در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Haniye p.Mah | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:30:02
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
این تئاتر رو از دست ندید، نوشته و اجرا دقیق و بی نقصه و یادآور کارهای خوبی هست که جاشون خالیه در دنیای تئاتر امروز
بینظیر بود! بینظیر بودید همگی!
اشکهای تلخ تلخ من سرازیر شده بودند و حس میکردم در جایگاه شاهدی هستم بر وقایع روزگلرم در پشت شیشه، به بازی گرفتن زندانی و تحقیر و تحقیر و تخریب . که این دومینوی کثافت همه را فرو میریزاند همه در بازی چیده شده اند و فقط یکیست که تلنگر را میزند و هر گاه همه تا ته نریزند شاکی میشود.
او خود را در دیگران محکوم به "بازی کردن" آرام آرام باز تولید میکند، اما این بازی همیشه یک برنده دارد و آن خود اوست...
آنها آنقدر بازی میکنند که باور کنند اتاق گاز از آن بازی بهتر است، و اگر نه بازی آنها را رها نخواهد کرد آنان هرگز آزاد نمیشوند...
و با هر بار شنیدن "بخند" بغض من بزرگتر میشد. روی این صحنه میشد درد و وحشت و تحقیر و بی پناهی از اینها را نه فقط درک که حس کرد و با اون تا ساعت ها بعد پایان اجرا موند و زندگی کرد.
عالی بودید.
عزیزم ممنون از توجه و نظرت
حتی اگه این زندگی درد داره
تو فقط بخند ...
۰۷ آذر ۱۳۹۸
خریدار
علی نجاریان (alinajarian)
ممنونیم
۰۷ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"- یک میلیارد میدم و بجاش عدالت و میخرم.....
: مگه عدالت و هم میشه خرید!؟
- همه چیز و با پول میشه خرید..."
مرسی از شما آقای پیروزفر که اینکار و به صحنه آوردین،

نوشته بسیار ظریف آقای دورنمات با بازیهای خوب همه بازیگران، صحنه ای پر بازیگر و باورپذیر ...
ظرافت در نمایاندن پیچیدگی روابط انسانها ،که هر چه پیشتر میرویم الکن تریم از بیان حس و حالمان، و در عین حال جویای آزادی البته به صرف سلیقه و سبک و نفع خودمان آن را خواهانیم و قائلیم برای یکدیگر، چقدر ظریف و روان بود اینکار ممنون از همه شما.
اینو هم خیلی حیف باشه نگم که جنس صحنه، طراحیش و چگونگی استفاده از نور و تصاویر در این کار عالیه .
۱۶ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینکه در جنگی که فراگیر و واگیر از مرزی به مرز دیگر جاری شده و هیچ قومی مظلوم تر از دیگری نیست؛ که محصول تجاوز های مضائف لشکری بر مرز بوم و قومی ... دیدن ادامه ›› میشود سراسر عشق، عشقی خالی از تعصبات ناسیونالیستی و ایدئولوژیکی و هر خط قرمز دیگری،که در عین حل شدن در دیگری همو که پدرانش بر اقوام او تاختند و تعرض کردند، می ماند تمام قد با تمام آیین ها و آواها و رقص ها و اوسطوره هایش منتها نه از زبان و حنجره تک گوی خودش که از گلوی دیگری که با تمام وجود به او همو که پدرانش بر او و اقوامش تاختند و تعرض کردند جاودانه میشود، اینکه جز جاری شدن و زیستن و به خاطر سپردن و گذشتنو در نهایت تکثیر حسی در دلی دیگر راهی در این دیوانه بازار نیست.
حضور بی جضور روحی نگران که در تکاپوی نجات است نجات آنان که به فراموشی و زوال سپرده شدند و می خواهد که ما انها را ببینیم.
آهواره کاریست که حتی اگر دوستش ندارید ارزش دیدن دارد،
"به وحدت مکان و زمان اعتماد نکنید" و ببینیدش تیاتر یک آیین است.
من میگم همیاری محترم یه اعلان بزن امیر رضا کوهستانی هم تیاتر داره دوستان وا بدن یکم اونوری خرید کنن بلیت به ما هم برسه اینجا !
فرزاد، محمد لهاک، عاطفه گندم آبادی و بابک این را خواندند
سپهر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لحن دیالوگ ها ی این نمایشنامه بسیار شیرین و مانوس بودند و تداعی پاره ای تراشیده و شسته رفته از ادبیات نمایشی ما را داشتند، قصه ای ساده که در نهایت ظرافت قلم اکبر رادی روایت شد. این متن ها با گذر زمان، وقتی که کم کم حافظه اجتماع دیگر چیزی از آنها را در خود ندارد حکم تاریخ روزگار خویشند خالص و واقعی.
من امروز کار عالی شما رو دیدم. واقعا عالی بود همه چیز .... در تمام لحظات اجرا فکر میکردم چقدر کار بی نظیر میشد اگر محدودیت های ایران و داستان های ... و باب میل مجوز دهندگان درآوردن نبود. خلاصه با این همه دست بسته کار اینقدر خوب و درست و گویا درآوردن یعنی کل گروه یکی از یکی بهتر بودن. و اما نوشته این کار چقدر ظریف بود .عالی بود مرسی
مریم زارعی، مریم شریعتی، امیر و عاطفه گندم آبادی این را خواندند
نیلوفر و زهره مقدم این را دوست دارند
دوست عزیز
خوش‌حال می‌شیم به تماشای نمایش تازه‌ی گروه ریگولیتو بنشینید.
«بوی گند دهن خانم مارکز»
نویسنده و کارگردان : فرید قادر پناه

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/boyegandedahan
۲۴ مهر ۱۳۹۸
«درخت شیشه‌ای آلما»... به زودی
۲۶ تیر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیاتر عکس سفید به خوبی نوعی آونگونی حاصل از نوعی انتخاب رو که نمیتونه بر واقعیت های جاری جامعه که حاصل عرف و سنت و قوانین حاکم هست غلبه کنه به تماشاگر نشون میده.
اگرچه جنس شخصیت ها رو خیلی دوست نداشتم و ترجیح میدادم شکل دیگه ای طراحی و برسی میشدند،و حتی شرایط پیچیده حاکم بر رابطه انها باز تر هم میشد؛ اما در انتخاب و پیشبرد قصه و روایت از منظر انتخاب شده شان نسبتا موفق بودند.
و در نهایت واقعگرایانه ترین پایان تقریبا تمام کاستی و اغماض های طی روایت را پوشاند و تاثیر بسیار ملموسی رو داشت.
دوشخصیت حاضر بر صحنه هر آنچه که متن و کارگردان از ایشان خواسته بود را فکر کنم به نحو احسن ارائه دادند.
من مصاحبه باآقای اخگر رو که خود تیوال گذارده بود پیش از دیدن تیاتر گوش دادم در این نمایش جز یکی دو جمله از صدای بازیگر سوم که فقط صدایش حضور دارد در هیچ دیالوگ و مضمونی اشاره ای به تغییر لحظه به لحظه بافت وفضای شهرمون نمیشه. تمرکز ۱۰۰% قضیه بر رابطه و گفت و گوها ست. فقط و فقط نوع رابطه و نوع مشکلات که مثل بیماری در حال رشد هستند و هر دو نفر بی خبر از جدی بودن آنها...
وضع وخیم شعور برخی تماشاگران حاضر تو سالن که بلند جفنگ بین خودشان میگفتند و هار ها می خندیدند و از اول تا آخر گوشی روشن تو سالن تحمل شدند منو مدام به این فکر می انداخت که کاش آقای پسیانی بودند و این ولشدگان کم فهم و شعور و وقیح رو به سبک آشنای خودشون شیر فهم میکردند...
نیلوفر، پوریا، آوا فیاض، مریم زارعی و سپهر این را خواندند
رضا تهوری و بهناز سروش این را دوست دارند
هانیه جان کنجکاو شدم بدونم اقای پسیانی چه برخوردی میکنن!!!
۲۸ فروردین ۱۳۹۷
خب البته تغییر حال ساناز پس از دیدن عکس کاملا بر میگرده به دو به شک شدنش در انتخاب سبکی که تا چندی پیش از نظر خودش درسترین بوده و حالا به دلیل محاط بودن کامل در فضایی متشکل از عرف و نحوه زندگی و نگرش اکثریت و همچنین خود سانسوری های اجباریش با پارتنرش در این فضا بابت ادامه نحوه زندگیش داره سخت اذیتش میکنه...
اما مسئله ای که با مثال : اگر تو لندن شکسپیر امروز باشه میتونه بره خونه اش واضح اشاره داره به حفظ بافت شهری لندن که با سختگیری خاصی حفظ شده (مثل پاریس و خیلی شهر های دیگه اروپا) اما در تعریف تهران دقیقا ذکر میشه که تمام شهر ۵۰ سال پیش کامل داره نابود میشه کوبیده میشه میره هوا... و منطقه بهار که خونه اینا و دوستاسون توش بود جایی هست با سبک و سیاق خودش ... خلاصه کاش کمی ضمنی از این چیزا هم نامی برده میشد و تضاد و تطابقی ذکر میشد ... ولی در کل موضوع خوب و مهمی و مطرح کرده بود .
۲۸ فروردین ۱۳۹۷
مرسی هانیه جان..جالب بود..
۲۸ فروردین ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه خوب شد که "آمادئوس" را دیدم. و چه خوب که این کار بارها و بارها اجرا بشه و هی پخته تر و زیباتر...آوازها اجرای درست آواز کلاسیک طراحی واقعی و حرکت های هماهنگ و زیبا و بدون اغراق ، موزیک توامان زنده و بازی بسیار روان و دلنشین خود آمادئوس روی این صحنه بسیار قابل تحسین هست و نباید از دست داد. صحنه این تیاتر آوای خوشی داشت که امیدوارم باز هم شنیده بشه.

سپاس فراوان و خسته نباشید به همه شما که به تماشاگر احترام گذاردید ۷ ماه تمرین و بهترینتان را نواختید و خواندید و بازی کردید .
Haniye p.Mahabadi (haniyepm)
درباره نمایش دیور i
من امروز این کار و دیدم . خلاقانه و هوشمندانه ! شاید منحصر به فردترین تئاتری باشه که این روزها داره کار واقعی تیاتر یعنی به فکر وا داشتن تماشاگر را به نحو احسن و کاملا اکتیو انجام میده ... ممنون
تا وقت هست ببینید این کار تر و تمیز و درست با پشتوانه واقعا هنری. این کار یک محصول ۱۰۰% هنری و حاصل کار هنرمندانه بازیگران و کارگردان خوش فکرشه.
مریم زارعی، عاطفه گندم آبادی، Samira، فرزاد، علی جباری، امیر و رضا سجادی این را خواندند
شاهین این را دوست دارد
اجرا فوق‌العاده بود و بازیگران عالی??
با کارگردانی دقیق??
۲۵ مهر ۱۴۰۰
Sara Salami
اجرا فوق‌العاده بود و بازیگران عالی?? با کارگردانی دقیق??
بعد از سه چهار سال کامنت گذاشتین ؟ :)))))))))
۲۶ مهر ۱۴۰۰
شاهین
بعد از سه چهار سال کامنت گذاشتین ؟ :)))))))))
:)))))))))
۲۶ مهر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول خسته نباشید به شما هم برای اجرا و هم برای تحمل تماشاگرانی که معلوم نیست برای چه به تاتر آمده بودند: بازی با موبایل دائما و هار هار خندیدن های بی مورد دیگر جزئی از تاتر ما شده از این ها دیگر به عیب یاد نکنیم ( فکر کنم کم کم بشنوید عکس العمل فیزیکی مثلا رخ داده بابت خشم یک تماشاگر به یک موبایل باز دیوانه که سر از تاتر در آورده) . البته در سبک های گرو تسک همیشه این انتظار هست که عده ای بی تامل بخندند و این هم ایراد نیست
اما دوستان دوشنبه شب 14 اسفند در سالن اصلی تاتر شهر حدود یک ساعت و نیم اجرای هملت و دون کیشوت با نوزادی شیر خوره در سالن مواجه بودیم که اول گریه سر میداد بعد احتمالا شیرش را که دادند به قن و قون شیرینی اوفتاده بود!!! و مادرش ول کن حضور در سالن نبود...
