در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مه.زد.یار | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:30:09
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به اعتبار اسامی، جوایز متعدد، خیلِ نظرات مثبت، پُر شدن سالن و سومین دوره‌ی اجرای این نمایش بلیط خریدیم و با علاقه و هیجان اجرا رو تا انتها(یی ... دیدن ادامه ›› که نداشت) تماشا کردیم. و به همین اعتبار لازم دونستم که نظرم رو لابلای این همه کامنت مثبت اضافه کنم:
به جرأت می‌تونم بگم یکی از ضعیف‌ترین اجراهایی بود که تاحالا دیدم! واقعا باورم نمی‌شد با نمایشی تا این قدر مشکل‌دار روبرو بشم:

صــــدا:
افتضاح! کیفیت میکروفون‌ها خیلی کمه جوری که دیالوگ بازیگرها اصلا شنیده نمی‌شه. حتی یک کلمه! وجود این نقص فنی بزرگ برای نمایشی که برای دوره‌ی سوم داره روی صحنه می‌ره خیلی عجیبه. اغلب زمان نمایش در سکوت مطلق می‌گذره به همراه چند افکت صوتی و زمزمه‌ی گنگ. ولی اگه ریتم بسیار کند و حرکات پوچ و سکوت طولانی به اندازه‌ی کافی اعصاب تماشاگر رو خورد نمی‌کنه دوستان سورپرایز در چنته قایم کردن: صدای بسیار بلند و ناگهانی!! که مطلقا هیچ بار دراماتیک نداره و چیزی به نمایش اضافه نمی‌کنه غیر از وارد کردن شوک به تماشاگری که با حوصله و در سکوت در حال تحمل این نمایش بوده. و جالب‌تر این که این شوخی بچه‌گانه برای بار دوم هم تکرار می‌شه!

دکـــور:
همون‌جوری که توی تصاویر می‌بینید طراحی کج کلبه و فضای زیرش ایده‌ی جالبیه. و این به نظرم تنها ایده‌ی جالب این نمایشه! ولی این کلبه‌ی چندمتری که بیشتر بازی‌ها توی اون انجام می‌شه کاملا در عقب و در سمت چپ فضای صحنه کاشته شده و این باعث می‌شه ارتباط مستقیم بازیگرها با تماشاگرها از بین بره و مجبور بشن برای رسیدن صدا از HF استفاده کنن... علاوه بر اون باعث شده حتی ردیف اول تماشاگر‌های راست سالن هم دید خوبی نداشته باشن چه برسه به ردیف‌های عقب‌تر! و تنها اتفاقی که در سمت راست صحنه و در انتهای نمایش می‌افته ثابت ایستادن یکی از بازیگرها زیر برف مصنوعیه! (البته کمی عقب و جلو می‌ره تا دقیقا زیرش قرار بگیره!!) این در حالیه که همه‌ی فضای باقیمانده‌ی این صحنه‌ی نسبتا بزرگ رو با بی‌سلیقگی با فوم سفید (به نشانه‌ی برف) فرش کردند. به نظرم صندلی‌های سمت راست سالن رو رایگان هم بدن بازم ظلمه!

بازی‌هـــا:
بازیگرها در بیشتر زمان نمایش در حال پاورچین، پچ‌پچ و ور رفتن با وسایل توی کلبه با حرکات اسلوموشن هستن. تنها جایی که این اتفاق نمی‌افته موقع اجرای عملیات زایمان هستش که با نور و صدا و کش دادن حرکات سعی شده اون صحنه خیلی نمایشی جلوه داده بشه... نمایش عملا فضای دراماتیک برای بازی نداره. می تونید مطمئن باشید شاهد هیچ اتفاق چشم‌گیری در زمینه‌ی بازیگری نخواهید بود!

محـــتوی:
شاید ایده‌ی ایجاد فضای سکوت و خفقان و ترس از بهمنی که ممکنه از صدای ساکنان روی کلبه بریزه جالب باشه. ولی اجرای ناقص و بد باعث شده این کار به یه اجرای گنگ و مبهم و کلیشه‌ای تبدیل بشه. البته این در صورتیه که دیالوگ‌ها کامل شنیده بشه! وگرنه تماشاگر هیچ چیز مشخصی از داستان نمی‌فهمه.
متاسفانه این سکوت و ابهام از نظر خیلی از تماشاگرها نشونه‌ی یه کار سطح بالا و پیچیده‌ست. ولی از نظر من یه اجرای نارس، پوچ و ملال‌آوره. شاید اگه این کار به شکل یه پرفورمنس نهایتا ۳۰ دقیقه‌ای و بدون دیالوگ اجرا می‌شد و کمی اجرای فرمی خلاقانه‌تری هم می‌داشت خیلی بهتر می‌بود.

تماشـــاگران:
صبور و باشعور! این اولین نمایشی بود که دیدم تماشاگران (با رعایت سکوت و تحمل این همه اشتباه و انتخاب بد) نمایش ستودنی‌تری داشتن تا بازیگران روی صحنه!

در مجموع من پیشنهاد می‌کنم به جای خریدن بلیط به تماشای عکس‌های این نمایش و دو دوره‌ی قبلی اکتفا کنید. چیز بیشتری در سالن منتظر شما نیست غیر از یک آزمون صبر ۹۰ دقیقه‌ای!
این نظر رو قبلا نذاشته بودید؟
۰۵ آذر ۱۳۹۸
چقدر موافقم با نظرتون :)
۰۶ آذر ۱۳۹۸
البته 90 دقیقه نبود ، 60 دقیقه بود .
گویا به شما خیلی سخت گذشته :)
۰۶ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به اعتبار اسامی، جوایز متعدد، خیلِ نظرات مثبت، پُر شدن سالن و سومین دوره‌ی اجرای این نمایش بلیط خریدیم و با علاقه و هیجان اجرا رو تا انتها(یی ... دیدن ادامه ›› که نداشت) تماشا کردیم. و به همین اعتبار لازم دونستم که نظرم رو لابلای این همه کامنت مثبت اضافه کنم:
به جرأت می‌تونم بگم یکی از ضعیف‌ترین اجراهایی بود که تاحالا دیدم! واقعا باورم نمی‌شد با نمایشی تا این قدر مشکل‌دار روبرو بشم:

صــــدا:
افتضاح! کیفیت میکروفون‌ها خیلی کمه جوری که دیالوگ بازیگرها اصلا شنیده نمی‌شه. حتی یک کلمه! وجود این نقص فنی بزرگ برای نمایشی که برای دوره‌ی سوم داره روی صحنه می‌ره خیلی عجیبه. اغلب زمان نمایش در سکوت مطلق می‌گذره به همراه چند افکت صوتی و زمزمه‌ی گنگ. ولی اگه ریتم بسیار کند و حرکات پوچ و سکوت طولانی به اندازه‌ی کافی اعصاب تماشاگر رو خورد نمی‌کنه دوستان سورپرایز در چنته قایم کردن: صدای بسیار بلند و ناگهانی!! که مطلقا هیچ بار دراماتیک نداره و چیزی به نمایش اضافه نمی‌کنه غیر از وارد کردن شوک به تماشاگری که با حوصله و در سکوت در حال تحمل این نمایش بوده. و جالب‌تر این که این شوخی بچه‌گانه برای بار دوم هم تکرار می‌شه!

دکـــور:
همون‌جوری که توی تصاویر می‌بینید طراحی کج کلبه و فضای زیرش ایده‌ی جالبیه. و این به نظرم تنها ایده‌ی جالب این نمایشه! ولی این کلبه‌ی چندمتری که بیشتر بازی‌ها توی اون انجام می‌شه کاملا در عقب و در سمت چپ فضای صحنه کاشته شده و این باعث می‌شه ارتباط مستقیم بازیگرها با تماشاگرها از بین بره و مجبور بشن برای رسیدن صدا از HF استفاده کنن... علاوه بر اون باعث شده حتی ردیف اول تماشاگر‌های راست سالن هم دید خوبی نداشته باشن چه برسه به ردیف‌های عقب‌تر! و تنها اتفاقی که در سمت راست صحنه و در انتهای نمایش می‌افته ثابت ایستادن یکی از بازیگرها زیر برف مصنوعیه! (البته کمی عقب و جلو می‌ره تا دقیقا زیرش قرار بگیره!!) این در حالیه که همه‌ی فضای باقیمانده‌ی این صحنه‌ی نسبتا بزرگ رو با بی‌سلیقگی با فوم سفید (به نشانه‌ی برف) فرش کردند. به نظرم صندلی‌های سمت راست سالن رو رایگان هم بدن بازم ظلمه!

بازی‌هـــا:
بازیگرها در بیشتر زمان نمایش در حال پاورچین، پچ‌پچ و ور رفتن با وسایل توی کلبه با حرکات اسلوموشن هستن. تنها جایی که این اتفاق نمی‌افته موقع اجرای عملیات زایمان هستش که با نور و صدا و کش دادن حرکات سعی شده اون صحنه خیلی نمایشی جلوه داده بشه... نمایش عملا فضای دراماتیک برای بازی نداره. می تونید مطمئن باشید شاهد هیچ اتفاق چشم‌گیری در زمینه‌ی بازیگری نخواهید بود!

محـــتوی:
شاید ایده‌ی ایجاد فضای سکوت و خفقان و ترس از بهمنی که ممکنه از صدای ساکنان روی کلبه بریزه جالب باشه. ولی اجرای ناقص و بد باعث شده این کار به یه اجرای گنگ و مبهم و کلیشه‌ای تبدیل بشه. البته این در صورتیه که دیالوگ‌ها کامل شنیده بشه! وگرنه تماشاگر هیچ چیز مشخصی از داستان نمی‌فهمه.
متاسفانه این سکوت و ابهام از نظر خیلی از تماشاگرها نشونه‌ی یه کار سطح بالا و پیچیده‌ست. ولی از نظر من یه اجرای نارس، پوچ و ملال‌آوره.

تماشـــاگران:
صبور و باشعور! این اولین نمایشی بود که دیدم تماشاگران (با رعایت سکوت و تحمل این همه اشتباه و انتخاب بد) نمایش ستودنی‌تری داشتن تا بازیگران روی صحنه!

در مجموع من پیشنهاد می‌کنم به جای خریدن بلیط به تماشای عکس‌های این نمایش و دو دوره‌ی قبلی اکتفا کنید. چیز بیشتری در سالن منتظر شما نیست غیر از یک آزمون صبر ۹۰ دقیقه‌ای!
یه مهمونی زنانه، یه تئاتر دهه شصتی!
ترکیب نقش‌های ساده و تخت، شوخی‌ها، کنایه‌ها و دیالوگ‌هایی که توی هر مهمونی زنانه به وفور می‌تونین ببینین ... دیدن ادامه ›› و بشنوین، خط داستانی ساده و احتمالا قابل پیش‌بینی و دکور و موسیقی ملال‌آور، این نمایش رو به نظر من به یه نمایش کلیشه‌ای و عوام پسند تبدیل کرده.
انتخاب نسنجیده‌ی موسیقی که در پخش متوالی دم‌دستی‌ترین قطعات بی‌کلام پیانو خلاصه شده به مصنوعی کردن فضا بیشتر دامن زده و این ادعا که این صدای پیانوی همسایه‌ست کمکی به فضاسازی و پیش‌برد داستان نمی‌کنه. دکور با نمای داخلی نه چندان خلاقانه نشیمن یه خونه که بازیگرا نیم‌دایره‌ به سمت تماشاگرا می‌شینن تا خوب دیده بشن و نورپردازی تخت و یکنواخت که فقط موقع مونولوگ‌های ناگهانی بازیگران روبروی محبوبه‌ها روی صورتشون می‌افته این نمایش رو کسل‌کننده می‌کنه. مخصوصاً اگه خیلی اهل گوش دادن به گفتگوهای زنانه وسط مهمونی نباشین مدام باید به این وسوسه غلبه کنین که پاشین برین توی بالکن یه سیگار بکشین تا موضوع صحبتشون عوض بشه!
بی‌شک همه‌ی این مشخصات برای گروه بزرگی از تماشاگرا (عموما خانم‌ها) نقطه‌ی قوت به حساب میاد! استقبال خوب و واکنش تماشاگرا موقع نمایش و کامنت‌های رضایت‌آمیز نشونه‌ی موفقیت این کار در برقراری ارتباط با مخاطبشه. البته که بازی ژاله صامتی و نوشین تبریزی و نقش‌های باورپذیری که آفریدن جزء معدود اتفاقای خوب این نمایشه. ولی بازی متوسط بقیه (و در مورد یک نقش بی‌اندازه ضعیف و مصنوعی) باعث می‌شه یه تماشاگر تئاترباز احساس متضادی از دیدن بازی‌ها تجربه کنه.
در کل اگه دوست دارین به یه مهمونی زنانه و احتمالا پرماجرا برین، با خیال راحت توی تاریکی یه دل سیر حرف‌های بقیه رو بشنوین و زیاد درگیر رمزگشایی از چیزی که می‌بینین نشین دیدن این تئاتر رو پیشنهاد می‌کنم.
(من از ۱۰+ تا ۱۰- به این نمایش ۴- می‌دم)
ظاهرا شما به عنوان یک مرد بیشتر از محتوای مهمونیهای زنانه خبر دارید تا ماها که خانمیم!!!:))
اگر قضاوتتون براساس تجربه شخصی خودتون هست از حضور در مهمونی های زنانه، خیلی متأسفم که به پایین ترین سطح از مهمانیها دعوت شده اید...واگر هم بر اساس شنیده هاتون هست، پیشنهاد میکنم در مورد حلقه دوستان و نزدیکانتون، یه تجدید نظری انجام بدین!

