در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال saba azar | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:45:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
saba azar (sabaazar)
درباره نمایش طلوع خونین i
چندی پیش گاردین نوشت:
آیا فرانسه در آستانه جمهوری ششم قرار دارد؟
https://www.google.com/amp/s/amp.theguardian.com/world/2023/may/06/vive-la-revolution-but-is-france-ready-to-establish-a-sixth-republic

مردم فرانسه تا کنون ثابت کرده اند که تنها یک‌ ملت شایسته و آگاه در هر جامعه ای می‌تواند صاحب دولتی شایسته باشد…
این همان نکته‌ای است که عالیجانب املیوس نمایش طلوع خونین می‌خواهد آن را درک کنیم …
مردم فرانسه را نه به هیچ استدلال و بهانه ای تا به حال نشده است بدون احترام به حقوق‌شان به سکوت اجباری برای وحدت دعوت کرد…
کارهای آقای طیبی را اگر دنبال کرده باشید، از دکورهای فاخر خالی ست، استفاده از آهن القاگر خشونتی غیر قابل انعطاف است، ناپلئون پرجاه و‌جلال ... دیدن ادامه ›› احتمالا همینقدر صحنه را خالی از عناصر و اجزا و بی‌روح زندگی می‌دیده است چرا که فقط یک‌جهان تنهایی می توانست آرامبخش های پزشکان انگلیسی او را بی‌اثر کند ، این همه بی اعتمادی، سیاهی و‌خیانت و بی‌روحی را شکسپیر در تمامی جاه طلبی ها و زیاده خواهی عیان می‌دیده که در بیشتر آثارش از آن سخن گفته و به قول مصاحبه ای از خود آقای طیبی، یان کات از شکسپیر معاصر زمان ما می‌گوید…
صحنه جهان برای جاه طلبها همیشه خالی از عناصر است تا جایی که برای جبران این تنهایی هر صبح طلوعی خونین می‌طلبند و جهان کم‌ندیده است پدران و مادران داغدیده هر سحرگاه را …
صحنه‌ای از نورپردازی روی چهره تامورا بود که یک لحظه سکوت هولناک مخاطبان را حس کردم و‌خودم هم آن لحظه ترس از زشت تینتی تامورا را دیدم، خون‌آشامی که سیرابی ندارد… که برای بقای خودش، خون فرزند را هم می‌طلبد …
سبک مسعود طیبی ، سبک خاص خودش است که می‌خواهد مخاطب سردی و بی‌چیزی دنیای دیکتاتورها را درک‌ کند … همانقدر آشفته که در جوامع آشفته، هیچ‌چیزش یه هیچ‌چیزش نمی‌اید و مخاطب معاصر آگاه همین نمایش این را لمس کرده است… طیبی میخواهد این را با عقلانیت وبری ببینیم …
هر عنصری بود و نبودش معنا دارد، آدمهایی که از جهان لذت نمی برند و صحنه کاخ‌شان به واقع خالی از عناصر زیباست، آهن‌های روی سر از مغزهایی می‌گوید که نرم نیستند، مشتی بر سندان است گویی …
دیکتاتورهایی که هر جا بطلبد مردم را شاهد می‌گیرند اما روزی برای مردمی که آگاه شوند می‌رسد که دست از سکوت سرد بر می‌دارند …
saba azar (sabaazar)
درباره نمایش افلیا i
آقای طیبی کل آثارتون رو روی آپارات دیدم به جز اجرای اول این اثر؟
دلارام زرگر و Reza1991s این را خواندند
مسعود طیبی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
saba azar (sabaazar)
درباره نمایش افلیا i
مذاکره یونگ و کات بر سر بعد آنیموسی زنان، با وساطت شکسپیر!
در میان اسطوره های عاشقانه، داستان‌های رنج زنان تمام شدنی نیست. در بریتانیا در فضایی که عموماً از زنان طبقه فرادست انتظار دارد ساکت، فروتن، مهربان، بانو،شیرین مزاج، بی خود و مادرانه باشند. از عهد شکسپیر تا امروز بن مایه رخدادهای اجتماعی تغییر نکرده است آنچه عوض شده رنگ و لعاب و شیوه وقوع بن مایه هاست!!
متعلق به هر عصری که باشیم جامعه به زنان و مردان آموخته یک زن عصبانی هم جذاب نیست و هم نامطلوب است.
اِما یونگ (همسر یونگ) معتقد است زنان عصبانی به دنیا می آیند.
زنان به طور طبیعی به واسطه نوع نگاه غالب در سیستم اجتماعی احساس تجاوز می کنند و خشم پاسخ سالمی است در برابر این تجاوز! با این حال، به اکثر ما آموخته اند که یک زن عصبانی هم جذاب نیست و هم نامطلوب. این دیدگاهی است که از منابع بسیاری در همه فرهنگ ها از جمله فرهنگ ما جذب شده است، و اگرچه ممکن است ما زنان و حتی شما مردان از نظر فکری آن را باور نکنیم، ولی بر ناخودآگاه ما تأثیر عمیقی دارد.
اِما یونگ تاکید دارد اگر زنی آگاهانه خشم خود را در آغوش نگیرد، نمی تواند آن را رها کند و به تمامیتی که به درستی متعلق به اوست حرکت کند. ... دیدن ادامه ››
خشم باید در ناخودآگاه اتفاق بیفتد، جایی که آنیموس، جنبه مردانه او را فعال می کند و او را تسخیر می کند. البته از آنجا که ناخودآگاه است، عملکرد مخربی دارد و ابتدایی و توسعه نیافته باقی خواهد ماند. در این مرحله ، آنیموس، مردانگی طرد شده زن است،
بنابراین، ممکن است به شیوه‌های مخرب و خشونت‌آمیز حتی علیه خود زن عمل کند: شکنجه کردن خود با گرسنگی یا پاکسازی، خودزنی، خودآزاری با مواد مخدر، الکل، یا سایر رفتارهای مخرب و یا در سوءرفتارها نسبت به خارج از خود زن. حتی او ممکن است مردی را پیدا کند که تمام خشم و پرخاشگری خود را به او نشان دهد. در جهان هملت و مکبث دستمایه معاصرسازی فراوانی شده اند.
در نمایش آقای طیبی، افلیای معاصر ما که سرخورده از خیانت هملت است، دیگر خود را قربانی نمی کند، افلیای امروزی که خود را توانمندتر می شناسد انتقام جویانه هملت را به قتل می رساند (انتقام جویی از معشوق) ولی خودش نیز دستخوش جنونی دهشتناک می‌شود.
مسعود طیبی در نمایشنامه ای که خودش هم آن را نوشته و کارگردانی می کند، نشان می دهد افلیا از این پرخاشگری آنیموسی آگاهی ندارد، او با خشم آنیموسی خود بیگانه است، چنانچه زنان و دختران امروز جامعه ما سری به ترانه ها بزنیم دغدغه مسعود طیبی را درمی یابیم. هر درمانگری می داند که هر فرد قربانی یک جنایت تا زمانی که نتواند به خشم خود در مورد آن جنایت برسد (با آن ارتباط برقرار کند)، نمی تواند شفا یابد.
اِما یونگ می گوید: تا زمانی که یک زن با این واقعیت درونی خود ارتباط برقرار نکند، گویی قفل شده و مسدود است و نمی تواند به یک رابطه با آنیموس مثبت وارد شود که این اغلب باعث افسردگی، خستگی و حتی بیماری می شود. یونگ با اشاره به آنیما و آنیموس می گوید: "کسانی که آنها (انیما و آنیموس درون خود) را نمی بینند در دستان آنها اسیر هستند، همانطور که اپیدمی تیفوس یا کرونا در زمان خودش، وقتی که منبع آن کشف نشده باشد به سهولت منتشر می شود."
یادمان نرود که رسانه ها از افزایش شوهرکشی در قیاس با گذشته ودر قیاس با زن کشی خبر می دهند! پانل های تخصصی که درباره زنان برگزار می شود،‌نشان می دهد بحران روحی زنان جامعه ایران در مرز آشفتگی و یکی از مهمترین دلایل حرکت به انحطاط اخلاقی جامعه است. اما آیا زنان عامل این درد سنگین بر شانه های خود و جامعه اند؟؟؟ هرگز سیستم سنت ها،‌جامعه، تفکرات غالبی مردان و متاسفانه حتی خود زنان!
