…
آرام باش عزیز من، آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود.
دلم به بوی تو آغشته است سپیده دمان
کلمات سرگردان برمی خیزند و
خواب آلوده دهان مرا میجویند
تا از تو سخن بگویم
کجای جهان رفتهای
نشان
... دیدن ادامه ››
قدم هایت
چون دان پرندگان
همه سویی ریخته است
باز نمیگردی، میدانم
و شعر
چون گنجشک بخارآلودی
بر بام زمستانی
به پاره یخی
بدل خواهد شد
استاد شمس لنگرودی
———————
این اشعار رو با خوانش خودشون ببینید . غم ِ نبود ِ آنکس که روزی بود …