۰۶ آذر ۱۳۹۷

برابری طلبی زنان هم مث همه چیزهای خوب دیگه وقتی به این مملکت رسیده معنا و مفهوم خودش رو از دست داده و دچار افراط و تفریط‌های عجیب و غریب شده...در فضای مجازی بسیارن کسانی که دچار این توهم هستن که طرفدار حقوق زنانن و در جهت رفع تبعیض قلم میزنن اما چون در دام تعصب و نگاه انتزاعی و غیرواقعی و....افتاده‌اند نه تنها در راستای هدف خوبی که دارن قدمی برنمیدارن بلکه با ترسیم غیرواقعی،افراطی،غیرقایل اجرا و نشدنی وضع موجود عملا امکان تغییر رو از بین میبرن....بسیارن ابر-فیمینیست‌های ایرانی که رسما مرد ستیز هستن و مردان رو جنس کثیف و مجرم و زنان رو برتر و پاک و...میدونن از نکاه اینان تاتر یا فیلم یا کتابی قابل قبول هست که مستقیم و صریح از مزایا و سجایای زن بودن بگه و مدام بر ذات پلید مردان تکیه کنه و....وگرنه به به بازتولید چرخه مردسالاری(از تکرار بیدلیلش ظاهرا احساس ظلم‌ستیزی بشون دست میده) منجر میشه...هرچند هدف اینها با اساتید اخلاق حکومتی بسیار متفاوت هست اما دقیقا با تقلید از اونها از همون روشهای شکست خورده و صفر‌یا‌صدی و انتزاعی استفاده میکنن که اون استتید چهل سال استفاده کردند و شدیدا شکست خوردند،....
۱۷ آذر ۱۳۹۷
روزتون بخیر
بنظر من گاهى لازم نیست حتما به عنوان یه تماشاگر حرفه اى تئاتر بدنبال رمزگشایى در تئاتر بود،گاهى همین موضوعات به قول شما پیش پا افتاده و تکرارى مى تونند تلنگر دوباره ى باشند براى فکر کردن به یک سرى واقعیت هاى تکرارى زندگى هایى که هنوز با این موضوعات درگیر هستند و دست و پنجه نرم میکنند......
اتفاقا دیدن همچین تئاترهایى براى آقایون هم لازم،چون همیشه یک سر ماجرا آقایون هستند که گاه خودشون هم درگیر چنین ماجراهایى در زندگى مشترکشون مى شوند و اصلا نمیشه این موضوع رو انکار کرد.......
۱۷ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نخستین تصوری که با شنیدن «استیو جابز» برای عنوان یه نمایش به ذهن شما میاد چیه؟ بازسازی چهره‌ی محبوب و کاریزماتیک؟ زندگی و مشکلات یه شخصیت تاریخی؟ یا جملات قصار و رازهای موفقیت مدیر اپل؟ خیر... به شما اطمینان می‌دم تا پیش از دیدن نمایش «استیو جابز» هیچ تصوری از چیزی که روی صحنه با اون مواجه می‌شید ندارید!
مهران رنجبر توی این نمایش از نام‌ها و هویت‌های دنیای مدرن تنها به عنوان نمادهایی برای خلق یک داستان استفاده کرده. داستان سروکله زدن فرمانروای خودکامه، مصمم و باهوش کمپانی اپل با شخصیت‌های اطرافش از قاضی و اسقف اعظم گرفته تا باغبون و دربون و همین‌طور با خودش و گذشته‌ش.
به سختی می‌شه این نمایش رو دید و از اجرای بی‌نقص و کم‌نظیر فرزین محدث متحیر نشد! به جرأت می‌شه گفت یکی از بهترین بازیگری‌های امسالو می‌تونید موقع اجرای ده نقش متنوعش توی این نمایش ببینید! تبحر فرزین محدث در بازی بدن، گفتار، شخصیت‌سازی خیره‌کننده‌ست و این در حالیه که در بعضی قسمت‌ها فاصله‌ی بین دو نقشی که بازی می‌کنه به ده ثانیه هم نمی‌رسه.
