«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آدم هایی که زیاد سفر می کنن، دارن از یه چیزی فرار می کنن.
بسیار خوشحالم که قبل از تعطیل شدن رویدادهای هنری،این نمایش رو دیدم. نمایشی که به شکل عجیبی با حال و هوای این روزهای ما در ارتباطه معناداریه.
داستان سفر، اما نه سفری از روی علاقه، بلکه سفری از روی اجبار. برای رها شدن، فرار کردن، دور شدن و فراموش کردن چیز هایی که در ماندن آزاردهنده هستند.
داستان جذاب و روایت آن نیز جذاب است. ریتم کار به جز در یک سوم پایانی اندکی کند به نظر می رسد. شاید با توجه به شکل روایت این پائین بودن ریتم منطقی به نظر برسد اما با توجه به استفاده از قاعده ی فاصله گذاری که اغلب برای درگیر کردن هر چه بیشتر مخاطب با اثر از آن استفاده می شود، به نظر می رسد ریتم این هدف را اندکی با اختلال مواجه کرده. بازی ها دوست داشتنی و با تسلط انجام شده و میزانس ها جذاب و درگیر کننده است.
امیدوارم هر چه زودتر شرایط به روال سابق برگردد تا همگان فرصت تماشای این اثر را داشته باشند.
راز شکست فاتحان از آن دست نمایش هائیست که مانند یک گیاه در حال رشد، مرحله به مرحله و از نقطه ی صفر آغاز و در انتهای آن به اوج پختگی در روایت داستان و بیان اندیشه ی درون آن می رسد. نمایشنامه متعلق به یکی از هنرمندان عصر طلائی تئاتر ایران، اکبر یادگاری است. عصری که نمایش های روی صحنه، یکی بهتر از دیگری و با حضور غول های بازیگری ایران بود. اقتباس های طلائی از نمایشنامه های کلاسیک و اجراهایی که به واسطه ی قدرت آن طیف وسیعی از تماشاگران را راهی سالن های محدود تئاتر آن زمان می کرد. این پشتوانه ی غنی و ارادت به ادبیات کلاسیک و آمیختن آن با رویدادها و دغدغه های روز، به خوبی در اثر نویسنده پیداست. بازی بازیگران به نسبت توانسته تا عمق لایه های زیرین اثر رسوخ کند و مفاهیم را از این عمق تاریک بیرون کشیده و مخاطب را با خودش روبرو کند. طراحی صحنه و استفاده از نور برای من جذاب بود. برای این اجرا . با توجه به جنس آن، بیشتر می پسندیدم که تغییر صحنه ها و رفت و آمد نور پیوسته و بدون انقطاع و بدون رفت آمد عوامل صحنه انجام می شد تا پیوستگی روایت بیشتر در جان و ذهن مخاطب بنشیند اما حتما شرایط متن این اجازه را به کارگردان نداده است.
در مجموع من شاهد یک اجرای خوب و جاندار از این گروه اجرائی بودم.
در پایان آرزو می کنم شرایط به گونه ای رقم بخورد که تئاتر و تماشای آن سهم مهمی در سبد معیشت مردم پیدا کند تا این ارتباط دو طرفه بین هنرمندان و مردم بیشتر از پیش برقرار و عادت به اندیشیدن و لحظاتی برای خود و خرد خود وقت گذاشتن در مردم ما بیدار شود.
امید که سالن های تئاتر جائی برای سوزن انداختن نداشته باشند...
جناب اسماعیلی عزیز، ممنونم از قلم و نگاه پر مهرتون، بی شک برای بنده افتخاری بود نگاه و حضور شما در کنارمون، همیشه سالم و تندرست باشید به یاری حق♥️🎭🙏
سپاس که با وجود تمام ناملایمتی ها و سختی های بی شمار، همچنان در تولید یک اثر هنرمندانه ی درخور و قابل تامل ثابت قدم و استوارید. برای من هم افتخار بزرگی بود.
این نمایشی است درباره ی همه چیز از هر جا.
بیشتر شبیه یک کابوس خوش و رنگارنگ. کابوسی دوست داشتنی از تکرار خاطراتی که در عمیق ترین جای ذهن جا خوش کرده و گاهی فراموش شده.
برگ برنده ی اجرا در ریتم و بازی بازیگران است. هر چند گاهی دیالوگ ها از دست می رود یا شنیده نمی شود اما شاید گاهی قرار نیست همه چیز شنیده شود.
طراحی صحنه مینیمال و در خدمت اجراست. موسیقی نیز همینطور. در مجموع شما مهمان نمایشی هستید که به مدت 60 دقیقه شما را میخنداند، به فکر فرو می برد راضی از سالن خارج میکند.
با درود.
اولین باره که درباره ی یک تئاتر کودک نظر میدم اما امیدوارم نظرم سازنده باشه. متاسفانه نمی تونم راجع به کیفیت اجرا صحبت کنم چون نتونستیم تا آخر بمونیم و اجرا رو ببینیم که دلیلش رو توضیح میدم.
در برگه ی نمایش ذکر شده که این اجرا برای کودکان بالای 3 سال اجرا میشه. من و همسرم و پسر 4 ساله ی ما برای دیدن اجرا وارد مجموعه شهرزاد شدیم. به عنوان یک تئاتری خوشحال بودم که پسرم می خواد اولین نمایش زندگیش رو ببینه و همگی از این بابت ذوق زده بودیم. قبلاً با مجموعه شهرزاد آشنا هستم و متاسفم که این مجموعه تبدیل به یک بنگاه معاملات نمایشی شده و شرایط خوبی نداره اما موضوع اصلی این نیست. نمایش شروع شد و تا قبل از اولین صدای افکت شکستن شیشه همه چیز خوب بود اما اون صدا اونقدر ناگهانی و بلند بود که پسر من بعد از اون دیگه اون آدم سابق نشد!!!!! توی بغل من دو متر پرید و دچار تپش قلب شد و ترس به جای لذت بهش غالب شد. خیلی تلاش کردیم که آرومش کنیم اما متاسفانه بسیار ترسیده بود و ناچار شدیم از سالن خارج بشیم.
این حرف ها به این خاطر نبود که زحمات گروه اجرائی رو زیر سوال ببرم چون قطعاً این اجرا یکی از اجراهای بسیار خوب حال حاضر کودکه که خودم هم داشتم حسابی باهاش حال می کردم اما ای کاش به این نکات جزئی و کوچک هم توجه کنیم تا همه بتونن از دیدن این اجرا لذت ببرن. فکر می کنم دیدن این اجرا باید برای کودکان بالای 5 سال مناسب تر باشه. همگی درخشانید و تا اون لحظه که در سالن بودم از دیدنتون روی صحنه لذت بردم. ماچ به همتون
جناب حامد اسماعیلی عزیز
سپاس گزاریم که نقد خود را با ما در میان گزاشتید و میبالیم به خود بابت مخاطبان فهیمی همچون شما .
در طول بیش از ۶۰ اجرا همزمان علاوه بر ساند چک در طول اجرا کارگردان محترم در اتاق فرمان ناضر بر پخش و روند اجرا هستند و این مهم بار ها در طول اجرا متناسب با میزان مخاطبین که غالبا کودک هستند متغییر است .
شما احتمالا در باکس های C و B بلیط را تهیه کرده اید که به دلیل نزدیک بودن به صحنه ( قلب صحنه و آکس بازیگران ) و وجود اسپیکر های بک ( اسپیکر های مخصوص جهت شنیدن بازیگران و صدای پلی بک نصب گردیده ) نزدیک به این بخش این اتفاق را تجربه کردید .
اما نقد شما را وارد دانسته ... دیدن ادامه ›› و پوزش میطلبیم بابت تجربه نا مطلوبی که برای فرزند شما پیش آمده است .
در صورت علاقه لطفا برای ما پیام بگذارید تا با شرایط ویژه مهمان ما باشید و با ارتباط گیری نمایشی با فرزندتان این تجربه را تبدیل به اتفاقی خوشایند کنیم .
جناب حامد اسماعیلی عزیز
سپاس گزاریم که نقد خود را با ما در میان گزاشتید و میبالیم به خود بابت مخاطبان فهیمی همچون شما .
در طول بیش از ۶۰ اجرا همزمان علاوه بر ساند چک در طول اجرا کارگردان محترم ...
با درود.
بسیار از محبت و لطف شما و پاسخگویی شما ممنون و متشکرم.
امیدوارم و مطمئن هستم که اجراهای درخشان شما در آینده ادامه خواهد داشت و زمانی که پسر من کمی بزرگتر شده و درک بالاتری در دیدن این جنس اجراها داشته باشه، با افتخار مهمان شما و گروه دوست داشتنی شما باشیم.
بعضی وقت ها برای بعضی ها، ندونستن بهترین انتخابه...
یک نمایش تر و تمیز که اجرای اون تنها از عهده ی بازیگران توانمندی مثل هومن جان کیایی بر میاد. یک کارکتر با پیچیدگی های عمیق شخصیتی، تاثیر بزرگ تربیت خانوادگی و گرفتاری ها و سردرگمی های زندگی امروز، خصوصا در دوران کرونا و آن روزهای تلخ، دستمایه ی تولد نمایشنامه ای به نام ملت بلون شده که ارجاعات اولیه نمایش به داستان اسطوره های مطرح فلسفه و روانشناسی، مسیر پیش روی تماشاگر را روشن می کند. استفاده ی بهینه از نور و هماهنگی طراحی صحنه با داستان، با توجه به کوچکی سالن اجرا، به ایجاد فضای مورد نظر کارگردان کمک شایانی کرده است. گره های ایجاد شده در ابتدای داستان یکی پس از دیگری باز می شود و فضای آمیخته با سردرگمی، جنون، پرسش های بی پاسخ و قضاوت های بی پشتوانه ی ناشی از این سردرگمی، خود را به رخ می کشد. روند نمایش تماشاگر را در محکمه ای قرار می دهد که گاهی خود متهم، قاضی و اجرا کننده ی حکم است.
یک عاشقانه ی دهشتناک. روایتی از اسارت همیشگی انسان در زندان عشق و رنج و مرگ.
روی صحنه بردن نمایشی با مضامینی از تئاتر شقاوت، کار بسیار دشواری است. کاری که بسیاری از انجام آن بیم دارند و اساساً به سمت آن نمی روند. تعدد حضور بازیگران و پیچیدگی های اجرا در بیان مفاهیم نیز بر این دشواری می افزاید. برای من که اجرای دور اول این نمایش را نیز دیده بودم، اجرای این دور از منظر بازیگری، بازیگران به مثابه چرخ دنده های یک سیستم دائماً در حال کار با ابعاد و اشکال گوناگون ، که هر کدام به درستی در جای خود و به بهترین شکل ممکن در حال کار کردن بودند. هماهنگی بین آنها در حفظ ریتم و خط سیر داستان مثال زدنی بود. حلقه ی مفقوده ای که در دور اول اجرا ها کاملا به چشم می آمد. وسواس کارگردان ( که در عین حال در بازیگری او نیز مشهود است ) در هدایت بازیگران، حتی در حالت های فرم، بدن و میمیک، از برگ برنده های این اجراست. تنها نکته ای که در مقایسه ی بین دو دور اجراها به چشم من می آمد، موضوع دکور است. برای من دکور دور اول اجراها باور پذیرتر و تاثیر گذار تر می نمود. در مجموع این اثر شایسته ی توجه و تعمق است.
با آرزوی موفقیت های روز افزون برای گروه اجرائی
چه بسیارند نمایش های ارزشمندی که بسیاری از آن بی خبر هستند. قربانگاه یکی از همین نمایش هاست. یک اتفاق تلخ، در یک فضای غیر معمول، پرده از نیت ها و پیچیدگی های روابط انسان ها کنار می زند. بازی ها روان و تا حد قابل قبولی باورپذیر است. ایده های کارگردانی هر چند ممکن است در آثار دیگر نیز دیده شده باشد اما به تاثیرگذاری فضا کمک کرده و در خدمت اثر بود. تنها نکته ای که هنوز ذهن من را درگیر کرده و پاسخی نیز برای آن نیافتم، چرائی استفاده از ویدئو پروژکتور و آن نمای داخل آسایشگاه بود. 2 خطر در استفاده از این تکنیک وجود دارد. اول آنکه همانطور که دیشب رخ داد قطع شدن ارتباط باعث سردرگمی تماشاگر شد و دوم اینکه در بعضی از صحنه ها همزمانی اجرا و دیدن تصاویر از روی پرده باعث از دست رفتن تمرکز تماشاگر در پیگیری اتفاق اصلی در حال وقوع می شد. احساس می کنم که حذف شدن ویدئو پروژکتور، تاثیری در شیوه ی اجرا نخواهد داشت و باعث می شود تماشاگر حداکثر تمرکز خود را روی اجرا بگذارد. چرا که جنس این نمایش از آن دست نمایش هایی است که تماشاگر را قدم به قدم تا انتها و فصل نتیجه گیری پیش خواهد برد.
به امید موفقیت های روز افزون
با سلام
مساله اصلی ضعف داستان پردازی است. یک اتفاق باعث می شود شخصیت های داستان کمی (فقط کمی) برای بیننده نمایش شناخته شوند اما هیچکدام از پس حل مساله ای که نویسنده طرح کرده است بر نمی آیند. در انتهای نمایش همان اتفاقی می افتد که می توانست خیلی ساده در ابتدای نمایش و به سادگی بیافتد. یعنی تلفن زدن به بهداری سربازخانه و تمام. هیچکدام از موانعی که نویسنده می خواهد سر راه شخصیت ها بگذارد تا یک اتفاق (مرگ ناگهانی یکی از سربازها) به روال معمول و عادی چنین رخ دادهایی (تماس با بهداری) دچار نگردد ، بر طرف نمی شود. همه چیز همانگونه که از اول قرار بود رخ دهد ، رخ می دهد و ما بجز یک سری کشمکش که خیلی قانع کننده هم نیستند هیچ چیز دیگری نمی بینیم. البته شخصا از صحنه پردازی و بازی خوب اکثر بازیگران لذت بردم.
با سلام
مساله اصلی ضعف داستان پردازی است. یک اتفاق باعث می شود شخصیت های داستان کمی (فقط کمی) برای بیننده نمایش شناخته شوند اما هیچکدام از پس حل مساله ای که نویسنده طرح کرده است بر نمی آیند. ...
درود. من هم با شما هم نظرم. بازی های خوب تا حدودی ضعف نمایشنامه و عدم وجود گره های داستانی و شخصیت پردازی را پوشش داد. اما در نهایت قدرت نتیجه گیری را از مخاطب می گیرد و او را با انبوهی از پرسش ها رها می کند.
خود را به ضیافت نور و رنگ و رقص دعوت کنید.
اجرای بتهوون اثر جواد مولانیای عزیز و دوست داشتنی، تنها یک نمایش نیست. یک ارکستر با شکوه در قالب یک اثر نمایشی درباره ی زندگی یکی از نوابغ موسیقی جهان است. ارزش کار جواد مولانیا که پس از نمایش های " از او خبری نیست " و " سی و یک رویا " که اتفاقاً هر دوی آنها با استقبال مخاطبان همراه بود، در بهره گیری از بازیگران جوان و مستعد در کنار بزرگان هنر تئاتر مانند لیلی رشیدی و مسعود میرطاهری است. جواد مولانیا نشان داده است که توانایی درگیر کردن تمامی حواس مخاطب خود را دارد و آثارش تا حد ممکن همواره توانسته است که مخاطب خود را راضی از سالن خارج کند.
برای تمامی عوامل گروه آرزوی موفقیت های روز افزون دارم.
نخست آنکه قبل از تماشای اثر و با شنیدن نام نمایش، می توان تا حدودی حدس زد که با چه جنسی از نمایش روبرو خواهیم بود. به محض ورود و جایگاه بازیگران در دو طرف صحنه و فاصله ی بین آنها و آن پرده ی چین خورده ی نمایش که تصویری از صورت کارکتر زن در آن پیداست، این حدس به یقین نزدیکتر می شود. داستانی از مواجهه انسان امروز با اختلالات ذهنی و روانی. در این فضا همراه نگه داشتن تماشاگر با اثر کار بسیار سخت و دشواری است به خصوص که جنس دیالوگ ها و اصرار کارگردان به نشان دادن این فاصله که گویی هیچ کدام از طرفین تلاشی برای نزدیک شدن به هم نیز ندارند، به سختی آن افزوده است. اما رعایت برخی نکات از طرف بازیگران مانند حفظ ریتم و تمپو ، خط سیر درست منحنی احساسی بازیگر و خارج نشدن از فضای حسی بازی ، عدم اغراق و بزرگ نمایی در بازی و ... باعث شد در نهایت شاهد یک اجرای درست باشیم و از تماشای آن لذت ببریم.
داستانی به قدمت تاریخ انسان.
روایتی از تقابل نیکی ها و پلیدی ها با استفاده از ابزار بدن، فرم و حرکت. جایی که انتقال مفاهیم از دایره ی کلام بیرون است و صد البته که کاری است سخت و دشوار. اما گروه به خوبی و با تلاش فراوان از عهده ی این مهم بر آمده است.
اما از شروع کار، ورود و تردد تماشاگران گاهی ارتباط حاضرین با اثر را قطع می کرد و ای کاش این مجال فراهم می شد که تمام تمرکز بیننده روی اجرا باشد.
در مجموع شاهد اجرایی شریف و دغدغه مند بودم و امیدوارم مسیر روشنی در برابر گروه قرار داشته باشد.
این کار حاصل زحمات یکسال و نیم یک گروه عاشق تئاتره. یه کارگردان کاربلد و تئاتر بلد با سابقه حرفه ای که عاشقانه با بازیگر هاش کار میکنه.
نتیجه اش هم کاری شده که تماشاگر رو راضی از سالن خارج می کنه و نظرات مثبت و دلگرم کننده ای داشته.
نمایش ساختن حکایت عمق تنهایی انسان است. جایی که انسان برای فرار از تنهایی می تواند خالق زیباترین یا زشت ترین اثر خود در جهان هستی باشد و این قدرت تنهایی است که می تواند انسان را تبدیل به یک نابغه و یا تبدیل به یک جنایتکار کند.
بعد از 2 بار سابقه همکاری به عنوان بازیگر با مصطفی ذره پرور و ارژنگ طالبی نژاد می تونم تا حدود زیادی ادعا کنم که جهان این دو عزیز رو میشناسم. از نزدیک شاهد تلاش، وسواس و زحماتی که برای خلق یک اثر نمایشی می کشن بودم و بعد از دیدن ساختن بسیار خوشحال شدم که فرصت داشتم جهان این دو دوست را از بیرون ببینم.
علاوه بر محتوا و تفکری که بر متن نمایش حاکمه، باید به بازی های خوب تمام بازیگران این اثر هم اشاره کنم. به عنوان یک بازیگر به این نتیجه رسیدم که اهمیت دادن به بدن برای یک بازیگر ار نان شب واجب تره.
به امید موفقیت ها و درخشش بیشتر
نمایش هجده. شاید برای مخاطبی که قصد تماشای این اثر را دارد،در ابتدا فکر کردن به نام این نمایش کمکی به تصور محتوای آن نکند. اما پس از تماشای آن می توانی با گوشت و پوست خود آنرا درک کنی. بهتره خیلی درباره داستان صحبتی نکنم تا بیننده های بعدی این نمایش فرصت غرق شدن در فضای تلخ و شیرین این اثر رو از دست ندن. به روی صحنه بردن نمایشنامه های دارای روابط گسترده خانوادگی و تقابل یک خانواده با اجتماع و اثرات رفتارهای اجتماعی، به دلیل اینکه مخاطب ایرانی با ساختار و فضای حاکم بر جامعه ی خودش تا حدود زیادی آشناست کار بسیار سخت و زمانبریه و مسعود ترابی جوان تا حدود زیادی تونسته با تکیه بر تجربه و توانایی بازیگران خوب این اثر، نمایش درخور و ارزشمندی رو تولید کنه. به همه ی عوامل این کار خسته نباشید میگم و براشون آرزوی موفقیت میکنم و همه شما رو توصیه میکنم به دیدن این نمایش...
در ضمن یک توصیه دوستانه به عوامل اجرایی کار. 2 تا اتفاق در طول زمان اجرا باعث می شد که تمرکز تماشاگران بهم بخوره و مطمئن هستم که این مسئله روی بازی بازیگران چند برابر تاثیر داره. اول حضور کودکان در سالن اجرا بود و دومی صداتر شاتر دوربین عکاسی که در طول اجرا در حال عکس برداری بودن. فکر میکنم برطرف شدن این مسائل لذت تماشای این نمایش رو دو چندان میکنه. سپاس
من در شب اول اجرای این نمایش حضور داشتم. آغاز پر هیجان اجرا من رو روی صندلی میخکوب کرد و کنجکاوی ام برای دیدن بقیه این اثر به اوج رسید. حرکت ها و جنب و جوش بازیگران در تمام فضای سالن و از کنار صندلی تماشاگران و افکت های صوتی و طراحی نور در همان ابتدای نمایش فضای تاثیرگذاری ایجاد کرد. اما مهم تر از تمام این مسائل خواسته ی کارگردان در ابراز باور و عقیده اش در قالب این اثر بود که به عقیده بنده در لابلای تمام هیجان ناشی از تماشای حرکات بازیگران با آن گریم های خاص و دوست داشتنی، قابل لمس و فهم بود. به همه علاقه مندان به تئاتر و خصوصاً علاقه مندان به بازیگری و همه مردمی که به دنبال فرصتی برای تماشای حقیقت زندگی این روزهای ما در چهارچوب فضای نمایشی هستند پیشنهاد موکد میکنم که فرصت لذت بردن از تماشای این اثر گران بها رو از دست ندهند....