مسعود طیبی در نمایشنامه افلیا از پرخاشگری مثبت مردانه آنیموسی در زن که باید در خدمت رشد نفس باشد اما در دل داستان گم شده است، با ما حرف می زند.
تنها زمانی افلیا پیروز خواهد شد که شجاعت نگاه کردن به "اتاق ممنوع" را پیدا کند، یعنی به درون خودش نگاه کند و رنج، شرم، فقدان و خشم ناشی از خیانت را در درون خود را ببیند و می تواند خود را دوباره به یاد آورد و به سمت اقتدار خود حرکت کند.
مسعود طیبی با الهام از یان کات آنگونه که خودش می گوید، هملت و افلیا را به جهان معاصر ما می آورد با همان تم اصلی عشق، اما، از آنجا که در یک دنیای پست مدرنی،‌ نشانه ها لزوما در معنای قبلی خودشان نخواهند بود، طیبی هملت و افلیا را دگرگونه می کند. افلیا را به شدت آسیب پذیر می کند تا جنبه منفی و شیطانی مردانه (آنیموسی) با پرخاشگری کهن الگویی، او را مسحور کنند.
دکور درست که به خوبی زنگ زدگی جان و روح و دنیای تاریک افلیا را به تصویر می کشد.
بازیهای بازیگری که اولین بار است به روی صحنه می رود(آنگونه که در رورانس گفته شد)، خبر از احتمال ظهور یک بانوی بازیگر توانمند می دهد، خانم پناهی اَکت جذابی داشتند اما به نظرم قابلیت بیشتری دارند که حس بیشتری از مخاطب در دل نمایش بیرون بکشد، می توانیم با خنده های او بخندیم و با اندوه رنجش را رنج بکشیم اما کمی کم است، با این حال، لباس او به درستی معاصر بودن افلیا را نشان می دهد.
به این فکر می کردم که کاش می شد که از موی مصنوعی استفاده می کردید، آشفتگی چهره را بهتر و کاملتر به تصویر می کشید.
دیروز اجرا به موقع شروع شد، اما، همیشه هستند کسانی که از نمایش عکس و فیلم می گیرند که بهتر است قبل از اجرا تذکر داده شود. هم نور دوربین تمرکز را می گیرد و هم اخلاقی نیست.
به نظرم پایان نمایش و کنشی که از تماشاگر گرفته می شود خیلی جذاب است و شاید با کمی تغییر در حس بازیگر این کنش احساسی تر هم بشود.

البته کامل این مقاله را به زودی منتشر خواهم کرد و برای روابط عمومی تان ارسال می کنم. البته نمی دونم چه جوری ارسال کنم؟! البته برای نوشتن درست دوباره میام که ببینم

یک اجرای هنری از تیپ تئاترهای باحال دهه 70 و 80 که یادمون میندازه رسالت تئاتر زیست اجتماعی است.

< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
حتما
۱۳ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
saba azar (sabaazar)
درباره نمایش شترمرغ i
سلام من روزهای آخر بود که نمایش شترمرغو دیدم، نه اجرای نمایشو دوست داشتم و نه متن ... اجرای کسل کننده و واقعا نفهمیدم حرف این نمایش چی بود.
حکایتی فلسفی از باید ها و نبایدها و مسئله جبر و اختیاری که بر بشر حکمفرماست و فرمانروایانی که هر بار به تکرار جای انها در نمایش عوض می شود و در اثر گسست زمان هر کدوم بر یک صفحه شطرنج دفرمه دارند بازی بی پایانی می کنند، کار به نظرم از نظر فرم اجرا ، یکسری تکرارهای بی دلیل داشت مثل سر تکان دادن ها، وضعیت طراحی حرکات بدنی بازیگرها بسیار غیرمنطقی است که نمی شه نمایش رو ابزورد هم دانست، دیالوگ های بی سر و ته تکراری و نامفهوم که معلوم نیست که چه چیز پوچی را می خواهد بیان کند، چرا که خود بیان پوچی هم باید شیوه درستی برای نمایش و ارائه داشته باشد که مفهوم را برساند. طراحی صحنه نه چندان زیبا و لباس های بی ربط و فضاسازی های اشتباه که ربطی به اتفاق درون نمایشنامه ندارند. تکرارهایی که اثر دراماتیکی ندارند و چیزی رو نمی رسونند که به شدت خسته و کلافه شدم و فقط چون وسط جمعیت نشسته بودم امکان خروج از سالن رو نداشتم و البته، روروانسی که دوست نداشتم و رفتار کارگردان با ژست های عجیب و غریب که نمی فهمم تیپ ها رفتاری که به تازگی باب روز شده!!
و مهمترین نکته که به شدت منو از دیدن نمایش دلزده کرد ، نگاه نمایش به مساله سرمایه داری سوسیالیستی بود، البته نمی توانم بگم سوسیالیستی حتی شاید کمونیستی هم باشه، و من کلا با نگاه های این چنینی به مساله سرمایه داری مخالفم که ریشه در دهه 40 و 50 داره و هنوز هم در ایران از بین نرفته متاسفانه ... نمی شه تنبلی و ضعف یک ملت رو برگردان سرمایه داری انداخت! اگر کل حرف نمایش همین بوده باشه، چون باز هم می گم واقعا نفهمیدم نمایشنامه و اجرا دقیق می خواد منو در برابر چه سئوالی قرار ... دیدن ادامه ›› بده...
در کل در بین تمام نمایش هایی که دیدم شاید تنها اثری بود که به هیچ عنوان و از هیچ منظری دوست نداشتم... مصر بودم که بنویسم و تعلل کردم در نوشتن که بعد از پایان اجرا بنویسم که لطمه ای به جلب تماشاگر نزده باشم... به هر روی جمعی زحمتی کشیدند. تشکر
چقدر جذابه این تئاتر
برای یکی اینقدر بد و منزجر کننده
برای یکی عین من، یکی از بهترین آثار هنری که دیدم
۲۵ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
saba azar (sabaazar)
درباره نمایش مانستر i
دور اول اجرای گروه رو دیدم، عالی بود عااااااااالی به معنای واقعی. ترس و اضطراب رو خوب حس کردم و تا جایی که به یاد دارم بازی خانم رضی رو خیلی دوست داشتم و البته بازیگران آقا هم عالی بودن.
طراحی صحنه و به خصوص رنگ لباس ها رو دوست داشتم و امیدوارم بازهم بدرخشید. نمایشنامه هم که خب عالی بود از نظرم من کم و کاستی نداشت و روند آغاز تا پایان خوبی داشت. من لحظه های نمایش رو کامل با هیجاناتش حس می کردم و جزو آثاریه که بعد از گذشت تقریبا یکسال و اندی و بلکه بیشتر هنوز این اثر در خاطرم کاملا ماندگاره. از سالن راضی آمدم بیرون.
راستش اسم اقای افشاریان که پای تهیه کنندگی خورده بود،‌ فکر کردم باز یه کار پراکنده تک گو برای هیجانی کردن مخاطب و جذب درآمده.. اما بی اغراق این اثر آقای شاهونه کاملا متفاوت از روال اثار تهیه کننده بزرگوار و عزیز هست.
در کل از نظر من امتیازی که در بالای صفحه درج شده باید بیشتر باشه، یک توصیه جدی اندکی با انصاف تر بزرگواران عضو تیوال رفتار کنند و کمتر پیج ها و امتیازها رو ناعادلانه پایین بیاورند.
لطفا با دیدن آثاری که صرفا برای جذب درآمد نیست و بلکه کاملا هنرمندانه است از تئاتر و گروه های تئاتری حمایت کنیم.
امیدوارم بدرخشید جناب شاهونه و گروه محترم
عه‌ یادش بخیر...خیلی اجرای خوبی بود ...منم خیلی دوسش داشتم...
۰۳ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر کتابی به دست تان برسد و قرار باشد آن را نخوانید، چقدر تاب می آورید؟!!
به هر حال خانم نمایش کتاب نباید را می خواند و این گونه وارد قصه های نانوشته کتاب شدند و اینگونه زندگی انها جادو می شود، حتی به طور کامل زندگی آنها به هم می ریزد گویی دارند زندگی مرد را موشکافی می کنند. هر چند انتهای نمایش پایان زندگی زوج است. اما برای من مشخص نشد که آیا مرد به خاطر جنگ فرار کرده یا چرا دختر محبوبش را رها کرده و با دختر کارخانه دار ازدواج می کند؟
از نظر من دقیق پرداخته نشده که آلما کدام است... چون پیچیدگی باعث می شود در موارد مخاطب فراموش کند
آلما یک کاراکتر زن است که در برداشت من درخت شیشه ای، قلب آلما هست.درخت به یک زن تشبیه شده بود که مرد به او وعده ازدواج می دهد اما متاثر از جنگ جهانی و فرار و طی کار در کارخانه با دختر رییس ازدواج می کند... و شاید نمی داند که عشق اول هنوز منتظر اوست ...
در هر حال، جنگ خوب نبوده و هرگز هم خوب نخواهد بود...
تلخکامی جنگ در نمایش های متعددی بازگویی شده است و به نظرم می رسد که نویسنده در این نمایشنامه نیز به دنبال بازسازی تصویری از تاثیر تلخ جنگ بر عاشقانه هاست.. با این حال از نظر من متن به شدت پیچیده بود و شاید می شد ساده تر آن را روایت کرد، و شاید تصویرسازی های تو در تو اگرچه می تواند خوب ... دیدن ادامه ›› باشد اما به همون اندازه هم می تواند مخاطب رو گرفتار گونه ای فراموشی خط اصلی نمایشنامه کند.
بازیگر خانم قوی و توانمند است اما بازیگر مرد با کیفیت مطلوب نبود البته شاید به این خاطر که من در شب اول اجرا رو دیدم. تفاوت در بازی بین ۲ بازیگر زن و مردحس میشد.
با وجود پیچیدگی نمایشنامه اما کارگردانی خوب بود و با همراهی طراحی صحنه قوی و نورپردازی خوب به درستی نمایش را پیش می برد و شاید از شدت پیچیدگی اثر می کاست.
البته به نظرم گریم به نظرم مقداری اغراق آمیز بود.
در کل دوست داشتم و از تیم نمایش ممنونم
خریدار
آوا فیاض (avafayyaz)
خیلی ممنون بابت حضور ونوشتن نظرتون.
در متن نوشتید روز اول اجرا رو دیدید و جالبه امروز که روز آخر هست نوشتید. کاش زودتر می‌نوشتید برامون.
۰۷ آبان ۱۴۰۰
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
شما نمایشو دیدین؟
۱۱ آبان ۱۴۰۰
دوست عزیز گروه تئاتر «ریگولیتو»، نمایش تازه‌ی ما به نام «پناه‌کاه» از ۲ تیر در تماشاخانه‌ی ایرانشهر اجرا خواهد شد. امیدواریم شما را در سالن نمایش ببینیم.

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/panahkah2
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک طلاق به ازای هر 3 ازدواج در حال حاض در ایران!
در سال 2014 نرخ ازدواج به طلاق 22% برای ایران و 42% برای آمریکا ثبت شده است. اما این همه ماجرا نیست!
آشنایی های هیجانی، ازدواج های بی‌فکر و منطق و جدایی های هیجانی‌تر خط سیر کلی این نمایشنامه است. در همه دنیا دیده می شود، آشنایی خواه در یک کلاب، در دانشگاه، کتابخانه، فروشگاه، رستوران یا هر جای دیگر و حتی خواستگاری های سنتی که نه فقط در ایران بلکه در همه دنیا حتی در آمریکا و اروپا نیز بر اساس تحقیقات دقیق و مستند وجود دارد و بلکه مقبول است، اما خواستگاری های سنتی هم تضمین بقا نیست،‌ چرا که اصولا هم شیوه های آشنایی سطحی و بر پایه مولفه های غیرموثر (پول،‌ تحصیلات،‌زیبایی،‌پوشش و ... ) بر رابطه جدی پس از ازدواج محکوم به طلاق است طلاق فیزیکی یا عاطفی که در آمریکا و اروپا در زمره ازدواج سفید قرار می گیرد.
در طول نمایش نامه حرکت از نقطه شروع تا اوج و بعد رسیدن به نقطه پایان موضوع نمایش به روانی تصویر می شود. هم در نمایشنامه و هم در کارگردانی و بازیگردانی.
کارگردان تلاش کرده تا نگاه و ذهن مخاطب را در بدو ورود به سالن به درون ماجرا یعنی نقطه شروع آشنایی و در واقع همان نقطه آغاز نمایش بیاورد. مخاطب در حالی وارد سالن می شود که زوج بازیگر در کلاب وارد مرحله آشنایی می شوند. به بیان دیگر، به محض این که وارد سالن شدم، دختر و پسر جوانی را در کلاب ... دیدن ادامه ›› در حال خوش و بش دیدم از نوع خوش و بش های دختران و پسران جوانی هیجانی در مثلا پارک، کافه و ... . پس از آن بازیگران سطحی بودن نقاط تفاهم را به مخاطب نشان می دهند، بازی بازیگر آقا نسبت به بازی بازیگر خانم با مخاطب تبادل احساسی بالاتری دارد،‌ و تبادل انرژی میان بازیگر آقا و خانم، ضعف بازیگر خانم را به نظرم پوشش می دهد. به نظرم بازیگر خانم می تواند رهاتر بازی کند و واکنش های بدنی بازیگر خانم تقریبا کم است با این حال تبادل انرژی و درک مشترک بین دو بازیگر کامل مشهود است.
صندلی با آهن های فرسوده که گاهی کامیون می شود،‌گاهی صندلی یک کلاب،‌ گاهی صندلی خانه برای دعواهای زن و شوهری، شیشه کامیون که دو تکه شده و چینش دو تکه شیشه کامیون در مقابل هم روی یک خط موازی اما در دو سوی یک خط فرضی می تواند لحظه های آغاز تقابل و تعارض و بروز اختلاف به سوی جدایی را به ذهن متبادر کند.
به نظرم می شد که فضای صحنه به واسطه دکور محدودتر شود. در واقع صحنه نوعی شلختگی داشت
تلاش شده که فضا با نور محدود شود اما، به نظرم بهتر از این می توانست محدودیت نوری را دقیق تر اعمال کند، هر چند رنگ نه سیاه ناخالص سالن نمایش هم شاید تاثیر گذار بوده باشد.
نور زرد تند پشت صندلی در لحظه ای که بازیگر اقا روی زمین و بازیگر مرد روی تکیه گاه صندلی نشسته تصویر جالبی از غروب خورشید عاشقانه های سست بنیاد را نشان می دهد.
لباس بازیگر زن نمی توانست یک دختر در قاره آمریکا را نشان دهد، لباس بیشتر به نظرم یک لباس خانه بود قطعا روی لباس بازیگر خانم می شد طرح بهتری داد.
امیدوارم از نقدهای موافق و مخالف مخاطبان نقطه حرکت برای کارهای بعدی بهره بگیرید.
نکته این که جزئیات رابطه در حدی که بفهمیم معیارهای تفاهم های هیجان زده چگونه است مطرح شد فقط به قدر آغاز و اوج و فرود دیده می شد.
سوسک کف سالن انتظامی هم که زیست خودش رو داره و من فکر می کردم اگه سمت مخاطب بره چه اتفاقی می افته!!!