ترکیب نوازندگی زنده، بازی‌های بی‌نظیر و نمایش‌نامه‌ی خوب هر تماشاگری رو غرق فضای تاریک و روشن این نمایش می‌کنه. من به این نمایش از ۱۰- تا ۱۰+ امتیاز ۶٫۷۵ رو می‌دم و توصیه می‌کنم این کارو تا روی صحنه‌ست از دست ندید!
شاید یکی از بزرگترین کابوس‌های کسایی که توی ایران دنبال اجرایی کردن ایده‌شون هستن سروکله زدن با محدودیت‌ها و سفارش‌های بالادست‌هاییه که روی کارشون ... دیدن ادامه ›› کنترل مالی یا قانونی دارن. با روبروشدن با هر محدودیت یا کارشکنی بر سر دوراهی دردناکی قرار می‌گیرن که به ایده‌ها و اهداف و شخصیت حرفه‌ای‌شون وفادار بمونن و قبول نکنن که شکل کارشونو تغییر بدن و خوب ناگزیر حذف بشن، یا این که زیر بار زور برن و کارشونو ناقص و لنگ کنن ولی به هر قیمتی که شده کارشونو اجرا کنن. بخش قابل توجهی از این نمایش بازسازی تجربه پرتنش کارگردان برای اجرای ایده‌ی یه نمایش خیابانی توی یه فستیوال در روسیه‌ست. علی باقری، اصغر پیران و رامین سیاردشتی که این بازسازی رو انجام می‌دن با اجرای بی‌نقصشون و در قالب فرم خاصی که بهشون تحمیل شده (عوض کردن نقش‌ها با هر دست‌زدن راوی) تواناییشون در بازیگری متد رو به نمایش می‌ذارن.
ولی اگه با خاطره‌ی کارهای پیشین این گروه و یا به هدف دیدن چهره‌ها به این نمایش می‌رید احتمالا کمی مأیوس به خونه بر می‌گردید. توی این نمایش بازی خوب زیاد می‌بینید ولی متاسفانه نه از سه بازیگر چهره‌ای که اسمشون بالای پوسترها اومده. نمایش «نامبُرده» مجموعه‌ای از چند ایده‌ی مجزا و مستقل از همه که هر کدومش به تنهایی طرح و حرف خودشو داره و با کیفیت بالایی هم اجرا شده. ولی بخیه کردن این تکه‌ها به هم و اصرار به مرتبط نگه‌داشتن‌شون کل نمایش رو به یه لحاف چهل‌تکه شبیه کرده. استفاده از دوربین سر صحنه و پخش تصاویر زنده و جایگاه متحرک شاید نشونه‌ی یه نمایش پرخرج و با گروه بزرگ دست‌اندرکاران باشه ولی به کار بردن این ابزارها باز کننده‌ی گره‌ای از اجرای ایده‌ی نمایش نبوده و بیشتر به رخ کشیدن توانایی‌های تکنولوژیکی به نظر میاد.
این نمایش به نظر من مجموعه‌ای بزرگ از بازیگرای خوب، ایده‌های خوب در داستان و اجرا، و صحنه‌ای پرخرجه که شوربختانه کنار هم کار منسجمی رو پیش نمی‌برن.
(من از ۱۰- تا ۱۰+ به این نمایش ۵٫۷۵+ می‌دم)
این روزا دست به دست کردن نوستالژی‌های دهه‌ی شصت با نشون دادن عکس جلد کتاب فارسی یا کارتون‌های اون زمونا دیگه یه کار تکراری به نظر میاد. ولی «چشم ... دیدن ادامه ›› بر هم زدن» آدم رو غافل‌گیر می‌کنه! نوستالژی‌بازی‌های زیکساری توی نشون دادن یه عکس، لباس یا صدا خلاصه نمی‌شه. تماشاگر رو پرت می‌کنه به ۲۰ سال پیش، وسط زندگی‌های زیر بمبارون، به دلخوشی‌های بچگی‌هامون وقتی سفره رو چسبیده به تلوزیون پهن می‌کردیم تا اوشین شروع بشه، به عروسی‌هایی که با دوتا ریسه‌ی چراغ رنگی و ۴تا آهنگ لس‌آنجلسی تکراری کلی رنگ‌وآب پیدا می‌کرد. به زور شنیدن از هم‌بازیا و گوش دادن صدای قلب دختر همسایه موقع دکتربازی. به حرفا و بحثایی که از آدم بزرگا توی مهمونیا می‌شنیدیم. نوستالژی توی این نمایش آدما رو به هم نزدیک می‌کنه. یادمون میاره که چقدر شبیه به هم بزرگ شدیم.

فضای دیداری نمایش بی‌نقصه. طراحی صحنه و لباس، موسیقی و صداها همه کمک کردن به پَروَروندن خاطره‌های گرم و روشن وسط سیاهی و درد. با وجود فضای غیرخطی و گروتسکی که این نمایش داره، بازی‌های روون و پخته از بازیگرای نه چندان شناخته شده و دیالوگای بی‌اندازه واقعی، باعث می‌شه آدم خودشو وسط این خیال ببینه و یادش بره داره یه نمایشو نگاه می‌کنه. تک‌تک شخصیت‌ها جوری واقعین که انگار سال‌هاست می‌شناسیشون. دور از ظاهرسازی‌های متداولی که برای نقش‌های بچه انجام می‌دن؛ به ویژه علی پویا قاسمی با بازی بی‌نقصش توی نقش کلیدی پسر بچه؛ جوری رفتار، حرکات و افکار یه پسر ۷-۸ ساله رو به بازی میاره که همدلی عمیق هر تماشگری رو برانگیخته می‌کنه.

با همه‌ی اینا «چشم بر هم زدن» نوستالژی‌بازی نیست. یه درام تمام عیاره از آدمایی که خیلی زندگی می‌کردن، حتی بعد از سال‌ها جون دادن و مردن زیر آوار اون دوران سیاه. نمایش پسر بچه‌ایه که سی ساله توی خودمون گمش کردیم. خاطره‌ای که دوس داره برگرده عقب و دوباره اون روزای سختو زندگی کنه. شاید این بار تونست از لابلای تصمیم بزرگترا چیزی که خودش می‌خواست رو پیش بیاره... قرصای مامانشو پیدا کنه... باباشو بغل کنه... با اوشین حرف بزنه... یا خونواده‌شو از بمبارون نجات بده.
این برای بار سومیه که «چشم بر هم زدن» روی صحنه می‌ره. ولی این‌بار با تماشاگرایی که دورنمایی از دوران سیاه جنگ جلوی روشون می‌بینن. برای ۳۰-۴۰ ساله‌هایی که با ترس و ناامنی به آینده‌شون نگاه می‌کنن، دیدن این نمایش ترس‌ها و ناامنی‌های بچگی‌هاشونو یادشون میاره با چاشنی نوستالژی‌های دوست‌داشتنی.
ممنون که مارو دیدین و برامون نوشتین دوست عزیز
۲۲ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر شما برای زنده بودن باید پرواز کرد یا سقوط؟

اگه دنبال یه نمایش عامه‌پسند یا دست کم با فرم کلاسیک یا خط داستانی مشخص می‌گردید دیدن این نمایش رو توصیه نمی‌کنم. ولی اگه می‌خواین یه تجربه‌ی متفاوت توی سالن نمایش داشته باشید و از پرواز کردن، از پرتاب شدن و از سقوط نمی‌ترسید «دستور العمل‌های پرواز...» جزو اتفاقاییه که نباید از دستش بدید!

با روایت غیرخطی چند متن بسیار زیبا و به ظاهر جدا از هم، و به کمک خدمه و خلبان، میون فضای اتوکشیده‌ی ایرلاین، ادبیات رسمی و دقیق کتاب‌های راهنما، فضای تاریک و شاعرانه‌ی روایت‌ها، و صدا‌ها و حرکت‌ها و تصاویر، ذهن تماشاگر به دقت پرواز داده می‌شه و اون‌جاست که با کنار هم قرارگرفتن تکه‌های روایت‌ها، آروم آروم مفهوم «میل به پرواز» و «ترس از سقوط» به چالش کشیده می‌شه... طوری که آدم مجبور می‌شه واقعا راجع به اون سوال بالا ... دیدن ادامه ›› فکر کنه!

نمی‌شه راجع به این نمایش حرف زد ولی از صدا و موسیقیش چیزی نگفت. فرشاد فزونی با اجرای زنده‌ی موسیقی خودش و صداسازی‌های بی‌نقص در کنار گویش زنگ‌دار صابر ابر، سهم عمده‌ای توی فضاسازی و «پرواز دادن» تماشاگرها داره. من که چندین جا نتونستم به وسوسه‌ی بستن چشمام و فقط گوش دادن به صداها غلبه کنم! این در حالیه که نمایش پُره از دکور‌های جابجا شونده و اتفاقای خلاقانه‌ی دیگه‌ای که در ترکیب با دستگاه پخش اسلاید روی صحنه می‌افته.

با وجود چهره‌هایی که توی این نمایش هستن، بازیگری‌ها ولی چشم‌گیر نبود. البته این رو باید به حساب این گذاشت که این کار بیشتر پرفرمنسه تا تئاتر و با وجود اجرای بی‌نقص و بسیار تمرین شده‌ای که نمایشگران داشتن به نظرم زمان دو ساله‌ای که روی این کار گذاشته شده کاملا در محتوی، فرم و اجرا خودشو نشون داده.
من از ۱۰- تا ۱۰+ بهش ۶.۷۵+ می‌دم!


* یه چیزی که الان نظرمو جلب کرد این بود که کامنت‌های شدیدا منفی که قبلا خونده بودم رو دیگه زیر این برگه نمی‌بینم. شاید به سفارش پاک شدن ولی به نظرم اگه می‌بودن بهتر بود! به نظرم هرچی نظرات مردم نسبت به یه کاری متناقض‌تر و دوقطبی‌تر می‌شه این یه نشونه‌ست برای بقیه که ممکنه با چه چیزی روبرو بشن ) من که خودم به خاطر دیدن همین تفاوت فاحش توی کامنتا بلیط خریدم!
درود منهم وقتی نظرات کاملا دو سوی متفاوت داره بیشتر دوست دارم کارو ببینم
۰۵ خرداد ۱۳۹۷
اردویتان تیوال خواهشمندیم کامنت های منفی رو به هیچ عنوان پاک نکنید و به نظر مخالف هم احترام بگذارید .
۰۶ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش‌نامه‌ی نسبتا ضعیف از نویسنده‌ی خوب + بازی نسبتا خوب از بازیگران ضعیف = نمایش متوسط
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگه مدیریت یه جامعه توی یه محیط کاملا جدا از دنیای بیرون رو به شما می‌سپردن برای نگه‌داشتن نظم و سازندگی اون جامعه و بقای سیستم چه کارایی می‌کردید؟!
اگه ... دیدن ادامه ›› دنبال یه نمایش جالب با فضای متفاوت می‌گردید این کارو خیلی پیشنهاد می‌کنم! مخصوصاً کسایی که بازی Fallout (و به ویژه نسخه‌ی گوشی اون Fallout Shelter) رو بازی کردن می‌تونن کاملا ایده‌ی این نمایش رو درک کنن و از دیدن فضای سورئال و در عین حال قابل لمس اون بیشتر لذت ببرن!

دیالوگ‌ها و بازی‌های فرمالیستی بی‌نظیر، شخصیت‌ها و لباس‌ها، موسیقی و نورپردازی، همگی طراحی و اجرای بسیار دقیق و درستی دارن و تماشاگر رو چه بخواد چه نخواد غرق فضای اجتماعی غریب این پناه‌کاه می‌کنه، طوری که شگفت‌زدگی و فشار عصبی سرباز بیگانه‌ای (که بی‌خبر پاش به اون‌جا باز شده) رو کاملا حس می‌کنه.

گذشته از ایده و فرم اجرای خوب، این نمایش خط داستانی پویا، جالب و منطقی داره و جای کافی برای تفکر و تعمق روی اون سوال بالا رو به تماشاگر می‌ده.

واقعا ناراحت کننده‌ست که همچین نمایش خوبی، که اتفاقا اجرای نسبتاً دشواری هم داره، اون‌جوری که حقشه دیده نشده.
از ۱۰- تا ۱۰+ بهش ۷.2۵+ می‌دم!
توضیح خوب و نسبتا کاملی بود مازیار. به همه کسایی که میخوان این کار رو ببینن پیشنهاد میکنم حتما یه نگاهی به بازی fallout shelter بندازن تا نمایش بیشتر قابل درک باشه براشون
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
دوست عزیز
خوش‌حال می‌شیم به تماشای نمایش تازه‌ی گروه ریگولیتو بنشینید.
«بوی گند دهن خانم مارکز»
نویسنده و کارگردان : فرید قادر پناه

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/boyegandedahan
۲۴ مهر ۱۳۹۸
درخت شیشه‌ای آلما، کارگردان: فرید قادرپناه ... به زودی
۰۶ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مفصل، منسجم، جذاب، پر از شخصیت و اتفاق!
نمایش از سالن انتظار تماشاگرا شروع می‌شه و از همون جا مخاطب رو مستقیم به فضای فانتزی و داستانی نمایش پرت می‌کنه. طرح داستانی و نمایشنامه خیلی فکر شده و منسجمه و تاثیر نیروهای جادو و خیر و شر بر روابط انسان‌ها و تصمیمای بزرگ و کوچیکی که می‌گیرن رو به نمایش می‌کشه. طراحی خوب شخصیت‌ها و تیپ‌ها و استفاده‌ی به جا از اصطلاحات و تکیه کلام‌های مخصوص به خودشون با چاشنی کمدی و ازطرفی طراحی مناسب لباس و صحنه خیلی به فضاسازی و انسجام نمایش کمک کرده.
ولی گذشته از شخصیت‌پردازی و بازی نه چندان دلچسب شخصیت خردسال، بزرگترین نقطه ضعف نمایش قسمت‌های آوازی اون بود. با وجود صدای خوب و ژوست بازیگرا، تقریبا هیچ قطعه‌ای از آوازها آهنگسازی مناسب و فکر شده‌ای نداشت یا دست‌کم این‌طور به نظر می‌اومد. شاید اگه روی قطعات آوازی سرمایه‌گذاری بیشتری می‌شد که به موسیقی حرفه‌ای نزدیک‌تر بشه این نمایش یکی از بهترین‌ها می‌شد.
از ۱۰- تا ۱۰+ بهش ۶.۵ می‌دم! D:
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این کار بیشتر از این که یه تئاتر یا پرفورمنس باشه یه مهمونیه که از اول تا آخرش یه نفر در حال تعریف داستانشه. جدا از این که محتوی این داستان گرافیتی‌های ... دیدن ادامه ›› یاسی چقدر برای تماشاگرا جالبه، فرم بازگو کردنش غیرخلاقانه و بعضی جاها کسل کننده‌ست. تنها تنوعی که توی این یک ساعت وجود داره پخش ویدیو‌کلیپ‌هایی نه چندان مرتبط با گرافیتی‌های یاسی بود که اتفاقا اون ویدیو کلیپ هم در روخوانی یه متن روایی از زبان عکاس اندی خلاصه می‌شد.
از اسم نمایش و محل برگزاریش انتظار یه اجرای خلاقانه‌تر و تعاملی‌تر و حتی اجرای مختصر گرافیتی می‌رفت! از ۱۰- تا ۱۰+ بهش ۶.۵- می‌دم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه تئاتر منسجم با خط داستانی جذاب و ضرباهنگ تند که آینه‌ی خیابون‌های تهرانه. کمدی سیاهی که توی این تئاتر وجود داره تماشاگر رو (در عین حالی که توی استرس فضای داستانی دست و پا می‌زنه) خیلی خوب هم می‌خندونه و جنس شوخی‌ها کاملا از فرهنگ ایرانی و تهرانی امروز براومده. شخصیت‌ها بی اندازه باورپذیر و بازی ها عالین! هر دو نقش دختر توی این تئاتر خلاقانه طراحی شدن و بدون این که به داستان دو نفره آدمای توی ماشین تحمیل شده باشن، نقش مهمی توی فضا‌سازی و بیشبرد داستان دارن به خوبی توی کل کار نمایانن. به همه‌ی اینا اسلاید‌های پس‌زمینه رو هم اضافه کنید که هماهنگ با دیالوگ‌ها تجربه‌ی دیداری بیننده رو تکمیل می‌کنه.
واقعا جزو کارای خوبیه که روی صحنه‌ست. از ۱۰- تا ۱۰+ بهش ۶.۵+ می‌دم!