این کامنت برای خود اعضای نمایش هست:
حقیقتا لذت بردم مخصوصا از اجرای شمیم داستان!
تعریفارو کامنت دیگه نوشتم اینجا نقدهاییکه فکر میکنم نمایشاتون
... دیدن ادامه ››
رو جذابتر خواهد کرد رو میگم:
ایدهی سکانسها خیلی متفاوت و خاص بود بنظرم تا یکجایی اون ایده رو تعریف کردین اما حس میکنم باز سعی داشتین تعریفش کنین و تکرار یکسری مکالمات شاید اضافه بود که حدس من زمان نمایش بود و خواستم بگم که بنظرم حتی اگه زمان اجرا کوتاهتر بشه جذابتر هم هست! چون من بشخصه برام سوال بود که توی این مدت زمان کم چطور و چی رو قراره برسونن… (اما این نظر فقط منه! قطعا ادما جور دیگهای میبینن که خب شما همه رو لحاظ میکنین)
یجایی از داستان گم شدم و احساس کردم که شلوغی ذهن نویسنده نتونست انسجامی که باید رو برسونه. یعنی به همه نمیتونه برسونه؛ زبان مخصوصی بود که مخاطب محدودی شاید متوجهش بشه…
و یسری سوال دارم که خوشحال میشم بدونم:
۱- دلیل لبخند زدن که تنها اصل توی سیستم بود رو متوجه نشدم.
۲- اینکه شمیم اگه برمیگشت شخصیت بدی میشد رو متوجه نشدم. چون ادم یا ذاتش خوبه یا بد. پایان شمیم دل منو شکست. چون اون اشتباهی نکردهبود…
۳- احساس میکنم نمادهایی توی ذهن نویسنده بود که خب بشخصه برام مبهم موند… و شاید تاکید روی چند نماد یا پوینت خاص کافیتر باشه تا نمادهای بیشتر برای ذهن بیننده (یجورایی یسری از ایدهها سوخت میشن تا ایدهی اصلی بولد باقیبمونه)