سپاس از حضورتون و حس نظرتون
۰۶ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
saba azar (sabaazar)
درباره نمایش نشخوار i
درود
به کار دانجشویی باحال و جالب که از بدو ورود تماشاگر رو با موسیقی ونحوه قرار گرفتن بازیگران روی صحنه می تونه مخاطب رو درگیر خودش کنه، یه مقدار از نظر من متن منسجم نبود و کشدار بود ولی بازیا خوب بود هر چند که بیان بازیگران می شه گفت قوی نبود. میزانس های خلاقانه داشت و البته ایده نمایشنامه رو که گونه ای متاثر از هملت بود که پدر کشی در هر لحظه ای و به هر دلیلی می تونه اتفاق بیفته،‌ثروت، طمع قدرت و بی شمار دلیل که می تونه در جامعه باعث پدر کشی بشه البته به نظرم همون ضعف اصلی کار در نمایشنامه بود که نمی تونه منظور اصلی داستان رو درست و کامل برسونه و شاید بیشتر از موضوع اصلی به حواشی رخداد می پردازه در کل می تونم بگم که خوب بود بر خلاف نمایش دیگر ی که به تازگی دیدم و واقعا تحمل سالن برام سخت بود از نظر محتوا به خصوص و اون هدفی که دنبال می کرد.
Tom tom این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
saba azar (sabaazar)
درباره نمایش سگک i
دورود
یه نمایشنامه کاملا حکومتی باب مذاق سیستم و قشنگ تابلوئه و کاش می تونست هوشمندانه تر عمل کنه که اینقدر دیگه صریح نباشه به هر حال ... .
طراحی صحنه در برخی لحظات قابهای زیبایی رو به مخاطب می داد و جذاب بود تینو صالحی به نظر من بدترین بازی رو ارائه داد به خصوص از نظر بیان که اصلا مفهوم نبود بیان ایشون. یکی دیگه از بازیگران خانم که اسمشون رو نمی دونم بسیار بازی عالی داشتن کارگردانی که کار خاصی نکرده بودن و یک کارگردانی خیلی ساده بود از نظر میزانسن ها که کارگردانی بسیار ساده و سطحی عمل کرده بود. متاسفانه اصلا در کل لذت نبردم و برای من نمایش نشخوار جذابیت بیشتری از این اثر داشت.
متاسفم که برخی برای پیشرفت به هر حال خیلی راحت تن به هر کاری می دن. بدرخشین ان شالله
رضا بهرامی این را خواند
حسین تاجیک این را دوست دارد
سپاس از نظرتون
خانم تینو صالحی...
آقای تینو صالحی درست است
?
۲۲ خرداد ۱۴۰۰
رضا بهرامی
سپاس از نظرتون خانم تینو صالحی... آقای تینو صالحی درست است ?
بله ممنونم اون به خاطر کپی پیست من بود که جمله ها رو جا به جا کرده بودم و درستش کردم
۲۲ خرداد ۱۴۰۰
saba azar
بله ممنونم اون به خاطر کپی پیست من بود که جمله ها رو جا به جا کرده بودم و درستش کردم
?
۲۲ خرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این نمایش رو دوست داشتم، اجرای قشنگی رفتن، هر چند موضوع نمایش حرف تازه ای نداشت، من مثل برخی دیگه از دوستان فکر می کنم که نمایشنامه خاص نبود اما اجرا عالی بود و من طراحی صحنه رو هم دوست داشتم. فقط شروع نمایش من صدای بازیگران رو نمیشنیدم ولی در طول نمایش حل شد. آقای نعیمی در بیشتر کارهاشون خوش درخشیدن.
محمد مجللی و دور زمین این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
saba azar (sabaazar)
درباره نمایش اتاق پرو i
سلام من این نمایش رو هفته گذشته دیدم، به خوبی مرز طنز و کمدی رو رعایت کرده و در واقع با حرف ها و شوخی های سطح پایین آلوده نشده،
بازی ها رو دوست داشتم
نمایشنامه رو دوست داشتم و اولین بار بود تقریبا که نمایش کمدی می دیدم که واقعا می خنداند نه به واسطه شوخی های سطح پایین به واسطه نمایشنامه قوی و بازی های خوب به خصوص جادوگر و دستیارش عالی بودن
اما با وجودی که ردیف اول کنار درب و نزدیک به خانم کاشانی نشسته بودیم ولی تقریبا اصلا صدای سازدهنی شنیده نمی شد و عملا یه کار بیهوده به نظر می رسید درحالی که می تونست حضورش رو موثرتر نشون بده در کار