درود وقت بخیر...
از صبح داشتم روی دیوار ، لا به لای درخواست های خرید بلیط ، گزینه های گفت وگو ،نقد و دیالوگ های ماندگار و انتخاب میکردم....و مواردی که گزینه خواندم زده بودم و تغییر میدادم به دوست دارم....
اخه از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ، دیشب بخت یار ما هم شد به امید دلمان رسیدیم و دیدیمش!
قرا بود اجرای دیشب اجرا آخر باشه تا لذت ما دوچندان بشه و بعدش برویم و در افق محو شیم ولی خوب نمایش 3 روز تمدید شد....
چه کردی با من مساوات؟!!!
از همان آغاز با سکوت و حرکت کند راه رفتن تا رسیدن به موسیقی تند و صدا و فرکانس صوت بلند...آخ که اون حرکت گردن آقای رسولی رو و اونجا با اون صدای بلند تصورش کردم...وای که عود نوازی با اون حرکات بدن...همش فکر میکردم که آیا موسیقی اول زده میشه یا اول حرکت بدن و بعد موسیقی رو میزنن!!!
وای اون پرده که سامورایی و زن رفتن و نمایش شروع کرد خودش رو نقد کردن.چه متنی ...چه نمایش کسالت باری.....و صدای ماه ی که میشنیدمش!!!
همش
... دیدن ادامه ››
دارم مرور میکنم که چه دیدم و چه شنیدم....خیلی خوشحالم که هستی مساوات و نمایش به نمایش پخته تر...
واقعا سکوت دیشب 4 دقیقه و 33 بود؟؟؟چرا اینقدر زود گذشت؟چرا اینقدر ساکت بودیم؟...به نظرم بعد چند نمایش وسکوت 4 دقیقه ای اوج استفاده از این تکنیک تو این نمایش بکار اومد مخصوصا با اون درخواست ها و متن اول سکوت که که احترام بزاریم به سکوت به هنر تماشا کردن و اکنون...اکنون..اکنون...
البت قطعا نقد ها و بحث های این مدت که با اسپری رنگی و دوخت و دوز روی دیوار و هیس های داخل سالن ها بی تاثیر نبود و دیشب سکوت خوبی در سالن بود ولی موافقم تا رسیدن به روزی که در همه سالن ها، صدای هیس را نشنویم به حکاکی روی این دیوار ادامه بدید دوستان...
و در آخر متن و اجرا و موسیقی و کارگردانی که خالق یه تیآتر عالی و دیدنی شدند که دوستش داشتم.....دست مریزاد