در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Leon S. Kennedy | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:53:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بِث (مادر): ((ما گاهی یه کاری رو به خاطرِ کسی که دوستش داریم انجام میدیم!))
مرگ [با خشم]: ((من نمی تونم این تناقض رو توی شما آدمها بفهمم؛ خودکشی می کنید اما نمی خواین بمیرین!))
مرگ: ((برای اوناییکه کشته میشوند یا خودکشی می کنند فرصتِ دوباره ای در کار نیست!))
ستاره [هق هق کنان به بامداد می گوید]: ((حالا نمیخواد به خاطرِ دلداری دادن به من، رزومه ی مرلین مونرو رو به گند بکشی!))
ستاره: ((مرگ پایان همه چیز است جز، عشق!))
نمایشی که سراسر، لبریز از هنر است؛ از الف آغاز تا نونِ پایان! البته به گمانم ((قرمز)) برای دوست دارانِ نقاشی، دلپذیری دوچندانی داشته باشد. نمایشی که در آن، بازیگران رنگ درست می کنند، دست به قلمو می شوند و بوم سپیدِ بزرگی را به رنگِ نام نمایش درمی‌آورند.
یک کمدی استخوان دار و پرانرژی، درباره ی درست بودن ضرب‌المثل ((چاه مَکَن بَهر کسی؛ اول خودت، دوم کسی!))
درود فراوان؛ ((رام کردن اسب چوبی)) تمدید نمی شود؟
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی که پس از به پایان رسیدن، تازه در ذهنِ تماشاگر، آغاز می شود...
ساده اما بسیار باشکوه!
نمایشنامه، شکوهی میخکوب کننده داشت اما نمایش از آن دسته ای بود که تماشاچی باید جانانه، نیروی خیالش را به کار گیرد تا دم و دستگاه، تاج و تخت و قلمروی گسترده ی جم شاه را اِنگارش* کند.
_________________________
* برابر پارسی واژه ی تجسم
سپاس فراوان از شما🙏
مهدی وحیدروش
سپاس فراوان از شما🙏
😇
۱۶ خرداد
ساناز پوردشتی
ممنون از شما🙏
😊
۱۶ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
((تارتف)) یکی از بهترین *نمایش هایی بود که تاکنون به تماشایش نشسته ام و مرا سه بار به تماشاخانه ی هامون کشاند.
____________________________________________________
*نمایشی که بر پایه ی یک نمایشنامه ی ایرانی باشد
آقای اوسگل (مشهدی ملک...) [به شراره که با خانم آفت اشتباهش گرفته است می‌گوید]: ((همون آبِ جوشی که سیب زمینی رو نرم می‌کنه تخم مرغ رو سفت می کنه!))
ریحان [درحالیکه اشک می ریزد به نصرت می گوید]: ((فکرشو بکن، یه زنِ درباری، بیرونِ شهر، نون خشک، گدایی کنه...!))
محمد فروزنده و امیر مسعود این را خواندند
Mojdeh Nicky این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ریحان [با خشم و فریاد به نصرت می گوید]: ((از کی تا حالا برداشتنِ یه لَچک میشه پرده دری؟!))
امیر مسعود، محمد فروزنده و Amir Sharifi این را خواندند
Mojdeh Nicky این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ریحان [به نصرت می گوید]: ((تا من میام، یه دستی به کفشهات بکش! عیارِ مرد به برقِ کفشهاشه؛ نشون دهنده اینه که تا چقدر رو حاضره بذاره زیر پاش!))
سعید رهنما، فریبا و امیر مسعود این را خواندند
Mojdeh Nicky این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پسر زورگیر: ((گاهی وقتها آدم از دست خودش، فقط و فقط باید بره توی قبر!))
ریحان [با خشم به نصرت می گوید]: ((حرفِ یاوه مثلِ پول پاره س؛ به هر کی بدی، پس ات میده!))
نصرت : ((مثل ثروتمندان راه برو!))
ریحان : ((مگه اونا چه جوری راه میرن؟))
نصرت : ((یه جوری راه میرن که انگار سنگفرش های خیابون، ارثِ باباشونه!))
ریحان (مشروطه) [با فریاد به نصرت می‌گوید]: ((شعورِ آدم به گردی فُکُل و درازی کراوات نیست!))
در روزهای پایانی سال ۱۴۰۳ به تماشای ((تارتف)) نشستم؛ نمایشی گیرا، زیبا و دیدنی. دلم می خواست دوباره تماشایش کنم و اجرای دوباره ی این نمایش در اردیبهشت ماه ۱۴۰۴، مرا به خواسته ام رساند!
پی نوشت: فردا، ۲شنبه، ۲۲ اردیبهشت برای بار دوم به تماشایش خواهم نشست...
ممنون از اینکه تارتف رو به تماشا نشستید و خوشحالیم که نمایش مورد پسند شما بود🙏
۲۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید