در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ایمان کارجو | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:19:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ترک عمیق
این یک نقد نیست بلکه یه دلنوشته های بی اعصاب است.
خطر اسپویل هم به شدت دارد، ولی آنقدر فیلم تخمی می باشد که این لو رفتن داستان براتون در حقیقت جلوگیری از دست رفتن دو ساعت زمان زندگیست.
فیلم با حضور نوستالژیک رضا بابک آغاز میشه، بعدش هم یک گلچهره سجادیه شکوهمند مخاطب را به دیدن فیلمی عمیق و جذاب دعوت می‌کنه. اما زرشک، خصوصا وقتی میفهمی با یک فیلم آپارتمانی اون هم نه یه آپارتمانی در متراژ دویست و پنجاه متر مثل شب یلدا، بلکه یک مخروبه نمورپنجاه متری، در طبقه دوم یک چاپخانه روبرو هستیم.
داستان در مورد یک پیرمرد زپرتی است که شما اول فکر می کنید اگر دماغش را بگیرید جونش در میاد، تازه از آسایشگاه مرخص شده و زنش چشم ندارد قیافه نحسش را ببیند، بعد می فهمیم پیزوری خان هیز هم هست، بعد می فهمیم عرق خور است، بعد می فهمیم ورق هم بازی می کنه و ترامپ قماربازه، بعدش هم می فهمیم مامور دلسوز نیروی انتظامی که قبلا ماموریت میرجاوه بوده را خلع سلاح می کند و در نهایت اینکه دختر زن خودش را هم کرده.
خلاصه نویسنده و کارگردان می گوید از آن بترس که سر به توی دارد (رضا بابک)، نه آنکه های و هوی دارد(غلام باستانی با بازی حسن پورشیرازی) یا ... دیدن ادامه ›› (سعید پورصمیمی پدر شاشو و جاکش لیلا و برادران لیلا).
یه برش سیاسی هم برم، این آقای شاهزاده رضا پهلوی هم بد موقعی برای انتخاب لقب پدر انتخاب کرد، یعنی حداقل از لحاظ سینمایی اصلا وضعیت خوب نیست، سالهاست که پدر دلسوز و درست و حسابی ای در سینمای ایران دیده نشده و تازگی هر چی نقش منفی هم هست همون پدر پدرسوخته قهرمان داستان است، به نظرم از زمان کرونوس و زئوس و سایرخواهربردارانش تا امروز چنین پدر ستیزی ای نبوده.
برگردم سر فیلم ،
خب به اندازه کافی اسپویل اگه نشده باید اعلام کنم در تخمی ترین حال ممکن با همون اسلحه ستوان علی رشید مامور خدوم و وظیفه شناس نیروی انتظامی که نه کمکهای اولیه بلد است و نه در مورد اصول نگهداری و خلع سلاح متهم چیزی بلد است اما خیلی مهربونه است و براتون صورت وضعیت می نویسد که برین بیمارستان بستری بشین، دوستش رضا زبون درازیان را هم می کشد و در نهایت خودکشی هم می کند.
اصلا می دونید چرا اینها وارد منزل پیرمرده وزنش فخری شدن، چون پیرمرده یه زنگ زد به صدوده و گفت منو می خوان بکشند و قطع کرد، نیروی انتظامی هم خیلی خیلی سوییس وار خودشون از شماره اینجا را پیدا کردن و شصت دفعه در زدن و آخر اومدن نشستند با پیزمده به درد دل و گفتگو
هفته پیش شیشه ماشین دایی منو شکوندن و ویلچر فامیلمون و لوازم گرون دیگه را بردن و بعد از دو ساعت و شش باز زنگ زدن به صدوده هیچ کس حتی برای تهیه گزارش هم نیومد، جنگ هم نبودها، شهر هم خلوت بود.
خب تازه بریم سراغ اصل کاری ، آرمان زرین کوب ، احتمالا شما تو اینستاگرام زیاد این کامنت را زیر پستهایی که هنرمندان و سلیریتی ها در حال ماچه خالی و پاچه مالی هستند دیدین، مردم خیلی زیبا می نویسند، « بمال که نون تو مالیدنه »
خب اگر اونها دارند می مالند، اما آرمان زرین کوب نازنین اصلا مالیدن را اختراع کرده ، از آثار به یاد ماندنی این تهیه کننده شهیر تلویزیون مجموعه خواب آور یاور و مجموعه ستایش یک و ستایش دو و احتمالا درست حدس زدید ، ستایش سه است.
همچنین یکی از کثیف ترین مجموعه های تلویزیونی تاریخ تلویزیون یعنی مرگ تدریجی رویا را به عنوان اولین مجموعه سریال تهیه کنندگی کرده که خودش باعث راه افتادن ایشون در سیمای میلی شده است.
راستی اگر یادتون رفته این سریال های شکوهمند چی است اشکال ندارد، فخری شخصیت زن فیلم مدام در حال تماشای این آثار است، احتمالا یا این سریال‌ها را برای شکنجه خودش می بیند یا دیدن همین سریالها موجب شده رضا بابک به جنون برسد.
خلاصه ما که بیکار بودیم و از بی برقی رفتیم باغ کتاب و این فیلم را دیدیم، تهویه و فضای باغ کتاب عالیه، فقط وسط فیلم کامپیوتر پخش کننده فیلم رست شد و دو دقیقه اجبارا انتراکت داشتیم، این دو دقیقه هیجان انگیز ترین دو دقیقه فیلم بود ، چون امیدوارم بودم که درست نشه و بتونم پولم را پس بگیرم. راستی نوشتم داشتیم چون فقط من تماشاگر نبودم ، یه خانمه هم اومد ردیف آخر با دو‌تا پفک بزرگ نشست و تمام فیلم پفک خورد.
فعلا تا فیلم بعدی بدرود
امیر مسعود این را خواند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من اجرای 13 مرداد یعنی دومین شب اجرا را دیدم.
صادقانه بگم سنگلج را دوست دارم و دریغ است رونق و شلوغی اش را نبینم. نمایش چیزهای خوبی داشت مثلا استفاده هوشمندانه از نور و بازیها مطلوب بود، چیزی که من را اذیت می کرد متن بود. این تعداد شخصیت با اسمهایی که گاهی احساس فکاهی بودن به مخاطب می داد و داستانی که واقعا از نقطه درست روایت نشد. در واقع ما گیج شدیم و در نهایت از این گیجی چیزی حاصل فهم ما نبود.
از اینجا یه کمی اسپویل دارد.
سه بازیگر که در یک مونولوگ سه نفره ((لابد میشه تریپل لوگ)) و یدون اینکه بدونیم چرا و به چه دلیل جا عوض می کنند داستانی پر از شخصیت را می گفتند که فکر کنم تعدادشون از جمعیت بازیگران و عوامل پشت صحنه و تماشاگران هم بیشتر بود. این واقعا حوصله سربر بود. داستانی که درگیر نمی کرد و ریتمی به وقایع نمی داد.
در انتها از شرایط خوب و دوست داشتنی سالن سنگلج تشکر می کنم. امیدوارم انقدر پر رونق باشد که کافه اش هیچ گاه بسته نباشد.
بازیگران بسیار مطلوب اجرا و بازی کردند و دیدار فرهاد جم نازنین برام خیلی جذاب بود. جدی چقدر جنتلمن و جذابی آقای جم.
برای همه عوامل و عزیزانی که در تهیه این نمایش مشغول بودند آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.
واقعا حیف که سنگلج همچین روزهایی رو میگذرونه
کاش دوباره رونق بگیره
۱۲ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول برای همه این جوانان خوشتیپ و هنرمند آرزوی موفقیت می کنم.
دوم به نظرم حرف و پیام نویسنده در جریان ترجمه گم شده. اون چیزی هم که مونده در ممیزی و حذفیات نامفهوم تر شده است. عبارات بسیاری از سوی بازیگران به سمت هم پرتاب میشد بی اونکه پیش برنده آرک شخصیتی یا داستان باشند. جاهایی باید حدس می زدم این که می گویند ترجمه چه عبارتی در زبان متن اصلی بوده و معنی و مفهموم اصلی اون چی می تونسته باشد. به شوخی میشه گفت مترجم انگار گوگل ترنسلیت بوده. یادمه چند سال پیش یه فیلم سینمایی به نام "شرایط" هم به زبان فارسی و در خارج ایران ساخته شده بود که همین مشکل را داشت.
سوم من اجرای نهم اردیبهشت را دیدم. متاسفانه بازیگران تپق می زدن، تو دیالوگ هم می پریدن و موسیقی انتخابی به واقع بی ربط و سر دستی بود. بعد در کمال تعجب یکی از تماشاگران تو ردیف ما خوابید .
چهارم اینکه امیدوارم نقد من باعث بشه در اجراهای بعدی یا آثار هنری دیگه بهتر و قوی تر هنرنمایی کنند.
درود بر همه شما
خیلی ممنونم از اینکه اجرامون رو‌ دیدید🙏🏻🌱
۱۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تلاش بازوهای فرهنگی خرچنگی حکومت برای ساخت فیلم از زندگی همه پیامبران بنی اسراییل واقعا جذاب و قابل تخمیر است.
به امید ساخته شدن فیلم زندگی حضرت جرجیس (ع)
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود و احترام
ابتدا عرض خسته نباشید به همه زحمتکشان هنر نمایش
خب حالا که کلا زمان اجرا پایان یافته میشه بی هیچ چشم داشتی نقد کرد.
من اجرای پنج شنبه را دیدم . سپاس از اینکه طبق ساعت و برنامه نمایش آغاز شد و همین، اما دقیقا این چی بود که من دیدم؟؟؟؟
خنده داشت؟ نکته داشت؟ معنا داشت؟
کارگردانی یا متن خاصی از انتخابم انتظار نداشتم اما این دیگه توهین بود به شعور مخاطب و البته خیانت به زحمات خودشون.
بازیگران به جر یکی دو نفر در ناپختگی دیالوگ می گفتند. صدا در صدا می پیچید و کلی از دیالوگها نامفهموم بود. دقت کنید که من ردیف چهار و در وسط ردیف نشسته بودم. شوخی ها با میم های فرهنگی جدید شاید تنها جای بانمک نمایش بود. چیزی که خب به مدد هوش اجتماعی و هنر بداهه بازیگران ... دیدن ادامه ›› شکل می گیرد.
داستان در اوج باسمه ای بودن فقط مشتی عبارت را پشت هم ردیف کرده بود. عباراتی که مثلا از ادبیات و نوع محاوره قدیمی گرفته شده. تا جایی که یکی از شوخی ها دست انداختن همین عبارات بود. هیچ دلیلی برای بردن این داستان به زمان قاجار یا اصلا ایرانی بودن آن نبود.
من عکسهای اجراهای قبل را نگاه کردم. گویا یک شخصیت سیاه هم در این داستان بوده که پنج شنبه احتمالا کار داشته و نیومده. بعد شخصیت میرزا ناراحت هم بود که چرا تماشاگران نمی خندن و رسما به زبون هم آورد. من تئاتر سنگلج را بسیار دوست می دارم و این نمایش را مستحق اون صحنه عزیز نمی دونم.
با اینکه دیدم تعدادی از تماشاگران سالن را ترک می کنند در هر حال من تا انتهای اجرا نشستم . برای تمامی عوامل و بازگران این نمایش هم آرزوی موفقیت و بهروزی و ساخت آثاری به مراتب بهتر دارم.
1403-12-4
واقعا از این بهتر و جذاب تر نمیشد که بشود.
باورم نمیشد دو ساعت و نیم نمایش پر ضرب و ریتم خوب و حس عالی را دیشب تجربه کرده باشم.
دوستم بار اولش بود که تیاتر می اومد و در پایان آنقدر راضی بود که مطمئنم با دیدن این کار یک تماشاگر علاقه مند به تیاتر ایران اضافه شد.
فقط یک خواهش دارم. حتی اگر این هفته آخر بود و گروه خسته (( همگی خسته نباشید :) )) برای فروردین و تعطیلات عید دوباره برگردید. اگر هم خسته نشدید خب همین فرمان بروید . من اگر بلیط فروشی دوباره باز بشه باز هم می آیم و این دفعه عزیزان و رفقای دیگرم را هم مهمان می کنم.
درود ویژه بر استاد صادقی و سپاس از گروه موسیقی که قبلا حضورشون را در تیاتر فین جین هم تجربه کرده بودم و عجیب درست و به جا بودند.
تمامی بازیگران و هنرمندان روی صحنه از جان و دل زحمت کشیدند و هماهنگی و رقص و نمایش آنها شایسته بلندترین تشویق هاست.
آقایان جعفری، شفیعی، کوشانی، مسعودی، نبوی و بانو آواره عالی بودند.
همچنین آخرین و نه کمترین تحسینم را تقدیم خانم الهه پورجمشید می کنم که امید من را به دیدن تیاتر خوب صد چندان کرد.
با درود و احترام
من اجرای 1 بهمن 1403 را دیدم
عجب داستان هوشمندانه و خوش ضربی، واقعا یه جاهایی از ته دل به خوشفکری و نوآوری سازندگانش آفرین گفتم. به نظرم چنین ایده ای که می تونست تبدیل به یک انیمیشن ساده بشود چه استادانه تبدیل یک تئاتر / نمایش عروسکی جذاب شد. امیدوارم همین خط را ادامه بدید و باز هم مخاطبین را با داستان گویی درست و نوآورانه راضی از سالن نمایش راهی کنید.
برای دوستتون آقای رجب زاده هم آرزوی سلامتی دارم.
ممنون از لطفتون 🌷🙏🏻
۰۴ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با درود و احترام خدمت همه بازیگران و عوامل ساخت این تئاتر
من اجرای 20ام دی را دیدم. جزییات کار مثل بازی ها و دکور و نور خوب بود. اما امان از کلیات. یعنی داستان با ریتم کند و بوی عود و دود سیگار هر کدام یک قدم من را به سمت چرتی مرغوب بیشتر پیش می برد.
واقعا فقط یک لیوان دوغ برای خواب کم داشتم.
داستان یا آنچه که روایت می شد اما ما را در هیچ سطحی درگیر نمی کرد با ریتم کندی آغاز شد و بعد همچنان با دادن اطلاعات در زمانهای نامناسب و سوخته بی هیچ کششی جلو می رفت. تکه پرانی های بازیگران هم هیچ کمکی به گرفتن خنده یا هیجان زده کردن تماشاگران اضافه نمی کرد. اما صدای خوب پیمان بیات و البته بغض و گداز خانم دنیا فتحی در پرده آخر هر دو نجات بخش این نمایش بود.
در ضمن واقعا درکی از اینکه پدر در کتابفروشی است یا کتابخانه منزلش نبود. هر دو می توانست باشد. و در آخر بوی بد سیگار حداقل چند نفری را به سرفه انداخت. دیگه شما ببین چه بلایی بر سر ریه خود بازیگر نقش پدر "امین میری" آورد. #نه_به_بازیگر_آزاری (کاپیتان بلاک یا از این سیگار برقی ها بدین به بازیگر اینجوری همه خوشحال تریم)