دم شما بازیگران گرم و تنتان سلامت که این ها را تحمل میکنید من انتظار داشتم هملت( سیامک صفری) شمشیرش را ناگهان به سمت مادر این نوزاد شیرین ول کند!!! اینا کین بابا !!!
اما خود نمایش : مرسی از کار خوب و زیبایتان و به خصوص آ قای صفری . اما در مورد حرکت های دسته جمعی بازیگران من حس میکنم بهتر بود که هماهنگ و هم جهتی در حرکاتشان میبود که کار را بینظیر میکرد و چشم نوازی دو چندان میشد .
به هر حال خسته نباشید و مسئولین سالن جان عزیزانتان بچه شیر خوره دیگه راه ندین !
سلام
متاسفانه توی اجرای ۱۸ اسفند هم کودک زیر ۶ سال آورده بودند که طفلکی مدام می پرسید چی شد و فکر میکرد بازی کامپیوتریه و منتظر بود یکی بمیره یا یه جون، به جونهای قهرمانش اضافه بشه.
خیلی متاسفم!!! برای مسئولین سالن تاتر شهر!!! برای منصوبین و متولیان این سالن، عمیقا متاسفم!!!!
۱۹ اسفند ۱۳۹۶
من بیشتر برای خودمون متاسفم که سالن های تاتر با مدیریت های کاسب کار فقط میخوان صندلی پر کنن هیچ چیز دیگه ای براشون مهم نیست.
۱۹ اسفند ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Haniye p.Mahabadi (haniyepm)
درباره نمایش اسب i
امروز این کار محشرتون و دیدم. عالی !
من دلم میخواست بعد از پایان کار وقتی تمام بازیگران مثل مجسمه در جاهای مختلف صحنه( که خود شکل و لوکیشن تماشاگر نسبت به صحنه و بازیگر ها به خودی خود عجیب و جالب بود) ایستاده بودند میرفتم و تمام عدد ها و طرح های روی صورتشان را میدیدم.
طراحی صحنه و لباس ها گریم، نور صدا هماهنگی همه چیز همه و همه عالی بود.
از اونجایی که زیاد حرف زدن و تعریف و تفسیر ساختن از این تاتر با هدف این نمایش مغایرت داره همینجا تعریف و معنی و یعنی گفتن ازش و متوقف میکنم و فقط سعی میکنم آنچه امشب دیدم را از جلوی چشم بگذرانم، این تاتر اگر صامت هم بود باز برای من بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.
ما هر لحظه از زندگی را در همان لحظه که میزییم از دست میدهیم و مرور و مدام معنی و یعنی کردن یک لحظه یعنی کشتن و نابود کردن لحظاتی که مشغول مرور لحظه گذشته هستیم .
من دست بر قضا جای بسیار خوبی هم داشتم و تقریبا همه چیز را حین اجرا میدیدم.
من اگر برسم باز میام و این کار و میبینم .
عمار عاشوری (ammarashoori)
سپاس از شما
۱۰ اسفند ۱۳۹۶
خواهش میکنم. من اون روز شماره صندلیم ۲۰ بود اگر جابجا نشه صندلی ها ، جای خیلی خوبی بود
۱۱ اسفند ۱۳۹۶
خیلی ممنون لطف کردین
۱۱ اسفند ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا تاتر درست و قابل توجهیه، من اجرای قبلی این کار را در تماشاخانه محراب دیدم. حتما ببینید این کار رو.
من از پر بازیگر بودن و نحوه حضور از اول تا آخر همه بازیگران فارغ از باقی جذابیت های کار خوشم اومد. واقعا اسم بازیگر های این کار هنرمند بود. کار دلچسب و قابل توجه و تامل که در عین حال که گاهی مرا می خنداند در پایان هر روایت، چون فقط روایت میکرد و نه تحلیلی و نه برداشتی ، فقط روایت بود بخش هایی همچنان مجهول میماند البته نه چنان تاریک که لذت دنبال کردن کار را بگیرد. البته همون ابتدا در دو روایت اول این رو نشون داد که برای یک رویداد تو میتونی روایت های مختلفی رو از آدم های درون اون اتفاق بشنوی که بخشی از تفاوت برگرفته از نگاه و جهت نگاه راوی است و بخشی تعمد و شاید غلو در روایت بخشی از داستان که در آمیخته با اتفاقات قبل تر اون اتفاق است که برای اون افراد جدا جدا یا با هم افتاده. اجرایی بود که محورش گفت و گو ها ست، که یا عقیم مانده یا دچار سو تفاهم شده، یا کاملا غیر قابل فهم می ماند و خشم یا افسرده حالی این عدم ارتباط ساختن تبدیل به عملکرد های شدید کاراکتر های اپیزود ها ی این قصه می شود. ممنون از کار خوبتان و همینطور نظم و کیفیت خوب تماشاخانه شانو.
Haniye p.Mahabadi (haniyepm)
درباره نمایش قرمز i
متن درست و خوب و قوی ارزش بازی بازیگر ها رو هم حفظ میکنه. بسیار عالی بود، نوع استفاده از نور و تغییر آن در زمان های مختلف اجرا ،مضائف بر بازی ها، تاثیر کار و واقع شدن من تماشاگر را در سیر روایت و درک کار افزایش داد.
بازی های بسیار باور پذیر ، نوازنده چلو و اینکه بخشی از طراحی کار بود، و خود قصه ، دیالوگ های درست برخاسته از متن منسجم همه همه گفتن این حرف رو
با قطعیت برای من لازم میکنه: حتما تا وقت دارید این کار و ببینید و حداقل یک سرچ کوچکی از زندگی روتکو انجام بدین.
ممنون از کار خوبتون.
بلیت این تاتر و از کجا باید خرید؟ اینجا که آپشنی نیست!
من برای سه شنبه 4 تا بلیط در سالن اصلی دارم که نمیتونم برم اگر بخواهید برایتان میفرستم
۱۲ اسفند ۱۳۹۶
نه ممنونم من بلیت و خریدم .
۱۲ اسفند ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
" استبداد می­میرد و روسیه‌ خوشبخت و زیبا می­شود."
کاش این تئاتر توی عمارت ارغنون نبود...
کار جالب با نمایشنامه ای بینظیر...

آلبر کامو عاشق عدالت و دادپروری است. او به‌ همان اندازه‌ که‌ مسالمت را راه رسیدن به‌ عدل می­داند، خشونت را راه حلی مردود و مطرود. این تفکر در نمایشنامه‌یLes Justes) ، the just( که‌ به‌ فارسی عادل­ها، دادگران یا صالحان، ترجمه‌ گشته‌ است­، مشهود است. کامو ۳۶ ساله بود که این نمایشنامه را نوشت، نام نمایشنامه‌ همانگونه‌ که‌ کامو خود مدعیست، از روایتی عبری گرفته‌ شده‌ است که:
صالحان طبق این روایت 36 نفر در هر نسل­اند که‌ بار رنج جهان بر دوش آنهاست تا جهان را از پلیدی برهانند و خود نیز در این میان فدا گردند...
کامو در پر قدرت ترین نمایش‌نامه اش عادل ها (۱۹۴۹) قتل گراندوک سرگی (عمو یا پسر عموی تزار) را به دست ایوان کالیایف که تروریستی آرمان‌گرا ... دیدن ادامه ›› ست،باز گو می کند.
عادل ها" نمایش پیچیده و چند لایه ای است از ترکیب عشق،خشونت،انقلاب،عدالت،وسیله،هدف و ... .
محوریت این نمایش‌نامه، مسئله‌ی " خشونت" است. آیا با خشونت می توان برای انسان ها آزادی به ارمغان آورد؟آیا اگر هدف،مقدس و قابل دفاع باشد ،با هر وسیله ای می توان به آن هدف نایل شد؟ طرح خشونت و چگونگی مقابله با آن از مفاهیم کلیدی و مهم نهفته در این نمایش نامه است.
این نمایشنامه بینظیره ، حالا از اجرای اون بگم:
امروز اجرای صالحان را دیدم ،مثل تجربه های دفعات قبلم در سالن های عمارت ارغنون بینظمی افتضاحی در ورود تماشاگران دیر رسیده حین اجرا، دری که هی باز و بسته میشه عده ای که حتی ۲۰ دقیقه دیر کرده اند برای یک نمایش ۷۰ دقیقه ای و راه داده میشوند و با صدای وز وز و قد افراشته کورمال کورمال و بی خیال با نور صفحه موبایلشان دنبال ردیف و صندلیند ... خلاصه من دیگه هیچ اجرایی در این عمارت ارغنون رو نخواهم آمد. چون هیچ تمرکزی نمیشه روی اجرا داشت. انگار خود تماشاخانه ارغنون نمیخواد تئاتر هاشو جدی بگیره! و در کنار این مدیریت عجیب، تعداد زیادی از تماشاگران هم مدام با گوشی موبایل های پر نورشان مشغول بودند، انگار عده ای موظفند (شاید بلیت مفتی دارند) بیایند و آخر کار صرفا حضورشان دیده شود در سالن ، همین ... شرایط سالن بد بود و واقعا سوال من از بازیگران اینه که اونها راحتند و تمرکز دارند؟!
از این قضیه بگذریم در خود اجرا انفصال هایی بود که باعث میشد ریتم کار یا روایت قصه ناخوشایند بشه گاهی، نکته ای که قبل از هر چیز متوجه اش شدم این بود که کاراکتر هایی که الکل میخوردند اصلا مستی و حالت نوشیدن را درست نداشتند انگار قهوه میخورن.
من از اون بند هایی که در اقامتگاه به کمرشان بود و ارتباط اون با افراد و افراد با هم بسیار خوشم اومد.
در سیستم پخش صدا و موزیک گاهی مخصوصا حین پخش پالیوشکا اشکال پیش اومد که خیلی حیف بود برای اون موزیک زیبا.
نحوه استفاده از نور روی صورت بازیگرها خیلی جالب بود.

و در نهایت خسته نباشید ممنون من در حدی که تونستم حواسم و تو اون بازار مکاره جمع کنم لذت بردم.
سبک اجرا، ریتم، لباس و گریم و طراحی صحنه واقعا خوب بودند. به طراحی صحنه اینکار میشه گفت بسیار هوشمندانه و جلوتر و گویا تر از دیالوگ ها در بخشهایی، ... دیدن ادامه ›› اما استفاده از میکروفون و جنس صدایی که به گوش میرسید حس کار و میگرفت و بعضی دیالوگ ها اصلا واضح نبودند مخصوصا در دیالوگ های آخر بین باخه و ماریا. و خانم بازیگر نقش "باخه" یعنی راهبه ای تارک دنیا در قرون وسطی ناخن های کاشته شده بلند امروزی داشتند که خوب من بعید میدونم جز طراحی شخصیت نمایش ایشون بوده،البته یک تیزر دیدم از این نمایش که اونجا هم ناخن های این خانم بلند بود اما حد اقل سیاه بودند امشب دیزاین ناخن ایشون ترسناک نبود برق برقی و امروزی بود، البته شاید فقط ردیف های جلویی این را میدیدند به هر حال از نظر بنده مناسب این کاراکتر نبود هر چقدر هم که فانتزی می خواست طراحی بشه، و در کل اون سردی و سنگ قلبی که در شخصیت باخه باید بروز میکرد ابدا نشان داده نمیشد و بیشتر ایشان فتانه بودند. البته شاید این چیزی بود که نوشته نمایش می خواست نشان دهد که در اون صورت باور ناپذیری به نوشته وارد است. گذشته از اینها واقعا کار پر زحمت با متنی نچندان ساده و تعداد زیادی بازیگر به بهترین شکل کاری پر معنا را اجرا کردند
سپاس فراوان از همه شما هنرمندان این مجموعه.