگی و بازگشت مردگان را تحمل می‌کند، اما خود مسافر این سفر نیست. مانند خادمان در آثار کلاسیک، او نماینده مردم عادی و حامل فهمی عمیق از درد و حسرت شخصیت‌های بزرگ است. با وجود جایگاه فرعی، خادم نقطه تعادل و نگهبان حقیقت میان زندگی و مرگ است که رازهای پنهان را آشکار می‌کند می‌تواند همان وجدان سرکوب‌شدهٔ جمعی یا صدای تاریخ باشد..

مردگانی که در گذشته یخ زده‌اند

انتخاب شخصیت‌ها شاهکار بود: رابعه در حسرت وصال ، کاترین در حسرت قدرت، تولستوی در رویای اخلاق و عرفان، مولیر در حسرت دیده شدن، چاپلین در استودیویی که دیگر برایش کارگردانی نمانده، مرلین در حسرت فهمیده شدن آگاتا در حسرت فهمیدن ناپلیون رد حسرت اقتدار و چخوف… چخوفی که فقط می‌خواهد بمیرد.

سیسیفوس محکوم است سنگی را به بالای کوه برساند که همیشه پایین می‌افتد؛ تکرار بی‌پایان رنج و تلاش. اما از نگاه فلسفه اگزیستانسیالیستی، این رنج و تلاش خود معنادار است و اگر سیسیفوس آگاه باشد، می‌تواند به رهایی درونی برسد. اگر دوباره به دنیا می‌آمد، با آگاهی بیشتر، شاید مسیر متفاوتی می‌رفت.اینان مردگانی‌اند که در رؤیای بازگشت به زمین، همچنان در گذشته مانده‌اند. نه به‌خاطر سن‌شان، بلکه به‌خاطر عدم بلوغ‌شان. همگی در حسرت چیزی متوقف‌اند، در همان نقطه‌ی شکست. و شاید به‌همین دلیل، در صحنه‌ی پایانی، دیگر از ما نمی‌خواهند که نجاتشان دهیم؛ بلکه دعوت‌مان می‌کنند تا به جهان مردگان بپیوندیم. چرا؟ چون آن‌ها جایی برای بودن ندارند و توانی,

اتوپیا جایی در دنیای چخوف ندارد

در ذهنم تداعی شد آن توصیف دقیق ویل دورانت از اتوپیا: سرزمینی ساخته‌ی ذهن، آرمانی اما بی‌زمان. جایی که همه چیز «باید» خوب باشد اما هیچ‌گاه «هست» نیست. در آثار چخوف، اتوپیا واژگون می‌شود. انسان‌ها تلاش می‌کنند، حرف می‌زنند، رؤیا می‌بافند، ولی در نهایت، همه چیز در سایه‌ی همان تفنگی که شلیک نمی‌کند می‌ماند. همه چیز نیمه‌کاره، خاموش، معلق.

چخوف1

آرزوهای محال و انسان ناپخته

انسان ناپخته در رؤیاهای محال زندگی می‌کند. در «دایی وانیا»، در «مرغ دریایی»، در «باغ آلبالو»، همیشه شخصیتی هست که می‌خواهد جبران کند، تغییر دهد، زندگی بهتری بسازد؛ اما هیچ‌گاه موفق نمی‌شود. چخوف در برابر فلسفه‌ی خوش‌بینانه‌ای که جهان را بهترین حالت ممکن می‌دانست (مانند لایبنیتس)، سکوتی تلخ برمی‌گزیند. به قول ولتر در کاندید، این‌گونه دیدگاه‌ها فقط انکار رنج انسانی‌اند.

اما این نمایشی که دیدم، قدمی فراتر رفت. با هوشمندی، چخوف را در کنار ناپلئون و کاترین و چاپلین نشاند تا بگوید: حتی بزرگ‌ترین‌ها نیز در دام آرزوهای محال گیر می‌کنند. حتی آنانی که می‌خواستند تاریخ را نجات دهند، شاید خود قربانی توهم تغییر بوده‌اند.

تفنگ چخوف، میل به جاودانگی و فاجعه‌ی اختیار

در این میان، تفنگ چخوف به یک پارادوکس تبدیل شد. اگر قرار نیست شلیک شود، چرا هست؟ اگر مرگ، پیش از تحقق می‌آید، پس آیا تلاش معنا دارد؟ روان‌کاوی یونگ به ما می‌گوید مسیر فردیت‌یابی از دل مواجهه با سایه و آشفتگی می‌گذرد. اما این مردگان، هیچ‌کدام با سایه‌شان مواجه نشدند. در تعلیق مانده‌اند. و همین باعث شده کنش آن‌ها ناتمام بماند.

در فلسفه، از دست دادن اختیار به معنای از دست رفتن معنا نیست. سارتری‌ترین سؤال در پایان این نمایش این است: آیا وقتی «اختیار» نداریم، هنوز «مسئولیت» داریم؟ پاسخ مبهم است؛ اما یک چیز روشن است: آن‌که نمی‌داند چرا زنده است، شاید تنها در مرگ آرام گیرد.

پایان؛ اتاق گاز و پرسشی سهمگین

اما درست وقتی داشتیم درباره‌ی مردگان فکر می‌کردیم، دنیاهای آرمانی، هنر متعالی، جبران گذشته… ناگهان با صحنه‌ای ترسناک مواجه شدیم: اتاق گاز. ویل دورانت، آن مورخِ شیفته‌ی تمدن، ما را به زور به دنیای خودش دعوت می‌کند. دنیایی که در آن، اگر هنر متعالی را نفهمی، باید بمیری.

آیا او هم مانند ناپلئون و کاترین، یک ایدئولوگ خون‌ریز نیست؟ آیا «خیر مطلق» توجیهی برای خشونت نیست؟ این جهان ناقص است، بله.

اما مگر نقص، دلیل حذف است؟ این دنیا، با تمام پوچی‌اش، تنها جایی‌ست که می‌توان نفس کشید، اشتباه کرد، و شاید… شاید تغییر کرد.

و حالا، به شما می‌گویم:

اگر می‌خواهید با پرسش‌های بزرگ انسان درباره‌ی اختیار، حسرت، هنر، مرگ و جاودانگی درگیر شوید؛ اگر به‌دنبال تئاتری هستید که فقط روایت نکند، بلکه روح‌تان را به چالش بکشد؛ «قضیه تفنگ چخوف» را ببینید. این فقط یک نمایش نیست؛ آینه‌ای‌ست که روبه‌روی شما، گذشته، و آینده‌تان قرار می‌گیرد… و شاید، روبه‌روی حقیقت.

تجربه و علم به ما می‌گوید مسیر کمال از دل مواجهه با سایه و آشفتگی می‌گذرد. اما این مردگان، هیچ‌کدام با سایه‌شان مواجه نشدند. در تعلیق مانده‌اند. و همین باعث شده کنش آن‌ها ناتمام بماند.

نسرین صادقی (پزشک روانکاو-منتقد تئاتر)

لینک نوشتار: https://www.honaronline.ir/fa/tiny/news-201060
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش ملت بلون i
روایتی از سوگ و وسواس دوران کرونا؛ مخاطب هیئت منصفه این مونولوگ است

کارگردان «ملت بلون» این اثر نمایشی را پژواکی از غم‌های بی‌صدای دوران کرونا ... دیدن ادامه ›› و تلاشی در جهت بازتاب درد کسانی که در این دوران عزیزی را از دست داده‌اند، دانست.

مهرداد قیومی کارگردان نمایش «ملت بلون» که در تئاتر لبخند روی صحنه است، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره شکل‌گیری این اثر گفت: کرونا جامعه را به شکلی عمیق دگرگون کرد اما بسیاری از ما هنوز از مواجهه با تبعات روانی آن هراس داریم. این نمایش در بستر خود تلاشی است برای بازتاب درد کسانی که عزیزانشان را از دست دادند نه به‌ عنوان عدد و آمار، بلکه به‌ عنوان انسان‌هایی واقعی که جای خالی آنها در زندگی ما حس می‌شود.

وی در مورد درون‌مایه نمایش «ملت بلون» بیان کرد: این نمایش با نگاهی فلسفی و روان‌شناختی به پیامدهای بحرانی کرونا، مخاطب را به جهانی درونی و تاریک دعوت می‌کند؛ جهانی که در آن، سوگواری، وسواس و مفهوم عدالت درهم‌ تنیده‌ شده‌اند.

وی افزود: ایده اولیه از تجربه‌ای شخصی آغاز شد. در دومین سال همه‌گیری ویروس کرونا، دوستی در لحظه تحویل سال در دوران کرونا، با من تماس گرفت و گفت که مادرش را از دست داده است. درد، تنهایی و شوک آن لحظه، من را به نوشتن این متن سوق داد. می‌خواستم با زبان تئاتر و عناصر نمایشی، پژواکی از آن غم بی‌صدا باشم.

این کارگردان تئاتر تأکید کرد: انتخاب فرم مونولوگ، تصمیمی آگاهانه برای نفوذ به لایه‌های درونی ذهن شخصیت اصلی بوده است؛ مونولوگ این امکان را فراهم کرد تا به ذهن آشفته و فروپاشیده خسرو نزدیک شویم، شخصیتی که استاد فلسفه است اما در مواجهه با بحران، آرام‌آرام از تعادل خارج می‌شود. هومن کیایی در نقش خسرو توانسته به‌ خوبی از عهده اجرای این سیر روانی برآید.

وی همچنین به حضور شخصیت دختر جوان در نمایش اشاره کرد و گفت: سحر خطیبی ایفای این نقش را برعهده دارد، این دختر، فردی واقعی نیست بلکه بازتابی از افکار، حسرت‌ها و عذاب‌های درونی خسرو است؛ تجسمی از ذهنی که در مرز خیال و واقعیت سرگردان شده است.

قیومی درباره طراحی صحنه نمایش «ملت بلون»، عنوان کرد: در صحنه‌پردازی از هفت پرده استفاده کردیم که هم نماد هفت گناه کبیره هستند و هم اشاره‌ای به هفت مرحله تطهیر ذهنی دارند. این پرده‌ها کمک کردند تا مخاطب با بازتاب ذهن خسرو همراه تر شود.

وی افزود: ساختار اجرایی نمایش در ۲ بخش طراحی شده است. بخش نخست با منطق رئالیسم روان‌شناختی و سیستم استانیسلاوسکی پیش می‌رود اما در بخش دوم، با شکستن دیوار چهارم، نمایش به شیوه‌ برشتی نزدیک می‌شود؛ جایی که تماشاگر در جایگاه هیئت منصفه قرار می‌گیرد و خسرو به اعتراف و پاسخ‌گویی در برابر آنها می‌پردازد.

قیومی تأکید کرد: متنی که امروز روی صحنه رفته، حاصل یک روند کاملاً کارگاهی است. تمرینات را با طرحی اولیه آغاز کردیم و متن در طول جلسات تمرین، با مشارکت و بازخورد بازیگران، شکل گرفت و بالغ شد. این فرآیند، هرچند دشوار و زمان‌بر است، اما امکان رسیدن به کیفیتی انسانی‌تر و صادقانه‌تر را فراهم می‌کند. اگر همراهی صبورانه و تعهد در اعضای گروه نبود، پیشبرد چنین پروژه‌ای ممکن نمی‌شد.

قیومی در پایان درباره پروژه تازه خود گفت: نمایش «قرمز» نوشته جان لوگان را ترجمه و کارگردانی کرده‌ام که از ۵ خرداد در سالن شماره ۳ مجموعه تئاتر لبخند، روی صحنه می‌رود. در این نمایش رضا بهبودی و دانیال نوروش به عنوان بازیگر حضور دارند. «قرمز» بخشی از زندگی مارک روتکو نقاش برجسته اکسپرسیونیسم انتزاعی را روایت می‌کند و به تضادهای درونی او در مواجهه با هنر، تعهد و سازش می‌پردازد. همان‌طور که در «ملت بلون» به مواجهه انسان با بحران پرداختیم، در «قرمز» نیز تلاش کرده‌ایم تقابل هنرمند با معنا، مرزهای زیبایی‌شناسی و فشارهای بیرونی را به تصویر بکشیم.

نمایش «ملت بلون» به نویسندگی و کارگردانی مهرداد قیومی از ۵ اردیبهشت روی صحنه مجموعه تئاتر لبخند رفته است.

هومن کیایی و سحر خطیبی گروه بازیگران این نمایش را تشکیل می‌دهند.

لینک گفتگو: mehrnews.com/x37VfN
امیرمسعود فدائی، فائزه و اراد خلجی این را خواندند
انوشه زاهدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«قضیه تفنگ چخوف» برای سومین بار به صحنه بازمی‌گردد

پس از ۸۰ اجرای پر مخاطب، «قضیه تفنگ چخوف» با نسخه‌ای جدید به صحنه باز می‌گردد.

نمایش «قضیه تفنگ چخوف» نوشته احسان بدخشان و کارگردانی اشکان پیر دل زنده از ۱۵ اردیبهشت ساعت ۲۰ در سالن هما روی صحنه می‌رود.

تهیه کننده این نمایش که اثری از گروه دارما است، ریحانه راد و مشاور پروژه و سرمایه‌گذار صهبا خلد برین هستند.

به ترتیب ورود به صحنه؛ محمد علی الحمد، محمد علی براتی، مریم بصیری فر، احمد صمیمی، سعید زارعی، شیده غفاریان، یگانه منصوری، حسام زرنوشه، ... دیدن ادامه ›› سارا عزیزی و سارا موسوی در این «قضیه تفنگ چخوف» ایفای نقش می‌کنند.

در داستان این نمایش؛ ۹ تن از مشاهیر بزرگ جهان برای اولین بار در دنیای پس از مرگ با هم وارد مسابقه‌ای می‌شوند.

دیگر عواملی که در نسخه دوم نمایش «قضیه تفنگ چخوف»، اشکان پیر دل زنده را همراهی می‌کنند عبارتند از: گروه کارگردانی: امیرعباس رحمانی،یاسمن خلدبرین، سارا موسوی؛ منشی صحنه و برنامه ریز: بیتا آقا میرزایی، طراح صدا و موسیقی: بابک کیوانی، طراح صحنه: سینا ییلاق بیگی، طراح لباس: دینا یوسف پور، طراح لباس های اجرای جدید: فائزه فردی طراح نور: رضا خضرایی، مجریان نور: بیتا آقا میرزایی، یاسمن محمدیان، مجری صدا: نیلوفر فولادی، طراح فرم و حرکت:اشکان پیر دل زنده، کریم تقی نژاد، با تشکر از نگین مدنی، مدیر صحنه: امیرحسین صفائی کیا، دستیار صحنه: امیرعلی رستمی، مدیر اجرائی: مصطفی کسمائی، مدیر تولید: امیرعباس رحمانی، دستیار تولید: امیرحسین صفائی ‌کیا، مسئول آکسسوار: مهنا حاتمی، مدیر تبلیغات و روابط عمومی: نوید آغاز؛ تولیدمحتوا: بنفشه نظری، امیرعباس رحمانی، عرفان یوسف زاده، امیرحسین صفائی کیا، سرپرست گروه دارما: سارا عزیزی و محمد علی الحمد.

پیش‌فروش بلیت این نمایش آغاز شده‌است و علاقه‌مندان می‌توانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش ملت بلون i
سحر ‌خطیبی در نمایش «ملت بلون»

۳ روز مانده تا شروع اجرا

خرید بلیت روزهای نخست از سایت تیوال:
https://tiw.al/AtaX

از جمعه ۵ اردیبهشت‌ماه | ساعت ۲۰:۳۰ | مجموعه تئاتر لبخند

نویسنده و کارگردان: مهرداد ‌قیومی
بازیگران: هومن ‌کیایی، سحر ‌خطیبی
مدیر پروژه: رضا ‌سامانی

ساخت تیزر و موشن: امین خطیبی
طراح موسیقی: علی ‌علوی
طراح پوستر و گرافیست: بابک ‌جمالی
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش ملت بلون i
هومن ‌کیایی در نمایش «ملت بلون»

خرید بلیت از سایت تیوال:
https://tiw.al/AtaX

از ۵ اردیبهشت‌ماه | ساعت ۲۰:۳۰ | مجموعه تئاتر لبخند

نویسنده و کارگردان: مهرداد ‌قیومی
بازیگران: هومن ‌کیایی، سحر ‌خطیبی
مدیر پروژه: رضا ‌سامانی

ساخت تیزر و موشن: امین خطیبی
طراح موسیقی: علی ‌علوی
طراح پوستر و گرافیست: بابک ‌جمالی
امیر مسعود و امیرمسعود فدائی این را خواندند
صبا صالحیان و اراد خلجی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش اشتراکی i
درباره نمایش‌های «درد» و «اشتراکی»
ملاحظاتی در باب شیوه بازنمایی رنج فرودستان

محمدحسن خدایی

روزهای پایانی سال فرا رسیده و همه در تکاپوی ... دیدن ادامه ›› سر و سامان دادن به زندگی روزمره و به استقبال بهار رفتن هستند. در این میان «نهاد اجتماعی تئاتر» به مثابه یکی از عرصه‌های تخیل و سرگرمی و آگاهی، می‌تواند و می‌بایست به تامل در باب ضرورت حضور عمومی خویش در عرصه نمادین بپردازد و مسیری که در سال ۱۴۰۳ پیموده را به قضاوتی انتقادی بنشیند. به واقع خالی ماندن سالن‌های تئاتر از تماشاگران، نشانه‌ای است هشدار دهنده که نسبت به گذشته فزونی یافته و این نکته قابل تامل را گوشزد کرده که چگونه کیفیت اغلب آثاری که بر صحنه‌اند چندان که باید چنگی به دل نمی‌زند و شوری در مخاطبان این اجراهای به اصطلاح حرفه‌ای برنمی‌انگیزد. بنابراین هنرمندان این روزهای تئاتر می‌بایست با نگاهی منتقدانه به وضعیت دشوار کنونی نظر کنند و در پی یافتن راهکاری عملی برای برون‌رفت از وضعیت نابسامان تولیدات تئاتری باشند. در این میان نمی‌توان نقش نهادهای پرقدرت فرهنگی را کتمان کرد و مشکلات بوجود آمده را تنها به هنرمندان و گروه‌های تئاتری فرو کاست. به هر حال تضاد «عاملیت و ساختار» در جوامع توسعه‌نیافته‌ای چون ایران در طول این سال‌ها با شدت ادامه داشته و همچون مانعی ستبر در مقابل اصلاح امور و امکان ساختن یک وضعیت مناسب و مطلوب عمل کرده است. حال در پایان سالی که گذشت این فرصت فراهم شده تا بار دیگر به مسیری که پیموده شد نگاهی دوباره کنیم و چشم‌انداز پیشِ روی خود را از نو رصد کرده تا شاید اندکی از مصائب پیش‌آمده کاسته شود و روزگار بهتری فرا برسد.

در این شماره از روزنامه به دو اجرایی می‌پردازیم که بعد از جشنواره تئاتر فجر به صحنه رفتند و با لحن‌های متفاوت، تلاش کردند به انسان معاصر و درد و رنجی که می‌برد بپردازند. این دو نمونه می‌تواند برای فهم کیفیت بازنمایی وضعیت‌های فرودستی و تحت ستم‌بودگی انسان‌ها در زمانه حال به میانجی تئاتر مفید باشد.

نمایش اول - «درد» به کارگردانی سامان خلیلیان

متن نمایشنامه «درد» را مرتضی فرهادنیا نوشته و تلاش کرده با خلق یک جغرافیای غربی، فضایی ابزرد و جفنگ را مابین زن و شوهری جوان برسازد که گویی قبل از این، زندگی آرام و ملال‌انگیزی را در کنار یکدیگر می‌گذراندند اما این روزها دچار مشکلات عدیده‌ای شده‌اند. رویکرد پسامدرنیستی قصه نمایش، الویت دادن به امور بی‌اهمیت زندگی خانوادگی و نشان دادن این مسئله است که چگونه این زوج جوان، به میانجی ادعای بارداری زن، رابطه‌شان از مدار طبیعی خارج شده و در آستانه فروپاشی است. به دیگر سخن مدعای مناقشه‌برانگیز زن، روال عادی امور خانوادگی را به سوی موقعیتی هر دم فزاینده از بی‌معنایی و بی‌بنیانی کشانده است. مرتضی فرهادنیا در مقام نمایشنامه‌نویس پس از به صحنه بردن نمایش گروتسک «بچه» که با موفقیت همراه بود حال به یک فضای ابزرد‌ نزدیک شده که اتفاقات غیرمعمولی در آن رخ می‌دهد که نشان از بحران اعتماد و زوال اخلاقی اعضای خانواده است. نوع مواجهه با این وضعیت متناقض‌نما، واجد نوعی تغافل و همچنین احمق فرض کردن خود است که شخصیت‌های نمایش به عنوان یک مکانیسم دفاعی به کارش می‌گیرند.

قصه نمایش به یک خانواده غربی و مناسبات پر فراز و نشیب‌شان با نهاد کلیسا می‌پردازد. این رابطه با حضور کشیشی که مدام موعظه می‌کند و گاهی به وقت فراغت، سرخوشانه مشغول برگزاری بازی‌های مفرح با راهبه‌های جوان ساکن کلیسا می‌شود ادامه یافته و بر پیچیدگی اوضاع می‌افزاید. سامان خلیلیان در جایگاه کارگردان، نقش کشیش را بازی کرده و در بازنمایی شخصیت آیرونیک کشیش گناهکار تاحدودی موفق ظاهر می‌شود. همچنان‌که نقش مرد خانه را مرتضی فرهادنیا برعهده گرفته و او هم حضوری بازنمایانه بر صحنه دارد و به مانند صحرا اسدالهی در نقش زن، یادآور همان نقش‌های متعارف زن و مرد خارجی است. به دیگر سخن شیوه بازی‌ بازیگران در اکثر مواقع، خصلتی بازنمایانه دارد و منطبق بر همان تلقی عمومی از ژست‌ها و سبک زندگی انسان تیپیکال غربی برای مخاطب ایرانی. نمایشنامه «درد» چنان نوشته شده تا مخاطب را با یک جهان ابزرد و مفرح روبرو کند اما چندان که باید نتوانسته فضاهای جفنگ خویش را تا نهایت امکان بسط دهد و برای مخاطب بی‌حوصله امروزی باورپذیر کند. توگویی خود نویسنده هم چندان که باید به جهانی که آفریده باور ندارد و سهل‌انگارانه سیر حوادث را در پی هم قرار داده و به نتایج دلخواه‌ خویش رسیده است. نتیجه کار، نمایشی است که استراتژی مناسبی در رابطه با موقعیت عجیبی که فرض گرفته اتخاذ نمی‌کند و تا حدودی ملال‌انگیز می‌شود. درواقع اجرا با آنکه با همه چیز شوخی می‌کند اما شوربختانه توانایی خنداندن تماشاگران را نمی‌یابد. در این زمینه کافی است طنز نویسندگانی چون یونسکو و براتیگان و...را به یاد آوریم و این نکته را یادآور شویم که نمایش «درد» سامان خلیلیان در این عرصه چیز زیادی برای عرضه ندارد و دست‌بسته به میدانی پر از مین قدم گذاشته که نمی‌توان در آن حرکت کرد و به مقصد رسید. شاید بزرگترین مشکل این اجرا بی‌مسئله‌ بودن یا پرداختن به مسئله‌ای است که اتصالی با زندگی ما ایرانیان برقرار نمی‌کند حتی وقتی که یک زن ادعا می‌کند پدر فرزندی که در بطن خویش بزرگ می‌کند پیرمرد زحمت‌کش محله است و بهتر باشد برای تربیت کودک کنار

زن و مرد زندگی کند.

نمایش دوم - «اشتراکی» مرتضی شاه‌کرم

نمایش «اشتراکی» به فقر و طبعاتش در ایران امروز می‌پردازد. اینکه عده‌ای در کلانشهر تهران به اجبار تن به زندگی اشتراکی در یک واحد کوچک استیجاری دهند و با مشکلات این قبیل زندگی‌های دشوار کنار بیایند به طور واضح در اجرای «اشتراکی» مرتضی شاه‌کرم به نمایش گذاشته شده است. رویکرد اجتماعی اجرا به وضعیت این روزهای طبقه فرودست جامعه می‌تواند واجد سویه‌های سیاسی باشد اما به نظر می‌آید این اجرا بیش از اندازه در تماشایی کردن فقر و فلاکت اهتمام ورزیده و به اثری احساسی در بازنمایی رقت‌بار زندگی فقیرانه بدل شده است. از یاد نبریم که سیاست بازنمایی حداکثری مسئله فقر طبقات فرودست جامعه، اگر که از حد گذارنده شود فقر را به امری تماشایی و مبادله‌پذیر بدل کرده و آن را به فروش می‌رساند. اگر نمایش فقر قرار باشد برای تلنگر زدن به وجدان معذب طبقات متوسط جامعه عمل کند و همدردی‌شان را طلب کند نباید فاصله انتقادی با سوژه‌هایش را از دست داد و به حال فقیران سوگواری کرد. همچنان‌که وقتی وضعیت بن‌بست‌گونه چنان به نمایش گذاشته شود که گویی راه گریزی در افق روبرو برای مردمان فقیر وجود ندارد و اگر به فرض محال وجود دارد شوربختانه رهایی‌بخش نیست با اجرایی ایدئولوژیک روبرو هستیم که هدفش از پرداختن به فقر، نه دستیابی به یک رویکرد انتقادی که بازتولید تغییرناپذیری وضعیت است. این قبیل اجراها نمی‌توانند روایتی فارغ از احساسات عرضه کنند و موضعی انتقادی و رادیکال نسبت به عوامل بوجود آمدن این فقر ساختاری به نمایش گذارند. بنابراین چیزی که در پایان نمایش پدیدار می‌شود جهانی است تغییرناپذیر که حتی مقاومتی که سوژه‌هایش به اجرا درمی‌آورند سترون و بدون مازاد سیاسی است.

به لحاظ اجرایی مرتضی شاه‌کرم بیش از آنکه به فضاسازی بپردازد و فشردگی مکانی این خانه را به تماشاگران انتقال دهد به دیالوگ‌نویسی پناه برده و بی‌وقفه شخصیت‌ها را در تضاد با یکدیگر قرار می‌دهد. از یاد نباید برد که یکی از بن‌مایه‌های نمایش «اشتراکی» مربوط می‌شود به آدم‌های فرودستی که برای حفظ منزلت خانواده تلاش می‌کنند اما به علت کژکارکردگرایی ساختاری جامعه، مدام در باتلاق وضعیت فروتر رفته و بر سر حداقل‌ها مجبور می‌شوند «همبستگی‌» را کنار گذاشته و به ستیز و مجادله با یکدیگر مشغول ‌شوند. مرتضی شاه‌کرم در مقام نویسنده و کارگردان نشان داده که با فقر آشناست و این توان را دارد که روایتی صادقانه و باورپذیر از زندگی فرودستان جامعه ارائه کند. اما نکته مهم شکل روایت و سیاست رویت‌پذیر کردن بدن‌ها و ژست‌ها و زندگی‌های این فرودستان است. مولفه‌های مهمی که در نمایش «اشتراکی» سهل‌انگارانه به آن‌ها پرداخته شده و بیش از انتقادی بودن بر احساسات‌گرایی تکیه دارد.

لینک نوشتار: https://www.toseeirani.ir/fa/tiny/news-76076
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روابط عمومی نمایش «ما دوغ نیستیم» به اطلاع می‌رساند،

اجرای این اثر در روزهای چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه به قوت خود باقی است

و امکان خرید بلیت هم اکنون در سایت تیوال فراهم است.

https://tiw.al/iL5h

تماشاچیان محترمی که روز سه شنبه بلیت تهیه کرده بودند می‌توانند در این سه روز به تماشای این نمایش بنشینند.

از این که ما را در این مسیر حمایت میکنید قدردانیم.
"زمان ما همه ساعت شب است. هیچ چیز اینجا روشن نمی‌شود."

به دلیل پلمپ شدن خانه هنر دیوار اجرای سه شنبه شب «ما دوغ نیستیم» لغو گردید، اما اجراهای چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه به قوت خود باقی است.

مبلغ پرداختی بلیت‌های کنسل شده به حساب عزیزانی که بلیت تهیه کرده بودند برگشت داده خواهد شد.

از اینکه ما را در این مسیر سخت حمایت میکنید سپاس‌گزاریم.
۲ اجرای پایانی نمایش «موش ها و آدم ها»🐀
{تمدید نمی‌شود}

۲۱ و ۲۲ اسفندماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

🔻خرید بلیت روزهای پایانی از سایت تیوال🔻
https://tiw.al/KMF6

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

بازیگران: علی ‌باقری، میلاد ‌فرج ‌زاده، حمید ... دیدن ادامه ›› ‌رشید، مهدی ‌رضایی، خشایار ‌قائدرحمتی، برنا ‌انصاری، نگار ‌سلحشور، صادق ‌حسینی، رضا ‌گرجی، حسین ‌صادق ‌نائینی

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثری از نویسنده برنده جایزه نوبل «جان اشتاین بک»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح صحنه: صبا ‌صبحی
طراح نور: ایمان ‌اسماعیلی
طراح لباس: مهدی رضایی، فرنوش ‌مرواری
طراح گریم: اشکان ‌عسکری
طراح صدا: مجید ‌آقایی
طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
درباره نمایش «موش‌ها و آدم‌ها» به کارگردانی مهدی رضایی
قصه پر آب چشم بی‌خانمان‌های کوچ‌گر
محمدحسن خدایی

مهدی رضایی به سراغ داستان بلند «موش‌ها ... دیدن ادامه ›› و آدم‌ها» جان اشتاین‌بک رفته و با رویکردی وفادارانه به متن کتاب، تلاش کرده روایتی تماشایی بر صحنه تئاتر خلق کند و روایتگر آدم‌های فرودستی باشد که در دوران مدرن، نام و نشان چندانی از خود نداشته و برای بقای خویش، تن به کارهای سخت و توانفرسا می‌دهند. بدین منظور انتخاب سالن حافظ برای ساختن تئاتری این چنین قصه‌گو و مبتنی بر یک اثر کلاسیک ادبیات مدرن امریکا، به یاری گروه اجرایی آمده و به خوبی توانسته فضای یک مزرعه اوائل قرن بیستم را انتقال دهد.

قصه‌ای که اشتاین‌بک روایت می‌کند مرثیه‌ای است در رابطه با ناممکن شدن تحقق «رویای امریکایی» و تلاش هر روزه برای برپایی یک زندگی آبرومند در دل سخت‌ترین دوران‌های اقتصادی. بی‌شک زوج «جورج میلتون» و «لنی اسمال» در جهان ادبیات فراموش‌نشدنی است. ترکیبی از عقل حسابگر مردی ریزنقش با بدن نیرومند یک آدم به لحاظ ذهنی عقب‌مانده و مهربان. این دو نفر همراه هم در دل دشت‌های پهناور امریکا سفر کرده و برای به دست آوردن سرپناه و مقداری پول و غذا، مشغول به کارهایی سخت در زمینه کشاورزی و دام‌داری می‌شوند. از این منظر می‌توان انتخاب «موش‌ها و آدم‌ها» برای تبدیل کردن به یک اثر دراماتیک صحنه‌ای را کمابیش هوشمندانه دانست و همانطور که سروش حبیبی در موخره ترجمه‌اش از این داستان بلند ذکر کرده، ساختار نمایشنامه‌ای این اثر ماندگار، مورد مناسبی است برای تولید یک تئاتر رئالیستی قصه‌گو. کاری که مهدی رضایی در مقام نویسندگی و کارگردانی به انجام رسانده و خودش هم به عنوان بازیگر، نقش «کَندی» یا همان پیرمرد معلول را بازی کرده مبتنی است بر ساختن یک اتمسفر باورپذیر از زندگی امریکایی با توجه به ساختار نمایشنامه‌ای «موش‌ها و آدم‌ها». به هر حال رویکرد ناتورالیستی اشتاین‌بک در روایت کردن سرگذشت کارگرانی که به اجبار از خانه و کاشانه‌شان دور شده و برای یافتن موقعیت‌های کاری به مناطق ناآشنا قدم می‌گذرانند نمی‌توانسته از ذهنیت کارگردانی مهدی رضایی دور مانده باشد. بنابراین اجرایی که این شب‌ها شاهدش هستیم تا حدودی یادآور ژست‌ها و نوع حضور بازیگرانی امریکایی است که قرار است سبک زندگی ساکنان ینگه دنیا را به جهانیان انتقال دهند اما در کشاکش مشکلات دهر، راهی به رهایی و رستگاری نمی‌یابند و مقهور محیط اجتماعی خویش می‌شوند.

ناتورالیسم بکار گرفته شده به دست اشتاین‌بک ملهم از نظریات امیل زولا در ادبیات قرن نوزدهم فرانسه است. اینکه جبر محیط و ژن‌های معیوبی که از طریق وراثت خانوادگی انتقال می‌یابد می‌تواند در بهروزی یا فلاکت آدم‌ها تاثیر مستقیم داشته باشد و تقدیرباوری نویسندگان ناتورالیستی چون زولا را تایید کند. گو اینکه به شکل متناقض‌نمایی باور به رویای امریکایی نزد کسی چون لنی مشهود است که از نظر اجتماع دیوانه محسوب می‌شود. این از طنز ماجرا است که «لنی» شیرین‌عقل را این چنین باورمند به داشتن یک تکه زمین می‌بینیم که دوست دارد آنجا، به پرورش خرگوش مشغول باشد و آینده‌ای خوش برای خود و همراهش جورج بسازد. میلاد فرج‌زاده نقش لنی را به شکل درخشانی بازی می‌کند و بی‌شک یکی از بهترین حضورهای صحنه‌ای خویش را در این اجرا تجربه کرده است. چه به لحاظ فیزیک بدنی و چه به لحاظ کنش‌های روزمره یک آدم مهربان اما عقب‌مانده از نظر ذهنی، شخصیت لنی به دست «میلاد فرج‌زاده» به خوبی ساخته شده و برای تماشاگران این نمایش به یکی از نقاط قابل اعتنای اجرا بدل شده است. لنی یا همان شخصیتی خلاف‌آمد و نابهنگامی که نسبت مسئله‌دارش با عقل سلیم، باعث شده باورمندی به آینده‌ای روشن برای کسی چون او که دیوانه پنداشته می‌شود امکان‌پذیر باشد. در مقابل لنی، حضور شخصیت جورج را مشاهده می‌کنیم که با بازی درست «حمید رشید» از همان ابتدا، زرنگی و استیصال یک امریکایی ریز نقش و جسور را القا کرده و حضورش به مانند میلاد فرج‌زاده در یادها می‌ماند. همچنین می‌توان از بازی با طمانینه و کنترل‌شده علی باقری در نقش «اسلیم» گفت که به خوبی توانسته خلقیات یک مرد با تجربه متکی بر عقل سرد را ایفا کند. البته علی باقری در این سال‌ها شیوه حضورش در مقام بازیگر، کمابیش بر همین منوال بوده و به نظر می‌آید شخصیت اسلیم بر مدار همین کیفیت حضور علی باقری معنادار شده و به اندازه جلوه می‌نماید.

به لحاظ بازی‌ها، کاری که مهدی رضایی به انجام رسانده از دیگر بازیگران تا حدودی سخت‌تر است. چراکه او نقش «کَندی» را بازی می‌کند که پیرمردی است در آستانه بازنشستگی و مرگ. مهدی رضایی تلاش دارد تا حد ممکن از صداسازی پرهیز کرده و نقش یک پیرمرد فرتوت از کار افتاده را از طریق ژست‌های بدنی، گریم و بیان رویت‌پذیر کند. اینکه چقدر در این وادی موفق است بستگی به این دارد که یک بازیگر جوان چون مهدی رضایی تا چه حد این امکان را داشته باشد که تجربه بدنی و ذهنی یک پیرمرد را بر صحنه اجرا کرده و کیفیت حضورش به دام بازنمایی خام‌دستانه نیفتاده باشد. از این منظر می‌توان نمره قابل قبولی را برای مهدی رضایی در نظر گرفت که به لحاظ حسّانی، گویی ارتباط دامنه‌داری را با شخصیت مطرود و حاشیه‌نشینی چون «کنَدی» برقرار کرده و یحتمل یکی از نقش‌هایی است که در زیست حرفه‌ای‌اش به راحتی از یاد او نخواهد رفت.

همچنین حضور بازیگرانی چون خشایار قائدرحمتی، برنا انصاری، نگار سلحشور، صادق حسینی، رضا گرجی و حسین صادق نائینی که دیگر نقش‌ها را بر عهده دارند به نسبت قابل قبول است و در کل توانسته شخصیت‌هایی چون کارلسن، کروکس، زن کرلی و ویت و...را بر صحنه رویت‌پذیر کند. اما با نگاهی کلی به اجرا این قضیه مشهود است که کیفیت بازی‌ها گاهی در دام بازنمایی می‌افتد و یادآور سریال‌ها و فیلم‌هایی است که از سینما و تلویزیون پخش شده و سبک زندگی امریکاییان را به نمایش گذاشته. به هر حال ذهنیت جهانیان از تصویر غالبی که امریکاییان از سبک زندگی امریکایی ساخته به راحتی پاک نخواهد شد.

به لحاظ طراحی صحنه، همچنان‌که گفته شد سالن حافظ برای این اجرا مناسب بوده و در خدمت فضاسازی مورد نظر گروه اجرایی. البته این سالن در رابطه با آکوستیک و صدا مشکلاتی دارد که بر کیفیت اجراهایی که در این سال‌ها شاهدش بودیم تاثیر منفی گذاشته است. مکان اجرایی به چند قسمت تقسیم شده و قرار است فضای دشت، داخل اصطبل، خوابگاه کارگران و...بازنمایی شود. تمهیدی هوشمندانه در تمایزبخشی به فضاهای مختلف و باورپذیری مکان‌هایی که رخدادهای نمایشی در آن‌ها به وقوع می‌پیوندد.

مهدی رضایی ترجیح داده فضایی ملموس اما نه کاملا رئالیستی از مکان‌ها بکار گیرد و با رویکردی کمینه‌گرایانه به سوی نوعی رئالیسم انتزاعی حرکت کند. از این منظر با اجرایی به نسبت موفق در زمینه فضاسازی و انتقال حال و هوای سبک زندگی امریکایی در مناطق دور از مراکز مهم شهری روبرو هستیم.

به دیگر سخن نمایش «موش‌ها و آدم‌ها» به کارگردانی مهدی رضایی برای تماشاگران تئاتر آشنا به نظر می‌آید اما به تمامی در دام رئالیسم خام و بازنمایانه نمی‌افتد. نتیجه کار با توجه به بازی‌های قابل قبول، داستان پرکشش جان اشتاین‌بک و کمیابی اجراهایی که به خوبی نمی‌توانند قصه‌ای را تعریف کنند، مثبت بوده و می‌توان آن را در کارنامه این کارگردان جوان، مثبت ارزیابی کرد. امید که این راهی که انتخاب شده ادامه یابد و به اجراهایی تماشایی‌تر منتهی شود.

لینک نوشتار: https://www.toseeirani.ir/fa/tiny/news-75768
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش اشتراکی i
جهنم جزیره‌ها
مروری بر نمایش اشتراکی اثر مرتضی شاه کرم
ارمغان بهداروند

خلق جامعۀ جزیره‌ای و احضار الگوهای جمعیتی این جامعه بر صحنۀ تئاتر، ... دیدن ادامه ›› ناظر بر مسئولیت تئاتر در کالبدشکافی خودزیستی‌ها و تشریح وضعیت هم‌زیستی‌‌هاست. گفتمان تئاتر نفوذ در ابتلائات و اختلالات فردی و جمعی است. در این احضارها و اظهارهاست که هم بیماری‌ها و هم پیشنهادهای درمانی طرح می‌گردد.

در آشفته‌روزگار ما که به وضوح با تعطیلی فضیلت‌ها و تخلیه مفاهیم مواجهیم، این مسئولیت مدنی تئاتر، کارکرد موثرتری از هر زمان دیگر پیدا می‌کند و وجه ویراستاری فردی و جمعی آن ضرورت می‌یابد.

نمایش اشتراکی اثر «مرتضی شاه کرم»، پرترۀ بی‌روتوش آدم‌هایی‌ست که با سرگشتگی مُرکّب و آشفتگی مضاعف، زیست ترسناک انسان عصر خویش را یادآوری می‌کند.

روشن‌ترین مشخصۀ آدم‌های زیستۀ این نمایش، «تسلیم» است. تسلیمی که نه یک تصمیم بلکه ناخواسته زادۀ فقدان‌هاست. صحنۀ نمایش اشتراکی، رونوشتی خوانا از جغرافیای زیستی مخاطب است و همین توارد به قرابت صحنه و مخاطب می‌افزاید.

زیست جزیره‌ای آدم‌ها و تنهایی‌های ترسناک، مشخصه زندگی‌های مذبوحانه این عصر است. مردمی که از صراحت واقعیت‌های اقتصادی به تنگ آمده‌اند و بقای خویش را در مختصر کردن‌های ناگزیر زیستی دنبال می‌کنند.

آدم‌های نمایش اشتراکی، متولد وضعیت وخیم اجتماعی‌اند. وضعیتی که در لابه‌لای گفت‌وگوها، در گواهی دکور صحنه و در تیغ طنازی‌ها نقش می‌بندد.

نویسنده آگاهانه از یک‌سو مسئولیت تولید وضعیت را متوجه نسلی می‌کند که با ایمان به مصلحت، هم‌چنان یادآور خانه ازپای‌بست ویران است/ خواجه در بند نقش ایوان است می‌باشد و فروپاشی خویش را پنهان می‌کند و از دیگر سو با معرفی نسل استدلالی نوظهور جامعه در قالب دخترک نوجوان نمایش، پیش‌آگاهی صریحی نسبت به تحولات زیستی و تغییرات نسلی و پوست‌اندازی‌های اجتماعی به وجود می‌آورد.

روایت مرتضی شاه کرم، اقتباس دردآوری از پیرامون ماست که به قدر و سهم خویش، یک "چرا"ی بزرگ را پیش چشم مخاطب می‌نشاند.
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر

تماس‌ها

navidaghaz@gmail.com
navidaghaz
navidaghaz