در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سارا ایرانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:30:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بازی بی نقص و تاثیرگذار فرزین جان محدث به شدت قابل تحسینه، یک بدن تماما آماده و یک بیان بی عیب و یک بازیگر واقعی.
ایده ی نویسنده اما در سطح باقی مانده و به لایه های عمیق تر نفوذ نکرده.
طراحی لباس عالی. دکور خیلی خیلی ساده و بدون هیچ خلاقیتی.
اون قسمت ریتمیک موزیک هم اصلااااااا به تم کار نمی آمد....یعنی خیلی توو ذوق زد :(

آرزوی موفقیت و درخشش برای گروه تئاتر آرتا در اجراهای آینده و همچنین سپاس از جناب رزمجو، خانم اسدپور و فرزین جان که فرصتی هرچند کوتاه برای گپ و گفت فراهم آوردند.
چقدر حیف و چقدر بدشانسه دایه،سارا جان تو سالن بوده و دایه محروم شده از دیدارش...
البته سارا جان در خوب بودن فرزین محدث شکی نیست ولی بازی بی‌نقص و بی عیب رو خیلی موافق نیستم
۰۲ مرداد ۱۳۹۸
سارا جان به مرگ فرزاد متوجه منظورت نشدم،ولی علی الحساب یه سبد گل رز هلندی با مقادیری فراوان قلب و عشق نثار مهربونیت.

این سمت منظور من و نیلوفر هستیم که تا حالا پدیدار نگشته ایم و در نهانیم،البته نیلوفر دیده شده توسط بچه ها ولی اصرار داره که این سمت و پیش دایه باشه،اون سمتی ها هم که شما و دیگر عزیزان جان هستید که همدیگرو می‌شناسید و چشمتون به جمال همدیگه روشن شده..

فعلا شبتون پر از شادی،همتون رو به خدا میسپارم، نفیسه رو به خاک....
۰۳ مرداد ۱۳۹۸
نیلوفرجان :)))))))))
من اتفاقا خیلی درون‌گراییم رو دوست دارم و لذت میبرم از تنها گشتن هام و ازش دفاع میکنم.
البته درجه بندی داره درون‌گرایی و برون‌گرایی... فک کنم درجه‌ی تو و دایه بیشتر از منه یه مقدار:))))

آقا محمدجواد :))))) آشنایی دلپذیرتری میشد اونجوری:))))))

سارا جان، شما اینوری... تبریک میگم :دی

دایه... چیزایی که به ذهنم میرسن برای جواب خیلی شدید هستن. دلم نمیاد بگمشون بهت.
۰۴ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از کرونوس که چیزی در نیومد، جنایات و مکافاتم که اونطوری، بریم همون سیزیف مونو ببینیم سنگین تریم.
مرسی
اه
با این مساوات شون
مساوات واقعا چرا نمیاد؟؟؟؟!!!!!!قهر کرده؟ یا چی؟ بولو رو بفرستیم بره قلم کاغذشو ازش بگیره بگه کم نقاشی بکش، بیا یه تئاتر بساز ملتِ تئاتری دلشون خوش شه :(
همون کار قدیمی ها رم تجدید اجرا کنه من برمیتابم :)
۲۲ خرداد ۱۳۹۸
شاهکار جمالزاده هم که انگار قصد باز تولید نداره :((
۲۲ خرداد ۱۳۹۸
بولو یه ماچ گنده به کله ات :)))))))) باشه؟
مریم جان من ‌که راضی ام بخدا، خانه واده، بی پدر یا هرچی، فقط بیاد :(
حدیث جان ناامیدی از شیطان است :))
۰۸ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوشحالم که پرونده ی تئاتر ۹۷ رو با تهی سران بستم.
تشکر بابت لحظات شادی که برامون ساختین آخرسالی...یعنی هرچه قدر اخمو باشی و گاردت بسته باشه بازم مجبوری یه جاهایی توی این نمایش بخندی :)
دیدنش رو توصیه می کنم به همه عزیزان.
امیدوارم در روزهای آتی زحمت گروه اجرایی دیده بشه.
چرا واقعا؟
چرا انقدر کارِ ضعیف روی صحنه داریم؟
جدا سالی دو سه تا کار خوب کافیه واسه زنده موندنِ تئاترِ یه مملکت؟
گروه های تئاتری چرا هیچ خلاقیتی ندارند؟
چرا بدن و بیان ها انقدر ضعیفِ؟
چرا با این تئاترهای دستِ چندم سطح توقع تازه واردها رو پایین میارید و تئاتربازها رو ناامید؟
چرا برایِ علاقه، وقت و پولِ تماشاگرِ حرفه ای تئاتر ارزش قائل نیستید؟
چرا متوجه نیستید غذای ِ روحِ ما تئاترِ و یه کار بد حالمون رو میگیره و برعکس یه نمایش خوب تا مدت ها سرخوش و مست مون میکنه؟
اصلا چرا سال تموم شد و خبری از مساوات نشد؟
مرسی
اه
کاش از سر سال تا ته سال سه چهار اجرای خوب داشته باشیم... همون کافیه... انبوه کارهای نازل دمار تماشاگرِ همون سه کار خوبِ سال رو هم درمی‌آره...
۱۴ اسفند ۱۳۹۷
دستمریزاد زهره ی محترم
۱۴ اسفند ۱۳۹۷
میخواستم نظرات کار کرونوس رو ببینم به اینجا رسیدم. میبخشید خانم ایرانی ولی در حال حاضر جواب این چراها خیلی معلومه. وقتی برای مایحتاج اولیه تئاتر که اصولا نباید خیلی ذهن کارگردان رو درگیر کنه باید به در و دیوار بزنیم دیگه عاقبت کار معلومه. وقتی همه بیزنسمن شدن، تئاتر متفکر و مستقل که بابت احترام به تماشاگر متفکر باید بدون دغدغه کارکنه دیگه حتی نمیتونه نفس بکشه.
من ادعایی در این زمینه ندارم هرچند اونهایی که از نزدیک منو میشناسن میتونن قضاوت کنن، ولی وقتی انبوه ایده و تعدادی نمایشنامه که برای هر کدوم حدودا یک سال وقت گذاشتی حتی امکان اجرا پیدا نمیکنه و درگیر عباراتی نظیر اجاره روزانه، کف فروش، تعداد صندلی، نبود چهره، ضد عوامه، مخاطب خاص داره، زن توش کمه و ... میشه ، دیگر فاتحه ای بخوان و برو.
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش دوباره اجرا برید :)
مهدی خان احمدی (khanahmadi)
سلام خانم ایرانی
اگه تمایل داشته باشین برای اجرای بعدی گروه، که آبان ماه برگزار میشه به شماره 09121409095 پیغام بدین تا توی گروه مخصوص تماشاگرانی که خاطره خوبی از کار شاهکار داشتن اد کنم.سعی داریم تا قبل از شروع و بعد از شروع یکسری کارهای جالب با تماشاگرانمون انجام بدیم.
۱۴ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک عدد بلیط خانه برناردا آلبا به مبلغ ۵۰ت
۲۳بهمن همکف ساعت ۱۹:۳۰ ردیف ۱۵ صندلی ۱۴
اگر تمایل به خرید داشتید میتونید به این آیدی در تلگرام پیام بدید :)
@ Ssaraiissmm
امیرعلی یکتا، محمدرضا مدیری و Juan Martin این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نات: به من یه کم وقت بده، میشه یه روز دیگه بمیرم؟
مرگ: امکان نداره، من اجازه ندارم
نات: فقط یه روز... یه بیست و چهار ساعت ناقابل.
مرگ: به چه دردت می‌خوره؟
نات: رادیو همین الان اعلام کرد که فردا هوا بارونیه...

مرگ در می‌زند
وودی آلن
منشن آقا مرادی :))
۰۸ بهمن ۱۳۹۷
دقیقا جناب جعفریان نازنین ❤️
۰۹ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلبریتی ها از ما چه می خواهند؟

بعد از طاعون، هیچ‌چیز به اندازۀ یک سلبریتی خطرناک نیست. به یقین که اگر مراقب نباشید، به آن‌ها مبتلا خواهید شد. سلبریتی‌ها به مدد رسانه‌هایی که در اختیار دارند، این روزها همه‌جا هستند و بیش از هر زمانی خطرساز شده‌اند. آن‌ها برای سرایت دادن افکارشان تنها به یک پیج مجازی احتیاج دارند تا از این طریق تمام آن ابتذالی را که در اختیار دارند، یک‌جا در شما سرازیر کنند. این عالمان دهر قبل از آن‌که فکرش را کرده باشید، شما را به راحتی هرچه تمام‌تر بردۀ خویش خواهند کرد. سلبریتی‌ها اگرچه انواع و اقسام گوناگونی دارند اما در یک‌چیز کاملاً مشترک‌اند و آن اظهارنظرهای سطحی در تمامی حوزه‌هاست، از ادبیات و سیاست گرفته تا فلسفه و پزشکی. 

هیچ‌کس یارای مقابله با نظرات و آرای یک سلبریتی را ندارد، ممکن است نظر یک پزشک متخصص را درباره بیماری‌تان نپذیرید اما هرگز از نظرات یک سلبریتی عبور نخواهید کرد. آن‌ها در دورانی که روشنفکران حقیقی، امکان و اسباب تاثیرگذاری را از کف داده‌اند، با سرعتی هرچه تمام‌تر و در قامت اینفلوئنسرهای اجتماعی گوی سبقت را از همه ربوده و وظیفه شکل‌دهی به توده‌ها را در اختیار گرفته‌اند. مواردی نظیر سکوت نخبگان، سرکوب روشنفکران و یا هر چیز دیگری که اسمش ... دیدن ادامه ›› را بگذاریم، سبب شده تا میدان برای سلبریتی‌ها خالی شده و  این روزها آن‌ها صحنه‌گردان این میدانِ آشفته باشند.
در دورانی که ما نه فرصتِ خواندن کتاب‌ها را داریم و نه حوصله شنیدن رهنمودهای به غایت غامض روشنفکران را، سلبریتی‌ها بهترین ارمغان برای جویندگان پکیج‌های مک‌دونالیزه شده‌ای از بی‌خردی و تساهل هستند. سلبریتی‌ها برای تاثیرگذاری‌شان یک ابزار بزرگ در دست دارند و آن توهم دانایی و همه‌چیز فهمی است، در بازار مکاره‌ای که با ملغمه‌ای از اباطیل مواجهیم، این سلبریتی‌ها هستند که با ایستادن بر شانه‌های شهرت و آوازه‌شان بر این بازار حکمرانی می‌کنند، آن‌ها از خیر هیچ مساله‌ای برای اظهارنظر عبور نمی‌کنند و ما را به گونه‌ای تحت تاثیر قرار می‌دهند که ذره‌ای در باب تخصص‌شان از خویش پرسشی نداشته باشیم.
سیاستمداران اصلی‌ترین حامیان پیدا و پنهانِ سلبریتی‌ها هستند، چرا که برای آنان این تغییر مرجعیت فکری و فرهنگی، مصالح فراوانی دارد. در جامعه ما هیچ‌چیز به اندازه حمایت یک بازیگر سینما و یا یک فوتبالیست برای سیاسیون مفید و کارساز نیست.
سلبریتی‌ها برای یک سیاستمدار به مثابه ابزاری قلمداد می‌شوند که می‌توان بواسطه آن‌ها توده‌ها را با خود همراه کرد و این چیزی نیست که یک سیاستمدار کیاس حتی به قیمت انحطاط اجتماعی، به راحتی از آن عبور کند. این ابزار سهلی که امروز در جهت همراه‌سازی مردم بکار گرفته شده است، ماحصل برکناری نخبگان و روشنفکران اصیلی می‌باشد که بزرگترین مخاطره‌شان در سیستم اجتماعی امروز ما، "پرسشگری و نقادی" بوده و این همان چیزیست که سلبریتی‌ها از جرات و توان طرح آن بی‌بهره‌اند.
این جریان از چنان قدرت مهیبی برخوردار است، که حتی نویسندگان، هنرمندان، نخبگان و روشنفکران حقیقی برای تاثیرگذاری و جریان‌سازی اجتماعی باید در ابتدای امر، خود را به یک سلبریتی بدل کنند، سپس در گام بعدی با افکار عمومی وارد مذاکره شوند. برای سلبریتی‌شدن باید دست به دامان کلیپ‌های یک دقیقه‌ای و یا کپشن‌های 2200 کاراکتری شد و از سیاست و هنر گرفته تا سیاه‌چاله‌های فضایی را از اظهارنظرهای ناچیز خود بی‌نصب نگذاشت. 
خلاصه آن‌که سلبریتی‌ها یا همان روشنفکران پلاستیکی می‌توانند حتی از طاعون هم خطرناک‌تر باشند، این قهرمانان عصر اینستاگرام که حامل ویروس "توهم همه‌چیز فهمی" هستند از سطحی‌نگری توده‌ها بیشترین بهره را برده و با همراه‌سازی مشتی فالوور بی‌هدف و مقلد، توانسته‌اند انحطاط اجتماعی را کلید زده و یکه‌تاز میدان جریان‌سازی‌های اجتماعی باشند. آن‌ها از ما توقع دارند تا مقلدان بی‌فکری باشیم که لایک‌های‌مان را پیشکشِ نظرات فاخرشان می‌کنیم.

سلبریتی‌ها از ما چه می‌خواهند
یادداشتی از: حسام محمدی؛ منتشر شده در روزنامه «آفتاب یزد»
آفرین برای ِ این انتخاب .و بارک الله به حسام محمدی برای ِ نوشتن این مقاله ‌. سلبریتی ها را رها کنید تا در خلوت ِ خود کمی مطالعه کنند و به پرسش گری بپردازند و....
۲۴ دی ۱۳۹۷
سرکار خانم ایرانی نازنین
عرض ادب و احترام
چقدر حضورتون کم شده :))
امیدوارم که همچون گذشته همچنان ما را از نقدها و مطالب ارزشمندتان بهره مند سازین .
۲۵ دی ۱۳۹۷
این کم سوادی سلبریتی ها مخصوصا در حوزه ادبیات، تاریخ و حتی رشته هایی که خودشان فعالیت میکنند، وقتی بروز داده میشه و یقه اشون رو میگیره که در مصاحبه ای یا برنامه ای شرکت میکنند، وقتی یه کسی که در حوزه موسیقی فعالیت میکنه مجری چند تا شکل نت رو نشون میده و میگه برامون بگید، این لحظه کلنجار رفتن و دنبال بهانه گشتن اشون خیلی بد هست، بله این سلبریتی ها اصلا نمیتونن الگو باشند، وای به افرادی که اینا رو الگوی خودشون قرار میدن، در این روزها افراد لایق و با دانش فضا و مخاطب در اختیار ندارن، این برنامه های مناسبتی برای اینکه طرفدار داشته باشن از یه سلبریتی دعوت میکنه و سوالها حول حاشیه ها میچرخه، نه افرادی مثل پرفسور میرزاخانی ها، عمق فاجعه اینجاست که مسابقه علمی مجریش میشه جناب گلزار. و این داستان ادامه دارد...
۲۵ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کلمه "وطن" یک روز از بین می‌رود.
آن‌وقت مردم به پشت سرشان، به ما نگاه می‌کنند که خودمان را توی مرزها حبس کرده بودیم و سرِ چندتا خط روی نقشه همدیگر را می‌کشتیم!
بعد می‌گویند
این‌ها عجب احمق‌هایی بودند!

جنگ آخر الزمان
ماریو بارگاس یوسا
بله ، انسان موجودی جهانی ست . بهتر آن است که جهانی بیندیشد و جهانی زندگی کند . همه ی نوع بشر از یک سرشت هستند . در کشورهای ِ پیشرفته از شما نمی پُرسند ، کجایی هستی ؟ بلکه می نشینند کنارت و باهات گفت ِ گو می کنند . آخ که چه قدر من این هم نشینی جهانی را دوست دارم . همیشه دوست داشته ام که با افراد گوناگون و با ملیت های متفاوت ، به قول ِ معروف دم خور باشم . و چه قدر لذت بخش است این شکوه ِ انسانی .....
مرسی بابت ِ این انتخاب .
پیروز و پایدار باشید .
۲۲ دی ۱۳۹۷
محمد ونائی عزیز

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و ... دیدن ادامه ›› قلب
برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانه ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...
و من آنروز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
احمد شاملو
۲۳ دی ۱۳۹۷
و من آن روز را انتظار می کشم..

ممنون سارای عزیز بابت مطلب و شعر زیبایی که گذاشتی.
۲۳ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هی رابرت تو یه حروم زاده ی لعنتی هستی و من عاشقتم :)
دیشب فارغ از تمام حب و بغض ها به همراه چند تن از عزیزان تیوالی به تماشای گوریل نشستم و برخلاف نظر اکثریت دوستان، نمایش را دوست داشتم و به زعم بنده قابل احترام است و سزاوار وقت گذاشتن.
از نکات مثبت کار میتوانم به بازیگر نقش پدی، موسیقی و افکت های مناسب به طوری که گاها احساس میکردم من نیز سوار بر کشتی ام اشاره کنم‌....
شخصیت پردازی ها درست و به جا بود،به جز برای بازیگر اگر اشتباه نکنم لوکاس یا شاید هم ریکاردو(همان جوان ایتالیایی) که به واقع بین یک جوان ایرانی پایین شهری و یک ایتالیایی پایین شهری معلق بود‌ و ادبیات و لهجه ی مناسبی نداشت.
بازیگر خانم خوب و قابل قبول اما گاها دچار اغراق در رفتار می‌شد.
مثبت ترین و مهم ترین نکته درآوردن نقش گوریل بود که باید بگویم عالی عمل کردید و جدا خسته نباشید.
پرده ی سرعت گرفتن کشتی و همچنین بالا و پایین پریدن گوریل ها کم نظیر بود‌....
حرکات مهندس کشتی گاهی توی ذوق می‌زد، چرا که تصور می‌کردم شومن است و نه مهندس. و برای کارمند اداره اتحادیه کارگران هم بهتر بود لباس مناسبی ... دیدن ادامه ›› طراحی می‌کردید.
القصه من از تماشای کار لذت بردم و به همه‌ی عوامل مخصوصا بازیگران که تمام توانشان را در ارائه قسمت های فیزیکال به کار بستند خسته نباشید می‌گویم و آرزوی موفقیت‌های روزافزون و صبوری بیش از پیش برای گروه تئاتر اشتراک دارم.
خانم با شما موافقم ممنونم که روان تر و با ارامش بیشتر بیان کردید هر چند که با توجه به مشکلات کار من اجرا رو دوست نداشتم
۱۸ مهر ۱۳۹۷
زنده و سلامت باشید جناب لهاک عزیز
۱۸ مهر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رمان مرگ و پنگوئن را نخوانده ام اما آنچه روی صحنه دیدم خوب و قابل قبول بود.
نکته قوت کار نور صحنه، رنگ لباس ها، تا حدودی طراحی صحنه و موسیقی بود که حس سرما، تنهایی و مرگ را به خوبی منتقل می کرد.
خسته نباشید همگی
آوا فیاض (avafayyaz)
سپاس از حضورتون
۱۴ شهریور ۱۳۹۷
کاملن موفق ام. نور و لباس ها نقطه‌ قوت بود. اما از متن واقعن انتظار بیش تری می رفت
۰۹ مهر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زنده باد لیرشاه.
بازی ها عالی، کارگردانی بسیار خوب، طراحی صحنه و لباس و گریم درجه یک...موسیقی بسیار مناسب....
دو پرده ی گفت و گوی کوردلیا و لیرشاه بی نظیر بود.
خسته نباشید جانانه.
هزار احسنت به نویسنده این اثر
دست مریزاد به کارگردان و بازیگران درجه یک و کاربلد که یک شب به یاد ماندنی برایمان ساختند.
حتما و قطعا دوباره به تماشای شاهکار خواهم نشست.
خسته نباشید به تک تک عوامل این گروه حرفه ای و جوان.
ایده ی متن و نمایشنامه که تلفیقی از رمان محاکمه کافکا و داستان تجاوز قانونی کوبو آبه(کافکای ژاپن) بود خیلی خوب از آب درآمده.
بازی بازیگران، طراحی صحنه و دکور، گریم و طراحی لباس همگی خوب بود و تمامی عناصر رئالیسم جادویی در نمایش دیده می شود.
البته نمایش ریتم کند و یکنواختی دارد.
ضمن عرض خسته نباشید به تمامی عوامل لازم میدانم چند نکته را ذکر کنم، باشد که در اجراهای بعد به بهتر شدن نمایش کمک کند.
اینکه جسارت این را داشته باشیم که سراغ همچین متن پرزحمتی برویم اتفاق خوبی ست ولی باید توانایی انجام آن را هم در خود ببینیم.....!
نمایشی که من دیشب در شب اول اجرا دیدم شبیه یک شوخی با رمان گوژپشت نوتردام بود...بازی بازیگران فاقد هرگونه احساس و با کمترین اکت روی صحنه....گریم بسیار سرسری و پیش پا افتاده، صرفا با گذاشتن یک غوز بر پشت، شخصیت کوزیمودو شکل نمی گیرد، یا با پوشیدن یک لباس قرمز جذابیت ازمرلدا به مخاطب القا نمیشود....گمان میکنم نباید خیلی سخت باشد که بازیگران کفش های یک شکل و یک رنگ بپوشند، حداقل برای آن شش بازیگر فرعی صحنه!
کتونی سبز فسفری آن هم در اجرای چنین متن کلاسیکی؟
آن پرده ی سفید نمی شد کمی بلندتر باشد که ما پاهای بازیگران را و رفت و آمدشان را از پشت صحنه نبینیم؟
هماهنگی نور و صدا هم که تقریبا افتضاح بود،به طوری که صدای نفس نفس زدن بازیگر بعد از خروج از صحنه در میکروفون بارها شنیده شد که البته این یکی برای شب اول اجرا قابل اغماض است....
اصلاح شد
مرسی :)
۳۰ مرداد ۱۳۹۷
بنده دیشب کار رو دیدم، این ایرادات و ناهماهنگی های که فرمودید برطرف شده بودند
۱۲ شهریور ۱۳۹۷
خداروشکر :)
۱۳ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آهواره متنی قوی و قابل تامل دارد و امیدوارم به زودی نمایشنامه در دسترس همگان قرار بگیرد....استفاده از تئاتر به عنوان یک آئین برای وصل کردن مردگان به این دنیا ایده خلاقانه ای بود.....با توجه به اینکه نویسنده اصرار داشت به تماشاچی القا کند که این چهار بازیگر فقط در تخیل شما هستند و اساسا دچار توهم اید بهتر بود از بازیگر غیر سلبریتی استفاده میشد تا باور پذیری کار بیشتر میشد...طراحی لباس مرجان و چوگول خوب بود ولی ای کاش کمی از رنگ ها هم در طراحی استفاده می کردند و کمی هم بر طراحی لباس اترک و ماکسیم هم کار می کردند ..نمایش آنقدر خالی از اکت بود که گاهی تصور میکردم نمایشنامه خوانی ست! البته بازی الهام کردا این ضعف را تا حدودی جبران می کرد....در کل نقطه قوت کار، نمایشنامه بود.... متفاوت بود و من از دیدنش راضی ام و به همه توصیه میکنم ببینند و لذت ببرند.
مگه تو ایران رقص آزاده؟
ما جنوبیا رقص تو خونمونه. خون آزاده.
چه وقاری در سکوت زن و مرد فرانسوی نهفته بود.
می گوید: من که از نمایش خوشم نیومد.
جواب می دهد(با اعتماد به نفسی عجیب موهایش را کنار می زند): منم همینطور، اصلا خوشم نیومد...ولی اشکال نداره بزار دلشون خوش باشه، نیان توی سالن ببینن هیچکی نیومده!....
لیوان پلاستیکی آب را توی دستم مچاله می کنم و نگاهش می کنم، دلم میخواهد بروم روبه رویش بایستم بگویم: دقیقا داری منتت را سر چه کسی می گزاری؟ فرهنگ له شده ی تئاتر یک ملت یا بر سر کارگردان و عوامل این نمایش؟...اینها اگر دغدغه ی مسائل مالی را داشتند که این سیستم بلیط فروشی را راه نمی انداختند، اینها دنبال چند مخاطب فهیم اند که قطعا آن مخاطب شما نیستی، که اصلا نبودنت بهتر از بودنت است....پس راهت را بکش و برو...خواستم بگویم تو مرفه بی درد اصلا مسئله ی نویسنده ی این نمایشنامه را فهمیدی؟ نفهمیدی؟ خب مجبور نیستی اینگونه با حضور غیرمفیدت زحمت عوامل نمایش را به باد دهی، ببینم تو تماشاچی هستی یا سالن پرکن؟؟؟؟!....خواستم بگویم تو اول فرهنگ سروقت رسیدن را یاد بگیر بعد بیا ماحصل چند ماهه ی گروه و زحمت نمیدانم چند ماه و سال آقای بیضایی را با چندرغازی که بابت بلیط داده ای به سخره بگیر ....خواستم بگویم....نگفتم، هیچ نگفتم....سرم را پایین انداختم و از پله ها رفتم پایین....راستش کتاب بی شعوری آقای خاویر کرمنت را کامل نخوانده ام،نمیدانم راجع به این دسته از آدم ها هم چیزی نوشته یا نه، اگر ننوشته باید بگویم این تیتر را هم اضافه کند: بی شعورها به تئاتر می روند...آنها برای اینکه ثابت کنند بافرهنگند به تئاتر می روند.
سلام خانم ایرانی گرامی
با خواندن نوشته‌ی شما به یاد داستان کوتاه «ملاحت‌های پنهان و آشکار خرده‌بوژاها» از کتاب «راه رفتن روی ریل» اثر فریدون تنکابنی افتادم. فکر می‌کنم که چه خوب است که همه از کار ما و نمایش چهارصندوق آقای بیضایی (نه به عنوان اثر هنری بلکه به عنوان موضوعی اجتماعی) خوششان نمی‌آید، که اگر اینچنین نبود باید شک می‌کردیم به خودمان و افکارمان.
چقدر خوب است که در این نمایش این خط‌کشی‌های اجتماعی برجسته‌تر می‌شود.
به قول راهبه:«و هیچ کس بر تو اشکی نخواهد فشاند، اگر بیهوده باشی.» :-)
ممنون از حضور شما و همین‌طور از نوشته‌تان
۰۸ مرداد ۱۳۹۷
آقای خامنه ای، هنرمند عزیز
این دیدگاه و منش شما من را یاد هوشنگ گلشیری می اندازد....او هم چون شما برای اقلیت می نوشت و معتقد بود ادبیات برای اقلیت است....او هم چون شما دغدغه ی فروش تیراژ بالای کتاب هایش را نداشت...بله او با این منش گلشیری شد، ماند و همچنان گلشیری خواهد ماند....آنگونه که کسی تا به امروز نتوانسته در ادبیات ایران جایش را حتی پر کند....یقینا رد پای شما نیز به وضوح در تاریخ تئاتر این مرز و بوم قابل رویت است...سایه تان از سر تئاتر ایران کم نشود.
با مهر
۰۸ مرداد ۱۳۹۷
بهتر که اینجور اشخاص هیچوقت پا به همچین نمایش های نگذارند.
خودتون بهترین توصشف رو کردید.
تماشاچی یا سالن پرکن؟
۰۸ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید