در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ندا سیرجانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:17:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پایان نمایش فرمودین که روان‌شناسی بر ماجرا نظارت داشته، ممکنه نام ایشون رو بفرمایید؟!
من بخش زیادی رو روی عمارت هما حساب کرده‌بودم که خب انگار همیشه همه چیز قراره مارو ناامید کنن.
از کجا شروع کنم؟! اولین چیز نورپردازی. یعنی فکر کردم هرکسی نور گوشیشو روشن میکرد میگرفت جلوی صورتش نور از اون وضعیت بهتر می‌بود. متاسفم ولی اونقدر بد بود که نمیتونم چیزی نگم. گذاشتم چند روز بگذره شاید منم بتونم ازش بگذرم. اما نشد.
می‌پذیرم ادم‌ها از ارتباطاتشون برای شناخته‌شدن استفاده کنن اما در راستاش یک تلاشی هم از سمت خودشون باشه!
بطرز عجیبی همه چیز آش شعله قلم‌کار بود. هرجایی‌که دوست داشتن با مخاطب اوکی بودن، هرجا دوست داشتن سر طرف داد میزدن یا تیکه مینداختن.
من دلم هنوز پیش اون دختره که از غمش گفت… کجای درد آدم‌ها خنده‌داره که من نمی‌بینمش؟!
حقیقتا من شک کردم که شاید من اینطور بودم اما فقط تونستم از یه نفر نظرشو بپرسم چون فقط می‌خواستم فرار کنم که اون هم ناامیدیشو مطرح کرد…
امیدوارم مثل من کامنت‌ها گولتون نزنه که شما زمانتون رو هدر ندید.
دوست دارم به عنوان یک بیننده‌ی عادی بنویسم. برای اولین باره که من یک بازیگر رو دنبال کردم تا اجراهای بعدیش رو حتما برم! چطور از اون پسر گیج و ... دیدن ادامه ›› بی‌اعتماد به نفس تبدیل به اون شخصیت محکم و نترس شد!؟
دیالوگ‌های زیبایی داشت….
اما حقیقتا اگه نیمه‌ی نمایش ازم می‌پرسیدن ببینیم یا نه با نهایت احترام می‌گفتم نه. اما تازه از نیمه به بعد برای من جذاب شد… و در نهایت نقطه‌ی پایان، وقتی باز همون جواب اولشو داد واقعاااا لذت بردم. واقعا از اینکه شاگرد حرفشو زد بجای فقط شنیدن… و انگار حرفاش از اول تو دل من مونده‌بود. (چه درست چه غلط، همین توانایی بیان کردن مهمه) اون شکاف عمیق بین این دو نوع نسل یا شخصیت‌ها نمیدونم کی قراره تلطیف بشه یا حتی زبان مشترکی پیدا کنن... هرچند شاید مخالف داشته‌باشم اما نظرم همینه و ممنونم که به تصویر کشیده‌شد…
برای کسایی‌که ندیدن: مدت زمان نمایش ۴۵ دقیقه‌اس اما واقعا کلی حرف برای زدن داره؛
جسارت بیان کردن یکسری واقعیت‌هارو دارن که قطعا هرکسی پذیرای اون نیست؛
یک ایده‌ی کلی دارن واسه‌ی اجرا و خب کل نمایش در این ایده بیان می‌شه! اول تعریفش می‌کنن و بعد شمارو با خودشون همراه می‌کنن؛
متفاوت و بدون هیچ دکور خاصی که بنظر من ویژگی مثبت دیگه‌ی این اجرا بود!
در کل اجرای عجیبی هست و خب پیشنهاد می‌کنم.
محمد فروزنده و شاهین محمدی این را خواندند
امین پیکاوا و فراز وزیرزاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این کامنت برای خود اعضای نمایش هست:
حقیقتا لذت بردم مخصوصا از اجرای شمیم داستان!
تعریفارو کامنت دیگه نوشتم اینجا نقدهایی‌که فکر می‌کنم نمایشاتون ... دیدن ادامه ›› رو جذاب‌تر خواهد کرد رو می‌گم:
ایده‌ی سکانس‌ها خیلی متفاوت و خاص بود بنظرم تا یکجایی اون ایده رو تعریف کردین اما حس می‌کنم باز سعی داشتین تعریفش کنین و تکرار یکسری مکالمات شاید اضافه بود که حدس من زمان نمایش بود و خواستم بگم که بنظرم حتی اگه زمان اجرا کوتاه‌تر بشه جذابتر هم هست! چون من بشخصه برام سوال بود که توی این مدت زمان کم چطور و چی رو قراره برسونن… (اما این نظر فقط منه! قطعا ادما جور دیگه‌ای می‌بینن که خب شما همه رو لحاظ می‌کنین)
یجایی از داستان گم شدم و احساس کردم که شلوغی ذهن نویسنده نتونست انسجامی که باید رو برسونه. یعنی به همه نمیتونه برسونه؛ زبان مخصوصی بود که مخاطب محدودی شاید متوجهش بشه…
و یسری سوال دارم که خوشحال می‌شم بدونم:
۱- دلیل لبخند زدن که تنها اصل توی سیستم بود رو متوجه نشدم.
۲- اینکه شمیم اگه برمی‌گشت شخصیت بدی می‌شد رو متوجه نشدم. چون ادم یا ذاتش خوبه یا بد. پایان شمیم دل منو شکست. چون اون اشتباهی نکرده‌بود…
۳- احساس می‌کنم نمادهایی توی ذهن نویسنده بود که خب بشخصه برام مبهم موند… و شاید تاکید روی چند نماد یا پوینت خاص کافی‌تر باشه تا نمادهای بیشتر برای ذهن بیننده (یجورایی یسری از ایده‌ها سوخت می‌شن تا ایده‌ی اصلی بولد باقی‌بمونه)
محمد فروزنده این را خواند
امین پیکاوا و فراز وزیرزاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من با اینکه این سبک موردعلاقه‌ام نیست فوق‌العاده لذت بردم. صحنه‌سازی و موسیقیییی و آرایش و لباس‌ها… حرفای کوچیک گنجونده‌شده که شاید خیلیا حواسشون بهش نبود… و اون قاب آلن زیر اون نور که میچرخید شاید قابی باشه که هیچوقت فراموشش نکنم. واقعا لذت بردم و خسته‌نباشید می‌گم به همه… واقعا زحمت بسیار و البته که خروجی بسیار دلپذیر.👌🏻🙂
حقیقتا انتظار من از یک تئاتر خوب رو برآورده نکرد… بخاطر اکران توی تئاتر شهر انتظارم هم ببشتر شده‌بود… دلایلم رو می‌نویسم شاید برای دیگران این‌طور نباشه… شاید لازم بود داستان رو از پیش می‌خوندم اما انتظار داشتم که در تئاتر فضایی جز فضایی‌که میتونم در زندگی عادی انتخاب کنم رو تجربه کنم. مکالمات یا جملات جالب‌تر زمانی بود که آدم‌ها حالت عادی نداشتن… خب این ارزش کلمات رو کمرنگ نمی‌کنه؟!
جملات جالبی درباره‌ی مغز گفته و شد این موضوع که چرا پسرها جزئیات ارتباط رو به دوستانشون نمی‌گن جالب بود.
طنزها یجاهای از نظر من توهین بودن… و خب فکر می‌کنم با یچیزایی نباید شوخی بشه…
صدای بازیگران اول اجرا اصلا شنیده نمی‌شد و صدای موسیقی بجای پس‌زمینه بولدتر از صدای اونها بود؛ کم کم صدا درست شد ولی حتی از صدای پس‌زمینه هم برای رسوندن یا گفتن حرفی استفاده نشد…
ممنونم از نظرتون. بله در این‌اجرا تماشاگر با فضایی رئالیستی مواجه می‌شه و ما این رو تو بخش انتخاب ژانر هم در تیوال آوردیم. ممنون از توجه‌تون و ممنون که نظتون رو برامون نوشتید🌱🙏🏻
۱۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قطعا پیشنهاد می‌کنم که نمایش رو ببینید؛ در ادامه هم میگم چراهاشو:
از لحظه‌ی ورود به سالن تا آخرین ثانیه‌ی نمایش با چیزهای جدید مواجه می‌شدی!
از صبوری آقای رکنی داشتم روانی می‌شدم! که با اجراهای زنده‌ای که (عجب اجراهایی حقیقتا👌🏻) مقداری فضارو تلطیف می‌کرد درصورتیکه میدونیم در واقعیت همین‌ها قرار نیست باشه تا حالمون رو بهتر کنه🙃
شاید اول هم‌مسیر بشی که چرا این راه رو انتخاب کرده اما کم‌کم وقتی متوجه چیزهایی می‌شی که بهش پایبند مونده قلبت درد می‌گیره…
شاید ارتباطی نداشته‌باشه اما این نمایش احساساتی رو برام یادآوری کرد که موقع خوندن کتاب پیرمرد و دریای ارنست همینگوی تجربه‌اش کرده‌بودم.

در کل بخوام بگم؛ هیشوقت این نمایش رو فراموش نمی‌کنم.
ممنونم از شما بزرگوار🌺
۰۶ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
احیانا کسی برای امروز چهارشنبه بلیط کنسلی برای یک نفر نداره؟
نیما این را خواند
سلام
امروز اجرا نداریم
پنجشنبه یا جمعه تشریف بیارید😌
۰۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای آخر رو رفتم و واقعا لذت بردم. ایده‌ی کلی که نمیگم تا اسپویل نشه خیلی جالب بود و قشنگ داستان غیرخطی رو توی مشتش گرفته‌بود! خیلی خوشم اومد از این حرکت… خیلی جالب بود که من فکر می‌کردم بعضی احساسات یا تجربه‌هارو فقط خودم داشتم و خب پیدا کردن این اشتراکات برام جالب بود.
خلاصه‌ای که برای نمایش اینجا نوشتن هم فوق‌العاده زیبا بود! فکر می‌کنم همه‌ی ما یوقتایی نرفتیم ولی تمرین رفتن کردیم!
و درنهایت خانوم فائزه یوسفی رو از همینجا باز بغل می‌کنم! اینهمه استعداد! رسوندن اینهمه احساس متفاوت در لحظه و واقعی بودنشون خیلی خیلی ارزشمند بود.
فقط دوتا چیز بگم؟ نقده ولی از ارزش اجرا چیزی کم نمی‌کنه… یکی اینکه آقای بازیگر مقداری شاید خسته بودن یا من نتونستم احساساتی رو که باید ازشون دریافت کنم شایدم من پسر نیستم و درک من متفاوته… و دوم اینکه برخی از جملات پایانی مقداری کلیشه‌ای بود و خب مقداری از خاص بودن نمایش کم کرد…
انوشه زاهدی و محمد فروزنده این را خواندند
حسین برفی نژاد این را دوست دارد
افتخار منه نظری که برای گرامر نوشتید و قطعا انگیزه من و گروه گرامر خواهد بود برای ادامه مسیرمون 🙏🏻🌼
۰۲ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش جالبى بود. مقدارى داستان خط مستقیم نداشت اما لذت بردم.
سپهر، Reza1991s، امیر مسعود و بهنام شفیعی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نورپردازی جالب بود.طراحی صحنه رو دوست داشتم.وقت گذاشته بودن برای اجرا و بازیگرا واقعا زحمت کشیدن اما من متوجه داستان منسجمی نشدم.مدت زیادی از نمایش به یکه به دو کردن بی هدف بازیگرا گذشت.توى نظرات گفته بودن هم گریه داشت هم خنده اما چیزى براى گریه وجود نداشت.تقریبا میتونم بگم کاملا طنز بود و سلیقه من نبود.یه داستان عاشقانه نهفته وجود داشت که میتونست خیلی قشنگ تر از این بهش پرداخت.
من شرمندم که زود پاشدم ولی واقعا تحمل اینهمه جیغ بی هدف رو نداشتم.
نمایش ضعیفی بود.من بخاطر کامنت های مثبت رفتم ولی چیزی نظرم رو جلب نکرد‌.تعداد بالای بازیگران و حضور بدون معناشون در خیلی از جاهای نمایش، تم کلی فضایی‌ که موضوعش هنر و موسیقیه کاملا خالی از هر عنصری بود. در طی نمایش فقط داد میزدن و هیچ مکالمه یا سناریو جالبی دیده نمیشد.متاسفانه در نیمه نمایش صحنه رو خالی کردیم . البته این نظر کاملا شخصیه و ممکنه بعضی ها خوششون بیاد.
با اجازه‌تون شما سالن رو خالی کردین. صحنه که متعلق به بازیگراست....
۱۶ آبان ۱۴۰۱
بین تمامی اجراهای جاری،
منطبق ترین اجرا با روزگارِ فعلی ایرانِ ما بود.
علیرغم بازی خام و پرداخت نشده و البته قابل اغماض تعدادی از هنرافرین ها ، این نمایش توانایی نشاندن مخاطب را روی صندلی ،آن هم کاملا مشتاقانه داشت.
از تمامی یاران تیاتر ایران علی الخصوص دست اندر کاران این نمایش و مجریان مجموعه تیاتر شهر که چراغ کم سوی هنر نمایشی را با وجود مصائب تمام نشدنی این چنین روشن نگه داشته اند
سپاسگزارم ✨
۱۹ آبان ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید