در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال احمد مصوری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:16:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
امشب این نمایش رو تماشا کردم. چند نکته:

1. بهای جدی ندادن به میزانسن و عدم بهره گیری از موسیقی و طراحی صحنه؛ اجحاف در حق نمایش نامه و بازیگران است.
2. شوربختانه استفاده از شوخی های سخیف جنسی و مبتذل در تئاتر ما فزونی پیدا کرده.
3. اگر جو اطراف آقای افشاریان را در نظر نگیریم و بی طرفانه و صادقانه نقد کنیم؛ شاید بازیگری بهترین عرصه برای هنرنمایی او نباشد.
4. این گزاره که "یا باید در خارج تماشاگر خوشبختی خارجی ها باشیم یا در داخل تماشاگر بدبختی ایرانیان" (نقل به مضمون)؛ اوج سیاه نمایی و خلاف واقعیت است. یعنی نویسنده؛ ایرانیان را حتی لایق تجربه خوشبختی در خارج از ایران هم نمی داند (چه رسد به خوشبختی در ایران) و به صورت عزلی مفلوک قلمداد می کند.
5. به نظر می رسید که خانم احمدی در چهره شان از تزریق بوتاکس استفاده کرده اند. اگر واقعیت دارد بدیهیست که میمیک چهره بازیگر اهمیت ویژه ای داره و بازیگر حتماً باید از چنین تغییراتی دوری کند.
وپس بالاخره طراحی صحنه هم مورد توجه تماشاگران هم واقع میشود و به ان دقت میکنند.
۰۲ شهریور ۱۳۹۷
من هم علیرغم اینکه این کار رو دوست داشتم ولی با انتقادهاتون در خصوص طراحی صحنه و نوع شوخی ها .. موافق هستم که در مورد اول این هنر بازیگر(ان) هست که بتونه تماشاگر را با نوع بازی و بیانش در راستای تجسم اون فضا-مکان (که در این نمایش هم کم نبودند) کمک کنه
اما در خصوص شوخی ها، باید بگم که متاسفانه سطح خواسته برخی تماشاگرها نیز ترغیب میکنن نویسنده و یا کلا گروه رو به استفاده از چنین کلمات در نمایشنامه... احتمال زیاد دوستان زیاد برخورد کردند در اجراهایی که تماشاگر صرفا برای خندیدن تشریف اورده اند به سالن و به کوچکترین حرکات بازیگر هم بیخود و باخود قهقهه سر میدهند. ... ظاهرا فرهنگ تماشای تیاتر تغییر کرده و سطح خواسته ها شاید در مورد معدود تماشاگرانی اونقدر پایین امده که گاهی شک میکنی که به سینما رفتی یا تماشای تیاتر....
۰۳ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی بس مبتذل و تجاری.

شاخصه های این سبک که توسط آقایان حداد، چرمشیر و پسیانی دنبال می شه القای هیجانات و استفاده از عناصر عجیب و غریب و شوک آور و تاریک و شیطانی و خشن، گام برداشتن بر مرز تابوها (انواع حرکات موزون، استفاده از واژگان رکیک و افعال خارج از عرف مثل نمایش غیر مستقیم آلت جنسی و لمس کردن مکرر بازیگران زن و مرد و استعمال انواع نوشیدنی های الکلی و مواد مخدر) و استفاده از موسیقی با صدای بلند هست.

اولویت رویکرد تجاری نسبت به رویکرد هنری این سبک رو تهدیدی برای تئاتر ایران می پندارم.

شاید اگر عوامل این نمایش هنرمندان توانمدی نبودن اینقدر تأسف برانگیز نبود و افسوس نمی خوردم.
شاهین این را خواند
هانا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پنجشنبه این نمایش رو تماشا کردم.

شوربختانه عوامل محترم این نمایش اثبات کردن که نه تنها در فضای مجازی که در دنیای واقعی هم برای تماشاگران احترام و ارزشی قائل نیستن:

- بیش از 80 دقیقه تأخیر در شروع، بدون ارائه هیچ توضیح یا عذرخواهی. برای منِ صریح الهجه پذیرش چنین تأخیری باورنکردنی بود، گویی قورباغه پخته شده بودم. جالب این که اکثر قریب به اتفاق تماشاگران پیشتر از تأخیر اطلاع داشتن و اغلباً با تأخیر حضور پیدا کردن.
- اجراء کاملاً به دوستان و نزدیکان خانم رهنما اختصاص داشت و 50 صندلی اول رزرو بودن. احتمالاً فقط 1-2 میز تماشاگر عادی بودن. شایسته تر بود که یک اجرای غیرعمومی به نزدیکان عوامل اختصاص داده می شد.

نمایش "چشم هایی که ... مال توست" مونولوگی از واگویه های روزمره، عمدتاً بی ارزش و سطحی "نغمه"، زن میان سال و عمیقاً عاشق ایست که پس از ... دیدن ادامه ›› تولد فرزندش، توسط همسرش "فرهاد" به دلیل بیم از درگیر شدن در زندگی عادی و موقعیت جاذب شغلی در فرانسه با وعده تأمین مالی کامل او و فرزندشان به صورت ناگهانی ترک می شه. فرهاد پس از مدتی با زنی فرانسوی به نام "ژولی" ازدواج می کنه. این جدایی نغمه رو که با گذشت 5 سال هنوز عمیقاً و جنون آمیز عاشق مونده و لحظه ای از عشقش غافل نمی شه، دچار وهم، روان پریشی، افسردگی، خستگی و احساس عدم خوشبختی کرده.

داستان ساده و خطی و مربوط به زمان حال است. نمایش نامه مملو از حرف های پرکمیت و کم کیفیت ست که با عجله در 50 دقیقه بیان می شن، گویی نویسنده ای سطحی نگر، خاله زنک و پر حرف به وسیله بازیگر در حال درد دل با تماشاگره. تماشای این نمایش به مصاحبتی گرم و صمیمی اما تهی و بی ثمر می مونه. به اعتقاد من ضعف دیگر نمایش نامه در دراماتورژی و فقدان پیچ داستانی بود که ادامه تماشا از نیمه اجراء رو بلاتوجیه و کسالت آور می کرد. نمایش نامه علارقم فراهم بودن شرایط با موفقیت از غرق شدن در فمینیسم می رهه اما گاهاً گرفتار مرد سنتی ایرانی-هراسی میشه.

با آگاهی از سبک مونولوگ این نمایش، نوع ارتباط بازیگر با تماشاگران رو مبتدی دیدم. خانم ادبی باید با ابتکار مانع از تبدیل شدن نمایش به "قصه گویی" (ایستادن تقریباً ثابت بازیگر روی صحنه و بازگویی داستان برای تماشاگران) می شدن. تعویض پرده ها هم با افزودن یک مورد لباس مثل شال و تور عروسی به بازیگر مبتدی بود.

بازی خانم رهنما در قالب امن همیشگی اش، بدون تغییر و نوآوری، روان، مسلط و باورپذیر بود.

چهره پردازی وجود نداشت و خانم رهنما با آرایش پیش از نمایش اجراء کردن.
به نظر نمی رسید موسیقی طراحی شده باشه و به آهنگ تأثیرگذار "هفته خاکستری" فرهاد اکتفا شده بود.
انتخاب آقای حسینی برای صدای فرهاد به جا بود. نقش او در فیلم "سوپر استار" به ذهن متبادر می شد.
طراحی صحنه کاملاً بی ارتباط با نمایش و از سر باز کنی بود و بیشتر با تالار کهن دیار و غرفه های باغ موزه هنر ایرانی هماهنگ بود تا نمایش.

سالن کهن دیار واقع در باغ موزه هنر ایرانی که با این نمایش افتتاح شده تقریباً از هر حیث غیراستاندارد است و بیشتر به تالار پذیرایی شبیه است تا سالن تئاتر. محل استقرار تماشاگران بدون شیب و صندلی ها اطراف میزهای غذاخوری و با فاصله زیاد از صحنه قرار گرفتن.

حضور طولانی و مکرر و احوال پرسی های خانم رهنما با تماشاگران پیش از شروع نمایش به فضاسازی و باورپذیری نمایش آسیب می زد و کاملاً غیرحرفه ای بود.

برخلاف تجربه دوستان تیوال، طبق وعده پذیرایی شایسته ای (شیرینی، انواع میوه و آب میوه) صورت گرفت.

در انتها خانم رهنما با بیان این که این نمایش رو برای دخترشون نوشتن، نمایش رو به او تقدیم کردن و آرزو کردن که هیچ وقت عاشق نشه!

حضور جناب مهندس مهرعلی زاده، شهرام ناظری و هومن سیدی جالب توجه بود.
بیتا نجاتی (tina2677)
آقای مصوری با شناختی که از خواندن نقدها و نظرات جنابعالی بعنوان یک مخاطب فهیم تئاتر از شما حاصل کردم ، از شما تعجب می کنم که چرا با اینهمه گفتگو که بین کاربران تیوال در خصوص عدم ارج نهادن به حقوق مخاطب ازسوی عوامل این تئاتر و تماشاخانه هایی از این دست (که البته فقط اسم تماشاخانه را یدک می کشند) باز به دیدن این نمایش رفتید.آیا انتظار دیگری جز این داشتید که تماشاچیان از اقوام و همراهان بازیگر و کارگردان باشند؟آیا بواقع تماشاچی جدی و علاقه مند هنر نمایش،برای چنین کارهایی اینهمه هزینه می پردازد؟
۰۲ شهریور ۱۳۹۲
احمد عزیز
زمانی میتوانیم برای کسی احترام قائل شویم که در کنار مردم بماند...نه اینکه برای حفظ منافع شخصی خود تغییر رنگ بدهد!!!
البته ایشان سیاست مدار نیستند و ما هم انتظاری نداریم که مایه نجات مردم باشند.
اما اگر از این دید (سیاسی) به قضیه نگاه میکنید کامل بنگرید که امثال رامین پرچمی به زندان هم رفتند اما سایرین به سرعت در سریالهای تلویزیونی هم دیده شدند...درود بر شما
۱۵ شهریور ۱۳۹۲
سلام، چطوری احمدجان؟
پارسال دوست، امسال آشنا.
هیچ راه تماسی ازت ندارم ها
۲۱ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قیمت بلیط این نمایش توسط سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از 450.000 ریال به 250.000 ریال کاهش پیدا کرد.

شوربختانه عوامل محترم این نمایش نه در قیمت گذاری تجدید نظر کردن و نه توضیحی ارائه کردن، اما برای من در این مورد خاص هدف مهم تر از وسیله است بنابراین به تماشای این نمایش خواهم رفت.

اجرای نمایش با بلیت 45 هزارتومانی/ شهرداری برای کاهش قیمت وارد عمل شد

قیمت 45 هزار تومانی بلیت نمایش "چشم‌هایی که مال توست" مدیر امور نمایشی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران را بر آن داشت که برای پیگیری کاهش قیمت آن وارد عمل شود.

شهرام کرمی مدیر امور نمایشی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران درباره اجرای نمایش "چشم هایی که مال توست" با قیمت بلیت 45 هزار ... دیدن ادامه ›› تومان که رقمی غیرمتعارف برای بلیت تئاتر است به خبرنگار مهر توضیح داد: باغ موزه هنر جزو سالن های تئاتری محسوب نمی‌شود اما فضایی دارد که در آن قابلیت اجرای نمایش به شکل محیطی وجود دارد. نمایش "چشم هایی که مال توست" به کارگردانی نسیم ادبی نیز اولین نمایشی است که در این فضا اجرا می‌شود.

وی ادامه داد: این سالن تئاتری که "کهن دیار" نام دارد و به تازگی راه‌اندازی شده است جزو سالن‌های تئاتری زیر نظر شهرداری به حساب نمی‌آید اما مجوز اجرای نمایش در این سالن از طرف سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران صادر می شود، بنابراین چون در باغ موزه هنر تا به حال نمایشی اجرا نشده است خود گروه نمایش به شکل خصوصی اقدام به اجرای کارشان در این محل کرده اند و چون این تالار نیز مکانی خصوصی برای اجرا به حساب می آید ما فقط مجوز اجرای این نمایش را صادر کرده ایم.

کارگردان "پوتین های عمو بابا" متذکر شد: خود گروه نمایش "چشم هایی که مال توست" با هماهنگی که با مسئولان باغ موزه هنر و سالن کهن دیار داشته اند رقم بلیت 45 هزار تومانی را برای اجرای این نمایش در نظر گرفته اند. سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هیچگاه به دنبال درآمدزایی نبوده است و همه نمایش‌هایی که تا به حال زیر نظر این سازمان اجرا شده اند قیمت بلیتی متعادل و بین 10 تا 15 هزار تومان داشته اند. این مبلغ معادل قیمت بلیت های نمایش در مجموعه تئاتر شهر است و حتی به اندازه قیمت بلیت های ایرانشهر هم که 20 هزار تومان است، نیست.

این مدیر تئاتری در پایان عنوان کرد: به نظر می رسد مسئولان باغ موزه هنر با بخشنامه ها و هزینه های مصوب ما در شهرداری آشنایی نداشتند که این مبلغ بلیت نامتعارف را برای اجرای این اثر نمایشی در نظر گرفته اند. سازمان فرهنگی هنری شهرداری این مسئله را پیگیری می‌کند تا بلیت این نمایش نیز متناسب با مکان های دیگر تئاتری فروخته شود.

نمایش "چشم هایی که مال توست"به کارگردانی نسیم ادبی و نویسندگی بهاره رهنما نمایشی تک پرسوناژ است که با بازی بهاره رهنما برای چهارمین بار است که در تهران روی صحنه می رود.

این اثر نمایشی از 20 مرداد ماه تا سوم شهریور هر شب ساعت 19:30 با مدت زمان 50 دقیقه در سالن کهن دیار واقع در خیابان فیاضی (فرشته)، خیابان بوسنی، چهار راه دکتر حسابی، باغ موزه هنر ایرانی، سالن کهن دیار اجرا می شود. بهای بلیت این نمایش 45 هزار تومان است که به اعضای سایت تیوال با 25 درصد تخفیف و بهای 34 هزار تومان فروخته می شود.

تماس‌ها برای گفتگوی خبرنگار مهر با بازیگر و کارگردان این اثر نمایشی برای شنیدن نقطه نظرات آنها درباره این نمایش و قیمت بلیت آن بی‌نتیجه مانده است.
همیشه همینطوره...
تئاتری که باید قیمت بلیتش 8 تومن یا نهایتاً 10 تومن باشه رو میگن 45 تومن... و بعد میارن میکنن 25 تومن...
و حالا یه سری ذوق‌زده میشن که چه خوب قیمتش اومد پایین... و میرن که ببینم چی بوده که قیمتش رو گفته بودن 45 تومن!

دوست عزیز به نظر شما 25 تومن قیمت معقولیه برای بلیت این تئاتر؟
من اینطور فکر نمیکنم.
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
آقای بهرنگ تکیه بر دیوار نمناک نوشته و کارگردانی غلامحسین دولت آبادی بود فقط بازیگرا اسم و رسم نداشتن..باور کنید من به حداقل ها رضایت نمیدم اینطوریم دیگه نیستم
مرسی بابت پیشنهادتون راستش ارسباران برای من بد مسیر بود و هست ..باید ایرانشهر میرفتم اونم بیشترش چون دیروقت تموم میشد نرفتم ..ایشاالله اگه فرصت بشه کار آینده آقای یعقوبی میرم میبینم
۱۳ شهریور ۱۳۹۲
با سپاس از شما خانم غیاثیان، البته منظور از رضایت دادن به حداقل ها، بهای مربوط به نمایش واسه گروه های تازه کار بود. اما اگه بخوام در مورد نظر شما صحبت کنم، می تونم بگم خیلی وقتا ما داریم به حداقل ها رضایت میدیم، چیز عجیبی هم نیست، چون کار خوب این روزا واقعا کم شده. و علاوه بر اون خود من به شخصه از گروه های تازه کار انتظار آنچنانی ندارم. همین که یه نمایشنامه نسبتا خوب رو با بازی های نسبتا خوب و ایده های کمی خلاقانه کارگردانی ببینم کافیه تا ازشون راضی باشم.
البته شما که در ابتدای سخن شمشیرتون رو واسه یعقوبی از رو بستید :)) اما امیدوارم کار بعدیش هم رضایت بخش باشه و شما هم ببینید و راضی باشید. چند روز پیش یک نمایشنامه ازش خوندم به نام نوشتن در تاریکی که در سال 89 هم اجرا کردتش، ازش خیلی لذت بردم. بهتون پیشنهاد می کنم بخونیدش. در سایت خودش هم متنش هست.
۱۳ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوشنبه این نمایش رو تماشا کردم.

نمایش نامه آقایان همتی نیا و همتی اتفاق-محور، تخت و بی هدف بود و در بهترین حالت موفق به درگیر کردن ذهن تماشاگر در طول نمایش می شد. دراماتورژی بی رمق، تلاش کارگردان در فضاسازی و صحنه بندی برای تسهیل ارتباط تماشاگر با نمایش رو عقیم می کرد. شخصیت پردازی به لمس سطح قناعت کرده بود و در شخصیت پردازی سرباز دچار تناقض (نمایش شجاعت و آزادمنشی سرباز در برابر فشار تهدیدات و تطمیعهات سروان در نیمه اول نمایش و تغییر آنی رویکرد او و پذیرش خواسته سروان در نیمه دوم) بود.

آقای همتی در مقام کارگردان، در هم تراز کردن بازی ها و بازی گرفتن از بازیگران ناموفق بودن.
به اعتقاد من انتخاب بازیگر در مورد آقای نجفی به دلیل عدم تناسب سن واقعی و نمایشی ایشون اشتباه بود و از باورپذیری نمایش می کاست. وانمود کردن ها و نمایشی بازی کردن های متعدد (وانمود کردن به برش تار مو با چاقو، چاقو خوردن و نبود آثار خون روی چاقو و پارچه، آینه از جنس فویل آلومینیم، کاسه خالی ... دیدن ادامه ›› و وانمود کردن به آش خوردن، خوابیدن با کفش، وانمود کردن به ریش تراشیدن و غیره) که توجیه معقولی نداشتن، نمایش رو تصنعی و باورناپدیر می کردن.
از صحیح بودن لهجه/گویش ها اطلاعی ندارم اما واقعی و طبیعی به نظر می رسیدن.

بازی ها به طور کلی در باورپذیری ناموفق بودن. بازی خانم فرجی و آقای نادری روان و مسلط، آقای نجفی بی ارتباط با نقش، تخت و وظیفه ای، آقای شهراز همراه با تپق و تأخیر در یادآوری بخش هایی از نمایش نامه (که احتمالاً از آثار کهنسالی ایشان است) و آقای صفری بی ارتباط با نقش، وظیفه ای و مبتدیانه (به ویژه پس از چاقو خوردن) بود.

طراحی صحنه آقای پسیانی با وجود محدودیت های کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر شایسته بود. در طراحی نور پروژکتور متحرک و چراغ خطر گردان رو دوست داشتم. با موسیقی که به پرده اول و آخر محدود بود، ارتباط برقرار نکردم.

کاش مجموعه تئاتر شهر امکان انتخاب صندلی حین خرید اینترنتی رو برای کلیه نمایش ها فراهم کنه. کاش برای علاقمندان تئاتر احترام بیشتری قائل بشن، به اندازه صندلی ها بلیط بفروشن و تماشاگر رو روی پله ها و زمین ننشونن.
سه شنبه سانس 19:30 این نمایش رو تماشا کردم.

تئاتر شورایی (Forum theatre) توسط Augusto Boal برزیلی در دهه 70 میلادی بنیان گذاری شد. در تئاتر شورایی برخلاف نمایش های معمول که داستان به صورت یک-طرفه توسط بازیگران به تماشاگران غیرفعال (Passive) منتقل می شه، فعال سازی و مشارکت گسترده (تقریباً بدون محدودیت) تماشاگران مورد نظر هست.

استفاده از سبک های نو سازنده و مورد استقبال هست و از این بابت شهامت آقای رضائی قابل تقدیره. از آن جا که در سبک های نو مسئولیت معرفی صحیح آن نیز به دوش ارائه دهنده افزوده می شه، کیفیت و دقت بیش از حد معمول اهمیت پیدا می کنه. کاش در این نمایش تأمل، دقت و شکیبایی بیشتری لحاظ می شد.

من ضعف اصلی این نمایش رو در نمایش نامه آقای یعقوبی دیدم که در سطح متوقف شده بود.

داستان درباره مردیست اهل فلسفه به نام فرزاد که شب گذشته ... دیدن ادامه ›› محتلم شده، مهشید (همسر فرزاد) با مشاهده این اتفاق در صبح روز بعد موضوع رو جویا می شه و فرزاد حقیقت رو به طور کامل (که زن دیگری رو در خواب دیده و ...) برای او تشریح می کنه. مهشید خود رو در اتاق محبوس می کنه. فرزاد در 1 ساعت باقیمانده تا مصاحبه کاری اش تلاش می کنه که مهشید رو درباره رفتار خود و این که صداقت در هر شرایطی بهترین راه هست توجیه کنه. در این بین از مادر مهشید و مهران (برادر مهشید) طلب کمک می کنه.

معتقدم که موضوع این نمایش یعنی "دروغ" از لحاظ ماهوی به دلیل نسبی بودن و بحث برانگیزی (controversial) این مقوله برای سبک تئاتر شورایی مناسبه اما داستان پردازی ضعیف و سطحی بود. داستان به طور مطلوب مقوله "نسبی بودن و بحث برانگیزی دروغ" رو به تماشاگر منتقل نمی کنه. همچنین ضعف داستان پردازی بیشتر توجه تماشاگر رو به رفتار غیرمنطقی و باورناپذیر فرزاد یا مهشید منحرف می کنه. مضاف بر این، نمایش نامه فرزاد و مهشید رو به بن بست می کشونه و توضیحی در توجیه این بن بست ها ارائه نمی کنه (مثلاً صرف تکرار جمله "من نمی خوام دروغ بگم" توسط فرزاد تماشاگر رو درباره رفتار غیرمنطقی او توجیه نمی کنه و باعث حیرانی تماشاگر و باورناپذیری میشه). گمان می کنم بهتر بود به جای ایجاد بن بست کاذب، داستان بحث برانگیزتر نگارش می شد. شخصیت پردازی ها هم بسیار ضعیف بودن.

آقای رضائی در مقام اجراگردان باید با شکیبایی بیشتر و بی طرفانه تر رفتار می کردن. استنباط من این بود که ایشون بیش از آن که تمایل به دریافت آزاد ورودی های تماشاگران داشته باشن تلاش می کردن ورودی های مشخصی رو از تماشاگران استخراج کنن و از ورودی های راه گشا که موضوع را به سرعت حل کنن دوری می کردن.

در حوزه بازیگری، معمولاً به این دلیل که بخش زیادی از این سبک نمایش از پیش نگارش نشده و فی البداهه ست، از بازیگران زبده و پرتجربه استفاده می شه. به نظر من بازی آقای گودرزی به دشواری نمره قبولی می گرفت.

متأسفانه از نورپردازی و موسیقی غفلت شده بود که می تونستن به فضاسازی کمک کنن.

کاش فرهنگ سرای ارسباران برای علاقمندان تئاتر احترام بیشتری قائل بشن، به تعداد صندلی ها بلیط ارائه کنن و تماشاگران رو روی پله ها و زمین ننشونن. هزینه رایگان نمایش، جشنواره یا پیروی از روال گذشته استدلال های مناسبی نیستن.
میثم خوئینی، Mr. Tambourine Man و علی اژدری این را خواندند
ازاده توابی این را دوست دارد
جناب آقای رضائی،

منطقاً نظر دست اندرکاران هر نمایشی درباره آن نمایش به دلیل عدم بی طرفی از اعتبار ساقطه. حرفه ای تر و صادقانه تر نیست که به عنوان کارگردان این نمایش، به جای اتخاذ رویکرد تدافعی و هیجانی در سکوت به نقدها توجه کنید؟ آیا تعریف و تمجید رو به نقد خیرخواهانه و دور از غرض ورزی ترجیح می دید؟ نقدپذیر باشید و تکثر سلایق رو بپذیرید.

- درباره غفلت از موسیقی و نورپردازی، معیار تماشاگر افکار دست اندرکاران و تمرینات نیست، اجراست.
- درباره دلایل فرزاد، من نمایش ... دیدن ادامه ›› رو به طور کامل و دقیق تماشا کردم و قاطعانه بر نظرم استوار هستم.
- درباره بازیگری، من نظرم رو به اختصار تبیین کردم و بیش از اون نیازی به تشریح ندیدم. نمی دونم برگزیده شدن بازی آقای گودرزی در جشنواره چه ارتباطی با نظر من درباره بازی ایشون داره.
- درباره اجراگردانی، من بر نظرم استوار هستم.
۲۸ مرداد ۱۳۹۲
خدا سعه ی صدر رو به شما داده
دوست عزیز ...
زمانی که تئاتر را نقد می کنید همانگونه که تمام بدنه ی تئاتر بر روی استدلال های علمی و زیبایی شناختی بنا شده باید نقد هم از روی استدلال ... باشد
من به دوستمون که این مطلب رو نوشته همین رو یادآور شدم
۲۹ مرداد ۱۳۹۲
جناب آقای رضائی،

براتون آرزوی موفقیت دارم.

جناب آقای اژدری،

از بذل توجه جناب عالی سپاس گذارم.
۳۰ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش رو پنجشنبه تماشا کردم.

به اعتقاد من آقای چیت گران در نمایش نامه به شرح وقایع بسنده کردن و اثری از هدف یا پیامی معین برای انتقال استنباط نمی شد.

در کارگردانی صحنه بندی به طرز ظالمانه ای ضعیف و سطحی بود. فضاسازی یکی از ضعف های مهم این نمایش بود. به نظر من محل نمایش (کافه چهارسو) و نبود طراحی صحنه برای نمایشی با سبک جنگی باورناپذیر و دوگانگی آفرین (paradoxical) بود. در چینش صندلی ها و میزهای محل استقرار تماشاگران به دامنه دید توجه نشده بود و بخش هایی از نمایش (بسته به محل استقرار) در نقطه کور قرار داشتن. جای بسی تأسف است که از موسیقی و نورپردازی غفلت شده بود که می تونستن در فضاسازی کمک شایانی ... دیدن ادامه ›› بکنن.

خانم مقصودی با بازی باورپذیر، پخته و پرتلاش و ارتباط مسلط با تماشاگران به تنهایی کاستی های بسیار این نمایش رو پوشش دادن و این نمایش رو به سطح قابل تحمل و حتی قابل قبول ارتقاء دادن.
جناب مصوری
ممنون از تقد و نظرتان
۲۶ مرداد ۱۳۹۲
سرکار خانم قهقرایی،

پیگیری نزدیک و مستمر بازخورد تماشاگران و احترام به عقاید آن ها توسط سرکار عالی قابل تقدیره.
۲۷ مرداد ۱۳۹۲
بیتا نجاتی (tina2677)
با سپاس از خانم قهقرایی که قطعاً نظرات منتشر شده در این سایت را به اطلاع کارگردان محترم می رسانندو با امید به اینکه روزی این احترام به مخاطب و شنیدن آرائ و نظرات همه مخاطبین، چه مثبت و چه منفی، در سرلوحه کار همه هنرمندان عزیز قرار بگیره.
۲۷ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تأسف برانگیزه که تا این لحظه عوامل محترم این نمایش برای کاربران یکی از مهم ترین وبگاه های تئاتری کشور احترام و ارزش قائل نشدن و به اعتراضات پاسخ ندادن.

دوستان گرامی،

با توجه به پاسخ های جناب آقای عمروآبادی به نظر می رسه که خوشبختانه ضرورت دقت، بی طرفی و شفافیت بیشتر در مدیریت تیوال توسط گروه همیاری ادراک شده. همچنین تیوال تبیین کرده که نقشی در تصمیم گیری در حوزه قیمت گذاری نداره.

پیشنهاد می کنم جهت اعتراض به قیمت بالای این نمایش، به وظیفه اجتماعیمون عمل کنیم و این نمایش رو تا تجدید نظر عوامل محترم آن در قیمت گذاری، یا حداقل ارائه توضیحات تحریم کنیم.
من که هیچ ضرورتی برای دیدن این تئاتر نمی‌بینم...
چون این تئاتر جزِ علاقه‌مندی‌های من نیست، و اگر قیمت بلیتش 5000 تومان هم بشه، من نمیرم و نمی‌بینم...

خلاصه‌ی مطلب اینکه این تئاتر اصلا برام اهمیتی نداره که تحریم کنم یا نکنم!
۲۴ مرداد ۱۳۹۲
وظیفه اجتماعی رو به شایستگی گفتید جناب مصوری. کاملا موافقم.
۲۵ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پنجشنبه این نمایش رو تماشا کردم. این نمایشِ کمدی، اقتباسیست از مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته Charles Bukowski به نام "Hot Water Music" که به مفاهیمی مثل مصرف الکل، زنان، قمار و نویسندگی می پردازد. داستان مانند مجموعه کتاب ساده، کوتاه و با شخصیت های اندک ست و حرف خاصی برای گفتن ندارد و هدف اصلی سرگرمی به نظر می رسد.

به عقیده من آقای شجره در هماهنگی همه اجزاء و لحاظ دقت و وسواس کاری ناموفق بودن و نمایش در نگاه کلی رها شده به نظر می رسید. اجرای "تغییر در سرعت اجرا"ی نمایش با ایده آل فاصله زیادی داشت و با ارفاق نمره قبولی می گرفت.

طراحی صحنه حداقلی بود و برای استقرار تماشاگران به جز 3 نیمکت 3 نفره فکری نشده بود و تماشاگران روی زمین نشستن.
از آن جا که موسیقی ریتم ساده و واحدی بود که در طول نمایش تکرار می شد و تنها بخشی از آن به صورت زنده اجرا می شد، حضور آقای پورامین بلاموضوع بود و کاش او با ساز، بلندگوها، نوت بوک، میز تحریر و سیم های آویزون در معرض دید قرار نمی گرفت.
به طراحی لباس، نورپردازی و چهره پردازی بها داده نشده ... دیدن ادامه ›› بود.

اطلاعات من در حوزه نقاشی اندک هست اما به نظرم نقاشی های خانم وفایی ارزشی به نمایش نمی افزود. معرفی ایشان در پایان نمایش این تصور رو ایجاد می کرد که مقصود تبلیغ برای ایشان هست.

بهتر بود برای این نمایش با توجه به نمایش مصرف الکل (در فرم شات زدن)، استعمال مروانا (Marijuana) و استفاده از ادبیات بی پرده (به ویژه در توصیف رفتار همسر) محدودیت سنی لحاظ می شد.
شنبه این نمایش رو تماشا کردم. این یک نمایش درام و سیاسی ست که آقای آقاخانی در مقام نویسنده اون در اوج ظرافت و زیرکی دهه اول سلطنت محمدرضا پهلوی هم زمان با پایان جنگ جهانی اول و آغاز شکل گیری کشور اسرائیل رو با زندگی عیسی مسیح (از طریق رستاخیز مسیح در کالبد شخصیت ناصری و تشابه سازی درگیری های درونی یهودیان جهان و گم گشتگی های قومی و مذهبی درون ایران با اختلاف عقاید حواریون) پیوند می زند. شخصیت بی غل و غشی، آرام و تاحدودی کاریزماتیک ناصری به تشابه شخصیت او با مسیح کمک می کرد. این تشابه سازی در انتخاب نام شخصیت ها هم مورد توجه بوده، مثلاً نام مریم مجد تشابهی از Mary Magdalene مهم ترین زن نزدیک به مسیح پس از مریم مقدس است.
نمایش نامه با توازن مطبوعِ ترکیب جذابیت و محتوا نه موجب کسالت آوری داستان نسبتاً خطی نمایش می شد و نه دل تماشاگر را از هیجان می زد. نمایش نامه مملو از دیالوگ های ماندگار مرکب از فلسفه، سیاست، ارزش ها و اخلاقیات آینه ذهن پیچیده و فرهیخته آقای آقاخانی ست.
به نظر من نمایش نامه در مطرح کردن سینما در کمک به شخصیت پردازی ناصری ناموفق بود.

صحنه بندی پخته و تغییر پرده ها با فلش بک های نزدیکان ناصری به طور Seamlessly صورت می گرفت. من نتونستم با بریده فیلم های کلاسیک که در میان پرده ها پخش می شد ارتباط برقرار کنم. شاید بهتر بود نوع نجاری ناصری با توجه به روحیات او لطیف تر (مثل شخصیت Aidan در سریال Sex and the city) نمایش داده ... دیدن ادامه ›› می شد.

بازیگران ارتباط نزدیکی با نقش ها برقرار کرده بودن و تسلط اطمینان بخشی داشتن، آقای وقارکاشانی با بازی چهره وجدآور و عمیق، آقای دهقان نسب و ابراهیمی که بی دغدغه خوب بازی کردن، آقای نفر با خلاقیت تحسین برانگیز در کمک به شخصیت پردازی نقش خاخام، آقای آقاخانی که در ابتدا به غلط بیش از حد ساده و غیر Theatrical به نظر می آمد و خانم شیرمحمدی که تجربه اول تئاتریشون بود ولی به خوبی نقش زنی بدنام اما عاشق پیشه رو بازی کردن.

استفاده پرحجم از موسیقی و انتخاب موسیقی بجای آقای مهاجری به خوبی در تغییر پرده ها به مدد کارگردان آمده و به ارزش های نمایش اضافه می کرد. صدای رادیو (یا چیز دیگری) در پیش زمینه اوایل نمایش رو نپسندیدم و در حکم Noise بود.

برخلاف همیشه که طراحی صحنه مینیمالیستی رو می پسندم تصور می کنم طراحی صحنه این نمایش باید پُر تر می بود و بیشتر به اون پرداخته می شد (شاید شلوغ تر بودن صحنه با پیچیدگی های داستان هم افزایی ایجاد می کرد). طراحی لباس و چهره پردازی خوب بود. نورپردازی به ویژه در پرده آخر گرم و دلنشین بود.
بیتا نجاتی (tina2677)
آقای مصوری عزیز،مثل همیشه نقد جامعی نگاشته اید.
فکرکنم صدای رادیویی که می فرمایید درطول نمایش بصورت نویز پخش می شد، صدای فیلمهای درحال نمایش در سینما مولن روژ( کنار مغازه ناصری) بود.
بریده فیلمهای کلاسیک که در تعویض پرده ها، نمایش داده می شد، بی ارتباط به مضمون آن صحنه نبود.مثلاً صحنه های فیلم موسیو وردو، اشاره به زندگی مردی که مرتکب قتل می شود و زندگی اش دستخوش تغییرات دراماتیک می شود.صحنه های فیلمهای کاترین هپبورن و اسپنسر تریسی که "مریم مجد" پیشتر از "ناصری" می خواهد به دیدن آن فیلم بروند(می دانیم که مریم مجد عاشق ناصری شده و فیلم هم ، فیلم عاشقانه است و آن دو بازیگر نیز چه در فیلمهای دوران خود چهدر زندگی واقعیشان عاشق هم بودند ولی بهم نرسیدند.) و درپایان ،فیلم گذرگاه تاریکی با بازی همفری بوگارت و لورن باکال،پس از صحنه صحبتهای "مریم مجد" که بدنبال یافتن "ناصری" و کشف اسم واقعی اوست. همفری بوگارت برای فرار از دست کسانی که در تعقیبش هستند (درطول فیلم صورت او ... دیدن ادامه ›› را نمی بینیم)با تغییر چهره و هویت ، در پایان فیلم به نزد معشوقه اش بازمی گردد و زندگی جدیدی با هم آغاز
می کنند که بیان سرنوشت دو کارکتر نمایش است.همانطور که می دانید سرنوشت حضرت مسیح اینگونه بود که خداوند او را به آسمان‏ها برد و یهودیان فردی شبیه به عیسی(ع) را به صلیب کشیدند.
۱۶ مرداد ۱۳۹۲
بیتا نجاتی (tina2677)
شرمنده می کنید آقای مصوری،من هم چندان آشنایی با سینمای کلاسیک ندارم ولی دیدن این سکانسها منو علاقه مند کرد بعد از تماشای نمایش ، به جستجوی فیلمها بپردازم.
۱۸ مرداد ۱۳۹۲
آخه این چه طرز حرف زدنه شاید که چه عرض کنم قطعا اشتباه تایپی بوده
یه روزم ممکنه برای خود شما پیش بیاد!!!!!!!
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ضمن سپاس و استقبال از این ایده خوب، پیشنهاد می کنم به دلایل زیر مسابقه به روال اولیه برگرده و نمایش ها به طور مصداقی تعیین نشن:

- مشارکت محدود خواهد شد
- در حق اشخاصی که نقدهای باکیفیت اما معدود می نویسن اجحاف خواهد شد
- تبعیض آمیز هست (مگر آن که معیارهای مشخصی برای انتخاب نمایش ها مطرح بشه)

ضمناً پیشنهاد می کنم جهت قانون مندتر شدن، تاریخ پایان مسابقه اعلام شود.
یکی از آخرین اجراهای این نمایش رو حدود 1 ماه پیش در سالن هنر و تجربه فرهنگ سرای ارسباران تماشا کردم. کوچکی سالن حس صمیمیت خاصی به نمایش می داد. نمایش نامه که از 10 داستان کوتاه تشکیل شده غنی و متنوع بود و اپیزودها از لحاظ ماهوی با هم هماهنگ بودن و با ظرافت و ترتیب مطلوبی در کنار هم چیده شده بودن. بازی ها هم در سطح خوبی بودن.

نورپردازی دستی (Manual) از ارزش های نمایش می کاست که امیدوارم در اجرای جدید به نورپردازی بهای بیشتری داده بشه.

به طور خاص اپیزودی که داستان صرفاً با خواندن کلیدواژه ها تعریف شد رو دوست داشتم.
بیتا نجاتی (tina2677)
نورپردازی دستی ،عمداً توسط کارگردان درنظر گرفته شده چون فقط هدف، نورپردازی نقطه ای ، روی صورت بعضی از بازیگرها، بسته به داستان، بوده که با چراغ قوه انجام شده است.
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
سپاس از شما آقای مصوری .

ممنون از نگاه دقیق شما و نقد و تحلیل.

در مورد نورپردازی البته نظر شما کاملا قابل احترام ولی نورپردازی کار ایده ای بود که در جهت فضای مینیمال کار برای داشتن نور نقطه ای و تاکید گذاری استفاده کردم.

ممنون از شما.
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
سرکار خانم نجاتی و سرکار خانم بختیاری،

ضمن سپاس از توضیحات شما، درباره هدف نورپردازی متمرکز توجیه هستم، منظور این بود که نورپردازی متمرکز به صورت غیر دستی رو بیشتر می پسندیدم.
۲۸ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب این نمایش رو تماشا کردم. به عقیده من این نمایش در سطح اکران عمومی به ویژه در خانه هنرمندان و سالنی با این ظرفیت نیست. معمولاً به احترام عوامل نمایش در مقابل ترک کردن سالن پیش از پایان نمایش مقاومت می کنم، اما با گذشت عمده زمان این نمایش سالن رو با آرامش ترک کردم (3 نفر دیگر هم با من همراه شدن). تصور می کنم بیش از نیمی از تماشاگران از نیمه اجراء برای پایان نمایش لحظه شماری می کردن و صرفاً به احترام عوامل یا رودربایستی مونده بودن.

شاید تنها وجه تمایز عمده این نمایش با نمایش نامه خوانی به خاطر سپردن نمایش نامه توسط بازیگران بود. میزانسن، نورپردازی، چهره پردازی و طراحی لباس مبتدی، نمایش نامه بی هدف، دور از واقعیت، کش دار و فاقد عوامل جاذب، بازیگری یکنواخت و سطحی و طراحی صحنه حداقلی بودن.

به نظر من یکی از عمده ترین ضعف های این نمایش در بخش دراماتورژی ست، گویی نمایش اصلاً دراماتورژ نداره. این کاستی به دلیل داستان خطی نمایش بیش از معمول خودنمایی می کنه.
فکر میکنم من پشت سر شما نشسته بودم!!!
۱۴ مرداد ۱۳۹۲
جناب مصوری بحثی در باره این نمایش ندارم اما عمیقن متاسفم که هنوز سطح فرهنگی جامعه به گونه ای است که تماشگرانی هستند وسط اجرا بلند می شوند و می روند. شما هم مقصر نیستید باید برای این فرهنگ کارهای زیربنایی کرد. تلخ تر انکه از این حرکتتان با افتخار هم یاد می کنید. اما برای شما علی الحساب پیشنهادی دارم به نظرم برای گذران وقت اگر اصرار به دیدن تئاتر دارید می توانید به تئاتر هایی مثل گلریز یا بولینگ برود اما اصرار دارم که وقتتان را به دیدن کلیپ های پی ام سی و یا رفتن وتماشای مسابقات زبیایی اندام یا چیزی در این مایه ها بگذارنید چرا که به نظر می رسد چندان آشنا نیستید با میانی دیدن تئاتر عیبی هم ندارد قرار هم نیست همه تئاتر ببیند اما وقتی می خواهید نقد کنید دیگر واقعن شوخی به نظر می رسد وقتی هنوز نمی دانید که فیلمنامه را روی صحنه اجرا نمی کنند.
۱۴ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پنجشنبه اخیر این نمایش رو دیدم. تماشای این نمایش در معیت گروه نمایش "احساس آبی مرگ" گرمای خاصی به فضا می بخشید.

مکبثِ خانم آرام نیا، نمایشی بی نقص و رؤیاگونه (تصور کنید داستان مکبث رو در خواب دیدید و پس از بیداری به یاد میارید) از داستان انتزاعی معروف شکسپیر است که تماشاگر رو به دنیای خیال می بره (دنبال کردن لیدی مکبث به درون قصر دانکن من رو به یاد دنبال کردن خرگوش توسط آلیس میندازه) و با مشارکت دادن روان و منطقی تماشاگر در طول نمایش (Interactive) و به کارگیری حواسی مثل بویایی، چشایی و لامسه او رو غرق رؤیا میکنه. بهره گیری دست و دل بازانه از نشان هایی مثل نان، سیب، خون و آب به داستان عمق بیشتری می ده.

تسلط، عمق و صمیمیت بازی ها از نقاط عطف این نمایش اند. خانم ها با موفقیت حس فریبندگی و وسوسه انگیزی رو به تماشاگر منتقل کردن. ایجاد تمایز در 3 وجه شخصیت لیدی مکبث رو ناموفق دیدم. به نظر من 3 وجه شخصیت لیدی مکبث می تونن توأمان ساحره ها هم باشن. آقایان امیری و شب خوان هم بازی تحسین برانگیزی رو به نمایش ... دیدن ادامه ›› گذاشتن.

طراحی صحنه آقای دوانی رو بسیار پسندیدم. انتخاب محل اجرا (پشت بام تالار شمس) به جدا کردن تماشاگر از دنیای واقعی و دیدن قصر دانکن در فضای باز به باورپذیری اون کمک می کنه. طراحی صحنه این نمایش که وجه اصلی آن قصر دانکن هست نوعی Maze پارچه ای ست که سادگی آن از انحراف بیش از حد توجه تماشاگر جزئیات اون جلوگیری می کنه. با دقت و بهای فراوانی که به نشانه ها داده شد، شاید بهتر بود که از رنگ های تیره برای قصر استفاده می شد.

طراحی لباس هنرمندانه خانم آرام نیا کمک به سزایی به پختگی این نمایش می کنه و هماهنگی و هم افزایی متناسبی با طراحی صحنه داره.

موسیقی و نورپردازی به جای اثربخشی تعیین کننده (تغییر روند نمایش، حس تماشاگر یا غیره) با نمایش همراهی متینی داشتن.

سفارش اکید می کنم دوستانی که داستان مکبث رو نخوندن و حتی اون ها که خوندن پیش از تماشای نمایش بخوننش.

تماشای این نمایش رو حتماً پیشنهاد می کنم.
بیتا نجاتی (tina2677)
ممنون از نقدتون آقای مصوری، می تونم بپرسم منظورتون از مشارکت دادن روان و منطق تماشاگر در طول نمایش (Interactive) و به کارگیری حواسی مثل بویایی، چشایی و لامسه چیه؟
۱۲ مرداد ۱۳۹۲
سرکار خانم آرام نیا،

ضمن تشکر از توضیح شما، خوشحالم که این موضوع برخلاف تصور من مغفول نمانده و مورد توجه بوده.
دوست داشتم پس از نمایش خدمت برسم تا هم برای نمایش خوبتون تبریک و خسته نباشید عرض کنم و هم از تلاش های خستگی ناپذیر شما جهت اجرای این نمایش (که در مصاحبه هاتون خوندم) قدردانی کنم، که متأسفانه به دلیل محدودیت زمانی مقدور نشد.

سرکار خانم نجاتی و جناب آقای اژدری، از بذل توجه شما سپاس گذارم.
۱۳ مرداد ۱۳۹۲
مرسی از شما دوست عزیز
۱۴ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب این نمایش رو دیدم. من یک کنش گر سیاسی ام و علاقمند به آن. از این جهت این نمایش سیاسی دوران مشروطه برام جاذب بود، به ویژه کنایه های "اصلاحات"ی فیلم نامه. طراحی صحنه فوق العاده بود. بوی خاک مرطوب، بنای کهن سال، زیرزمین، رطوبت هوا، وزش نسیم و ... برای ما شهرنشینان نوستالژی ماندگاری داره. بازی خانم مقدمی پخته، عمیق و راحت بود.

متأسفانه بازی آقای هاشمی از سطح فراتر نمی رفت و از این بابت با نظرات دیگر دوستان تیوال موافقم.

معتقدم که طراحی لباس یک تخصص هست و باید به متخصص واگذار بشه. طراحی لباس خانم کوثری ضعیف و غیرواقعی بود. آثار خون روی لباس ها و دکور هم همین طور.

احساس می کنم درباره سالن نمایش در کمال احترام به دوستان تیوال، بزرگ نمایی شده. به نظر من هوا خفه و گرم نبود.
جایگاه تماشاگران به دلیل ... دیدن ادامه ›› نبود پشتی و نزدیکی بیش از اندازه ردیف ها به هم با وجود ارائه بالش ابری راحت نیست.

متأسفانه باز هم از ورود زیر سن ها خودداری نشد. کودک حدود 5 ساله تا انتها آلودگی صوتی ایجاد کرد.

تماشای این نمایش رو پیشنهاد می کنم (تا 31 مرداد تمدید شده). امیدوارم خانم عبدالرازقی (که دیشب حضور داشتن) جایگزین شایسته ای برای خانم مقدمی در تمدید باشن.
پرسش خاصی ندارم فقط دوست دارم نظراتم رو (که در صفحه نمایش هم نوشتم) به جناب آقای نیک آبادی منتقل کنم:

این نمایش رو امشب دیدم. کمدی قوی و پخته با ترکیبی وزین و متناسب از طنز رفتاری و گفتاری. داستان از لحاظ مفهومی حرف خاصی برای گفتن نداره و نکاتی که مخاطب رو به فکر ببره اندکند، اما این چیزی از ارزش هاش کم نمی کنه چون به برداشت من هدف از این نمایش سرگرمی به معنای واقعی کلمه Entertainment هست! گاه از فرط خنده صدای خنده هام رو کنترل می کردم، که البته خانم کوثری (باران) که صندلی جلو من بود جبران می کردن. کاملاً راضی از سالن خارج شدم. احساس می کنم که در نقدهای دوستان تیوال نسبت به این نمایش قدری کم لطفی شده. حتماً پیشنهاد می کنم این نمایش رو تماشا کنید.

بهرام افشاری فوق العاده مسلط ظاهر شد و صحنه رو 60 دقیقه مثل ارث پدری از آن خود کرد. تنها ایراد قابل اغماضی که به او وارده آهنگ روستایی به جا مانده در گفتار او از بازی در نمایش "ترنج" هست که فقط 30 دقیقه پیش از این نمایش تمام می شه (البته آخرین اجرای ترنج دیروز بود). پس از پایان نمایش این مورد رو به او گوشزد کردم و با گشاده ... دیدن ادامه ›› رویی پذیرفت.

موسیقی آقای تهرانی عالی بود، پر انرژی، بانشاط و طنزآلود. کُریاگرافی (حرکات موزون) آغازین (که البته در طول اجرا هم تکرار شد) جالب بود و با موسیقی هم خوانی و هم افزایی کاملی داشت.

طراحی مینیمالیست و بی غل و غش صحنه رو دوست داشتم.
مگه کار کرئوگرافی (طراحی حرکات موزون) داشت؟!
۰۳ مرداد ۱۳۹۲
احمد مصوری عزیز: ممنون که نظراتت رو گفتی
۰۳ مرداد ۱۳۹۲
شاهین گلگونی:
دوست خوبم من متوجه منظورت نشدم اگه امکان داره واضح تر حرفتو بگو.
۰۳ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش رو امشب دیدم. کمدی قوی و پخته با ترکیبی وزین و متناسب از طنز رفتاری و گفتاری. داستان از لحاظ مفهومی حرف خاصی برای گفتن نداره و نکاتی که مخاطب رو به فکر ببره اندکند، اما این چیزی از ارزش هاش کم نمی کنه چون به برداشت من هدف از این نمایش سرگرمی به معنای واقعی کلمه Entertainment هست! گاه از فرط خنده صدای خنده هام رو کنترل می کردم، که البته خانم کوثری (باران) که صندلی جلو من بود جبران می کردن. کاملاً راضی از سالن خارج شدم. احساس می کنم که در نقدهای دوستان تیوال نسبت به این نمایش قدری کم لطفی شده. حتماً پیشنهاد می کنم این نمایش رو تماشا کنید.

بهرام افشاری فوق العاده مسلط ظاهر شد و صحنه رو 60 دقیقه مثل ارث پدری از آن خود کرد. تنها ایراد قابل اغماضی که به او وارده آهنگ روستایی به جا مانده در گفتار او از بازی در نمایش "ترنج" هست که فقط 30 دقیقه پیش از این نمایش تمام می شه (البته آخرین اجرای ترنج دیروز بود). پس از پایان نمایش این مورد رو به او گوشزد کردم و با گشاده رویی پذیرفت.

موسیقی آقای تهرانی عالی بود، پر انرژی، بانشاط و طنزآلود. کُریاگرافی (حرکات موزون) آغازین (که البته در طول اجرا هم تکرار شد) جالب بود و با موسیقی هم خوانی و هم افزایی کاملی داشت.

طراحی مینیمالیست و بی غل و غش صحنه رو دوست داشتم.

درباره نظر برخی دوستان تیوال در مورد خنده های بی مورد ... دیدن ادامه ›› و بی موقع مخاطبین که موجبات نگرانی من و دلیل انتخاب روز سه شنبه (با توقع خلوت تر بودن که البته محقق نشد) برای تماشا بود و با وجود حساسیت بالای خودم، به هیچ وجه این احساس رو نداشتم. البته مخاطبین هر روز اجرا متفاوتند.

کاش مجموعه تئاتر شهر امکان انتخاب صندلی حین خرید اینترنتی رو برای کلیه نمایش ها فراهم کنه. کاش برای علاقمندان تئاتر احترام بیشتری قائل بشن، به اندازه صندلی ها بلیط بفروشن و تماشاگر رو روی پله ها و زمین ننشونن.
امروز این نمایش رو دیدم. سالن های کهنه مجموعه تئاتر شهر حس خاص و نوستالژیکی داره.

بازی ها به ویژه آقایان کربلایی زاده و افشاری قوی و روان بودن. چنگ نوازی زنده دلنشین بود. ساز چنگ رو دوست دارم، هم به دلیل صداش و هم به دلیل عمومیت کمتر. به جز لودگی ها که هیچ وقت من رو نمی خندونن، بعضی شوخی ها خوشایند بودن. کانسپت 3 عاشق مرده رو هم دوست داشتم.

نمی تونم درباره این نمایش روی نکته خاصی دست بگذارم، اما با وجود این که مفهوم کلی نمایش برام جالب بود و ایرادی به اجزاء به طور جداگانه ندارم، لذت نبردم. شاید یک دلیل پرداختن به کمدی و درام به میزان تقریباً یکسان بود. من فیلم و تئاتر با یک سبک واحد یا ترکیب یک سبک غالب با اندکی از سبک دیگر رو می پسندم (خصوصاً وقتی یکی از سبک ها ... دیدن ادامه ›› کمدی باشه).

شاید وسواس گونه و کنترل گرانه باشه اما به طور کلی هر اثری از تماشاگران به جز حضورشون من رو آزار می ده. از مواردی که در این نمایش ازشون مستفیض شدم نُچ نُچ کردن، برگه های بروشور نمایش رو به هم ساییدن، پای کوبی، موبایل بازی، پچ پچ کردن و تشویق پیش از پایان نمایش بود.

ضمناً در انتها آقای کربلایی زاده اعلام کردند که به دلیل استقبال تماشاگران نمایش تمدید شده (نگفتن تا چه تاریخی).
اولین نقش خوانی بود که دیدم. خوشم نیومد. شاید اگر تئاتر کاملی بود نظرم متفاوت بود.

ضمناً لحظاتی پیش از شروع نمایش نام آن توسط کارگردان بر اساس نام موسیقی که در ابتدای نمایش پخش شد به "دوچرخه های قرازه" تغییر داده شد.
یکی از آخرین اجراهای نمایش رو دیدم. نمایش باوجود کوچکی سالن (ظرفیت 10 نفر) از هر حیث خصوصاً بازی ها دلنشین بود. اپیزودی که داستان را صرفاً با خواندن کلیدواژه ها بازگو کرد واقعاً دوست داشتم.
آذر کیخایی، سعید زادمهر و shalan این را خواندند
مظاهر حسنی پور این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید